Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-04-26@23:10:39 GMT

يادداشت / مشق نان

تاریخ انتشار: ۲۱ دی ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۳۲۷۵۵۳

يادداشت / مشق نان

خبرگزاري آريا- فرهاد باغشمال ؛بخش مهمي از زندگي‌‌ام را در کارخانه‌اي گذرانده‌ام که يک زماني براي خودش کيا و بيايي داشته و صاحب برند و کمالات بود.
به گزارش خبرنگار ما در تبريز؛سر همين قانون مسخره واگذاري، پنج - شش سال قبل به چند نفر بي‌خبر و شوت از همه‌جا واگذار شد که نه تنها سواد همه‌شان روي هم‌رفته دپيلم نمي‌شد که هيچ، بلکه حتي هيچ‌کدام‌ از آنها در عمرشان سابقه ديدن يک کارخانه از نزديک را نداشتند چه برسد به اين‌که انتظار داشته باشيم تعريف سيستم توليد و زنجيره تامين و غيره را بدانند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


واگذاري و ورشکستگي آنجا قصّه‌اي دارد براي خودش که مثنوي هفتاد من کاغذ مي‌طلبد و عاقبت هم در همان سال اول پُر روتر، چشم سفيدتر و شوفرتر از همه، سهام بقيه را مثل گوشت قرباني جمع و جور کرد و شد صاحب کارخانه!
شش - هفت ماه بعد هم آنچه نبايد مي‌شد، شد! و کارخانه از ريشه تا برند، از نيروي متخصص تا تکنولوژي به ثمن بخس بر باد شد و حسرت وجود آن کارخانه ماند به دل کارگرانش و البته مردم اين شهر. خدا از سر تقصيرات باعث و باني اين خيانت نگذرد.
و اما بعد...
به شنيدن خبر فوت مهندس محمدتقي_توکلي، ياد کارخانه ورشکست شده‌مان و سهامدار هفت‌خطش افتادم و در ذهنم به مقايسه اين دو نفر پرداختم... آدم‌ها فرق مي‌کنند يکي از خشت تا ثريا را با خون‌دل مي‌سازد و مي‌سازد و مي‌سازد و ديگري از راه نرسيده بنيان گذشتگان بر باد مي‌دهد.... بعد متوجه شدم چه بيراه و پُر جفا مي‌روم در اين مقايسه! توکلي کجا و آن ياروي تازه به دوران رسيده کجا؟! توگويي برخي اوقات حتي مقايسه ذهني برخي آدم‌ها هم حق‌الناس به گردن مي‌آورد!
باري... توکلي آدم بزرگي بود و خدماتش براي اين شهر بيش از هر مسئولي است که با هزار ادعا، افاده و منّت در گذشته و حال مي‌آيند و مي‌روند، بي‌آن‌که کار مفيدي براي خلق‌الله کرده باشند.
ما ترک‌ها مثلي داريم بدين مضمون که: چورک_ويرماخ_هر_کيشينين_ايشي_ديير (نان دادن کار هر مردي نيست) و توکلي از آن مردهاي نيک بود که نان سفره خيلي‌ از مردم اين شهر به واسطه درايت او بود، بي‌آن‌که خط و نشاني از او باشد و صنعتي شدن تبريز مرهون اوست.
و افسوس بزرگ اين‌که شهري که به ايامي نه‌ چندان دور مهم‌ترين شهر صنعتي کشور بود، در فقدان #پدران_صنعتي، روز به روز خاکستر به سر مي‌شود و به درّه ناکجا آباد ورشکستگي نزديک‌تر.
خداوند توکلي، مقيمي و ديگراني که #نان_درآوردن را مشق جوانان اين شهر کردند، بيامرزد و در زمره شهدا مشحور کند.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۳۲۷۵۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

یادداشت| پیمانه‌ای که پُر شد

استاد اسلامی ندوشن از نام‌آوران کامروایی بود که پیمانه زندگی‌شان پُر و پیمان بوده، از مصادیق اعلای بزرگانی که زیست تام و مرگ به‌هنگام داشته‌اند. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، احمدرضا بهرام‌پور، پژوهشگر و منتقد ادبی، در یادداشتی به‌مناسبت دومین سالروز درگذشت زنده‌یاد محمدعلی اسلامی ندوشن، یادی کرده است از خدمات این استاد بنام به فرهنگ و ادبیات ایران. یادداشت بهرام‌پور را می‌توانید در ادامه بخوانید: 

حقوق خوانده‌بود اما جانش سرشته‌با ادبیات و سرشار از مطالعاتِ فرهنگی بود. همچون چخوف که تناقضِ میانِ شغلِ پزشکی و هنرِ خویش را در عبارتی جاودانه‌کرده‌بود، او نیز می‌گفت حقوق عیال و ادبیات محبوبه‌ من است! ادب‌دوستی‌ِ خویش را بیش‌‌تر مرهونِ خاله‌اش می‌دانست؛ خاله‌ای تنها که در خردسالی او را با آثارِ سعدی، این «شیخِ همیشه‌شاب» آشناکرده‌بود. جیمز جویس نیز میلِ بیمارگونهٔ خویش به داستان‌نویسی را متاثّر از عمهٔ قدّیسه‌مانندِ خود می‌دانست؛ عمه‌ای که جویس را در خردسالی به تماشای تابلوی «روزِ قیامت» می‌بُرد.

استاد اسلامی گرچه مردی اروپا رفته، پاریس‌دیده‌ و شرق‌ و غرب‌گردیده‌ بود، اما دلی داشت که همواره در ایران بود و برای آن دُختِ پری‌وار می‌تپید. درک و دریافت‌ام از مطالعهٔ مستمرِ آثار استاد را اگر بخواهم در چند واژه خلاصه‌کنم، این‌ کلیدواژه‌ها است: خردگرایی، مداراگری، فرهنگ‌مداری و اندیشیدن به سرشتِ ایران و سرنوشتِ ایرانی.

اسلامی ندوشن در آینه خاطرات شاگردان/ او بزرگتر از نامش بود!

استاد اسلامی مردِ «دیده‌ور»ی بود و هرگز فریبِ «افسانه و افسونِ» زمانه را نخورد. سال‌های جوانی‌اش را شعر سرود، گاه نیز البته به‌تفاریق و ازسرِ تفنّن، داستان و نمایشنامه نوشت. اما شغلِ شاغلش نقدِ ادب و فرهنگِ ایران بود. و ادبیات فارسی را بیش‌تر ازمنظر و زوایای انسانی و اخلاقی‌اش، پژوهید و تحلیل‌کرد. بی‌گمان نقدِ ادبیِ ما بسیار وامدارِ ایشان است و تاریخِ شاهنامه‌پژوهی و حافظ‌شناسی نیز آراء‌شان را ازیادنخواهدبرد.

سهمِ استاد در شکل‌گیری ادبیاتِ تطبیقیِ ایران نیز شایانِ توجه‌ است. استاد اسلامی آثارِ رنگارنگی (شعر و زندگی‌نامه و ...) را به فارسی نیز برگرداند و چندین سفرنامه خواندنی و ماندنی نیز از خود به‌ یادگار نهاد. بسیارند کسانی که از دریچهٔ دل‌انگیزی که او به‌رویشان گشود، با کشورِ شوراها و شهرهای افغانستان و سرزمین چین آشنا شدند.

استاد جستارنویسِ پرکاری نیز بودند و مقالاتِ گوناگون‌شان در برترین مجلات هر دوره («پیامِ نوین»، «یغما»، «نگین»، «هستی» و ...) منتشرمی‌شد. اما اهتمام‌شان در همهٔ این آثارِ گوناگون، معطوف بود به دغدغه‌های ایران‌دوستانهٔ استادی که همیشه و همه‌جا چشمی به تاریخ و فرهنگ سرزمینِ مادری‌اش داشت و به ما نیز یادآورمی‌شد «ایران را ازیادنبریم».

استاد اسلامی به‌خلافِ اغلبِ ادیبان، جان‌مایه و جوهرهٔ آثارِ ادبی را با زبان و بیانی روشن و رسا به مخاطب می‌شناساند. شاهنامه و شعرِ حافظ را با دید و دریافتی روزآمد می‌نگریست. اغلب درپیِ شناساییِ پیامِ انسانی و اخلاقیِ آثار بود. و خود نیز هرگز به جانبِ جدال‌های قلمیِ فرصت‌سوزانه و فرهنگ‌ستیزانه میل‌نکرد.

به‌گمانم در طولِ هزار سالی که از سروده‌شدنِ شاهنامه می‌گذرد، کسی درست‌تر و خوش‌خوان‌‌تر و خلاقانه‌تر از استاد اسلامی و زنده‌یاد شاهرخِ مسکوب «داستانِ داستان‌ها»ی شاهنامه را تحلیل‌ نکرده‌ است. گرچه ایشان ادعایی در حافظ‌پژوهی نداشتند اما چند اثر در این‌ زمینه نیز منتشرکردند و «ماجرای پایان‌ناپذیرِ حافظِ» ایشان از درخشان‌ترین آثار در حیطهٔ حافظ‌پژوهی است.

ایشان بارها در نوشته‌هایشان کسانی را کامیاب خوانده‌اند که پیمانهٔ زندگی‌شان را پُرکرده‌اند و «ذخائر و استعدادِ وجودی‌شان را به‌حدّ‌اعلا شکوفانده‌اند» و به‌قولِ بیهقی «جهان‌خوردند»! ازجمله دربارهٔ بهار نوشته‌اند: «من بهار را مردی کامروا می‌دانم، زیرا از زندگی نترسید و خود را دلیرانه در دهانِ آن انداخت». دربارهٔ اخوان نوشته‌اند: «کوتاه یا بلند، مهم آن است که پیمانه پُر شود؛ و پیمانهٔ اخوان پر بود و پیمان را به آخر رساند». نیز دربارهٔ استاد غلامحسین یوسفی نوشته‌اند: «برسرِهم [...] سعادتمند زندگی کرد [...]. زندگی پاکیزه و باحاصلی را گذراند».*

استاد اسلامیِ ندوشن خود نیز از نامورانِ کامروایی است که پیمانهٔ زندگی‌شان پُر و پیمان بوده‌! از مصادیقِ اعلای بزرگانی که "زیستِ تامّ" و "مرگِ به‌هنگام" داشته‌اند. استاد دور از ایرانِ محبوبشان درگذشتند، اما «پیمانه چو پُر شود چه بغداد و چه بلخ»!

*عبارات نقل‌شده برگرفته از کتابِ «نوشته‌های بی‌سرنوشت»، اثرِ استاد اسلامی ندوشن است.

انتهای پیام/
 

دیگر خبرها

  • «مهاجرت» توازن توانمندی‌های توسعه‌ای را دگرگون می‌سازد
  • بزرگترین چاپگر ۳بعدی جهان یک خانه را در ۸۰ ساعت می‌سازد
  • پهپادهای اوکراین صنعت فولاد روسیه را هدف گرفتند
  • یادداشت تفاهم امنیتی بین ایران و روسیه امضا شد
  • ایدئال‌گرایی برای فرزندآوری بین مردم زیاد شده است/جامعه جوان پویا آینده کشورمان را می‌سازد
  • ایده آل گرایی برای فرزندآوری بین مردم زیاد شده است/جامعه جوان پویا آینده کشورمان را می‌سازد
  • پیش‌بینی های ایلان ماسک در مورد هوش مصنوعی
  • یادداشت| پیمانه‌ای که پُر شد
  • پیش‌بینی نگران‌کننده ایلان ماسک در مورد هوش مصنوعی
  • برداشت محصولات کشاورزی در نقاط مختلف استان بوشهر نظارت می‌شود