سفر بن سلمان به ۳ کشور و اهداف خطرناکی که علیه ایران دنبال میکند
تاریخ انتشار: ۳ اسفند ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۸۴۶۷۰۸
خبرگزاری مهر-گروه بین الملل: سفر محمد بن سلمان به کشورهای آسیایی در حالی به دو کشور انجام شده و در کشور سوم در حال انجام است که ولیعهد سعودی هنوز از برزخ مربوط به قتل جمال خاشقجی روزنامه نگار و منتقد سعودی رها نشده است.
العهد در مطلبی در این زمینه آورده است: « سفر آسیایی محمد بن سلمان ولیعهد عربستان با حوادث و تحولات خاصی همراه بود از انفجارهایی که همزمان با آن رخ داد تا تاخیر در سفر و لغو برخی دیگر از سفرها که قرار بود به کشورهای دیگر انجام شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سفر ولیعهد عربستان قرار بود که در ۱۶ فوریه انجام شود و دو روز قبل از آن دو انفجار رخ داد که انگشت اتهام در هر دو انفجار به سوی پاکستان نشانه می رود. در انفجار نخست در ۱۳ فوریه حمله انتحاری در سیستان و بلوچستان ایران رخ داد که انگشت اتهام به سوی نیروهای امنیتی پاکستان و حمایت آنها از گروه تروریستی جیش الظلم که مسئولیت عملیات را برعهده گرفت، نشانه رفت. در روز دوم حمله انتحاری به کشمیر رخ داد که بازهم انگشت اتهام از سوی هندی ها به پاکستان و به ویژه دستگاه اطلاعاتی آن نشانه رفت.
آنچه قابل ملاحظه است دو انفجار ویژه که شمار زیادی قربانی داشت و این موضوعی کم سابقه و آن هم همزمان با سفر ولیعهد سعودی به پاکستان است که ذهن تحلیلگران و ناظران امور را به خود مشغول کرده است.
به سفر محمد بن سلمان از حیث شکل بازمی گردیم که با نکاتی همراه است؛
اولا، تعویق سفر به مدت یکروز آن هم بدون علت که این از حیث دیپلماتیک موضوعی شاذ و بی برنامه است و گواه بر آشفتگی جدول سفر که معمولا باید محکم و مشخص و با اهداف خاص باشد تا روز و حتی ساعت سفر هم مشخص باشد، است و به نظر می رسد که فقط هدف، انجام سفر بوده است.
ثانیا، اینکه رسانه های پاکستانی اعلام کرده اند که ریاض هزینه سفر را به طور کامل پرداخته است از مایحتاجات و لوازم شخصی برای اقامت محمد بن سلمان گرفته تا ۳۵۰۰ کبوتری که از بازارهای محلی خریداری شده بود تا در مراسم استقبال از ولیعهد عربستان به آسمان پَر داده شوند.
ثالثا، لغو سفر بن سلمان به مالزی و اندونزی آنهم بدون دلیل به گونه ای که مهاتیر محمد در پاسخ به رسانه ها گفت که علت را نمی داند و تنها چیزی که می داند این است که سفر لغو شده است. این گواه بر نبود برنامه سفر است.
اما از حیث موضوع نیز بررسی چند نکته ضروری است؛
اولا؛ هر سفری هدفی دارد و بر اساس ایجاد ائتلاف یا تحکیم ائتلاف یا اطمینان بخشی به همپیمان است؛ اما هدف سفر ولیعهد عربستان چه بوده است؟ آیا پیام میانجی گری و آتش بس میان هند و پاکستان بوده است یا بحران هدفمند و عمدی؟
در ثانی، اینکه از قراردادها و حمایت از اقتصاد و نیز سرمایه گذاری خبر داده شده است، موضوع جدیدی نیست که در بند تحلیل راهبردی محسوب شود و آن را می توان در مقوله تحلیل اقتصادی و مالی برشمرد.
ثالثا، . موضوع قابل توجه دیدار با «قمر جاوید» رئیس ستاد ارتش پاکستان است که در عرف پاکستان به مثابه حاکم فعلی محسوب می شود. تحلیلگران و ناظران امور بر این باورند که ارتش پاکستان همه کاره است.
ذکر دو نقطه قابل توجه در سفر ولیعهد عربستان به پاکستان قابل توجه است؛
۱-برنامه هسته ای پاکستان و بلندپروازی های هسته ای سعودی ها
۲-گروههای تروریستی که ارتش برای برخی از آنها پوشش سیاسی لازم را فراهم می آورد به گونه ای که به برخی از آنها اجازه رقابت در انتخابات برای خاموش کردن صدای مخالفان را می دهد.
اما درباره سناریوهای سفر محمد بن سلمان به کشورهای آسیایی می تواند به دو سناریو اشاره کرد؛ نخست اینکه ما در برابر سفری بدون هدف و برنامه و ظاهری برای شکستن انزوا و بن بستی که سعودی ها به ویژه ولیعهد عربستان به دنبال کشته شدن جمال خاشقجی به آن گرفتار شده است، قرار داریم. ولیعهد عربستان که نمی تواند به غرب برود پس شرق را مورد توجه قرار داده است تا مشکلاتی که با آن روبرو است را حل کند.
بن سلمان با این سفر قصد دارد این پیام را به محافل آمریکایی برساند که از همکاری هسته ای با پاکستان و چین و سرمایه گذاری در شرق در صورتی که آمریکایی ها از وی دست بردارند ابایی ندارد.
ولیعهد سعودی با سفر به کشورهای آسیایی به دنبال بهبود وجهه و شرایط عربستان با توجه به صعود و مطرح شدن قطری هاست و به نوعی می کوشد که در رقابت با قطری ها شرایط ریاض را بهبود بخشد.
اما سناریوی دوم این است که ما در برابر حرکت هماهنگ شده با آمریکا قرار داریم که بن سلمان به نیابت از آمریکا در راستای حمایت از تروریسم و گشودن جبهه پاکستانی-ایرانی حرکت می کند تا ایران را هدف قرار دهد و آنرا گرفتار مشکلات کند و همچنین به دنبال تاثیر گذاری بر تعاملات نفتی تهران با دهلی نو است».
آنچه به طور خلاصه درباره سفر محمد بن سلمان به کشورهای پاکستان، هند و چین می توان گفت عبارت است از؛
-گسترش مبادلات تجاری در تقابل با ایران. هند یکی از خریداران اصلی نفت ایران و پاکستان خریدار گاز ایران است. عربستان قصد دارد که صادرات نفت به این سه کشور(هند، پاکستان و چین) آسیایی را گسترش دهد و نفت خود را جایگزین نفت ایران کند که امکان صادرات آن به دلیل تحریم های آمریکا محدود شده است. بن سلمان قصد دارد که با دادن امتیاز و تضمین های نفتی به نیابت از آمریکایی ها فشارهای اقتصادی بر ایران را تشدید کند اما اینکه آیا این کشورها به ویژه هند و پاکستان در راستای اجرای اهداف مورد نظر ریاض حرکت خواهند یا خیر پرسشی است که جواب آنرا گذشت ایام مشخص می کند.
-ترمیم وجهه سیاسی و خروج از انزوا و بن بستی که پس از قتل جمال خاشقجی به شدت آسیب دیده است به ویژه که بسیاری از کشورها از پذیرش وی بیم دارند که از جمله آن مالزی و اندونزی است. به عبارت دیگر بن سلمان قصد دارد که با دلارهای سعودی از تنگنا خارج شود و این در حالی است که هنوز مشخص نیست وعده های بن سلمان وعده سرخرمن است یا محقق می شود.
-ارسال این پیام به غرب و آمریکا مبنی بر اینکه شرق و بازارهای آن برای عربستان هم مورد توجه است و غرب به تنهایی مورد توجه نیست و به عبارت دیگر سعودی ها به دنبال ایجاد توازن هستند.
-رقابت پنهان با قطری ها به ویژه که روابط سعودی ها و قطری ها قطع است و ریاض به دنبال چنگ انداختن بر بازارهای آسیایی در رقابت با دوحه است.
-نقش موثر اقتصاد در روابط بین الملل. استقبال نخست وزیران پاکستان و هند از بن سلمان و تمجید مقامات این دو کشور از ولیعهد سعودی به خوبی تاثیرات اقتصاد در روابط میان کشورها را آشکار می کند و اینکه چگونه سیاست متاثر و تحت الشعاع اقتصاد است.
کد خبر 4549050منبع: مهر
کلیدواژه: پاکستان عربستان سعودی محمد بن سلمان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۸۴۶۷۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گزینههای آمریکا در برابر بلندپروازیهای اتمی عربستان
عربستان سعودی هنوز زیرساخت هستهای قابل توجهی ندارد، اما در حال ساخت یک رآکتور تحقیقاتی هستهای کوچک در حومه ریاض و ساخت موشکهای بالستیک با کمک چین است. - اخبار بین الملل -
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از میدل ایست نیوز، سال گذشته میلادی(2023)، کمتر از یک ماه پیش از عملیات طوفان الاقصی در 7 اکتبر همه چیز تغییر کرد، اسرائیل و عربستان سعودی در حال مذاکره برای عادی سازی روابط بودند. پس از دههها روابط سرد، هزینهای که اسرائیل باید برای صلح با عربستان پرداخت میکرد مسلماً بالا بود: علاوه بر تضمینهای امنیتی ایالات متحده آمریکا و حداقل امتیازات نمادین اسرائیل در مورد حاکمیت فلسطین، مذاکرهکنندگان سعودی خواستار دستیابی به فناوری هستهای غیرنظامی بودند.
با ادامه جنگ اسرائیل و مقاومت فلسطین، در حالی که افکار عمومی عرب، از جمله خود سعودیها، از کشتار مردم فلسطین به دست رژیم صهیونیستی خشمگین هستند، حتی اگر مقامات سعودی علاقهمند به گفتوگو با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل باشند، به احتمال زیاد مذاکره برای صلح پایدار غیرممکن خواهد بود.
از آنجایی که ایالات متحده به چگونگی ارتقای ثبات در خاورمیانه، چه در طول جنگ غزه و چه پس از آن، میاندیشد، موضوع برنامه هستهای عربستان سعودی مسئله مهمی است. اگر واشنگتن امیدوار است که روابط عربستان سعودی را با اسرائیل عادی کند، باید به خواستههای ریاض برای همکاری هستهای غیرنظامی تن بدهد – تحولی که میتواند به طور چشمگیری تصویر امنیت منطقه را تغییر دهد.
اگرچه عربستان سعودی هنوز زیرساخت هستهای قابل توجهی ندارد، اما در حال ساخت یک رآکتور تحقیقاتی هستهای کوچک در حومه ریاض و ساخت موشکهای بالستیک با کمک چین است.
اگر چه عربستان سعودی ممکن است در شرایط کنونی به توسعه هستهای غیرنظامی پایبند باشد، اما با توجه به تهدیدهایی که در منطقه حس میکند، ممکن است وسوسه شود که در آینده به سمت برنامههای هستهای نظامی حرکت کند. ایالات متحده باید برای کاهش این خطر تلاش کند که خطمشی دشواری برای واشنگتن است: چرا که اگر واشنگتن همکاری زیادی با سعودیها نداشته باشد ممکن است حمایت عربستان برای عادیسازی روابط با اسرائیل را از دست بدهد و آمریکا نفوذ خود را به رقبایی مانند چین واگذار کند.
اما اگر آمریکا از برنامه غنیسازی هستهای عربستان سعودی، بدون قید شرط ،حمایت کند آن وقت ریاض میتواند از این فرصت برای توسعه یک برنامه تسلیحات هستهای استفاده کند؛ لذا به نظر می رسد، واشنگتن باید جاهطلبیهای هستهای مسالمت آمیز عربستان سعودی را بپذیرد، اما بر اقدامات قوی و مقررات سختگیرانه برای جلوگیری از اشاعه تسلیحات هستهای از سوی سعودیها و جلوگیری از یک مسابقه تسلیحاتی منطقهای پافشاری کند.
نمونههای گذشته مانند کره شمالی، و لیبی نشان داد که برنامه هستهای غیرنظامی کشورها میتواند راهی برای توسعه سلاحهای هستهای باشد و این موضوع در مورد عربستان سعودی هم صدق می کند. برخورداری از فناوریهای با کاربرد دوگانه در یک برنامه غیرنظامی، مانند قابلیتهای غنیسازی، میتواند عربستان سعودی را قادر کند تا از طریق انحراف و پنهانکاری، قابلیتهای هستهای خود را به سمت کاربردهای نظامی ارتقا دهد. این قابلیت هستهای نهفته میتواند بهعنوان ابزاری برای چانهزنی یا رفتار خصمانه مورداستفاده قرار گیرد.
تعدادی از عوامل؛ از جمله تمایل به تقویت امنیت ملی، بازدارندگی از دشمنان احتمالی، و افزایش نفوذ ژئوپلیتیکی میتواند عربستان سعودی را به دستیابی به تسلیحات هستهای سوق دهد، اما انگیزه اصلی احتمالاً میتواند رقابتهای منطقه با همسایگان از جمله ایران باشد؛ اما در حال حاضر، به نظر میرسد ایران تصمیم گرفته است که گام بعدی را برندارد و برنامه هستهای خود را به نظامی شدن سوق ندهد.
واشنگتن میتواند نقش تعیینکنندهای در اینکه آیا عربستان سعودی به سلاح هستهای دست یابد یا خیر، ایفا کند، اما یک سؤال اساسی باقی میماند: ایالات متحده آمریکا تا کجا حاضر است از عربستان سعودی محافظت کند؟ آیا ایالات متحده به ریاض ضمانتهای امنیتی قاطعانهای مانند تعهد به قرار دادن عربستان سعودی زیر چتر هستهای خود میدهد؟ آیا آمریکا حاضر است یک اتحاد امنیتی رسمی مشابه آنچه که در اروپا یا شرق آسیا دارد با عربستان امضا کند؟ اگرچه گفتوگوهای مداوم در مورد یک رابطه دفاعی رسمی وجود دارد، اما توافق امنیتی بین ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی هنوز قطعی نیست و با نقطه نهایی فاصله زیادی دارد. بهویژه اینکه احتمال پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری وجود دارد.
فراتر از یک اتحاد امنیتی، آمریکا میتواند ریاض را به امضای «توافقنامه 123» برای همکاری هستهای وادار کند. این قراردادها نام خود را از بخشی از قانون انرژی اتمی آمریکا گرفته است که بر اساس آن امکان دسترسی به فناوری هستهای غیرنظامی آمریکا در ازای تعهد صریح طرف مقابل به خودداری از تولید تسلیحات فراهم میکند. ایالات متحده در خصوص این توافقات به صورت موردی با 47 کشور از جمله برزیل، ژاپن و ترکیه مذاکره کرده است. این توافق نامهها معمولاً یک کشور را ملزم میکند که به پادمان های آژانس بین المللی انرژی اتمی پایبند باشد، سطح غنیسازی را محدود کند و سوخت هستهای مصرف شده را به ایالات متحده بازگرداند تا از بازفرآوری مواد تسلیحاتی جلوگیری کند. شاه بیت طلایی توافقنامه 123 ممنوعیت کامل غنیسازی است.
با اینحال، یکی از موانع چنین توافقی، تمایل ریاض به غنیسازی اورانیوم در داخل برای تولید برق هستهای، بهجای تکیه بر اورانیوم غنی شده در خارج است. اگر ایالات متحده قادر به مذاکره در مورد ممنوعیت کامل غنیسازی نباشد و تمایلی به دادن امتیازات دیگر نداشته باشد، ممکن است عربستان سعودی برای کمک به فناوری هستهای به کشورهای دیگر مانند چین متوسل شود که منجر به ازبینرفتن شفافیت در مورد فعالیتها و تأسیسات هستهای این کشور و ازدسترفتن نفوذ ایالات متحده خواهد شد.
بنابراین، برای جلوگیری از چرخش عربستان به چین، ایالات متحده آمریکا ممکن است نیاز به مصالحه داشته باشد. واشنگتن میتواند پیشنهاد ساخت تأسیسات غنیسازی اورانیوم در عربستان سعودی را بدهد که به ریاض اجازه میدهد تا کنترل بیشتری بر زنجیره تأمین سوخت هستهای خود و کاهش وابستگی آن به تأمینکنندگان خارجی داشته باشد. ایالات متحده همچنان میتواند بر تدابیر محکم برای جلوگیری از توسعه برنامه نظامی عربستان سعودی پافشاری کند. برای مثال، میتواند تقاضا کند که هر تأسیسات غنیسازی، توسط متخصصین آمریکایی اداره شود یا سازوکار خاموشکردن از راه دور را نصب کند. اما واشنگتن باید در مورد چنین مفادی چشمانداز روشنی داشته باشد: این اقدامات مطمئناً خطر گسترش سلاحهای هستهای عربستان را کاهش میدهد، اما آنها را از بین نمیبرد.
ضرورت دارد که آمریکا از همان ابتدا برای محدودکردن توانایی عربستان سعودی برای توسعه برنامه تسلیحات هستهای، تلاش کند. واشنگتن نمیتواند تأخیر را تحمل کند.
بهعنوان جایگزینی برای غنیسازی عربستان، واشنگتن میتواند عرضه مطمئن اورانیوم غنیشده را برای رآکتورهای عربستان تضمین کند و نیاز این کشور به تأسیسات غنیسازی داخلی را از بین ببرد. احتمالات؛ از تعلیق طولانیمدت غنیسازی داخلی عربستان تا فعالیت تأسیسات غنیسازی زیر نظر متخصصین ایالات متحده بهجای پرسنل سعودی، همچنین تا مکانیسمهای خاموشکردن از راه دور در صورت تصاحب احتمالی، متغیر است.
واشنگتن میتواند ممنوعیت غنیسازی را بهعنوان بخشی از همکاری دفاعی دوجانبه شرط کند. این میتواند به شکل یک ممنوعیت رسمی امضا شده توسط ریاض، یا یک سند تکمیلی غیرالزامآور همراه با یک توافق رسمی باشد که حاوی یک ماده اضافی است که در آن عربستان سعودی موافقت میکند زیرساخت چرخه سوخت را ایجاد نکند.
این رویکرد به ریاض اجازه میدهد تا حق فنی غنیسازی را حفظ کند، اما از قبل موافقت میکند که از آن استفاده نکند. با توجه به تهدیدها در منطقه، تقویت توافق امنیتی ایالات متحده و عربستان سعودی همچنان اولویت اصلی عربستان و عاملی برای محدودکردن جاهطلبیهای هستهای آن خواهد بود.
سیاستگذاران آمریکایی باید به همتایان سعودی خود بر مزیتهای فناوری رآکتورهای آمریکایی نسبت به فناوری چین و روسیه تأکید کنند و بر مزایای فنی و پایبندی به استانداردهای ایالات متحده آمریکا برای برنامههای هستهای و تقویت شفافیت، تأکید کنند. آنها همچنین باید از عربستان بخواهند تا به حفظ نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین ،که مشخصه آن هنجارها و همکاری است، متعهد باشد. اگر واشنگتن نتواند به ریاض پیشنهادی قانعکننده بدهد، خطر ازدستدادن هرگونه نفوذ بر تواناییهای هستهای عربستان سعودی وجود خواهد داشت.
انتهای پیام/