Web Analytics Made Easy - Statcounter

طنز پردازان کشور در گرامیداشت استاد ابوالفضل زرویی از ویژگی‌های شخصیتی او گفتند.

 به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، بیست و سومین  محفل شعر قرار گرامیداشت زنده یاد ابواالفضل زرویی نصرآباد با حضور سعید بیابانکی، امید مهدی نژاد ، صابر قدیمی، فضه سادات حسینی ، حامد خاکی و جمعی از شاعران و علاقه مندان این حوزه در باشگاه خبرنگاران پویا برگزار شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حسینی: آقای بیابانکی از ارتباط خود با استاد زرویی بفرمائید که از چه زمانی ایشان را می‌شناختید و تا چه زمانی با ایشان در ارتباط بودید؟

بیابانکی: من پیش از این که آقای زرویی را ببینم آثار ایشان را می‌خواندم و هرگز نمی‌دانستم یک روزی ایشان تبدیل به دوست صمیمی برای من می‌شود. انتشار گل‌ آقا سال‌های بعد از جنگ آغاز شد و به سرعت هم مورد استقبال قرار گرفت. چون پیشینه‌ای داشت که در روزنامه اطلاعات صفحه سه آن، ستونی به نام «دو کلمه حرف حساب» بود که با امضای گل‌ آقا منتشر می‌شد و ظرف مدت 4-3 ماه به یکی از ستون‌های محبوب طنز سیاسی و مطبوعاتی کشور تبدیل شد به گونه‌ای که همه سران مملکت دوست داشتند گل آقا ستونی برایشان بنویسد.بعدها که نام گل‌ آقا وقتی تبدیل به یک نام برند شد مجله‌ای به این نام منتشر شد .

مجله دو ستون داشت که در شماره‌های اول به آن علاقه‌مند شدم. احساس می‌کردم جنس کلامی که اینجا هست با همه مجله متفاوت است. یک ستون بود که در صفحه 4 به نام «شعر نو» چاپ می‌شد و امضای آن ملانصرالدین بود. آن ستون  نقیضه شعرهای سپید و نیمایی معروف بود. از اخوان، از شاملو، از فروغ فرخزاد، از سهراب و غیره بود. 

یعنی نقیضه وقتی می‌گوییم شعر کلاسیک اتفاق می‌افتد مثلاً شعر سهراب را نقیضه کرده بود «کفش‌هایم کو، زیر اندیشه اینجا کفشی است» و تا آخر ادامه می‌دهد. ستون دیگری هم به نام «تذکره‌المقامات» بود که نقیضه تذکره‌الاولیا عطار بود. آقای زرویی با شخصیت‌های سیاسی، هنرمندان، دلاوران، ورزشکاران شوخی می‌کرد و آن ستون هم به سرعت و به شدت محبوبیت پیدا کرد و خیلی استقبال شد به گونه‌ای که خیلی از شخصیت‌های مملکت، سیاسیون آرزو داشتند آقای زرویی برای آنها ستون بنویسد.

حسینی: آقای حبیبی هم جزو محبوب‌ترین چهره‌ها بودند.

آقای حبیبی همیشه روی جلد گل آقا بود چون نماد دولت بود. به یاد دارم آقای حبیبی یک بار به نمایشگاه کتاب رفته بودند و از جوبی بپرد و کفش او درآمده بود. بعد نشسته بود کفش خود را پا می‌کرد و یکی خواست عکس بگیرد. آقای حبیبی گفت عکس نگیرید فردا گل آقا روی جلد خود می‌زند. یکی اتفاقاً عکس گرفته بود و روز بعد گل آقا پشت جلد زده بود و گفته بود چرا حرف درمی‌آورید ما عکس شما را پشت جلد زدیم.

تا این که من مدت‌ها این دو ستون را می‌خواندم و با نام ملانصرالدین از قبل آشنا بودم ولی نمی‌دانستم چه کسی است. دیدار ما هم خیلی عجیب بود و از امور طنزآمیز است. من به دانشگاه زابل دعوت شده بودم، آن زمان اصفهان زندگی می‌کردم. پرواز به زاهدان گرفتم و گفتند ماشینی دنبال شما خواهد آمد که شما به زابل بیایید. 

ماشین آمد دیدم شهرام شکیبا در ماشین است. احوالپرسی کردم و گفت با هم یک جا می‌رویم. نشسته بودیم و مرد رشید و با سبیل عقب ماشین نشسته بود. گفت آقای زرویی نصرآبادی هستند. من هم عادی احوالپرسی کردم و دست دادم. در نیمه راه مثلاً 50-40 کیلومتر رفته بودیم و تاریک شده بود و ساعت 7 بعداز ظهر بود و وسط حرف‌ها من فهمیدم این همان ملانصرالدین است. از ایشان پرسیدم که شما همان ملانصرالدین گل آقا هستید؟

گفتند بله مگر نمی‌دانستید؟ گفتم خیر. اگر از من بپرسند اولین بار کجا ایشان را دیدید باید بگویم جاده زاهدان-زابل بود. فکر می‌کنند دنبال مواد مخدر رفته‌ایم[خنده]. این اتفاق عجیب اولین آشنایی ما بود ولی به هر حال این شروع شد و ادامه دار بود.

 به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، آقای زرویی بعد به دفتر طنز حوزه هنری آمدند و همان زمان تاسیس شد و ایشان مدیر بود. کم کم من به فضا نزدیک شدم. من خیلی کار طنز نمی‌کردم.

حسینی: حلقه رندان را راه انداختند.

بله. شب شعر طنز را راه انداختند و جشنواره طنز بین‌المللی هم برگزار کردند که خیلی از طنزپردازان از کمدین‌ها و کاریکاتوریست‌ها را آوردند و جشنواره بزرگی بود. من هم شرکت کردم. اولین بار در عمرم شعر طنز گفته بودم. 

حسینی: به خاطر علاقه‌ای بود که به ایشان داشتید؟

فقط همین بود. به خاطر زرویی علاقه‌مند حوزه طنز شدم. شرکت کردم و داور مرحوم سید حسن حسینی بود و شعری خوانده بودم و تعجب کرده بود که بیابانکی شعر آئینی می‌گوید. شعر من جزو برترین‌ها شد.من به این جشنواره دعوت شدم و دیدم آقای زرویی دبیر جشنواره است و یک پیامی هم گل آقا برای زرویی فرستاده بود که خود نتوانسته بیاید.

حسینی: تعریف ویژه‌ای هم داشتند که من نگران آینده طنز ایران نیستم به خاطر این که عبید و دهخدا هست و در دست جوان 23 است.

در آنجا همین را گفته بودند. در پیام همین را به زیبایی ستوده بود. ولی آشنایی ما از آنجا شروع شد تا این اواخر که آقای زرویی ماهی یک بار حوزه هنری می‌آمدند.

حسینی: تنها جایی که تقریباً برای ایشان مانده بود حوزه هنری بود.

بله. حلقه طنز بود و دور هم می‌نشستیم و یک گعده ماهانه بود. من آخرین باری که آقای زرویی را دیدم پیش از ماه محرم بود و آن برنامه تعطیل شد.

حسینی: پس خیلی قبل از ارتحال ایشان نبود.

بله. یک برنامه دیگری شب شعر عاشورایی حوزه گذاشته بود. رندان تشنه لب بود و من در آن  مراسم  باید زودت ر به برنامه راه شب در رادیو می‌رفتم. دقیقا روز یکشنبه بود و به محض این که من رفتم آقای زرویی آمده بود و اولین بار شعر دست را خوانده بود که کلیپ آن هم هست.  افسوس می‌خورم که چرا ایشان را ندیده بودم.

بیتی بود که هر صبح جمعه‌ها می‌خواندم که می‌گفت «زحق توفیق خدمت خواستم دل گفت پنهانی/ چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی!» واقعا توفیق بزرگی نصیب آقای زرویی شد که عمری با نوشته‌های خود مردم را خنداند و ان‌شاالله در بهشت برین هم خندان باشند.

حسینی: آقای قدیمی شما از آشنایی خود با آقای زرویی بفرمائید. علت این که شما وارد فضای طنز شدید ایشان بود یا بعداً در این فضا بودید با ایشان آشنا شدید؟

قدیمی: من  حدود 5 سال به صورت مستمر در خدمت ایشان بودم. علاوه بر این که در نشست به نام محفل طنز و پس از حلقه رندان با حضور استاد برگزار می‌شدند و همه جمع می‌شدیم و از محضر ایشان استفاده می‌کردیم، اشعاری که می نوشتم و در حوزه طنز بود می‌فرستادم و اواخر هم بسیار بیمار بودند ولی همیشه لطف داشتند و با تندترین قلم نقد می‌کردند و به ما کمک می‌کردند.

البته قبل از نقد خیلی عذرخواهی می‌کردند در حالی که استاد ما بودند و در جایی از عرائضم درباره ادب استاد زرویی صحبت خواهم کرد. البته قبل از این که من طنز بگویم ترانه می‌گفتم و بزرگوارانی چون جناب بیابانکی، جناب فیض و عزیزان دیگر گفتند در ترانه و غزل شما رگه‌های طنز است  خوب است آن را جدی پیگیری کنید.

بعدها که در جلسات خود آقای بیابانکی و در حلقه رندان و بقیه حضور پیدا کردیم و شعر خواندیم، با استاد آشنا شدم و فراتر از اینها بنده افتخار داشتم پایان‌نامه مقطع ارشدم در ارتباط با ابزارهای بدیع در شعر طنز معاصر کار کنم و سه نفر را بررسی کردم. به نمایندگی از مشروطه ایرج میرزا را با مشورت بزرگوارانی که عرض شد از جمله استاد زرویی، انتخاب کردیم، بعد از انقلاب قطعاً حضور استاد زرویی بود یعنی گزینه دیگری نداشتیم که از منظر شعر طنز باشد چون قطعاً بزرگوارانی بودند که نثر طنز می‌نوشتند اما این که تاثیرگذار باشند و در بحث بدیع طنز و شگردهای بدیع تسلط داشته باشند قطعا استاد زرویی بود و بین این دو مقطع زمانی هم ابوتراب جلی را انتخاب کردیم. اخیراً قرار است این کتاب منتشر شود.

حسینی: یعنی پایان‌نامه را کتاب کردید؟

بله. تحت عنوان «طرز طنز» است که آخرین مطلبی که استاد زرویی نوشتند هم خوشبختانه و باعث افتخار است مقدمه این کتابی بود که بنده نوشتم و در آن کتاب خیلی خروجی جالبی دارد چون تمرکز بر روی طنز کردیم. فکاهه، هجو و هزل را کنار گذاشتیم چون در هجو و هزل و حتی فکاهه ایرج میرزا جایگاه خاص خود را دارد و باید جداگانه بررسی شود اما طنز را وقتی بررسی کردیم و همه آثار بزرگواران را بررسی کردیم درصد فراوانی 40 درصد جناب استاد زرویی نصرآباد و 30 درصد ابرتراب جلی و 30 درصد ایرج میرزا شد.

آن چه تعریف طنز از آن داریم حدود 2 هزار نمونه بدیعی استخراج کردیم که در کتاب موجود است. استاد زرویی به معنی واقعی طنزپرداز بودند. این را گریز بزنم به درس هایی که از ایشان آموختم و خیلی برای دوستانی که افتخار این را نداشتند درخدمت استاد زرویی باشند، مهم است. ایشان تاکید بر انسانیت و ادب داشتند. همیشه به ما تاکید می‌کرد طنزپرداز روی خط قرمز راه می‌رود ولی رنگی نمی‌شود. این که یک روز رنگ سبز و یک روز زرد است. جایگاه هنر بالاتر از این چیزها است که جبهه بگیرید.

من هجو به نام آل سعود نوشته بودم. برای ایشان خواندم و گفتند این شعری که گفتید این قسمت هایش چون واقعاً وجود ندارد با همه ایراداتی که دارند، این را ندارند  و چیزی که اساساً ندارند نسبت دادنش از نظر اخلاقی غلط است.

حتی در مورد کسی که مشکل فکری دارد و بارها برای ما صحبت کرده است که بدترین کار این است که شما اگر چپ و یا راست و یا وسط هستید بخواهید با قلم خود نامردی کنید و یک نفری را بزنید و بعد در جای دیگر و در برابر کس دیگری سکوت کنید. این خیانت است.

حسینی: اخلاق‌مداری حتی در طنز برای ایشان اهمیت داشت.

-اساساً طنز همراه با اخلاق است. ایشان تعبیر بسیار زیبایی دارند و می‌گویند طنز امر به معروف و نهی از منکر با زبان طنزآمیز است.

حسینی: تا این اندازه جایگاه طنز را متعالی می‌دانند.

بله. هجو سلاخی است ولی طنزپرداز همانند پزشکی است که با تیغ عمل جراحی می‌کند و چرک را از دل اجتماع درمی‌اورد و به مخاطب نشان می‌دهد و می‌گوید این بیماری شما است و در اخیتار پاتولوژی قرار می‌دهد. این کار تخصص طنزپرداز است. تفاوتی که با فکاهه سرا، هجوسرا است همین است. استاد زرویی دغدغه اجتماعی را داشت.

عرض آخر من که دوباره خدمت استاد باشیم، جمع بندی عرائضم را با رباعی از استاد شفیعی کدکنی است که ان‌شاالله سایه ایشان بر سر ما مستدام باشد؛ همیشه زنده باشند و ما به عنوان شاگردان ایشان از محضر ایشان استفاده کنیم:

گر ملحد و گه قهری و کافر باشد/ گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد

باید بچشد عذاب تنهایی را/ مردی که ز عصر خود فراتر باشد

استاد زرویی از عصر خود فراتر بودند. خیلی بی‌مهری در حق ایشان شد. ما به عنوان شاگردان ایشان تنها کاری می‌توانستیم انجام دهیم هر بار ایشان را زیارت می‌کردیم می‌گفتیم به خاطر ما بیشتر مراقب خود باشید ولی کار بیشتری از دست ما ساخته نبود.

حسینی: آقای بیابانکی اگر در مورد این کتاب توضیحی بفرمائید و فرازی که انتخاب کردید بخوانید ممنون می‌شویم.

بیابانکی: آقای زرویی چند کتاب دارد که من اجمالاً معرفی می‌کنم و  عزیزان حتما تهیه کنید. «رفوزه‌ها» مجموعه شعرهای طنز ایشان است که تقریبا در بیشتر قالب‌ها آثار نیمایی و سپید و هم آثار کلاسیک است. من هر هفته در راه شب یکی از اینها را می خوانم.

آن کتاب «ماه به روایت آب» که رمان است. برای حضرت ابوالفضل نوشته شده و کتاب بسیار خواندنی است.  یک کتاب دیگر به نام «حدیث قند» است که مجموعه مقالات پژوهشی در حوزه طنز است.

حسینی: آقای مهدی‌نژاد خیلی خوش آمدید.کمی برایمان از ارتباط خود با استاد زرویی بفرمایید.

مهدی نژاد:  قبل از این عرض کنم که شماره اول ماهنامه «سه نقطه» که اسفند منتشر شد آقای زرویی محبت کردند برای آن سرمقاله‌ای نوشتند و یادداشتی بود که در این شماره بازنشر کردیم. در شماره قبل مصاحبه مفصل شهرام شکیبا با ایشان داشتند که منتشر شد.

آشنایی من با ایشان به سال 85 برمی‌گردد. یعنی از شاگردان متاخر ایشان هستم.جدی‌تر این که با ایشان سال 96 مصاحبه‌ای کردم برای ویژه نامه شعر طنز مجله شعر بود. ارتباط ما جدی تر شد و بعد هم ایشان به احمدآباد رفتند و سعی می‌کردیم با دوستان نزد ایشان برویم با این که می‌دانستیم ایشان آردهای خود را ریختند و الک خود را هم آویختند ولی سعی می‌کردیم به هر بهانه نزد ایشان برویم. یاداشت آقای سادات اخوی بخشی از حال و هوای روزهای آخر استاد زرویی را روایت می کند. در واقع نارفیقی‌ها و بی‌محبتی هایی که در حق ایشان شد چه از طرف تصمیم‌گیران و مدیران فرهنگی و چه از طرف دوستان ایشان بود. آقای زرویی به قدری بلندنظر بودند که با دشمنان خود هم دوستی می‌کردند.

منبع: خبرگزاری تسنیم

منبع: خبرگزاری دانشجو

کلیدواژه: طنزپردازان کشور محفل شعر و ادب سعید بیابانکی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۳۸۱۷۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روزنامه اطلاعات: ملت در چه فکریه؟ دولت در چه کاریه؟

به گزارش «تابناک»، روزنامه اطلاعات نوشت: یکی از مشکلات اساسی در موضوع رابطه دولت، ملت شکاف قابل توجه عمیق یا بهتر بگوییم تفاوت نمایان در دغدغه‌های حکومت و دولت و اکثریت ملت است.

اگر جامعه‌ای احساس کند که حاکمانش با دغدغه‌های او بیگانه‌اند، قدر مسلّم احساس خوشی و نزدیکی و مودّت با حکومت دولت ندارد و این احساس بیگانگی و دوری یا بی‌تفاوتی می‌آورد یا بغض و نافرمانی...

متأسفانه برخی مقامات در ارکان قدرت و در نظام تصمیم‌گیری به جای پرداختن و توجه به اولویت‌ها، دغدغه‌ها و مشکلات اساسی، اولویت‌های دیگری برای خویش و جامعه تعریف می‌کنند که برای تقویت رابطه دولت، ملت زیانبار است. به عنوان مثال آنقدر که مثلاً درباره لایحه حجاب خبر و مصوبه و اظهارنظر می‌شنوند و می‌خوانند و آن را به اصطلاح بولد و گل درشت می‌بینند، درباره معیشت و تورم و گرانی و مشکلات درمانی، مسکن، حقوق و... این دغدغه‌مندی را نمی‌بینند.

یا وقتی می‌شنوند شهر هزار دغدغه دارد که باید بدان پرداخت و اولویت مقام مسئول فرضاً ساخت مسجد در پارک است، به خوبی این را درک نمی‌کنند.

به عنوان مثال در هر دو مورد در ظاهر دغدغه دینی مطرح است، اما نسبت به آنچه که در لایه‌های پنهان و پیدای جامعه و همان شهر به خاطر عدم توجه به اولویت‌های اصلی شهروندانش موجبات سلب اعتماد مردم به کارایی و کارآمدی حکومت دینی شده است، بی‌توجهند و گاه مردم به این نتیجه می‌رسند که گویا مسئولان در دنیای دیگری سیر می‌کنند که با دنیای دغدغه‌مند آنان نسبت چندانی ندارد. حتی برخی با بدگمانی چنین تعبیر می‌کنند که حضرات دردها و دغدغه‌ها را می‌دانند، اما برای انحراف افکار عمومی با طرح دغدغه‌های فرعی، شرایطی فراهم می‌کنند که توجهات به سمت دیگری معطوف شود...

فرقی نمی‌کند کاسب باشید یا تولیدکننده، صادرکننده باشید یا وارد کننده و تاجر. کشاورز باشید یا کارمند، پزشک باشید یا پرستار یا معلم... در هر صنف و گروهی که باشید این فاصله میان دغدغه‌های خود با دغدغه‌های نظام حکمرانی را درمی‌یابید. همه با تفاوتهایی می‌گویند دولت که به فکر ما نیست، درد ما را نمی‌فهمد و نمی‌داند و تصمیماتی که می‌گیرد به نفع ما نیست و گره از کار ما نمی‌گشاید.

اگر بخواهیم با حسن نیت به مساله نگاه کنیم باید گفت علت اصلی، ظرفیت اندک نظام تصمیم‌گیری برای حل مشکلات اساسی و درک اولویت‌های اصلی ملک و ملت است. اگر سطح هوشیاری و عقل و تدبیر و دانایی نظام تصمیم‌گیری، اندک یا ناکافی باشد قاعدتاً حتی با وجود نیّت خیر در تشخیص سره از ناسره، درمی‌ماند.و نتیجه کارشان گاه فاجعه به بار خواهد آورد، یا نتیجه عکس می‌دهد و حداقل گرهی نمی‌گشاید.

به عنوان نمونه ساعت‌ها و روزها و ماه‌ها وقت برای قانون حجاب می‌گذارند، اما به جایی نمی‌رسند. هزاران میلیارد صرف اجرای طرح ازدواج و فرزندآوری می‌کنند، اما نتیجه نمی‌گیرند. یا برای کمک به معیشت مردم و جلوگیری از رشد قیمت‌ کالاهای اساسی میلیاردها دلار ارز ارزان و ترجیحی اختصاص می‌دهند و اثر آن در سفره‌های مردم دیده نمی‌شود، به صدها موسسه و سازمان و نهاد مذهبی و فرهنگی بودجه می‌دهند تا گرایش به دین و دین باوری بیشتر و بیشتر شود، اما ثمری در بر ندارد. علت آن هم این است که برای هر دردی باید ابتدا زمینه‌های پیدایی آن را خوب شناخت و تشخیص داد و سپس داروی مفید و موثر آن را تجویز کرد و این کار نیازمند طبیبی با تجربه و عالم و کارآزموده است که خوب تشخیص دهد و سپس درمان را آغاز کند.

توصیه‌ای که می‌توان داشت اینکه عزیزان اگر صلاح ملک و ملت که هیچ، حتی اگر رستگاری خود را هم می‌خواهید به دغدغه‌های اصلی مردم بپردازید و برای تشخیص و فهم درست اولویت‌های اصلی کشور و ملت سطح دانش و آگاهی خود را با استفاده از نخبگان و عالمان دلسوز و نه صرفاً با ظرفیت محدود دانشی خود و همفکران خودتان بالاتر ببرید تا بتوانید تصمیمات درست‌تری بگیرید و این شرح صدری می‌خواهد که شوربختانه چندان در نظام تصمیم‌گیری و به ویژه در دولت شاهد آن نیستیم. هیچ خوب نیست که بخش اعظمی از جامعه با خود بگوید، درد ما چیست و درد این ‌ها چه؟ گویی انگار در جغرافیای دیگری زندگی می‌کنند و با مردمان خطه دیگری سروکار دارند!

دیگر خبرها

  • مشکلات و دغدغه های تولیدکنندگان ملارد پیگیری و حل شود
  • روزنامه اطلاعات: ملت در چه فکریه؟ دولت در چه کاریه؟
  • استقبال از «آن برد» غافلگیر کننده بود/ دغدغه همیشگی «مهاجرت»
  • ویدیو/ از طرح دغدغه‌های کارگران تا دوری از باندهای قدرت و ثروت
  • صنعت و دانشگاه دغدغه فرماندهان دفاع مقدس را رفع کردند
  • حرکت تانک‌وار شهرداری زاکانی علیه پارک‌های قدیمی تهران؛ باز کردن باب «درخت‌کشی» به چه قیمتی؟
  • باز کردن باب «درخت‌کشی» به چه قیمتی | حرکت تانک‌وار شهرداری زاکانی علیه پارک‌های قدیمی تهران!
  • داورزنی: وطن پرستی ویژگی اصلی استاد اسکویی بود
  • پیکر مرحوم رحیم پرواسی در اردبیل تشییع شد
  • نقش مهم معلمان در تعلیم و تربیت