بازگشت دختر بچه ربوده شده پس از ۶ سال به آغوش مادرش +فیلم
تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۳۹۱۷۰۹
رکنا: رکنا: دختربچهای که شش سال قبل مقابل چشمان مادر وخواهربزرگترش ازمقابل خانهشان ربوده شده بود، سرانجام با جستوجوهای فراوان وکمک شبکههای اجتماعی به آغوش خانوادهاش بازگشت.
حجم ویدیو: 37.48M | مدت زمان ویدیو: 00:04:53ماجرای این کودک ربایی از ساعت 2 بعد از ظهر 5 بهمن سال 90 کلید خورد. آن روز مادر یگانه کوچولو که معلم مدرسه بود طبق معمول برای بردن فرزندانش به خانه مادرش رفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ربودن 2دختر کوچولو
مبینا دست خواهرش را گرفته بود و خواست وارد کوچه شود که صدای زن ناشناسی توجهش را جلب کرد. یک خودروی پژو 405 یشمی کنار خیابان توقف کرده و مرد جوانی پشت فرمان نشسته بود. کنارش هم زن جوانی بود که کودکی را در آغوش داشت.روی صندلی عقب نیز زن دیگری بود که او نیز کودک چند ماههای در بغل داشت. زن جوان که روی صندلی عقب نشسته بود عروسکی را به مبینانشان داد و از اوخواست برای گرفتن عروسک برود. اما مبینا که آن زمان 8 ساله بود ترسید و چند قدمی به عقب برگشت.
زن ناشناس که با واکنش دخترک روبهرو شده بود، خیلی سریع کودکی را که در آغوش داشت روی صندلی عقب گذاشت و از ماشین پیاده شد. او بدون هیچ درنگی یگانه را در آغوش کشید و با دست، مبینا را هل داد و بلافاصله سوار ماشین شد و از آنجا گریختند.
گزارش کودک ربایی
ظهر 5 بهمن سال 90 گزارش ربوده شدن دخترک دوسال و نیمه به پلیس Police Police خرمشهر اعلام شد و بهدنبال این گزارش پروندهای تشکیل و تحقیقات گسترده برای یافتن کودک و دستگیری کودک ربایان آغاز شد.
دایی یگانه گفت: از زمانی که بچه گم شد؛ مردم زیادی بسیج شدند تا او را پیدا کنند. فقط قوه قضائیه وپلیس نبود که بهدنبال یگانه بودند، بلکه همه مردم دلشان میخواست یگانه هرچه زودتر پیدا شود. خواهرم در این مدت پیر شد و یک لحظه هم از فکر بچهاش بیرون نیامد. ما هم از همان روزها به انتشار عکس بچه در فیس بوک و سطح شهرپرداختیم. خب آن موقع واتس آپ و تلگرم و اینستا گرام نبود.پس ازآن از اقصی نقاط ایران و حتی خارج از کشور هم با ما تماس میگرفتند و میگفتند بچه را دیدهاند. شاید باورتان نشود اما حتی من یک سفر به مالزی رفتم. چراکه مشخصات کسی را داده و گفته بودند او بچه را ربوده است. ما واقعاً برای پیدا کردن بچه هم هزینه زمانی کردیم و هم مالی. هر جا که فکرش را کنید رفتیم. فکر کنم فقط 6 بار مشهد رفتم و تهران هم تا دلتان بخواهد با هر تماسی آمدیم اما بیفایده بود. همزمان هم دادگستری خرمشهر و پلیس پیگیر ماجرا بودند.
تماس فرد ناشناس
سال قبل بود که تصویر یگانه در گروههای مختلف تلگرامی و فضای مجازی برای چندمین بار منتشر شد. انتشار تصاویر و پیگیریها ادامه داشت تا اینکه حدود یک ماه قبل فرد ناشناسی با خانواده یگانه تماس گرفت.
دایی یگانه اظهارداشت: در این مدت تجربه زیادی بهدست آورده بودیم و دیگر نمیپرسیدیم آدرس بدهید. بلکه از آنها مشخصات و جزئیات بچه را میخواستیم تا مطمئن شویم که واقعاً بچهای که آنها از او صحبت میکنند همان یگانه است یا خیر. در تماسهایی که با فرد ناشناس داشتیم از او خواستیم عکس یگانه را برایمان بفرستد و زمانی که عکس را دیدیم او را شناختیم. یگانه شباهت زیادی به خواهرش داشت و هیچ شکی نبود که رقیه همان یگانه ماست. از برادرم خواستم به تهران برود و پیگیر ماجرا باشد و از طرفی موضوع را با دادستان و پلیس هم درمیان گذاشتیم. برادرم به تهران رفت و خانواده را شناسایی کرد. قرار بود ما راهی تهران شویم که اتفاق دیگری افتاد. البته واقعاً خیلی خوب شد که ما به تهران نرفتیم چون بچه در این مدت با خانواده دیگری زندگی کرده بود و از ما چیز زیادی به یاد نداشت و بیشک ضربه روحی زیادی به او وارد میشد.
عکسی از دختر گمشده
همزمان با اینکه محل زندگی یگانه بعد از سالها پیدا شده بود، بار دیگر تلفن خانواده یگانه به صدا درآمد و این بار مرد جوانی تماس گرفت و خودش را دایی رقیه یا همان یگانه ما معرفی کرد. او آدرس و محل زندگیشان را داد و عکس یگانه را هم برایمان فرستاد. عکسی که او فرستاده بود با عکس بچهای که فرد ناشناس فرستاده بود و همچنین آدرسی که هر دوی آنها برایمان فرستاده بودند یکی بود. دیگر مطمئن بودیم که یگانه همان رقیه است و قرار گذاشتیم که آنها به خرمشهر بیایند.
دیدار پس از 6 سال
ظهر جمعه گذشته بود که یگانه همراه خانواده جدیدش با 5 خودرو به خرمشهر رسیدند. آنها با تصور اینکه خانواده یگانه برخوردی داشته باشند اقوامشان را هم آورده بودند تا درصورت نیازپادرمیانی کنند. اما خانواده یگانه و اهالی شهر با روی باز به استقبال آنها رفتند. برای یگانه سخت بود که بعد از سالها از خانوادهای که به آنها عادت کرده و بزرگش کرده بودند جدا شود و این کار مستلزم زمان بود.
دایی یگانه میگوید: با بازگشت یگانه به خانهمان حس آرامش دوباره به خانه برگشت. در تمام این مدت با خودمان فکر میکردیم چه بلایی سر بچه آمده است. البته یگانه کمی از آن روزها را به خاطر دارد و میگوید افرادی که او را ربوده بودند او را به خانهای بردند که چند بچه دیگر هم آنجا بودند. بعد هم که توسط خانواده جدیدش خریداری شده وبه تهران انتقال مییابد.
انتخاب یک فرزند خوانده
ماجرای خریده شدن یگانه هم جالب است، ناپدری یگانه دستفروشی بود که لوازم خانه را به صورت قسطی در شهرهای مختلف میفروخت. او سال 90 از تهران راهی خوزستان شده بود که برای دریافت طلبش به سراغ یکی از مشتریانش رفت. اما مرد بدهکارمدعی شد پول ندارد و نمیتواند خرج زندگی خودش و بچههایش را هم بدهد. سر صحبت که باز شد مرد فروشنده گفت که او وهمسرش سالها درحسرت بچه دارشدن هستند. همان موقع مرد بدهکارکه انگار بهدنبال فرصتی بود به او پیشنهاد داد به جای تمام بدهیاش یکی از بچههای خواهرش را با خود ببرد. اوگفته بود شوهر خواهرش اعتیاد دارد و نمیتواند زندگیشان را اداره کند. و...
بدینترتیب یگانه به فرزندی انتخاب شد. اما ازآنجا که عکسهای یگانه در فضای مجازی منتشر ودست به دست شده بود سرانجام به دست اقوام خانواده جدیدش هم رسید. اینجا بود که راز کودک ربایی فاش شد وپدر و مادرخوانده دخترک تصمیم گرفتند بچه را به پدرومادر واقعیاش برسانند.
آزمایش دی انای برای تأیید نهایی
دادستان عمومی و انقلاب شهرستان خرمشهر نیزدراین باره به خبرنگار «ایران» گفت: دختربچهای که شش سال پیش از جلوی در خانهشان ربوده شده بود، پس از شش سال به آغوش خانوادهاش برگشت.
علیرضا باوی ادامه داد: باوجود تحقیقات پلیس، اثری از کودک یافت نشد تا اینکه خانواده وی پس از چند سال با استفاده از فضای مجازی و انتشار عکس کودک، به جستوجوهایشان ادامه دادند. تااینکه پس از پیداشدن خانواده دخترکوچولو و انجام آزمایش «دی ان ای» اوبه خانواده اصلیاش بازگردانده شد. البته تحقیقات دراین باره از ابعاد مختلف ادامه دارد.
منبع: رکنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۳۹۱۷۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اظهارات جنجالی دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد! / پرونده باز است
روزنامه اعتماد در مطلب خود تحت عنوان «پرونده باز است» با انتشار یک مقدمه به قلم بهاره شبانکارئیان نوشت:
* طی چند هفته گذشته خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی ادعایی مبنی بر قتل برادرش مطرح کرد. پس از این ادعا سعی کردم با خانواده این کارگردان و فیلمنامهنویس مشهور سینمای ایران صحبتی داشته باشم. همسر و خواهر مرحوم پوراحمد حاضر به گفتگو نشدند، اما دخترمرحوم حاضر شد گفتوگویی داشته باشد، آن هم پس از پیگیریهای مکرر و چندین روزهام. لازم به ذکر است که عنوان کنم این گزارش صرفا بر اساس گفتههای دخترمرحوم کیومرث پوراحمد تنظیم شده است و انتشار آن از سوی روزنامه به معنای تایید یا رد صحبتهای مصاحبهشونده نخواهد بود. همچنین در مورد عنوان این گزارش نیز لازم میدانم توضیح دهم که «پرونده باز است» نام آخرین فیلمی است که به کارگردانی و نویسندگی کیومرث پوراحمد ساخته شده و موضوع آن برگرفته از پروندهای جنایی و پرحاشیه در دهه ۸۰ است.
در ادامه این مطلب آمده است:
* «ما مطمئن هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است» به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبتهای دختر کیومرث پوراحمد برای «اعتماد» است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است....
* و این در حالی است که تصویری از حلقآویز شدن این کارگردان سینما نیز نشان میدهد؛ آثار جراحت روی دو دست او وجود داشته است. همچنین اطلاعات جدیدی به تازگی در مورد ثبت شکایت خانواده شنیده شده که «اعتماد» آن را صد درصد تایید نمیکند، اما این اطلاعات حاکی از آن است که خانواده پوراحمد شکایتی با موضوع مرگ مشکوک مرحوم پوراحمد ثبت کردند. ۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ اخباری ضد و نقیض در رسانهها و مجلات هنری منتشر شد. ابتدا برخی رسانهها نوشتند؛ کیومرث پوراحمد، کارگردان و فیلمنامهنویس مشهورایرانی در ویلایی در بندر انزلی بر اثر ایست قلبی درگذشت، اما ساعاتی بعد یک مجله هنری دلیل مرگ کیومرث پوراحمد را خودکشی اعلام کرد.
* مرکز اطلاعرسانی پلیس نیز در اطلاعیهای در مورد مرگ کیومرث پوراحمد اعلام کرد: «در پی اعلام یک فقره خبر فوت مشکوک فردی سالخورده در دهکده ساحلی بندر انزلی به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ موضوع در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی شهرستان بندر انزلی قرار گرفت. با توجه به اهمیت رخداد، پلیس آگاهی برای بررسی صحت و سقم موضوع در محل حادثه حضور پیدا کردند که با جسد بیجان کارگردان نام آشنای کشورمان کیومرث پوراحمد مواجه شدند. یافتههای پلیس حاکی از آن است که در کنار جسد مرحوم پوراحمد نوشتهای کشف شده است که متاسفانه حکایت از اقدام او به خودکشی دارد.»
* با این حال و با گذشت یکسال از این ماجرا در فروردین ماه ۱۴۰۳، توران پوراحمد؛ خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی اعلام کرد که برادر او به قتل رسیده وآثار جراحت بر بدن او مشهود بوده است. پس از اظهارات خواهر کیومرث پوراحمد «اعتماد» سعی کرد با یکی از اعضای خانواده پوراحمد گفتوگویی داشته باشد.
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید:
* «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
* (در پاسخ به اینکه آیا مرحوم قبل از مرگشان پیگیر فیلم «پرونده باز است» بوده): «فیلم «پرونده بازاست»، هنوز تمام نشده بود و تدوین آن مانده بود. همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد.
* به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
* دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.» ....
* ۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ فلاح میری، دادستان مرکز گیلان در رابطه با نامه کشف شده در محل فوت کیومرث پوراحمد و خبر فوت او اعلام کرد: «نوشتهای که همراه مرحوم پوراحمد کشف شده، نوشتهای کاملا شخصی، خصوصی و خانوادگی است. مرحوم در انتهای نامه تاکید کرده غیر از خانوادهاش کسی از محتوای نامه باخبر نشود و با توجه به اینکه خانواده مرحوم از محتوای نامه مطلع هستند در صورت صلاحدید محتوای آن را منتشر خواهند کرد. همچنین به محض دریافت گزارش، بازپرس ویژه قتل در محل حاضر شد و با بررسیهای اولیه نظر برخودکشی این کارگردان سینما داشت که واکاوی جزییات، مستلزم رسیدگی دقیق قضایی است. جسد به پزشکی قانونی انتقال داده شد تا علت تامه مرگ بررسی شود و خبر تکمیلی متعاقبا اطلاعرسانی میشود.»
* این در حالی است که تاکنون و با گذشت یکسال هنوزخبر تکمیلی مربوط به علت تامه مرگ از سوی ضابطان و مراجع قضایی منتشر نشده است.
* ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲؛ چهلمین روز درگذشت کیومرث پوراحمد، اکثر خبرگزاریها از جمله اطلاعات آنلاین به یادداشتی در صفحه اینستاگرامی دختر کیومرث پوراحمد اشاره کرد و نوشت: «چهلم شد. چهل روز گذشت از آن روزی که دنیای ما برای همیشه عوض شد. این انسان عاشق ایران بود. عاشق ایران و مردمش بود. از آنها الهام میگرفت و در عوض عشقش را توی آثارش تقدیم میکرد به مردم پاک و مهربان ایران زمین. همه صحبتها، مسیجها و ویسهای پدرم در ساعتهای آخر زندگی شاد و پر از امید بود. در طول دو، سه ساعت تصمیم میگیره به زندگی خودش خاتمه بده؟ خودش را با دست و بدن زخمی، کبود و آسیبدیده حلقآویز کنه؟ ما را که باکی نیست، زمین گرده و خدا بزرگ و مهربون و همیشه هم باهامون.»
* پگاه پوراحمد در آخر تاکید کرد: «پرونده باز است.» ...
tags # سینما سایر اخبار اسرار تکامل آلت جنسی؛ رابطه جنسی انسانهای اولیه مثل گوریلها بود؟ (تصاویر) «زو»؛ گاو عقیم و غولپیکری که توسط انسانها به وجود آمد! اتفاق عجیب که همزمان با انقراض دایناسورها در زمین رخ داد! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟