Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-05-01@09:02:02 GMT

شرط عجیب برای ازدواج، از داماد قاتل ساخت

تاریخ انتشار: ۲۶ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۹۸۸۱۸۰

«سرقت از خانه مرد ثروتمند برای یک شبه پولدار شدن» شرط دختر جوان برای ازدواج با پسر عاشق پیشه بود، اما آن‌ها هرگز تصور نمی‌کردند که این شرط منجر به جنایتی هولناک شود.

به‌گزارش «ایران»، اوایل بهمن سال ۹۲ بازپرس کشیک قتل پایتخت در جریان جنایتی خاموش در خانه‌ای ویلایی در غرب تهران قرار گرفت.

به‌دنبال اعلام این خبر بازپرس و تیمی از کارآگاهان برای بررسی صحنه جرم راهی خانه ویلایی شدند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با حضور در محل آن‌ها با جسد پیرمرد صاحبخانه در حالی مواجه شدند که دست و پاهایش بسته شده بود و ضربه جسمی نوک تیز مرگ او را رقم زده بود. بهم ریختگی خانه حکایت از جنایت به خاطر سرقت داشت. پسر جوان که قتل عموی پیرش را به پلیس گزارش کرده بود در تحقیقات گفت: عمویم تنها زندگی می‌کرد و هرازگاهی به ملاقاتش می‌رفتم. امروز هم به ملاقات او رفتم. البته چند بار با تلفن خانه‌اش تماس گرفتم که کسی پاسخگو نبود. درنهایت به خانه عمویم آمدم و از آنجایی که معمولاً بدون خبر از ما خانه را ترک نمی‌کرد به زحمت وارد خانه شدم که جسد غرق در خون او را دیدم.

میهمانان آشنا
در ادامه بررسی‌ها باتوجه به سالم بودن در ورودی خانه این احتمال مطرح شد که مقتول، عامل یا عاملان جنایت را می‌شناخته و در را به روی آن‌ها بازکرده است. تحقیقات برای شناسایی عاملان قتل پیرمرد ثروتمند ادامه داشت تا اینکه مریم - یکی از خدمتکاران مقتول- به‌عنوان نخستین مظنون بازداشت شد. کارآگاهان بلافاصله به بازرسی از خانه زن خدمتکار پرداختند و وسایل عتیقه‌ای را که متعلق به خانه پیرمرد ثروتمند بود پیدا کردند. همین مسأله احتمال دخالت زن خدمتکار در این جنایت را پررنگ می‌کرد، اما او در تحقیقات گفت: چند روز قبل میهمان داشتم و از آنجایی که به دروغ به دوستانم گفته بودم که وضع مالی خوبی دارم تصمیم گرفتم عتیقه‌های خانه خسرو - مقتول- را برای چند روز به امانت گرفته و به خانه‌ام ببرم و به میهمان هایم فخرفروشی کنم. اما با پایان میهمانی و زمانی که خواستم عتیقه‌ها را برگردانم متوجه قتل خسرو شده و ترسیدم که به‌عنوان قاتل دستگیر شوم. اظهارات زن خدمتکار از سوی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی مورد بررسی قرار گرفت و با تأیید صحبت‌هایش و تأیید بی‌گناهی‌اش زن میانسال آزاد شد.

سندسازی برای فروش املاک
با گذشت حدود ۵ سال از قتل خسرو، بررسی‌ها برای رازگشایی این جنایت خاموش همچنان ادامه داشت تا اینکه در تحقیقات مشخص شد فردی با سندسازی سعی در فروش املاک خسرو دارد. با به‌دست آمدن این سرنخ و از آنجایی که احتمال می‌رفت فروشندگان قلابی از راز جنایت با خبر باشند به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات در این رابطه متمرکز شد. در ادامه بررسی‌ها مرد جوانی که قصد فروش املاک را داشت بازداشت شد. امیر در بازجویی‌ها راز جنایت ۵ ساله را برملا کرد و گفت: ۵ سال قبل، یک روز که از باشگاه ورزشی به خانه می‌آمدم در راه بازگشت دو نفر از هم ولایتی هایم را دیدم که برای کار به تهران آمده بودند. آن‌ها مرا به خانه مجردیشان دعوت کردند، چند باری به خانه آن‌ها رفتم و در این مدت دختر جوانی به‌نام رؤیا را دیدم. رؤیا نامزد دوستم شهرام بود. این دختر خواهری به‌نام سیما داشت که با دوست دیگرم به‌نام کامران دوست شد و آن‌ها هم قرار ازدواج گذاشته بودند. سیما در خانه خسرو- مقتول- کار می‌کرد و نقشه سرقت را هم او طرح کرد. کامران گفت: سیما شرط کرده در صورتی با او ازدواج کند که به خانه خسرو دستبرد زده و ثروتمند شوند. امیر ادامه داد: بعد از طراحی سرقت من و شهرام و کامران راهی خانه مقتول شده و ۲۰۰ هزار دلار، چند میلیون تومان پول نقد و اسناد و مدارک و وسایل با ارزش داخل خانه را سرقت کردیم. قصد ما جنایت نبود و فقط می‌خواستیم پیرمرد را بترسانیم، اما ضربه چاقویی که به او زدیم کارش را تمام کرد. با اعترافات نخستین عضو این باند، تحقیقات برای دستگیری شهرام و کامران نیز ادامه یافت و در عملیاتی ویژه شهرام دستگیر شد. در ادامه بررسی‌ها مشخص شد که کامران نیز به اتهام حمل غیر مجاز سلاح بازداشت شده و در زندان به سر می‌برد. بدین ترتیب به دستور بازپرس رضوانی متهم از زندان به دادسرای ویژه سرقت منتقل شد و زمانی که با دو همدست دیگرش مواجه شد به قتل پیرمرد ثروتمند اعتراف کرد. به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای جنایی پایتخت سه متهم به اتهام مشارکت در قتل عمدی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفتند.

گفتگو با متهم
کامران که تصورش را هم نمی‌کرد پس از ۵ سال راز جنایتی که با نقشه‌ای حرفه‌ای مرتکب شده بود فاش شود حالا به اتهام قتل دستگیر شده است.


چرا پیرمرد را کشتید؟ ما اصلاً نمی‌خواستیم که خسرو کشته شود. وقتی وارد خانه شدیم و دست و پایش را بستیم فقط یک ضربه به او زدیم، ولی اصلاً هدف کشتن نبود. ما برای سرقت رفته بودیم.


انگیزه‌تان برای سرقت چه بود؟ من عاشق سیما شده بودم و نمی‌خواستم او را از دست بدهم. سیما در خانه خسرو کار می‌کرد و از وضعیت مالی خوب او با خبر بود. پول‌ها و دلار‌هایی که در خانه او می‌دید وسوسه‌اش کرد و به سراغ من آمد. سیما شرط گذاشت که اگر می‌خواهم با او ازدواج کنم باید ثروتمند باشم و تنها راه برای ثروتمند شدن سرقت از خانه خسرو بود؛ و تو هم قبول کردی؟ چاره‌ای نبود، آن زمان اگر سیما می‌گفت: بمیر، می‌مردم. نقشه را سیما طراحی کرد و ما هم اجرا کردیم.


نقشه‌تان چه بود؟ سیما و خواهرش وارد خانه خسرو شدند. سیما هر روز به آنجا می‌رفت و گاهی اوقات خواهرش را هم با خودش می‌برد برای همین خسرو به این موضوع شک نکرد. اما اینبار در را پشت سرشان نبستند و ما سه نفر مخفیانه وارد شدیم. سیما و رؤیا پس از ورود ما خانه را ترک کردند و ما هم به سراغ پیرمرد رفتیم.


بعد از جنایت چه کردید؟ اموال را تقسیم کردیم و فقط اسناد املاک خسرو مانده بود. قرار گذاشتیم ۵ سالی صبر کنیم تا آب‌ها از آسیاب بیفتد و بعد از آن با سندسازی آن‌ها را به‌نام خودمان بزنیم. قبل از دستگیری‌ام با همدستانم تماس گرفتم و قرار شد که املاک خسرو را به‌نام بزنیم که لو رفتیم.


به چه اتهامی در زندان بودی؟ چند روز قبل پلیس به من شک کرد و در بازرسی از خودرو اسلحه‌ای که متعلق به خسرو بود را کشف کرد. زمان سرقت اسلحه را، چون قشنگ و عتیقه بود من برداشتم.


با سیما ازدواج کردی؟ نه، بعد از اینکه اموال را تقسیم کردیم سیما زیر تمام قول و قرارهایش زد.

منبع: فرارو

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۹۸۸۱۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

طلاق به‌خاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر

زن جوان وقتی یک روسری قرمز رنگ و عروسک دخترانه در خودروی همسرش پیدا کرد برای طلاق به دادگاه خانواده رفت.

به گزارش مشرق، مقابل یکی از شعبه‌های دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بی‌قراری قدم می‌زد چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی‌ام را به تو می‌گفتم هرچند گذشته‌ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.

در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده‌ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.

به محض ورود به شعبه زن جوان بی‌مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می‌خواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.

قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید این‌طور من متوجه نمی‌شوم ماجرای زندگی شما چیست آهسته‌تر برایم از اول تعریف کن!

ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین می‌گفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاری‌ام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی می‌کند و اینجا تنها زندگی می‌کند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانه‌ای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه می‌شدم.

بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.

چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می‌خواهم.

قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف‌های همسرت را تأیید می‌کنی تو واقعاً زن داشتی؟

آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا این‌طوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی می‌کند من در هفته یک روز او را می‌بینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که این‌طوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. می‌خواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و می‌خواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران می‌کنم.

آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.

ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمی‌توانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.

قاضی که حرف‌های این زوج جوان را شنید، گفت می‌دانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی

دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل می‌کند. در این پرونده می‌بینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه می‌داد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق می‌کرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمی‌شد اما با ساده‌انگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.

با این حال زوج‌های جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پل‌های پشت سر را خراب می‌کند.

منبع: روزنامه ایران

دیگر خبرها

  • دستگیری قاتل مست ۲ زن در عروسی | ماجرای تلخ عروسی هایی که عزا می شوند
  • گزارش صداوسیما درباره نکوهش قرآنی ذخیره طلا و دلار در خانه که دوباره وایرال شد + فیلم | به جای احتکار خانگی طلا و ارز چه کنیم؟
  • سرو مشروبات الکلی در سریال «هفت سر اژدها» جنجال‌برانگیز شد
  • آسمان‌خراش‌ها؛ قاتل یا ناجی شهرها؟
  • جنایت عشقی در خیابان جردن
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • طلاق به‌خاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
  • عامل جنایت گاندی نمی‌دانست قاتل است | گفت و گو با متهم
  • پخش فیلم «رابطه» با بازی خسرو شکیبایی
  • عروس و داماد درچه‌ای راهی خانه بخت شدند