مارتا کیست؟ چاپ شد/روایت آخرین روزهای زندگی پرندهشناس پیر
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۳۹۰۰۶۹
رمان «مارتا کیست؟» نوشته ماریانا گاپوننکو با ترجمه حسین تهرانی توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ رمان «مارتا کیست؟» نوشته ماریانا گاپوننکو به تازگی با ترجمه حسین تهرانی توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این کتاب در سال ۲۰۱۲ منتشر شده و ترجمه فارسیاش در ایران، با خرید حق کپیرایت از انتشارات زورکامپ در آلمان، به چاپ رسیده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«مارتا کیست؟» یک رمان پستمدرن است که برای اولین بار در سال ۲۰۱۲ چاپ شد و دو جایزه آدِلبرت فون شامیسو و آلفا را برای نویسندهاش به ارمغان آورد. گاپوننکو نویسنده اوکراینی است که ترجمه این اثرش از زبان آلمانی به فارسی برگردانده شده است. گاپوننکو ۳۷ سال دارد و به زبان آلمانی مینویسد.
این رمان از نظر فرم و ساختار، حاوی برخی نوآوریها و ساختارشکنیهاست. به عنوان مثال نویسنده در برخی صفحات فقط یک جمله یا پاراگراف نوشته و صفحه را همانطور سفید رها کرده است.
داستان «مارتا کیست؟» درباره یک پرندهشناس ۹۶ ساله است که مطلع میشود مرگش نزدیک است و تصمیم میگیرد آخرین روزهای عمرش را در یکی از مجللترین هتلهای دنیا به سر ببرد.
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
در این کابین طلایی، نورها چه آرامشبخشاند، به یاد آوردن درد کشیدن چقدر گنگ و مات است. هر لحظه میتوانم پرواز را متوقف یا آن را طولانیتر کنم و به بُعد دیگری وارد شوم. مثلا به پنجمین و آخرین. ولی حالا فعلا بین زمین و آسمان معلق میمانم.
آسانسور سینه طلاییاش را میگشاید. قدم گذاشتن روی موکت، پا را بیسروصدا در این کفپوش نرم فروبردن، نوعی مکاشفه است. شور و شعف لوادسکی جایش را به شگفتی و تعجب میدهد: داخل ویترینی که درست جلوی ورودی کافه قرار دارد یک دوربین سیاه-طلایی مخصوص اپرا برق میزند و زنجیر شیکی دور آن پیچیده شده است. در ویترین کناری، بالشهایی که از شدت سفیدی میدرخشند و روی آنها علامت اختصاری این هتل مجلل گلدوزی شده است، دستمال سفرهها و ملافههای آهاردادهشده. لوادسکی جلوی این گنجینه نامرئی، که با نورپردازی ویترین به نحو شایستهای به نمایش گذاشته شده است، خم میشود. از پشت شیشه با تحسین به عروسکی چینی نگاه میکند که زن خدمتکاری را نشان میدهد که پَر گردگیریای در دست دارد. درِ ورودی کافه هتل قیژقیژ میکند؛ خانمهای معطر داخل و خارج میشوند، فرش گامهایشان را میبلعد و کفشهای پاشنهبلندشان روی سنگهای مرمر سرسرا، به دلیل جفایی که مدت کوتاهی در حقشان شده، انتقام سختی میگیرند.
لوادسکی در حالی که در پشت سرش قیژقیژ میکند زیر نور ملایم لوستر وارد کافه میشود. طنین پیانو پیکر فرسوده و نحیفش را در بر میگیرد. گارسونی با منویی که در دست دارد از جایگاه موسیقی پایین میآید و میهمان را به سمت میزی نزدیک پیانو راهنمایی میکند. همهچیز به هم میآید، نور به موکت، سروصدای خفه به بازتاب ضعیف نور توسط آینهها. فقط لوادسکی و گارسون در این آتشفشان خاموش تافته جدابافتهاند، تا زمانی که حرکت میکنند. لوادسکی مینشیند. گارسون هم، که فرز و چابک بین میزها حرکت میکند، بهزودی جزئی از اِلمانهای داخلی خواهد شد. لوادسکی شگفتزده میشود؛ حتی در چنین محیط کوچکی هم انسان محو میشود، انگار محیط آنقدر روح دارد که ما، جانداران واقعی، ناگهان در آن غرق میشویم.
این کتاب با ۲۶۲ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۵ هزار تومان منتشر شده است.
منبع:مهر
منبع: دانا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۳۹۰۰۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت زندگی تنها شهید فرانسوی دفاع مقدس در نمایشگاه کتاب
«موسیو کمال» داستانی است از زندگی جوانی فرانسوی به نام ژروم است. او بعد از مسلمان شدن در جنگ تحمیلی ایران شرکت میکند.
به گزارش مشرق، بهزاد دانشگر با کتاب «موسیو کمال» به نمایشگاه کتاب ۱۴۰۳ تهران میآید. این کتاب داستانی است از زندگی جوانی فرانسوی به نام ژروم. او بعد از مسلمان شدن برای تقویت باورهای دینی خود به ایران سفر میکند، در قم درس طلبگی میخواند و در آخرین روزهای جنگ تحمیلی به آرزوی دیرینش میرسد و میشود تنها شهید اروپایی دفاع مقدس.
در بخشی از این کتاب میخوانید:
«گفت: مادرت برات بمیره! پس تو چرا هیچ زنی دنبال تابوتت نیست قربونت برم؟!» یکدفعه انگار همه ساکت شدند. نفس نمیکشیدیم انگار. به خودمان آمدیم. همهمان مرد بودیم. یک تعدادی سیاه آفریقایی. یک تعدادی با جثههای ریز مالزیایی. چندتایی سرخ و سفیدِ ترک. بقیه هم ایرانی؛ اما همه مَرد. بعد یکی از بین جمعیت در آمد گفت: مادرش مرده خانوم. اگه نمرده بود هم، نمیتونست بیاد بالا سر بچهش. همه کسوکارش فرانسهن. زن زیر لب ذکری گفت و بعد گفت: پس برید اونطرف تا من بیام بهجای مادرش براش گریه کنم.»
«ژروم ایمانوئل» معروف به «کمال کورسل» ۹ آوریل ۱۹۶۴ در پاریس از مادری فرانسوی و پدری تونسی چشم به جهان گشود. پدرش با نام محمد از مهاجرین تونسی بود که برای کار به فرانسه آمده و در همانجا ماندگار شده بود. ژروم به تبعیت از مادرش آیین مسیحیت را برگزیده بود. وی در دوران نوجوانی سفری به تونس داشت و در آنجا با اسلام آشنا شد و در سن ۱۷ سالگی به دین مبین اسلام و مذهب اهل تسنن گرایش یافت.
شهید کورسل، مسیر طولانی از پاریس تا مرصاد، از مسیحیت تا تشیّع، از زندگی در قلب اروپا تا شهادت در جنگ میان ایران اسلامی و همه دنیای کفر را در هفت سال طی کرد و نامش به عنوان تنها شهید اروپایی دفاع مقدس ثبت شد.. مزار مطهر این شهید والامقام در گلزار شهدای علیبنجعفر (ع) قم، قطعه ۱۸ ردیف دوم قرار دارد.