آیا ایران با اسرائیل وارد جنگی تمام عیار میشود؟
تاریخ انتشار: ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۳۱۰۶۶۷۱
در خاورمیانه چه می گذرد؟ سوالی است که ذهن رصد کنندگان منطقه و مسائل بین الملل را به خود مشغول کرده است. برخی از رسانه های خبری غرب از جمله بلومبرگ در سرمقاله های اخیر خود با توجه به تحولات منطقه نوید جنگ می دهند. برخی دیگر نیز معتقدند بحران خاورمیانه به پایان خود رسیده است. اما کدام تحلیل درست است؟ ایا به واقع بحران این منطقه استعمار زده تمام شده است؟ ایا ساکنان غرب آسیا در پساجنگ و آرامش به سر می برند؟ آیا این تنها آرامش قبل از طوفان است؟ این ها سوالاتی که تحولات اخیر منطقه ذهن ها را به خود درگیر کرده است و مهمترین سوال این است که ایران در کجای این وضعیت است؟ این سوالات را با صابر گل عنبری پژوهشگر خاورمیانه و کارشناس مسائل جهان عرب بررسی و تحلیل کرده ایم مشروح این مصاحبه را از نظر می گذرانید:
آینده تحولات سوریه به کدام سمت می رود؟
گلعنبری: بحران سوریه جمعه آینده مصادف با پانزدهم مارس هشت ساله میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پس از تضعیف شدید گروه های مسلح مخالف سوریه و پایان سلطه سرزمینی داعش در این کشور، نقش بازیگران محلی به استثنای نیروهای کردی، به شدت کم رنگ شده، اما در مقابل نقش بازیگران خارجی و رقابت میان آنها پررنگتر هم شده است. به همین خاطر، باید گفت که آینده تحولات سوریه را تعامل و تقابل میان این بازیگران مشخص خواهد کرد.
در کل باید گفت که آینده تحولات سوریه تابع دو فاکتور بسیار مهم است که هر دو ارتباط تنگاتنگی با هم دارند:
فاکتور نخست: آینده نزاع، رقابت و شکل روابط میان بازیگران منطقهای و بینالمللی در خاک سوریه است؛ نزاع ایران و رژیم صهیونیستی، شکل آتی مناسبات چند لایه و متناقض روسیه با ایران، ترکیه و اسرائیل در بحث سوریه، روابط کلی واشنگتن و مسکو، آینده تنش میان تهران و واشنگتن به ویژه در بعد منطقهای آن.
فاکتور دوم عبارت است از آینده مناسبات میان طرفهای سه گانه نظام سوریه، مخالفان و نیروهای مسلح کردی که البته تابعی از متغیرهای ذکر شده در فاکتور نخست است. هم اکنون 60 درصد خاک سوریه تحت کنترل دمشق است و 30 درصد آن تحت کنترل کردها و 10 درصد هم تحت سیطره مخالفان مسلح است. در این میان، هر چند بحث ادلب به مسالهای حیثیتی برای ترکیه تبدیل شده است و آینده آن تا حدود زیادی تحت تاثیر روابط آنکارا و مسکو است، اما تحولات شمال و شرق سوریه از جهات متعدد بسیار حائز اهمیت است.
در دیدار پوتین و نتانیاهو در مسکو چه گذشته؟ ایا این صحت دارد که روسیه قول داده که دست اسرائیل در سوریه باز باشد و به گفته نتانیاهو پوتین خواهان خروج ایران از سوریه است؟
گلعنبری: ببینید بر اساس گفته خود نتانیاهو این سفر او به مسکو یک سفر کاملا ضد ایرانی بود. البته با توجه به انجام آن در فضای انتخاباتی بیست و یکمین دوره انتخابات کنست، بعد تبلیغاتی هم داشت. بعد از این سفر نتانیاهو چند بار از توافق با ولادیمیر پوتین برای اخراج ایران از سوریه سخن گفته است. البته روسها با وجود این که اسمی از ایران نیاوردند، خواهان خروج همه نیروهای خارجی از سوریه شدند. پوتین در جریان سفر نتانیاهو خواستار تشکیل یک کارگروه بین المللی با مشارکت همه کشورها و بازیگران فعال در عرصه سوریه برای برقراری ثبات در سوریه پس از نابودی تروریسم شده است. سخنگوی کرملین هم گفته است که این کارگروه برای بررسی مساله خروج نیروها از سوریه، نابودی تروریسم و برقراری استقرار تشکیل میشود.
هر چند ماهیت و چند و چون این کارگروه مشخص نیست و اصلا روشن نیست آیا شکل خواهد گرفت یا نه، اما از سخن روسها پیداست که اسرائیل هم قرار است در این کارگروه حضور داشته باشد که تا اینجای کار حضور تلآویو به معنای منتفی شدن حضور تهران است. چون طبیعتا ایران در گروهی شرکت نخواهد کرد که طرف اسرائیلی در آن حضور داشته باشد. این را هم روسها به خوبی میدانند.
آنها با علم به این مساله چرا و با چه هدفی آن را مطرح کردند؟مساله دیگری که اینجا مطرح است، این که اگر این کارگروه تشکیل شود، پس سرنوشت روند آستانه (میان ایران، روسیه و ترکیه) چه میشود؟ در این صورت، آیا کارگروه جدید اقدامی علیه روند آستانه است؟ و اگر پاسخ مثبت است باید دید انگیزه روسیه از این کار چیست.
گلعنبری: نزدیکترین چیزی که به ذهن میرسد این است که مسکو از نتایج این روند راضی نیست و به دنبال جایگزینی برای آن است. البته این احتمال وقتی به صورت جدی مطرح خواهد بود که روسیه هم در تشکیل این کارگروه جدی باشد. اما اگر در آن جدی نباشد، دو احتمال دیگر مطرح خواهد شد:
یک این که هدف از طرح آن در واقع هشداری به ترکیه و ایران بوده است که اگر مذاکرات آستانه بر اساس خواست روسیه پیش نرود، این کشور به دنبال راهی جایگزین با مشارکت طرفهای دیگر است.
دوم این که روسیه روند آستانه را برای حل نهایی مساله سوریه ناکافی میداند و به این خاطر به دنبال کارگروه بینالمللی است.
البته همچنان که گفته شد، تنها بحث ایران مطرح نیست، روسیه با ترکیه بر سر ادلب و حتی منطقه امن در شمال سوریه اختلافات جدی دارد.
همچنان که مستحضر هستید، سفر نتانیاهو به مسکو دقیقا دو روز بعد از سفر بشار اسد به تهران بود، به همین خاطر اگر فرض را بر این بگیریم که رئیس جمهور سوریه بدون هماهنگی یا حداقل اطلاع روسیه به تهران آمده، این احتمال وجود دارد که این طرح مسکو (تشکیل کارگروه بین المللی) یک نوع واکنش اعتراضی به این سفر بوده باشد.
با این حساب سرنوشت اتحاد مثلث در سوریه را با محوریت ایران سوریه روسیه چطور می بینید؟
گلعنبری: ببینید شاید دقیقتر باشد از واژه همکاری استفاده کنیم. بله برای روابط میان ایران و دولت سوریه میتوان از واژه اتحاد استفاده کرد، اما وقتی از روسیه هم صحبت میکنیم، بهتر است از اصطلاح "همکاری" استفاده کنیم. دلیل آن هم به انگیزههای متفاوت ایران و روسیه از حضور در سوریه بر میگردد.
واقعیت این است که منافع مشترک موقتی چون حفظ دولت سوریه و شخص رئیس جمهور آن در مقابل دیگر بازیگران محلی، منطقهای و بینالمللی این دو کشور را در سرزمین شام در کنار هم قرار داد.
ایران حضور خود را در این کشور در چارچوب اهداف محور مقاومت و در تقابل با اسرائیل تعریف کرده است، اما برای روسیه چنین اهدافی اساسا مطرح نیست. از این منظر، به دنبال تحقق مصلحت مشترک موقتی یعنی ماندگاری نظام سوریه و حذف یا تضعیف شدید مخالفان، دیگر فلسفه وجودی آن چیزی که شما از آن به عنوان اتحاد یاد کردید، تا حدود زیادی شانیت خود را از دست میدهد و حتی امکان دارد این همکاری جای خود را به نوعی به رقابتی پنهان و آشکار بدهد. به این علت که هر طرفی سراغ منافع خاص خود خواهد رفت و در جهت تحقق آنها تلاش خواهد کرد.
این که روسها مدتی است ساز خروج همه نیروهای خارجی از سوریه میزنند، در واقع در راستای پیگیری همین منافع خاص روسی است. آنها میخواهند به قدرت تاثیرگذار بلا منازع در سوریه تبدیل شوند.
واقعیت این است که جدا از بحث منافع خاص هر طرفی، نقش متغیری به نام اسرائیل در شکل دهی به آینده همکاری ایران و روسیه در بحث سوریه مهم است. از یک طرف، این رژیم دشمن ایران است و از طرف دیگر، همین رژیم روابط راهبردی با روسیه دارد و اخیرا هم سرگئی ریابکوف معاون وزیر خارجه این کشور اعلام کرد که امنیت اسرائیل اولویت ماست.
خوب اگر بخواهیم این اظهارنظرها و عملکرد مسکو در قبال حملات مکرر تلآویو به سوریه را ملاک قرار دهیم، میبینیم که روسها توازن را در روابط همزمان با ایران و رژیم صهیونیستی رعایت نکردند. در کنار متغیر اسرائیلی هم نباید از دیگر متغیرها که روابط خوبی هم با روسیه دارند، مثل عربستان غفلت کرد. در واقع در تغییراتی که در سیاست کشورهای عربی نزدیک به محور ریاض در قبال نظام سوریه در چند ماه اخیر رخ داد، مسکو نقش داشت.
البته با وجود آنچه گفته شد، مسکو وارد فاز تقابل با ایران در سوریه نخواهد شد.
اشاره کردید به سفر بشار اسد، در شرایط فعلی منطقه و حملات مکرر اسرائیل به مواضع ایران چه پیام هایی داشت؟
گلعنبری: سفر ایشان در شرایط سوری و منطقهای بسیار حساسی انجام شد و اگر بخواهیم در فضای منطقهای کنونی این سفر را تجزیه و تحلیل کنیم، میتوان به پیامهای آن در چهار سطح بپردازیم.
یکی در چارچوب تقابل آمریکا با نقش و نفوذ منطقهای ایران است. یکی از مناطقی که آمریکا خواهان پایان نفوذ ایران در آن است، سوریه است که آن هم به علت همان متغیر اسرائیلی است. در واقع یکی از انگیزههای اساسی ترامپ در خروج از برجام این بود که دست آمریکا برای فشار بر ایران جهت کاهش نقش منطقهایش باز شود. حال در این شرایط که فشارهای آمریکا علیه کشور هر روز افزایش مییابد، سفر بشار اسد این پیام را به آمریکا داشت که تلاشهایش برای کاهش نفوذ ایران در سوریه تا به حال نتیجهای نداشته است و راس نظام سوریه هم قرار نیست به ایران پشت کند و به آن وفادار است.
اما سطح دیگر، به پیام این سفر در چارچوب مواجهه ایران و اسرائیل بر میگردد. استحضار دارید که مدتی است بنیامین نتانیاهو و دیگر مقامات اسرائیلی دولت سوریه را در صورت فاصله نگرفتن از ایران تهدید کردند، حال وقتی در سایه این تهدیدات این سفر انجام میشود، خود تاکیدی از جانب سوریه بر ادامه روابط با ایران و تقویت آن به جای فاصله گرفتن است.
سطح سوم پیامهای سفر هم به محور عربستان مربوط میشود. در چند ماه اخیر کشورهای نزدیک به این محور از سودان و امارات گرفته تا موریتانی و غیره در سطوح عالی سفرهایی به دمشق داشته و یا روابط دیپلماتیک خود را با نظام سوریه از سر گرفته اند. همچنان که برخی مقامات این کشورها اذعان کردند، از جمله این که انور قرقاش وزیر مشاور در امور خارجه امارات بازگشایی سفارت کشورش در دمشق را این گونه توجیه کرد که با هدف دور کردن بشار اسد از ایران بوده است. اما وقتی وی به تهران آمد، همین قرقاش آماج حملات فعالان شبکههای اجتماعی در جهان عرب قرار گرفت و این سفر را نشانی دیگر از شکست سیاستهای امارات دانستند.
قبل از این سفر، بحث لغو تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه عرب و حتی مشارکت رئیس جمهور سوریه در نشست سران این اتحادیه در تونس در همین ماه مارس داغ بود، اما به دنبال انجام سفر دیگر این بحث کم رنگ شده و منابع دیپلماتیک عربی خبر از منتفی شدن آن میدهند.
اما سطح چهارم پیام این سفر میتواند به شکلی غیر مستقیم متوجه روسیه و حامل این پیام به آن باشد که بشار اسد به ایران پشت نخواهد کرد و همچنان خواستار ادامه حضور آن در سوریه است. جدا از آن خود رئیس جمهور سوریه احتمالا با این سفر خواسته است نوعی موازنه میان روابط با روسیه و ایران ایجاد کند و به نوعی با تقویت روابط با تهران از یکه تازی مسکو جلوگیری کند.
به نظرم اینها پیامهایی است که این سفر در این شرایط میتواند داشته باشد، حال باید منتظر واکنش طرفهای یادشده به این سفر در آینده بود.
بریم بر سر بحث کردها، ترکیه و آمریکا؛ آیا خروج نیروهای امریکایی از سوریه جدی است و این موضوع با ترکیه هماهنگ شده است؟
گلعنبری: از وقتی دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا مساله خروج فوری و کامل نیروهای آمریکایی از سوریه را در نوزدهم دسامبر گذشته مطرح کرده است، این مساله کش و قوسهای زیادی یافته و تغییراتی در آن حادث شده است که اصل خروج را زیر سوال میبرد.
در آخرین تحولات پیرامون خروج نیروهای آمریکایی از سوریه، دونالد ترامپ اخیرا اعلام کرد که 400 نفر از مجموع 2 هزار نظامی آمریکایی در سوریه باقی خواهند ماند. هر چند ماندن 400 نظامی اصل خروج نیروهای آمریکایی از سوریه را منتفی و کان لم یکن میکند، اما ثقل نظامی و سیاسی آمریکا در بحث سوریه تنها متکی به حضور دو هزار یا چهارصد نظامی نیست و اگر هم کل این نیروهای خارج شوند، آسیبی به این ثقل وارد نمیشود. با این وجود، راهبرد خاورمیانهای کلان آمریکا به ویژه در بخش سوری آن نیاز به حضوری نظامی و لو حداقلی و سمبلیک در داخل خاک سوریه دارد.
جان بولتون با احساس این نیاز توانست ترامپ را به باقی ماندن 400 نظامی قانع کند.
جدا از این که منتفی شدن خروج کامل نیروهای آمریکایی اطمینان خاطری به همپیمانان آمریکا در منطقه میدهد، توزیع 400 نیروی باقیمانده در دو منطقه شمال سوریه و تنف، فارغ از اهداف فرعی و فنی، دو هدف اصلی را دنبال میکند.
آمریکا با استقرار نیمی از این تعداد یعنی 200 نظامی در منطقه امنی که قرار است در مرز ترکیه و سوریه احداث شود، میخواهد اروپاییها را تشویق کند که حدود هزار نیروی نظامی در این منطقه مستقر کنند. هدف آمریکا از این کار هم در درجه اول این است که از سیطره ترکیه بر منطقه امن که قرار است در مرزهای سوریه با این کشور احداث شود، جلوگیری کند. با استقرار این 200 نظامی آمریکایی به احتمال زیاد اروپا هم با اعزام نیرو به این منطقه موافقت کند. اما بدون آن چنین موافقتی منتفی بود.
اما 200 نظامی دیگر که قرار است در پایگاه آمریکایی تنف در مثلث مرزی عراق، سوریه و اردن باقی بمانند در چارچوب تقابل با نقش منطقهای ایران قابل تحلیل است و هدف از آن جلوگیری از شکلگیری کریدور زمینی تهران - بیروت است.
اما درباره هماهنگی خروج نیروهای آمریکایی با ترکیه هم باید عرض کنم که خیر، این مساله ابتدا با ترکیه هماهنگ نشده بود و وقتی ترامپ در آن تماس تلفنی با اردوغان در دسامبر گذشته از این تصمیم خود خبر داد، خود رئیس جمهور ترکیه هم شوکه شده بود. اما در حال حاضر آنکارا تمام تلاش خود را میکند که این خروج با هماهنگی آن صورت گیرد تا بتواند بعد از خروج 1600 نظامی آمریکایی هم بر منطقه امن سیطره پیدا کند، هم تحولات شمال و شرق سوریه را زیر نظر داشته باشد.
آیا ترکیه نهایتا به بخش کردنشین سوریه حمله خواهد کرد؟ موضع ایران چه خواهد بود؟
گلعنبری: خیر، بعید میدانم ترکیه دست به چنین کاری بزند. حمله به شرق فرات مانند حمله به غرب آن نیست. موانع حمله زیاد است. هم از بعد نظامی، نیروهای کُردی مستقر در شرق فرات از سلاحهای سنگین و نیمه سنگین آمریکایی برخوردار هستند و تعداد آنها هم زیاد است و با توجه به وسعت این منطقه، هر گونه حمله به آن طولانی مدت خواهد بود و احتمال تبدیل شدن آن به یک جنگ فرسایشی وجود دارد.
هم از سوی دیگر، اساسا طرح احداث منطقه امن از سوی آمریکا، با هدف جلوگیری از جنگ میان دو همپیمان این کشور یعنی ترکیه و نیروهای مسلح کردی بود. از سوی دیگر، به نظر میرسد که روسیه هم مخالف حمله ترکیه به این منطقه است. اکنون آنکارا با علم به دشواریهای حمله به شرق فرات تلاش میکند از طریق تهدیدات نظامی بتواند این منطقه امن را مدیریت کند و از این طریق تحولات شمال و شرق سوریه را رصد و کنترل کند.
برخی کارشناسان پیش بینی کرده اند که جنگی میان ایران و اسرائیل شکل خواهد گرفت و در اینده ای نزدیک شاهد دور جدیدی از خونبارترین تحولات منطقه خواهیم شد. ارزیابی شما چیست ایا جنگی تمام عیار در انتظار ایران است؟
گلعنبری: ببینید فعلا آمریکا و همپیمانانش منتظر نتیجهبخشی تحریمها به ویژه در سال 1398 در چارچوب فشار حداکثری بر ایران هستند. البته آنها صرفا به تحریمها بسنده نکرده و در سطح منطقه و بین الملل هم دست به اقداماتی زدهاند؛ از جمله برپایی کنفرانسها برای اجماع سازی علیه ایران و انجام تحرکاتی علیه نیروهای طرفدار ایران از جمله قرار دادن نام آنها در لیست گروه های تروریستی و غیره.
همچنان که عرض شد، آمریکایی ها منتظر هستند ببینید نتایج تحریم ها به کجا کشیده میشود، اگر آنچه را میخواهند از این طریق به دست نیاورند، این احتمال مطرح است که بخواهند سطح تنش را حتی با دست زدن به اقداماتی نظامی کمتر از یک جنگ بالا ببرند تا به نوعی به تحریمها چاشنی نظامی داده و بر موثر واقع شدن آنها کمک کنند. هر چند فعلا احتمال وقوع یک جنگ بعید است، اما اوضاع منطقه بسیار پیچیده است و نباید هیچ احتمالی را کاملا منتفی دانست و اتفاقا باید از بدترین احتمالات شروع کرد تا به خوشبینانهترین آنها رسید و نه بر عکس.
در کنار آن هم اگر نگاهی به شرایط منطقه بیاندازیم، با یک وضعیت جنگی مواجه هستیم. از تلاشها برای تاسیس ناتوی عربی و ائتلاف میان اسرائیل و محور عربی مخالف ایران گرفته تا استقرار سامانه ضد موشکی تاد در فلسطین اشغالی برای اولین بار، و مانورهای نظامی در منطقه چه از جانب ایران چه سپر جزیره و غیره. اینها همه نشانههایی از قرار گرفتن منطقه در یک وضعیت جنگی است. خوب طبیعتا وقتی به دلایل مختلف دیپلماسی و مذاکره برای حل مشکلات و اختلافات منطقهای کنار گذاشته میشود، خود به خود شرایط به سمت احتمالات بد و بدتر سوق پیدا خواهد کرد.
چند وقت قبل نتانیاهو گفته بود که با دولت آمریکا در قبال ایران تقسیم کاری شده و قرار است اسرائیل دست به حملات نظامی بزند و آمریکا فشار اقتصادی و سیاسی وارد کند. منظور او حملات این رژیم به سوریه است. اما بعید نیست که در آینده دامنه این حملات به عراق هم کشیده شود. چند وقت پیش برخی منابع اسرائیلی از احتمال حمله به حشد الشعبی گفته بودند. این منابع گفتند که مایک پومپئو در جریان سفر خود به بغداد در ماه ژانویه به مقامات عراقی گفته است که اگر رژیم صهیونیستی به حشد الشعبی حمله کند، آمریکا مانع آن نمیشود.
به هر حال اگر هم قرار باشد، جنگی اتفاق بیافتد، این رژیم به تنهایی دست به این کار نمیزند، بلکه جنگی منطقهای خواهد بود.
با توجه به تحلیل شما آیا اقدام انگلیس علیه حزب الله لبنان و قراردادن این گروه در لیست تروریستی را هم می توان در راستای فشار به ایران تلقی کرد؟
گلعنبری: این اقدام انگلیس کاملا در هماهنگی با اقدامات آمریکا علیه ایران و همپیمانان منطقهای آن است. آمریکا هم چند روز پیش حرکت النجباء عراق را در این لیست قرار داد. هدف هم مشخص است و آن مقابله با نفوذ و نقش منطقهای ایران. فعلا که فرانسه و آلمان با انجام این کار مخالفت کردهاند. اما بعید نیست که کشورهای دیگری نیز به تبعیت از انگلیس و آمریکا دست به چنین کارهایی بزنند.
واقعیت این است که این اقدامات یک نوع مقدمه سازی برای اهداف بزرگتری است. آنها میخواهند از آن به عنوان یک اهرم فشار برای قدرتهای حاکمه در لبنان و عراق که این گروهها در آن مشارکت دارند، هزینهتراشی کرده و به نوعی در آینده با تهدید احتمالی حکومت لبنان به تحریم به خاطر مشارکت حزب الله در آن، شرکت این گروه در قدرت را پرریسک نموده و دولت را وادار به کنار گذاشتن حزب الله کنند.
هدف هم این است که با حذف نیروهای همپیمان کشور از بدنه قدرت در کشورهای منطقه نقش ایران را تقلیل داده یا بیتاثیر کنند. اما واقعیت این است که قدرت حزب الله به خاطر مشارکتش در دولت نیست.
آیا این حرکت به این معنی است که دست ایران در منطقه کاملا بسته شود و بازوهای ان قطع شود ؟ همان جمله معروف سر مار را قطع کنیم؟!
گلعنبری: یقینا آنها چنین هدفی را دنبال میکنند و به نوعی به دنبال خلع سلاح منطقهای ایران هستند.
با توجه به تحلیل خودتان در سوالات و پاسخ های بالا، صلح اعراب و اسرائیل را چه طور تحلیل می کنید؟
گلعنبری: واقعیت این است که صلحی در کار نیست. آنچه را ما شاهد هستیم، تشدید اقدامات صلحستیزانه اسرائیل در سرزمینهای اشغالی و عادی سازی روابط میان عربستان و امارات و چند کشور عربی دیگر با این رژیم است. همین کشورها با این عادیسازی حتی طرح صلح عربی را هم زیر پا گذاشتند.
حدود دو سالی است که دونالد ترامپ از تلاشش بر ای تهیه طرحی تحت عنوان معامله قرن برای حل نزاع فلسطین سخن میگوید. این طرح یک راه حل یکجانبه است. حتی طرف مذاکره کننده فلسطینی یعنی حکومت خودگردان و شخص محمود عباس با آن مخالفت کرده است، چه رسد به گروههای مقاومتی فلسطین.
تا به حال چند بار اعلان این طرح به تعویق افتاده و قرار است بعد از انتخابات کنست اسرائیل در آوریل آینده از آن رونمایی شود.
البته واقعیت این است که دونالد ترامپ تمهیدات فراوانی اندیشیده و بخش مهمی از آنها را اجرایی کرده است؛ تا جایی که میتوان گفت مجهول بزرگی از معامله قرن نمانده است که ترامپ بخواهد با رونمایی از این طرح، آن را معلوم کند، به استثنای جزئیاتی از شق فلسطینی این طرح.
قبلا هم عرض کردم، معامله قرن سه رکن اساسی دارد: 1ـ حل یکجانبه مسائل مهم نزاع فلسطینی - اسرائیلی 2ـ عادی سازی کامل روابط میان تلآویو و دیگر پایتختهای عربی به ویژه در حوزه خلیج فارس 3ـ مقابله با نیروهای مخالف اسرائیل در منطقه و در راس آنها ایران.
ترامپ به صورت همزمان در حوزه سه رکن پیشگفته دست به اقدامات مهمی زده است.
در حوزه رکن فلسطینی اسرائیلی معامله قرن با واگذاری کامل شهر قدس به طرف اسرائیلی مهمترین مساله مورد مناقشه میان طرفین را به صورت یکجانبه در سایه ضعف فلسطینیها به نفع طرف اسرائیلی حل و فصل کرده است و با قطع کمکهای مالی آمریکا به آژانس جهانی آنروا که متولی کمک به آوارگان فلسطینی است، تلاش میکند دومین مساله مهم در این نزاع یعنی پرونده آوارگان را مختومه کند.
این اقدامات تصویری نزدیک به واقعیت نسبت به مجمل راهحلهای دولت آمریکا در طرح معامله قرن برای بقیه مسائل و مشکلات موجود در این حوزه و در راس آنها دامنه سرزمینی و ماهیت کشور فلسطینی "وعده داده شده" ارائه میکند. با وجود این، احتمالا معامله قرن در هنگام اعلان آن حاوی نکاتی باشد که به مذاق بخشی از دستراستیهای اسرائیلی خوش نیاید.
در حوزه رکن دوم طرح یعنی عادی سازی روابط نیز گامهای بسیار جدی برداشته شده است و در نشست ورشو نیز شاهد جهشی بزرگ خواهیم بود و برای نخستین بار وزرای خارجه چند کشور عربی مهم در کنار بنیامین نتانیاهو در یک جبهه قرار خواهند گرفت.
در حوزه رکن سوم طرح معامله قرن هم شاهد اقداماتی جدی علیه مخالفان اسرائیل هستیم. دونالد ترامپ با خروج از برجام و اعمال مجدد تحریمها علیه ایران به عنوان سرجبهه مقابل تلآویو در حال بسترسازی برای تضمین تداوم حیات طرح معامله قرن است. از آن جهت که معتقد است بدون تضعیف مطلوب این جبهه و پیشرفت عادی سازی روابط آینده این طرح در هالهای از ابهام خواهد بود.
از این رو، میتوان گفت که در واقع خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریمها بخشی از معامله قرن است که بدون آن طرح این معامله و ادامه آن با مشکل روبرو میشود.
دولت أمریکا فعلا بر روی تحقق این دو هدف بزرگ متمرکز شده است که بدون آن عملیاتی شدن شق فلسطینی این طرح و قبولاندن آن بر فلسطینیها را بسیار مشکل و بیفایده میداند. اما وقتی در دو هدف یاد شده به جای خاصی برسد، آن وقت شق فلسطینی معامله قرن را تحصیل حاصل خواهد دانست.
اساسا غایت هم ایجاد نظم منطقهای جدید با محوریت اسرائیل است و معامله قرن هم پیشدرآمد آن است و بدون شکل گیری این نظم امکان بقای این معامله و موفقیت آن بسیار پایین است.
از این که در این مصاحبه شرکت کردید و تحلیل جامعی در پاسخ سوال های ما ارائه دادید، سپاسگزارم.
منبع: پارسینه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۱۰۶۶۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
محمد صدر: ایران با اسرائیل درگیر نشد، با ناتو رو در رو شد
سیدمحمد صدر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام معتقد است که در شرایط فعلی دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران باید بهشدت فعالتر شود و ضمن در پیش گرفتن دیپلماسی متوازن و متعادل با همه کشورهای جهان، بهدنبال خنثی کردن تلاشهای حامیان (رژیم) اسرائیل برای افزایش فشار علیه ایران باشد.
به گزارش هم میهن، این دیپلمات پیشین معتقد است که وزارت امور خارجه باید تلاش برای احیای برجام و خروج از لیست سیاه FATF را در اولویت کارهای خود قرار دهد، چراکه این دو پرونده باعث شدهاست که استمرار تحریمهای گسترده علیه ایران باعث مشکلات عدیده اقتصادی برای کشور شود.
سیدمحمد صدر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نکاتی را مطرح کرده است که میخوانید:
به نظر میرسد فاز نظامی رویارویی مستقیم ایران و اسرائیل به پایان رسیدهاست. فکر میکنید که دستگاه سیاست خارجی و دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در این شرایط چه مسئولیتی بر عهده دارد؟
شرایط بهگونهای است که موقعیت نظامی و جایگاه ایران در منطقه تا حدی مورد توجه کشورهای منطقه و جهان قرار گرفتهاست. الان شرایطی پدید آمدهاست که باید فعالیتهای جدی دیپلماتیک در زمینههای مختلف آغاز شود. حامیان (رژیم) اسرائیل، چه در آمریکا و اروپا و چه در نهادهایی مانند اتحادیه اروپا و گروه ۷ سعی میکنند که از این وقایع سوءاستفاده کنند و فشارها را بر تهران افزایش دهند.
این کشورها و نهادها بههیچوجه نگران حمله (رژیم) اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق نبودند، اما حالا بهگونهای رفتار میکنند که انگار پاسخ مشروع ایران به این اقدام نظامی باعث نگرانی آنها شدهاست. با توجه به اینکه جو تبلیغاتی علیه ایران تشدید شده و این کشورها قصد دارند بهدنبال تحریم ایران بروند، باید کارزار جدی دیپلماتیک در زمینههای مختلف، هم در منطقه و هم در اروپا و سازمان ملل داشتهباشیم تا بتوانیم اقدامهایی را که کشورهای غربی قصد دارند علیه ایران انجام دهند، خنثی شود.
در عین حال دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی باید تمام تلاش خود را به کار گیرد که قضایای مسکوت و معطلمانده از گذشته مانند برجام و FATF را نیز حل و فصل کند، چراکه تا این قضایای دیپلماتیک حلوفصل نشود، ما از تحریمها و مشکلات اقتصادی شدید ناشی از آن رنج خواهیم برد.
فکر میکنید با تحولات اخیر آیا آمریکاییها حاضر خواهند بود باز هم پای میز مذاکره بنشینند و در مورد برجام صحبت کنند؟
الان آمریکا در شرایط خاصی قرار دارد. در شش ماه گذشته هم مشخص شد که آمریکاییها به دنبال مشارکت در جنگ یا گسترش بحران در منطقه نیستند و تا این حد مشخص شدهاست که سیاست آمریکا این است که جنگ غزه در سراسر خاورمیانه گسترش پیدا نکند، پای کشورهای دیگر به آن کشیدهنشود و آمریکا درگیر یک منازعه جدید در منطقه نشود.
در این زمینه به نظر میرسد که انگیزههای ایران و آمریکا مشابه یکدیگر باشد و ایران هم علاقهای به گسترش منازعه در منطقه ندارد. اما در مورد برجام و مسائل مرتبط با آن، شاید هنوز وقت گفتوگو در این مورد فرا نرسیدهباشد. در چارچوب تعامل دیپلماتیک شاید هم لازم نباشد که در گام نخست سراغ احیای برجام برویم.
الان اولویتهای مهمی وجود دارد. آمریکا که ۶ سال است از برجام خارج شدهاست و عضو این توافق نیست، این امکان وجود دارد که با طرفهای باقیمانده در برجام برای اجرای احکام معطلمانده آن تعامل کرد و در این زمینه مذاکرات را با جدیت پی گرفت.
برای این مهم لازم است که کارشناسان خبره سیاست خارجی وارد کار شوند و دولت از ظرفیتهای دیپلماتهای باتجربه و نخبه کشور برای مذاکرات در مورد برنامه هستهای ایران استفاده کند و اجازه بدهد که چه در حوزه مذاکرات هستهای و چه در حوزه خارج شدن از فهرست سیاه FATF وضعیت از حالت توقف خارج شود و کارها پیش برود.
ارزیابی شما از عملکرد ۷ ماه گذشته دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی بعد از عملیات طوفانالاقصی و جنگ غزه چیست؟
این سوال خیلی کلی است و نمیتوان به سادگی به آن پاسخ قاطعی داد. قضایای مختلف در حوزه سیاست خارجی با هم مرتبط است. دستگاه سیاست خارجی موظف است که منافع بینالمللی کشور را در همه حوزهها با جدیت پیگیری کند. همانگونه که عرض کردم چه در حوزه برجام و FATF و چه در حوزه جلوگیری از افزایش فشار به ایران پس از پاسخ نظامی ایران به (رژیم) اسرائیل، دستگاه دیپلماسی باید مقتدرانه پیگیر منافع ایران باشد.
در عین حال باید در حوزههای دیگر مانند روابط دوجانبه مثل روابط با سوریه، روابط با روسیه و چین، دستگاه دیپلماسی ما فعالانهتر عمل کند. مهمترین مسئله این است که باید از این محدودیتهایی که برای سیاست خارجی ایجاد شدهاست، خارج شویم و باید روابط خارجی خود را خیلی جدی با همه کشورها گسترش دهیم. نباید روابط دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران به یکی دو کشور خاص محدود شود.
اگر روابط ما مثل شرایط کنونی محدود باقی بماند، قدرتهای دیگر از این محدودیت سوءاستفاده خواهند کرد. دستگاه دیپلماسی باید به صورت جدی در این زمینهها فعال شود و تغییرات جدی به وجود بیاورد.
عملیات وعده صادق تا چه اندازه باعث شد که اسرائیلیها نسبت به عملکردشان در آینده محتاطتر شوند؟
بسیار مؤثر بود. اسرائیلیها باور نمیکردند که ایران دست به اقدامی چنین گسترده در واکنش به اقدامات آنها بزند. اسرائیل بعد از جنگ ۱۹۷۳ پوشش امنیتی قدرتمندی برای خودش ایجاد کردهبود و هم متحدانش چه در غرب از طرف آمریکا و اروپا و چه در شرق از طریق شوروی و بعد از آن روسیه، کمکهای گسترده نظامی و دفاعی در اختیار اسرائیل قرار میدادند.
قدرتهای جهانی پذیرفتهبودند که موجودیت (رژیم) اسرائیل و امنیت اسرائیل از اولویتهای اصلی خودشان است. این موضوع در آمریکا به یک سیاست دوحزبی و اجماعی تبدیل شدهبود و کار تا جایی پیش رفت که از اسرائیل با عنوان ایالت پنجاهویکم آمریکا یاد میشد. در نیم قرن گذشته به جز یک مورد پرتاب موشکهای عراق به سمت اسرائیل، هیچ حملهای به اسرائیل نشدهبود و اسرائیل تصور میکرد که سازوکار بازدارندگیاش صددرصد موفق بودهاست.
برای کل قدرتهای جهانی، بهویژه آمریکا جا افتادهبود که (رژیم) اسرائیل باید از لحاظ نظامی و بهخصوص از نظر توانمندی نیروی هوایی از همه کشورهای منطقه قویتر باشد. پاسخ نظامی ایران نشان داد که این حجم از تلاشها بیفایده بوده و اسرائیل ضربهپذیر است و اگر مرتکب اشتباهی شود، ضربات دیگری هم خواهد خورد.
مشارکت ائتلاف آمریکا، بریتانیا و فرانسه با حمایت برخی کشورهای عربی در رهگیری و انهدام موشکها و پهپادهای ایرانی باعث شد که برخی تحلیلگران این موضوع را مطرح کردهاند که اسرائیل و آمریکا یک گام به ایجاد یک ائتلاف منطقهای با مشارکت اسرائیل و کشورهای عربی برای مقابله با ایران نزدیکتر شدهاند. نظر شما در مورد این مسئله چیست؟
منازعهای که بین ایران و اسرائیل پیش آمد، در واقع فقط بین ایران و (رژیم) اسرائیل نبود، بلکه بین ایران و ناتو بود. تمام ظرفیتهای کشورهای عضو ناتو به کمک اسرائیل آمد و به همین دلیل هم بود که موفق شدند برخی از پهپادها و موشکهای ایران را منهدم کنند. صرفاً خود اسرائیل در عملیات ایران مدافع نبود، بلکه ظرفیت بزرگی از کشورهای عضو ناتو در این دفاع مشارکت کردند. همین موضوع نشاندهنده توان و قدرت موشکی و پهپادی ایران بود، چراکه برای بیاثر کردن این عملیات کل ظرفیت کشورهای متحد اسرائیل در ناتو با همه امکانات وارد صحنه شدند.
بعضی از کشورهای عربی مثل اردن از (رژیم) اسرائیل دفاع کردند و برخی کشورهای عربی هم آسمان خودشان را در اختیار آمریکا و انگلیس و فرانسه قرار دادند و سعی کردند که در این حمله اسرائیل ضربات کمتری بخورد. اسم این ائتلاف را هر چیزی بگذاریم، چه به آن بگوییم ناتوی خاورمیانه یا ناتوی عربی یا هر چیز دیگر، در این شرایط شاهد بروز عملی آن بودیم.
ولی اینکه در آینده قرار باشد چنین تشکیلاتی واقعاً شکل بگیرد، به شرایط آینده منطقه بستگی دارد و از الان نمیتوان پیشبینی کرد؛ بهخصوص اینکه کشورهای منطقه هم میدانند که اگر بخواهند وارد فاز یک ائتلاف شوند، آنگاه باید امنیت و آینده خود را دربست در اختیار آمریکا و اسرائیل قرار دهند و خودشان را با آنها همسرنوشت کنند. همانگونه که در سالهای گذشته مشاهده کردهایم، همه سیاستهای آمریکا و اسرائیل همیشه برای همه کشورهای عربی قابل پذیرش نیستند.