ترس از آینده چه پیامدهایی می تواند داشته باشد؟
تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۹۴۶۶۴۶
نگرانی از آینده چند علت میتواند داشته باشد؛ یکی «جهل به آینده» است و دیگری داشتن اطلاعات روشن به خطراتی است که در پیش داریم، در چنین موقعیتی برخی به «فکر چاره» میافتند و عدهای در «دام نگرانی»؛ اما همیشه «بدبینی» مهمترین عامل برای ترس از آینده است؛ بدبینی نسبت به خود، تواناییهای خود، جامعه خود، ظرفیتهای خود و بیتوجهی به این نکته که خداوند هم هست و ما را یاری خواهد کرد، البته به شرطی که به راه او برویم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ایران آنلاین /گروه اندیشه:
در اخبار شنیدیم و خواندیم که در روزها و ماههای اخیر رشد مهاجرت ایرانیان قابل توجه شده است. برخی تحلیلگران اجتماعی این امر را به «نگرانی از آینده» و «غیرقابل پیشبینی شدن آن برای ایرانیان» نسبت دادهاند. این در حالی است که رئیسجمهوری بارها به مسؤلان و دیگر گروههای مرجع جامعه هشدار دادهاند که «بکوشیم تا مردم نسبت به آینده نگرانی نداشته باشند»
از همین رو، با دکتر نجفقلی حبیبی درباره اینکه «دلنگرانی مردم از آینده چه پیامدهای سیاسی- اجتماعی میتواند برای جامعه ایران داشته باشد؟ و راه برون رفت از آن چیست؟» به گفتوگو نشستیم. او که اکنون استاد فلسفه اسلامی است، ریاست دانشگاههای الزهرا، دانشگاه تربیتمدرس، دانشکده حقوق و علومسیاسی دانشگاه تهران، دانشکده علومقضایی، پژوهشکده امام و انقلاب اسلامی، دانشگاه علامهطباطبایی و معاونت پژوهشی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی را نیز در کارنامه علمی-مدیریتی خود داشته است.
*«طبق آمار صندوق بینالمللی پول، ایران بین 91 کشور در حال توسعه یا توسعهنیافته مقام اول را در فرار مغزها کسب کرده است»، «روزانه 150 هزار نخبه از کشور خارج میشوند» «ایران در مصرف داروهای افسردگی رتبه سوم دنیا را دارد»، «در گزارش جهانی خوشبختی در سال2018، ایران در رتبه 104 قرار گرفت»، «23.4 درصد از کل جمعیت بالغ کشور دارای اختلالات روانپزشکی هستند» این گزیدهای از اخبار و تیتر رسانهها در ماههای اخیر است. به نظر شما رسانهها با برجسته و پررنگ کردن اخبار منفی چقدر میتوانند در نگرانی و یأس مردم نقش داشته باشند؟ نقش رسانهها در ایجاد آرامش در جامعه و ترسیم افق روشن برای آینده چیست؟
رسانهها به لحاظ دادههایی که دارند، اطلاعرسانی میکنند. آنها مثل همه بزرگان جامعه و حتی پیش و بیش از همه میتوانند با ترسیم افق روشن آینده که متکی بر تصمیمهای درست و تلاش مضاعف جامعه است امید آفرینی باشند و حوادث و راه برونرفت از آنها را خوب ترسیم نمایند. با انتشار اخبار ناامیدکننده نباید ترس از آینده را به جامعه القاء کنند. چون رسانه و اصحاب رسانه، خود هم قرار است در این فضا کار و فعالیت میکنند و پمپاژ یأس در جامعه دامنگیر خود آنان هم خواهد شد. در این شرایط وظیفه همه ما است که توانمندیهای اجتماعی را بزرگ کنیم تا با ارائه راهحلها امید را در جامعه افزایش دهیم.
*آیا اینچنین به چشم بستن بر واقعیتها و ایجاد «امید کاذب» متهم نمیشویم؟
البته که رسانهها باید مراقب باشند امید کاذب ایجاد نکنند چرا که آن هم پس از مدتی مایه یأس بیشتر خواهد شد. شاید برخی از یأسهایی که در جامعه امروز ایران شاهدش هستیم ناشی از همین امیدآفرینیهای واهی از سوی برخی مسؤلان و سیاستگذاران و برخی رسانههای وابسته به آنان بوده باشد. بنابراین امید واهی به همان اندازه ناامیدی میتواند مخرب باشد و جامعه را بیتحرک کند.
اما رسانهها باید آگاهانه و هوشمندانه به «اخبار خوب» هم به پردازند در عین حال که از واقعنگری و درستگویی و صداقت هم خارج نشوند. ایستادن در این نقطه از اطلاعرسانی است که خواب آشفته جامعه و دلواپسی برای آینده را از جامعه میگیرد و آن را به امیدواریهای سازنده بدل میکند.
اخیرا در اخبار شنیدیم که مهاجرت ایرانیان روندی رو به رشد داشته است. آیا این امر را میتوان یکی از پیامدهای نگرانی مردم از آیندهشان دانست؟ و اینگونه تعبیر کرد که مردم به دنبال شرایط ثبات در جای دیگری جز ایران میگردند؟
زمانی که کشوری درگیر جنگ است و یا مشکلاتی از این نوع دارد، ممکن است روند مهاجرت در آن شدت بگیرد اما همیشه مهاجرت به این معنی نیست. باید متولیان اداره سیاسی و اقتصادی و علمی و فرهنگی جامعه به گونهای عمل کنند که اگر مهاجرتی صورت میگیرد برای توانمند کردن فرد مهاجر باشد تا با توانایی بیشتر به کشور بازگردد.
بنابراین میزان مهاجرت مهم نیست بلکه باید سعی کنیم مهاجران ما «مسافران بیبازگشت» نشوند! مثلا، جوانانی ممکن است برای کسب دانش و تجربه علمی و فنی مهاجرت کنند که پس از موفقیتهای علمی، برای خدمت بهتر، به کشور بازگردند. اما ممکن است عدهای هم به دلیل ترس از آینده، اقدام به مهاجرت کنند که متولیان فرهنگی و سیاسی و اقتصادی جامعه باید برای رفع مشکلات و از جمله رفع موانع به کارگیری چنین افرادی کوشش کنند تا مبادا جوان تحصیلکرده و متخصص ما ناچار به مهاجرت شود.
همه میدانند سرمایههای عظیمی توسط خانواده و جامعه برای ارتقای علمی جوانان هزینه شده است و بسیار خسارتبار است که وقتی جوان کارآمد شده است و وقت خدمت او به کشورش رسیده، مهاجرت کند و با همه سرمایهای که برای او هزینه شده است جامعه از خدمت او محروم شود. بنابراین، بر مدیریت کشور است که همه تلاش خود را بکار بگیرد تا امکان خدمترسانی و بکارگیری چنین جوانان برومند به مردم خودشان فراهم شود و البته این قبیل جوانان هم باید به ضرورت حضور خودشان در کشورشان ولو با تحمل سختی توجه داشته باشند و به آسانی تن به مهاجرت ندهند و بدانند که مدیون جامعه خودشان هستند.
*این حقیقت که انسان قدرت پیشبینی خوبی و بدی رخدادهای آینده را ندارد، حسی از ترس و نگرانی در او ایجاد میکند؛ نگرانی از اینکه تلاشهای او در آینده به ثمر ننشیند و کنترل آینده در اختیارش نباشد. شما دلیل «نگرانی از آینده» در میان ایرانیان را ناشی از چه میدانید؟ آیا فکر میکنید این به دلیل پمپاژ اخبار منفی در جامعه و نتیجه عملکرد منتقدان است یا به واقع دلیل عینی خارجی برای نگرانیهای مردم وجود دارد؟
نگرانی از آینده چند علت میتواند داشته باشد؛ یکی «جهل به آینده» است، یعنی چون ما نمیدانیم فردا چه میشود ممکن است نگران شویم. دیگری داشتن اطلاعات روشن به خطراتی است که در پیش داریم، در چنین وضعیتی برخی به «فکر چاره» میافتند و عدهای در «دام نگرانی». مسأله ایمان به خداوند متعال و امید به او و امید به آینده در این مورد بسیار مؤثر است. «ترس» هم عامل درونی دارد و هم عامل خارجی. اما همیشه «بدبینی» مهمترین عامل برای ترس از آینده است؛ بدبینی نسبت به خود، تواناییهای خود، جامعه خود، ظرفیتهای خود و بیتوجهی به این نکته که خداوند هم هست و ما را یاری خواهد کرد، البته به شرطی که به راه او برویم؛ چنین ایمانی ما را به آینده امیدوار خواهد کرد.
*راههای برون رفت از فضای نا امیدی و ترس از آینده چیست؟
راههای برون رفت متعدد است. باید راههای حضور فعال افراد کارآمد در بخشهای مختلف جامعه فراهم شود و با همه عوامل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و قضایی ناامیدکننده جوانان مبارزه شود. مردمسالاری و عدالتاجتماعی و امکان حضور جوانان در میدانهای مختلف زندگی اجتماعی، اعم از سیاسی و اقتصادی و علمی و فرهنگی، میتواند امیدآفرین باشد. جوانان برای اینکه پاک و پرشورند، نیاز به حضور در میادین خدمات اجتماعی دارند و باید برای چنین حضوری تربیت شوند. باید برای تحقق امکان حضورشان در چنین میادینی سرمایهگذاری جدی صورت گیرد و عملا اتفاقی خوش بیفتد. حضور موفق جوانان در موسسأت دانشبنیان نمونه روشنی است از اینکه حضور جوانان در سایر عرصههای خدمات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی برای اقتدار ملی حضور مبارکی خواهد بود.
*چقدر از حس نگرانی و اضطراب موجود در جامعه ناشی از ویژگیهای دنیای مدرن و رسانههای اجتماعی است که کنترل افکار عمومی را در دست میگیرند و حتی گاهی اذهان جمعی را مدیریت میکنند؟
سرعت اطلاعات و پیشرفت سریع تکنولوژی هم میتواند موجب نگرانی شود. البته برای آن دسته از افرادی که به «ثبات» دل بستهاند و از تحول سریع میهراسند و نمیدانند وضعشان چه میشود نیز میتواند منشاء نگرانی و ترس از آینده را به همراه داشته باشد. از این نظر، روزگار ما برای کسانی که به وضع موجود دل بستهاند بسیار نگرانکننده است. و لذا بزرگان گفتهاند فرزند زمان خویشتن باش. زمانه ما زمانه سرعت است و نه ماندن و درجا زدن. اگر در جا زدی میمانی و همین ماندن یعنی از پای درآمدن. لازم نیست هیچ دشمنی تو را از پای درآورد. پس باید با امید به آیده حرکت و کوشش کنیم و ناامیدی را از خود دور کنیم و بکوشیم تا مشکلات را از جلو پای خود برداریم، هر چند که دشوار باشد. در قرآن مجید هم گفته شده است از رحمت خدا ناامید نشوید.
*آیا «دلنگرانی برای آینده» ما را مجبور خواهد کرد در حال خود تغییراتی مثبت ایجاد کنیم، یا برعکس، باعث میشود گامهای بیاساس برداریم؟
ترس از آینده ممکن است برای عدهای منشاء حرکت و تلاش و برداشتن موانع از سر راه و آماده کردن مسیر حرکت به سوی آینده بهتر باشد و برای عدهای ممکن است مایه ترس و نگرانی و حتی خودکشی فردی یا سیاسی شود. چنین است که همه و بخصوص کسانی که نوعی نقش رهبری دارند از جمله معلمان، استادان، دانشمندان و سیاستمداران وظیفه اجتماعیشان است که به جامعه امید دهند و مسئولیتهای خود را چنان انجام دهند تا افرادی که به ایشان نگاه میکنند امیدوار به آینده شوند و برای ساختن بنای صحیح زندگی فردی و اجتماعی با جدیت و امید به آینده بکوشند.
*آیا «امیدآفرینی در جامعه» تنها نقش رهبران سیاسی است؟ چه نهادها و چه کسانی در این زمینه میتوانند از افتادن جامعه در ورطه یأس جلوگیری کنند؟
قطعا برای داشتن جامعهای امیدوار و خالی از نگرانی برای آینده تنها کارگزاران سیاسی نقش ندارند هرچند که سهم عمدهای دارند اما همه نهادهای فرهنگی، دینی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و همه کسانی که به نوعی نقش رهبری دارند؛ مثل معلمان، دانشمندان، روحانیون، سیاستمداران، احزاب، هنرمندان، ورزشکاران و همه شخصیتهای مورد اعتماد جامعه، در این امر باید دخیل و سهیم باشند. چون تزریق یأس در جامعه همه را متضرر خواهد کرد بنابراین اگر میخواهیم کمتر از تحولات پیشرو ضرر ببینیم هر یک از ما به سهم خود باید سعی کنیم امید به آینده را حفظ کنیم و از دلواپس کردن دیگران در روزهای پیش رو بپرهیزیم.
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۹۴۶۶۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معلم؛ روایتگر تاریخ و مظهر فرهنگ
یاددهی و یادگیری، دو مقوله اساسی در زندگی هر فرد و موثر در فرهنگ و علم و سیاست هر جامعه بشری محسوب میشوند اما این معلم است یاد میدهد و میپروراند تا با ایفای نقش خود جامعه ای بهتر و متعالیتر بسازد.
به گزارش خبرنگار ایمنا، اساسیترین کار در هر جامعه و سرزمینی موضوع تعلیم و تربیت در آن جامعه به عنوان رکن محوری توسعه و تعالی است. کسی که این رسالت را به دوش میکشد معلم است و کار معلمی به هرگونه تلاشی که برای هدایت، تکامل و تعلیم و آموزش انسان، صورت میگیرد اطلاق میشود.
براساس همین تعریف است که پیامبران، معلمان بزرگ بشریت خوانده میشوند؛ هم چنین پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده نسبت به کوچکترها نقش معلم را دارند، اما در نامگذاری طبقات مختلفی که وظیفه تعلیم و تربیت را بر عهده گرفتهاند، اصطلاحاً تنها به یک طبقه معلم میگویند؛ یعنی همان کسانی که رسالت آموزش و پرورش فرزندان ما را از دوره کودکی و تحصیلات ابتدایی تا دوره جوانی و تحصیلات عالی، بر عهده میگیرند و تربیت و تعلیم انسان را دنبال میکنند.
در جامعه اسلامی ما این وظیفه مهم بر عهده انسانهای شریف، قانع و وظیفه شناسی است که از سر تعهد و دلسوزی به ساختن و شکل دهی استعدادهای مؤمن و کاردان مشغولند؛ مردم ما نیز از آنجا که به نقش این طبقه فرهیخته، آگاهند همیشه از کارشان تقدیر میکنند و حتی روز مشخصی را هم به نام «روز معلم» تعیین کردهاند.
شیوه و روش عملکرد آموزش و پرورش یک جامعه، بهعنوان کارکردیترین نهاد علم و دانش و فرهنگ، بهترین و نزدیکترین مظهر فرهنگ آن جامعه است، هم چنان که فرهنگ یک جامعه، بیتردید چگونگی آموزش و پرورش آن جامعه را نشان میدهد.
بنابراین حفظ، گسترش و غنیسازی فرهنگ عمومی، از جمله وظایف و نقشهای بنیادین آموزش و پرورش خواهد بود؛ بر این اساس، معلم زمانی میتواند نقش تربیتی خود را به خوبی ایفا کند که میان رفتارها، هنجارها و نظام ارزشی او و سایر هنجارهای جامعه، هماهنگی وجود داشته باشد؛ از این رو ساده اندیشی است اگر انتظار داشته باشیم که معلّم بتواند مستقل از تأثیر سایر خرده سیستمها نقش خود را به خوبی ایفا کند.
این نقش بی شک در گرو هماهنگی میان همه عواملی است که در امر تعلیم و تربیت دخیل اند. چنانچه رهبر معظم انقلاب در بیانات خود فرمودند: «همه دستگاهها در دولت، وظیفه پشتیبانی از آموزش و پرورش را دارند؛ اینجا دستگاهی است که هرچه شما هزینه کنید، به طور مضاعف دستاورد خواهید داشت؛ اینجا جایی است که ثروت سازان آینده، علم سازان آینده، تمدّن سازان آینده، مدیران آینده، از اینجا به وجود خواهند آمد و خلق خواهند شد. این جور نیست که ما خیال کنیم آموزش و پرورش فقط برای ما هزینه دارد؛ نخیر، دستاوردهایی بزرگتر از دستاوردهای آموزش و پرورش وجود ندارد. هرچه شما در سرتاسر کشور از جلوههای پیشرفت و دستاورد و ابتکار میبینید، ریشه آن اینجا است؛ اینجا را درست کنید تا همه جا درست بشود. بنابراین پول خرج کردن برای آموزش و پرورش و توسعه منابع مالی آموزش و پرورش، یکی از کارهای اساسی است که امیدواریم مسؤولان دولتی به این نکته توجّه کنند.»
اگر شخصیّت معلّم دارای صفات انسانی از قبیل: مهرورزی، نوع دوستی، درست کاری، همکاری، خویشتن داری و ایمان باشد، طبعاً تقلید از چنین ویژگیهایی، سلامت روانی کودک و امنیت آینده جامعه را تضمین خواهد کرد. با این توصیف، «معلم» به عنوان یکی از مهمترین الگوهای مورد وثوق جامعه، نقش بسیار حساسی در رفتار افراد جامعه، به ویژه در میان دانش آموزان داشته و آموزش و پرورش نیز بیش از هر زمان دیگری به عنوان رکن اصلی توسعه و بالندگی اجتماعی و فرهنگی جامعه قلمداد شده و به منزله قدرتمندترین ابزار شکل دهی آینده یک کشور و پایداری و تداوم تاریخ و فرهنگ یک جامعه به شمار میرود.
بنابراین باید پذیرفت که کیفیت و قابلیتهای معلمان و فرهنگیان شاغل در نظام آموزشی، آئینه تمام نمای کیفیت آموزش و پرورش آن جامعهاند. معلم نه تنها از طریق آموزش، که از طریق نقش الگویی خویش، درهای معرفت و حقیقت را به روی انسان میگشاید و راه و رسم زندگی را برای وی ترسیم مینماید و انسان را به مراحلی از کمال و رشد میرساند که قرآن از او به عنوان اسوه و الگو نام میبرد. الگو و اسوهای که سالها در ذهن دانشآموز و دانشجو میماند و هر ساله در ایام دوازدهم اردیبهشت همزمان با روز و هفته معلم بازخوانی و یادآوری میشود.
کد خبر 749306