Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - چندي پيش کتاب «فرهاد و دوستان» نوشته «حامد احمدي» از سوي انتشارات نگاه منتشر شد. اين کتاب به کارنامه هنري فرهاد مهراد مي‌پردازد و حاصل روايت برخي از دوستان و همکاران اين هنرمند فقيد است. اما طي روزهاي گذشته همسر فرهاد مهراد، متني را در صفحات مجازي منتشر کرده و به اين موضوع اشاره داشته که کتاب «فرهاد و دوستان» حاوي روايت‌هاي دروغين است و از دنبال‌کنندگان صفحات مجازي هم خواسته که اين کتاب را نخرند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پس از انتشار اين متن در فضاي مجازي، مؤلف کتاب به متن منتشرشده توسط همسر فرهاد در صفحه شخصي خود پاسخ داد.
پوران گلفام (همسر فرهاد مهراد) در اين بيانيه نوشته بود:
«براي اطلاع دوست‌داران فرهاد
سلام، اخيراً کتابي در باره فرهاد منتشر شده که بخش‌هايي از آن تکرار چيزهايي است که بارها ديده و شنيده شده، قسمتي ديگر به اظهار نظر در مورد فرهاد و من مي‌پردازد که نظر شخصي راويان است و البته محترم؛ اما آنچه به عنوان «واقعيت» از قول راوي يا راويان بيان مي‌شود، کاملاً دروغ و مهمل است. مثلاً شرح احوالات فرهاد بعد از انقلاب از زبان کارگرداني به نام عبداله غيابي يا وصيت فرهاد و... و من طبيعتاً از طريق وزارت ارشاد پيگيري خواهم کرد و پيشنهاد من به شما: کتاب را نخريد.»
حامد احمدي در پاسخ به نوشته همسر فرهاد مهراد نيز متني را منتشر کرد که در ادامه مي‌خوانيد:
«ايشان در کتابي 136 صفحه‌اي که به ديدشان کاملاً مهمل و دروغ است، فقط به دو مورد اشاره مي‌کنند. اول قضيه‌ي وصيت‌نامه‌ي فرهاد و دوم روايتي از آقاي عبدالله غيابي درباره‌ي روزگار فرهاد پس از انقلاب. اين دو مورد به اندازه‌ي يک‌پنجمِ يک صفحه از کتاب هم نمي‌شوند.
مورد اول. وصيت‌نامه‌ي فرهاد. به کتاب مراجعه مي‌کنيم: «تالار وحدت يا رودکي انتظار تابوت ديگري را مي‌کشد که خبر مي‌آيد فرهاد وصيت کرده که جنازه‌اش سوزانده بشود. خاکستر بشود.» و «گويا سفارت جمهوري اسلامي از خانواده‌ي فرهاد خواسته که فکر سوزاندن پيکر بي‌جان را از سر بيرون کنند و مراسم را به شکل سنت مرسوم به‌جا بياورند.» واضح است که جمله‌ با تکيه و تأکيد بر «خبر مي‌آيد»، هيچ قطعيتي که فرهاد چنين وصيتي داشته يا نداشته را براي مخاطب ايجاد نمي‌کند و جمله‌ي دوم هم با «گويا» آغاز مي‌شود و به روال جمله‌ي قبل نوشته شده.
مورد دوم. روايتِ عبدالله غيابي. «روايتي از عبدالله غيابي (کارگردان سينما) که در سال‌هاي پس از انقلاب فرهاد را مي‌ديده و بعدها در پاريس، تصويري از شمايل جديد فرهاد را براي شهيار قنبري اين‌طور تعريف مي‌کند: «عبدالله غيابي به من گفت فرهاد را ديدم! شده باباي خودش! گفتم يعني چي؟ گفت يعني شده عين باباش. پير شده. سرش‌ را از ته تراشيده. و روز و شب مشغول نماز خواندن و دعا کردن است.»
در اين روايت دو موضوع مطرح مي‌شود. فرهاد موهايش را زده بود که به شهادت عکس‌هاي فرهاد پس از انقلاب، درست است و واقعيت دارد. فرهاد مشغول عبادت و نماز خواندن بوده که باز به شهادت تمامي دوستان فرهاد، او فردي معتقد و مسلمان بود و پي‌گير و پي‌جوي مناسک مذهب مورد علاقه‌اش.
همسر فرهاد ابتداي متن کوتاهش مي‌گويد چيزهايي در کتاب است که پيش از اين بارها گفته و خوانده شده. در فصل اول کتاب، دو روايت درباره‌ي دو کنسرت فرهاد در آذر 1377 و فروردين 1378 آمده که خود نگارنده شاهد عيني‌ و طبيعتاً راوي‌شان هستم که بعيد است روايتي به اين شکل پيش از اين منتشر شده باشد.
چون حتي همسر فرهاد گويا چنان از اين کنسرت‌ها بي‌اطلاع است که در مستندي مدعي مي‌شود فرهاد کنسرت‌اش در فروردين 1378 لغو و هرگز برگزار نمي‌شود! اما در همين کتاب که به قول ايشان کاملاً دروغ و مهمل است و مملو از حرف‌هاي گفته و خوانده شده، تصوير بليت اين کنسرت و محل برگزاري‌اش منتشر شده!
بي‌ترديد براي هر کسي واضح است که اين موارد نمي‌تواند کسي را چنان ناراحت و پريشان کند که به کمک گروهي، عليه يک کتاب بيرق «نخريد و نخوانيد» بلند کند. پس ناراحتي همسر فرهاد از چيست؟
در پانزده سالي که از مرگِ فرهاد مي‌گذرد، چند مستند درباره‌ي او ساخته شده و بي‌شمار مقاله و مجله منتشر. اين آثار با تمام قوت و ضعف‌هايشان، تقريباً تهي از حضور دوستان و همکاران فرهاد بوده‌اند. در مستندي ضعيف که شبکه‌ي بي‌بي‌سي فارسي تهيه کرده، نه اسفنديار منفردزاده حضور دارد، نه شهيار قنبري. در مجلات و مقالات هم با چنان وضعيتي مواجه هستيم که حتي اطلاعات عمومي و معمولي هم درباره‌ي آثار اجرا شده به وسيله‌ي فرهاد غلط و نادرست هستند. از مقاله‌ي کارگردان مشهور تئاتر که ترانه‌ي «جمعه» را به اسم احمد شاملو زده، [مقاله در سايت رسمي فرهاد زير نظر همسر فرهاد بازنشر داده شده!] تا مقاله‌ي يک منتقد مشهور سينما که فرهاد را مجري ترانه‌هايي از جنس «اي دختر بلا» معرفي کرده. در تمام اين اتفاقات، همسر فرهاد ناراحت نشده و اعتراضي نکرده. به دو دليل احتمالي: يا خودش شريک چنين محصولاتي بوده و نقش اول را در روايت کردن فرهاد بازي کرده يا اين روايت‌ها گزندي به او نرسانده‌اند.
کتاب «فرهاد و دوستان» اما کوشش کرده راه ديگري را پيش بگيرد. به سراغ دوستان و همکاران فرهاد رفته و فقط و فقط کارنامه‌ي هنري او را بررسي کرده و به‌طور طبيعي از حضور و وجود همسر فرهاد تهي است. به يک دليل ساده: ايشان همکاري هنري‌اي با فرهاد نداشته‌اند. جرمِ -گويا وحشتناک‌ترِ- اين کتاب از ديدِ همسر فرهاد احتمالاً روايت هم‌کاران فرهاد درباره‌ي خود ايشان است. جايي که آقاي منفردزاده از نظارت ايشان بر کارهاي هنري فرهاد و بايد و نبايدهايشان سخن مي‌گويد و جايي ديگر که آقاي قنبري اولين ديدارش با همسر فرهاد را روايت مي‌کند و مي‌گويد که شخصيت همسر فرهاد، هم‌سنگ و هم‌تراز اين آوازخوان نبوده.
اين نظرات، حرف‌هاي افراد معتبري‌ است و وظيفه‌ي هر راوي صادقي اين است که بدون سانسور، مصلحت‌انديشي و پرده‌پوشي آن‌ها را منتشر و با مخاطب در ميان بگذارد. اما به نظر مي‌رسد در همين نقطه است که همسر فرهاد ناراحت مي‌شود و بر خود واجب مي‌داند ضد کتابي که به سراغ کارنامه‌ي هنري فرهاد رفته، بيانيه صادر کند. در حالي که اگر ناراحتي ايشان اصالتي داشت و پشت‌اش غم‌خواري براي فرهاد بود، مي‌توانست در پيامي خصوصي به مؤلف، مواردي که احتمالاً به اشتباه نوشته شده را تذکر بدهد تا درِ گفت‌وگو باز شود و اگر حق با ايشان بود، اين موارد اصلاح شوند تا چاپ‌هاي بعدي کتاب، روايتي کامل‌تر از فرهاد باشد.
در همين روزها دوستي به نام آقاي حميد محمديان براي من پيام فرستاد که بخش تصويري کار احتياج به تغيير و اصلاح دارد و در چاپ‌هاي بعدي درستش کنيد. اين تفاوتِ واکنشِ کسي‌ است که با فرهاد و هنرش رفاقت دارد، با کساني که به شکلي ديگر دلواپسي مي‌کنند و مي‌خواهند با جوسازي، يک آوازخوانِ عمومي را در حصر خود نگه دارند.
فرهاد آوازخوان بود. ساز مي‌زد. شعر مي‌خواند. در اين زند‌گي، طبيعتاً با هنرمندان ارتباط داشت. بخشي از اين هنرمندان، همکاران فرهاد بودند. همکاراني که در کنار هم، ترانه‌هايي درخشان توليد کرده‌اند. ترانه‌هايي که بر تارکِ تالار افتخارات ترانه‌ي نوين ايران‌زمين مي‌درخشند. همسر فرهاد اما اهلِ اين همه نيست و به شکل طبيعي در کارنامه‌ي هنري فرهاد نقش و حضوري ندارد. به همين خاطر، متوجه مدعي بودن ايشان برابر کتابي که زند‌گي هنري فرهاد را روايت کرده، نمي‌شوم. شايد ايشان در کنارِ حقوق مادي، خودشان را شريک حقوق معنوي آثار هنري‌اي که فرهاد اجرا کرده، مي‌دانند. نمي‌دانم. قضاوت هم نمي‌کنم. اما اين را مي‌دانم با چنين بيانيه‌هايي و حمايت از صفحاتي که کارشان پنجه کشيدن بر چهره‌ي هنرمندان بزرگ است، کسي نه به ارزشِ يک نت اسفنديارِ آهنگساز مي‌رسد، نه به اعتبار يک واژه‌ي شهيارِ شاعر.
فرهاد مثل هر آرتيستي زند‌گي ديگري هم داشته. غذا مي‌خورده. لباس اتو مي‌کرده. به حمام مي‌رفته. مي‌خوابيده. اين همان زندگي‌اي است که خانم همسر فرهاد شريک‌اش بوده و مي‌تواند راوي‌اش باشد. کتاب «فرهاد و دوستان» هم نه درباره‌ي غذا خوردن است، نه حمام رفتن. نه حتي آن‌طور که ناجوان‌مردان در زندگي خصوصي فرهاد سرک مي‌کشند -و همسرش هم سکوت مي‌کند- درباره‌ي وابستگي او به مواد مخدر.
همسر فرهاد خود به تنهايي يا با هم‌کاري ديگراني که با ايشان هم‌نظر هستند مي‌تواند اين بخش از زندگي فرهاد را روايت و به صورت کتاب و فيلم منتشر کند؛ که چه خوب و حتماً مخاطباني در اندازه‌ي خود هم خواهد داشت. اما اين کتاب، يک‌سره درباره‌ي هنر است. درباره‌ي ترانه و ساز. «فرهاد و دوستان» کتابي ا‌ست براي کساني که عاشقانه و بي‌منت ترانه و موسيقي را دوست دارند. کتابي که فقط يک ماه از عمرش مي‌گذرد و هنوز رسانه‌ها آن‌چنان که بايد درباره‌اش ننوشته‌اند و شايد اگر لطف همسر فرهاد و «نخريدِ» غرّايش نبود، اين سکوت طولاني‌تر مي‌شد؛ اما خوشا که «نخريد» ايشان دري را باز کرد تا درباره‌ي کتاب و ارزش‌هايش -که همه از روايت‌هاي صادقانه و دست‌اول عزيزاني چون شهيار قنبري و علي جان‌پور و ديگران مي‌آيد- حرف بزنيم.
براي همين مي‌توان با خيالِ راحت به گفته‌ نيما يوشيج دل‌سپرد که مي‌گويد: «آن‌که غربال در دست دارد، از پسِ کاروان مي‌آيد.» مي‌توان نشست و همه‌چيز را به گذرِ زمان سپرد تا مشخص شود کدام روايت‌ها از دل آمده‌اند و رفيق حقيقت هستند و کدام حرف‌ها برآمده از بددلي و رشک و حسد.»
«موسيقي ما» در صورت تمايل همسر زنده‌ياد فرهاد، در اين مورد با ايشان نيز صحبت خواهد کرد و آمادگي انتشار پاسخ احتمالي خانم گلفام را دارد.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۶۷۱۷۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چگونه نوجوانان امروز را به خواندن کتاب‌های ایرانی علاقه‌مند کنیم؟/ ادبیات نوجوان در سایه غلبه ترجمه

به گزارش قدس آنلاین، این موضوعات شامل کلیات،دین، علوم اجتماعی،علوم طبیعی، علوم عملی، زبان و ادبیات می‌شود. در بین موضوعاتی که گفته شد، سه موضوع کودک و نوجوان، ادبیات و کمک درسی بیشترین سهم را به خود اختصاص داده‌اند. ادبیات و کودک و نوجوان همیشه بیشترین تولیدات را در آمار نشر به خودشان اختصاص می‌دهند و گاهی ادبیات در رتبه اول و گاهی هم کودک و نوجوان این رتبه را کسب می‌کند. طبق آمار منتشر شده بخش زیادی از کتاب‌های کودک و نوجوان مربوط به ترجمه است و آثار ایرانی کم تر مورد توجه قرار می‌گیرد . در گزارش امروز به این موضوع پرداختیم که چگونه می‌توان از بسترهای صدرنشینی کتاب‌های کودک و نوجوان برای توجه به نویسندگان ایرانی استفاده کرد.

غلبه آثار ترجمه تهدید نیست

هادی خورشاهیان؛ نویسنده ادبیات کودک و نوجوان خورشاهیان، معتقد است در دوره‌ای که زندگی می‌کنیم نباید از کتاب انتظار آموزش داشته باشیم. او افزود: در کشور ما جمعیت قابل توجهی کودک و نوجوان هستند. این قشر از جمعیت سرمایه‌های آینده ما هستند. اگر عناوین کتاب‌های کودک و نوجوان در صدر چاپ سایر عناوین است به دلیل قشر نوجوان است که باید از این بستر استفاده شود. به گفته این نویسنده خانواده‌ها و مراکز فرهنگی باید به خواندن کودکان و نوجوانان جهت دهند و به آنان کمک کنند که کتابخوانی را منظم انجام دهند و کتاب مناسب سن خود را انتخاب کنند.

خورشاهیان معتقد است: بعضی از موضوعات مانند روانشناسی که متاسفانه در قالب روانشناسی زرد عرضه می‌شوند برای قشر کودک و نوجوان مناسب نیست. بهتر است که موضوعات روانشناسی در قالب و شعر داستان برای کودکان و نوجوانان ارایه شود.

هادی خورشاهیان

نویسنده «پراگ در تبعید» در پاسخ به این پرسش چرا در میان آثار نویسندگان ایرانی با فقر ژانر مواجهیم، اظهار کرد: شاید در موضوعات جامعه شناسی و علوم اجتماعی با فقر ژانر مواجه باشیم آن هم  به این دلیل که نیازی نیست برای کودکان و نوجوانان مدام از آسیب‌های مختلف به صورت مستقیم صحبت کنیم اما من به عنوان کسی که 21 سال در واحد صدور مجوز کتاب کودک و نوجوان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول به کار بودم و هنوز هم هستم معتقدم ما در ادبیات نوجوان و حتی کودک با مقوله فقر ژانر مواجه نیستیم.

خورشاهیان در خصوص غلبه آثار ترجمه در میان کتاب های کودک و نوجوان نسبت به آثار ایرانی و تاثیر این مساله، بیان کرد: غلبه ترجمه زمانی می‌تواند برای صنعت نشر تهدیدکننده باشد که همه ابزارهایی که استفاده می‌کنیم بومی و طبق فرهنگ ایرانی و اسلامی باشد و کودکان ما به کتاب‌های ترجمه و خارجی بیاورند اما زمانی که تلویزیون تماشا می‌کنیم  و بین سریال‌های ایرانیِ تکراری، سریال‌های خارجی نیز دیده می‌شود یا وقتی 90 درصد از اخبار ما مربوط به کشورهایی مانند آمریکا است. پس کودک با این فرهنگ بیگانه نیست و می‌تواند خودی و غیرخودی را تمیز دهد.  

این نویسند افزود: اگر کودکان فیلم‌ها و کتاب‌های خارجی را می‌خوانند به دلیل اشتراک در موضوعات مختلفی است که جغرافیا نمی‌شناسد. در این خصوص نهادها و ارگان‌ها نمی‌توانند دخالت کنند و تصمیم گیرنده باشند و با بخشنامه‌های مختلف جلوی شروع کاری را بگیرند اما می‌توانند در سخنرانی‌ها  به پاسداشت زبان فارسی و کتابخوانی اشاره کنند، کتاب‌های خوب معرفی کنند،مسابقه برگزار کنند. حتی کانون پرورش فکری می‌تواند کتابخانه‌های عمومی محله‌ها و فرهنگسرای مختلف را تقویت کند.

کتاب‌خوان‎‌ها را تشویق کنیم

حسین فتاحی دیگر نویسنده کودک و نوجوان ترغیب کودکان و نوجوانان به خواندن آثار خارجی را تصویرگری و طراحی جلد درخشان آن آثار دانست. او گفت: بچه‌ها هیچ پدرکشتگی با نویسنده‌ها ندارند آن‌ها فقط به سمت کتاب‌هایی می‌روند که توجهشان راجلب کند. ما در زمینه مطالعه، رقیب‌های بسیار جدی داریم و کودکان بیشتر جذب کتاب‌های ترجمه می‌شوند؛ زیرا نسبت به کتاب‌های تالیفی از زیبایی بیشتری برخوردارند. کتاب‌های ترجمه برای ناشران سهل الوصول‌تر هستند زیرا کار تصویرگری داخلی برای ناشر کار بسیار هزینه‌بری است. اگر برخی ناشران در کنار کارهای ترجمه، تالیف هم انجام می‌دهند به دلیل حفظ آبرو و وجهه فرهنگی آن‌ها است. آن‌ها خودشان را موظف می‌دانند که در زمینه تالیفات فارسی، هم خدمت و ادای دین کنند. با توجه با اینکه چاپ کتاب‌های تصویری بسیار گران است، اگر احساس نیاز به داشتن این کتاب‌ها می‌کنیم باید مشوق و تسهیلاتی را برای ناشران درنظر بگیریم. کتابی که خانواده تا چند سال پیش با قیمت 30 هزارتومان برای فرزند خود می‌خرید، امروز باید آن را با قیمت 300 هزارتومان بخرد و طبیعی است که از پس مخارج آن برنیاید.

حسین فتاحی

فتاحی یادآور شد: اگر بخواهیم مطالب علمی، ریاضی، تاریخی و... برای کودک و نوجوان تولیدکنیم، باید در قالب داستان طراحی شود. بچه‌ها باید از دل یک داستان به اطلاعات مفید دست یابند و قهرمان خود را انتخاب کنند. لازمه انجام این کار داشتن برنامه، تیم همراه و رشد فرهنگی است. اکثرا کتاب‌هایی که به صورت تیمی طراحی شده، کتاب‌های ترجمه است و دلیلش هم این است که مترجمان مابین خود مدیریت درست را پذیرفته‌اند. یک داستان خوب کودک باید حدودا ۴۰۰ تا ۵۰۰کلمه باشد زیرا مغز کودکان مانند بزرگسالان قادر به پردازش اطلاعات طولانی و پیچیده نیست. شخصیت‌های‌ داستان‌های کودکانه همچنین باید با سایر شخصیت‌های قابل تشخیص برای کودکان مانند دوستان، خانواده، معلمان، همکلاسی‌ها و دیگران رابطه داشته باشند. درواقع ارتباطات باید نقش پررنگی در قصه‌های کودکانه داشته باشد.

وی در خصوص اینکه برنامه مدونی برای مطالعه از طرف سازمان‌ها و نهادهای فرهنگی نداریم، افزود: زمانی که ناشران کار می‌کنند، نهادها باید کاغذ و سیستم فروششان را تامین کنند. اگر ما به دنبال رشد معقول و منطقی برای پیشرفت مطالعه هستیم باید برنامه ریزی دقیق انجام دهیم. ما نیاز داریم میزان مطالعه، چاپ کتاب و کمبودها در کتاب‌ها از نظر مضمون، موضوع و گروه سنی را بررسی کنیم و به سمع مسئولین برسانیم. همچنین تشویق‌هایی را برای کتابخوانان درنظر بگیریم. اگر این روند را پیش بگیریم تا 10 سال آینده می‌توانیم به نقطه‌ای که ضرورت جامعه هست، برسیم.

تولید کتابهای رنگی را جدی بگیریم

سپیده خلیلی، نویسنده و مترجم در خصوص غلبه آثار ترجمه در ادبیات کودک و نوجوان گفت: مسلما این برتری، خوب نیست اما هر ناشری ترجیح می‌دهد کتابی را در ایران چاپ کند که قبلا امتحانش را پس داده باشد. بسیاری از موارد ترجمه با فرهنگ ما یکسان نیست و تولید کتاب‌های چهار رنگ توسط نویسندگان در حال از بین رفتن است. ای کاش وزارت ارشاد بودجه‌ای را به تولید کتاب‌های چهار رنگ تالیفی اختصاص دهد تا نویسندگان بتوانند در موضوعات مختلف نوشته‌های خود را منتشر کنند و کودکان ایرانی با فرهنگ ایرانی بزرگ شوند.

سپیده خلیلی

این نویسنده و مترجم کتاب در خصوص مشکلات کتاب‌های ترجمه در ایران گفت: در بسیاری از موارد یا مترجم متوجه متن اصلی داستان نمی‌شود یا به دلیل محدودیت‌هایی که وجود دارد، مجبور است بعضی از قسمت‌های داستان را حذف کند. در حال حاضر مسابقه بین ناشرانی که چاپ اول کتاب‌هایشان در خارج از کشور معروف شده، برقرار است. ناشران به دلیل اینکه نفر اولی شوند که مجوز چاپ می‌گیرند، هر فصل از کتابشان را به دست مترجم‌های مختلف می‌سپارند. این حرکت ناشران و انتخاب واژه‌های نامناسب توسط مترجمان، بسیار به مقوله ترجمه در ایران آسیب می‌رساند؛ زیرا هر واژه در ترجمه، وزن و معنی خاص خود را دارد و گاها مترجمان معنی نادرست از یک واژه را انتخاب می‌کنند.

او همچنین یادآور شد: در حال حاضر در شرایطی هستیم که مردم کتاب نمی‌خرند و مسلما اگر آن‌ها نخواهند و نتوانند کتاب بخرند، جانشین دیگری برای کتاب پیدا می‌شود. مکان‌های عمومی مانند نهاد کتابخانه‌ها و حتی کانون پرورش فکری می‌توانند به کتاب‌های تالیفی برای کتاب خوان شدن کودکان و نوجوانان بیشتر بها دهند.

محدثه رضایی

دیگر خبرها

  • کتابی پر ازجاهای خالی!
  • فیلم/ روایت جالب شمسایی از روز پاسخ ایران به اسرائیل
  • مجموعه دفتر یادداشت روزانه داستایوفسکی به چاپ سوم رسید
  • چگونه نوجوانان امروز را به خواندن کتاب‌های ایرانی علاقه‌مند کنیم؟/ ادبیات نوجوان در سایه غلبه ترجمه
  • موزه نادر، خانه‌ای برای ادب‌ورزی/ مهمانی هر روز هفته با یار مهربان
  • (ویدئو) پاسخ جالب همسر کاپیتان تیم ملی فوتسال به یک سوال جنجالی
  • روایت حیرت‌ انگیز یک نویسنده از خاطره‌بازی دو فرمانده ایرانی و عراقی سال‌ها پس از جنگ تحمیلی
  • ببینید | پاسخ جالب همسر کاپیتان تیم ملی فوتسال به یک سوال جنجالی
  • بررسی آثار کلر ژوبرت نویسنده و تصویرگر مسلمان شده فرانسوی
  • بازی برای کودکان خیلی مهم است اما جایگاه ادبیات هم حفظ شود