سکوت موسوی خوئینیها سر هاشمی رفسنجانی شکست
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۳۸۱۳۵۵
پرسشی که از آقای خوئینیها میتوان پرسید، این است که چرا رد خاطرات هاشمی را به سال۹۶ یعنی در زمان نبود او موکول کرد؟ یا اکنون زبان به افشاگری گشوده است؟
به گزارش ایسنا، روزنامه شرق نوشت: «گفتوگوی آیتالله موسویخوئینیها با خبرگزاری «ایرنا» بسیار حائز اهمیت است. خوئینیها در این گفتوگو به تندی به هاشمی رفسنجانی تاخته و او را فردی بسیار تندرو و ضد قانونگرایی معرفی کرده است؛ به نحوی که به گمان این شخصیت اصلاحطلب، هاشمیرفسنجانی تأکید داشت آن چه در نظرش درست است، باید پیش برود و بعد از انقلاب به دست آوردن قدرت یک اصل مسلم در نگاه هاشمی قلمداد میشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
چه کسی چپ بوده است؟
سخنان اخیر آیتالله موسویخوئینیها قدری عجیب به نظر میرسد زیرا او در سالهای اخیر همواره از اظهار نظر درباره مسائل مختلف جاری و حتی تاریخ انقلاب امتناع کرده و جای پرسش است پس از این سکوت نسبتا طولانی، چه شده که این شخصیت برجسته انقلاب اسلامی به تندی علیه فردی سخن میگوید که اکنون در قید حیات نیست؟ مضافا آن که وقتی خوئینیها مواضع پیشین هاشمی را نقد میکند، عنصر زمان را در نظر نمیگیرد و گویی فضای انقلابی دهه ۶۰، همان مناسباتی را داشته که اکنون حکمفرماست. موسویخوئینیها در گفتوگوی اخیر خود گفته است: هاشمی آن قدر چپ بود که یک بار در نماز جمعه گفت باید از کسانی که در بانکها پول دارند، خمس گرفت و همین موضوع باعث شد خلقالله پولهایشان را از بانکها بیرون بکشند. فارغ از نقد مطرح شده، باید علاوه بر «ما قال» به «من قال» این سخنان نیز توجه کرد. فردی چنین موضوعی را مطرح میکند که خود در دهه ۶۰ گفته بود: «مسئولان شبکه بانکی فکر نکنند جمهوری اسلامی در پی آن است که حتما برای آن عده که پولی مازاد بر احتیاج خود دارند، سود دست و پا کند؛ نه. اساسا جهتگیری ما در حذف اینگونه پولدارهاست.» این سخن موسویخوئینیها نهتنها به منزله نادیده گرفتن نظام اقصادی راست است، بلکه از یک خوانش چپ پیروی میکند.
نتیجه نامعلوم سخنان موسویخوئینیها
آقای خوئینیها بحث دیگری را نیز مطرح میکند و میگوید: «ایشان در نماز جمعه گفت باید زندان مختص زنان درست کنیم، به شکلی که نگهبان و همه عوامل آن زن باشند. من آن زمان دادستان بودم و گفتم عجیب است آقای هاشمی حداقل با ما که با او دوست و رفیق هستیم، مشورتی نکرده که این حرف خوب است، بد است، عملی است، شدنی است؟ این که یکمرتبه بگوییم برای زنها یک زندان مخصوص درست کنیم، در دنیا چه فکری میکنند؟ هرکسی به اتهام این که در خیابان حجابش را رعایت نکرده است، یقهاش را بگیریم و به زندان بیندازیم. خطبههای نماز جمعه ایشان را در دهه ۶۰ بخوانید. سوپررادیکال بود.»
تردیدی در این نیست که علاوه بر مرحوم هاشمی و خود آقای خوئینیها، بسیاری از نیروهای سیاسی امروز که به عنوان نیروهای اصلاحگر شناخته میشوند، در دهه نخست انقلاب مواضعی تند و گاهی رادیکال داشتهاند. اکنون که خوانشی مشترک میان نیروهای اصلاحطلب وجود دارد و آن برقراری اعتدال و در نظر داشتن مطالبهگری از دستگاههای مسئول است، قدری عجیب به نظر میرسد که آیتالله موسویخوئینیها علیه فردی اینگونه سخن بگوید که دست کم در دهه پایانی عمر خود، مواضع آزاداندیشانهای داشت. از سوی دیگر، همگان موسویخوئینیها را به عنوان نیرویی سیاسی میشناسند؛ بنابراین انتظار آن است این شخصیت برجسته تاریخ انقلاب، قدری مصالح سیاسی حاکم بر این روزهای ایران را در نظر داشته باشد، زیرا علاوه بر آن که تخریب هاشمی در شرایط فعلی منجر به از بین رفتن وحدت سیاسی میشود، چهره فردی را مخدوش میکند که مردم از او به عنوان یک اصلاحگر یاد میکنند و دقیقا معلوم نیست آقای موسویخوئینیها با این مباحث چه نتیجه مثبتی را دنبال میکند.
ابراز انتقادها پس از فوت هاشمی
آیتالله موسویخوئینیها در پارهای دیگر از گفتوگوی خود درباره تسخیر سفارت آمریکا گفته است: «دانشجویان اقدام بزرگی کردهاند، تمام ملت هم آمدند، ایستادند و حمایت کردند. مثل این است که امروز بگویند چرا انقلاب کردید. خوب انقلاب شده است و رژیمی غیرمردمی و وابسته به بیگانه ساقط شده است. اگر ایراد دارید، بروید به مردم بگویید چرا انقلاب کردند». این شخصیت انقلاب که رادیکال بودن مرحوم هاشمی را نقد میکند، وقتی به یک موضوع تاریخی میرسد، با روحیهای رادیکالتر از مرحوم هاشمی و البته در سال۹۷ بدون توضیح سیاسی، قانونی و مبتنی بر روابط بینالملل درست یا نادرست بودن آن رویداد را به انقلاب مرتبط میکند. فارغ از هرگونه قضاوت درباره آن رخداد باید گفت که اگر ایشان میتوانند آن اتفاق را درست قلمداد کنند؛ در حالی که برخی آن عمل را یک رویکرد تند میدانند. مرحوم هاشمی نیز اگر در قید حیات بود، میتوانست به تمام مباحث آقای موسویخوئینیها پاسخ بدهد. در واقع آیتالله خوئینیها در مصاحبه اخیر خود در جایگاه متکلم وحده نشسته است، زیرا این موضوعات را در شرایطی میگوید که هاشمیرفسنجانی در قید حیات نیست و بهتر بود که چنین انتقادهایی را در شرایطی ابراز میکرد که مرحوم هاشمی امکان پاسخگویی را داشت. از سوی دیگر این روحیه در گذشته نیز از آیتالله موسویخوئینیها دیده شده است. او در سال۹۶ به نقد خاطرات هاشمی پرداخت و صحت آن را به چالش کشید. هاشمیرفسنجانی در بخشی از خاطراتش نوشته بود: «... به جلسه رسمی برای تحلیف رفتیم. آقای موسوی اردبیلی و موسویخوئینیها هم بودند. به نظر میرسد از جایگزینی آقای یزدی ناراحتاند.»
در جای دیگری از خاطراتش آورده بود: «آقای موسویخوئینیها آمد؛ خودم ایشان را خواستم. از رهبری رنجیده، به خاطر این که ایشان را رئیس قوه قضائیه نکرده است.» پرسشی که از آقای خوئینیها میتوان پرسید، این است که چرا رد خاطرات هاشمی را به سال۹۶ یعنی در زمان نبود او موکول کرد؟ یا اکنون زبان به افشاگری گشوده است؟
ضرورت بهانه ندادن به نیروهای تندرو
خوئینیها در بخش دیگری از گفتوگوی مذکور از توقیف روزنامه «سلام» انتقاد میکند. گر چه توقیف آن روزنامه برای افراد آزاداندیش غیر قابل پذیرش بود؛ ایشان میگوید هاشمی در آن دوران در نماز جمعه علیه روزنامه سلام سخن میگفت و همین سخنرانیها باعث توقیف آن شد؛ در صورتی که همه میدانیم که در دولت نخست اصلاحات این اتفاق رخ داد. روزنامه سلام و هزینه معنوی ناشی از توقیف آن بر آیتالله موسویخوئینیها نشان از آن دارد که ایشان در مقاطع مختلف تاریخی هزینه ابراز حقیقت را داده است و به این دلیل عجیب است که چنین فردی با سابقه طولانی مبارزاتی سخنانی را اظهار کند که با مصالح سیاسی همخوان نیست. خوئینیها در شرایطی چنین سخنانی را میگوید که تقریبا عموم نیروهای اصلاحطلب عبور از هاشمی در میانه دهه ۷۰ را خلاف مصلحت سیاسی میدانند.»
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: هاشمی رفسنجانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۳۸۱۳۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شنهایی که مامور خدا بودند
پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن ۱۳۵۷ و تشکیل نظام جمهوری اسلامی بر اساس آموزههای اصیل دینی با تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای با شعار وحدت جهان اسلام و در هم نوردیدن مرزهای جغرافیایی کشورهای مسلمان استراتژیهای امنیتی و منافع منطقهای آمریکا را با شکست روبرو ساخت. آمریکا که تمام تلاش خود را معطوف به حمایت از رژیم پهلوی و جلوگیری از پیروزی انقلاب نموده بود، با پیروزی انقلاب اسلامی، سفارت خود را به عنوان پایگاهی برای طراحی و اجرای توطئه علیه انقلاب مبدل ساخت تا بتواند در پوشش دیپلماتیک برای شکست یا به انحراف کشاندن نظام نوپای اسلامی اقداماتی را انجام دهد.
توطئههای آمریکا در جهت شکست انقلاب اسلامی و از سوی دیگر ورود شاه به آمریکا با اجازه کارتر (رئیس جمهور وقت آمریکا) فصل جدیدی را در روابط ایران و آمریکا به وجود آورد که همراه با افزایش بی اعتمادی بود، به طوری که در ۱۳ آبان ۵۸ تقریبا دو هفته پس از دیدار بازرگان با برژنیسکی در الجزایر، گروهی از دانشجویان دانشگاههای ایران که بعدها به دانش جویان مسلمان پیرو خط امام معروف شدند به سفارت آمریکا در تهران حمله و ۵۳ نفر آمریکایی را به گروگان گرفتند.
اشغال سفارت آمریکا در تهران، حذف دولت موقت از صحنه اجرایی کشور، تثبیت پایههای قدرت و استمرار ماجرای گروگان گیری و شکست طرحهای آمریکا جهت آزاد سازی جاسوسان خویش موجب بحرانی بزرگ و اختلاف نظر در دستگاه دیپلماسی آمریکا پیرامون چگونگی برخورد با انقلاب اسلامی گردید. گرچه در این میان شورای امنیت ملی آمریکا به سرپرستی برژنیسکی طرفدار اقدامات قاطع نظامی علیه انقلاب اسلامی شد، سرانجام گروه ویژه ۱۳۲ نفره تحت عنوان «دلتا فورس» برای حمله به ایران و آزادی گروگانها تشکیل شد.
روز ۴ اردیبهشتماه سال ۵۹ بود که کماندوهای آمریکایی آموزش دیده در آمریکا که پیش از این در مصر تمرین کرده بودند با استفاده از چند فروند بالگرد و هواپیما از خلیج فارس پرواز کرده و وارد خاک ایران شدند. در این عملیات، چهار فروند هواپیماى نظامی C-۱۳۰ و هشت فروند بالگرد SH-۳D برای آزادی ۵۳ گروگان، از ناو هواپیمابر نیمیتس جدا و از مرزهاى هوایى جنوب، وارد فضای پروازی ایران شدند.
برنامه آنها به این شکل بود که از جنوب شرقی کشور با تعدادی بالگرد و هواپیمای سوخترسان و هم چنین هواپیمای C ۱۳۰ وارد ایران شوند و پس از سوخت گیری در صحرای طبس به سمت تهران حرکت کنند و در ابتدای صبح دست به اقدام بزنند.
طبق گفته کارشناسان، آمریکاییها این عملیات را ۶ ماه در صحرای نوادا در آمریکا که شرایطی مشابه صحرای طبس دارد تمرین کرده بودند تا بتوانند آن را با موفقیت در ایران به پایان برسانند
در یک هواپیمای C-۱۳۰ حدود ۱۳۰ نفر کماندو و تجهیزات انفرادی و در یک هواپیمای C-۱۳۰ دیگر سلاحها و تجهیزات مدرن و مختلف مانند کپسولهای کوچک و بزرگ گازهای خواب آور، موتورسیکلتهای تریل کم صدا و جیپهای کوچک حمل میشدند و یک فروند KC-۱۳۰ سوخت رسان و یک هواپیما هم رزرو بود. هر بالگرد ظرفیت حمل ۳۵ نفر از کماندوها را داشت.
نکته مهمی که در این عملیات باید به آن اشاره کرد، همکاری برخی عناصر خودفروخته در ارتش بود که با خاموش کردن رادار موجبات پرواز امن برای آمریکاییها را فراهم میکنند تا یانکیها به طور پنهانکار وارد کشور شوند. بالگردها و هواپیماها پس از عبور از فراز ایران به صحرای طبس رسیده و در آنجا فرود میآیند. اما به علت ایجاد چند اتفاق بالگردها و هواپیماهای آمریکایی دچار سانحه شده و با وقوع طوفان شن سریال ناکامیهای آنها در عملیات پنجه عقاب رقم میخورد.
هدف آشکار امریکاییها از عملیاتِ نجات این بود که با حملهای شبانه، گروگانها را از سفارتخانه ربوده، با تبلیغات گسترده آن را به عنوان اقدامی قهرمانانه در تاریخ ارتش آمریکا و کاخ سفید ثبت کنند و برگ برندهای در انتخابات ریاست جمهوری به دست آورند؛ اما برخی از تحلیلگران برآن اند که هدف اصلی ماجرای طبس اقدام به کودتا و بازگرداندن قدرت به خاندان پهلوی بود. برژینسکی به نقل از کارتر میگوید پس از آزادی امریکاییها باید ضربه واقعی به ایرانیان وارد شود. مایلز کاپلند از دست اندرکاران سابق دستگاه اطلاعاتی آمریکا و همکار روزولت در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران، تصریح میکند هدف از تهاجم طبس، تنها آزادی گروگانها نبود، بلکه هدف سرنگونی رژیم ایران بود. به گفته برخی از عوامل داخلی شرکت کننده در این عملیات، هدف از عملیات طبس تحویل تسلیحات فوق مدرن برای یک جنگ چریکی گسترده و سراسری به گروهی از افسران وفادار به محمدرضا پهلوی بود. شورش برخی از اقوام مرزی علیه نظام اسلامی و تصرف شهرهایی، چون زاهدان نیز در برنامه قرار داشته است.
کارتر در نخستین ساعتهای روز پس از ناکامی عملیات نظامی، در برنامهای تلویزیونی مسئولیت شکست را بر عهده گرفت. اعلامیه کاخ سفید حاکی از آن بود که اسناد سرّی و مهمی در درون بالگردها به جای مانده است. به دستور بنی صدر که فرمانده کل قوا بود، بالگردهای به جامانده بمباران شدند و بخشی از اسناد سرّی و باقیمانده در آتش سوخت و محمد منتظرقائم فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یزد که مقداری از اسناد و مدارک آمریکا را از داخل بالگردها به دست آورده بود، با راکت کشته شد. تعدادی از بالگردها سالم بودند که به فرودگاه قلعه مرغی تهران منتقل شدند. عذر بنی صدر برای انهدام بالگردها گرفتن فرصت مجدد از امریکاییها برای استفاده از آنها بود. آگاهان سیاسی، اقدام بنی صدر در بمباران بخشی از امکاناتِ باقیمانده آمریکایی در منطقه پشت بادام را که میتوانست اسناد مهمی را در خود داشته باشد، نشان از همکاری عوامل داخلی آمریکا دانستند و این خود زمینه و چالش جدید داخلی را در پی داشت و به همین جهت اسرار و حقایقی ناگشوده باقی ماند.
۴۴ سال از آن حقارت تاریخی و عملیات آمریکاییها در طبس گذشته، اما همچنان عنوان کردن و بازخوانی این موضوع میتواند جنبههای مختلفی را از خود نشان دهد. یکی از این جنبه شاید واکنش تاریخی بنیان گذار انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) درباره این موضوع بود.
امام خمینی در واکنش به این عملیات فرمودند: نباید بیدار شوند آنهایی که به معنویات توجه ندارند و به این غیب ایمان نیاوردند، (چه کسی) این هلیکوپترهای آقای کارتر را که میخواستند به ایران بیایند، ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند، شنها مامور خدا بودند، باد مامور خداست».
ایشان گفتند: «تجربه کنند باز لیکن ما نباید مغرور شویم، من به ملت ایران عرض میکنم مغرور نشوید، تمام قدرت قدرت خداست و باید به او اتکال کنید.»
این مانور احمقانه به امر خدای قادر شکست خورد». از جنبه تاریخی واقعه حمله نظامیان آمریکا و شکست آنان به وسیله شنهای بیابان خشک طبس، همانند واقعه حمل پیل سواران ابرهه به خانه کعبه و منهدم شدن آن توسط سنگ ریزههای فروریخته از منقار مرغان ابابیل میباشد.
حالا سالها از آن روز گذشته و اکنون همه چیز تغییر کرده است. ایران امروز به اقتداری رسیده است که کشورهای مدعی جهان و آنهایی که سالها با استعمار کردن سایر کشورها تجربه فراوانی به دست آورده اند و اکنون نیز در منطقه ما خیلی از کشورها را اسیر کرده اند حتی به خود اجازه فکر کردن به انجام اقدامی مانند صحرای طبس را نمیدهند چرا که فهمیدهاند که ایران امروز با آن روزها تفاوت زیادی پیدا کرده و نهال آن موقع نهیف جمهوری اسلامی ایران به درختی تنومند تبدیل شده است.
درخت تنومندی که حالا در اوج قرار دارد و کمتر کسی توان مقابله و جلوگیری از رشد آن را دارد.
گزارش: محمد حسین نیک خوی متین
باشگاه خبرنگاران جوان سیاسی دفاعی امنیتی