Web Analytics Made Easy - Statcounter

مبلغی تاکید کرد: مگر می توان اندیشه جدید را فهم نکرد و سپس آن را رد کرد. علوم انسانی سرگرمی نیست که با آن بازی کنیم؛ اگر صنعت رشد کرده است و آن را می بینیم باید بدانیم که این بخشِ ساده تحول در غرب است؛ بخش پیچیده تر آن همین علوم انسانی است.

خبرگزاری شبستان، گروه اندیشه: «ممکن است فردی بگوید که رویکرد به زبان های خارجی با بومی اندیشی در علوم انسانی ناسازگار است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حتی شاید افرادی پیدا شوند و ادعا کنند که اگر ما می خواهیم بومی اندیشی در علوم انسانی را گسترش دهیم نه تنها نیازی به زبان های دیگر نداریم بلکه توجه به زبان های خارجی مانع از بومی اندیشی مان می گردد. پاسخ بنده به این ادعا و نگرش آن است که اتفاقا اگر دغدغه بومی اندیشی، و نه شعار بومی اندیشی، در ذهن ما زنده است به دلالت قیاس اولویت ما باید در زبان آموزی پیش قدم و پیشتاز باشیم. بومی اندیشی به معنای برداشتن باری سنگین و دشوار در علوم انسانی است نه انجام کاری سهل تر و ساده تر. بومی اندیشی مرتبتی فاخر و پیش تازانه در عرصه علوم انسانی است نه فعالیتی دم دستی و ساده سازانه».

 

این جملات بخش هایی از سخنان «عبدالمجید مبلغی»، استاد دانشگاه و پژوهشگر عرصه علوم انسانی است. وی تاکنون در کنفرانس ها و همایش های متعددی در کشورهای خارجی شرکت کرده و به زبان های مختلف و زنده دنیا دست به قلم است. بر آن شدیم با توجه به اهمیت رویکرد ترجمه و جایگاه زبان در پژوهش های علوم انسانی با او گفت وگویی داشته باشیم. در این راستا بخش دوم و پایانی مصاحبه این محقق تقدیم حضورتان می شود:

 

با توجه به اینکه هر فرد ممکن است در مقاطع تحصیلات تکمیلی در رشته ای متخصص باشد، آیا به نظرتان نیاز است که با توجه به این تخصص به چند زبان تسلط داشته باشد تا بتواند پژوهشی قابل قبول ارایه کند؟

 

 

 

قطعا؛ این مساله تجربه شخصی من نیز است. این مساله را کسانی که به همایش های علمی خارج از کشور رفت و آمد دارند و یا مثلا در مقطع یا مقاطعی خارج از ایران تحصیلات یا فرصت های مطالعاتی داشته اند نیز حتما تایید و به آن تصریح می کنند. اگر شما در یک مجمع علوم انسانی در خارج از ایران، حتی کشورهای نه چندان توسعه یافته، قرار بگیرید یا مثلا در یک کارگاه علمی حضور به هم رسانید به وضوح می بینید که استاندارد اولیه دانش وری در علوم انسانی تسلط به زبان هایی غیر از زبان مادری است. حتما با افرادی مواجه می شوید که به چند زبان صحبت می کنند و اصولا از چند زبان در مطالعات خود بهره می گیرند. با توجه به آن چه عرض شد آن وقت شاید تعجب نکنید که چرا سطح مباحث و مطالب علوم انسانی آنجا به صورت محسوس و غیرقابل انکاری کیفی تر و فنی تر از بسیاری از همایش ها و کنفرانس های ما است. البته زبان، همه راه نیست؛ بلکه شرط لازم و ضروری در این راه است.

 

اگر بخواهم از تجربه شخصی خودم بگویم هم باید عرض کنیم که من بیش از ۲۰ سال است که درگیر مسایل مرتبط با زبان آموزی هستم و اکنون از زبان های آلمانی، انگلیسی و عربی به صورت حرفه ای استفاده می کنم. این بخت را داشته ام که زبان آموزی را خارج از رویه های رسمی آموزشی و نظام دانشگاهی به فرجام برسانم. متاسفانه، در نظام رسمی آموزشی و مشخصا دانشکده های علوم انسانی نمی توان زبان آموخت؛ چرا که اصولا ضرورت این کار در دانشگاه مشخص نشده است. حضور در قالب فرصت های مطالعاتی و نیز تحصیل مقطعی در خارج از کشور به من این نکته را آموخت که علوم انسانی و زبان آموزی کیفی ارتباطی عمیق و ژرف دارند و فارغ از تسلط بر زبان های اصلی نمی توان در علوم انسانی کاری جدی و جانمایه دار انجام داد. توانایی مراجعه به این زبان ها این امکان را به پژوهشگر می دهد تا درکی پایه ای از بسیاری از مباحث حاصل آورد و در گیر و دار بحث های درجه دوم و سطحی نشود. اصلا بدون زبان گام برداشتن در مسیر تحقیق در مواقع مختلفی مسدود است و ناممکن می شود.

 

نگاهی به پژوهشگران طراز نخست در علوم انسانی نشان گر صحت این ادعای بنده است. مراجعه ای ساده به شرح حال علمی پژوهشگران شناخته شده و دارای برند بین المللی علوم انسانی نشان می دهد که از جمله نخستین و بدیهی ترین قابلیت های آن ها تسلط موثر و حرفه ای به چند زبان مطرح در این حوزه است. این امر حکایت از اهمیت زبان برای علوم انسانی به مثابه پیش نیاز فعالیت جانمایه دار در این حوزه دارد.

 

با این وجود چرا مساله یادیگری و تسلط کامل به زبان های خارجی به ویژه برای اصحاب علوم انسانی، آنچنان که باید و شاید جدی گرفته نشده است و در مجامع دانشگاهی ما پررنگ نیست؟

 

بله، متاسفانه در کشور ما مساله زبان، ساده گرفته شده است و این یک بحران در عرصه علوم انسانی محسوب می شود. یکی از اصلی ترین دلایل فاخر نبودن کارهایی که تالیف و ارایه می شود همین مسئله است. واقعیت آن است که اگر امروز در امر انتقال ادبیات و نقد و تحلیل آثار، ناموفق ظاهر شده ایم، فقدان آگاهی از زبان در شکل گیری این شرایط بسی مهم و نقش آفرین بوده است. نمی توان تصور کرد که کسی صاحب ایده و اثر در عرصه علوم انسانی باشد بدون اینکه آگاهی موثر و دست اولی از آگاهی های شکل گرفته در این حوزه، که حتما بخش مهمی از آن به زبان های دیگر است، نداشته باشد.

 

بنابر تجربه شخصی می گویم آثار کسانی که این توانایی را ندارند معمولا مشکلاتی دارد و در نهایت یک جای کار آنها می لنگد. تجربه به من می گوید که هنگامی که به آثار کسانی که توانایی های زبانی ندارد مراجعه کنیم مشکلات قابل توجهی را درمی یابیم. در خوش بینانه ترین حالت ایشان دست کم در بهره گیری از ادبیات دیگران به ورطه ضعف در فهم و کم سویی در نگاه (اگر نگوییم خطاروی و اعوجاج) فرو افتاده اند. مسئله آن جا است که علوم انسانی بدون مراجعه موثر به مجموعه ای از منابع دیگران (اعم از متون و ادبیات) که طبعا در سبدی از زبان های خارجی ارایه شده اند راه به جایی نمی برد. بی توجهی به این مسئله رشد و ارتقا علوم انسانی را ناممکن می سازد.

 

آیا این توجه به رهاورد دیگر زبان ها با بومی سازی مغایرت ندارد؟

 

ممکن است فردی بگوید که رویکرد به زبان های خارجی با بومی اندیشی در علوم انسانی ناسازگار است. حتی شاید افرادی پیدا شوند و ادعا کنند که اگر ما می خواهیم بومی اندیشی در علوم انسانی را گسترش دهیم نه تنها نیازی به زبان های دیگر نداریم بلکه توجه به زبان های خارجی مانع از بومی اندیشی مان می گردد. پاسخ بنده به این ادعا و نگرش آن است که اتفاقا اگر دغدغه بومی اندیشی، و نه شعار بومی اندیشی، در ذهن ما زنده است به دلالت قیاس اولویت ما باید در زبان آموزی پیش قدم و پیشتاز باشیم.

 

بومی اندیشی به معنای برداشتن باری سنگین و دشوار در علوم انسانی است نه انجام کاری سهل تر و ساده تر. بومی اندیشی مرتبتی فاخر و پیش تازانه در عرصه علوم انسانی است نه فعالیتی دم دستی و ساده سازانه. به یک عبارت، بومی اندیشی به معنای ایجاد متن و نه صرفا ادبیات (آن طور که در سوالات پیشین به تفاوت این دو اصطلاح پرداختم) است. دستیابی به این مرتبت و مرحله از تامل در علوم انسانی نمی تواند بدون مراجعه کیفی، جانمایه دار، اصیل و (در فرض برخورداری از توانایی لازم) انتقادی به متون موجود باشد؛ متونی که حتما به زبان های دیگر نگاشته شده اند.

 

مگر می توان اندیشه جدید را فهم نکرد و سپس آن را رد کرد. علوم انسانی یک بازی نیست که با آن بازی کنیم؛ اگر صنعت رشد کرده است و آن را می بینیم باید بدانیم که این بخش ساده تحول در غرب است؛ بخش پیچیده تر آن همین علوم انسانی است. اگر می خواهیم بومی اندیشی را پیشه کنیم (که بنده نیز با آن موافقم و هدف هر دانش پژوه صاحب فکری را گام زدن در این مسیر می بینم) باید اندیشه جدید را دریابیم. آیا می توان اندیشه جدید را دریافت و از متون پایه ای که اکثرا به زبان های آلمانی و فرانسه نگاشته شده است اطلاع دست اول و بی واسطه ای حاصل نکرد.

 

یعنی بدون زبان درک متون برای بومی سازی معنایی ندارد؟

 

اگر کسی ادعا می کند که این کار ممکن است یا معنای بومی اندیشی را درنیافته و یا تا به حال یک متن فاخر طراز نخست علوم انسانی را به شیوه ای منسجم و پیوستار مطالعه نکرده است. خلاصه آنکه اگر کسی همواره دغدغه بومی اندیشی در علوم انسانی را در سر دارد باید به لوازم قطعی آن نیز بپردازد.

مقدمه تحقق این امر (بومی اندیشی) فهم کیفی آثار فاخر نگارش یافته به زبان های مادر حامل مدرنیته است. اگر این فهم صورت نگیرد بومی اندیشی صورت نمی پذیرد. بومی اندیشی به معنای نادیده گرفتن دستاورد دیگران نیست؛ بلکه به معنای فراتر رفتن از آن است. نادیده گرفتن دستاورد دیگران ما را در مرحله ای فراتر از ایشان قرار نمی دهد؛ بلکه آثار ما را در ناکجاآبادی سبز می کند که دور از آبادی آگاهی و دانش بشری است و در واقع ربطی به تامل مندرج ذیل علوم انسانی ندارد.

 

به همین دلیل هم آثاری از این دست پربسامد واقع نمی شوند و زود می آیند و زود هم محو می شوند. لازم است تا به شیوه ای اصیل از دستاوردهای دیگران مطلع شویم و سپس در مسیر تحقق بخشی به هدف ارزشمند بومی اندیشی گام برداریم. به این ترتیب برای بومی اندیشی باید به جد و جهد به دنبال یادگیری کیفی زبان های دیگر در آموزش های علوم انسانی باشیم و این مساله را در علوم انسانی بسی مهم و پراهمیت ببینیم.

 

پس کارکرد ترجمه چه می شود؟ چرا نمی توان از ترجمه ها  برای رسیدن به پژوهش های بومی استفاده کرد؟

 

برای این که ترجمه آثار علوم انسانی برای محققان علوم انسانی نیست؛ بلکه مربوط به عموم مردم جهت بهره گیری از دستاوردهای کاربردی علوم انسانی است. البته ترجمه متون پایه ای برای محققان نیز مفید است؛ ولی این به معنای عدم نیاز به آگاهی از زبان نیست. اجازه دهید این مسئله را توضیح دهم.

بنده بر این باورم که ترجمه در علوم انسانی مربوط به دو حوزه است: یکی ترجمه متون طراز اول فاخر و تاریخ ساز و دیگری ترجمه آثار کاربردی جهت استفاده عموم مردم. آثاری که میان این دو حوزه قرار می گیرد، یعنی ادبیات تخصصی، به دلیل حجم گسترده آن و تولید سریع آن و طول عمر نه چندان طولانی آن خیلی ترجمه پذیر نیست؛ یا ترجمه آن چندان کارآمد نیست و گره از کار پژوهشگران نمی گشاید. اگر بخواهیم دقیق حرف بزنیم در واقع ادبیات تخصصی در معنای موثر و گسترده کلمه اصلا سودمندی ندارد و به جای نمی رسد. چرا که در مراجعه به ادبیات ترجمه شده، چیز زیادی دست پژوهشگر را نمی گیرد.

ادبیات زمانی به کار می آید که تلون و تنوع حاکم بر آن دیده شود و ترجمه یعنی گزیده خواهی و مراجعه به نقاطی خاص و محصولاتی مشخص که حسب سلیقه مترجم عرضه شده است. ضمنا این توهم را که هر چه ادبیات وجود دارد، می توان ترجمه کرد بوضوح باطل است. لذا اگر پژوهشگر بسنده به ترجمه ادبیات کند چیز دندان گیری دستش را نمی گیرد.

 

چه مشکلات دیگری با اتکای صرف به ترجمه در مسیر بومی سازی و تحول علوم انسانی ایجاد می شود؟

 

مشکل دیگر آن که ترجمه ادبیات تخصصی اصولا با انحراف در انتقال معنا هم مواجه می شود؛ چرا که ترجمه ادبیات تخصصی بسی دشوار است و به تلاش و همتی بسیار گسترده نیاز دارد. چه کسی می آید و این همت و تلاش را صرف بخشی از ادبیات دیگران کند. مترجمی که این کار را می کند خود باید در سطح نویسنده باشد. حتی باید از وی در برخورداری از سود ترجمه (که فراتر از تسلط بر یک زبان است) برتر نیز باشد. چرا باید وی وقت خود را صرف کار ترجمه کند و مثلا به ترجمه اثری فاخر که بخشی از متون در علوم انسانی است، نپردازد.

 

طبعا برای وی بهتر است که متون را ترجمه کند تا ادبیات را؛ حاصل آن که، آن گونه که تجربه نیز شهادت می دهد، ترجمه به شیوه ای ساده سازانه و بدون صرف دقت و انرژی کافی صورت می گیرد. در برخی مواقع نیز افرادی که از طرفی صلاحیت علمی برای ترجمه ندارند و از طرف دیگر از مواجهه با متون شناخته شده و اصیل می هراسند به ترجمه ادبیات روی می آورند. در چنین ترجمه هایی حتما با انحراف در انتقال معانی مواجه هستم و کیست که نداند که انحراف در بخشی از آگاهی تخصصی به معنای قلب کارکرد و ماهیت بخشی بزرگ تر یا کل آن اثر است.

 

این انحراف در علوم انسانی ادبیات مهمل و تورمی را به جای تامل علمی می پراکند و فضا را سترون می کند. متاسفانه ما شاهد شکل گیری ژانری این گونه در ترجمه آثار ادبیات تخصصی در علوم انسانی هستیم؛ ژانری که پیچیده گویی را به معنای دلالت پیچیده معرفی کرده است؛ ولی، عاقلان می دانند که واقعیت چیز دیگری است. البته که برخی از متون پایه ای پیچیده و دشوار هستند و البته که فهم علوم انسانی جانمایه دار در بسیاری از مواقع و مواضع با صعوبت نظری و دشواری تئوریک همراه است؛ اما این به آن معنا نیست که یک اثر در زبان مادر به سهولت فهمیده شود و در زبانی که به آن ترجمه شده است دشوار گردد. اگر این اتفاق افتد مشکل همان است که عرض کردم.

 

در متون منبع و ملجاء علوم انسانی چطور؟ آیا ترجمه به کار می آید؟

 

بله، در مورد متون مرکزی علوم انسانی باید عرض کنم که ترجمه آن ها مفید است؛ نه از آن جهت که ترجمه ما را از مراجعه به این متون بی نیاز می کند؛ بلکه به این دلیل که کمک کار فهم ما در مراجعه به این متون می شود. مسئله آن جا است که معمولا توانایی آدمی در فهم اثری که به زبان مادری اش نگاشته نشده است محدودتر از کسانی است که به آن زبان فکر می کنند و با آن زبان زندگی می کنند. با توجه به دشواری متون مرکزی (که ناشی از پیچیدگی مفاهیمی است که عرضه می دارند) استفاده از ترجمه های مختلف در فهم آن ها به مثابه یک ابزار کمکی بسی مفید و گاه برای برخی حتی ضروری است. در واقع بسیاری از این متون نه تنها به یک بلکه به چند ترجمه نیاز دارند. طبعا و قطعا در کنار این ترجمه ها مراجعه به متن اصلی و نیز شروح این آثار نیز در بسیاری از مواقع لازم و حیاتی است.

 

هم چنان که عرض شد در ارتباط با آثاری از علوم انسانی که مندرج ذیل ادبیات تخصصی نیستند بلکه به ژانر ادبیات عمومی اختصاص دارند و برای عامه مردم و استفاده عموم مخاطبان از دستاوردهای علوم انسانی نگاشته شده اند ترجمه بسی مفید و ارزشمند است. طبعا مخاطب این ترجمه پژوهشگران علوم انسانی نخواهند بود.

پایان پیام/248

منبع: شبستان

کلیدواژه: انقلاب اسلامی خبرگزاری شبستان مجلس کانون های فرهنگی هنری مساجد حضرت زهرا س استان بوشهر اردبیل آسیب های اجتماعی هرمزگان شهید علوم انسانی اسلامی بومی سازی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۴۸۱۱۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بازسازی جت پرشر دیزل تجسم توان متخصصان بومی نیروگاه رامین اهواز

 

به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای استان خوزستان، سعید پرشی گفت: دستگاه جت پرشر از جمله دستگاه‌های مهم مورد استفاده برای از بین بردن رسوبات درون تیوب‌ها و لوله‌های کندانسور‌ها و مبدل‌های حرارتی با استفاده از فشار بالای آب است که در موارد ضروری از آن استفاه می‌شود.


وی افزود: کندانسور‌ها از تجهیزات مهم و حساس نیروگاه رامین اهواز هستند که وظیفه تبدیل بخار خروجی از توربین به آب برای استفاده مجدد در فرآیند تولید را به عهده دارند که این تجهیز به مرور زمان دچار رسوب گذاری و مسدودی لوله‌ها و نهایتا باعث کاهش خلاء و کاهش تولید برق می‌شوند.


پرشی ادامه داد: با توجه به اهمیت این تجهیز، با همت و تلاش متخصصان نیروگاه اقدام به بازسازی و رفع چالش‌های فنی یک دستگاه جت پرشر دیزل مستعمل  تیپ  ۲۲۵ z و همچنین بهینه سازی تغییر سیستم خنک کنندگی پلانجر‌ها از آب به روغن و استفاده از subass group guide sleeve  مدرنیزه در هد پمپ کردیم که هم اکنون نیز آماده بهره برداری و استفاده جهت رسوب زدایی کندانسور‌ها است.


سرپرست معاونت نگهداری و تعمیرات نیروگاه رامین اهواز می‌گوید: هزینه خرید دستگاه مشابه را حدود  ۱۵ میلیارد تومان و هزینه بازسازی این دستگاه مستعمل براساس مبلغ پیشنهادی پیمانکار حدود ۳ میلیارد تومان بوده که متخصصان نیروگاه رامین با صرف هزینه ۳۲۰ میلیون تومانی توانستند این دستگاه را بازسازی کنند و سبب صرفه جویی بیش از ۲/۵ میلیارد تومان شده است.

دیگر خبرها

  • بیش از ۱۱ هزار داوطلب گیلانی کنکور سراسری باهم رقابت کردند
  • موتور ۶ سیلندر بنزینی بومی چه ویژگی دارد؟
  • بازسازی جت پرشر دیزل تجسم توان متخصصان بومی نیروگاه رامین اهواز
  • آغاز نوبت اول آزمون سراسری در اصفهان
  • نیاز جدی جامعه به نظریات بومی و کاربردی حوزه علوم انسانی
  • رقابت ۶۴ هزار و ۷۱۹ داوطلب اصفهانی نوبت اول آزمون سراسری
  • روایتی از پیشتازی نصف‌جهان و اهالی آن در عرصه شعر و ادبیات
  • صغیر اصفهانی، شاعری که اندیشه‌ای کبیر داشت
  • ورود «مسافر و مهتاب» با «فرقه خودبینان» به کتابفروشی‌ها
  • زنگ خطر مالاریای وارداتی/ مالاریای بومی نداریم