ترجمه ادبیات نمایشی ایران به زبانهای دیگر نیازمند بودجه و حمایت است/اجرای تئاتر هر سال سختتر میشود
تاریخ انتشار: ۲۵ فروردین ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۴۱۶۴۳۳
به گزارش خبرنگار ایلنا، در روزهای اخیر نمایشنامه «تلفن آن سوی خط» نوشته بهزاد صدیقی به همراه ۹ نمایشنامه دیگر از آثار نمایشنامهنویسان کشورمان در دومین کتاب نمایشنامههای معاصر ایرانی به زبان ارمنی در کشور ارمنستان ترجمه و منتشر شد. به این بهانه با بهزاد صدیقی (نمایشنامهنویس، کارگردان و پژوهشگر تئاتر) درباره این نمایشنامه، این ترجمه و فعالیتهای اخیر نمایشنامهنویسیاش، گفتوگویی انجام دادهایم که در ذیل میخوانید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
باخبر شدیم یکی از نمایشنامههای شما به نام «تلفن آن سوی خط» به زبان ارمنی منتشر شده. این کار چه زمانی و چگونه انجام شد؟
نمایشنامه تلفن «آن سوی خط» را در سال ۱۳۸۷ نوشتم که در سال ۱۳۸۹ توسط نشر افراز به همراه دو نمایشنامه دیگرم به نامهای «مارش پیروزی» و «تلفن بیموقع» منتشر شد. ترجمه این اثر برمیگردد به تفاهمنامهای بین دو کانون نویسندگان ارمنستان و کانون نمایشنامهنویسان ایران که در اوایل دهه ۹۰ یعنی همین دهه منعقد شد و یکی از بندهای مهم این تفاهمنامه برای ترجمه نمایشنامههای دو کشور از نمایشنامهنویسان معاصر بود. بر اساس تفاهمنامه این دو کانون در سال ۱۳۹۲ مقرر شده بود پس از انتشار جلد دوم آثار نمایشنامهنویسان ارمنستان به زبان فارسی که شامل ۱۲ نمایشنامه از ۱۲ نمایشنامهنویس ارمنی بود، ۱۲ نمایشنامه از آثار ۱۲ نمایشنامهنویس ایرانی به زبان ارمنی ترجمه و منتشر شود. این آثار چگونه برای ترجمه انتخاب شدند؟ انتخاب این آثار بر اساس فراخوانی که با توجه به شرایط ترجمه نمایشنامههای فارسی به زبان ارمنی توسط کانون نمایشنامهنویسان طراحی تنظیم و منتشر شده بود و سپس مورد ارزیابی سه داور و استاد نمایشنامهنویسی صورت گرفته بود، انجام شد و بر اساس داوری آنها طبق شرایط اعلام شده، از میان ۱۱ نمایشنامه ارسالی اعضای کانون نمایشنامهنویسان ایران، فقط دو اثر، شرایط ترجمه و انتشار به زبان ارمنی را توانستند به دست آورند و ۱۰ اثر دیگر نیز براساس همان شرایط اعلام شده توسط هیئت مدیره وقت این کانون برای ترجمه و انتشار به زبان ارمنی انتخاب شد و سپس به همراه دو نمایشنامه منتخب هیئت داوران برای کانون نویسندگان ارمنستان ارسال شد.
مضمون این نمایشنامه درباره چیست؟
نمایشنامه مضمونی اجتماعی دارد که در پسزمینه آن تأثیرات جنگ و مهاجرت هم دیده میشود. داستان آن درباره زنی آبادانی است که به دلیل شرایط بعد از جنگ ایران و عراق برای ادامه زندگی و کار به فرانسه مهاجرت میکند. این اثر همچون دو نمایشنامه دیگرم یعنی تلفن بیموقع و مارش پیروزی، تأثیرات جنگ را در بعد از زمان جنگ روی خانوادهها و به خصوص زنان ایرانی بازتاب میدهد.
در انتخاب این آثار چقدر به فرهنگ مقصد و چگونگی ارتباط مخاطبان کشور خارجی با تم و مضمون این آثار فکر شد؟
در انتخاب این آثار برای ترجمه سعی شده بود به مضامین جهانشمول و اجتماعی با فرهنگهای متنوع ایرانی توجه شود. به هر حال سعی شده بود آثار متنوعی در نظر گرفته شود.
مترجمان فارسی به ارمنی را شما انتخاب کردید؟
خیر؛ کانون نمایشنامهنویسان فقط بر اساس آن فراخوانی که اشاره کردم، آثار ادبیات نمایشی را انتخاب کرد. البته پنج اثر از آثار نمایشنامهنویسان پیشکسوت هم انتخاب شده بود؛ مثل نمایشنامههای «لبخند باشکوه آقای گیل» اکبر رادی، «چوب به دستهای ورزیل» غلامحسین ساعدی، «افرا» بهرام بیضایی و «مریم و مرداویج» بهزاد فراهانی اما متاسفانه گویا به دلیل طولانی بودن این آثار یا نداشتن زمان کافی برای ترجمه یا دلیل روشن دیگری که از آن بیاطلاعم، از این آثار بلند، فقط چوب به دستهای وَرَزیل ساعدی برای انتشار در این کتاب ترجمه شد.
مترجم این آثار یک نفر بود یا چند مترجم این ۱۰ نمایشنامه را به زبان ارمنی ترجمه کردند؟
مترجم این نمایشنامهها چند نفر بودند. ادوارد حقوردیان، گئورک آساتوریان، اما بگیجانیان، نونه هوهانسیان چهار مترجم این آثار از فارسی به ارمنی بودند. بر اساس تفاهمنامه، انتخاب مترجمان هم برعهده کانون نویسندگان ارمنستان بود. یعنی ما در انتخاب این مترجمان هیچ انتخابی نداشتیم. ادوارد حقوردیان از از مترجمان خبره در ارمنستان است. او ایرانیالاصل و ارمنی زبان است که سالهاست در ارمنستان اقامت دارد. گئورک آساتوریان استاد دانشگاه و از مترجمان با تجربه است. اما بگیجانیان و نونه هوهانسیان نیز از مترجمان کاربلد هستند.
برای ترجمه و انتشار این آثار به زبان ارمنی از نویسندگان یا صاحبان آثار مجوزی هم گرفته بودید؟
بله، با وجود اینکه هر نمایشنامهنویسی معمولا از ترجمه نمایشنامه خود به هر زبان خارجی خوشحال میشود، با این حال این مجوزها گرفته شد. بعد از انتخاب این آثار برای ترجمه و انتشار به زبان ارمنی، از نویسندگان یا صاحبان آثار به صورت مکتوب مجوز گرفته بودیم تا در آینده مشکل حقوقی پیدا نکند.
پیش از این هم آثاری از ادبیات نمایشی ایران به زبان ارمنی منتشر شده بود؟
بله قبلا هم، چنین کاری انجام شده بود. بر اساس همان تفاهمنامهای که اشاره کردم، ۱۰ نمایشنامه دیگر از آثار ادبیات نمایشی معاصر ایران منتشر شده بود. در آن کتاب نمایشنامههایی که طی شش دوره، جایزه انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی ایران را به دست آورده بودند، ترجمه شده بود. از جمله آثاری از محمد چرمشیر، محمد امیریاراحمدی، علیرضا نادری، نغمه ثمینی، هاله مشتاقینیا، سلما سلامتی، محمود ناظری و ... . قبل از آن هم به صورت فردی آندارانیک خچومیان و ادوارد حقوردیان آثاری از غلامحسین ساعدی، بهرام بیضایی، فرهاد ناظرزاده کرمانی، چیستا یثربی، رحمت امینی، حسن باستانی و ... را به زبان ارمنی ترجمه کرده بودند که در فصلنامه دراماتورگیای ارمنستان منتشر شده بود. در ترجمه و انتشار این دسته از آثار، کانون نمایشنامهنویسان هیچ نقش یا دخالتی نداشت و بیشتر بر اساس علایق فردی مترجمان انجام شده بود.
ترجمه و انتشار نمایشنامهای ایرانی به زبان ارمنی اقدام خوبی است. اما چرا کانون نمایشنامهنویسان ایران یا هر نهاد دیگر مرتبط، برای ترجمه ادبیات نمایشی ایران به زبانهای دیگر اقدام نمیکند؟
اتفاقا کانون نمایشنامهنویسان برای ترجمه و انتشار آثار ادبیات نمایشی ایران به زبانهای دیگر هم فکر و اقدام هم کرده است. حتا قبل از ارتباط با کانون نویسندگان ارمنستان، در آغاز نیمه دوم دهه هشتاد با کانون نمایشنامهنویسان انگلستان هم رایزنی و نامهنگاری کرده بود و برای شروع هم پنج نمایشنامه بین دو کانون دو کشور برای ترجمه و نمایشنامهخوانی انتخاب و ترجمه شد، اما به دلایلی متوقف شد. با کشورهای همسایه خودمان مثل ترکیه و امارات هم رایزنی صورت گرفت اما این اقدام به دلیل گرفتاریهای کانونهای صنفی و هنری آنها به نتیجهای نرسید؛ اگر چه با کانون نمایشنامهنویسان ترکیه هم تفاهمنامهای امضا شد اما این هم به ترجمه و انتشار ادبیات نمایشی دو کشور منتج نشد.
مشکلات و موانع سر راه این اقدامات چه بود؟
بخشی از مشکلات چنین اقداماتی به شرایط سیاسی دو کشور مبدأ و مقصد برمیگردد. بخش عمده دیگر مربوط به مسائل بودجه و مالی است. مسائل بوروکراسی اداری هم مثل همیشه جای خود را دارد که هم زمانبر است هم نیاز به هماهنگی با نهادهای دولتی مربوط به امور فرهنگی دارد. البته با سه کشوری که گفتم هیچ مشکل سیاسی سر راه نبود، بلکه مسئله بودجه و حمایت نهادهای فرهنگی دولتی و مشکلات صنفی کشور مقصد مانع ادامه همکاری شد. به نظرم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و در رأس آن مرکز هنرهای نمایشی، معاونت فرهنگی و سازمان ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد میتوانند برای چنین اقدامی، بودجه لازم و مشخصی را به صورت سالانه به این کار اختصاص دهند تا ادبیات نمایشی و تئاتر ایران از طریق ترجمه و انتشار و اجرا به کشورهای دنیا شناسانده و معرفی شود. با این همه امیدوارم کانون نمایشنامهنویسان ایران با افزایش بودجه خانه تئاتر و مساعدت و حمایت هیئت مدیره فعلی خانه تئاتر، بتواند این اقدام خود را با کشورهای دیگر ادامه دهد. در هر صورت ترجمه ادبیات نمایشی ایران به زبانهای دیگر نیاز به بودجه و حمایت مالی نهادهای فرهنگی هنری کشور دارد. البته ناشران حرفهای دو کشور مبدأ و مقصد هم میتوانند نقش تأثیرگذاری در این زمینه داشته باشند.
کتاب نمایشنامههای معاصر ایرانی توسط چه ناشری و چه سالی در ارمنستان منتشر شد؟
این کتاب توسط انتشارات کانون نویسندگان ارمنستان با حمایت وزارت فرهنگ ارمنستان در سال ۲۰۱۷ منتشر شد.
چرا با تأخیر به دست شما رسید؟
راستش به طور دقیق نمیدانم؛ ولی یکی از دلایل مهم آن گویا این بوده که کتابها مستقیم از طریق کانون نویسندگان ارمنستان به کانون نمایشنامهنویسان ایران نرسیده بلکه از طریق رایزنی فرهنگی ایران و سازمان ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد به ایران ارسال شد. ظاهرا چندین ماه هم در سازمان ارتباطات معطل مانده بود. به هر حال در آخرین روزهای اسفند سال ۹۷ این کتاب به دستمان رسید. مهم این است که این اقدام در دو سال گذشته انجام شده و امیدوارم این ترجمهها در کشور ارمنستان منتج به اجرای آثار ادبیات نمایشی ایران شود. چون هدف این است که از طریق ترجمه و اجرا، ادبیات نمایشی دو کشور به تئاتر و مخاطبان یکدیگر شناسانده و معرفی شود.
آیا بر اساس تفاهمنامهای که اشاره کردید آثار ادبیات نمایشی ارمنی هم به فارسی انجام شده بود؟
بله براساس همان تفاهمنامه در سال ۱۳۹۳، ۱۲ نمایشنامه به انتخاب کانون نویسندگان ارمنستان برای کانون نمایشنامهنویسان ایران ارسال شد که همزمان با برگزاری دومین همایش نمایشنامهنویسان ارمنستان در تهران توسط کانون نمایشنامهنویسان ایران به دبیری اینجانب در سال ۱۳۹۴ کتاب نمایشنامههای معاصر ارمنی توسط آندرانیک خچومیان به زبان فارسی ترجمه و با حمایت مرکز هنرهای نمایشی و مساعدت انتشارات نمایش منتشر شده بود. البته پیش از این اقدام هم مترجم فرهیخته و دوست گرامی، جناب آندارانیک خچومیان، بر اساس ارتباطات فرهنگی و شخصی خود بیش از بیست نمایشنامه ارمنی را به زبان فارسی ترجمه کرده بود که با همراهی ناشران دیگر کشورمان مثل نشر افراز منتشر شده بود.
در کتاب نمایشنامههای معاصر ایرانی به غیر از نمایشنامه تلفن آن سوی خط از نوشتههای شما، از آثار کدامیک از نمایشنامهنویسان دیگر کشورمان منتشر شده و کدام مترجم ارمنی کدامیک از نمایشنامههای ایرانی را ترجمه کرده است؟
نمایشنامههایی که به ترتیب در این کتاب توسط مترجمان ارمنی ترجمه و توسط انتشارات کانون نویسندگان ارمنستان منتشر شده عبارتند از: «خرمگس» نوشته علی عابدی با ترجمه گئورک آساتوریان، «وازریک مرده است» نوشته صحرا رمضانیان، «زمستان ۶۶» نوشته محمد یعقوبی، دو نمایشنامه «نمایش برای تو» و «ساعت بمباران» نوشته محمد رحمانیان هر چهار اثر با ترجمه نونه هوهانسیان، «شکسپیر عشق ۲۰۰۱» نوشته میلاد اکبرنژاد با ترجمه اما بگیجانیان، «اتاق رویا» نوشته افروز فروزند، «تلفن آن سوی خط» نوشته بهزاد صدیقی، «چوب به دستهای ورزیل» نوشته غلامحسین ساعدی و «دیوار» نوشته شهرام کرمی هر چهار اثر با ترجمه ادوارد حقوردیان.
بعد از انتشار نمایشنامههای آتمن چرا نمایشنامه دیگری از شما منتشر نشده است؟
اتفاقا دو نمایشنامه را در دست چاپ و انتشار دارم. یکی نمایشنامه «سوسمار» است که آخرین مراحل بازنویسیاش را انجام میدهم و دیگری نمایشنامه «به پرندگان شلیک نکنیم» که نمایشنامهای برای مخاطب کودک و نوجوان است اما ترجیح میدهم پس از انتشار درباره آنها صحبت کنم. دو نمایشنامه دیگر را هم در دست نگارش دارم که هر دو مضمونی اجتماعی دارند. اما معمولا برای چاپ وسواس زیادی دارم. هم بازنویسی چندباره نمایشنامههایم برایم مهم است و هم اجرای یا نمایشنامهخوانی آنها. چاپ دوم نمایشنامه آتمن هم توسط ناشر دیگری در دست اقدام است.
قصد اجرای آتمن و سوسمار را ندارید؟
چرا اتفاقا با تهیهکنندهای رایزنی کردهام. انشاالله اگر به توافق نهایی برسیم و سالن اجرای موردنظرمان را قطعی کنیم، قصد دارم حداقل یکی از آنها را در سال ۹۸ اجرا کنم. اگر چه میدانید که با وجود سالنهای متعدد، اجرای تئاتر به دلایل مختلف هر سال سختتر شده و مشکلاتی از قبیل تبلیغات، جذب مخاطب و نمایشهای عامهپسند و ... مشکلات زیادی را برای کارگردانها، تئاتر حرفهای و جدی فراهم آورده است. همچنین میخواهم از دوستانم در هیئت مدیرههای متعدد کانون نمایشنامهنویسان ایران، به خصوص از محمد امیریاراحمدی به عنوان رئیس کانون که نخستین فعالیت بینالملل کانون نمایشنامهنویسان ایران و خانه تئاتر با پیشنهاد و مدیریت او در این بخش فعال شده و صورت گرفته بود و همچنین از آندارانیک خچومیان به عنوان عضو هیئت مدیره وقت کانون و نماینده کانون برای ترجمه و نمایشنامهخوانی آثار ادبیات نمایشی ایران و ارمنستان سپاسگزاری کنم. امیدوارم ادبیات نمایشی ایران از طریق ترجمه، انتشار و اجرا با همراهی هنرمندان و مدیران فرهنگی در جهان بیش از پیش اعتلا بیابد.
منبع: ایلنا
کلیدواژه: بهزاد صدیقی ترجمه ادبیات نمایشی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۴۱۶۴۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چهرههای مشهور ادبیات که مست عشق پارسا پیروزفر را دیدند | میرجلالالدین کزازی: از آغاز تا انجام، شادمان و خشنود بودم...| تصاویر
به گزارش همشهری آنلاین، روز جمعه ۱۴ اردیبهشت اکرانی خصوصی از فیلم «مست عشق» در موزه سینما تدارک دیده شده بود تا سازندگان این فیلم سینمایی میزبان برخی از چهرههای حوزه مولویشناسی و شمس پژوهی و شاهنامهپژوهی همچون محمدعلی موحد و میرجلالالدین کزاری و نیز بزرگان دیگری همچون ژاله آموزگار (پژوهشگر فرهنگ و زبانهای باستانی)، عبدالمجید ارفعی (متخصص زبانهای باستانی و مترجم خط میخی عیلامی)، احمد محیط طباطبایی (رییس ایکوم)، لوریس چکناواریان (آهنگساز و رهبر ارکستر)، یونس شکرخواه (متخصص علوم ارتباطات) و حجتالله ایوبی (رییس سابق سازمان سینمایی و کمیسیون ملی یونسکو) شدند.
در میان این چهرههای فرهنگی و هنری، محمدعلی موحد به تماشای فیلم نشست.
پشتوانه سینمای ایران ادبیات فاخر و گنج معنوی آن است از راست: لوریس چکناواریان، محمدعلی موحد و میرجلالالدین کزازیدر ابتدای این مجلس و پیش از نمایش فیلم، حجتالله ایوبی در سخنانی کوتاه گفت: ملت ایران یک بدهی به دنیا داشت و دنیا هم یک مطالبه بزرگ از ما. سینمای ایران که جزء سینماهای برتر جهان است باید کاری را برای حضرت مولانا و شمس انجام میداد.
او با تاکید بر اینکه خودش فیلم را ندیده است، ادامه داد: من این تلاش و عزم را گرامی میدارم بویژه آنکه بارها از زبان بزرگان جهان شنیدم که چه معمایی در سینمای ایران وجود دارد که با وجود حداقل امکانات این چنین درخشان است؟ به نظر بنده، راز و رمز این موفقیت در این سالن حاضر است؛ پشتوانه سینمای ایران ادبیات فاخر و گنج معنوی آن است که در هیچ کجای جهان وجود ندارد. سینمای شاعرانه ایران مرهون بزرگانی است که امروز در اینجا نشستند و آقایان فتحی، توحیدی و دیگر هنرمندان در این فضا تنفس کردند و با محمدعلی موحد زندگی کردند. فیلم و نگاه آنها عطر و رنگ موحد و کزازی و شفیعی کدکنی و بزرگان دیگر را میدهد. من این عزیزان را به "نام" و بدون لقب صدا کردم چون استاد شفیعی کدکنی در آخرین شماره مجله «بخارا» زیبا گفته است که محمدعلی موحد بالاترین لقبش در همین است که «محمدعلی موحد» است و لقب و پسوند و پیشوندی برازنده او نیست. این برای بقیه اساتید هم صدق میکند.
ایوبی افزود: یقین دارم که استقبال فراوان مخاطب آغاز راهی است که باز هم از مولانا و شمس سخن گفته شود.
سپس فرهاد توحیدی - فیلمنامهنویس «مست عشق» بیان کرد: نوشتن فیلمنامه این کار در کنار جناب آقای فتحی حدود سه سال و اندی طول کشید و در طول نوشتن متن، سایه معنوی دکتر موحد بر سر این کار بود.
او با اشاره به شیوه روایت فیلم گفت: من به عنوان یک معلم کوچک فیلمنامهنویسی عرض میکنم که سالهاست در میان همکارانم و بخصوص در میان جوانان علاقهمند به فیلمنامهنویسی اشتیاق زیادی برای گذر و عدول از نوشتن فیلمنامه به سبک و سیاق کلاسیک در چهارچوب شاهپیرنگ میبینم. آنها بسیار دوست دارند که فیلمنامهنویسی متفاوت را با روایتهای موازی تجربه کنند و برای یادگیری تکنیک داستانگویی در فیلمنامه نویسیِ آلترناتیو، طبیعتاً به ادبیات فیلمنامهنویسی ترجمه شده رجوع میشود.
ژاله آموزگاراین در حالی است که بخت بزرگ بنده و آقای فتحی این بود که در این کار برای سازماندهی روایتهای موازی از دل آثار مولانا و مثنوی استفاده کردیم. شاید بیراه نباشد که بگویم یکی از اولین کسانی که داستانگویی به این شیوه را ابداع کردند حضرت مولانا بود و البته پیشتر از او عطار و سنایی هم چنین تجربهای داشتند.
توحیدی ادامه داد: کوشش ما این بود از آن میراثی که حضرت مولانا و دیگران در روایتگری به جا گذاشتند و بزرگان امروز ادبیات ایران در کتابهای خود شرح دادند، استفاده کرده باشیم و امیدوارم آنچه بر پرده خواهید دید گوشه کوچکی از انتظارات شما را برآورده کند.
جهانِ پر از طمع و ویرانی را با افعال خود سیاهتر نکنیمدر پایان حسن فتحی - کارگردان «مست عشق» که از سر فیلمبرداری سریالش خود را به این برنامه رسانده بود - متنی را قرائت کرد که به این شرح بود: «همه ما آدمها بیآنکه خواسته باشیم، متولد میشویم و طنز قضیه در این است که چه بخواهیم و چه نخواهیم، متولد شدن ما با نوعی مسئولیت اخلاقی همراه است؛ مسئولیتِ اینکه اوضاع جهانی را که لُملُمه میزند از حرص و طمع و کشتار و ویرانی، با افعال خودمان سیاهتر از آنچه که هست نکنیم. پیام شیرین و شکّرین شمس و مولانا در این زمانه تلخکامی و خشونت و نفرتپراکنی، میتواند بارقه امیدی باشد برای ما ساکنانِ به عادت و روزمرگی گرفتار شدهی این روزگار تا شاید با پرهیز از خودشیفتگی و افکار خشک و تنگنظرانه در افعال و کردار خودمان تأمل و نواندیشی و تجدیدنظر کنیم.
حسن فتحیاین اثر سینمایی بیهیچ تفاخری برگ سبزی تحفه درویش و نمایش قطرهای از دریای بیکران اندیشههای عرفانی است.»
در همین زمینه میرجلالالدین کزازی؛ استاد زبان و ادبیات فارسی و شاهنامهپژوه در حاشیه اکران خصوصی «مست عشق» برای ادیبان و چهرههای فرهنگی درباره این فیلم اظهار کرد: از نگاهی فراخ و فراگیر، دید و داوری من درباره این توژینه داستانی یا فیلم این است که دستاندکاران و پدیدآورندگان آن در کار هنری که میخواستهاند کرد، کامدار بودهاند. توانستهاند به آن آماجها و آرمانهایی که در سر میپروردهاند، دست بیابند. از این دید این فیلم یکی از اندک فیلمهایی است که من از دیدن آن، از آغاز تا انجام فیلم، شادمان و خشنود بودم.
او افزود: آن دریافتی که این هنرمندان از چهره مولانا و منش و کنش او داشتهاند، در بخشی گسترده در این آفریده هنری بازتاب یافته است. دمهای دلپذیری را من به هنگام دیدن فیلم گذرانیدم اما چند ویژگی بیشتر بر من کارگر افتاد؛ بجز کارگردانی که هر چه در فیلم میگذرد به راستی به گونهای به او بازمیگردد زیرا اوست که سررشتهها را در دست دارد، خُنیا یا موسیقی فیلم بسیار بشکوه، کارساز و اثرگذار بود، به همان سان فیلم برداری آن. سه دیگر، آوابرداری این فیلم. از دید فنی این سه، نمود بیشتری در چشم من داشت.
کزازی درباره گفتوگوهای بین شمس و مولانا که از دید برخی، شاید برای مخاطب عام دیریابتر باشد و اینکه آیا فیلم توانسته شمایی از مولانا و شمس را به مخاطب عامتر معرفی کند، گفت: بیشینه این گفتوگوها چون از آبشخورها ستانده شده بود، از ویژگیهای بسیار پسندیده فیلم شمرده میشود اما زبان فیلم، شاید ناچار بودهاند من داوری نمیکنم، با زبان روزگار مولانا همیشه سازگار نبود، شاید میخواستهاند که بیننده امروزین بتواند پیوند بیشتری با فیلم بیابد. ببینندهای که با ادب پارسی و زبان مولانا به بسندگی آشنا نیست.
کد خبر 849267 منبع: ایسنا برچسبها کارگردانان سینمای ایران خبر مهم پارسا پیروزفر بازیگران سینما و تلویزیون ایران مولانا سینمای ایران شهاب حسینی (بازیگر)