تداوم حیات سیاسی اصلاحطلبان و اعتدالگرایان در گرو اجماع است
تاریخ انتشار: ۳ بهمن ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۴۸۳۱۶۷
خرداد: سیدرضا صالحی امیری، رئیس فعلی کمیته ملی المپیک از دولت اول روحانی در زمره نزدیکترین مشاوران او به شمار میرفت. او چند مسئولیت مهم از جمله ریاست سازمان اسناد و کتابخانه ملی، سرپرستی وزارت ورزش و جوانان و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را بر عهده گرفت، اما در دولت دوم روحانی از کابینه خارج شد و به کمیته ملی المپیک رفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در گفتوگوی تفصیلی انتخاب، صالحی امیری درباره مسائل گوناگون از جمله اختلافات اخیر اطرافیان درجهیک روحانی با اصلاحطلبان، انتخابات آینده مجلس و ریاستجمهوری، احتمال تداوم ائتلاف اصلاحطلبان و اعتدالگرایان و... صحبت کرده است.
مشروح گفتوگوی انتخاب با صالحی امیری به شرح زیر است:
در هفتههای اخیر بحثها پیرامون انحصارطلبی حلقه اطرافیان آقای روحانی با محوریت آقای واعظی و نوبخت بالا گرفته، اخیرا آقای واعظی گفتهاند اساساً ائتلافی در کار نبوده و خودشان را نقش اصلی ماجرای انتخابات 92 و 96 میدانند. نظر حضرتعالی در این باره چیست و رفتار این حلقه را چگونه ارزیابی میکنید؟
قبل از هرچیز از جنابعالی، آقای فقیهی و همه همکاران مجموعه «انتخاب» تقدیر و تشکر میکنم که مجموعه متعادلی را سامان دادهاید و از ابتدا مسیر عقلانیت و میانهروی و تعادل را انتخاب کردهاید.
در خصوص انتخابات 92 و 96 معتقدم که حضور آقای روحانی نتیجه یک اجماع ملی بود. جامعه بهدلیل مجموعه فشارهای سختی که در دوره آقای احمدینژاد متحمل شده بود، به دنبال تغییر بود.
از بین کاندیداها، در میان اصلاحطلبان آقای عارف و در میان اصولگراها آقای قالیباف محور بودند و تنها چهره ملی که به اعتقاد من فراجناحی بود آقای روحانی بود؛ چنانکه ما از ایشان بهعنوان چهره اعتدال نام میبریم. بنابراین در حقیقت در تحلیل یا کالبدشکافی انتخابات 92 و 96 باید آن را ناشی از چهار پدیده، عامل و شاخص اصلی دانست:
اولین عامل، تغییرخواهی در متن اجتماع بود، بدین معنا که جامعه بهشدت نیاز به تغییر را احساس میکرد و بهدنبال چهرهای بود که فاقد ادبیات خشن، رفتارهای عجولانه، تصمیمگیریهای شتابزده و رفتار ناصحیح درمواجهه با نظامهای جهانی باشد و در یک کلام هزینه سنگینی را به ملت تحمیل نکند. در حقیقت، جامعه، دولت و رئیس دولت را در تراز ملت تلقی نمیکرد و بهدنبال رئیسجمهوری بود که در تراز ملت باشد.
نکته بعدی اینکه سه جریان در انتخابات حاضر بودند: اصولگراها، اعتدالیون و اصلاحطلبان. پیروزی آقای دکتر روحانی محصول اجماع اصلاحطلبان و اعتدالگرایان بود. البته من نقش اصولگرایان معتدل را نیز انکار نخواهم کرد.
سومین نکته با اهمیت، شخصیت آقای دکتر روحانی بهعنوان یک چهره ملی بود که در تراز ملت بود. تصویری که جامعه از آقای روحانی داشت تصویری مثبت بود. ایشان در دوران مدیریت خود پس از انقلاب چهرهای میانه، معتدل و عقلانی از خود به نمایش گذاشته بود. در جریان مذاکرات هستهای در دوره قبل، رویکرد ایشان حل مسئله، نگاه استراتژیک، توجه اساسی به منافع و مصالح ملی و همچنین ایجاد بستری برای وفاق ملی بود.
در حقیقت در میان سه گفتمان موجود، گفتمان آیتالله هاشمی که گفتمانی اجماعساز بود ـ یعنی گفتمان اعتدال ـ پیروز شد. بنابراین تحلیل من این است که این حرکت ریشه در گفتمان آیتالله هاشمی دارد. آقای دکتر روحانی پرچمدار گفتمان اعتدال بعد از آیتالله هاشمی است و در مقطع حیات آیتالله هاشمی نیز نسبت آقای دکتر روحانی و آیتالله هاشمی برای افکار عمومی کاملاً روشن بود.
به همین دلیل، پیروزی انتخابات 92 را پیروزی گفتمان اصلاحات و اعتدال میدانیم. گفتمان اعتدال بهتنهایی توان پیروزی نداشت و نیازمند ظرف و ظرفیتی بود که این ظرف و ظرفیت در اصلاحطلبان بهطور بالفعل وجود داشت، اما بهمن رأی با حرکت «رأی خاموش» شکل میگیرد. بهطور کلی، تجربه ما در دوران بعد از انقلاب این است که هرگاه کاندیدایی بتواند رأی خاموش جامعه را بیدار کند و حرکت دهد، میتواند اجماع ملی به وجود آورده و پیروز شود.
با توجه به شرایط اقتصادی پیش آمده در یک سال اخیر برخی اعتقاد دارند که سرمایه اجتماعی آقای روحانی بهشدت ریزش کرده. این را قبول دارید؟
ما در تحلیل سرمایه اجتماعی دو سطح داریم: سطح اول این است که با ظهور یک پدیده، سرمایه اجتماعی افزایش پیدا میکند مثل برجام، یا با بروز پدیدهای مثل افزایش نرخ ارز، گرانی و تورم، سرمایه اجتماعی کاهش پیدا میکند. این یک امر طبیعی و قطعی است، اما پاسخ ما به این سؤال که آیا امکان بازسازی سرمایه اجتماعی وجود دارد، مثبت است.
معتقدم که جامعه در فضای فعلی دچار نوعی نارضایتی نسبت به وضعیت معیشتی و اقتصادی است. اگر دولت بتواند دو عامل انسجام در سطح ملی و کارآمدی در سطح اقتصادی را به اثبات برساند، اعتماد قابل بازسازی است. باید توجه داشت که مسئله اعتماد اجتماعی و سرمایه اجتماعی را بهعنوان یک متغیر مستقل غیرقابل بازگشت تعریف نمیکنیم. اگر بخواهم صریح و شفاف سخن بگویم، معتقدم که افول سرمایه اجتماعی دولت غیرقابلانکار است، اما این سرمایه اجتماعی با پرداختن به دو بحث انسجام و کارآمدی قابل بازسازی و احیا است. بر این باورم که آقای دکتر روحانی ظرفیت بازسازی شرایط فعلی برای بازگشت به شرایط مطلوب را دارد. به عنوان مثال در همین دو ماه اخیر، ثباتی نسبی در بازار ارز شکل گرفت و میبینیم که این سرمایه بهتدریج در حال بازسازی است.
از نظر من، نگرانی و تهدید اصلی، از دست رفتن سرمایه اجتماعی است به نحوی که قابل بازسازی نباشد. با ایجاد اصلاحات در فضای اقتصادی و تغییر وضعیت سفره مردم و بهبود وضعیت معیشت و اشتغال جامعه بلافاصله امکان بازسازی سرمایه اجتماعی وجود دارد.
پیرو صحبتهای شما، آیا تغییر تیم اقتصادی دولت در این زمان اخیر از جمله رئیس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد این ظرفیت را ایجاد نکرده که سرمایه اجتماعی برگردد؟
معتقدم هر تغییری ضرورتاً دربردارندة مفهوم رویش است. به هر صورت قطاری درحال حرکت است و هر از چند گاهی عدهای سوار و عدهای پیاده میشوند. از این امر به «گردش مدیریتی» تعبیر میشود. تجربه همین دو سه ماه اخیر این پیام را منتقل میکند که مدیران جدیدی که در وزارت راه و شهرسازی، بانک مرکزی و وزارت اقتصاد آمدند عملکرد مثبتی از خود نشان دادند البته قضاوت قطعی درباره آن حداقل یک سال زمان نیاز دارد، اما قضاوت محدود ما این را نشان داده است که تغییراتی مثبت در فضای مسکن، شهرسازی و حوزه اقتصادی و ارز رخ داده است.
تغییر در همه دولتها بوده و خواهد بود و یک ضرورت اساسی است لذا نباید برای در مواجهه با تغییرات حساسیت زیاد به خرج دهیم، چراکه امروز به لحاظ ظرفیت منابع انسانی در شرایطی به سر میبریم که جمع زیادی از نسل جدید ظرفیت بهعهده گرفتن مشاغل اصلی و کلیدی کشور را پیدا کردهاند. به عنوان مثال، حدود صدها نفر از مدیران ارشد بازنشسته شدند و بلافاصله بازسازی مدیریتی شکل گرفت. به نظرم کشور دارای فقر مدیریتی نیست، لذا باید اعتماد کرد و افراد جوان را به صحنه آورد و به آنها مسؤلیت داد.
تحلیلهای زیادی در مورد انتخابات 1400 و مشکلاتی که آقای روحانی بخصوص در عرصه بینالملل با آن دست و پنجه نرم میکنند وجود دارد. به نظر شما تا انتخابات 1400 چه اتفاقی قرار است برای کشور بیفتد؟ در حوزه روابط بینالملل و مسائلی از این قبیل؟
آن چیزی که به اعتقاد من در تحلیلهای داخلی کمتر به آن پرداخته میشود بحث دشمن خارجی است. ما نمیتوانیم این واقعیت تلخ را انکار کنیم که دشمن نه جناح میشناسد، نه دولت و نه ملت. بلکه دشمن همواره به دنبال تحقق اهداف خود است، اما در شرایط فعلی با روی کار آمدن یک چهره رادیکال و بیمنطق در آمریکا مناسبات سیاسی جهان ـ از جمله ایران ـ به هم ریخت. رفتار اروپا، چین و سایر کشورهای دنیا با آمریکا مؤید این امر است. به طور کلی میتوان گفت که آمریکای دوران ترامپ، غیر قابل پیشبینی، غیرقابل اعتماد و نگرانکننده است.
پس شرایط کشور را به لحاظ فشارهای خارجی نگرانکننده میدانید؟
شکی نیست که شرایط ما در عرصه خارجی نگرانکننده است و ما باید تدبیر دائمی داشته باشیم. اما نکته کلیدی این است که دشمن همیشه حضور داشته اما ابزارش برای فشار در طول زمان تغییر کرده است. زمانی ابزارش حقوق بشر بود، زمانی تحریم، زمانی جنگ و حمله نظامی. امروز ابزار دشمن فشار بیرحمانه برای ناامیدسازی ملت نسبت به آینده نظام سیاسی است و این پروژه ناامیدسازی یا عدم امید به آینده را بهعنوان پروژه یأس نام میبریم. لذا باید سعی کنیم ملت را نسبت به آینده خود امیدوار کنیم. کسانی که خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه، یأس و ناامیدی را در جامعه تزریق میکنند، مرتکب خطای استراتژیک خواهند شد. ما باید تلاش کنیم نسل جوان و جامعه را به این باور برسانیم که این دولت، این کشور، این امکانات و این سرزمین ظرفیت عبور از بحران را دارد و بهجای دمیدن دائمی روح یأس و ناامیدی در جامعه تولید امید کنیم، البته منظور من ایجاد امید کاذب نیست، بلکه منظورم این است که برای امیدواری جامعه ظرفیتسازی کنیم و این امر، ممکن و شدنی است.
مسئله مهاجرتهای بیرویه و فرار مغزها یکی از دغدغههای اصلی ماست؛ زیرا اصولاً مهاجرت در فضای ناامیدی و یأس صورت میگیرد. یعنی در شرایطی که افراد نسبت به آینده خودشان احساس خوبی نداشته باشند.
انتخابات 98 و 1400 را چگونه میبینید؟
من معتقدم که جامعه ایران غیرقابل پیشبینی است، لذا حتی بزرگان حوزه علوم سیاسی و جامعهشناسی نمیتوانند تحلیل دقیقی از رفتارشناسی جامعه ایران داشته باشند. تعبیری داریم که میگوید میان آنچه جامعه ایرانی اعلام میکند و اعمال میکند تفاوت وجود دارد. بدین معنا که نمیتوانیم بر مبنای یک تصویر و تحلیل ساده از رفتارشناسی جامعه نتیجهگیری قطعی داشته باشیم.
اگر فرض کنیم که همین فردا انتخابات برگزار شود آیا شرایط کشور به گونهای است که مردم در انتخابات شرکت کنند؟
تجربه من بعد از انقلاب میگوید ما باید شناختمان را نسبت به جامعه دقیقتر کنیم. اینکه مردم مشارکت میکنند یا نمیکنند به سه عامل بستگی دارد: عامل اول، کاندیدای مطلوب است؛ عامل دوم کارآمدی است یعنی اینکه فرد مورد نظر توان کاهش فقر و بیکاری و ارتقای معیشت مردم را داشته باشد؛ عامل سوم اقتدار نظام سیاسی در عرصه داخلی، منطقهای و بینالمللی است. این مجموعه عوامل ذهنیت یک فرد را برای رفتن یا نرفتن به پای صندوقهای رأی شکل میدهد.
نکته مهم این است که بین مشارکت و رضایت رابطه وجود دارد، البته ممکن است فردی با وجود نارضایتی از وضعیت خود، باز هم در انتخابات شرکت و در سرنوشت خود مشارکت کند. این دو مسئله با هم تضاد ندارند، زیرا جامعه به این باور رسیده است که عدم مشارکت مسئلهای را حل نمیکند. در مشارکت نیز ممکن است گزینة مطلوب را در میان کاندیداها پیدا نکنند، اما بین کاندیداهای موجود به یک نفر که شرایط بهتری دارد، رأی خواهند داد.
فضایی در کشور بخصوص در شبکههای اجتماعی ایجاد شده که میگویند « اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»؛ یعنی بخشی از مردم اساساً به هیچکدام از جریانهای داخل هیچ گرایشی ندارند. این را قبول دارید؟
از نظر من این بحث اهمیت فراوانی دارد. مطالعات و سنجشها نشان میدهد که به لحاظ مشارکت در بهترین وضعیتی که در گذشته تاریخی داشتیم، آرای سیاسی حداکثر 30 درصد بوده که بهطور متوسط 20 درصد آن به اصلاحطلبان و 10 درصد به اصولگرایان تعلق داشته است. این بدان معناست که هفتاد درصد رأی جامعه غیرحزبی و غیرتشکیلاتی است.
همان آرای خاموش ؟
الزاماً نمیتوان از عبارت رأی خاموش استفاده کرد، بلکه میتوان آن را رأی غیرسیاسی نامید. بخشی از این رأی قومی، جنسیتی، اعتقادی و بخشی نیز اعتراضی است، بدین معنا که میخواهند یک کاندیدا انتخاب نشود. تجربه نشان میدهد که در هر انتخاباتی، بخشی از آرا از جنس اعتراضی است. به عنوان مثال، در انتخابات 76 بخشی از آرای آقای خاتمی، اعتراض به کاندیدای دیگر بود. در سال 96 هم این وضعیت تکرار شد یعنی بخشی از رأی آقای روحانی «نه به آقای رئیسی» بود.
عمده انتخابات همینگونه است. سال 76 هم نه به آقای ناطق بود.
بله. البته کالبدشکافی آرا نیازمند یک تحلیل جامعتر است. ما معمولاً برای مشارکت انواع مختلفی قائل هستیم از جمله مشارکت برنامهای، قومی، جنسیتی، حزبی، جناحی، اعتراضی و.... اما در کالبدشکافی اَشکال مشارکت به این نتیجه میرسیم که مشارکت یک امر تکساحتی و انتزاعی نیست که بتوانیم آن را بهسادگی تحلیل کنیم. یکی از اَشکال مشارکت نیز مشارکت اعتراضی است، لذا برای تحلیل صحیح و دقیق این مسئله باید اطلاعاتی کامل در مورد گرایشهای عموم مردم و خطمشی کاندیداها داشته باشیم، زیرا حداکثر 30 درصد آرای جامعه سیاسی و 70 درصد باقیمانده غیرحزبی و غیرتشکیلاتی است.
چه کسی می تواند پیروز انتخابات 1400 باشد؟
البته الآن برای این بحث زود است اما بهطور کلی کسی پیروز است که بتواند اولاً، انسجام و وفاق ملی ایجاد کند، ثانیاً، کارآمدی لازم برای پاسخ به مطالبات اقتصادی و معیشتی جامعه داشته باشد و ثالثاً، شخصاً از کاریزما و سرمایه اجتماعی برخوردار باشد.
به نظر شما با این وضعیت، آن 70 درصدی که گفتید قابلیت این را دارند که به نفع کسی برخیزند؟
اگر نظام سیاسی بتواند کارآمدی خودش را اثبات کند حتما رأی خاموش به صحنه میآید.
به نظر شما در انتخابات آینده، اصلاحطلبان و اعتدالگرایان باز هم با یکدیگر ائتلاف خواهند کرد و یا این که روند دعوایی که اخیراً تشدید شده باعث جداییشان میشود؟
مصالح و منافع ملی اقتضا میکند که اصلاحطلبان و اعتدالیون دارای یک انسجام قوی و درونی باشند، چراکه تداوم حیات سیاسی اصلاحطلبان و اعتدالگرایان در گرو ایجاد انسجام، وفاق و اجماع است. معتقدم در شرایط فعلی امکان قضاوت قطعی نداریم و باید سیر تحولات جامعه را رصد کنیم تا در آینده بتوانیم تحلیل شفافتری ارائه نماییم. اما باور دارم که هیچ شکاف جدی بین بزرگان اصلاحطلب و بزرگان اعتدالگرا وجود ندارد.
نوع ارتباط اصلاحطلبان با آیتالله هاشمی و آقای دکتر روحانی بیانگر نوعی وفاق درونی و مستمر است اما باید اجازه بدهیم و ببینیم مهندسی سیاسی جامعه در افق نزدیک به 1400 چگونه شکل میگیرد تا بتوانیم تحلیل دقیقتری ارائه دهیم.
جریان مقابل را چطور ارزیابی میکنید؟
در مجموع، چهار جریان سیاسی در کشور وجود دارد. اولین و قویترین جریان سیاسی اصلاحطلبان هستند که از ظرفیت اجتماعی بالایی برخوردارند. دومین ظرفیت کشور اصولگرایان معتدل هستند که حمایت بخش زیادی از متدینین از جمله حوزه علمیه و بازار را بههمراه دارند. جریان سوم اعتدالگرایی است که تداوم گفتمان آیتالله هاشمی است. اینان معتقدند برای تداوم حیات سیاسی باید از هرگونه مناقشات سیاسی عبور کرد به اجماع و اتحاد ملی اندیشید. جریان چهارم جریان رادیکال یا افراطی است که هنرشان برهم زدن معادله قدرت سیاسی است. رادیکالها فاقد پایگاه اجتماعی بوده، ولی از قدرت تخریبگری بسیار بالایی برخوردار هستند.
برچسب ها: اصلاحطلبان ، اعتدالگرایان ، سیدرضا صالحی امیریمنبع: خرداد
کلیدواژه: اصلاح طلبان اعتدال گرایان سیدرضا صالحی امیری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khordad.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خرداد» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۴۸۳۱۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ادعایهای متعارض اصلاحطلبان در خصوص انتخاب هیئت رئیسه مجلس/ از نگاه چپها قالیباف با پایداری ائتلاف میکند یا با اعتدالیها؟
در جریان اصلاحات تحلیل هماهنگی در خصوص انتخاب رئیس و هیئت رئیسه مجلس وجود ندارد به شکلی که برخی از ائتلاف قالیباف با طیف پایداری ها سخن می گویند و برخی از ائتلاف وی با مستقلین و اعتدالیها!
سرویس سیاست مشرق- در میان انبوهی از گزارشها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل با نام «ویژههای مشرق» شما را در جریان مسائل مهم و اثرگذار از نگاه روزنامههای کشور قرار میدهیم.
در این ویژهنامه، نگاهی به آخرین مواضع جناحهای سیاسی و تحولات مهم داخلی، خارجی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور انداخته میشود که مخاطبان بامطالعه آن به رهیافتهای مهم، نکات و تأملات از سیر وقایع اثرگذار دست خواهند یافت، در این بخش با ما همراه باشید
************
روزنامههای امروز یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که فلسطین محور اجلاس سازمان همکاری اسلامی، تأثیر توافق احتمالی حماس و رژیم صهیونیستی بر تنشهای منطقه، کلاه بیمهای بر سر کارگران ساختمانی و بازداشت عوامل پشتیبان گروهک جیشالظلم در راسک در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
مروری بر کنش های سیاسی- رسانه ای اصلاح طلبان و اعتدالیون بیانگر آن است که آنان در خصوص انتخاب ریاست و هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی با تحلیل های متعارضی مواجه هستند.
بر اساس احصاء صورت گرفته، اصلاح طلبان و اعتدالیون در بازنمایی از شرایط مجلس مبنی بر استیلای رادیکال ها، شدت گرفتن لابی ها برای هئیت رئیسه مجلس، سهم خواهی و سهم دهی ها متفق القول هستند اما در خصوص ائتلاف ها برای ریاست مجلس از سویی و میزان توان مستقل ها، اعتدالیون و اصلاح طلبان از جانب دیگر تحلیل های متعارضی را ارائه می کنند.
برگزاری دور دوم انتخابات و تعیین تکلیف فراکسیونهای مجلس به ویژه انتخاب هیئت رئیسه مورد توجه روزنامههای اصلاحطلب قرار گرفته است، روزنامه آرمان ملی از توافق شورای ائتلاف نیروهای انقلاب و جبهه پایداری اظهار توجه کرده و نوشته است:
انتخاب رئیس مجلس بحث مهمی است. ۱۴ اردیبهشت با توجه به ائتلاف شانا و پایداری بهطور قطع باید یا قالیباف و یا آقاتهرانی نامزد ریاست قوه مقننه شوند. حضور محمدباقر قالیباف رئیس مجلس یازدهم در رده چهارم انتخابات مجلس در تهران گمانهزنیهایی را برای اینکه وی در مجلس دوازدهم کرسی ریاست را به رقبایش واگذار میکند شکل گرفته است، اما با وحدتی که بین شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی و جبهه پایداری شکل گرفته احتمال زیاد رقابتی بین این دو جریان وجود نداشته باشد.
این روزنامه در ادامه با تعیین نامزد برای هیئت رئیسه آینده مجلس نوشته است:
اما ائتلاف امنا که در خارج از این ائتلاف است جدیترین رقیب قالیباف برای ریاست مجلس است. سیدمحمود نبویان، نفر اول انتخابات مجلس در تهران در کنار حمید رسایی، مرتضی آقاتهرانی، منوچهر متکی، مجتبی ذوالنوری و حمیدرضا حاجیبابایی از جمله افرادی هستند که نام آنها در کنار نام قالیباف برای ریاست مجلس شنیده شده، البته با توجه به ائتلاف شانا و پایداری بهطور قطع باید یا قالیباف و یا آقاتهرانی نامزد ریاست قوه مقننه شوند.
روزنامه اعتماد نیز در گزارشی با عنوان آناتومی یک رقابت مینویسد:
از مجموع این احوالات تدارک رقابت برخی جریانات اصولگرا برای رقابت با قالیباف بر سر کرسی ریاست مجلس دوازدهم دور از انتظار نبوده و نیست. در مقابل اما جریان قالیباف نیز از انسجام منتخبان مجلس دوازدهم حول محور ریاست او، حتی پیش از برگزاری دور دوم انتخابات میگویند! روزنامه اعتماد ضمن تلاش برای پرهیز از نام بردن طیف اصلاح طلبان در مجلس مدعی شد که مستقلین و اعتدالی ها حدود ۱۰۰ کرسی در مجلس دوازدهم داشته و از نقش موثر این نمایندگان برای رایزنی برای کسب کرسی های مجلس در صورت حمایت از ریاست محمدباقر قالیباف سخن به میان آورد. این روزنامه مدعی شد که صحبت هایی در خصوص انتخابات مسعود پزشکیان به عنوان نائب رئیس مجلس و کسب دو کرسی هیئت رئیسه و ریاست ۳ کمیسیون مجلس انجام شده است.
اما در شرایطی که روزنامه اعتماد از احتمال ائتلاف میان قالیباف و با طیف مستقلین و اعتدالیون سخن به میان می آورد اما روزنامه «هم میهن» مدعی احتمال ائتلاف قالیباف با پایداری ها و طیف رادیکال برای ریاست مجلس خبر می دهد.
هم میهن با بیان اینکه «جبهه پایداری مؤتلف با شانا اگر در مجلس بعدی بخواهد همسویی با جریانی را در پیش بگیرد، بعید است با نمایندگان راهیافته از لیست امنا و صبح ایران به ائتلاف و همراهی نرسد»، می نویسد: «مسلما این شرایط قطعاً به نفع قالیباف نخواهد بود و این امر هم موجب شده که این تصور ایجاد شود که قالیباف از همین حالا و در مجلس کنونی علاوه بر همراهی جریان تندروی موجود، سیگنالهای مثبتی را به تندروها در مجلس بعدی ارسال کند تا بتواند موقعیت فعلیاش را در دور بعدی هم حفظ کند؛ از جمله اینکه برخی حتی احتمال بازگشت طرحهایی مانند طرح صیانت به دستور کار مجلس در روزهای پایانی را در همین مسیر عنوان کردهاند.»
این روزنامه همچنین می نویسد:
درست است که قالیباف حامیانی داشته و به پشتوانه آن پا به میدان انتخابات مجلس گذاشت اما حمایت آنها برای رسیدن به ریاست دوره دوازدهم مجلس کافی به نظر نمیرسد. احتمالاً میانهروها و طیف اقلیت سیاسی مجلس در رقابتی که اگر بین گزینه تندروها و طیف قالیباف شکل بگیرد، دست به همراهی با او خواهند زد اما قالیباف برای رسیدن به ریاست، نیاز به آرای بیشتری دارد و اگر ضرورتی از بیرون بر حضور قالیباف بر ریاست مجلس به میان نیاید، قالیباف چارهای جز جذب رای جبهه پایداری و طیفهای همسو با آن (جریان «امنا» و «صبح ایران») ندارد که آن هم بدون امتیازدهی صورت نمیگیرد و حالا با توجه به شواهد و قرائن مطرحشده به نظر میرسد مذاکرات آغاز شده و اگر قالیباف با همین روند خواهان دستیابی به صندلی ریاست مجلس باشد، با توجه به اینکه در سابقه سیاسی او بالا و پایین و حرکت در طیفهای مختلف اصولگرایی دیده شده است؛ احتمالاً با چهره جدیدی از قالیباف روبهرو خواهیم بود؛ چهرهای که برآمده از همراهی بیش از پیش با تندروهاست!
با توجه به مطالب گفته شده می توان گفت که در جریان اصلاحات تحلیل هماهنگی در خصوص انتخاب رئیس و هیئت رئیسه مجلس وجود ندارد به شکلی که برخی از ائتلاف قالیباف با طیف پایداری ها سخن می گویند و برخی از ائتلاف وی با مستقلین و اعتدالیها!
نکته قابل توجه اینکه اصلاح طلبان در بیان کرسی های متعلق به مستقلین مدعی هستند آرای مستقلین در جبهه اعتدالی ها و اصلاح طلبان می باشد، این طیف که از ۱۰۰ کرسی برای این طیف سخن به میان می آورند پیش از این از فقدان نیروهای اعتدالی و اصلاح طلب در مجلس سخن به میان می آوردند
اصلاح طلبان گرچه تحلیل های متعارضی از شرایط درونی مجلس ارائه می کنند اما کاملا روشن و مشخص است که به دنبال تولید شکاف در میان جبهه انقلاب بوده و تلاش می کنند با طرح برخی حواشی خود را به عنوان اقلیت موثر و تعیین کننده در فضای رسانه ای، بازنمایی کنند.