Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «الف»
2024-04-26@22:55:17 GMT

تحریم‌های تئاتری با کلنگ بی‌عدالتی

تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۰۶۲۴۵۶

تحریم‌های تئاتری با کلنگ بی‌عدالتی

به گزارش تسنیم، چیستا یثربی با خبرگزاری برنا مصاحبه‌ای تند و تیز داشته که می‌توان از میان آتش‌های هیجانی آن، خاکسترهای معقولانه‌ای یافت گفته است: «آلبر کامو جمله جالبى دارد که مى‌گفت تنها هنرى که از تجارت کثیف نزول‌خواران و سرمایه‌داران دور مانده، تئاتر است و اگر شما تئاتریى‌ها اجازه بدهید که پای کاسبان،کارخانه‌داران، سرمایه‌داران، نزول‌خواران به تئاتر باز شود براى همیشه فرهنگ خودتان را از بین بردید؛ چون تئاتر تنها بخش فرهنگى کشور است که باقى مانده.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ما یک تئاتر داشتیم که جاى روشنفکرها و نفس کشیدن و تفکر بود، اگر همان هم با ورود شاکردوست‌ها و افشارها و فروتن‌ها به خاطر سرمایه‌سالارى در حال از بین رفتن است.»

حرف‌های هیجان‌انگیز چیستا یثربی در حالی بیان می‌شود که در ایرانشهر الناز شاکردوست در نمایش «گم‌وگور» روی صحنه است. نمایشی که با فروش بالایی روبه‌روست و از سقف قیمت بلیت در ایرانشهر بهره می‌برد. نمایش 50هزار تومانی مهندسیان که برای بسیاری از تئاتری‌ها شخصیتی ناشناس به حساب می‌آید، به زعم بسیاری از منتقدان اثری فراموش‌شدنی با بازی‌های غیرقابل‌قبول امیر جعفری و الناز شاکردوست است.

شاکردوست اگرچه مدرک تحصیلی کارشناسی طراحی صحنه از دانشگاه آزاد دارد تا شاید به واسطه آن بتواند دهان منتقدانش را ببندد؛ ولی پیش از این حضور پرهیاهو، هیچگاه کار شاخصی در تئاتر انجام نداده است و حتی به یاد نمی‌آوریم طراحی صحنه فلان نمایش را به عهده داشته است. دختر بدشانس و فوبیازده «خفگی»، سال‌ها پیش از تحصیل در دانشگاه با فیلم «اینجا… آخر دنیا» پایش به جهان تصویر باز شد؛ اما با «مجردها» رخ و رویش بر همگان عیان شد تا در یک برهه زمانی بدل به بازیگر بسیاری از فیلم‌های خالتور دهه هشتاد شود. در این میان او هر از گاهی با نشان میتی‌کومنی «بازی متفاوت» در فیلم‌هایی چون «باد در علفزار می‌پیچد» تا برای اولین بار و آخرین بار کاندید جایزه فجر شود.

با این حال او موفق به نجات گیشه نمایش معمولی پسر جوانی شده است و پشت حضورش در تئاتر چیزی به نام #تحریم_ الناز_شاکردوست وجود ندارد.

در رأس مثلث باید به سراغ مهناز افشار برویم که برخلاف شاکردوست هیچ تجربه آکادمیکی ندارد که بتواند به واسطه آن دهان منتقدانش را ببندد؛ اما به نظر می‌رسد همانند بسیاری از چهره‌های موفق آن روزگار در آموزشگاه مرحوم سمندریان آموزش دیده است. او کارش را در سال 1377 با سریال «گمشده» مسعود نوابی آغاز می‌کند و طبق گفته خودش در 1378 به سراغ کلاس‌های سمندریان می‌رود. یعنی همانند شاکردوست پس از بازیگر شدن آموزش می‌بیند.

افشار برخلاف شاکردوست در سال‌های اخیر در تئاتر مشغول بوده و از 1390 تاکنون سالی یک بار روی صحنه رفته است. با اینکه خودش می‌گوید سمندریان پس از تماشای «آمدیم، نبودید، رفتیم» گفته ««بارک‌الله»، آنچه باید یاد می‌گرفتی گرفتی»؛ اما بازی‌های او همواره مورد انتقاد بوده است. در «اولیور توئیست» که این شب‌ها در تالار وحدت روی صحنه می‌رود می‌توان دید که با وجود میکروفون و HF مهناز افشار مشکل بیان دارد؛ نمی‌تواند همانند دیگر بازیگران روی صحنه حرکت کند و به هیچ عنوان توانایی موسیقیایی در خواندن ندارد. یعنی او سه رکن اصلی از ارکان بازیگری را ندارد و در نقش نخست زن یک نمایش موزیکال بزرگ ظاهراً مخاطب تئاتر ندیده را به وجد می‌آورد.

با این حال او موفق به نجات گیشه نمایش پرحاشیه مدیر تئاتری پرحاشیه‌تر می‌شود و پشت حضورش در تئاتر چیزی به نام #تحریم_ مهناز_افشار وجود ندارد.

رأس نهایی سحر قریشی است که او نیز همانند افشار با سریال تلویزیونی چهره‌اش دیده و پسندیده شد. او با سریال «دلنوازان» به فضای خالتوری سینمای ایران وارد شد؛ اما خیلی زود پایش در فیلم‌های خالتورتری چون «لج و لجبازی» یا «همه چی آرومه» باز شد. بیشتر وقتش هم با آثار پویا فیلم سپری شد تا او به نقش اصلی سینمای فرحبخش بدل شود. او هم همانند شاکردوست برای رهایی از تمسخرهای رایج به سراغ نشان میتی‌کومانی «بازی متفاوت» رفت و با بازی کردن نقش دخترکان لات و بدبخت در «آبنات چوبی» برای خودش مثلاً کلاس بازیگری تدارک دید.

با این حال آنچه سحر قریشی را نسبت به دو شخصیت دیگر مورد هجمه قرار داد مصاحبه‌اش با رضا رشیدپور در یک برنامه اینترنتی و چند اظهارنظر ویدئویی درباره ورزشگاه رفتن زنان و محمود احمدی‌نژاد بود. مصاحبه رشیدپور منجر به ایجاد فضای منفی علیه سلبریتی‌ها شد که از زندگی چیزی جز خوشگذرانی و نیاندیشیدن، چیز دیگری برای جامعه به ارمغان نیاورده‌اند.

با این حال قریشی بدون وسیله‌ای برای بستن دهان منتقدان در نمایش «لامبورگینی 2» سیامک صفری حضور پیدا می‌کند. هنوز نمایش آغاز نشده کمپین #تحریم_ سحر_قریشی به پا می‌شود. با وجود پیش‌بینی‌هایی مبنی بر فروش خوب نمایش - کما اینکه قسمت نخستش فروش خوبی داشت - نمایش بدون مخاطب قابل‌توجه روی صحنه می‌رود. با کمی جستجو می‌فهمیم پشت کمپین چهره‌های تئاتری هستند و البته برخی تئاترروهای قهار و این در صورتی است که سحر قریشی باز به زعم منتقدان بازی قابل‌قبولی در نقش یک کارتن‌خواب ارائه می‌دهد و با وجود امکانات اغراق‌آمیز در بازی تئاتر، با آرامش روی صحنه بازی می‌کند؛ ولو اینکه بازی او کماکان ناپخته و آماتوری است.

حال این مثلث که محصول همزمانی حضور سه بازیگر سینمای خالتور دهه هفتاد و هشتاد است، چرا وضعیتی نامتقارن را شکل داده است؟ چرا نمایش دو بازیگر تحریم نمی‌شود و نمایش یک بازیگر تحریم می‌شود؟

پاسخ به این دو پرسش زمانی جذاب‌تر می‌شود که می‌توان قیاسی میان سه کارگردان نمایش هم داشته باشیم. حسین پارسایی کسی است که به زعم بسیاری از تئاتری‌ها و من جمله چیستا یثربی - که مقدمه یادداشت با گفتار او آغاز شد - یکی از عوامل حذف در تئاتر و انحطاط کنونی در عرصه نمایش بوده است. او پرونده روشنی در تئاتر ندارد و همواره در میان جماعت تئاتری انگشت اتهام به سویش بوده است.

 امیر مهندسیان کارگردان جوانی است که با کمی کنکاش در کارهایش می‌توان میان او و امیر جعفری روابطی پیدا کرد. با این حال نمایش او جایگزین نمایش ریما رامین‌فر، همسر امیر جعفری می‌شود که از قضا رفیق خوبی برای بابک زنجانی بود. حال اگر انتصاب به برخی افراد دلیلی برای تحریم کردن از سوی تئاتری‌هاست، چرا کسی نمایش امیر جعفری و شاکردوست  را تحریم نکرد؟

نمایش سوم را سیامک صفری بازی کرده است که به زعم بسیاری یکی از شاخص‌های بازیگری در دو دهه اخیر تئاتر ایران است. او که محبوب علی رفیعی، یکی از بزرگان تئاتر ایران است، در سال‌های اخیر به واسطه بازیگریش ناجی بسیاری از تئاترها و کارگردانان بوده است. با تمام کاستی‌هایش، او عاملی برای نجات تئاتر ایران بوده و با رابطه‌ها و رفاقت‌ها برای خودش در تئاتر جای پایی باز نکرده است. حال چرا تئاتری‌ها او را تحریم می‌کنند؟

تئاتری‌های این روزهای ایران نمی‌دانند در اطرافشان چه می‌گذرد. حتی نمی‌توانند معمای ساده‌ای حل کنند که روبه‌رویشان در حال غامض و غامض‌تر شدن است. با احساساتشان سوار بر باد واهی شده‌اند و به هر سو می‌روند بدون آنکه بدانند مسیرش کجاست. آنان به راحتی به دوست خود جفا می‌کنند و دست دوستی به جفاکار دیروز می‌دهند. پایانی پرعقوبت در راه است.

منبع: الف

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۰۶۲۴۵۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نگاهی به تئاتر شاماران/ردپای افسانه جاماسب در زندگی سیاه باز

گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا ـ ونوس بهنود: نمایش شاماران به کارگردانی ساسان شکوریان ترکیب هنرمندانه‌ای از هنر پیشینه‌دار سیاه‌بازی و افسانه‌ای کهن از داستان‌های هزار و یک شب را بازگو می‌کند. 

تماشاخانه سنگلج، یکی از قدیمی‌ترین سالن‌های نمایش تهران است که‌ این روز‌ها ضرورت تعمیر، نگه‌داری و توسعه آن سوژه اخبار شده، این بار نیز با نمایش شاماران، هنرمندان و هنردوستان را میزبانی کرد.

شاه ماران یا شاماران اسطوره‌ای از موجودی نیمه‌زن و نیمه‌مار است که در بین مردم کردنشین سمبل برکت، دانش و شفا است. اما چه شد که هنرمندان سرشناس متعددی به دیدن نمایش این داستان اسطوره‌ای نشستند.‌

می‌توان اسرار هویدا کرد و نجات یافت

تئاتر هنر نخبگان است، اما دروازه یادگیری آن برای عموم گشوده است. شاماران در تلفیق زیبایی از سیاه‌بازی هنر کهن و اصیل ایرانی با افسانه‌ای جامانده از هزاره‌ها به دنبال انتقال همان پیام‌هایی است که هر روز در زندگی به آن نیازمندیم.

بازی روان بازیگران و تسلط بر نقش، چهره‌پردازی متناسب با نقش و همچنین سیالیت زمانی از گذشته به دوره معاصر و برعکس اجرایی روان را در اختیار بیننده قرار می‌دهد. هر چند کارگردان می‌تواند کمی از ابهام ماجرا‌ها کاسته و کلید‌های بیشتری در اختیار تماشاگر قرار دهد، اما سطح اجرای مقبول غیر قابل انکار است.

سیاه‌باز در نقش جاماسب ظاهر می‌شود. جوانی که در افسانه‌ها برای پیدا کردن عسل در غاری حبس می‌شود و دوستانش تنهایش می‌گذارند. در‌این نمایش گنجی که می‌تواند زندگی سیاه‌باز را دگرگون و او را از فقر و فلاکت برهاند جایگزین عسل شده است. سیاه‌باز در قبرستان‌ها به دنبال گنج است و کیست که نداند بر روی هر گنجی ماری خفته است.

در افسانه جاماسب او به باغ مار‌ها که در کنار شاه مار خود زندگی می‌کنند می‌رسد و به شرط آن که جایی از‌این مکان نامی نبرد، زندگی خود را با شاه مار آغاز می‌کند. شاه مار با چهره‌ای موحش تنها یک تمنا از او دارد و آن هم وفای به عهد است. اما جاماسب برای نجات خود بار‌ها و بار‌ها عهدشکنی می‌کند.

آنجا که دروغ است وقاحت موج می‌زند

شاماران یکی از سمبل‌های مورد احترام مناطق کردنشین است که به عنوان نشانه برکت و دانش تصاویر آن در جای جای خانه‌ها کشیده و از تصویر آن مجسمه و گلدوزی‌هایی در بین لوازم زندگی دیده می‌شود. آن چهره کریه زنی که نیمی از تنش یک مار است، بر خلاف آدم‌های روی زمین به وفاداری و صداقت ارج می‌نهد.

اما هرجا دروغ باشد، وقاحت موج می‌زند و سیاه‌باز به همراه گروهی از بازیگران به مصداق توده مردم با لودگی و مسخره‌گی به عهده خود پشت پا می‌زند.

اما داستان در همین جا خاتمه نیافته است. به جای سکه و زر گنج واقعی همان شاماران است که پادشاه برای بهبود خود از بیماری در به در به دنبال اوست. جادوگری که در بارگاه پادشاه است می‌گوید برای شفایش باید جغدی که در وجود خود دارد را بیرون بکشد. تمثالی از شومی و کراهت و خباثت.

سیاه‌باز که اسرار دیدن شاماران را بر ملا کرده توسط وزیر پادشاه اسیر می‌شود و با کمک او شاماران به نزد پادشاه آورده می‌شود. سیاه‌باز می‌گوید برای معیشت روی خود را سیاه کرده، اما در‌این داستان به دلیل خیانت به گنجینه دانش و معرفت، روسیاه است. پرداختن به افسانه‌های بومی و طرح آموزه‌های آن، در وضعیتی که به اعتقاد نادر ابراهیمی نویسنده سرشناس، به یک رستاخیز اخلاقی نیازمندیم، همان چشمه آب روانی است که هر انسانی در عطش آن است.

نویسنده و کارگردان در نهایت شاماران را، چون افسانه‌اش به دست پادشاه می‌دهد و او تکه تکه می‌شود. اما پایان خوش آنجاست که به خاطر حماقت و حرص و ولع، هر که بدی کرده به سزای اعمالش می‌رسد. بر خلاف جاماسب که به دانش دنیا آگاه شده و حکیم بزرگی می‌شود، سیاه‌باز در قعر کرده‌های خود روسیاه باقی می‌ماند. اما همیشه فرصتی برای بازگشت به سوی خیر هست. قلب پرمهر و سلامت سیاه‌باز به کمکش می‌آید تا بتواند تیره‌روزی و تیره‌رویی خود را به کنار بزند.

نمایش سیاه‌بازی شاماران در بیست و یکمین جشنواره بین الملی نمایش‌های آیینی و سنتی ایران شرکت کرده تا آیین‌های اصیل ایرانی را باردیگر نقل کند. اثری که هنرمندان و اهالی قلم بسیاری را به تماشای خود مهمان کرد.

این اثر نمایشی تا ۷ اردیبهشت در تماشاخانه سنگلج اجرا خواهد شد.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • پای «توقف اتانازی» به رادیو نمایش باز شد
  • دلش برای «آسید کاظم» پر می‌کشید
  • پای «توقف اتانازی» به رادیونمایش باز شد
  • بزرگداشت اکبر زنجان پور و دو جای خالی
  • نمایش فیلم تئاتری از عباس جوانمرد در خانه هنرمندان ایران
  • نگاهی به تئاتر شاماران/ردپای افسانه جاماسب در زندگی سیاه باز
  • این خبرها را از دست ندهید
  • صحرا فتحی «هواخوری» را به صحنه می‌آورد
  • «هواخوری» صحرا فتحی به صحنه می‌آید
  • ۶ سال زندگی با «در انتظار گودو»!/ بازی با زمان بر صحنه تئاتر