Web Analytics Made Easy - Statcounter

الگوی روابط راهبردی امریکا با حکومت محمدرضا پهلوی در سال‌های ۵۷-۱۳۳۲ مبتنی بر نشانه‌هایی از دولت دست‌نشانده بود و در بسیاری از موارد می‌توان نشانه‌های رفتار تحقیرآمیز برخی از مقام‌های سیاست خارجی امریکا در برخورد با محمدرضا پهلوی را مشاهده کرد. به عنوان مثال کارگزاران و مقام‌های اجرایی سیاست خارجی دولت کارتر، در تعامل با شاه و کارگزاران سیاست خارجی ایران از ادبیات تحقیرآمیز استفاده می‌کردند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اما شاید هیچ چیز به اندازه کنفرانس گوادلوپ برای شاه تحقیرآمیز محسوب نشود. چنین حوادثی، واقعیت‌های تاریخ سیاست و قدرت تلقی می‌شود. اقتدار هر بازیگری، تابعی از ضرورت‌های سیاسی و الگوهای کنش وی در تعامل با سایر بازیگران محسوب می‌شود. از دست دادن قدرت عمدتاً با نشانه‌هایی از حقارت همراه خواهد بود. حقارت اصلی محمدرضا پهلوی و رضاخان مربوط به شرایطی است که حتی در فضای پذیرش الگوی فرادستی بازیگران اصلی سیاست بین‌الملل نتوانستند موقعیت ساختاری و اقتدار سیاسی خود را حفظ کنند.

به گزارش قدس آنلاین،   ابراهیم متقی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران، طی یادداشتی که به صورت اختصاصی در اختیار "پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی" قرار داده به بررسی تحقیر رژیم پهلوی در عرصه بین‌الملل پرداخته است.

مشروح یادداشت ابراهیم متقی را در زیر می‌خوانید:

الگوی روابط ایران با ایالات متحده و انگلیس در سال‌های بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مبتنی بر نشانه‌هایی از "دولت دست‌نشانده" بوده است. چنین مفهومی توسط "مارک گازیوروسکی" و بر اساس بررسی اسناد روابط خارجی ایران با کشورهای محوری جهان غرب مورد استفاده قرار گرفته است. مفهوم دولت دست‌نشانده در برابر "دولت خودمختار" استفاده شده است. دولت خودمختار دارای ویژگی‌هایی از جمله ابتکار عمل، خوداتکایی، تحرک و اثربخشی بوده است؛ درحالیکه دولت دست‌نشانده مبتنی بر نشانه‌هایی از روابط فرادستی و فرودستی است.

یکی از دلایل اصلی شکل‌گیری و گسترش انقلاب اسلامی ایران را باید واکنش نسبت به روابطی دانست که از آن به عنوان الگوی نابرابر روابط خارجی یاد می‌شود. الگوی نابرابر بخشی از ذات سیاست بین‌الملل بوده که قدرت‌های بزرگ تلاش دارند تا از چنین الگو و سازوکاری برای تحقق اهداف راهبردی خود استفاده کنند. به‌هر میزان که واحدهای سیاسی از آزادی عمل بیشتری برخوردار باشند، طبیعی است که میزان اثربخشی آنان در ساختار داخلی، محیط منطقه‌ای و روابط بین‌الملل افزایش بیشتری پیدا می‌کند.

گازیوروسکی در مطالعات خود به این موضوع اشاره دارد که روابط دست‌نشاندگی مبتنی بر الگوی خاصی از چگونگی کنش متقابل کشورهای حامی و کارگزار می‌باشد. در این فرآیند، کشور حامی عموماً می‌کوشد با استفاده از ابزار دست‌نشاندگی از قبیل کمک اقتصادی، دستیاری امنیتی، توافق‌های امنیتی، دخالت برای افزایش توانایی دولت دست‌نشانده برای سرکوب و یارگیری در ناآرامی‌ها، ثبات سیاسی و میزان کنترل راهبردی در کشور دست‌نشانده را افزایش دهد. چنین الگوهای رفتاری ممکن است باعث ناآرامی‌های سیاسی و حتی انقلاب شود؛ به همان گونه‌ای که در ایران اواخر دهه ۱۹۷۰ ایجاد شد. [۱]

ظهور دولت دست‌نشانده در ساختار سیاسی رژیم پهلوی

الگوی روابط راهبردی امریکا و انگلیس با حکومت محمدرضا پهلوی در سال‌های ۵۷-۱۳۳۲ مبتنی بر نشانه‌هایی از دولت دست‌نشانده بوده است؛ الگویی که منجر به واکنش بسیاری از گروه‌های سیاسی و اجتماعی در ایران دهه ۱۳۵۰ تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی شد. کشور حامی عموماً از سازوکارهای روانی و راهبردی برای تنظیم و تداوم الگوی فرادستی بهره می‌گیرد. یکی از ویژگی‌های اصلی حکومت محمدرضا پهلوی را باید ایفای نقش دستیاری امنیتی دانست.

دستیاری امنیتی عموماً برای ارتقای روحیه و کارآیی دستگاه سرکوب دولت دست‌نشانده مورد استفاده قرار می‌گیرد. نقش‌یابی دولت پیرامون در حمایت از سیاست‌های دولت حامی انجام می‌پذیرد. سیاست داخلی کشورهای پیرامون، تحت تأثیر اهداف سیاست دولت حامی شکل می‌گیرد. بسیاری از برنامه‌های اقتصادی دولت ایران در سال‌های دهه ۱۹۶۰ به بعد، تابعی از ضرورت‌های اقتصادی و راهبردی دولت‌های حامی یعنی امریکا و انگلیس بوده است. واقعیت‌ برنامه‌های‌ توسعه اقتصادی ایران نشان می‌دهد که ارتباط مستقیم با سیاست‌های عمومی ایالات متحده داشته است.

الگوی فرادستی آثار و پیامد خود را در ساختار دولت به جا می‌گذارد. در دوران پهلوی بخش قابل توجهی از روابط اقتصادی و راهبردی ایران و ایالات متحده معطوف به تحقق نیازهای امنیتی امریکا بوده است. برنامه‌ مربوط به کمک‌های خارجی و همچنین همکاری‌های نظامی معطوف به فرادستی سیستم مستشاری امریکا در ایران بوده است. تحقق چنین اهدافی نیازمند ایجاد زیربنای نظامی جدیدی است که امکان بکارگیری تجهیزات خریداری شده امریکایی در ایران را فراهم سازد.

در اسناد وزارت خارجه امریکا به این موضوع اشاره شده است که: «ایران قادر نخواهد بود ظرف ۵ یا ۱۰ سال آینده بخش اعظم سیاست‌های پیچیده نظامی خریداری شده از امریکا را جذب و به کار اندازد؛ مگر اینکه بر تعداد پرسنل امریکایی که برای کمک به ظرفیت پشتیبانی به ایران گسیل می‌شوند، افزوده شود. در اجرای این برنامه، ‌ جیمز شلزینگر وزیر دفاع امریکا در سال ۱۹۷۵ مبادرت به انتصاب نماینده تام‌الاختیار وزارت دفاع برای نظارت بر روند همکاری‌های دفاعی و راهبردی ایران و امریکا نمود.»[۲]

حقارت رژیم پهلوی در سیاست منطقه‌ای

دو مفهوم "امنیت" و "حقارت" دارای پیوندهای روان‌شناختی درهم‌تنیده‌ای است. اگر کشوری دارای اهداف راهبردی فراگیرتری نسبت به قابلیت‌های ساختاری خود باشد، عموماً با نشانه‌هایی از حقارت روبرو می‌شود. به‌همین دلیل است که موضوع امنیت و حقارت را باید به عنوان زیربنای تحلیل راهبردی بازیگرانی دانست که از انگیزه لازم برای کنش راهبردی، بدون توجه به زیرساخت‌های اقتصادی، ‌ تکنیکی و سیاسی برخوردارند. حکومت شاه از ابزارهایی بهره می‌گرفت که در عین بی‌توجهی به توان داخلی، نیاز وی به قدرت‌های بزرگ را افزایش می‌داد؛ این امر همواره هراس بی‌پایان را در دل رهبران حکومت پهلوی به وجود می‌آورد.

رژیم شاه برای استفاده از ابزارهای خریداری شده نظامی نیازمند بهره‌گیری از کارشناسان کشورهای آلمان، انگلیس، فرانسه، کره جنوبی، هندی و پاکستانی بود. چنین روندی نشان می‌دهد که الگوی فرادستی جهان غرب، هزینه راهبردی قابل توجهی را برای دولت ایران و حتی منافع منطقه‌ای ایالات متحده در طولانی مدت به وجود می‌آورد. الگوی فرادستی هزینه‌های اقتصادی امریکا برای کنترل امنیت منطقه‌ای را کاهش می‌دهد؛ ‌ درحالیکه چنین فرآیندی، زمینه افزایش تضادهای ایران و کشورهای منطقه‌ای خلیج‌فارس را افزایش داده است.

اگرچه بخش قابل توجهی از تضادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه و دولت در دوران پهلوی، انعکاس روابط دولت دست‌نشانده و حامی می‌باشد، ‌ اما کارگزاران دیپلماتیک امریکا، چنین تضادهایی را ناشی از رابطه دولت و جامعه در ایران می‌دانند. موضوع حقوق بشر، یکی از اختلافات اساسی دولت کارتر و حکومت شاه بود. مقام‌های وزارت امور خارجه امریکا همواره به این موضوع اشاره دارند که: «برنامه‌ای از سوی امریکا در مورد امنیت عمومی یا همکاری در زمینه دیگری با پلیس یا مقامات کیفری ایران وجود ندارد. مقداری تجهیزات امریکایی به ژاندارمری ایران فروخته شده است، اما مقرر شده که دولت ایران از ساز و برگ‌های مزبور در ارتباط با موضوعاتی که منجر به نقض احتمالی حقوق بشر می‌شود، ‌ استفاده نکند. مقامات ایران از مقررات قانون اخیر که موارد احتمالی نقض حقوق بشر را به کل برنامه همکاری‌های امنیتی امریکا با ایران پیوند می‌دهد، آگاه است.»[۳]

غرور و سقوط در حکومت پهلوی

رضاخان و محمدرضا پهلوی در شرایطی قدرت خود را از دست دادند که احساس می‌کردند به بالاترین سطح قدرت سیاسی، امنیتی و راهبردی نایل شده‌اند. قدرت همواره ویژگی فریبندگی دارد. به همین دلیل است که معادله قدرت برای حکومت‌های اقتدارگرا با نشانه‌هایی از ابهام همراه خواهد بود. حکومت گروه‌های جمهوریخواه در امریکا، بیشترین سهم امنیتی را به حکومت محمدرضاشاه به عنوان ژاندارم منطقه‌ای اعطا می‌کرد؛ موقعیتی که دوام چندانی نداشت.

به قدرت رسیدن جیمی کارتر، الگوی روابط امریکا و شاه را با تغییرات الگویی روبرو ساخت. مقام‌های حکومت امریکا، ‌ اعتماد خود را به شاه از دست داده بودند. همکاری‌های امریکا و ایران در دوران نیکسون و جرالد فورد، ‌ ماهیت همکاری‌جویانه و راهبردی داشت. چنین الگوی ارتباطی در دوران جیمی کارتر با نشانه‌هایی از تغییر همراه شد. جمهوریخواهان توجهی به موضوعات حقوق بشر، دموکراسی و اصول اخلاقی لیبرالیسم نداشتند. به همین دلیل است که آزادی عمل محمدرضا شاه برای سرکوب در حوزه داخلی، ‌ ماهیت فراگیر و پایان‌ناپذیر داشت.

در دوران حکومت جمهوریخواهان، میزان آزادی عمل ساواک برای سرکوب گروه‌های سیاسی و اجتماعی به میزان قابل توجهی افزایش یافت. کارتر همواره از سیاست‌های اقتصادی و تسلیحاتی نیکسون و فورد انتقاد می‌کرد. نطق‌های انتخاباتی کارتر عموماً در جهت مقابله با متحدین سنتی امریکا در دوران جمهوری‌خواهان بود. کارتر الگوی روابط نظامی و اقتصادی جمهوری‌خواهان با مجموعه‌های پیرامونی را براساس معادله ارتباط با "سوداگران مرگ" تعریف می‌کرد.

در بسیاری از موارد می‌توان نشانه‌های رفتار تحقیرآمیز کارتر و برخی از مقام‌های سیاست خارجی امریکا در برخورد با حکومت شاه را مشاهده کرد. ادبیات آنان در حمایت از حقوق بشر شکل گرفته بود؛ درحالیکه واقعیت سیاست امریکا نشان می‌داد که شکل جدیدی از رابطه سیاسی و اقتصادی را پیگیری می‌کند که هزینه‌های راهبردی کمتری برای منافع ملی و راهبردی امریکا داشته باشد. کارگزاران و مقام‌های اجرایی سیاست خارجی حکومت کارتر، در تعامل با شاه و کارگزاران سیاست خارجی ایران از ادبیات تحقیرآمیز استفاده می‌کردند.

نظریه‌پردازانی همانند مایکل لدین در گزارش خود به این موضوع اشاره می‌کردند که رژیم‌های خودکامه نظیر ایران و شیلی که از حمایت بی‌چون و چرای ایالات متحده برخوردار بودند، از قابلیت لازم برای ایجاد یک ویتنام جدید برای امریکا برخوردارند. مایکل لدین از مفاهیمی همانند "پینوشه‌ ایران" در توصیف شاه استفاده کرده است. [۴]

بهره‌گیری از مفاهیمی همانند پینوشه‌ ایران در ادبیات سیاسی، نشانه‌هایی از توهین را منعکس می‌سازد. مایکل لدین در بکارگیری مفاهیم انتقادی و ادبیات تحقیرکننده در برخورد با شاه و حکومت پهلوی در مقایسه با سایر تحلیلگران امریکایی، دارای الگوی تهاجمی‌تری بود. افراد دیگری همانند ویلیام لوئیس وجود داشتند که نگرش آنان در تبیین حکومت ایران و امریکا، ماهیت تحقیرکننده داشت. ادبیات به کار گرفته از سوی ویلیام لوئیس در برخورد با حکومت شاه نشان می‌دهد که حتی ادبیات پژوهشی و ژورنالیستی، ماهیت گزنده‌تری در مقایسه با ادبیات دیپلماتیک امریکایی‌ها نسبت به حکومت شاه داشته است. ادبیات گزنده و تحقیرکننده را باید بخش اجتناب‌ناپذیر الگوی کنش امریکایی در برخورد با شاه و خاندان پهلوی در سال ۱۹۷۸ دانست.

یکی دیگر از افرادی که ادبیات تحقیرآمیز درباره کارگزاران سیاست خارجی و ساختار حکومتی شاه بهره می‌گرفت، ‌ زبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی دولت کارتر بود. برژینسکی که در زمره افراد معتبر و باقدرت در شورای روابط خارجی ایالات متحده قرار داشت، ‌ بسیاری از الگوهای رفتاری کارگزاران ایرانی را "مایه ننگ" می‌دانستند. [۵]

شاه در نهایت سرنوشت مشابهی با پدرش پیدا کرد. رضاشاه در سال ۱۹۴۱ با تراژدی امنیتی روبرو شد. هیچ‌گاه رضاشاه فکر نمی‌کرد که امکان تغییر در الگوی رفتاری انگلیس و امریکا نسبت به حکومت رضاشاه وجود دارد. نامبرده احساس می‌کرد که تفاوت‌های سیاسی و ادراکی انگلیس و ایالات متحده با اتحاد شوروی، ماهیت پردامنه و فراگیر دارد.

به همین دلیل است که در زمان خروج از کشور، ادبیات مبتنی بر ناامیدی را به کار می‌گرفت. محمدرضا شاه همانند پدرش در وضعیت شوک سیاسی قرار گرفت. رضاشاه در مهر ۱۳۲۰ و درحالیکه در حال ورود به عرشه کشتی برمه بود، با عجز به سفیر انگلیس در تهران "سرکلار مونت اسکراین" بیان داشت: «چرا به من نگفتند که انگلیسی‌ها به کمک من احتیاج دارند؟ اگر وزیر مختار شما برای من توضیح داده بود که کشور من چقدر برای استراتژی بزرگ متفقین ضرورت دارد، ‌ من فرصت همکاری می‌یافتم. شما انگلیسی‌ها ادعا می‌کنید که من جاسوسان آلمانی را پناه داده بودم؛ ‌ این حرف، بی‌معنا است. آلمانی‌ها در ایران بودند ولی مأمورین شهربانی و تأمینات از نزدیک مراقبشان بودند تا مبادا بی‌طرفی ایران به خطر بیفتد. می‌گویید احتیاج به ایران داشتید تا از طریق آن برای روس‌ها تانک و توپ بفرستید. اگر به جای بدبختی که بر سر ما آوردید، این را به من گفته بودید، ‌ من راه‌آهن سراسری خود را در اختیارتان می‌گذاشتم.»[۶]

ویژگی اصلی محمدرضاشاه آن بود که فکر می‌کرد از طریق حفظ روابط سلسله مراتبی و الگوی مبتنی بر سازوکارهای دولت دست‌نشانده، ‌ قادر خواهد بود تا در حکومت باقی بماند. اما تحولات سیاسی ایران به گونه‌ای شکل گرفت که نیاز به تغییر را اجتناب‌ناپذیر می‌ساخت.

کنفرانس گوادلوپ را باید پایان دوران اقتدار رژیم پهلوی دانست. شاید هیچ چیز به اندازه نتایج کنفرانس گوادلوپ برای شاه تحقیرآمیز محسوب نشود. چنین حوادثی، واقعیت‌های تاریخ سیاست و قدرت تلقی می‌شود. اقتدار هر بازیگری، تابعی از ضرورت‌های سیاسی و الگوهای کنش وی در تعامل با سایر بازیگران محسوب می‌شود. از دست دادن قدرت عمدتاً با نشانه‌هایی از حقارت همراه خواهد بود. حقارت اصلی محمدرضاشاه و رضاشاه مربوط به شرایطی است که حتی در فضای پذیرش الگوی فرادستی بازیگران اصلی سیاست بین‌الملل نتوانستند موقعیت ساختاری و اقتدار سیاسی خود را حفظ نمایند.

منبع: روزنامه قدس

منبع: قدس آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۹۹۹۹۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حمله مستقیم نظامی ایران به رژیم صهیونیستی یک شاهکار نظامی بود

به گزارش همشهری آنلاین، سردار سیدقاسم قریشی، انقلاب را زیر و رو کردن و دگرگونی در یک حکومت عنوان کرد مانند آنچه در انقلاب اکتبر روسیه یا در انقلاب پاکستان رخ داد اما تفاوت انقلاب اسلامی ایران را با انقلاب‌های دیگر جهان بر اساس سخنان امام راحل و رهبر انقلاب، پویا بودن این انقلاب و به عبارت بهتر مساوی بودن آن با اسلام ناب محمدی بیان کرد.سردار قریشی اظهار کرد: هدف نهایی انقلاب اسلامی ایران رسیدن به تمدن نوین اسلامی با زمینه‌سازی برای ظهور امام زمان -عجّل الله تعالی فرجه الشّریف- است و مکتبی می‌تواند به این هدف برسد که خالص و اسلام ناب محمدی باشد.

جانشین رئیس سازمان بسیج مستضعفین درباره تفاوت اسلام ناب محمدی با فرق دیگر اسلام، گفت: امروز بسیاری از کشورهای مسلمان جهان با رؤسای جمهور آمریکا مراوده و ارتباط نزدیکی دارند، حتی شیعیانی در آمریکا و انگلیس هستند که مورد حمایت دولت‌های این دو کشور قرار دارند، اما اسلامی که موضوع انقلاب اسلامی ایران است به شدت مورد هجمه دشمنان قرار گفته است زیرا این اسلام مخالف حکومت غیرالهی بوده و پایه‌های حکومت طاغوت را به لرزه درآورده است.

وی در مورد اقتدار آفرینی انقلاب اسلامی تحت حاکمیت الهی اظهار کرد: این انقلاب بود که توانست در کمتر از نیم قرن از عمر خود به اقتداری دست پیدا کند که حکومت نامشروعی که با حمایت همه کشورهای اروپایی و آمریکایی ایجاد شده بود و داعیه از نیل تا فرات را داشت و برای خود هماوردی نمی‌دید را این گونه موشک باران کند.سردار قریشی اظهار کرد: کشور ما در سال آخر حکومت پهلوی از هر حیث کشوری وابسته بود، از لحاظ پزشکی توان تولید هیچ دارو و یا امکانات پزشکی را نداشت، از لحاظ علمی بسیار عقب مانده بود، از لحاظ نظامی حتی توان تولید فشنگ ژ۳ را نداشت و ستاد کل آن استقلال در تصمیم‌گیری بدون اذن آمریکایی‌ها را نداشت، از لحاظ عمرانی حتی دانش احداث سیلو را نداشت و در همه زمینه‌ها وابسته و ضعیف بود اما بعد از انقلاب در همه زمینه‌ها رشد کرد.جانشین رئیس سازمان بسیج مستضعفین گفت: مردم با حمایت از انقلاب و هشت سال جان‌فشانی در دفاع مقدس و مقاومت ۴۵ ساله در برابر استکبار جهانی کشور را به مملکتی پیشرو و جزء چند کشور برتر دنیا تبدیل کردند که ۹۷ درصد از داروهای مورد نیازش را خودش تولید می‌کند، در پزشکی جزء چند کشور برتر دنیا است و در منطقه حرف اول را می‌زند، از لحاظ علمی در هر عرصه‌ای جزء چند کشور برتر دنیا است، در حوزه عمرانی سومین کشور در احداث پروژه‌های بزرگ همچون سدسازی است، در حوزه نظامی تولید کننده پیشرفته‌ترین تجهیزات نظامی دنیا و دارای نیروهای مسلحی مقتدر است.

او اظهار کرد: انقلاب اسلامی علاوه بر این که خودش رشد کرد، تبدیل به الگویی برای سایر ملت‌ها شد تا خود را از زیر یوق استکبار رها کنند، همچون یمن که امروز به خار چشم ابرقدرت‌های جهان تبدیل شده است.

سردار قریشی افزود: استکبار جهانی رژیم صهیونیستی را در این منطقه ایجاد کرد تا هرگاه مسلمانان منافع استکبار را به خطر انداختند آن‌ها را سرکوب کند که در ماجرای جمال عبدالناصر و بستن کانال سوئز کارکرد رژیم صهیونیستی را دیدیم اما امروز مردم فلسطین با الگوگیری از فرهنگ مقاومت انقلاب اسلامی ایران در مقابل این رژیم ایستادند و آن را به عجز واداشته‌اند.جانشین رئیس سازمان بسیج مستضعفین عنوان کرد: اکنون هر روز در کرانه باختری که تحت تصرف رژیم سفّاک صهیونیستی است عملیات انجام می‌شود، غزه بعد از شش ماه مقاومت مردم این منطقه به قتلگاه صهیونیست‌ها تبدیل شده است در حالی که رژیم صهیونیستی به هیچ یک از اهداف خود در حمله به غزه دست پیدا نکرد.وی اظهارداشت: رژیم صهیونیستی گمان می‌کرد با حمله به کنسولگری ایران و وارد کردن ایران به جنگ، جنگی جهانی را به راه خواهد انداخت و خود را از باتلاقی که در آن فرو رفته است نجات خواهد داد اما مدیریت انقلاب اسلامی ایران کار را به گونه‌ای پیش برد که ضمن نمایش اقتدار ایران اسلامی، رژیم صهیونیستی بیشتر تحت فشار قرار گرفت و در جهان منزوی‌تر شد.
سردار قریشی حمله مستقیم نظامی ایران به رژیم صهیونیستی که تحت حمایت حکومت‌های قدرتمند جهان است و هدف قرار دادن یکی از تحت حفاظت‌ترین پایگاههای این رژیم را یک شاهکار نظامی عنوان کرد و گفت: ایران پهپادهای خود را از مرکز کشور به سمت اراضی اشغالی ارسال کرد، این پهپادها چند هزار کیلومتر مسیر را ظرف مدت چند ساعت طی کردند، این حمله از قبل اعلام شده بود و آمریکایی‌ها، فرانسوی‌ها، برخی کشورهای دیگر و خود رژیم صهیونیستی سامانه‌های پدافندی خود را برای مقابله آماده کرده بودند، اما باز هم این پرنده‌ها پیشروی کردند و اهداف خود در سرزمین‌های اشغالی را محقق کردند تا جایی که این مسأله تحسین کارشناسان غربی را هم به همراه داشت.جانشین رئیس سازمان بسیج مستضعفین عاملی که باعث موفقیت و پیشرفت انقلاب اسلامی در نیم قرن گذشته شده است را عامل معنوی و معرفت و اعتقاد راسخ دانست و گفت: زمانی که یک رزمنده با انگیزه الهی به خط می‌زند دیگر هیچ چیز در دل او ترس و هراس نیانداخته لذا مسیر را تا انتها طی می‌کند. کد خبر 847623 منبع: فارس برچسب‌ها اسرائیل رژيم صهيونيستى ایالات متحده آمریکا فلسطین

دیگر خبرها

  • تجمع دانشجویان یاسوج در حمایت از خیزش دانشجویان در آمریکا
  • تحقیر آمریکا در دریا و آسمان‌
  • حمله مستقیم نظامی ایران به رژیم صهیونیستی یک شاهکار نظامی بود
  • مدیریت انقلاب اسلامی ایران، رژیم صهیونیستی را در جهان منزوی کرد
  • دولت و مردم ایران از آمریکا و اروپا طلبکار هستند
  • موضع تازه وزیر دفاع امریکا به حمله موشکی ایران
  • نقاط فلج‌کننده گنبد آهنین برای موشکباران بعدی روشن شد
  • محمد صدر: ایران با اسرائیل درگیر نشد، با ناتو رو در رو شد
  • وضعیت نتانیاهو ۲۰۰ روز بعد از طوفان
  • تغییر عرصه بین‌الملل به واسطه اقتدار جمهوری اسلامی ایران