Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - تهران- ايرنا- محمدعطريانفر مديرعامل اسبق موسسه همشهري مي گويد: رفتار احمدي نژاد در روز توديع مدير عامل همشهري مايه دلگيري حاضران شد. براي همين آقاي پورنجاتي رييس وقت کميسيون فرهنگي مجلس هم که قرار نبود صحبت کند پاي تريبون رفت و از اين حرکت ناپسند آقاي احمدي نژاد انتقاد کرد.

محمدعطريانفر در بخش چهارم گفت و گوي خود با «پروژه تاريخ شفاهي ايرنا» به بعضي اتفاقاتي که بين او به عنوان مديرعامل موسسه همشهري و محموداحمدي نژاد شهردار وقت تهران افتاده است اشاره مي کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


ايرنا: يکي از ويژه نامه هاي پرمخاطب دوره صدارت شما ويژه نامه «همشهري جهان» بود. داستان تاسيس آن چه بود؟
عطريانفر: روزنامه همشهري به نقطه اوجي رسيد که تيراژ 460 هزار نسخه را تجربه کرد.
به نقطه اي رسيديم که احساس کردم مسير ارتقايمان افقي شده است و بايد بچه ها تلاش جدي کنند تا جذابيت همشهري ارتقا يابد.
به طور طبيعي هر نهادي پس از يک دوره بالندگي به نقطه سکون مي رسد و بعد هم دچار زوال مي شود. چنين حسي درباره همشهري به من دست داده بود.
دوستان مقيم روزنامه تلاش زيادي کردند تا اين اوج را حفظ کنند ولي توفيق چنداني نداشتند.
به نظرم رسيد از نيروهاي جواني که در همين رسانه هاي دوم خردادي متولد شده بودند استفاده کنم تا در کنار روزنامه همشهري به عنوان ضميمه توليد محتوا کنند. برخي از اين نيروها مدتي هم زنداني شده بودند. محور نيروهاي مد نظر من آقاي محمدقوچاني بود. جواني بسيار خوش قلم که در روزنامه هاي جامعه و نشاط قلم زده و ستون نويس خوبي بود. مشکلاتي هم براي او پيش آمده بود و به زندان افتاده بود. از ايشان دعوت کردم تا با ما همکاري کند.
قبول کرد و تيمي را براي اين کار آماده کرد. من هم حمايت کردم.
چون نمي خواستم از طرف نيروهاي قديمي همشهري واکنشي ايجاد شود بخشي از ساختمان آي تک را که دو کوچه بالاتر از موسسه همشهري بود را در اختيار اين تيم قرار دادم.
ابتداي فعاليتشان ويژه نامه اي به اسم «همشهري تهران» را منتشر کردند. فکر کنم 16 صفحه داشت و روزهاي پنج شنبه به عنوان ضميمه به روزنامه اضافه مي شد.
مدتي سپري شد و به فکر توسعه کار افتاديم. رفتيم و همشهري محلات را با همين بچه ها راه انداختيم.
چون ظرفيت و استعداد فرهنگي بچه ها بالا بود به اين نتيجه رسيديم که اين ويژه نامه هفتگي همشهري تهران را به صورت روزانه منتشر کنيم. اجازه داديم هر روز يک صفحه محتوا توسط اين دوستان توليد و در خود صفحات اصلي روزنامه منتشر شود. نامش را هم گذاشتيم«همشهري ديپلماتيک».
اين صفحه با استقبال بسياري در جامعه مواجه شود. بازخوردهايي که مي گرفتيم خيلي مثبت بود. براي همين بعد از مدتي حجم صفحات همشهري ديپلماتيک را بيشتر کرديم.
ايرنا: محتواي اين صفحات چه بود؟
عطريانفر: محتواي آن مسائل سياسي ايران و جهان و به طور عمده معطوف به مسائل کلان سياست در حوزه نظري و تاريخ منطقه و جهان بود.
مقداري مطالعات تطبيقي هم در آن صورت مي گرفت. حکومت ها، نظريه هاي سياسي، بررسي اردوگاههاي مديريتي کشور.
به سرعت اين يک صفحه به چهار و سپس 8 صفحه روزانه تبديل شد.
نامش را از هم از ديپلماتيک به «همشهري جهان» تغيير داديم. يک عکس کره زمين هم کنار لوگويش قرار داده بوديم.
اين ضميمه دستاوردهاي زيادي براي همشهري داشت. اول اينکه دوستاني که از اول در روزنامه بودند به خودشان آمدند و فهميدند اگر دير بجنبند اين بچه هاي تازه رسيده بر آنها پيشي مي گيرند.
دوم هم اينکه ما را از رکود نجات داد و همشهري همچنان در اوج ماند. بازتاب ها نشان داد روزنامه همشهري همچنان در سبد مطالعاتي طبقه متوسط شهري ما مي درخشد.
سوم اينکه ما را به صرافت انداخت که چرا اين ضميمه را به صورت نشريه اي مستقل منتشر نکنيم. گفتيم آن را تبديل به مجله اي به نام «ديپلماتيک» کنيم.
ايرنا: اين رخدادها مربوط به چه سالي بود؟
عطريانفر: حدفاصل 80 تا 82. يادم هست روزنامه لوموند فرانسه مجله اي را به نام «لوموند ديپلماتيک» منتشر مي کرد. با لوموند مذاکره کرده بوديم که ژنريک ايراني اش را ما منتشر کنيم. به اين معنا که حدود 80 درصد مطالب لوموند ديپلماتيک در ايران قابل انتشار بود. يک مقدار هم خودمان مي توانستيم محتوا توليد کنيم و اين نشريه را با مجوزي که از لوموند داشتيم در ايران منتشر کنيم. اين مي توانست موفقيت بزرگ ديگري براي همشهري باشد که البته هيچ وقت انجام نشد.
ايرنا: بازديدي هم از موسسات معتبر دنيا داشتيد؟
عطريانفر: آنچه در افق ذهني من ترسيم شده بود تبديل همشهري به يک بنگاه مطبوعاتي بزرگ بود. براي همين بازديدهاي از روزنامه هاي بزرگ دنيا نظير نيويورک تايمز و آساهي ژاپن داشتم. همين طور برخي روزنامه هاي اروپايي.
اين نکته برايم روشن بود که تيمي که براي ما در روزنامه توليد محتوا مي کرد بخشي از مطالب خود را نمي تواند در روزنامه منتشر کند اما مي توان آن ها را در قالب هاي ديگري چون نشريات و کتاب و ضميمه روزنامه چاپ کرد.
چون وقتي يک خبرنگار مي رود و مصاحبه و خبر و گزارش تهيه مي کند عصاره و چکيده يافته هاي خود را در روزنامه منتشر مي کند و بخش هاي زيادي از آن محتوا به علت کمبود فضاي صفحات امکان عرضه به مخاطب را پيدا نمي کند.
بارها شده بود که سردبيران و روزنامه نگاران خارجي وقتي به ايران مي آمدند چند ساعت با ما گفت و گو مي کردند و شايد 200 صفحه يادداشت برمي داشتند اما به علت محدوديت فضاي روزنامه امکان انتشار همه آن را پيدا نمي کردند. چون بنگاه مطبوعاتي بودند مابقي مطلب را در اختيار نشريات و بخش کتاب خود قرار مي دادند تا منتشر شود.
در ايران همين طور بود. از زمان شاه روزنامه اطلاعات يک انتشارات در کنار خود داشت. ما در همشهري اين انتشارات را تاسيس کرديم. اما عمده توليدات اين انتشارات کار خود بچه هاي همشهري نبود بلکه نويسندگاني از بيرون کتاب مي نوشتند و آن را براي چاپ در اختيارمان قرار مي گذاشتند.
اما هنر يک بنگاه مطبوعاتي اين است که توليدات و محصولات فرهنگي نيروهاي خود را به در قابل کتاب چاپ کند.
قصدم اين بود که موسسه همشهري را از حالت يک رسانه يوميه خارج کنم و کار را توسعه بيشتري دهم. گام هاي ابتدايي را هم برداشتيم ولي عمر کاري ما کفاف نداد و در سال 82 کار را تحويل آقاي احمدي نژاد شهردار جديد تهران داديم و از همشهري بيرون آمديم.
ايرنا: سرنوشت همشهري جهان چي شد؟
عطريانفر: با خروج ما از همشهري تعطيل شد. چون دوستان ما نمي توانستند با مديريت جديد سازگار باشند.
آقاي شيخ عطار که بعد از من مديرعامل همشهري شد مختصر تعارفي هم به دوستان ما در ساختمان آي تک کرده بود که بمانيد و کارتان را ادامه دهيد. ولي آنها مي دانستند که در صورتي که اين پيشنهاد را قبول کنند اگر در هفته هاي اول هم تحملشان کنند در ماه دوم عذرشان خواسته خواهد شد يا از آنها توقعات توليد مطالبي مي رود که با مباني ذهني و سياسي و فرهنگي آنها نمي خواند. بنابراين تصميم شايسته و درستي گرفتند و خود را از مديريت جديد رها کردند.
همين بيرون آمدن آنها مسووليت سنگيني را متوجه من کرد. اين که آنها به احترام من از مجموعه بيرون آمدند باعث شد به فکر کار تازه اي برايشان باشم. خود اين مبدا کاري جديد شد و نطفه روزنامه «شرق» همان جا بسته شد.
ايرنا: از مدرسين و روزنامه نگاران بين المللي هم براي آموزش نيروهايتان استفاده مي کرديد؟
عطريانفر: اين که خود موسسه همشهري در اين کار پيش قدم شود خير. اما چون ايران کشوري بسيار مورد توجه رسانه هاي دنياست از اين فرصت بهره مي برديم.
بسياري از رسانه هاي دنيا به ويژه در ايام انتخابات و حوادثي که رخ مي داد تيم هاي خبري به ايران مي فرستادند. اين ها در طي اقامت خود در ايران اغلب ميل داشتند از روزنامه همشهري به عنوان يک بنگاه رسانه اي بزرگ ايران بازديد و با مسوولين آن صحبت کنند.
بيش از 90 درصد اين ديدارها با شخص من بود و سعي مي کردم طرف گفتن و گوي اين فعالان بين المللي رسانه اي باشم. اما از آنها براي آموزش دعوت نمي کردم چون اعتقاد داشتم و دارم که رسانه هاي ما بايد مطابق فرهنگ بومي ما و در چارچوب ارزش ها و منافع ملي مان مطلب منتشر کنند.
ايرنا: در مورد ساير نکات حرفه اي چه؟
البته آنها مزاياي قابل توجهي دارند. غربي ها در توزيع مطبوعاتشان بسيار جلوتر هستند. آنها معمولا از طريق سيستم اشتراک مخاطب نشرياتشان را به فروش مي رسانند ولي ما اغلب در دکه کنار فروش سيگار و آدامس روزنامه هم فروخته مي فروشيم. ولي در غرب مطبوعات سر يک ساعت مشخص از طريق پست عمومي يا خصوصي دست مشتري مي رسد.
ايرنا: نظرتان درباره تحولاتي که بعد از شما در همشهري رخ داد چيست؟
عطريانفر: اولين نکته اين است که شخصي که جاي من آمد گزينه بدي نبود.
آقاي احمدي نژاد وقتي هنوز به عنوان يکي از گزينه هاي شهرداري تهران مطرح بود با واسطه تماسي با من گرفته بود تا گفت و گويي با هم داشته باشيم. من بنابرمصالحي گفت و گو با ايشان را به آقاي خسروقديري که معاون سردبير همشهري بود ارجاع دادم. يکي دو جلسه هم با هم داشتند. آقاي احمدي نژاد گويي دوست داشت که فضاي کاري همشهري را بداند.
به محض اينکه ايشان به عنوان شهردار برگزيده شد من از مديرمسوولي همشهري استعفا دادم. آقاي احمدي نژاد که توقع چنين کاري را نداشت تماسي با من گرفت و ابراز علاقمندي به گفت و گو کرد. شبي به همشهري آمد و از من خواهش کرد که اگر ممکن است برخي جلسات کاري اش را در ابتداي کار در موسسه همشهري قرار دهد.
گفتم مانعي ندارد.
چون مسبوق به سابقه بود و گاهي وقت ها آقاي کرباسچي هم دردوره صدارتش در شهرداري چنين مي کرد.
آقاي احمدي نژاد شايد حدود 8 جلسه با همکارانش که بعدها در تيم و کابينه اش قرار گرفتند به همشهري آمد و جلساتي را برگزار کرد. اتاق جلساتشان کنار اتاق من بود.
يک روز به آقاي شيخ الاسلام که آن موقع رييس دفتر ايشان در شهرداري بود و بعدها وزير کار شد تماسي گرفتم و از ايشان خواستم قراري براي ديدار من و آقاي احمدي نژاد تدارک ببيند. آقاي شيخ الاسلام هم برخورد مساعدي داشت. يک روز ناهار قرار گذاشت و ما رفتيم خدمت آقاي احمدي نژاد و يک نهار پاسداري با هم خورديم. به آقاي احمدي نژاد گفتم سه راه پيش روي ما است.
البته اين را بگويم که خبر داشتم که خيلي از نيروهاي منطقي اصولگرا به آقاي احمدي نژاد توصيه کرده بودند که نظام مديريتي همشهري را به هم نزند و مرا نگه دارد. اما ايشان خيلي اهل شنيدن حرف کسي نبود.
گفتم ما سه راه پيش رو داريم. نخست اينکه شما شروع به تعريف از من و موسسه همشهري کنيد و من هم از شما تعريف کنم. يعني هر دو به يکديگر دروغ بگوييم چون نه بنده شما را قبول دارم نه شما بنده را. نه من به شما خط مي دهم و نه شما در خط بنده هستيد. اين کار بعد از 6 ماه به بن بست مي رسد.
دوم اينکه ما از فردا دعوايمان شروع شود. ما شما را خيلي به رسميت نشناسيم و در روزنامه عليه شما موضع بگيريم و شما هم متعاقبا تلاش کنيد تا هر چه زودتر مرا برکنار کنيد.
چون همشهري از نظر حقوقي مستقيما زير مجموعه شهردار نيست تا شما بيايد مرا برکنار کنيد دو ماه طول مي کشد. اين راه نه در شان شماست نه من. بنا نداريم که به يکديگر تندي کنيم.
راه سوم اين است که شما در پي انتخاب فردي باشيد که بتواند مختصات فضاي جديد را درک کند. من هم صميمانه قول مي دهم با مجموعه همشهري همکاري کنم تا مديرعامل جديد راه بيفتد.
ايشان از پيشنهاد سوم استقبال کرد.
يکي دو هفته بيشتر از اين قرار نگذشته بود که يک روز عصر آقاي احمدي نژاد به موبايل من زنگ زد.
حال و احوالي با يکديگر کرديم. گفت: آن قولي که با هم گذاشتيم برقرار است.
گفتم بله. با کسي صحبت کرده ايد؟
گفت بله.
گفتم کيست؟
گفت حالا نمي توانم بگويم. فردي را انتخاب کرده ايم و مجددا با شما تماس مي گيرم.
گفتم مانعي ندارد و خداحافظي کرديم.
نيم ساعتي از اين تماس نگذشته بود که آقاي محمودواعظي به من زنگ زد. ايشان در آن مقطع معاون آقاي حسن روحاني در مرکز مطالعات استراتژيک بود. حال و احوالي کرد و گفت يک نهار پيش من نمي آيي؟
گفتم: براي همشهري مدير انتخاب کرديد؟
گفت: از کجا ميداني؟
به شوخي گفتم: تو که ناهار مفتي به کسي نمي دهي! حالا کيست؟
گفت: فردا بيا ناهار تا بگويم.
قرار فردا را گذاشتيم. آن موقع هنوز روابط آقاي واعظي و روحاني با احمدي نژاد خوب بود.
فردا به دفتر آقاي واعظي رفتم. آقاي شيخ عطار هم آنجا بود. ايشان را از دوران دانشجويي و البته دورادور مي شناختم دانشجوي دانشگاه صنعتي شريف و هم رشته بنده بود ولي يک سال از من بزرگ تر و از بچه هاي خيلي مذهبي دانشگاه بود. ايشان در ابتداي دهه 60 در زمان وزير کشوري آقاي ناطق نوري مدتي هم استاندار آذربايجان شرقي بود.
در اتاق آقاي واعظي گپ و گفتي با آقاي شيخ عطار داشتم. در مجموع احساس کردم انتخاب ايشان انتخاب بجايي بوده است. ايشان فرد آرامي بود.
بعد از آن حدود 10 روز هر روز چند ساعت به دفتر همشهري مي آمد و ضوابط و زيرساخت ها و مدل ها و تدابير کار رسانه اي را براي ايشان تشريح مي کردم. ايشان هم يادداشت برمي داشت. مدتي گذشت و سردبيري و مديرمسوولي و مديرعاملي را به ايشان واگذار کردم و از همشهري رفتم.
آقاي احمدي نژاد هم جلسه اي براي توديع و معارفه برگزار کرد. ابتداي آن جلسه کمي من صحبت کردم. بعد آقاي احمدي نژاد و شيخ عطار صحبت کردند . بعد هم آقاي دکتر احمدپورنجاتي رييس کميسيون فرهنگي مجلس سخنراني کرد.
علت صحبت کردن آقاي پورنجاتي اين بود که من در جلسه توديع و معارفه از آقاي احمدي نژاد تشکر کرده بودم که مديرعامل مناسبي را براي همشهري انتخاب کرده است. به دوستان همشهري هم توصيه کردم که با مديريت جديد همکاري کنند.
اما وقتي آقاي احمدي نژاد پاي تريبون رفت دريغ از يک سر سوزن تشکر. انگار نه انگار که من حدود 12 سال در اين موسسه خون جگر خورده ام و آن را پايه گذاري و به اينجا رسانده ام.
اين رفتار آقاي احمدي نژاد خيلي مايه دلگيري حاضرين از جمله آقايان پورنجاتي و شيخ عطار شد. آقاي شيخ عطار وقتي پاي تريبون رفته بود احترام زيادي به من گذاشت و کتابي نيز هديه کرد. اما آقاي احمدي نژاد بدون کلمه اي تشکر حتي کتاب يا يک قلم هم به رسم يادبود به بنده نداد. آقاي پورنجاتي هم که قرار نبود صحبت کند پاي تريبون رفت و از اين حرکت ناپسند آقاي احمدي نژاد انتقاد کرد.
ايرنا: آقاي پورنجاتي چه گفت؟
عطريانفر: ايشان خطاب به آقاي احمدي نژاد گفت بالاخره بايد شما از کسي که آمده و موسسه اي به اين موفقي را راه ندازي کرده و دوازده سال برايش زحمت کشيده قدرداني مي کرديد.
ايشان گفت که اين موسسه يک شبه ايجاد نشده و اين ثبات مديريت باعث توانمندي آن شده است.
آقاي پورنجاتي خيلي با بزرگواري از بنده دفاع و از آقاي احمدي نژاد انتقاد کرد.
بعد از اين جلسه آقاي احمدي نژاد به من زنگ زد و خواهش کرد به عنوان عضو غيرموظف هيات مديره موسسه همشهري بمانم. بنده قبول نکردم و گفتم من مديرعامل و مديرمسوول و سردبير اين موسسه بوده ام حالا بيايم و عضو غيرموظف هيات مديره شوم. اين خيلي توي ذوق مي زند!
گفت نه من از شما خواهش مي کنم براي مدتي عضو هيات مديره بمانيد.
پاسخ دادم نگران نباشيد نيازي نيست من عضو هيات مديره باشم. من مي روم و هر وقت دوستان نياز داشتند براي کمک در خدمتم.
اما ايشان خيلي اصرار کرد و بالاخره پذيرفتم. ايشان هم مرا در موقعيت عضو غيرموظف هيات مديره حفظ کرد.
در اين مدت دو سه جلسه هم با اعضاي هيات مديره از جمله آقاي شيخ عطار و آژيني و فکر کنم آقاي محسن اسماعيلي که عضو شوراي نگهبان هم بود داشتم. آقاي آژيني از اعضاي دفتر رهبري بود.
دو سه ما بعد هم آقاي محمد رضا رحيمي را به جاي من به عنوان عضو هيات مديره غيرموظف معرفي کردند و ارتباط من با روزنامه و موسسه همشهري به کلي قطع شد.
گفت و گو از: ناصرغضنفري
پژوهشم3081**
لينک بخش هاي پيشين مصاحبه به ترتيب زمان
http://www.irna.ir/fa/News/83075847
http://www.irna.ir/fa/News/83076932
http://www.irna.ir/fa/News/83082318
انتهاي پيام /*

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۶۱۱۶۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

واضح‌ترین تصویرها از مغز با قوی‌ترین دستگاه ام‌آرآی

به گزارش همشهری آنلاین، اسکنر ام‌آرای «ایسولت» (Iseult) که این تصاویر را گرفته است، میدان مغناطیسی با شدت ۱۱/۷ تسلا ایجاد می‌کند که آن را به قوی‌ترین دستگاه ام‌ارآی جهان بدل می‌کند. (دستگاه‌های معمول ام‌آرآی با شدت ۱/۵ تسلا کار می‌کنند). هدف از گرفتن این تصاور این است که جزئیات جدیدی درباره اتصالات و فعالیت مغز به دست آید.

جزئیات دقیقی که این تصاویر به دست می‌دهند، می‌توانند اطلاعات بسیاری برای مراقبت‌های تشخیصی و بهداشتی برای بیماری‌های عصبی مانند آلزایمر و پارکینسون در اختیار بگذارند.

همچنین تصویربرداری با این دستگاه ام‌آرآی قوی می‌تواند به تشخیص برخی از مواد شیمیایی با سیگنال‌های ضعیف را که در میدان‌های مغناطیسی با شدت پایین‌تر به سختی ضبط می‌شوند، کمک کند، برای مثال لیتیوم که دارویی است که برای درمان اختلالات دوقطبی استفاده می‌شود.

همچنین امکان شناسایی مولکول‌هایی که به طور فعال در سوخت‌وساز مغز نقش دارند، مانند گلوکز و گلوتامات بیشتر فراهم می‌شود و این اطلاعات به طور مستقیم به توصیف بسیاری از بیماری های مغزی (گلیوما، تحلیل رفتن عصبی و .) کمک می‌کنند.

مقایسه وضوح تصاویر ‌ام‌آرآی یک مقطع مشابه افقی مغز که با شدت‌های متفاوت میدان مغناطیسی ۳ و ۷ و ۱۱/۷ تسلا گرفته شده‌اند.

کد خبر 847099 منبع: همشهری آنلاین برچسب‌ها ام آر آی خبر مهم مغز

دیگر خبرها

  • ۵ رقیب قالیباف در کرسی ریاست مجلس /تندروها به صف شدند /وزیر احمدی نژاد هم هست
  • ۲۰ ناهار سبک و فوری برای روز‌های بی‌حوصلگی
  • احمدی نژاد می‌گفت مشکل ما خود رهبری است!
  • پاکسازی پارک جنگلی النگدره و ناهار خوران گرگان به همت طبیعت دوستان
  • از احمدی‌نژاد تا رییسی/چه کسی پای رانت را به بازار خودرو باز کرد؟
  • واضح‌ترین تصویرها از مغز با قوی‌ترین دستگاه ام‌آرآی
  • دو ضربه مهم به بودجه‌نویسی کشور؛ یکی در دولت احمدی‌نژاد و یکی در دولت رئیسی
  • به دخترم برای تعلیق از دانشگاه افتخار می‌کنم | ویدئو
  • (تصاویر) برگزاری نماز جماعت پشت سر محمود احمدی‌نژاد!
  • سپاه عهده‌دار پاسداری از انقلاب و دستاوردهای انقلاب اسلامی است