Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز، زنی که ۱۰ سال تمام با بیماری روحی همسرش کنار آمده بود، سرانجام با دخالت‌های مادرشوهرش به دادگاه خانواده رفت تا به زندگی مشترکشان پایان دهد. او قربانی رسم قدیمی خانواده‌ای به حساب می‌آمد که یک دختر داده و یک دختر به‌عنوان عروس گرفته بودند.

 

در یکی از روزهای سرد و دودگرفته زمستان، شعبه ۲۷۶ دادگاه خانواده پر از زن و شوهرهایی بود که برای رسیدگی به پرونده‌شان حضور داشتند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در این میان «ساحل» با وکیل خود به دادگاه آمده بود، اما اثری از همسرش نبود. او زنی قدبلند بود که لباسی ساده اما خوش رنگ به تن داشت و بر خلاف کسانی که برای طلاق توافقی اقدام می‌کنند کوچکترین اثری از آرامش در چهره‌اش دیده نمی‌شد.

 

وقتی پرونده زن جوان روی میز قاضی «غلامرضا احمدی» قرار گرفت، سرش را بلند کرد و رو به ساحل گفت:«با توجه به وکالت در طلاق و دیگر مدارک به نظر می‌رسد پرونده شما بزودی بسته می‌شود. اما چه شد شما و همسرتان تصمیم گرفتید راهتان را از هم جدا کنید؟»

 

ساحل جواب داد:«وقتی ازدواج کردیم فقط ۱۸ سال داشتم. در شهری شمالی زندگی می‌کردیم و سرم به درس و بازیگوشی گرم بود که برادرم عاشق یک دختر تهرانی شد. هر دو سن و سالی نداشتند. آن دختر با خانواده‌اش به میهمانی فامیلشان در محله ما آمده بودند. برادرم آنقدر پاپیچ شد که رضایت خانواده‌ها را گرفت و با او ازدواج کرد.

 

گرفتاری من هم از همان روزها شروع شد. برادر عروسمان از من خوشش آمده بود، اما من می‌خواستم ادامه تحصیل بدهم. بزرگترهای فامیل می‌گفتند خوب نیست که یک دختر بدهید و یک دختر بگیرید. بعداً دردسر می‌شود. اما خانواده عروسمان گفتند ما موافقت کردیم شما هم موافقت کنید.

 

بالاخره بله را گفتم و هر چهار نفر در یک شب عروسی گرفتیم. از یک طرف خوشحال بودم که در تهران زندگی می‌کنم و از یک طرف ناراحت بودم که درسم را ادامه نداده‌ام. شوهرم سربازی هم نرفته بود، صبر کردم کارت پایان خدمتش را گرفت، اما در آن دو سال مادرشوهرم خیلی اذیتم می‌کرد، در غربت تنها مانده بودم و فقط پدرشوهرم هوایم را داشت. می‌گفت؛ همه چیز درست می‌شود و دلداری‌ام می‌داد. بالاخره زندگی مشترکمان را در یک خانه مستأجری شروع کردیم و دلم خوش بود که دیگر اختلاف‌های عروس و مادرشوهری تمام شده است. اما وقتی زیر یک سقف رفتیم تازه گرفتاری‌های جدیدم شروع شد…»

 

قاضی دستی به چانه‌اش کشید و سرش را به علامت تأیید تکان داد. سپس پرسید:«درس و تحصیلتان چه شد؟ همسرتان شغل و درآمد مناسبی داشت؟»

 

ساحل جواب داد:«در دوره سربازی پیش خانواده همسرم بودم. اما مادرشوهرم نگذاشت درسم را ادامه بدهم. می‌گفت؛ «تو پیش ما امانت هستی. هر وقت زندگی مشترکتان را شروع کردید از شوهرت اجازه بگیر و برو دانشگاه.» اما وقتی زندگی مشترک را شروع کردم، باردار شدم و دیگر نتوانستم درسم را ادامه بدهم. شوهرم هم در یک اداره دولتی مشغول به کار شد. اما کم کم فهمیدم که به بیماری اختلال وسواس فکری مبتلاست.

 

او از هر نوع بی‌نظمی عصبانی می‌شد و هر چیزی را چند بار مرتب می‌کرد. اگر یک لکه روی شیشه پنجره می‌دید یا فرزندمان اسباب بازی‌هایش را پخش و پلا می‌کرد، یک دعوای حسابی در خانه ما راه می‌افتاد. اما تحمل می‌کردم و سعی داشتم با مشاوره روانپزشک‌ها مشکلاتمان را کمتر کنم، اما شوهرم توصیه‌های کارشناسان را به کار نمی‌بست. من هم کم کم خسته شدم، چون تحمل هر کسی اندازه‌ای دارد.»

 

قاضی گفت:«برای همین به مشکل برخوردید و تصمیم به جدایی گرفتید؟ آن هم بعد از ۱۰ سال زندگی مشترک؟»

 

زن جوان جواب داد:«فقط این نبود. متأسفانه برادرم و خواهر شوهرم در زندگی مشترکشان مشکلات زیادی پیدا کردند و کارشان به طلاق کشید. جدایی آنها روی زندگی ما هم سایه انداخت و دو خانواده به جان هم افتادند. حالا دیگر هر موضوع ساده‌ای تبدیل به یک ماجرای بزرگ در میان دو خانواده می‌شد. هر وقت هم می‌گفتم بیایید پیش مشاور برویم مادرشوهرم سرکوفتم می‌زد و می‌گفت؛ تو را از روستا به تهران آوردیم، حالا نمی‌خواهد به ما راه و رسم زندگی یاد بدهی! خلاصه شوهرم هم به حرف‌های مادرش دل می‌داد و زندگی را بر من و فرزندم جهنم کرده بود.

 

سرانجام به این نتیجه رسیدیم که از هم جدا شویم. مهریه ۲۰۰ سکه طلایم را بخشیدم و به جایش قبول کردند بچه با من زندگی کند. شوهرم حتی حاضر نشد به دادگاه بیاید. وکالت داد خودم کارهای طلاق را پیگیری کنم.»

 

قاضی برگه‌های پرونده را کنترل کرد و به منشی دادگاه دستور داد زن جوان را برای دریافت برگه عدم بارداری به آزمایشگاه بفرستد. از وکیل ساحل هم خواست برگه تأییدیه مشاوران هر دو طرف را تهیه کند و به دادگاه ارائه دهد. سپس از هر دو خواست زیر ورقه صورتجلسه را امضا کنند. ساحل و خانم وکیل زیر برگه را امضا کردند و خواستند که از شعبه دادگاه خانواده خارج شوند، در این لحظه قاضی سرش را بلند کرد و به زن جوان گفت:«ان‌شاءالله خیر است. حالا می‌خواهید با یک بچه در شهر غریب چه کار کنید؟ فکر این را هم کرده اید؟»

 

ساحل جواب داد:«در این سال‌ها سعی کرده‌ام کتاب‌های رشته حقوق را تهیه کنم و بخوانم. می‌خواهم به شمال برگردم، به دانشگاه بروم و وکیل شوم، شاید هم معلم شدم. دوست دارم به دخترهای جوان آموزش بدهم که برای ازدواج کردن عجله نکنند و با آگاهی تصمیم بگیرند. می‌خواهم فرزندم را خوب بزرگ کنم تا آدم مفیدی برای جامعه‌اش شود…» سپس سرش را پایین انداخت و به همان آرامی که وارد دادگاه شده بود، اتاق را ترک کرد.

 

رکنا

 

منبع: جام نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jamnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۷۹۴۳۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دهه شصتی های متاهل، تجلیل شدند

به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز قزوین، مراسم تجلیل از زوجین دهه شصتی که در سال ۱۴۰۲ ازدواج نموده اند برگزار شد. در این مراسم از ۲۹ نفر از زوجین شهرستان قزوین و ۴ نفر از بانوان دهه شصتی دارای فرزند تجلیل به عمل آمد.
مدیر کل امور بانوان استانداری در این مراسم گفت: طبق پژوهش‌های انجام شده دهه شصتی‌ها جزو سرمایه‌های این کشور هستند و مسائل و مشکلات خودشان را هم دارند و امیدواریم با توجه به مهارت‌هایی که دارند زندگی آرام و پر مهری را تجربه کنند.
علیخانی گفت: مرکز خدمات ازدواج در حال راه اندازی است و خدماتی در حوزه مشاوره و تسهیلات و مسائل ازدواج به افراد تعلق می‌گیرد که به زودی انجام خواهد شد. افرادی که وارد مرحله زندگی مشترک شده اند می‌توانند از خدمات این مرکز استفاده کنند. چون افراد از دو خانواده متفاوت هستند نیاز به گذشت و مهارت زیادی هست تا زندگی‌ها دوام پیدا بکند و شرایط آرامش برای تربیت خودمان و فرزندانمان فراهم شود.
حجت الاسلام محمد حسینی کارشناس امور خانواده هم در این آیین گفت: مادران امانت داران فرزندانشان هستند و به گفته شهید مطهری هیچ مقامی بالاتر از مادری برای یک زن نیست.
وی بهترین زمان برای فرزند آوری بعد از ازدواج را شناخت قابلیت‌های لازم برای والد شدن، پذیرش روانی برای بچه دار شدن هر دو زوج، پشتیبانی از همسر عنوان کرد.
خیری فر مشاور امور بانوان اداره کل ثبت اسناد استان گفت: با توجه به کاهش آمار ازدواج جوانان دهه شصت تصمیم شد برای ترغیب به ازدواج از زوجینی که در سال ۱۴۰۲ ازدواج کرده اند تجلیل به عمل آید و برای حمایت از فرزند آوری این افراد هدیه‌ای به مبلغ دو میلیون و پانصد هزارتومان به صورت بن خرید سیسمونی به افراد اهدا شد.

دیگر خبرها

  • ۲۳ درصد پرونده های مشاوره طلاق در مازندران منجر به ساز شد
  • مشکلات ثبت نام وام ازدواج در سامانه از زبان زوجین جوان تهرانی
  •  سومین دوره ملی مهارت‌های زندگی و بالندگی فرزندان دانش‌آموز به کار خود پایان داد
  • بیش از ۱۰ هزارمددجوی خراسان شمالی از خدمات مشاوره رایگان بهره‌مند شدند  
  • تسویه حساب خواهر با برادر/ در «آگنیتاژ» پرواز می‌کنید؟
  • پایان ماجراجویی آمریکا در آفریقا
  • تجلیل از ۲۹ زوج دهه شصتی در قزوین
  • دهه شصتی های متاهل، تجلیل شدند
  • تکرار قصه ناتمام زن‌کشی/ زیبا؛ زن ارومیه‌ای که تاوان طلاقش را با مرگ داد
  • خواهر کیم جونگ اون: به توانمندسازی ارتش برای حفاظت از حاکمیت و صلح منطقه ادامه می‌دهیم