از زمان شکلگیری گروه کامکارها سالهای بسیاری میگذرد؛ گروهی که هسته اصلی آن وحدت کلمه و انسجام است و دراین مدت زمان تلاشهای بسیاری کردند تا بتوانند موسیقی بخشی از قومیت ایران را که به زبان کردی است به گوش دنیا برسانند،
ایران آنلاین / گروهی که هر کدام از اعضای آن نوازندههایی بنام درعرصه موسیقی هستند و همچنان هم با حضور نسل جوان تر اهداف خود را دنبال کرده و در پی حفظ و بقای آن هستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ارسلان کامکار آهنگساز و نوازنده چیره دست عود و ویولن است و البته با عشقی که به هنرش داشت نزدیک به 30 سال است که جایگاه خود را بهعنوان مایستر در ارکسترسمفونیک حفظ کرده است. او هم به مانند دیگر برادرانش الفبای موسیقی را از پدرش آموخت؛ استاد حسن کامکار. ارسلان میگوید: «ما خود را یک گروه محلی نمیدانیم بلکه یک گروه ملی هستیم که به یک شاخه از موسیقی ایران میپردازیم.» شیوه نوازندگی او خاص خودش است و از اینکه امروز ارزش چندانی برای یک نوازنده قائل نیستند و همه چیز بر مدار خواننده محوری میگذرد گلایه مند است.گفتوگو با ارسلان کامکار را در ادامه میخوانید. آلبوم موسیقی «هیچ درهیچ» با آهنگسازی هوشنگ کامکار به تازگی منتشر شده؛ آلبومی که بخش آوازی آن برعهده شما و صبا کامکاربوده است. سؤال نخست این است که هوشنگ کامکار بهعنوان سرپرست گروه کامکارها درانتشارآلبومهایی که از سوی اعضای گروه یا بهصورت مستقل صورت میگیرد چه میزان مشارکت یا نظارت دارند! هوشنگ سرپرست گروه موسیقی کامکارها است اما آهنگسازیها چه درآثارموسیقی سنتی و چه ارکسترال بهصورت مستقل انجام میشود و اگرهم کارهایی با نظارت ایشان بوده ومنتشر شده قطعاً آثاری است که به شخصه درآن نقش داشته است.آهنگسازیهایی که من و اردشیر کامکارانجام میدهیم با نظارت خودمان منتشر میشود و البته تنظیم اغلب آلبومهای اخیری که ازسوی گروه ما انتشار یافته توسط من و هوشنگ بوده است. پشنگ، اردوان واردشیر هم دربخش آهنگسازی فعالیت میکنند.
آثاری که تا به امروز ساختهاید بیشتر در بخش ارکسترال مورد استفاده بوده یا صرفاً برای گروه کامکارها تولید شده است؟ از ابتدای شکلگیری گروه کامکارها کارهایی که شخصاً انجام دادهام در زمینه آهنگسازی بوده حالا یا آهنگسازی برای آنسامبل ایرانی یا ارکسترسمفونیک یا تلفیق هردو. «خانهام ابری است»، «به یاد مادر»، «کوزه گر»، «زمستان» و یا«بیابان بیکران» کارهایی از این دست هستند که برای گروه کامکارها ساخته شده است و البته یکسری از آثارم برای ارکستر سمفونیک ساخته شده است. کارهایی که برای گروه کامکارها ساخته میشود مشخصه یا ویژگی خاصی دارند؟ بله. ساخت آهنگهایی که اختصاص به گروه کامکارها دارد با آثاری که برای ارکستر سمفونیک تولید میشود کاملاً متفاوت است که البته در مواردی هم استثنا وجود دارد. یعنی کارهایی تولید میشوند که هم قابلیت اجرا با ارکستر را دارند وهم آنسامبلهای ایرانی که درگروه اجرا میشوند؛ بهعنوان مثال منظومه «مولانا» ساخته هوشنگ کامکار یا قطعه «یارمرا» به آهنگسازی خودم از این دست کارهااست. این نوع کارها ویژگی هر دو اجرا را دارند. اما «بهاران آبیدر»ساخته هوشنگ کامکار را نمیتوانیم با سازهای سنتی اجرا کنیم و یک کارکاملاً ارکسترال است. انتخاب سازهایی که هرکدام ازاعضای گروه نوازندگی آن را عهده دار هستند بهطور مثال عود نوازی شما، دف نوازی بیژن کامکار و... برچه اساسی بوده است؟ آیا این انتخابها از روی علاقهمندی و گرایش اعضای خانواده بوده یا آنکه پدر(استاد حسن کامکار) صلاح برآن دیدند که چه سازی را چه کسی بنوازد؟ انتخاب سازها به پیشنهاد پدرم بوده اما هرکدام بر اساس علاقهمندی آن را انتخاب کردیم که البته تعدادی ازاعضای گروه چند ساز را با هم آموزش دیدهاند تا به سازی که امروز مینوازند برسند. بهطورمثال اردشیر از نوازندگی ویولن شروع کرد و بعدها به سمت کمانچه نوازی رفت و ساز اصلیاش شد اما من با همان ساز ویولن موسیقی را شروع کردم و ادامه دادم و در کنار آن عود هم مینوازم. اما هوشنگ تقریباً بسیاری ازسازها را گذرانده است او از فلوت شروع کرد و بعد از آن آکاردئون، سنتور و... بعدها ساز اصلی او ویولن کلاسیک شد. بیژن هم همینطور؛ او را بهعنوان نوازنده دف میشناسند اما ازساز تارنوازندگیاش را آغاز کرد و بعدها که به گروه «شیدا» پیوست بهخاطر حضور چند نوازنده تار در این گروه از جمله محمدرضا لطفی دیگر سراغ تار نرفت و رباب نواخت؛ در واقع این کار فداکاری بیژن بود که در همین سازهم ماندگارشد.
البته شما و آقای بیژن کامکاردستی هم درخوانندگی دارید؟ من خواننده نیستم وعلاقهای هم ندارم که به شکل تخصصی آن را دنبال کنم. تقریباً اغلب موزیسینها کم و بیش صدای قابل توجهی دارند و من نیز زیر و بم کارهایم را بخوبی میشناسم .بنابراین ترجیحم این است که خودم بخوانم و دلیل برآن نیست که خواننده باشم اگر اینگونه بود کارهای دیگران را هم میخواندم اما تنها برای گروه خودمان میخوانیم و نیاز چندانی به خواننده پیدا نمیکنیم. شاید حضور خوانندههای مطرح موسیقی ایرانی میتوانست بخش آوازی این گروه را به میزان بخشسازی با حضور نوازندگان بنام این گروه پربارتر کند. البته این نکته بهدلیل ضعف در خوانندگی آقای بیژن کامکار نیست، آثاری که ایشان به زبان کردی خواندهاند بسیار مورد استقبال مخاطبان بوده است بههرحال بیشتر یک نوازنده بنام هستند تا یک خواننده. بله. اما من معتقدم گروه پربارترنمیشود، اینکه ممکن بود شهرت بیشتری داشته باشیم درست است وشکی نیست. متأسفانه موسیقی دردنیا همیشه حول برخواننده محوربودن است و نوازنده هرچقدرهم پرقدرت باشد بهچشم نمیآید. یک نوازنده بیش از20سال تلاش میکند، ریاضت وشب بیداری میکشد تا ساز یاد بگیرد ولی یک خواننده با صدایی خدادادی که در اختیار دارد یکشبه مشهور میشود. جای تأسف است که اهمیت آنچنانی برای نوازندهها قائل نیستند ونمیدانم اشکال این کاردرکجا است! شخصاً براین باورم حتی اگر قرار باشد کسی من را نشناسد و تنها سه نفر با نام و هنر من آشنا باشند بهعنوان خواننده معرفی نشوم. من معتقدم که ارزش نوازنده خیلی بیشتر از یک خواننده است. اشتباه برداشت نشود منظور این نیست که نوازندهای که امروز دوتار یاد گرفته ارزش کارش همتراز با آوازخوانی آقای شجریان است بلکه نوازنده و خواننده باید همسطح با یکدیگرباشند. بهعنوان مثال اگرمحمدرضا لطفی و محمد رضا شجریان در کنار هم اجرا داشته باشند از نگاه من ارزش کار لطفی بیشتر است.
چرا ارزش کاری استاد شجریان را پایینتر از سطح کاری استاد لطفی میدانید؟ به این علت که نوازنده بیش از 20سال ریاضت میکشد تا ساز یاد بگیرد اما هنرخواننده خدادادی است حال خوب یا بد؛ همانطور که در نوازندگی هم ضعفهایی وجود دارد. من برای آنکه لیاقت نوازندگی در ارکستر سمفونیک را داشته باشم و روی آن صندلی بنشینم 30سال زحمت کشیدم اما آقایان سالار عقیلی و علیرضا قربانی در زمانی کوتاه تر به این ارکستر راه یافتند. زمانی که آقای قربانی برای نخستین بار به ارکسترسمفونیک آمد تقریباً دوسطر از کار 30 دقیقهای ساخته سعید شریفیان را خواند و بعد یک مدت ایشان شدند آقای علیرضا قربانی و من بعد از این همه سال زحمت همچنان روی آن صندلی نشستهام و کسی تلاش ما را نمیبیند. دراینکه صدای علیرضا قربانی یا سالارعقیلی زیباست شکی نیست ولی اختلاف زحمات را هم باید در نظر داشته باشیم. البته تمام این صحبتها باعث نمیشود که ما با این دوستان همکاری نداشته باشیم اگرعلاقهمند باشند بسیاراستقبال میکنیم. آیا در گذشته هم اوضاع به همین منوال بود؟ آن دوران هم مانند امروز بود و اتفاق جدیدی نیست. خواننده محوری از قدیمالایام در ایران بوده و هست و نوازندهها همیشه از محبوبیت و شهرت به دور بودهاند و هیچ گاه مردم نمیدانستند چه کسی تار زیبای این موسیقی را مینوازد و تنها خواننده را میشناختند. اگرچه حضور یک خواننده مطرح میتوانست بهگفته شما باعث شهرت بیشتر گروه کامکارها باشد اما این نقطه ضعف توانست نقطه قوت گروه هم بهحساب بیاید، چرا که کامکارها به فردیت شناخته نمیشوند و همیشه بهعنوان یک گروه مطرح بوده و هستند. ما بدون خواننده مطرح هم، به اندازه خودمان شهرت داریم. البته بهتراست بگویم هیچ یک از ما به هیچ وجه و حتی کوچکترین درصدی دغدغه شهرت نداریم و نخواهیم داشت، چرا که دست بالای دست بسیار است و اگر اینگونه نگاه کنیم هیچ کدام از ما مشهور نیستیم. اگر از شما سؤال کنند در حال حاضر مشهورترین خواننده در ایران چه کسی است قطعاً میگویید محمدرضا شجریان اما متأسفانه ایشان تنها در ایران شهرت دارند. خوانندهای چون اَدل(Adele) درآفریقا، هند، سریلانکا، چین و... نیز مشهوراست. این نگاه در حوزه سینما هم وجود دارد، بهترین فیلمهای ایرانی با حضور کارگردانان بزرگ در خارج از ایران چشماندازی ندارد و این جای تأسف است. اما فیلمهای خارجی در تمام دنیا مشهور شدهاند و دیده میشوند. اینکه میگویید شهرت هنری آقای شجریان تنها در ایران است ایرادی برایشان نبوده چرا که موسیقی ایران تا به امروز نتوانسته جایگاه محکمی در دنیا داشته باشد. بله. درست میگویید محمدرضا شجریان استاد آواز ایران هستند و صدای بسیار زیبا و دلنشینی دارند که هیچ گاه فراموش نخواهد شد خود من هم با ایشان همکاری داشتهام و خاطرات بسیارخوبی ازآن روزها به یاد دارم. تأکید من بر خواننده محوربودن موسیقی است. تفاوت محمدرضا شجریان با محمد رضا لطفی 25 سال ریاضت کشیدن لطفی در آموختن تار بوده است. صدای خوب و گرمی که در وجود آقای شجریان نهفته است بر هیچکس پوشیده نیست البته درآموختن تحریرهای موسیقی آوازی تلاش بسیاری هم کردهاند اما زحمات لطفی در آموختن ساز بیش از اینها بوده است.
آیا در نسل امروز هم این تلاشها دیده میشود؟ بله. کم و بیش وجود دارد. قدرت و تعداد نوازندگان نسبت به سابق بسیار چشمگیراست. درحال حاضرکسانی دراین عرصه فعالیت میکنند که در کارشان تخصص پیدا کردهاند و به نوعی استاد شدهاند اما چون نوعهای موسیقی هم بیشتر شده و بازار موسیقی سنتی دیگر پررونق نیست سبب شده سلیقهها و گرایش مخاطبان هم تغییر کند. امروزه دیگر کسی بهدنبال آموختن موسیقی ردیف دستگاهی نیست و ردیف بُرد آنچنانی در جامعه ندارد چرا که موسیقی پاپ یا موسیقی تلفیقی همه موسیقیها را تحتالشعاع خود قرار داده است. آن استادان گذشته که اشاره داشتید بیشتر از نظر ردیف نوازی شهرت داشتند اما امروز کسی سراغ آن نمیرود. ما به قدرت هنر و آموزش محمدرضا لطفی بیش از10-12 نوازنده خوب داریم.
آیا طی این سالها موسیقی آوازی رشد خوبی داشته یا موسیقی سازی؟ موسیقیسازی یا موسیقی بیکلام توانسته خود را بیشتر مطرح کند. من موسیقیهای با کلام بسیار ساختهام که منتشر هم شده اما هیچ گاه شنیده نشدند، چرا که خواننده آن مطرح نبود و کسی هم از ساخت این آثار باخبر نیست. خیلی از آنها را بیژن -برادرم- خوانده است. بیژن در اجرای موسیقی کردی تواناتر و مطرحتر از موسیقی فارسی است. دیگری «شوریده دل» با صدای بیژن بیژنی بود یا چند کار دیگر در این سطح اما شنیده نشدند. اغلب آهنگهایی که در این چند سال اخیر ساخته شده بسیار سطح پایین بودند اما چون بر فرض خوانندهای مشهور آن را خوانده بود مردم به سراغ آنها رفتند در صورتی که هیچ ارزش هنری ندارد.
برگردیم به گروه کامکارها؛ آیا از ابتدای تشکیل آن در این گروه فعالیت داشتند؟ خیر. گروه کامکارها ابتدا با پدر و چهار- پنج نفر از خواهر و برادرهای بزرگترم تشکیل شد. آن زمان 18-19 سال سن داشتم و شوق آنکه خارج از ایران تحصیل کنم. این اتفاق همزمان با انقلاب بود بنابراین شرایط بهگونهای شد که به دانشکده هنرهای زیبا رفتم و بعد آن هم این فرصت پیش نیامد اما دیگرعلاقهمند نیستم در خارج از ایران درس بخوانم. بعد از تحصیل وارد ارکسترسمفونیک شدم. این ارکستر برای من بهمانند یک دانشگاه سرشار از علم و آگاهی بود بنابراین ضرورتی برای تحصیل خارج از ایران نبود. یکی از دروس دانشگاه، هارمونی یا ارکستراسیون است که در ارکسترسمفونیک بارها و بارها با آن سر و کار داشتم. در دانشگاه بهمدت یک سال ساز ویولن را زیر نظر منوچهر انصاری ادامه دادم، هارمونی را از شاهین فرهت و سلفژ را از مهران روحانی آموزش دیدم. پدر شما هم در موفقیت گروه چاووش بیتأثیر نبودهاند و زحمات بسیاری کشیدند اما هیچ گاه نامی از ایشان برده نشد. البته خدمتی که پدرمن به این گروه داشته بیشتر به قول معروف در پشت صحنه بوده است. آن زمان خانه و اموالش را حراج کرد تا بتواند آثار چاووش را بهدست مردم برساند و به آنها منتقل کند. این خدمت بسیار بزرگی بود اما متأسفانه نامی از ایشان برده نمیشود.
همگرایی و انسجامی که در گروه کامکارها وجود دارد بعد از چاووش بود؟ خیر. پیش از چاووش هم اینگونه بود. گواه آن فیلمی است که درآن هوشنگ رهبری گروهی را برعهده دارد و دیگر اعضای گروه کامکارها هم حضور داشتند، همچنین خانواده عندلیبیها و محمدرضا لطفی هم بودند. لطفی زمانی که به سنندج آمد درگروه پدرم ساز مینواخت در واقع هسته اصلی گروه شیدا از همین جا شکل گرفت؛ گروهی که محمدرضا لطفی، پشنگ و بیژن هم حضور داشتند و این ارتباط تا زمانی بود که با خانواده ما در ارتباط بود بعد از اینکه ایشان از خواهرم (قشنگ کامکار) جدا شدند کم کم گروه خودمان تشکیل شد. گروه چاووش در آن فضاهای ابتدایی انقلاب چقدر توانست موفق عمل کند. خیلی زیاد. آن دوران تنها گروهی که با انقلاب پیش آمد «شیدا» و بعدها گروه «عارف» بود که چاووش نام گرفت. این گروهها از همان روزهای انقلاب با مردم همراه شدند. البته شرایط آن زمان با امروز بسیار متفاوت است آن دوران اکثریت اعضای گروه کارمند رادیو بودند و در همراهی با مردم از رادیو استعفا دادند. در آن زمان شجریان و ناظری سرودهایی خواندند که مردم را بیشتر با خود همراه کرد. البته گروههای دیگری هم آن زمان بودند که در زمینه موسیقی فعالیت میکردند اما خمیره چاووش متفاوت از این گروهها بود و همین سبب تأثیر مهم آن در موسیقی و مورد قبول بودن برای کسانی که با موسیقی مخالفت داشتند، بود.
آیا امروز ضرورت ایجاد چنین گروههایی احساس میشود؟ دیگر شرایط آن زمان وجود ندارد. آن دوران وقتی که در زیرزمین خانه خواهرم(منزل لطفی) ساز دست میگرفتند کسی از پول حرف نمیزد، عشق وجود داشت ولی درحال حاضر اولین صحبتی که از موسیقی به میان میآید پول است. نمیتوانیم بگوییم حق ندارند، شرایط اقتصادی کشور این گونه شده است. رمز موفقیت خانواده ما هم همین است. اشاره داشتید ارکستر برای شما به منزله یک دانشگاه بود؛ درسالهای ابتدایی انقلاب موسیقی شرایط مساعدی نداشت و تقریباً میتوان گفت ممنوع بود با وجود این ارکسترسمفونیک توانست کم و بیش فعالیتهایی داشته باشد چه کارهایی آن دوران با ارکستر نواخته میشد؟ آن زمان ارکستر سمفونیک بهمانند گذشته تا مدتی از قدرت و انرژی خوبی برخوردار بود اما زمانی که اعضای ارکستر به خارج از ایران رفتند کیفیت کار پایین آمد اما با این حال ناامید نشدیم و بهکار خود ادامه دادیم و معتقد بودیم یک روزهمه این مشکلات درست خواهد شد. پیش از این سختگیریها، در ارکستر بیشتر کارهای کلاسیک نواخته میشد اما در اوایل انقلاب به این نوع موسیقی کمتر پرداخته شد و ارکسترسمفونیک فقط سرودهای انقلابی را اجرا میکرد که بشدت هم به ارکستر لطمه زد. نظم ارکستر ازهم پاشید و قدرت نوازندگی از بین رفت. سرودهایی که هیچ تکنیکی درآن وجود نداشت و کاملاً سفارشی بود. البته کسانی بودند که غیرت داشتند و قدرت خود را حفظ کردند تا زمانی که دیگر شرایط بهتر شد و این جو از بین رفت و کمکم کارهای خودمان را در پیش گرفتیم. آقای حشمت سنجری که رهبر ارکستر بودند آرام آرام اجرای کارهای کلاسیک را در کنار سرودهای انقلابی شروع کردند. بعد ایشان آقای فریدون ناصری و رهبران میهمانی چون منوچهر و ایرج صهبایی، نصیر حیدریان، شهرداد روحانی و رهبران خارجی به ارکستر آمدند و ارکستر قدرت گذشته خود را پیدا کرد. آن زمان اگر یک نوازنده از ارکستر میرفت عزا میگرفتیم که چهکاری باید انجام بدهیم اما امروز به جایی رسیدهایم که اگر یک نوازنده خوب برود هفت نفر جای او جایگزین شدهاند.
کارهای سفارشی ارکسترسمفونیک درکجا اجرا میشد؟ درتالارها، میادین و ورزشگاه و فقط هم سرودهای انقلابی بود. یک بار به ورزشگاه 12هزار نفری آزادی رفته بودیم و 60 نفر نوازنده درجایگاه قرار گرفته بودند. آن روز پشت سر هم سخنرانی برگزار شد و در آخر بدون آنکه اجرایی داشته باشیم برنامه به اتمام رسید و از ورزشگاه خارج شدیم. حتی به روی خودشان نیاوردند این افراد چه کسانی بودند و چه کاری قرار بود انجام بدهند بهتراست بگویم اکراه داشتند که بگویند ارکستر موسیقی وجود دارد. ما از آن روزها به اینجا رسیدهایم. از بعد انقلاب تا به امروز در ارکستر سمفونیک فعالیت میکنید؟ بعد از انقلاب تا حدود سه سال پیش مرتب در ارکستر حضور داشتم که بعد این همکاری قطع شد و دوباره از من دعوت کردند. این فاصله کوتاه مدت به سبب اختلاف نظری بود که با آقای علی رهبری داشتید! علی رهبری، رهبر بسیار قابلی هستند و مشکل فنی با ایشان نداشتم مشکلات چیز دیگری بود. صحبت من با ایشان این بود که با توجه به حجم بالای کار و هرهفته کنسرت دستمزد بیشتری باید دریافت میکردم.
یعنی درحال حاضر این مشکل برطرف شده است؟ خیر. هنوز هم شرایط بههمان صورت است. من براین نظرم فردی که بهعنوان رهبر ارکستر انتخاب میشود باید به میزان کاری که من بهعنوان مایسترانجام میدهم حقوق بدهد. دیگه عشق تمام شد. زمانی که 18 سالم بود به این چیزها فکر نمیکردم و پشت سرهم در منزل تمرین میکردم اما الان 57 سال سن دارم و شرایط هم فرق کرده است. من در کنار کار ارکستر تدریس خصوصی هم داشتم اما فشار کاری به گونهای بود که مجبور شدم همه کلاسهایم را تعطیل کنم. آیا این تضمین وجود دارد که زندگی من با همین مبلغ پول بگذرد! در حال حاضر هم بهصورت پروژهای با ارکستر کار میکنم که بازهم مبلغ قابلی دریافت نمیکنم.
حضور و اجرای ارکستر شناسنامه هنری هر کشوری محسوب میشود بنابراین در اجرای آثار آن باید دقت نظر بیشتری به خرج داد. آثاری که امروزه ارکستر روی صحنه میبرد دیگر به تکرار افتاده و چیز قابل توجهی برای عرضه به مخاطبان ندارد. نظرشما دراین باره چیست؟ بله. کاملاً درست است. همه این مشکلات به بودجه ارکسترها برمیگردد؛ آیا بودجه مستقلی به ارکستر سمفونیک اختصاص پیدا کردهاست! هر زمان بودجه اختصاصی به ارکسترها تعلق گرفت که چنین چیزی محال است بعد از آن باید بهصورت بنیادی به سرو سامان دادن ارکسترها پرداخت. یعنی به انتخاب شورای ارکسترها، نوازندههای خوب و قوی و همچنین حضور رهبرانی قابل، توجه کرد. آخر چقدر میتوان بتهوون و باخ اجرا کرد! ارکسترهای دیگر هم این کارها را اجرا میکنند حتی بهتر از ما یا آنکه تنها کارهای آقای حشمت سنجری روی صحنه میرود. یعنی ما آهنگسازان دیگری نداریم تا از آثار آنها استفاده کنیم!
نوازندههای ارکستر در چه سطحی هستند؟ نسبت به کار خودشان خوب هستند. اگر هم هر ایرادی وجود دارد در درجه اول به رهبر ارکستر وارد است. مایستر که به نوعی سرپرست گروه محسوب میشود باید چه مشخصههایی داشته باشد؟ یکی از اشتباهات علی رهبری همین بود. ایشان میگفتند من حرفهای هستم و در ارکسترهای بزرگ حضور داشته و دیدهام که در همه جای دنیا یک ارکستر دو – سه مایستر دارد. البته مشکل اصلی ما این نبود و ثابت کردم هر کسی هم که بهعنوان مایستر به ارکستر بیاید این مسأله برای من خیلی اهمیتی ندارد؛ حتی در کنار بردیار کیارس و پدرام فریوسفی نشستم وثابت کردم مشکلی ندارم. طبق نظرآقای رهبری مایستر بودن یعنی آنکه فقط خوب بنوازی در صورتی که اینطور نیست. نخستین باری که آقای رهبری به ایران آمدند (15-16 سال پیش) اگر من مایستر ارکستر نبودم کنسرتی برگزار نمیشد، چرا که نوازندهها با نحوه رهبری، رفتار و برخورد او مخالف بودند و قهر کردند و من دوستانه از نوازندههای ارکستر تقاضا کردم کنسرت را اجرا کنند. آقای رهبری در همان کنسرت رو به مخاطبان گفتند ما رهبر ارکستر هستیم و حضورمان چندان ثابت و پایدار نیست و گفتند ایشان هستند که سالها روی این صندلی نشستهاند.
موسیقی فیلم «مادر» یکی از آثار ماندگار و به یادماندنی در عرصه موسیقی و سینما است که به جرأت میتوان گفت هنوز هم قابل شنیدن است. اما امروزه شرایط موسیقی فیلم هم ناخوشایند است ارزیابی شما درمورد آثاری که بهعنوان موسیقی فیلم تولید میشود چیست؟ انتخاب در ساخت این کار به آشنایی بیژن با زنده یاد علی حاتمی برمیگردد که در ساخت موسیقی «جهان پهلوان تختی» همکاری داشتند. البته علاقه زیادی به ساخت موسیقی متن ندارم مگر اینکه به مانند آقای حاتمی صفر تا صد کار به عهده خودم باشد و کارگردان دخالتی نکند. آثاری هم که امروزه بهعنوان موسیقی فیلم تولید میشود اغلب تقلیدی است و حرفی برای گفتن ندارد. دستی هم در موسیقی کودک داشتید اما مدت زمان بسیاری است که دراین زمینه فعالیت نمیکنید؟ ساخت این کارها به 25-30 سال پیش برمیگردد که بیشتر کارهای آقای بهروزغریبپور بود شاید دلیل کمکاریام نبودن پیشنهادهای خوب در این زمینه باشد.
در آخر اگرحرفی دارید بفرمایید. آرزو دارم موسیقی بتواند جایگاه خود را در ایران و دنیا پیدا کند.
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۰۰۴۷۲۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مرحله استانی دومین جشنواره سرود فجر بسیج در بوشهر برگزار شد
به گزارش خبرنگار مهر، مهدی عالی زاده جمعه شب در جمع خبرنگاران اظهار داشت: مرحله استانی دومین جشنواره سرود فجر بسیج با حضور ۱۰ گروه دختر و ۱۰ گروه پسر و حضور پرشور خانوادهها و مسئولان استانی در ۲ نوبت صبح و بعد از ظهر در روز جمعه هفتم اردیبهشت ماه در حسینیه عاشقان ثارالله بوشهر برگزار شد.
معاون فرهنگی هنری سپاه امام صادق علیهالسلام استان بوشهر افزود: این جشنواره که توسط خانه سرود و موسیقی مرکز آفرینشهای فرهنگی هنری بسیج استان بوشهر برگزار شد، در ۲ بخش سرودهای ملی و محلی گروههای سرود دختر و پسر استان آثار تولیدی یا بازخوانی خود را به صورت زنده در حضور داوران این جشنواره به اجرا گذاشتند.
وی افزود: «امید مهرنیا»، مسئول خانه سرود و موسیقی مرکز آفرینشهای فرهنگی هنری سازمان بسیج مستضعفین، مهمان و داور ویژه این جشنواره بود که آقایان «اکبر ابراهیمی» مسئول موسیقی صدا و سیمای مرکز بوشهر و «فرهی» وی را در امر داوری همراهی کردند.
معاون فرهنگی هنری سپاه امام صادق علیهالسلام استان بوشهر بیان کرد: یکی از برنامههای جانبی این جشنواره را، برگزاری دوره توانمندسازی مربیان و سرپرستان گروههای سرود استان بود که توسط مسئول خانه سرود و موسیقی بسیج در سالن ۲۲ بهمن سپاه امام صادق علیهالسلام استان بوشهر برگزار شد.
معاون فرهنگی هنری سپاه امام صادق علیهالسلام استان بوشهر گفت: در مراسم ویژه ای که در آینده برگزار خواهد شد برگزیدگان سرود دختر و پسر در بخشهای ملی و محلی، تک خوان برتر پسر و همخوان برتر دختران، رهبر برتر با حضور مسئولان استانی معرفی و تجلیل خواهند شد.
وی گفت: همچنین گروههای برتر نیز به مرحله کشوری اعزام خواهند شد
.
کد خبر 6089387