وابستگی تحقیرآمیز حکومت پهلوی به بیگانگان
تاریخ انتشار: ۲۷ فروردین ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۴۵۵۶۷۵
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، بیانیه «گام دوم انقلاب اسلامی» که بعد از 22 بهمن 97 و از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی منتشر شد، سرآغاز فصل جدیدی در جمهوری اسلامی ایران است، فصلی که از این پس باید با امید و تکیه بر جوانان بر مشکلات گذشته و ناکامیها غلبه کرد و این کار جز با شناخت نقاط ضعف و قوت 40ساله انقلاب میسر نمیشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بیشتربخوانید : امام (ره) نسبت به نفوذ منافقین به بیت آقای منتظری تذکر داده بود
در راستای تبیین این بیانیه، در سلسله گزارشهایی به بررسی بندهایی از این بیانیه میپردازد تا شناخت رهنمودهای رهبر انقلاب در شروع فصل جدید جمهوری اسلامی راحتتر صورت گیرد.
در ادامه دهمین گزارش را با موضوع روی کارآمدن رژیم پهلوی و وابستگی آن به دولتهای بیگانه میخوانید:
امام خامنهای در بیانیه گام دوم انقلاب، درباره نقطه شروع انقلاب اسلامی میفرمایند: «انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن، ازنقطه صفر آغاز شد. اولا همه چیز علیه ما بود، چه رژیم فاسد طاغوت که علاوه بر وابستگی و فساد و استبداد و کودتایی بودن، اولین رژیم سلطنتی در ایران بود که به دست بیگانه-و نه به زور شمشیر خود- بر سر کار آمده بود و چه دولت آمریکا و برخی دیگر از دولتهای غربی...»
تاریخچه بر روی کارآمدن تمام سلسلههای پادشاهی در ایران نشان میدهد که هرکدام یا با غلبه بر حکومت پیش از خود از طریق جنگهای طولانی مدت و یا شورشهای قبیلهای بر سر کار آمدند یا یا برچیدن سلطه بیگانه بر کشور استیلا پیدا کردند اما رضاشاه که بنیان حکومت پهلوی را گذاشته بود نه با قشونکشی به سمت پایتخت و یا عقب راندن قوای خارجی، بلکه از طریق یک کودتای نرم و حمایت سفارت انگلستان توانست به قدرت برسد.
3 اسفند 1299، رضاخان میرپنج(رضاشاه پهلوی) که آن زمان فرمانده تیپ همدان بود، با همکاری سیدضیاءالدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد علیه دولت سپهدار رشتی نخستوزیر احمدشاه قاجار کودتایی با پشتیبانی انگلستان بهراه انداخت. رضاخان همراه با نظامیان قزاق از قزوین وارد تهران شدند و بلافاصله کلانتریها، وزارتخانهها، پستخانهها و ادارات دولتی و مراکز حساس تهران را به تصرف درآوردند.
این نقطه شروع رویدادهایی بود که به فروپاشی سلسله قاجار منتهی شد. فتح بدون مشکل تهران توسط رضاخان و قزاقها، موجب افتادن نام وی بر سر زبانها شد. وی به محض تصرف تهران، در اولین انتصاب، کلنل کاظمخان را به فرمانداری نظامی تهران منصوب کرد. در این روز نیروهای قزاق تمامی زندانیان را آزاد کردند ولی موج تازهای از بازداشت ناراضیان و شخصیتهای سیاسی اعم از حکومتی، نمایندگان مجلس و غیره آغاز شد. تمام وزرای کابینه سپهدار به غیر از خود او بازداشت شدند. همچنین احمدشاه و محمدحسن میرزا (ولیعهد) به کاخ فرحآباد گریختند و سپهدار رشتی (نخستوزیر) به سفارت انگلستان در تهران پناهنده شد.
بقیه بازداشتشدگان که تعداد آنها بین 400الی 500 نفر تخمین زده میشد، برخی شاهزادگان، روزنامهنگاران، نمایندگان مجلس، نخستوزیران سابق و وزیران اسبق بودند.
3 اسفند 1299، رضاخان میرپنج که آن زمان فرمانده تیپ همدان بود، با همکاری سیدضیاءالدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد علیه دولت سپهدار رشتی نخستوزیر احمدشاه قاجار کودتایی با پشتیبانی انگلستان به راه انداخت
در روز کودتا، از طرف رضاخان اعلامیهای در 9 ماده تحت عنوان «حکم میکنم» منتشر شد و به در و دیوار و معابر شهر نصب شد. بر اساس این اعلامیه تمامی ادارات دولتی و روزنامهها تعطیل شدند و به جز دوایر تامین ارزاق به هیچ اداره یا مغازهای اجازه کسب داده نشد.
در عصر کودتا، نورمن سفیر انگلستان در تهران با احمدشاه قاجار ملاقات کرد و به شاه گفت "تنها راهی که برایش باقی مانده آن است که با سرکردگان کودتا رابطه برقرار سازد و خواستههای آنها را بپذیرد." همچنین نورمن در تلگرافی به لرد کرزن، وزیر خارجه بریتانیا نوشت "بسیاری از کسانی که توسط قزاقها دستگیر شدهاند، تحریک کننده، توطئهگر و ضدانگلیسی هستند و این موجب رضایت ماست."
بعد از مدتی با بالاگرفتن اختلافات میان سیدضیاء و رضاخان، وی توانست با کمک انگلیسیها و با فرمان احمدشاه قاجار در سوم آبان 1302 به نخستوزیری منصوب شود. شاه نیز پس از چند روز به اروپا رفت و عملاً کشور را به رضاشاه سپرد. رضاشاه در این مدت پایههای قدرت خود را استوار کرد و به کوشش برای سرنگونی حکومت قاجار با پشتیبانی انگلیسیها پرداخت.
وابستگی حکومت رضاشاه به بیگانگان بهویژه دولت بریتانیا، موجب شد تا وقتی وی در زمان جنگ جهانی دوم اعلام بیطرفی کرد و مانع از حضور قوای متفقین در ایران شد، قوای روسیه و انگلیس در سوم شهریور 1320 با انتشار اعلامیهای وارد خاک ایران شوند. ساعت 4 صبح روز سوم شهریورماه 1320 سفیران وقت شوروی و انگلستان با تسلیم یادداشتی خطاب به دولت ایران اعلام کنند که چون این کشور در مقابل متفقین و درخواستهای آنان سیاست مبهمی در پیش گرفته و در اخراج عمال آلمان اقدامی نکرده ارتشهای شوروی و انگلستان وارد ایران شده و مشغول پیشروی هستند.
وابستگی حکومت رضاشاه به بیگانگان بهویژه دولت بریتانیا، موجب شد تا وقتی وی در زمان جنگ جهانی دوم اعلام بیطرفی کرد و مانع از حضور قوای متفقین در ایران شد، قوای روسیه و انگلیس در سوم شهریور 1320 با انتشار اعلامیهای وارد خارک ایران شوند. متجاوزان انگلیسی با عبور از مرز خسروی تاسیسات نفتی شاه را تصرف کردند و به سمت کرمانشاه آمدند. دسته دیگر هم با تصرف آبادان، نیروی دریایی ایران را بمباران کردند. در برخی قسمتها مانند آذربایجان و کرمانشاه، قوای دولتی مقاومت کردند اما ساعت 8:30 روز 5 شهریور فرمان ترک مقاومت به همه واحدهای نظامی ابلاغ شد و ارتشی که رضاشاه ساخته بود در عرض چند ساعت تار و مار شد.قوای متفقین که مدتی دنبال یکی از بازماندگان قاجار برای انتصاب وی به عنوان شاه در ایران بودند، تصمیم گرفتند تا ولیعهد جوان رضاشاه، محمدرضا پهلوی را به جای وی بر تخت بنشانند
در روز 25 شهریور ماه 1320 و زمانی که قوای روس و انگلیس به سمت تهران در حرکت بودند، رضاشاه استعفا داد و بعد از چندماه از ایران به جزیره موریس و سپس به ژوهانسبورگ تبعید شد. قوای متفقین که مدتی دنبال یکی از بازماندگان قاجار برای انتصاب وی به عنوان شاه در ایران بودند، تصمیم گرفتند تا ولیعهد جوان رضاشاه، محمدرضا پهلوی را به جای وی بر تخت بنشانند و پهلوی دوم نیز با اراده بیگانه بر سر کار آمد.
وابستگی رژیم پهلوی به بیگانگان بعد از کودتای 28 مرداد بیشتر شد و تا تصویب قانون کاپیتولاسیون برای آمریکاییهای مقیم ایران پیش رفت. ایران در آن زمان جزوی از بلوک غرب به رهبری آمریکا شناخته میشد و در 1955 به «پیمان سنتو» پیوست. این وابستگی بوی نفت نیز میداد و بعد از کودتای 28 مرداد و به شکست کشاندن نهضت ملت ایران، فضلالله زاهدی روابط با دولت انگلیس را که در زمان مصدق قطع شده بود از سر گرفت. مذاکرات نفت از 22 فروردین 33 با سرپرستی وزیر اقتصاد و دارایی دولت زاهدی علی امینی آغاز شد.
28 شهریور همان سال، قرارداد به امضای طرفین و در 29 مهر به تأیید مجلس شورای ملی و در 6 آبان به تصویب مجلس سنا رسید. براساس قانون جدید دولت ایران تضمین میکرد که تا 25 سال نفت تولیدی را به شرکتهای عضو کنسرسیوم (آمریکایی، انگلیسی، هلندی و فرانسوی) بفروشد.
بنابراین دودمان پهلوی، علاوه بر اینکه اولین حکومت در تاریخ ایران بود که با اراده بیگانه برسر کار میآمد، بلکه در دوران حکومتش نیز وابستگی شدید به بیگانگان داشت.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/
از روی کارآمدن با «کودتا» تا وابستگی شدید به بیگانهمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: رهبر انقلاب حاشیه های سیاسی خواندنی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۴۵۵۶۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تصمیم عربها درمورد تهران و تل آویو چیست؟
فارن افرز در مطلبی به قلم دالیا داسا کایه و سنم وکیل نوشت: زمانی که ایران در روز ۱۳ آوریل بیش از ۳۰۰ موشک و پهپاد روانه اسرائیل کرد، اردن به دفع این حمله کمک نمود. گزارشهای رسانهای اولیه نشان داد که چند دولت دیگر عربی نیز در دفاع از آسمان اسرائیل مشارکت داشته اند؛ اما این اقدامات بعدا تکذیب شد. با این وجود، شماری از رهبران اسرائیلی و برخی ناظران در واشنگتن این اقدامات را به عنوان نشانهای از یک تغییر جهت مهم تعبیر کردند.
به گزارش انتخاب، استدلال آنها این بود که در صورت تداوم تشدید تنش با ایران این دولتها طرف اسرائیل را میگرفتند. سپهبد هرزی هالوی، رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل اعلام کرده که حمله ایران «فرصتهای جدیدی برای همکاریها در خاورمیانه ایجاد کرده است.» انستیتوی مطالعات امنیت ملی که اندیشکدهای اسرائیلی است هم اعلام کرده که «ائتلاف منطقهای و بین المللی که در دفع حملات ایران به اسرائیل مشارکت داشت پتانسیل ایجاد یک اتحاد منطقهای علیه ایران را نشان داد.»
پس از آنکه اسرائیل به شکلی محدود به حمله ایران پاسخ داد، دیوید ایگناتیوس، ستون نویس واشنگتن پست نوشت که اسرائیل «مانند رهبر یک ائتلاف منطقهای علیه ایران عمل کرد.» وی در ادامه اظهار داشت، اسرائیل با واکنشی محدود «ظاهرا در حال بررسی منافع متحدان خود در این ائتلاف یعنی عربستان، امارات و اردن بوده است که همگی کمکهای بی سر و صدایی در جریان حمله هفته گذشته کرده بودند.» به نظر این تحلیلگر مسائل منطقه، این اقدام نشان از یک "تغییر پارادایم برای اسرائیل" دارد که "شکل جدیدی" به خاورمیانه خواهد بخشید.
اما این ارزیابیها ناشی از ذوق زدگی بیش از حد به نظر میرسد و نمیتواند پیچیدگی چالشهای منطقه را به تصویر بکشد. مطمئنا با توجه به ماهیت بی سابقه تبادل آتش صورت گرفته بین ایران و اسرائیل در ماه آوریل، استراتژی آینده اسرائیل علیه ایران ممکن است ملاحظات منطقهای را بیش از پیش مد نظر قرار دهد. اما واقعیتهای منطقه که مانع از همکاریها بین اعراب و اسرائیل میشود تغییر چندانی نکرده است. حتی قبل از حمله ۷ اکتبر حماس و جنگ متعاقب آن در غزه، دولتهای عربی که توافقات ابراهیم را امضا کرده و به عادی سازی روابط با اسرائیل تن داده بودند، از حمایتهای نتانیاهو از توسعه شهرکهای اسرائیلی در کرانه باختری و بی تفاوتی وی در قبال تلاشهای وزرای دست راستی اش برای تضعیف وضعیت موجود در بیت المقدس ناامید شده بودند. مجموعه حملات شهرکت نشینان اسرائیل علیه فلسطینیان در شهرهای کرانه باختری در بهار ۲۰۲۳ این تنشهای منطقهای را بیش از پیش شعله ور ساخت. پس از آنکه ارتش اسرائیل در ماه اکتبر عملیات نظامی خود در غزه را آغاز کرد موجب به راه افتادن موجی از اعتراضات در خاورمیانه شد، رهبران عربی بیش از پیش علاقه خود به جانبداری علنی از اسرائیل را از دست دادند، زیرا مطلع بودند که این همکاری علیه میتواند به مشروعیت آنها در داخل لطمه بزند.
هیچ بخشی از پاسخ چند کشور عربی به این دور از منازعات بین ایران و اسرائیل نشان نمیدهد که این مواضع تغییر قابل توجهی را شاهد بوده است. آن گروه از دولتهایی که اسرائیل از آنها به عنوان "اتحاد سنی" یاد میکند، در واقع به دنبال برقراری توازن در روابطشان با ایران و اسرائیل، صیانت از اقتصاد و امنیت خود و بیش از همه جلوگیری از بروز یک جنگ منطقهای هستند. اولویت آنها احتمالا همچنان پایان دادن به جنگ ویرانبار غزه و نه تقابل با ایران خواهد بود. با این حال در حالی که تنشها بین ایران و اسرائیل رو به افزایش است، اشتیاق دولتهای عربی برای سرعت بخشیدن به یکپارچگی منطقهای با اسرائیل بیش از هر زمان دیگری بستگی به تمایل اسرائیل به پذیرش یک دولت فلسطینی دارد.
پیش از حمله ۱۳ آوریل اسرائیل، عربستان و امارات اطلاعاتی را در خصوص حملهای قریب الوقوع با ایالات متحده تبادل کردند. مرکز فرماندهی آمریکا سپس از این اطلاعات برای هماهنگی پاسخ خود با اسرائیل و سایر شرکایش استفاده کرد. اردن به هواپیماهای ایالات متحده و بریتانیا اجازه داد تا وارد حریم هوایی این کشور شده و پهپادها و موشکهای ایرانی را دفع نمایند. گزارشهای رسانهای اولیه به ویژه در ایالات متحده و اسرائیل تاکید داشتند که یک تلاش گسترده منطقهای موجب خنثی شدن حمله ایران گشته است.
اما خیلی زود روشن شد که نقش اعراب در دفع حمله ایران محدود بوده است. هم عربستان و هم امارات صراحتا هرگونه مشارکت نظامی مستقیم در دفاع از اسرائیل را رد کرده اند. مقامهای اردنی نیز اظهار داشته اند که این مشارکت برای حفاظت از منافعشان ضروری بوده است. ملک عبدالله دوم تاکید کرده که کشورش برای کمک به اسرائیل اقدام نکرده است.
تلاشهایی که دولتهای عربی برای مقابله با ایران انجام دادند، تقریبا مطمئنا ناشی از تمایل آنها برای حفظ روابطشان با ایالات متحده بوده نه نزدیکتر کردن خودشان به اسرائیل. از زمانی که اسرائیل حمله به غزه را آغاز کرده، رهبران عربی از اینکه جو بایدن توفیق چندانی در محدود کردن اقدامات اسرائیل نداشته غافلگیر شده اند. اما آنها همچنان به دنبال تعمیق همکاریهای خود با واشنگتن هستند. آنها منبع جایگزینی برای امنیتی که آمریکا برایشان فراهم میکند نمیبینند.
دولتهای عربی به ویژه دولتهای حاشیه خلیج فارس از تلاشهای اسرائیل برای تضعیف توانمندیهای نیروهای نیابتی ایران استقبال میکنند. اما آنها به احتمال زیاد مخالف هرگونه حمله مستقیم به ایران خواهند بود که میتواند منطقه را که هم اکنون نیز چشم انداز اقتصادی شکنندهای دارد بی ثبات نماید و یا منجر به حمله متقابل ایران در منطقه شود. هرچند منقعت دولتهای عربی در حفظ روابط دفاعی نزدیک با واشنگتن نهفته است، اما آنها نمیخواهند به بلوکی بپیوندند که به صراحت علیه ایران و حامیان جهانی اش نظیر روسیه کار میکند. آنها ترجیح میدهند موازنهای بین روابط مختلف منطقهای و جهانی خود برقرار نمایند، نه اینکه پلهای پشت سرشان را خراب کنند.
اما به رغم این محدودیت ها، دولتهای عربی میتوانند نقشی تعیین کننده در جلوگیری از افزایش بیشتر تنش بین ایران و اسرائیل ایفا کنند. تقویت خطوط ارتباطی بین دو کشور و برقراری تماسهایی برای مدیریت بحران حیاتیتر از گذشته است. کشورهای عربیای که با هر دو طرف رابطه دارند میتوانند از این روابط برای تشویق به خویشتن داری و کمک به ارسال پیامها بین طرفین استفاده کنند و برای جلوگیری از جنگ و یا کاهش آسیبها در صورت شروع منازعه تلاش نمایند. در بلندمدت برای برقراری ثبات در منطقه، کشورهای خاورمیانه باید چهارچوب خودشان را برای گفتگوهای منظمی که مسیر را برای مشارکت هم طرف ایرانی و هم طرف اسرائیلی باز میکند ایجاد نمایند. رویارویی اخیر ایران و اسرائیل که دو طرف را به آستانه یک جنگ کامل رساند، نشان دهنده میزان فوریت و ضرورت برقراری چنین دیالوگهایی بود.
اما جهان باید انتظارات خود برای برقراری روابط نزدیکتر بین اعراب و اسرائیل را واقع بینانهتر کند. همکاریهای فنیای که دولتهای عربی و اسرائیل اخیرا در حوزههایی نظیر انرژی و تغییرات اقلیمی داشته اند احتمالا ادامه خواهد داشت. اما نشستهای مهم منطقهای که علنا تعاملات سیاسی دولتهای عربی با اسرائیل را تبلیغ میکند، تاثیر چندانی نخواهد داشت مگر آنکه اسرائیل به جنگ در غزه خاتمه دهد. تا آن زمان تلاشهای دولتهای عربی برای حفظ روابط اقتصادی شان با اسرائیل نیز همچنان محدود باقی خواهد ماند. یک استراتژی کوتاه مدت واقع بینانهتر اولویت دهی به حمایت از تلاشها برای میانجیگری وجلوگیری از تنش بیشتر بین ایران و اسرائیل خواهد بود.