اس ام اس نامردی و خیانت دیدن
تاریخ انتشار: ۱۹ فروردین ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۷۹۷۹۷۸۰
اس ام اس نامردی و خیانت دیدن
میشود سوخت
ولی ساخته دست ببینیم
میشود ماند
ولی هیچ نبینیم
من میان این همه ی
ساخته و سوخته ها
سردرگمم
گم شده ام
بازهم محتاج با تو بودنم
سوخته ام و دیده ام
عشق را بین دو منقار پرنده
در بین بال گرم هر پرنده
من نه پرنده شده ام
من نیازم نیست باران و بھار
من نیازم نیست لطف روزگار
من نیازم دست هاي او شده
که دلم از مھر اوجادو شده
کاش برگــردد بیاید سوی من
که بہ فریاد آمده گیسوی من
یکی نوازش مي تواند جان دهد
بوسه اش بر درد من درمان دهد
این چه نگاهیست بمن میکنی
ناز ندیدم من از این بیشتر
می کند این نوع نگاهت مرا
شاد ، ولی آه غمین بیشتر
فلسفه ناز نگاه تو چیست؟
دلبری صورت ماه تو چیست؟
هرکه به نظاره نشیند تورا
می زني ماه ، به زمین بیشتر
ناز تو در پرده سخن گفتن است
از سفر اینگونه بمن گفتن است
از همه ی غم باز تری ماه من
ناز تو اي پرده نشین بیشتر
لایق زیبایی دست ب دست منی
بی تو شود چین به جبین بیشتر
کتابی را میخواهم
ناخوانا
که در لابلای سطرهایش
خیالی را تماشا کنم
گنگ
و آرزویی را ببینم
ناممکن
کتابی را میخواهم
ناخوانا
که من باشم و من و من و
فقط من بدون هیچ رهگذری
خیلی نامرده اونی که یهو میزاره میره
گاهی وقت ها… دلت میخواهـد… یکی را صدا کنی و بگویی سلـام می آیي قدم بزنیم؟” گاهی آدم چه چیز هآی سـاده اي را ندآرد
اشفته دلان را هوس خواب نباشد**
شوری که به دریاست،به مرداب نباشد**
هرگز مژه بر هم ننهد،عاشق صادق**
انرا که به دل عشق بود،خواب نباشد**
فقط یک مرد می فهمه
مچاله ام کن ؛
در آغوشت **
من اوج آرامشم
طوفان آغوش توست ***
روزگار پیرم کردی
چه میکشم از دوره اي که باورم سرکوب شد تا بدتری آمد به چشم بد لاجرم محبوب شد
من مشت در گل مانده ام با ساقه ي دستان تو شاید زمین آماده ي یک اتفاق خوب شد
من عاشق چشم تو و خواب نگاه تو شدم چشمان تو شرط من است مشروطه خواه تو شدم
با این همه ی بگذار من بر عشق تو تکیه کنم یک شب بدون درد در آغوش تو گریه کنم
غمی روی سینه من
چون عاشقت ناز تو رابا قیمت جان می خرد از گندم گیسوی تو بر سفره اش نان می برد
هرکس تو را از من گرفت دلسنگ چون دیوار بود این سر بجای شانه ات همواره روی دار بود
من عاشق چشم تو و خواب نگاه تو شدم چشمان تو شرط من است مشروطه خواه تو شدم
با این همه ی بگذار من بر عشق تو تکیه کنم یک شب بدون درد در آغوش تو گریه کنم
به خدا خسته ام از دیدن نامردی ها
راه می افتم تو خیابون
هرجا رو میبینم یاد تو می افتم
یاد قدم هات
راه می افتم تو خیابون
پر بغض تو سینم یادته می گفتم
مال من غمات
این خیابونا عطرت دارن همیشه
عطر تو که کم نمیشه
عطر تو که کم نمیشه
این خیابونا منو که بی تو میبینن
زیر پای من میشینن تا رسیدن
میتوان در قلب هاي بی فروغ
لحظه اي برقی زد و خورشید شد
میتوان در غربت داغ کویر
آن ابری که می بارید شد
عکس نوشته خیانت و نامردی رفیق
چه میشود تو صدایم کنی به لهجه موج
به لحن نقره اي و بی صدای چشمانت
تو هیچوقت پس از صبر من نمی ایی
در انتظار چه خالیست جای چشمانت
عکس نوشته خیانت و نامردی رفیق
تو نازنین من بودی مثل حالا تا همیشه
کاشکی بجز من هیچ کسی این قدر زیاد دوست نداشت
یا که دلت عشق منو اول عشقاش می گذاشت
رویای من همیشه به یاد تو سبز بود
رفتی و حرفی از غم رویا نمیشود
رفتی و دل میان گلستان غریب ماند
دیگر بهار محو تماشا نمیشود
عکس نوشته خیانت و نامردی رفیق
نمیدانم چرا رفتی
نمیدانم چرا شاید خطا کردم
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی
نمیدانم کجا، تا کی ، برای چه
من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه اي از جنس بغض کوچک یک ابر
نمیدانم چرا شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
چه می شد گر دل آشفته من
هر چشم تو عادت نمیکرد
و اي کاش از نخست آن چشمهایت
مرا آواره غربت نمیکرد
تو را آنقدر در دل می سرایم
که دل یعنی ترا زیبا سرودن
فدای تو شقایق احساس
و رویای بی آغاز سرودن
و حالا انتهای کوچه شعر
منم با انتظاری مبهم و زرد
ولی ایکاش جادوی نگاهت
غزل هاي مرا تاراج نمیکرد
.
بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
منبع: ایران ناز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irannaz.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران ناز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۹۷۹۷۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند/او برای برگشت از سفر، چندین قرار کاری گذاشته بود و قول داده بود برای دیدن خواهرش به زاهدان برود
روزنامه اعتماد نوشت: «ما مطمئن هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است»، به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبتهای دختر کیومرث پوراحمد است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است....
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند.
خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود.
پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.»