عروس ۷ روزه بودم که اسیر چشمان ناپاک دوستان شوهرم شدم و
تاریخ انتشار: ۹ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۳۴۵۸۷۸
دختر جوان که یک دل نه صد دل عاشق پسر جوانی شده بود در برابر پدرش ایستاد تا با مرد مورد علاقه اش ازدواج کند اما بعد از ازدواج تازه فهمید مرد رویاهایش سرنوشتی سیاهی برای او تداعی می کند.
دختر ۲۰ ساله ای که به اتهام سرقت لوازم منزل و ایراد ضرب و جرح از نامزدش شکایت کرده بود درحالی که بیان می کرد نمی توانم به چشمان پدرم نگاه کنم با آن که آن ها مرا با بزرگواری خود بخشیده اند، به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: تحصیلاتم در مقطع راهنمایی که به پایان رسید دیگر ادامه تحصیل ندادم چرا که علاقه زیادی به درس و مدرسه نداشتم و از سوی دیگر نیز وضعیت اقتصادی خانواده ام به هیچ وجه مناسب نبود و پدرم نمی توانست مخارج ادامه تحصیل مرا پرداخت کند با وجود این هیچ گاه مرا به ترک تحصیل تشویق نکرد و دوست داشت من به درسم ادامه بدهم خلاصه چند ماه بعد از ترک تحصیل، کارگری در مزارع کشاورزی را شروع کردم تا بتوانم جهیزیه ای برای خودم فراهم کنم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
روزها به همین ترتیب سپری می شد تا این که حدود دو سال قبل با داریوش آشنا شدم و تصمیم به ازدواج با او گرفتم.
داریوش همشهری ما بود و گاهی برای کار در زمین های کشاورزی به همراه ما می آمد. وقتی موضوع را با خانواده ام مطرح کردم پدرم بلافاصله او و خانواده اش را شناخت و گفت: آن جوان سابقه خوبی ندارد و به درد ازدواج با تو نمی خورد.
اما من که دلباخته او شده بودم مقابل پدرم ایستادم و با بی شرمی به او گفتم داریوش را دوست دارم و با او ازدواج می کنم!
پدرم که انتظار چنین رفتاری را نداشت با چشمانی پر از اشک فقط نگاهم کرد. ساعتی بعد پدرم درحالی که به شدت ناراحت و نگران بود مرا نصیحت کرد که خیلی از جوانان در این سن و سال براساس احساسات و عواطف خود تصمیم می گیرند. تو هم روزی پشیمان می شوی! در نهایت درگیری با خانواده ام به اندازه ای شدت گرفت که پدرم مرا از خانه اش بیرون انداخت من هم همه جهیزیه ای را که از کارگری خریده بودم به خانه داریوش بردم تا پس از ثبت رسمی ازدواج زندگی مشترکمان را آغاز کنیم اما هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که فهمیدم همسرم به مواد مخدر صنعتی اعتیاد دارد طوری که بی پروا مقابل چشمان من مواد مصرف می کرد و دوستانش را به خانه می آورد و از من می خواست تا از آنان پذیرایی کنم و …
به همین خاطر سعی کردم خودم را از چشم ناپاک دوستانش پنهان کنم و بارها تلاش کردم او را در مراکز ترک اعتیاد خصوصی بستری کنم ولی او بلافاصله پس از آزادی از مرکز ترک اعتیاد دوباره مواد مصرف می کرد با آن که من با کارگری در مزارع امور زندگی را می گذراندم اما داریوش که به دلیل اعتیادش نمی توانست کار کند مرا به باد کتک می گرفت تا پول خرید موادش را به او بدهم. وضعیت شوهرم هر روز بدتر می شد و او با کتک کاری همه دسترنج مرا دود می کرد. وقتی پول کارگری من کفاف خرید مواد را نمی داد تکه ای از جهیزیه ام را سرقت می کرد و به قیمت بسیار اندک در بازار می فروخت دیگر نمی توانستم اجاره منزل را هم پرداخت کنم و به نان شب محتاج شده بودم این گونه بود که غرورم را زیرپا گذاشتم و تازه فهمیدم پدر دلسوزم دو سال قبل این روزها را به روشنی تصور می کرد. باقی مانده جهیزیه ام را به منزل پدرم بردم و با شرمساری او را در آغوش کشیدم و گریه کنان گفتم پدرجان غلط کردم.
مطالب مرتبطبلایی که سروش در خلوت شیطانی بر سر دختر ۲۰ ساله آورد ۲۰ ساله بودم که در خانه مجردی باردار شدم! تصاویر خصوصی «نرگس» چطور منتشر شد؟ /ماجرای فیلم غیراخلاقی دختر جوان دختر ۱۶ساله: وقتی به آرین گفتم بخاطر تو از خانه فرار کردهام پاسخ داد: گمشو دختر خیابانی! دختر ۱۶ ساله ای که از دوست تلگرامی باردار شد و … نگاه های فرزین در دانشگاه مرا میخکوب کرد / وقتی به خودم آمدم خودم را تسلیم او دیدم! رامین گفت قبل از خواستگاری باید رابطه نامشروع داشته باشیم تا پدرم با ازدواج موافقت کند و من … بلایی که سر زن جوان مست در پارک ملت مشهد آمد ابراهیم مرا باردار کرد ولی قبول نمی کند کار اوست دختر ۱۷ ساله: قبل از عقد از پسر دایی ام باردار شدم آسیب های دوستی قبل از ازدواج آموزش ازدواج موفق احکام ازدواج اخبار ازدواج حوادث مشهد داستان واقعی دوست پسر یابی دوستی خیابانی روابط دوست دختر و دوست پسر عشق دختر امروزی مشاوره ازدواج ۱۳۹۶-۱۰-۰۹مدیر مطالب مرتبط تصادف مرگبار ۲ پراید با هم +عکس۹ دی ۱۳۹۶
سمفونی مرگ ۷ دختر و پسر پس از جشن تولد +عکس۹ دی ۱۳۹۶
جزییات آتشسوزی حسینیه سادات درکه۹ دی ۱۳۹۶
نظرتان را ثبت نمایید لغو پاسخآدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد .بخش های مورد نیاز علامت گذاری شده اند * *
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
کلیه حقوق مادی و معنوی محفوظ است، استفاده از مطالب فقط با ذکر منبع با لینک مستقیم بلامانع است.
© Copyright 2017, All Rights Reserved. | Powered by saten
منبع: ساتین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت saten.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساتین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۳۴۵۸۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
قتل زن مورد علاقه جلوی چشمان مردم در شمال تهران
به گزارش تابناک، 26 فروردین امسال، صدای درگیری و فریادهای زن و مردی جوان در یکی از خیابانهای شمال تهران توجه رهگذران را به خود جلب کرد. رهگذران که شاهد درگیری بودند، ناگهان با صحنه تلخ و عجیبی مواجه شدند.
مرد جوان گوشی تلفن همراهی در دست داشت و زن جوان با اصرار از او میخواست گوشیاش را پس بدهد اما در یک لحظه مرد عصبانی دست به جیب شد و با بیرون آوردن یک چاقو ضربات متعددی به زن جوان زد و پا به فرار گذاشت.شاهدان بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفتند و زن جوان به بیمارستان منتقل شد اما 19 ضربه چاقو او را به کام مرگ کشاند. گزارش قتل زن جوان به بازپرس سالار صنعتگر اعلام شد و تیم جنایی تحقیقات خود را برای شناسایی و دستگیری عامل جنایت آغاز کردند.
هویتی برای قاتل
با حضور کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل، مشخص شد محل سکونت زن جوان چند خیابان پایینتر از محل قتل بوده است. یکی از شاهدان در تحقیقات گفت: زن جوان اصرار داشت که گوشی تلفن همراهش را از قاتل بگیرد اما او ممانعت میکرد و میخواست محتویات داخل گوشی را ببیند. به همین دلیل مقتول به دنبال مرد جوان میدوید و فریاد میکشید.
خیلی زود محل زندگی مقتول و خانوادهاش شناسایی شد و در تحقیقات از آنها مشخص شد مقتول مدتی قبل از همسرش جدا شده و با فرزندش زندگی میکرده است. مدتی قبل او با مردی به نام پژمان آشنا شد.
اما بعد از چند ماه زن جوان تصمیم به جدایی گرفت اما مرد جوان موافق جدایی نبود. با این اطلاعات احتمال ارتکاب قتل از سوی پژمان قوت گرفت و کارآگاهان با دریافت عکس وی و نشان دادن به شاهدان ماجرا مطمئن شدند که قتل از سوی او رخ داده است.
همچنین کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت در بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل درگیری تصاویر ضارب را بدست آوردند که با تطبیق عکسی که از پژمان در دست داشتند، تأیید میکرد که او قاتل فراری است.
دستگیری در شمال
با شناسایی هویت قاتل، تیم تحقیق راهی محل زندگی او شدند، اما مرد جوان آنجا را ترک و فرار کرده بود. تحقیقات برای شناسایی متهم ادامه داشت تا اینکه رد او در یکی از شهرهای شمالی کشور بدست آمد. کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت، پس از هماهنگیهای قضایی، راهی محل مخفیگاه متهم شده و او را بازداشت کردند.
متهم پس از انتقال به پایتخت، به قتل ناخواسته زن جوان اعتراف کرد. پژمان، برای تکمیل تحقیقات به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی پایتخت به اداره آگاهی منتقل شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
نمیدانستم مرتکب قتل شدهام
مرد جوان که به اتهام قتل بازداشت شده، مدعی است پس از ضربه زدن به زن جوان و هنگام فرار از اینکه زن مورد علاقهاش به قتل رسیده بود، اطلاع نداشته و بعد از دستگیری متوجه شده است.
با مقتول چطور آشنا شدی؟
5 ماه قبل در یکی از خیابانهای شمال تهران با او آشنا شدم. رابطهمان اوایل در حد تلفن و پیامک بود، اما کم کم قرار ملاقاتها شروع شد و مدام همدیگر را میدیدیم. به خودم که آمدم متوجه شدم او را خیلی دوست دارم و او همان زنی است که سالها دنبالش بودم.
با این همه علاقه چرا او را به قتل رساندی؟
قصدم کشتن نبود. اصلاً نمیدانستم که او را کشتهام. وقتی او را زدم و فرار کردم نگران حالش بودم اما جرأت نمیکردم تماس بگیرم.
میدانستم پلیس در تعقیبم است و میترسیدم که لو بروم از طرفی هراس این را داشتم که بشنوم او کشته شده است.
چرا تلفنش را گرفته بودی؟
شک کرده بودم. رابطه ما خیلی خوب بود اما از یک هفته قبل از قتل همه چیز تغییر کرد. رفتارش سرد شده بود و تلفنهایم را پاسخ نمیداد. از هر 10 پیام یک پیام را جواب میداد. پیگیر رفتارش شدم و او گفت که دیگر نمیخواهد با من ادامه دهد و خواست که با او تماس نگیرم.
چرا؟
خودم هم نمیدانم، رابطهمان خوب بود و حتی قرار بود با هم ازدواج کنیم. اما یک دفعه تغییر کرد، احساس میکردم شخص دیگری وارد زندگیاش شده است و باید به این موضوع پی میبردم.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
به مقابل خانهاش رفتم و از او خواستم گوشی تلفن همراهش را بدهد تا آن را بررسی کنم. تصور میکردم اگر پای شخص سومی در این میان باشد، بیشک پیامها یا تماسهایش را در گوشی میبینم. اما او نمیخواست تلفنش را ببینم و زمانی که گوشی او را به زور گرفتم، تا چند خیابان آن طرفتر دنبالم آمد.
چرا چاقو داشتی؟
چاقو را بردم تا او را بترسانم و بتوانم گوشی تلفن همراهش را بگیرم و با بدست آمدن رمز گوشی، وارد آن شوم و بفهمم که آیا به من خیانت کرده است یا خیر.
چند ضربه به او زدی؟
نمی دانم، خیلی عصبانی بودم. پلیس میگوید که 19 ضربه زدهام. آن زمان چون حالم را نمیفهمیدم، به یاد ندارم چند ضربه زدهام.
منبع: حادثه 24