Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «باشگاه خبرنگاران»
2024-05-01@01:48:07 GMT

قوم ثمود به چه وسيله نابود شدند؟

تاریخ انتشار: ۱۵ تیر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۵۴۲۸۱۱

قوم ثمود به چه وسيله نابود شدند؟

گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛قرآن سراسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی است. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتماً اثرات آن را خواهیم دید. برای آگاهی‌ و فهم بهتر و بيشتر آيات قرآن كريم هر شب تفسير آياتی از اين معجزه الهی را برای شما آماده می‌كنيم.
اعراف، نام دیگرش «المص» هفتمین سوره قرآن است كه مكی و دارای 206 آیه است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در فضیلت این سوره مبارکه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است: هر کس سوره «اعراف» را قرائت کند خداوند بین او و ابلیس پرده ای بیفکند تا از شر ابلیس در امان بماند، او در زمره کسانی است که حضرت آدم علیه السلام در بهشت او را زیارت می کند و در بهشت به تعداد همه یهودیان و مسیحیان به او درجات داده خواهد شد.

امام صادق علیه السلام فرموده است: هر که این سوره را در هر ماه یک بار قرائت کند، در روز قیامت از جمله کسانی است که هیچ خوف و ترسی و هیچ حزن و اندوهی ندارد و هر کس در روزهای جمعه این سوره را بخواند، در زمره کسانی است که خداوند از آنها حسابرسی نمی کند، بدانید در آن آیات محکمی است؛ پس آن را فرو نگذارید، زیرا آنها در روز قیامت به سود قاریان خود شهادت می دهند.در روایتی دیگر از ایشان رسیده است: «قرائت کننده سوره اعراف در روز قیامت از کسانی است که ایمن هستند»

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۷۳﴾
و به سوى [قوم] ثمود صالح برادرشان را [فرستاديم] گفت اى قوم من خدا را بپرستيد براى شما معبودى جز او نيست در حقيقت براى شما از جانب پروردگارتان دليلى آشكار آمده است اين ماده‏ شتر خدا براى شماست كه پديده‏ اى شگرف است پس آن را بگذاريد تا در زمين خدا بخورد و گزندى به او نرسانيد تا [مبادا] شما را عذابى دردناك فرو گيرد (۷۳)
وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ ﴿۷۴﴾
و به ياد آوريد هنگامى را كه شما را پس از [قوم] عاد جانشينان [آنان] گردانيد و در زمين به شما جاى [مناسب] داد در دشتهاى آن [براى خود] كاخهايى اختيار مى كرديد و از كوهها خانه ‏هايى [زمستانى] مى‏ تراشيديد پس نعمتهاى خدا را به ياد آوريد و در زمين سر به فساد برمداريد (۷۴)
قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ﴿۷۵﴾
سران قوم او كه استكبار مى ‏ورزيدند به مستضعفانى كه ايمان آورده بودند گفتند آيا میدانید كه صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است گفتند بى‏ ترديد ما به آنچه وى بدان رسالت ‏يافته است مؤمنيم (۷۵)
قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ ﴿۷۶﴾
كسانى كه استكبار مى ‏ورزيدند گفتند ما به آنچه شما بدان ايمان آورده‏ ايد كافريم (۷۶)
فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿۷۷﴾
پس آن ماده‏ شتر را پى كردند و از فرمان پروردگار خود سرپيچيدند و گفتند اى صالح اگر از پيامبرانى آنچه را به ما وعده مى‏ دهى براى ما بياور (۷۷)
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ ﴿۷۸﴾
آنگاه زمين‏لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه هايشان از پا درآمدند (۷۸)
فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ ﴿۷۹﴾
پس [صالح] از ايشان روى برتافت و گفت اى قوم من به راستى من پيام پروردگارم را به شما رساندم و خير شما را خواستم ولى شما [خيرخواهان و نصيحتگران] را دوست نمى داريد (۷۹)

تفسير :سرگذشت عبرت انگيز قوم ثمود

در اين آيات به قيام (صالح ) پيامبر بزرگ خدا در ميان (قوم ) ثمودكه در يك منطقه كوهستانى ميان حجاز و شام زندگى مى كردند اشاره شده و بحثهاى عبرت انگيز گذشته را درباره قوم نوح و هود بدينوسيله ادامه مى دهد.
البته در سوره هاى (هود) و (شعراء) و (قمر) و (شمس ) به اين ماجرا نيز اشاره شده ، و از همه جا مشروح تر سرگذشت اين جمعيت در سوره هود آمده است ، در اين آيات تنها فشرده اى از گفتگوهاى صالح با قوم ثمود و سرانجام كار آنها بيان گرديده است .
نخست مى گويد: (ما به سوى قوم ثمود برادرشان صالح را فرستاديم ) (و الى ثمود اخاهم صالحا).
و علت اطلاق كلمه (برادر) به اين پيامبران در ذيل آيه 65 همين سوره در داستان هود بيان شد.
پيامبر آنان صالح نيز همانند ساير پيامبران ، نخستين گام را در راه هدايت آنها از مساءله توحيد و يكتاپرستى برداشت و به آنها گفت : (اى قوم من ! خداوند يگانه را پرستش كنيد كه معبودى جز او نداريد) (قال يا قوم اعبدوا الله ما لكم من اله غيره ).
سپس اضافه نمود من بدون دليل چيزى نمى گويم ، (بينه و دليل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمده است و اين همان شترى است كه خداوند براى شما معجزه قرار داده است )(قد جائتكم بينة من ربكم هذه ناقة الله لكم آية ).
(ناقه ) در اصل به معنى شتر ماده است و در هفت مورد در قرآن مجيد اشاره به ناقه صالح شده ، اين شتر چگونه شترى بوده و چگونه به عنوان يك
معجزه و دليل دندانشكن به قوم صالح معرفى گرديده ؟ شرح آن به خواست خدا در سوره هود ذيل آيات مربوط به قوم ثمود خواهد آمد.
ضمنا بايد توجه داشت اضافه (ناقه ) به (الله ) در آيات فوق به اصطلاح از قبيل اضافه تشريفى است و اشاره به اين است كه ناقه مزبور، يك شتر معمولى و عادى نبود، بلكه امتيازاتى داشته است .
سپس به آنها مى گويد: (مزاحم اين ناقه نشويد و بگذاريد در سرزمين خدا به چرا بپردازد، و به او آزار مرسانيد كه عذاب دردناكى شما را فرا خواهد گرفت ) (فذروها تاءكل فى ارض الله و لا تمسوها بسوء فياءخذكم عذاب اليم ).
اضافه (ارض ) به (الله ) (زمين خدا) اشاره به اين است كه اين شتر مزاحم كسى نيست و تنها از علف بيابان استفاده مى كند، بنابراين نمى بايست مزاحم او شوند.
در آيه بعد مى گويد: (به خاطر داشته باشيد كه خداوند شما را جانشينان در روى زمين بعد از قوم عاد قرار داد، و در آن مستقر ساخت ) يعنى از يكسو نعمتهاى فراوان الهى را فراموش نكنيد و از سوى ديگر توجه داشته باشيد كه پيش از شما اقوام طغيانگرى مانند قوم عاد بودند كه بر اثر مخالفتهايشان به عذاب الهى گرفتار شدند و نابود گرديدند (و اذكروا اذ جعلكم خلفاء من بعد عاد و بواكم فى الارض ).
سپس روى بعضى از نعمتها و امكانات خداداد قوم ثمود تكيه كرده مى گويد: (شما در سرزمينى زندگى داريد كه هم دشتهاى مسطح با خاكهاى مساعد و آماده دارد كه مى توانيد قصرهاى مجلل و خانه هاى مرفه در آن بسازيد و هم كوهستان هاى مستعدى دارد كه مى توانيد خانه هائى مستحكم در دل سنگها (براى فصل زمستان و شرائط جوى سخت ) ايجاد كنيد و بتراشيد) (تتخذون من سهولها قصوراو تنحتون الجبال بيوتا).
از اين تعبير چنين به نظر مى رسد كه آنها محل زندگى خود را در تابستان و زمستان تغيير مى دادند، در فصل بهار و تابستان در دشتهاى وسيع و پربركت به زراعت و دامدارى مى پرداختند و به همين جهت خانه هاى مرفه و زيبائى در دشت داشتند، و به هنگام فرا رسيدن فصل سرما و تمام شدن برداشت محصول ، به خانه هاى مستحكمى كه در دل صخره ها تراشيده بودند و در مناطق امن و امانى قرار داشت و از گزند طوفان و سيلاب و حوادث بر كنار بود آسوده خاطر زندگى مى كردند.
و در پايان آيه مى گويد: (اينهمه نعمتهاى فراوان خدا را يادآور شويد و در زمين فساد نكنيد و كفران نعمت ننمائيد) (فاذكروا آلاء الله و لا تعثوا فى الارض مفسدين ).


باز ملاحظه مى كنيم كه جمعيت اشراف و ثروتمندان خوش ظاهر و بد باطن كه از آنها تعبير به ملاء (چشم پر كن ) شده است ، سررشته مخالفت با اين پيامبر بزرگ الهى را به دست گرفتند، و از آنجا كه عده قابل ملاحظه اى از توده هاى خوشفكر و پاكدل كه همواره در بند اسارت اشراف گرفتار بودند، دعوت صالح را پذيرفته و اطراف او جمع شده بودند، مخالفت خود را با اين گروه شروع كردند و همانطور كه قرآن مى گويد اين جمعيت اشرافى و متكبر از قوم صالح به افرادى از مستضعفان كه ايمان آورده بودند گفتند: (آيا به راستى شما مى دانيد كه صالح از طرف خداوند براى راهنمائى ما فرستاده شده است ) (قال الملاء الذين استكبروا من قومه للذين استضعفوا لمن آمن منهم اءتعلمون ان صالحا مرسل من ربه )
البته هدف آنها از اين سؤ ال جستجوى حق نبود، بلكه مى خواستند با القاى شبهات در دل آنها وسوسه ايجاد كنند و روحيه آنان را تضعيف نمايند، و به گمان اينكه همانند دورانى كه در بند بودند مطيع و فرمانبردار آنهايند از حمايت صالح دست بردارند.
ولى بزودى با پاسخ قاطع آنان كه حكايت از تصميم و اراده قوى مى كرد روبرو شدند و اين پاسخ را از آنان شنيدند كه (ما نه تنها مى دانيم صالح فرستاده خدا است بلكه ما به آنچه او ماموريت دارد، و دعوت به سوى آن مى كند ايمان آورده ايم ) (قالوا انا بما ارسل به مؤ منون ).
اين مغروران متكبر دست از كار خود بر نداشتند و مجددا براى تضعيف روحيه جمعيت مومنان گفتند: (ما به آنچه شما ايمان آورده ايد كافريم ) (قال الذين استكبروا انا بالذى آمنتم به كافرون ).
و از آنجا كه آنها به خاطر قدرت و ثروت ظاهريشان هميشه در جامعه پيشوا و الگوى مردم بودند چنين مى پنداشتند كه اين بار نيز با اظهار كفر و بى ايمانى ، الگو براى دگران خواهند شد و مردم از آنان پيروى خواهند كرد، ولى بزودى به اشتباه خود پى بردند و متوجه شدند كه مردم اين بار در پرتو ايمان به خدا شخصيت تازه اى يافته و از استقلال فكرى و نيروى اراده بهره مند شده اند.
جالب توجه اينكه در آيات فوق از اشراف بى ايمان به عنوان (مستكبران ) و از توده هاى زحمتكش با ايمان به عنوان (مستضعفان ) ياد شده ، و اين نشان مى دهد كه دسته اول با خود برتربينى و غصب حقوق مردم زير دست و جذب نيروهاى آنها به آن موقعيت رسيده بودند كه به زبان امروز مى توان از آنها به طبقه (استثماركننده ) و (استثمار شونده ) تعبير كرد.
هنگامى كه ثروتمندان متكبر و خودخواه از ايجاد تزلزل در پايه هاى ايمان توده هاى مردم باايمان مايوس شدند، و از سوى ديگر مى ديدند با وجود (ناقه ) كه معجزه صالح محسوب مى شد، سمپاشيهاى آنها به جائى نمى رسد، تصميم به نابود كردن ناقه گرفتند، و قبل از هر چيز (آن را پى كردند و كشتند و از فرمان خدا سر برتافتند) (فعقروا الناقة و عتوا عن امر ربهم ).
و به اين نيز قناعت نكردند بلكه به سراغ صالح آمدند و صريحا به او (گفتند اگر تو فرستاده خدا هستى هر چه زودتر عذاب الهى را به سراغ ما بفرست ) (و قالوا يا صالح ائتنا بما تعدنا ان كنت من المرسلين ).
يعنى ما كمترين واهمه اى از تهديدهاى تو نداريم و اين تهديدها همه بى اساس است ، اين سخن در حقيقت برپا ساختن يكنوع جنگ اعصاب در مقابل صالح و براى تضعيف كردن روحيه صالح و مومنان بود.
هنگامى كه آنها ستيزه جوئى و طغيانگرى را به آخر رساندند و آخرين بارقه آمادگى ايمان را در وجود خود خاموش ساختند، مجازات الهى كه طبق قانون انتخاب اصلح و از ميان بردن موجودات فاسد و مفسد صورت مى گيرد، به سراغ آنها آمد و (آنچنان لرزه اى قصرها و خانه هاى مستحكمشان را تكان داد و فرو ريخت و زندگى پرزرق و برق آنها را درهم كوبيد كه صبحگاهان تنها جسم
بى جان آنها در خانه هايشان باقى مانده بود) (فاخذتهم الرجفة فاصبحوا فى دارهم جاثمين ).
(جاثم ) در اصل از ماده (جثم ) (بر وزن خشم ) به معنى نشستن روى زانو و توقف در يك مكان است ، و بعيد نيست اين تعبير اشاره به آن باشد كه هنگام وقوع زلزله شديد آنها در خواب خوش فرو رفته بودند، ناگهان بپا خاستند همينكه بر سر زانو نشستند، حادثه به آنها مهلت نداد و بر اثر وحشت و ترس و يا فرو ريختن ديوارها و يا صاعقه اى كه با آن زلزله همراه بود جان خود را در همان حالت از دست دادند!

در اينجا يك سؤ ال پيش مى آيد و آن اينكه از آيه فوق استفاده مى شود كه وسيله نابودى اين قوم سركش ، زلزله بود، اما از آيه 13 سوره فصلت برمى آيد كه صاعقه آنها را نابود كرد، و در آيه 5 سوره حاقه مى خوانيم اما ثمود فاهلكوا بالطاغية يعنى قوم ثمود بوسيله يك عامل ويرانگر از ميان رفتند، آيا در ميان اين تعبيرات ، تضادى وجود دارد؟
پاسخ اين سؤ ال را مى توان در يك جمله خلاصه كرد و آن اينكه اين هر سه عامل به يك چيز بازگشت مى كنند و يا لازم و ملزوم يكديگرند، بسيار مى شود كه زمين لرزه در يك منطقه بر اثر صاعقه هاى عظيم ايجاد مى شود، يعنى نخست صاعقه توليد مى شود و به دنبال آن زمين لرزه به وجود مى آيد، و اما (طاغيه ) به معنى موجودى است كه از حد خود تجاوز كند و اين هم با زلزله سازگار است و هم با صاعقه بنابراين تضادى در ميان آيات نيست .
در آخرين آيه مورد بحث مى گويد: (بعد از اين جريان صالح از آنها روى برتافت و به آنها گفت : من حق رسالت پروردگارم را ادا كردم و آنچه گفتنى بود به شما گفتم و از نصيحت و خيرخواهى كوتاهى نكردم ، لكن شما نصيحت كنندگان را دوست نداريد) (فتولى عنهم و قال يا قوم لقد ابلغتكم رسالة ربى و نصحت لكم ولكن لا تحبون الناصحين ).
در اينجا سؤ ال ديگرى پيش مى آيد و آن اينكه آيا اين گفتگوى صالح بعد از نابودى آن جمعيت صورت گرفته است ، و يا اينكه اين گفتگوى نهائى صالح با آنها قبل از مرگشان به عنوان اتمام حجت بوده ، ولى در عبارت قرآن بعد از جريان مرگ آنها ذكر شده است ؟
البته احتمال دوم با ظاهر خطاب سازگارتر است ، زيرا گفتگو با آنها نشان مى دهد كه آنها زنده بوده اند ولى احتمال نخست نيز چندان بعيد نيست ، زيرا بسيار مى شود كه براى عبرت گرفتن افراد بازمانده چنين گفتگوهائى را با گذشتگان و ارواح آنها انجام مى دهند، چنانكه در تاريخ زندگانى على عليه السلام مى خوانيم پس از جنگ جمل در كنار جسد طلحه ايستاد و گفت : (اى طلحه ! تو در اسلام خدمات قابل ملاحظه اى داشتى ، حيف كه آنها را براى خود حفظ نكردى )، و نيز در اواخر نهج البلاغه مى خوانيم كه على (عليه السلام ) به هنگامى كه از جنگ صفين باز مى گشت در پشت دروازه كوفه رو به قبرستان كرده (نخست به ارواح گذشتگان سلام كرد و بعد به آنها گفت : شما پيشرو اين قافله بوديد و ما هم به دنبال شما خواهيم بود)!

انتهای پیام/

تفسیر آیات 73-79 سوره اعراف

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: تفسیرقرآن قرآن

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۵۴۲۸۱۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

هدف از تحمیل بی‌حجابی به جامعه چیست؟

بدون شک در عصر ما که افراد غرب زده، بی‌حجابی را جزئی از آزادی زنان می‌دانند، سخن گفتن از حجاب برای این دسته افراد، ناخوشایند و گاهی افسانه‌ای است متعلق به زمان‌های گذشته.

این گروه از افراد که توسط بیگانگان و دشمنان داخلی وخارجی حمایت می‌شوند، مدام دررسانه‌های مجازی در اذهان عمومی چنان وانمود می‌کنند که حجاب، حکم قرآن نیست ودرهیچ جای این کتاب، الزام و اجباری به رعایت حجاب نشده است، اما فلسفه حجاب از کجا آمده و چرا حاکم جامعه اسلامی، حجاب را لازم‌الاجرا و واجب اطاعت می‌داند وحتی در بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب، نظر قاطع ایشان مبنی بر شرعی و قانونی بودن حجاب است و باید توسط همه افراد، چه کسانی که به شرع معتقدند و چه آنهایی که اعتقادی ندارند، رعایت شود و قابل صرف نظر کردن نیست؟ شیخ مهدی عسکرآبادی، کارشناس معارف و استاد حوزه علمیه و خادم تشکل‌های مردمی قرارگاه امر به معروف و نهی از منکر امام خامنه‌ای  به تمام ابهامات ما پاسخ می‌دهد و می‌گوید: تمام احکامی که ما در جامعه اسلامی به آن عمل می‌کنیم بر مبنای قرآن کریم وروایات اهل بیت (ع) است. قرآن، این احکام را تدبیر و ابلاغ کرده وحاکم جامعه اسلامی در هرعصر و زمانی فقط موظف به حفظ و اجرای آن است و هیچ حکمی، مصلحتی عمل نمی‌شود. اسلام، حکم قطعی برای رعایت حجاب درمحیط اجتماعی صادرکرده و این موارد را باید حاکم جامعه اسلامی الزام و اجرا کند.

حاکم شرع جامعه اسلامی ما نیز در تلاش است که بتواند احکام را به‌خوبی اجرا کند و مسئولیت ضمانت اجرایی حجاب که یکی از مسلمات دین مبین اسلام بوده و در مرحله اول برای حفظ حریم زنان و در مرحله دوم برای حفظ جامعه‌ای اجتماعی اعم از زن و مرد است با حکومت اسلامی گذاشته شده است. 
 
آیات حجاب کدامند؟ 
وی به آیات متعددی که در قرآن کریم به حجاب و مصادیق این پوشش اشاره کرده، می‌گوید: قرآن کریم در آیه ۵۹ سوره مبارکه احزاب به‌صراحت، جلباب (روسری بلند و چادر) را مطرح می‌کند و در آیات۳۰و۳۱سوره مبارکه نور به بحث رعایت نگاه، حجاب و مصادیق پوشش در برابر محارم و نامحرمان اشاره می‌کند. سوره احزاب یکی از پربارترین سوره‌های قرآن است که در آیه ۵۹ در مورد حجاب سخن می‌گوید و همه زنان باایمان را به رعایت این دستور اسلامی توصیه می‌کند. در این آیه آمده است: «ای پیامبر، به همسران، دخترانت و زنان مومنین بگو: جلباب‌ها را بر خویش فرو افکنند. این کار برای این است که شناخته شوند و مورد آزار قرارنگیرند.» این آیه به برخی زنان باپوشش نامناسب هم که در عین داشتن حجاب، آن چنان بی‌پروا هستند که قسمت‌هایی از بدن‌شان نمایان و همین سبب جلب توجه افراد بیمار و نگاه‌های آلوده می‌شود نیز اشاره دارد.

سوره مبارکه نور، سوره دیگری است که به پاکدامنی، عفت و مبارزه بانگاه‌های آلوده اشاره دارد. درآیاتی ازاین سوره، مسأله نهی از چشم‌چرانی مردان نسبت به زنان و زنان نسبت به مردان و موضوع حجاب زنان مسلمان را پیش کشیده، چراکه تا چشم چرانی و بی‌حجابی ریشه کن نشود، آلودگی‌ها برطرف نخواهد شد. در آیه ۳۱نور آمده است: به زنان با ایمان بگو، چشمان خود را فروگیرند و دامان خود را حفظ کنند. آنها نباید زینت خود را آشکارسازند، جز آن مقدار که طبیعتا ظاهر است و روسری‌های خود را برسینه خود افکنند تا گردن و سینه آنها پوشانده شود و در ادامه این آیه به مصادیق پوشش دربرابر محارم و نامحرمان به تفکیک اشاره می‌کند و در آخر بیان می‌کند زنان هنگام راه رفتن پا‌های خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانی‌شان به گوش مردان بیگانه نرسد و سرانجام با دعوت عمومی همه مومنان به توبه و بازگشت به سوی خدا این آیه را پایان داده است؛ بنابراین با مروری در آیات قرآنی، متوجه لزوم رعایت حجاب می‌شویم و تمام احکامی که تاکنون در مورد حجاب به آن عمل شده بر مبنای قرآن کریم و سخن خداوند بوده است. 
 
انتظار جامعه‌ای رها شده از زنان بدحجاب 
دربرگزیده تفسیر نمونه آیت ا... مکارم شیرازی آمده است بدحجابی طبعا پیامد‌هایی همچون آرایش، عشوه‌گری وامثال آن رابه همراه داردکه مردان به‌خصوص جوانان رادرحالتی قرارمی‌دهدکه سبب ایجادالتهابات جنسی وهیجانات بیمارگونه عصبی وگاهی سرچشمه بیماری‌های درونی می‌شود. غریزه جنسی نیرومندترین وریشه‌دارترین غریزه آدمی است که درطول تاریخ سرچشمه حوادث زیادی بوده است. جامعه‌ای که زن را با اندام برهنه و بی‌حجاب بخواهد، طبیعی است که روز به‌روز تقاضای آرایش بیشتر و خودنمایی افزون‌تر از اودارند وهنگامی که زن ازطریق جاذبه جنسی اش وسیله تبلیغ کالاها، دکور اتاق‌های انتظار، مسبب افزایش دنبال‌کنندگان صفحات مجازی و عاملی برای جلب توجه جهانگردان، سیاحان ومبلغان رسانه‌ای قرارگیرد درچنین جامعه‌ای شخصیت زن تا سرحد یک عروسک یا یک کالای بی‌ارزش سقوط می‌کند و ارزش‌های والای او به کلی به دست فراموشی سپرده می‌شود و تنها افتخار او جوانی، زیبایی و خودنمایی اش است و تبدیل به وسیله‌ای می‌شود برای اشباع هوس‌های سرکش یک گروه آلوده فریبکار و انسان نما‌های دیو صفت. 

چالش حجاب و نقشه شوم دشمن 
به گفته عسکر آبادی، حجاب یک مسأله کاملا دینی است و دین اسلام برای سعادت بانوان، آن را واجب کرده که دشمنان با به چالش کشیدن حجاب بانوان کشور ما و همسویی آن با بهانه‌های اقتصادی و سیاسی، پاکی و قداست زن مسلمان را نشانه گرفته‌اند و از هیچ تلاشی هم فروگذار نیستند. به فرمایش مقام معظم رهبری، حجاب درکشور ما به یک چالش تبدیل شده و دشمنان در حال تحمیل بی‌حجابی هستند که دخالت ومسأله‌سازی بیگانگان دراین خصوص آشکار وواضح است. دشمن ازبیرون وداخل درحال هنجارشکنی و تلاش برای برداشتن حجاب بانوان ماست که دراین خصوص زنان وبانوان عاقل وفهیم ما باید آگاه باشند و مسئولان بخش‌های مختلف در این زمینه به نحو مطلوبی مسئولیت خود رااجرا کنند.

به گفته رهبری، مهم‌ترین هدف دشمن ازتحمیل بی‌حجابی و بدپوشی، تغییر تدریجی کشور به وضعیت فضاحت‌بار دوران طاغوت است. عسکرآبادی می‌گوید: وظیفه اصلی مسئولان این است که همگام بافرهنگ آفرینی وترویج رسانه‌ای وفرهنگی، رعایت حجاب وعفاف راازطریق اداره‌ها الزامی وبابی‌حیایی و بی‌بندوباری، طبق قانون حکومت اسلامی برخورد کنند. علاوه براین، بانوان محجبه ما ضمن رعایت پوشش اسلامی، دیگران را نیز به این پوشش تشویق کنند و درجا‌هایی که می‌بینند جامعه اسلامی مورد توهین واقع می‌شود، وظیفه دارند با برخوردی محبت‌آمیز در قالب نهی از منکر انجام وظیفه کنند. آن دسته ازبانوانی هم که متأسفانه گرفتار نقشه شوم دشمنان شده‌اند و در حال ترویج بی‌حجابی در کشور هستند، بدانند و آگاه باشند اولین گروهی که موردتعرض افرادهوس بازقرارگرفته ودچار آسیب ومشکل می‌شوند خود همین افراد هستند. به امید روزی که تمام بانوان ارزشمند کشورمان بدانند که آزادی یک زن مسلمان در پناه رعایت حجاب و عفاف اسلامی محقق می‌شود.

منبع: روزنامه جام جم

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • پیری زودرس و سرطان؛ سیگار همه چیز را نابود می‌کند
  • علی دایی در خانه خبرنگار ورزشی و مادر ۸۹ساله‌اش!
  • یک ایرانی این خودروری یک و نیم میلیون دلاری را نابود کرد! | تصاویر
  • جسد‌های باستانی سالم در ایران بعد از کشف نابود شدند! | فیلم
  • تلاوت آیات سوره بقره از سوی گروه تواشیح بین المللی تسنیم
  • عرضه ۳ اثر از سوره مهر یزد در نمایشگاه کتاب
  • هدف از تحمیل بی‌حجابی به جامعه چیست؟
  • وقتی سکوی قهرمانی نابود می شود! / فیلم
  • گفتگوی وحید سلیمانی با استاد ناصر صالح بعد از برد تیم ملی فوتسال برابر قزاقستان
  • برخی اعراب از اسرائیل خواسته‌اند حماس را نابود کند