ماجرای بزرگ مردی که چشم برزخی داشت
تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۰۳۸۵۳۷
به گزارش جام نیوز، مصطفی لعل شاطری معروف به آیت الله حاج شیخ محمد تقی بهجت رحمه الله ، از جمله علمای فقیه و عارف نامداری بودند که پس از سپری کردن تحصیلات مقدماتی در فومن، درحالی که هنوز به سن تکلیف شرعی نرسیده بودند برای کسب علم راهی حوزه علمیه عراق شدند و در شهرهای کربلا و نجف اقامت کردند و پس از بازگشت به ایران برای تکمیل تحصیلات خود و قصد زیارت به شهر قم عزیمت کردند و در همانجا هم باقی ماندند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ایشان پس از تحصیل، تدریس و تربیت شاگردان نمونه در شهر قم، در روز یکشنبه 27 اردیبهشت 1388 در جوار مرقد شریف و پاک حضرت معصومه (س) آرام گرفتند.
آیت الله بهجت رحمه الله ، از جمله علمای تراز اولی بود که ویژگی های شخصیتی و رفتاری او زبانزد استادان، شاگردان و حتی دوستان و مردم کشور شده بود. مهربانی، صراحت لهجه و ابعاد عرفانی و دینی در بین شاخصه های دینی این عالم عالیقدر چنان گیرا بود، که در بین اطرافیان کرامتی منحصر به فرد پیدا کرده بود.
یکی از ویژگی های درخشان و حائز اهمیت این عالم فقیه چشم برزخی و یا عبادت فراوان ایشان بود. که به همین منظور حجت الاسلام سید مهدی حائری زاده، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل مذهبی درخصوص مَنش و سیره رفتاری آیت الله بهجت فومنی رحمه الله ، گفت: آیت الله بهجت رحمه الله، یک صفت و ویژگی بارزی که داشتند، عبد بودند و روی سنگ مزارشان نوشته شده «العبد، محمد تقی بهجت».
کسی که عبد خدا می شود، سه کار را در زندگی مشغول العین خود قرار می دهد. جذب نور، حفظ نور و نشر نور. این سه بخش از ویژگی های برتر آیت الله بهجت بوده که این جذب نور را از دو کانال قرآن و عترت کسب کرد، حفظ نمود و از طریق تربیت شاگردان این نور را نشر داد.
شناسنامه آیت الله بهجت رحمه الله متن قرآن و عترت بود
وی در ادامه با اشاره به سیره رفتاری و زندگینامه آیت الله بهجت رحمه الله ، بیان کرد: به واقع ایشان در معادلات زندگی خانوادگی فقط خدا را می دیدند و روایت داریم «بنده من تو مطیع من باش و هرآنچه که من می گویم تو انجام بده و نتیجه این می شود که هرآنچه که تو بنده من هستی از من درخواست کنی من برای تو انجام می دهم.»، آیت الله بهجت رحمه الله به این مقام رسیده بودند که هرآنچه خدا امر کرده، سمعنا و طاعتا. مناجات، سحرخیزی، توجه به خدا و این نماز باصفایی که می خواندند زبانزد خاص و عام بود که امیرالمومنین (ع) می فرمایند: «تمام اعمال تابع نماز است.» و آیت الله بهجت رحمه الله تمام اعمالشان تابع نمازشان بود.
حجت الاسلام والمسلمین حائری زاده، افزود: اگر کسی بنده خدا شد، چشم برزخی باز شدن و مکاشفه داشتن ، نقل و نبات و پاداشی است که از سمت پروردگار جنبه تشویقی دارد. واِلا، هدف غایی نیست و هرآن کس که تقرب به پروردگار را دارد، این فضائل هم به آن می رسد.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: کتب زیادی درباره چشم برزخی آیت الله بهجت از سمت ایشان و پسرشان مکاتبه شده است، ولی ماحصل ویژگی های رفتاری این عالم ربانی این است که اگر کسی می خواهد آیت الله بهجت را بشناسد، شناسنامه ایشان متن قرآن و عترت است. به همین دلیل اگر کسی می خواهد سیره و نوع زندگی ائمه اطهار را ببیند، می تواند با نگاه کردن به زندگی آیت الله بهجت آن را دریافت کند.
وی با بیان خاطره ای از دیدار با آیت الله بهجت و اقتدای نماز جماعت به ایشان، گفت: گاهی توفیق داشتیم، به قم که مشرف می شدیم، نزد ایشان شب های جمعه و یا صبح جمعه نماز می خواندیم، واقعا تا یک هفته و شاید هم بیشتر تاثیرنماز ایشان ما را از هر نوع عمل گناهی باز میداشت و بی رغبت می کرد.
حجت الاسلام والمسلمین حائری زاده، با اشاره به ساده زیستی زندگی آیت الله بهجت، درخصوص زندگی شخصی این فقیه شیعی بیان کرد: زندگی شخصی و خانوادگی آیت الله بهجت، با توجه به وجوهات فراوانی که نزد ایشان بود، زندگیای ساده، بی تکلف و بدون ذخایر دنیا بود، درواقع در راه خدا هم خوب زندگی کردند و مرگ خوبی داشتند.
وی ادامه داد: یکی از دوستان من خاطره ای را نقل کردند، که بیش از بیست سال پیش از آقای بهجت برای خواندن خطبه عقد پسرش وقت گرفته بودیم، اما متاسفانه چون در بین راه ماشین خراب شده بود،با تاخیر خدمت حاج آقا رسیدیم. زمانی که منزل ایشان رسیدیم، همسر آقا درب را باز کرد و گفت:«آقا مشغول نماز بودند، اگر به اذکار و دعا نپرداخته باشند، من با آیت الله بهجت صحبت می کنم و می گویم که در بین راه مانده بودید.» آقا اذکار را شروع نکرده بودند و خطبه عقد خوانده شد.
دوست من نقل می کرد: فکر می کردم همسر آیت الله بهجت یک خانم شیک باشد، اما دیدیم که یک زن کاملا معمولی و با زندگی ساده هستند. اما کلام من اینجا اهمیت پیدا میکند که وقتی آیت الله بهجت بعد از نماز به خانه می آمدند، حدود دو ساعت مشغول اذکار می شدند و قبل از نماز صبح مشغول راز و نیاز با خداوند بودند. که امیدوارم نفس ایشان به ما هم برسد.
حجت الاسلام والمسلمین حائری در پایان با اشاره به دعا و اذکاری که به نقل از آیت الله بهجت در شبکه های مجازی دیده شده است، گفت: اخیرا در فضا های مجازی بعضی از اذکار را منتصب به آیت الله بهجت نقل می کنند، مطمئن هستم که اگر خود ایشان در قید حیات بودند، راضی به این امور نمی شدند.
بعضی از اذکاری که در کتابها نقل و به چاپ رسیده است، یک نسخه فردی است، که آیت الله بهجت براساس استعداد طرف مقابل خود، نسخه ای را تجویز می کنند. ما نسخه شخص دیگری را که برپایه احوالات فرد دیگری است نمی توانیم برای عموم تجویز کنیم. این نسخه ها غالبا نسخه های خصوصی است و حق نداریم این نسخه ها را عمومی کنیم.
باشگاه خبرنگاران جوان
منبع: جام نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۰۳۸۵۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گفتوگو با مردی که برای نجات جان دختر بچهای وارد رودخانه خروشان شد
چند روزپیش ودربحبوحه بازندگی وجاری شدن سیلاب شدید دربرخی استانهایکشور، فیلمی درفضای مجازی منتشرشد که نشان میداد جوانی از اهالی روستای مزن زمین شهرستان سرباز دراستان سیستان وبلوچستان، بدون توجه به شدت جریان آب وارد یک رودخانه عمیق شد و تلاشکرد تا بسته حاوی اقلام پزشکی را به دختربچه مجروحی برساند که در چند قدمی مرگ بود.
سلیم گهرامزهی، دهیار جوان ۳۳ساله روستای مزن زمین است که به دل خطر زدتاجان دختربچه را ازمرگ نجات دهد. روز حادثه سحر درخانه بود که کف پایش دراثر برخورد با خردهشیشههای شکسته لیوان برید و خونریزیکرد. او مبتلا به بیماری تالاسمی بود وباوجود اینکه اهل خانه سعیکردند بااستفاده ازپارچه خونریزی رامتوقف کننداماخون بند نیامد. آنطور که گهرامزهی توضیح میدهد، روستای آنها خانه بهداشت و درمانگاه ندارد و با بند نیامدن خونریزی پای دختربچه، یکی از اقوام او که در درمانگاه و به صورت تجربی بخیه زدن را از پزشکان یاد گرفته بود به سلیمگفت به اورژانس روستای علیآباد برود و باند استریل، سرم شستوشو و بیحسکننده بیاورد تا پای دختربچه را بخیه بزند.
به گفته او، اگر خونریزی ادامه پیدا میکرد، ممکن بود دختربچه جان خود را از دست بدهد. گهرامزهی همراه یکی ازداییهای سحر به روستای علیآباد رفتند وازاورژانس این روستا اقلام پزشکی را گرفتند. زمان بازگشت به روستا اماشرایط بحرانی بود. رودخانه سرباز بهشدت طغیانکرده و سیلابی شده بود: «موقع برگشت و به خاطر پیادهروی چندساعته حسابی خسته بودیم. ساعت ۵ بعدازظهر بود و برگشتمان چند ساعت زمان میبرد. نباید زمان را از دست میدادیم و جان دختربچه در خطر بود. درحالیکه بسته لوازم پزشکی دستم بود با دو نفر از اقوام تصمیم گرفتیم دست همدیگر را بگیریم و از رودخانه رد شویم. کمی جلوتر رفتیم، اما آن دو نفر ترسیدند.
آن لحظه به تنها چیزی که فکر میکردم، نجات جان سحر بود. چون خودم هم یک دختربچه حدودا دوساله دارم. رودخانه بیش از۷-۶ هفت متر عمق داشت و خطرناک بود. به همراهانم گفتم من میروم، هرچه باداباد. بسته لوازم پزشکی را بالای سرم گرفتم و وارد آب شدم. امواج رودخانه قوی بود. سعیکردم تعادلم را در آب حفظ کنم، اما جریان سیلاب اجازه نمیداد. هرچه تلاش میکردم پایم را به کف رودخانه برسانم، نمیشد و اصلا انگار کفی وجود نداشت. آب بهشدت عمیق بود.۱۰دقیقه وحدود۳۰۰ متر در رودخانه با امواج آب درگیر بودم تا جاییکه ۳-۲ سه بار به طور کامل زیر آب رفتم و چیزی به غرقشدنم نمانده بود.
لوازم پزشکی خیس شده بود، اما باید همان را به روستا میرساندم. بعد از مدتی خودم را به قسمت کمعمق رودخانه رساندم تا کمی استراحت کنم. بهشدت خسته بودم و به تجدید قوا نیاز داشتم. چند دقیقه داخل آب استراحت کردم و وقتی خستگیام کمی رفع شد، دوباره شنا کردم و مسیر بیخطر برای خروج از رودخانه را پیدا کردم.» بعد از بازگشت به روستا، گهرامزهی وسایل پزشکی را برای بخیه زدن به دست فامیلش رساند: «باند و گاز استریل خیس شده و قابل استفاده نبود و برای همین از مدرسه و نانوایی باند تمیز پیدا کردیم. چون الکل نداشتیم، بعد از شستوشوی ابزار پزشکی با سرم شستوشو با کمک هم ۱۳بخیه به پای سحر زدیم.
بعد ازسه روز اورا به بیمارستان ایرانشهر بردیم و در بیمارستان گفتند بخیهها خوب زده شده است، اما چون خطر عفونت وجودداشت، پزشک بخیههایی که زده بودیم را بازکرد و پس از ضدعفونی کردن، محل زخم را دوباره بخیه زد. با اینکه کارم خطرناک بود، اما پشیمان نیستم و خوشحالمکه آن دو نفر وارد رودخانه نشدند، چون ممکن بود جانشان به خطر بیفتدوسیلاب آنها را ببرد.» گهرامزهی از نبود امکانات درمانی در روستایشان گلهمند است و میگوید، چون درمانگاه وحتی خانه بهداشت هم نداریم، اگر کسی بیمار شود یا مادر باردار داشته باشیم، همه امیدمان به خداست و چیزی نداریم که دلمان به آن خوش باشد.
منبع: جام جم
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی