Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خرداد»
2024-05-07@17:22:46 GMT

نسخه رمال زندگی تازه عروس را به نابودی کشید

تاریخ انتشار: ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۵۵۲۲۰۸

 به گزارش خرداد، ایران نوشت: داماد جوان که دو سال برای آغاز زندگی مشترک روزشماری کرده بود وقتی یک هفته قبل از جشن عروسی با دلسردی همسرش مواجه شد به راز عجیبی پی برد. ساعات پایانی کار دادگاه خانواده بود که زن و شوهری جوان وارد شعبه 276 شدند و مقابل قاضی روی صندلی نشستند. پرونده‌ای که روی میز قاضی «غلامرضا احمدی» قرار داشت، مربوط به دادخواست طلاق «مرضیه» بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

تازه عروسی که گرچه هنوز به 30 سالگی نرسیده بود، اما چهره‌ای گرفته و بی‌حوصله داشت. همسرش «روزبه» کنارش نشسته بود لباسی ساده پوشیده بود و عینک ذره بینی بر چشم داشت. ظاهرش بیشتر به کارمندان اداره می‌خورد. قاضی در همان چند لحظه به پرونده نگاهی انداخت و رو به زن گفت:«خانم، چه شده که هنوز زندگی مشترکتان را شروع نکرده، درخواست طلاق داده‌اید؟»مرضیه جواب داد:«5 سال است که در عقد این آقا هستم، اما حتی هزار تومان هم خرجم نکرده. از روز خواستگاری که برای مهریه چانه می‌زد تا سه سال پیش که تصمیم به جدایی گرفتم برای هر چیزی بهانه‌ای آورده و از زیر بار خریدنش شانه خالی کرده. روزهای اول خیال می‌کردم که رفتارش به خاطر آینده نگری و خوشبختی خودمان است. اما کم کم احساس بدبختی کردم و پیشنهاد دادم از هم جدا شویم ولی قبول نکرد و حالا دو سالی هست که سر این ماجرا با هم درگیر هستیم.»قاضی نگاهی به مرد کرد و تا خواست چیزی بگوید، روزبه شروع کرد به حرف زدن. انگار که دل پر دردی داشت و به‌دنبال کسی بود تا درد دل کند. بلند شد و گفت:«من یک کارمند بیشتر نیستم. وقتی با مرضیه آشنا شدم شرایطم را توضیح دادم و او هم قبول کرد. بعد از آن تا جایی که می‌توانستم صرفه‌جویی کردم تا زندگی وخانه مناسبی تهیه کنم. از ولخرجی هم بدم می‌آید و ترجیح می‌دهم با داشته‌هایم خوش باشم. اما مشکل ما فقط این نیست. راستش بعد از مراسم عقد محضری با کلی وام و دوندگی و اضافه کاری یک خانه تهیه کردم اما همسرم حاضر نشد به آنجا بیاید. هر بار بهانه‌ای می‌گرفت و مراسم را عقب می‌انداخت تا اینکه پرس و جو کردم و از باجناقم شنیدم که این خانم و مادرش پیش یک رمال رفته‌اند و او هم گفته نباید زندگی‌مان را در این خانه شروع کنیم. بعد از آن به مادرزنم اعتراض کردم و از او شنیدم که رمال کلاهبردار گفته اگر در این خانه زندگی‌مان را شروع کنیم بچه آینده ما به یک بیماری مبتلا می‌شود و بدنش عفونت پیدا می‌کند و جسمش کرم می‌گذارد و دست آخر هم می‌میرد. بعد از آن بر سر این ماجرا با همسرم بحث کردم اما به هیچ وجه حاضر به رد کردن این خرافات نبود. بعد هم قهر کرد و جواب تماس‌هایم را نداد. به این ترتیب با لجبازی او اختلاف‌هایمان روز به روز بیشتر شد.»قاضی که نمی‌توانست جلوی خنده‌اش را بگیرد به زن جوان گفت:«واقعاً حیف نیست زندگی مشترک و آینده‌تان را با چنین مسائلی تلخ می‌کنید؟» مرضیه جواب داد:«خساست این آقا کم بود، حالا لجبازی هم به بداخلاقی‌هایش اضافه شده.» روزبه دوباره جمله همسرش را قطع کرد و گفت:«آقای قاضی حتی حاضر شدم یک خانه دیگر تهیه کنم، اما زیر بار نرفت. متأسفانه فکر می‌کنم مادرش خیلی نفوذ دارد و تا وقتی در خانه خودشان است به من اهمیتی نمی‌دهد. جالب است وقتی با هم بیرون می‌رویم مشکلی با هم نداریم.»زن در جواب گفت:«از دستت خسته شده‌ام و دیگر حاضر نیستم با تو زندگی کنم. حالا به این نتیجه رسیده‌ام که همه چیزم را ببخشم و از دستت خلاص شوم.»روزبه هم گفت:«پس آن 15 میلیون تومانی که خرج مراسم عقدمان کردم چه می‌شود؟ آن 12 سکه‌ای که در شکایت قبلی‌ات از من بابت مهریه گرفتی چه می‌شود؟»قاضی احمدی چند دقیقه‌ای به حرف‌های آنها گوش داد و تلاش کرد آنها را از طلاق گرفتن منصرف کند. از طرف دیگر آنها دو پرونده هم در دادگاه‌های دیگر علیه هم طرح کرده بودند، پس احساس کرد هیچ کدام حاضر نیستند گذشت کنند. بنابراین از آنها خواست خوب فکر کنند، پرونده‌های موجود را مختومه کنند و در عوض دادخواست طلاق توافقی ارائه کنند تا بیشتر از این ماجرای اختلاف‌هایشان ادامه پیدا نکند.داماد جوان و تازه عروس با پایان جلسه دادگاه برگه‌ها را امضا کردند و دوباره راهی خانه پدرهایشان شدند. با این حال چهره‌های هر دو نشان می‌داد همچنان خسته و بی‌حوصله‌اند. برچسب ها: حوادث ، رمال ، سحر و جادو ، خرافات

منبع: خرداد

کلیدواژه: حوادث رمال سحر و جادو خرافات

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khordad.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خرداد» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۵۵۲۲۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فرار زن جوان از دست مرد شیطان‌صفت | مرا به بیابان‌های اطراف شهر کشاند و...

به گزارش همشهری آنلاین، زن ۳۹ ساله که مدعی بود فریب مردی شیطان‌صفت را خورده است، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شهید نواب صفوی مشهد گفت: پاییز سال ۸۷ بود که به همراه مادرم سوار خودروی شخصی مسافربر شدیم. بین راه راننده که مدام از آینه جلو به من نگاه می‌کرد ناگهان روی ترمز کوبید و مرا از مادرم خواستگاری کرد. من هم که آن زمان جوانی خام و بی‌تجربه بودم با این رفتار راننده بلافاصله عاشق شدم و به طور پنهانی با او ارتباط برقرارکردم.

من و حامد در نهایت با هم ازدواج کردیم ولی خیلی زود متوجه شدم او دست بزن دارد و با هر بهانه کوچکی مرا کتک می‌زد. با وجود این چاره‌ای جز سوختن و ساختن نداشتم چراکه وضعیت اقتصادی خانواده‌ام بسیار ضعیف بود و نمی‌توانستم دوباره به خانه پدرم بازگردم.

بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش | ۲۰ بار مچ شوهرم را با زن‌های غریبه گرفتم پیدا شدن دختر فراری در کلانتری | عکس‌های زننده دختر جوان در فضای مجازی | دخترم آبرویم را برده است

حامد شب‌ها دیر به خانه می‌آمد و درگیر مواد افیونی هم شده بود. حالا دیگر نه‌تنها هیچ‌گونه عشق و محبتی بین ما وجود نداشت، بلکه او نمی‌توانست مخارج زندگی را هم تامین کند. در این شرایط پسرم نیز به دنیا آمد و من برای هزینه‌های پزشکی و مخارج روزانه دچار مشکل شده بودم. به همین دلیل دیگر چاره‌ای جز طلاق برایم باقی نماند و مجبور شدم پسرم را به پدرش بسپارم و از او جدا شوم.

وقتی به خانه پدرم برگشتم، هیچ‌گونه حمایت مالی نداشتم. این بود که به یکی از شرکت‌های خدماتی و نظافتی مراجعه کردم و آنها مرا برای نگهداری از یک زن کهنسال معرفی کردند. در همین روزها مادرم به دلیل ابتلا به بیماری کرونا جان سپرد و یک سال بعد هم پدرم را به دلیل کهولت سن از دست دادم.

در شرایط اسفباری قرار گرفته بودم که پسر بزرگ پیرزن پیشنهاد کرد در خانه آنها سکونت داشته باشم و به طور شبانه‌روزی از مادرش پرستاری کنم. من هم خیلی زود پیشنهادش را پذیرفتم، ولی او چند روز بعد از من خواست برای آن که در منزل آنها راحت باشم، به عقد موقت او دربیایم. با آنکه یعقوب همسر و فرزند داشت، به ناچار پذیرفتم تا سرپناهی برای خودم داشته باشم. اما ۳ ماه بعد از این ماجرا پیرزن فوت کرد و فرزندانش نیز منزل ارثیه‌ای را فروختند.

در این وضعیت من دست به دامان یعقوب شدم و از او خواستم خانه‌ای برای من اجاره کند تا با هم زندگی کنیم. اما او مرا به همراه لوازم شخصیم از خانه بیرون انداخت و مدعی شد مدت زمان عقد موقت به پایان رسیده است و دیگر هیچ تعهدی به من ندارد.

دیگر تنهاتر از همیشه بودم و جا و مکانی هم برای زندگی نداشتم. این بود که به یکی از پارک‌های مشهد رفتم تا شب را در آن جا سپری کنم. در همین حال مردی به من نزدیک شد و ادعا کرد مکانی برای اقامت شبانه من دارد. من هم به خاطر نادانی و غفلت پیشنهادش را پذیرفتم و سوار خودرویش شدم تا به خانه او بروم ولی آن مرد مرا از یک جاده خاکی به بیابان‌های حاشیه شهر برد و قصد تعرض به مرا داشت که تصمیم گرفتم فرار کنم ولی او خودرو را خاموش کرد و با گرفتن کیف و لوازم شخصیم مرا در تاریکی شب در بیابان‌ها رها کرد و گریخت.

من هم نتوانستم به خاطر تاریکی هوا شماره پلاک خودرو را یادداشت کنم. مدتی در کنار جاده سرگردان بودم تا اینکه خودرویی از راه رسید و خانواده‌ای مرا سوار کردند و به شهر آوردند. اکنون نیز به کلانتری آمده‌ام تا از آن مرد شیطان‌صفت شکایت کنم.

با صدور دستوری از سوی سرهنگ علی ابراهیمیان (رئیس کلانتری شهید نواب صفوی مشهد) تحقیقات پلیس درباره ادعاهای این زن جوان آغاز شد.

کد خبر 849567 برچسب‌ها خبر مهم سارق - سرقت ازدواج - طلاق حوادث ایران

دیگر خبرها

  • جزئیات تازه از دادگاه پسران معاون اول سابق قوه قضائیه | سهم‌ ۱۴۰ میلیارد تومانی در پرونده ۹۰۰ میلیاردی در قیطریه | قاضی از متهمان خواست فحاشی نکنند!
  • فرار زن جوان از دست مرد شیطان‌صفت | مرا به بیابان‌های اطراف شهر کشاند و...
  • بازگشت محکوم به مرگ از پای چوبه دار
  • «اُمّ علاء»؛ مادر شهیدی که هفت عزیزش را تقدیم اسلام کرد
  • نمایش «وضوح ناقص» در خانه عکاسان جوان
  • دستگیری پسر جوانی که مادر خود را به آتش کشید + جزئیات
  • ۹ فیلم نفس‌گیر کره‌ای که نباید از دست بدهید
  • موضع تازه و متفاوت یک روزنامه درباره گشت ارشاد
  • کتاب «ادب زندگی» منتشر شد
  • کتاب «ادب زندگی» روانه بازار نشر شد