Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «شبستان»
2024-05-02@07:58:55 GMT

من از نو/ از لاک جیغ تا خادم الشهدایی

تاریخ انتشار: ۲۶ اسفند ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۷۳۰۲۳۳

من از نو/ از لاک جیغ تا خادم الشهدایی

خبرگزاری شبستان: در میان زائران سرزمین نور جوانانی هستند که بدون درک درست از شهید و شهادت پا در این عرصه می گذارند، اما شهدا دستشان را می گیرند تا در زندگیشان تحول عظیم ایجاد کنند.

خبرگزاری شبستان- گیلان: نام راهیان نور که می آید بی فوت وقت معنویت عطر شهدا، از جان گذشتی ایثارگران، عشق جانبازان به وطن و نظام، بوی خون، خط معرفت اولیاء و هزار واژه زیبای دوران دفاع مقدس در ذهن افراد تداعی می شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


جوانان به این سرزمین می آیند تا احساسات خوب خود مانند جشن تولد را با شهدا تقسیم کنند و از عطر شهدا هوای نفس خود را متبرک کنند؛ می آیند تا غم های زندگی خود را با دیدن صلابت و شکوه رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کنار گذاشته و خیلی محکم و استوار به جنگ مشکلات بروند.


در میان زائران سرزمین نور جوانانی هستند که بدون هر گونه درک درست از شهید و شهادت پا در این عرصه می گذارند، اما شهدا دستشان را می گیرند تا در زندگیشان تحول عظیم ایجاد کنند.


در این راستا به سراغ یکی از جوانانی که با حضور در سرزمین نور دچار تحول عظیمی شده است رفته ایم تا دلیل تحولش را از زبان خودش بشنویم؛


ندا کاظمی، جوان 21ساله رشتی که امروز به عنوان خادم الشهدای پادگان شهید حبیب اللهی در اهواز است، به خبرنگار اعزامی خبرگزاری شبستان به مناطق عملیاتی جنوب کشور اظهار کرد: تا اسفند سال 94 شخصیتم از نظر پوشش مانند یک دختر کاملا بروز بود و هر ماه باید چند دست لباس می خریدم تا رنگ به رنگ بپوشم. دقیقا مانند دختران لاکچری که امروزه در خیابان ها فراوان هستند بودم و بابد هرروز یک رنگ لاک جیغ به ناخن هایم می زدم و در جامعه حاضر می شدم.


این جوان رشتی با بیان اینکه اسفند 94 در دانشگاهمان بنری در راستای اردوی زیارتی راهیان نور نصب کرده بودند، گفت: وقتی آن بنر را دیدم بلافاصله به سراغ دوستانم که از نظر ظاهر و پوشش شبیه خودم بودند؛ رفتم و موضوع را با آنها مطرح کردم.


کاظمی با اشاره به اینکه تنها هدفم برای رفتن به این سفر خوش گذرانی، وقت کشی و پنج روز دوری از خانواده بود؛ تصریح کرد: بالاخره تصمیم گرفتیم که این سفر را تجربه کنیم، وقتی با دوستانم برای ثبت نام وارد پایگاه بسیج شدیم با استقبال خوبی از جانب مسئول بسیج مواجه شدیم او از ثبت نام ما برای این سفر متعجب شده بود. وقتی به منزل رفتم و موضوع این سفر را با خانواده ام مطرح کردم آنها موافق بودند و پدرم خیلی علاقه داشت که من در این راه قدم بگذارم.


این جوان رشتی با بیان اینکه شب وقتی به اتاقم رفتم و به این سفر فکر کردم، پشیمان شدم و با مسئول بسیج تماس گرفتم که اسمم را خط بزند، اظهار کرد: وقتی روز بعد به دانشگاه رفتم و مجددا بنر راهیان نور را دیدم دوباره به دفتر بسیج رفتم و ثبت نام کردم.


کاظمی با اشاره به اینکه نمی دانم چه حس عجیبی در من بود که وقتی دوباره به خانه آمدم از رفتن پشیمان شدم و بازهم تماس گرفتم که اسمم را خط بزنند، افزود: شب همان روز وقتی خواب بودم یک فردی که نمی دانم چه کسی بود به خوابم آمد و گفت که تو حتما باید به این سفر بروی ولی من باز این خواب را جدی نگرفتم.


وی گفت: وقتی با دوستانم صحبت کردم که از رفتن پشیمان شده ام، با اصرار آنها که چند روز می رویم خوش می گذرانیم و ... دوباره به پایگاه بسیج برای ثبت نام رفتم اما دیگر آنها اسمم را ننوشتند و من با اصرار براینکه دیگر اسمم را خط نمیزنم و حتما می آیم و دادن هزینه سفر موفق به ثبت نام شدم.

این جوان گیلانی تصریح کرد: 14اسفند 94 عازم دیار عاشقان شدیم، چهار نفر از دوستان در یک اتوبوس بودیم که کل ماشین را به هم ریخته بودیم و همه ما را به اسم اخراجی ها می شناختند.

کاظمی با بیان اینکه دوکوهه حسینیه حاج احمد متوسلیان نخستین جایی بود که ما را بردند و اولین روایات در این منطقه در مورد شهید همت بود، خاطرنشان کرد: با صحبت های راوی ته دلم لرزید اما باز هم این سفر را جدی نگرفتم تا اینکه 17اسفند ما را به طلائیه بردند، روزی که سالروز شهادت شهید همت بود.

وی اظهار کرد: آقای هدایتی، یکی از راویان در منطقه طلائیه شروع به روایتگری کرد و در آخر صحبت هایش گفت، همه شما به مدت پنج دقیقه با دوستانتان قهر باشید و با خود خلوت کنید. تصمیم گرفتم که در این پنج دقیقه به حال خودم باشم اما با مخالفت شدید دوستانم مواجه شدم که به حالت تمسخر می گفتند مگر قرار است هر چه آن مرد می گوید تو گوش کنی؛ اما من اصرار داشتم جدا از همه باشم و با خودم و شهدا خلوت کنم.

کاظمی گفت: در آن 5 دقیقه که بر روی زمین نشسته و با شهدا خلوت کرده بودم، یک تکه چوبی که در کنارم افتاده بود را برداشتم و بر روی زمین نوشتم "می خواهم آدم شوم" زیرا خیلی دوست داشتم در این راه گام بردارم اما اراده نداشتم و همان سفر موجب شد که امروز به عنوان خادم شهدا به زائران این سرزمین خدمت می کنم.

      پایان پیام/526

منبع: شبستان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۷۳۰۲۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عشق در قلمرو حیات وحش؛ وقتی حیوانات عاشق می‌شوند (عکس)

عشق، عشق است! «دوست داشتن» همه‌جا با توجه و مهربانی و لمس کردن نشان داده می‌شود. اینگونه است که برای همه‌ی ما عشق در هر نوعی قابل درک است.

به گزارش زومیت، آراویند رام (Aravind Ram)، عکاس دلباخته‌ی حیات وحش است که مجموعه‌ای از تصاویر عاشقانه‌ی حیوانات را به‌اشتراک می‌گذارد. او باتوجه به درکی که از رابطه‌ی حیوانات دارد، تصاویر زوج‌های عاشق وحشی را در مجموعه‌ی «عشق در قلمرو حیات وحش» قرار داده است. 

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • تجلیل از معلمان روستای احمد آباد سفلی در تکاب
  • سومین یادواره ۳۵۷ شهید گتوند برگزار گردید
  • تجلیل از ۸۰ خادم قرآنی در امام زاده نرمی اصفهان
  • انتخاب صدیقه خادم به عنوان نایب رئیس بانوان فدراسیون کبدی
  • صدیقه خادم نایب رییس بانوان فدراسیون کبدی شد
  • عشق در قلمرو حیات وحش؛ وقتی حیوانات عاشق می‌شوند (عکس)
  • وقتی نقاب دموکراسی غرب فرو افتاد + فیلم
  • وقتی آندره آ پیرلو فوتبال را به هنر تبدیل می‌کند / فیلم
  • (ویدئو) وقتی طوفان شدید به یک قطار رسید
  • (عکس) روایت غم‌انگیز رسول خادم از گفتگو با دختر پابرهنه