هدف امریکا در ونزوئلا نئوامپریالیستی است
تاریخ انتشار: ۱ اسفند ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۸۲۰۳۰۴
خبرگزاری مهر- گروه بین الملل: اهمیت حیاتی منطقه آمریکای لاتین در سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا را در دکترین مونروئه شاهد هستیم.
در واقع نوعی امپریالیسم منطقه ای از رهگذر این دکترین بر سایه سیاست خارجی آمریکا سایه افکند و بعدها این امپریالیسم ابعاد جهانی نیز به خود گرفت.
مداخلات دونالد ترامپ در منطقه آمریکای لاتین از جمله ونزوئلا یادآور دکترین مونروئه است و نشان از آن دارد که واشنگتن تاب و تحمل هیچ دولت چپگرا و غیر همسو را در حیاط خلوت خود ندارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اهمیت استراتژیک و منابع نفتی ونزوئلا باعث شده تا آمریکا از تهدید نظامی علیه مادورو رئیس جمهوری این کشور سخن براند. در حال حاضر هم واشنگتن با تحت کنترل داشتن اپوزیسیون در این کشور و به رسمیت شناختن ریاست جمهوری «خوان گوایدو» به عنوان «رئیس جمهور موقت» ونزوئلا دخالتهای خود را وارد مرحله جدیدی کرد.
در این زمینه خبرنگار مهر گفتگویی با پرفسور آرشین ادیب مقدم، رئیس مرکز مطالعات ایرانی مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی(SOAS) دانشگاه لندن انجام داده است که در ادامه می آید.
*در تاریخ ۱۰ بهمن، گوایدو رهبر مخالفین دولت و رئیس کنگره ملی ونزوئلا، با برخورداری از حمایت آمریکا، مشروعیت مادورو را زیر سوال برد و خود را رئیس جمهوری این کشور آمریکای لاتین معرفی کرد. ریشه های اصلی این بحران چیست و نقش آمریکا در آن چیست؟
بدون شک مشکلات اقتصادی و اجتماعی جدی در ونزوئلا وجود دارند و دولت در حل برخی از این مسائل ناتوان بوده است. ونزوئلا که همین دهه پیش در حال شکوفایی بود، مردمش ناگهان برای کار مجبور به مهاجرت به آمریکای لاتین می شوند، برای مثال تعداد زیادی که به پرو رفتند، یکی از کشورهایی که در آغاز از آنها استقبال کرد.
ولی مشکلاتی از این قبیل به طور معمول در سراسر دنیا برای دولت ها پیش می آید. برای مثال تنها به دلیل اینکه مقامات پیشرویِ پس از برگزیت در بریتانیا با تلاش های نسنجیده خود برای جدایی از اتحادیه اروپا به طور جدی به اقتصاد کشور در حال آسیب وارد کردن هستند به این معنی نیست که فلان کشور فراخوان برکناری دولت «ترزا می» را بدهد.
ونزوئلا دقیقا با این مثال قابل مقایسه است. در این جا نیز ما دولت قانونی را داریم که توسط مردم و حمایت های لازم دموکراسی انتخاب شده است درست مانند آمریکا و درست مانند دولت لیبرال «جاستین ترودو» در کانادا و اتحادیه اروپا که خواستار «انتخابات دوباره» و برکناری «مادورو» است.
این یک تقاضای مضحک و توهین آمیز از هر کسی است که به قانون دموکراتیک و حاکمیت مردم ونزوئلا باور دارد. این به نظرِ بیشتر مردم آمریکای لاتین که من با بعضی از آنها صحبت کرده ام یک تناقض است، دونالد ترامپ که به آنها توهین کرده و با ساختن دیوار می خواهد از ورود مکزیکی ها جلوگیری کند اکنون وانمود می کند می خواهد از قاره ای که از فرهنگ و آگاهی سیاسی لبریز است مراقب کند.
*برخی معتقد هستند که بحران ونزوئلا به نوعی بازگشت قوی دولت ترامپ به دکترین مونروئه است که خواهان این است که آمریکای لاتین حیاط خلوت واشنگتن باشد. نظر شما در این خصوص چیست و چرا ترامپ خواهان اجرای قوی تر دکترین مونروئه است؟
هدف پنهان آمریکا روشن است و مشخصا یک هدف نئو-امپریال است. ونزوئلا تحت رهبری «هوگو چاوز» تبدیل به موتور اقتصادی انقلاب بولیواری در آمریکای لاتین شد که استقلال را به دست آورد و آن را پس روزهای گذشته بد دخالت غرب حفظ کرد - زمانی که دولت های آمریکا یکی پس از دیگری از رژیم های دیکتاتوری به بهانه جنگ سرد به عنوان زمینه ای برای «کمونیسم» حمایت می کردند. اولین موج انقلاب کوبا و دومین موج دوره چاوز بود. تغییرات غیر قابل بازگشتند و آمریکای لاتین امروز در حال تلاش است تا در برابر کاستی ها ایستادگی کند.
و دقیقا در این جا ما تفاوت هایی با گذشته داریم. ایالات متحده آمریکا و متحدانش در این مسأله نمی توانند چیزی را در قالب نظم کنونی جهان که به صورت فزاینده ای در حال چند قطبی شدن هست تحمیل کنند.
*واشنگتن از ارتش ونزوئلا خواسته تا به گوایدو ملحق شود حال آنکه احتمال حمله نظامی به ونزوئلا نیز مطرح است. شما احتمال حمله نظامی را چقدر می بینید؟
گزینه نظامی غیر ممکن است چون روسیه بیان داشته که عکس العمل نشان خواهد داد. حتی دولت ترامپ که هیچ ذهنیتی از سیاست جهانی ندارد متوجه می شود که در ونزوئلا یا هیچ جای دیگری گزینه نظامی ممکن نیست.
مسائل پیرامون بحران ونزوئلا بیانگر شکافی است که در سیاست های جهان امروز هستند. گزینه شورای امنیت سازمان ملل هم به دلیل اینکه روسیه و چین قطعنامه ای را که علیه مادورو باشد وتو می کنند منتفی است.
از طرف دیگر ترکیه، متحد آمریکا در پیمان ناتو، از قانونی بودن دولت «مادورو» حمایت می کند به علاوه رویکرد اتحادیه اروپا نیز نسبت به بحران به وجود آمده کمی متفاوت است. ولی پافشاری مکرر آنها بر اولتیماتوم ناامید کننده، از نظر نُرم های بین المللی یک رفتار نامناسبِ غیر قابل دفاع و باعث شکست خودشان است.
دلیل اینکه چرا «مادورو» هنوز در قدرت است دقیقا به خاطر این چند قطبی بودن بستر جهانی است - چندین قدرت در سیستم بین المللی در حال موازنه با یکدیگرند که این به ونزوئلا امکان انتخاب متحدانش را می دهد.
روسیه و چین اگر این جریان را با وجود مشکلات تا پایان ادامه دهند در طرف درست تاریخ آمریکای لاتین قرار خواهند گرفت زیرا جنگ بین حقیقت و دروغ همیشه به نفع حقیقت تمام می شود - دیر یا زود علیرغم طبیعت سلطه طلب ریاست جمهوری ترامپ حقیقت پیروز می شود، ریاست جمهوری که تنها سیاست هایی شامل تبلیغات ناآگاهانه و کوتاه بینانه که دانش نصف و نیمه ای در پشت آن است می توانند مشخصه های آن باشند.
دولت های آمریکا یکی پس از دیگری ثابت کرده اند که به دنبال زیر دست هستند. من هیچ شکی ندارم که نیروهای حامی «گوایدو» دقیقا همان سربازهای زیردست هستند که با نیت استقلال ملی قدم برنمی دارند.
از نظر شم سیاسی «گوایدو» اشتباه بزرگی انجام داد که این گونه ظاهر شد چرا که فرهنگ سیاسی عمیق آمریکای لاتین با این غنا و فرهیختگی خود را در اختیار کسی برای زیردستی هیچ کسی قرار نمی دهد.
«دنی گلاور»، بازیگر هالیوود کاملا در بیان این مطلب در مصاحبه اخیرش با شبکه «اخبار واقعی» (The Real News Network) به درستی چنین می گوید: «تلاش در آمریکای لاتین شاید حساس ترین تلاش برای آینده سیاست های جهان باشد. آمریکای لاتین منطقه ای از جهان است که برای دهه ها تحت فرمان دخالت های خارجی بوده است. ولی با انقلاب کوبا و پس از آن با دوران چاوز تلاش های زیادی برای رهانیدن مردم این منطقه از زیردستی قدرت های خارجی یک بار و برای همیشه به وجود آمد. پس از آن از نظر امپریالیسم غربی و استعمارگری (colonialism)، استقلال پسااستعمارگری، انقلاب و غیره شباهت های زیادی بین آمریکای لاتین، غرب آسیا و شمال آفریقا به وجود آمد.
*موضع جمهوری اسلامی ایران در خصوص بحران ونزوئلا را چگونه ارزیابی می کنید؟
ایران باید سیاست خارجی خود را بر پایه این ارزش فرهنگی عمیق پایه گذاری کند. مطمئنا در حمایت از «مادورو» از نظر ارتباط با شرکای بالقوه کارهای بیشتری لازم است انجام شود، نه تنها همراه ترکیه بلکه با دیگر کشورهای آمریکای لاتین که احساس همدردی می کنند مانند کوبا، بولیوی و نیکاراگوئه.
ایران سرمایه دیپلماتیک زیادی برای ایجاد روابط بلند مدت با این کشورها صرف کرده است و این تلاش ها می توانند به گفتگو های استراتژیکتری تبدیل شوند، به ویژه در این بحران که خطوط مبارزه روشن هستند. دقیقا اکنون تبدیل تهدید به فرصت می تواند فرمولی برای یک ابتکار دیپلماتیک عاقلانه باشد.
کد خبر 4544897منبع: مهر
کلیدواژه: خوان گوایدو نیکلاس مادورو ونزوئلا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۸۲۰۳۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اسرائیل جرأت نکرد تصاویر آثار حمله ایران را به دنیا نشان دهد
بدون شک میتوان عملیاتهای طوفان الاقصی و وعده صادق را که به ترتیب توسط حماس و ایران انجام شدند، نقطه عطفی در تحولات منطقه و تغییر نظم بینالملل به حساب آورد. - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، بدون شک میتوان عملیاتهای طوفان الاقصی و وعده صادق را که به ترتیب توسط حماس و ایران انجام شدند، نقطه عطفی در تحولات منطقه و تغییر نظم بینالملل به حساب آورد. این رویدادها از یک سو ثابت کردند که بازدارندگی اسرائیل با اتکا به تمامی همپیمانانش تا چه اندازه پوشالی است و از سوی دیگر، باعث شدند تا مبارزه برای آزادی فلسطین از چنگال رژیم غاصب صهیونیستی، در ملتهای جهان به عنوان یک آرمان واقعیت آفرین مورد توجه قرار گیرد. پس از عملیات وعده صادق که توسط جمهوری اسلامی و به عنوان دفاع مشروع در پاسخ به تجاوز رژیم صهیونیستی به کنسولگری ایران در سوریه انجام شد، قدرت و اقتدار گفتمان انقلاب اسلامی برای جهان و بویژه برای سردمداران استکبار به وضوح مشخص شد. با این وجود، اسرائیل و هژمونی رسانهای حاکم بر فضای بینالملل، تلاش کردند ابعاد مختلف عملیات را سانسور کرده و آن را اقدامی کوچک جلوه دهند؛ تلاشی که البته ناکام ماند. روزنامه ایران دیلی (روزنامه انگلیسی زبان مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران) برای آگاهی مخاطبان ایرانی و بینالمللی از ابعاد عملیات ایران علیه اسرائیل، مصاحبهای اختصاصی با سردار سرلشکر غلامعلی رشید انجام داده است. او که یکی از فرماندهان اصلی عملیات «وعده صادق» محسوب میشود، در دوران دفاع مقدس از فرماندهان ارشد سپاه بوده و مسئولیتهایی همچون جانشینی فرمانده نیروی زمینی سپاه و معاونت عملیات سپاه را برعهده داشته است. سرلشکر رشید پس از جنگ، معاون اطلاعات و عملیات ستاد کل نیروهای مسلح و سپس جانشین آن ستاد شد و در حال حاضر، فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء(ص) است. در ذیل، مشروح گفتوگو با او را میخوانید.
عملیات 7 اکتبر حماس را چگونه ارزیابی میکنید و فکر میکنید مهمترین دستاورد این عملیات چه بود؟
مهمترین دستاورد این عملیات این است که پوشالی بودن اسرائیل نمایان شد. پایههای ارتش اسرائیل به عنوان نیرویی که به این شکل پرمدعا و این ارتش دروغگو که طی این هفتاد سال ادعا میکرد من بیحریفم؛ من کسی بودم که ارتش مصر را شکست دادم ارتش اردن را شکست دادم، ارتش سوریه را شکست دادم، فروریخت؛ رژیمی جعلیای که در این سالهای اخیر هم مأموریت دارد که علیه ما رجز خوانی کند. این نکته بسیار مهمی است. شهید حاج قاسم سلیمانی میگفت هر دولتی در عالم یک ارتش دارد اما در اسرائیل برعکس است؛ یک ارتش وجود دارد که آن ارتش یک دولت جعلی ساخته است، یعنی ما فقط با یک نیروی نظامی مواجهیم و نه چیزی بیشتر. اینها آمدند و چیزی را در اینجا کاشتند که به خیال خودشان از آن یک کشور به وجود بیاید؛ اسرائیل مفهومی شبیه ایمپلنت در دندانپزشکی است که انگلیسیها و کشورهای غربی آن را کاشتهاند و حیات اسرائیل هم به غرب وابسته است. یعنی اگر روزی غرب نباشد، اسرائیل یک شبه فرو میپاشد و برعکس هم هست؛ یعنی اگر اسرائیل فروبپاشد، غرب هم فرومی پاشد. اسرائیل در ایران سفارت ندارد، اما تمام سفارتخانههای غربی به او کمک میکنند. از اطلاعات و هر کمکی اعم از سیاسی، نظامی، رسانهای و... نیاز داشته باشند، در اختیارشان قرار داده میشود.
جمهوری اسلامی ایران بارها به وضوح بیان کرده است که اسرائیل غاصب و اشغالگر باید از بین برود؛ این آرمان در عرصه واقعیت تا چه اندازه دست یافتنی است؟
این نکته را اینجانب عرض کنم که متأسفانه برخی از اساتید دانشگاه و روشنفکران مغالطه کردهاند که جمهوری اسلامی ایران، گفته ما میخواهیم اسرائیل غاصب را نابود کنیم؛ در حالی که رهبری و مقامات جمهوری اسلامی همیشه گفتهاند که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام سیاسی به کمک همه دولتها و ملتهای مسلمان باید اسرائیل غاصب و متجاوز را که قبله اول مسلمین و سرزمین ملت مسلمان فلسطین را اشغال کرده، شکست دهد و نابود کند. چیزی که برای فرماندهان ارتش اسرائیل آزار دهنده است و مایه کابوسشان است، همین شکننده بودنشان است؛ و کابوس آزاردهنده برای فرماندهان اسرائیل این است که اینها میگویند فقط 1100 نفر به ما حمله کردند و ما را به این شکل به هم ریختند؛ حماس 30 هزار رزمنده دارد؛ اگر 10 هزارنفر از این رزمندگان بار دیگر غافلگیرانه به ما حمله کردند، به همراه 10 هزار نفر از رزمندگان حزبالله لبنان و 2 یا 3 هزار نفر از این جوانان کرانه غربی، کار اسرائیل تمام میشود. تازه این رقم بخش کوچکی از قوای آنهاست.
اسرائیل سرزمین بسیار کوچکی دارد؛ یک بار در خردادماه سال گذشته در یکی از جلسات مستمری که با فرماندهان ارشد نیروهای مسلح سپاه و ارتش داشتیم با اشاره به عملیات بیت المقدس مقایسهای بین شیوه اقدام ما در این عملیات و وضعیت اسرائیل انجام دادم؛ وسعت عملیات بیت المقدس ما در جنگ در برابر عراق 6000 کیلومتر مربع بوده است. یعنی ما وسعت جغرافیایی فلسطین اشغالی را در این عملیات آزاد کردیم؛ ما نقشه این منطقه را روی نقشه جغرافیایی فلسطین اشغالی گذاشتیم؛ از مرزهای جنوب لبنان یعنی نیمه شمالی خاک فلسطین اشغالی را پوشاند تا اطراف کرانه غربی و تا اشدود را پوشاند؛ یعنی تا جنوب تل آویو. یعنی ما دیدیم که مراکز حکومتی، مراکز نظامی، مراکز جمعیتی و مراکز اقتصادی همگی در این منطقه قرار میگیرند؛ مابقی مناطق جنوب اسرائیل عمدتاً بیابانی است؛ مناطقی مثل صحرای نقب و اطراف غزه تا بندر عقبه همگی بیابان هستند و جمعیت قابل توجهی در آنجا وجود ندارد. عمده جمعیت یهودی و اعراب قدیم 1948 در این منطقه هستند؛ همه شهرهای اسرائیل، همه مراکز حکومتی، وزارت دفاع، ستاد ارتش، مراکز صنعتی و... آن حرفی که فرمانده ارتش ما برادر عزیزم امیر سرلشکر موسوی زد، حرف محاسبه شدهای بود؛ خبرنگاری قبلاً از امیر موسوی پرسیده بود که اگر جنگی بین ایران و اسرائیل اتفاق بیفتد، ارتش، سپاه و نیروهای مسلح ایران چگونه میتوانند اسرائیل را شکست دهند؟ او در پاسخ گفته بود که اگر شرایطی و امکانی به وجود بیاید که ارتش و سپاه در کنار هم در مقابل ارتش اسرائیل قرار بگیریم، فقط با یک عملیات و نه بیشتر در همان مقیاس عملیاتهایی مثل فتح المبین و بیت المقدس کار اسرائیل را تمام میکنیم؛ یعنی اگر از جنوب لبنان، از جولان و از همین کرانه غربی و از خود غزه نیرویی در حد همین رزمندگان فتح المبین به اسرائیل حمله کنند، کار آنها تمام است و ارتش اسرائیل نابود میشود و واقعه 7 اکتبر هم نمونهای از این مسأله بود؛ اسرائیل نتوانست حتی در مقابل یک گروه چریکی و نه یک ارتش منظم به درستی عمل کند؛ آن هم حملهای که فقط حدود 16 تا 20 ساعت به طول انجامید پس این ارتش پر مدعا تصویری که از خودش میسازد دروغین است.
وضعیت کنونی اسرائیل را از حیث مؤلفههای جغرافیایی و جمعیتی چگونه میبینید؟ فکر میکنید بحرانهای مختلفی که رژیم اسرائیل با آنها روبهرو است تا چه اندازه این کشور را شکننده و ضعیف کرده است؟
ما نباید فکر کنیم که اسرائیل همان چیزی است که خودش و رسانههای غربی به تصویر میکشند. بعضی وقتها اسرائیل میآید در ایران کاری انجام میدهد و مثلاً دانشمند هستهای ما را ترور میکند یا اقدام انفجاری در یک نقطه محدود انجام میدهد و بعد این کار خودش را بسیار بزرگتر از چیزی که بوده نشان میدهد؛ کل امپراطوری رسانهای غرب هم از او پشتیبانی میکند؛ چون اسرائیل با کمکهای مستقیم امریکا و اروپا سرپاست، همه امکانات را به رایگان در اختیارش قرار میدهند؛ پول، تجهیزات، پیشرفتهترین سلاحها و هر نوع کمکی که بخواهد. در حال حاضر فرمانده سنتکام در تلآویو قرارگاه عملیاتی برپا کرده و از نزدیک در حال فرماندهی میدان جنگ است. سربازان فرانسوی، انگلیسی و امریکایی در کنار سربازان اسرائیلی میجنگند؛ یعنی اسرائیل چنین رژیم جعلی است.
کتابی هست به نام جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا که آلاسدایر درایسدل و جرالد هنری بلیک که دو جغرافیدان انگلیسی هستند، آن را در دهه 80 میلادی نوشتهاند و توسط خانم درّه میرحیدر ترجمه شده و خواندن آن را به شما پیشنهاد میکنم؛ در بخش دوم کتاب تحت عنوان «جداسازی و سیر تکامل نظام دولتها» وارد بحث اسرائیل شده و نوشته است: اسرائیل یک پارادوکس است و ثمره یک ایدئولوژی افراطی به نام صهیونیسم است؛ مسائل بسیار حادی دارد و هرگز قادر به واحدسازی این مردمی که از سراسر دنیا گرد آورده، نیست. در این کتاب آمده که جمعیت یهودیهای اسرائیل از سراسر دنیا از 102 کشور مختلف آورده شده و در اینجا جمع شدهاند و این جمعیت گردآوری شده، چند زبانه است و حداقل به 15 زبان تکلم میکنند (عبری - عربی - انگلیسی - لهستانی - روسی - آلمانی - ایرانی - اسپانیایی - آفریقایی و...). دلیل این شکستی که متوجه اسرائیل شد و قادر به ترمیم آن نخواهد بود، چیزی نیست جز اینکه این ارتش و این دولت جعلی اسرائیل و جامعهای که در آن سرزمین اشغالی جمع شدهاند، بیهویتاند و فاقد علت وجودی هستند که عامل مهم تشکیلدهنده یک دولت و ملت است ـ هویت ملی ندارند - پیوستگی فرهنگی ندارند و هیچکدام از عناصر و مؤلفههای مهم را که یک دولت و ملت باید داشته باشند، ندارند.
اینها هویتی ندارند؛ نه هویت فرهنگی دارند و نه هویت ملی و نه به هم پیوستهاند؛ یعنی انسجام و پیوندی میان آنها وجود ندارد. وضعیت این جمعیت با وضعیت مردم ایران اصلاً قابل قیاس نیست؛ مردم ایران پیوندهای مستحکم و قوی با یکدیگر دارند؛ عواملی مانند تجانس مذهبی، تجانس نژادی، تجانس زبانی و تجانس قومی که در ایران هست در کمتر جایی از دنیا وجود دارد. دشمنان و رسانههای معاند غرب سعی دارند القا کنند که تنوع قومیتی در ایران سبب شکاف میان جامعه ما شده است، در حالی که در واقعیت اینگونه نیست؛ درست است که در ایران تنوع فرهنگی و قومی وجود دارد، اما مردم ایران از این تفاوتها در راستای همدلی خود استفاده میکنند و اتفاقاً این تنوع و تفاوت، صمیمیتها را بیشتر کرده است. همه این قومیتها و گروههای متنوع در جامعه ایران هر زمان که ذرهای احساس خطر میکنند، یک دل و یک زبان کنار هم میمانند و برای دفاع از ایران با هم متحد میشوند. عوامل موقعیت راهبردی و فضا، وحدت سرزمینی، ریشه کهن تاریخی، تجانس زبان، مذهب و دین و نژاد و قومیت، ساختار فرهنگی، آرمان سیاسی و حکومت قدرتمند مرکزی از عوامل درونزا و تهدیدات خارجی (به تحریک استکبار جهانی) از عوامل برونزا هستند که در ایجاد و افزایش همبستگی و وحدت و پیوستگی میان ساکنان سرزمین ایران مؤثرند و اما در اسرائیل چنین چیزی وجود ندارد؛ هیچ کدام از این پیوندها وجود ندارد؛ اسرائیل هیچ کدام از مؤلفههایی را که علت وجودی یک کشور است و بر اساس آنها یک کشور تشکیل میشود، ندارد.
درباره عملیات وعده صادق توضیح دهید و ابعاد داخلی و بینالمللی آن را برای مخاطبان خارجی بیان کنید.
دو عملیات «طوفان الاقصی» که توسط حماس انجام شد و عملیات «وعده صادق» که اقدام نظامی مستقیم ایران علیه رژیم بود، بهوضوح نشان داد که اسرائیل بشدت آسیبپذیر است. دیگر هیچ چیز به قبل از طوفان الاقصى و اقدام مستقیم نظامی جمهوری اسلامی برنمیگردد. هر شکل از پاسخ رژیم برای رهایی از باتلاقی که در آن گرفتار شده، باعث فرورفتگی بیشتر خواهد شد. محورهای مقاومت دست برتر را دارند و افق ده سال آینده محور مقاومت دیدن دارد. تاریخ از نو بازخوانی خواهد شد.
ملتهای مظلوم منطقه بویژه ملت مظلوم و مسلمان فلسطین و لبنان در برابر اشغالگر صهیونیستی راه مقاومت را آموختهاند و به فضل پروردگار بر رژیم اشغالگر صهیونیستی به کمک همه دولتها و ملتهای مسلمان از جمله جمهوری اسلامی ایران غلبه خواهند کرد و او را شکست خواهند داد. مشخصههای امریکا و رژیم صهیونیستی را در منطقه همه ملتها میبینند؛ اشغال سرزمین ملتی مسلمان، آواره کردن ملت فلسطین، زورگویی، باجخواهی، جنایت و نسلکشی و کشتار طی 70 سال ادامه دارد و ملت مسلمان فلسطین حاضر به تسلیم شدن در برابر امریکا و رژیم صهیونیستی نیستند.
مهمترین برجستگی عملیات وعده صادق ظهور اراده و تصمیم رهبری ایران بود که همه دشمنان را غافلگیر کرد؛ اسرائیل که تصور میکرد یک دژ نظامی نفوذناپذیر است، مورد تهاجم و نفوذ موشکها و پهپادها قرار گرفت و نفس اراده و تصمیم ملت بزرگ ایران که در رهبری انقلاب متجلی شد، اهمیت استراتژیک دارد. اینکه چه میزان از شلیکهای ایران بر اهداف اصابت کرده، به مراتب اهمیت کمتری دارد. عملیات وعده صادق، عبور از بازدارندگی خودساخته و توهمی رژیم صهیونیستی بود که تصور میکرد با تکیه بر قدرتهای امریکا و ناتو، بازدارندگیاش تضمین شده است. وقتی که دیدند رهبری ایران تصمیم قاطع خود را برای تنبیه متجاوز اسرائیلی گرفته است، همه با هراس به کمک اسرائیل آمدند. امریکا با حمایت کامل و گلچینی از قدرتهای ناتو بویژه انگلیس و فرانسه و برخی کشورهای منطقه، لایههای دفاعی متعددی در برابر قدرت تهاجمی موشکی و پهپادی ایران ایجاد کردند و در جغرافیایی به وسعت حداقل یک میلیون کیلومتر مربع بر فراز فضاهای عراق، اردن، شمال عربستان، دریای سرخ، شرق مدیترانه، قبرس و فلسطین اشغالی آرایش دفاعی گرفتند و علیرغم این دیوارهای دفاعی در حمایت از رژیم صهیونیستی، موشکهای پر قدرت ایران از سپرهای دفاع موشکی عبور کرد و دو مرکز نظامی نواتیم و شلاخیم را درهم کوبید. رژیم صهیونیستی جرأت نکرد تصاویری از این دو پایگاه نظامی را به دنیا نشان بدهد؛ اگر امریکاییها، انگلیسیها و فرانسویها و سنتکام به کمک رژیم صهیونیستی نمیآمدند، قطعاً 80 درصد از پرتابههای ایران، پایگاههای نظامی رژیم صهیونیستی را درهم میکوبیدند.
با عملیات وعده صادق، آرایش استراتژیک یکبار دیگر به سود جمهوری اسلامی ایران تغییر کرد و این تغییر در شرایطی اتفاق افتاد که امریکا اعلام کرد «ما کنار اسرائیل با اراده آهنین ایستادهایم!» امریکا و رژیم صهیونیستی و سایر قدرتهای غربی که به کمک اسرائیل آمدند، در طول عملیات، 10 ساعت در هراس و اضطراب و دلهره بسر بردند و شاهد تحمیل اراده ملت ایران و شکست بازدارندگی اسرائیل بودند. قدرت ایران را همگان تحسین کردند که بدون غافلگیری و با اعلام قبلی، رژیم صهیونیستی را تنبیه کرد و در حقیقت، سیلیها و مشتهای محکمی به لات گستاخ و جنایتکار منطقه زد و او را سر جایش نشاند.
این عملیات تهاجمی را در پاسخ به جنایت رژیم صهیونیستی علیه فرماندهانش در کنسولگری و سفارت ایران در دمشق انجام داد که به درخواست دولت سوریه در آنجا مستقر شدهاند؛ عملیات تهاجمی وعده صادق را بخشی از نیروی هوا فضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برعهده داشت که این بخش کوچک، تنها 20 درصد توان تهاجمی خود را به کار گرفت و در مقابل، امریکا و ناتو و سنتکام و رژیم صهیونیستی با 240 فروند هواپیمای جنگنده و سامانههای متعدد ضد موشکی مستقر بر ناوهای امریکا در مدیترانه و دریای سرخ و سامانههای ضد موشکی رژیم صهیونیستی با هراس به دفاع برخاستند و آن بخش کوچک نیروی هوا فضای سپاه با 80 درصد توان تهاجمی خود آماده بود تا بنا به دستور موجهای بعدی حمله را آغاز کند؛ اما فرماندهان ایران تشخیص دادند که تنبیه رژیم صهیونیستی در همین حد کفایت میکند و حمایت این گونه از رژیم صهیونیستی از سوی امریکا، انگلیس، فرانسه و دولتهای اروپایی، انسان را یاد جنگهای صلیبی میاندازد.
امریکا و دولتهای اروپایی شریک قطعی جنایات رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی هستند و هرگز این هزینههای راهبردی که امریکا و دولتهای اروپایی برای حمایت از رژیم صهیونیستی میپردازند، مورد قبول ملتهای غربی نیست. آیا انسانهایی حکیم و عاقل در جامعه غرب پیدا خواهد شد تا به کمک ملتهایشان، مانع سیاستهای دولتهای خود در حمایت از نسلکشی و ویرانگری اسرائیل غاصب علیه ملت مظلوم فلسطین بشوند؟
یعنی واقعیت اسرائیل با آنچه در رسانهها از خود به نمایش میگذارد، یکی نیست؟
خیر. تصویری که اسرائیل از خودش در رسانهها میسازد، هرگز با تصویر واقعی اسرائیل در داخل سرزمین فلسطین اشغالی انطباق ندارد. تصویر دروغین از خودش میسازد؛ اینکه من بیحریفم و حریف ندارم.
در عملیات 7 اکتبر تمام هیمنه دروغینش شکسته شد؛ توسط 1100 یا 1200 نفر از رزمندگان یک گروه چریکی که همه نظامیان میدانند این تعداد، استعداد رزمی و مانوری یک تیپ پیاده است. 1100 نفر به این ارتش پرمدعا حمله کردند؛ بعضی از رزمندگان حماس میگویند که اسرائیلیها خواب بودند، شراب خورده بودند؛ همه در تانکها و در قرارگاهها، خواب بودند؛ اصلاً باورمان نمیشد که ارتش اسرائیل با یک عملیات چند ساعته ما تا این اندازه فرو بپاشد. خود امریکاییها هم میگویند؛ بلینکن که وزیر خارجه امریکاست و به کشورهای عربی رفت و آمد میکند، به منطقه که آمده بود، به نخستوزیر عراق گفته بود که ارتش اسرائیل فروپاشیده بود و کارش تقریباً تمام بود؛ ما رفتیم و به آنها کمک کردیم و این ارتش را از زمین بلند کردیم و نگهاش داشتیم تا به طور کامل از بین نرود و سعی کردیم آنها را مجاب کنیم تا ایستادگی کنند و با تکیه به ما کارشان را ادامه دهند. بنابراین رژیم صهیونیستی از نظر اقتصادی و نظامی به کمک حمایتهای مستقیم امریکا و اروپا سر پا ایستاده است و به رایگان هر امکانی را که نیاز داشته باشد، در اختیارش قرار میدهند حتی سلاح کشـــــــــتار جمعی یعنی بمب اتم!
منبع: ایران
انتهای پیام/