در کمپِ معمولان جای زندگی تنگ است قطب انجیر سیاهِ ایران در انتظار کمکها
تاریخ انتشار: ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۵۰۰۷۳۳
زندگی در «کمپهای امداد» ساده نیست اما از آن دشوارتر، چشم دوختن به باغاتِ ارزشمندیست که امروز درگیرِ هیولای مرگِ ناگهانی هستند. در کمپِ معمولان، جای زندگی تنگ است....
به گزارش خبرنگار ایلنا، در روز دوم بازدید از مناطق سیلزده لرستان، از پلدختر به راه افتادیم و به بخش «معمولان» رسیدیم. خانههای کنار رودخانه «کشکان» به دلیل طغیان نابهنگام آب، کاملا تخریب و خالی از سکنه شدهاند؛ این منطقه در روزگارِ قبل از ساخت آزادراهِ زال که محور خرم آباد – اندیمشک از آن میگذشت، برای خودش رونقی داشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از اولین پیچ جاده ملاوی گذشتیم و به روستای «زوانتل» رسیدیم؛ سیل چنان جاده را نابود کرده که آب از رودخانه ضلع غربی از جاده گذشته و به شرق این روستا رسیده است و چنان گودالی را تشکیل داده که میشود روی آن قایق سواری کرد.
در کنار این روستا، کمپ سیلزدگان است؛ حدود ۵۰ خانواده در این کمپ زندگی میکنند. «زینب رحیمی» یکی از اهالی روستا که این روزها از اهالی کمپ سیلزدگان است، به استقبالم آمد. افراد کمپ روی تپهای مستقر شدهاند. تا چشم کار میکند خانه و کشاورزی این مردم نابود شده است.
نه جایی برای خوابیدن داریم نه جایی برای غذا خوردن
زینب رحیمی درباره شرایط زندگی در کمپ میگوید: صبح خیلی زود؛ سیل ما را غافلگیر کرد؛ آنقدر فرصت داشتیم که جانمان را نجات دهیم؛ تنها نگرانیمان در آن شرایط دشوار، نجاتِ جانِ کودکانمان بود که به تپههای روبرویی آبادی بردیم؛ تمامی وسایل زندگیمان و کشاورزی که با هزار زحمت آن را تیمار میکردیم، با این سیل ویران شد.
زینب نگاهش روی سرپناه امروزش یعنی چادرهای امداد، میخکوب میشود: چادرهایی که به ما دادند بسیار کوچک است و به سختی در آن زندگی میکنیم؛ نه جایی برای خوابیدن داریم و نه جایی برای غذا خوردن. در این واویلا، امدادرسانیهای مردمی خیلی به دردمان میخورد و از همان روزهای اول، این مردم در کنار ما بودند و باعث دلگرمیمان شدند.
این زن سیلزده میافزاید: اینجا دیگر جایی برای زندگی ما نیست؛ چراکه چیزی برایمان نمانده. در این شرایط، دولت باید به ما کمکهای بلاعوض کند که بتوانیم جایی دیگر خانه بسازیم و زندگی تازهای را آغاز کنیم که البته فکر نکنم با چند میلیونی که به ما میدهند بشود چنین اقدامی کرد. تازه مشخص نیست این چند میلیون را کِی قرار است پرداخت کنند! با این پول، حتی یک درخت هم به ما برنمیگردد! البته تا آن روز، همه زندگی ما همین «چادر» است که نه جایی برای برای نفس کشیدن دارد نه فضایی برای زندگی کردن.
بازدید سرسری نماینده از کمپ سیلزدگان!
او البته از مسئولان انتقادات بسیاری دارد: در این مدت سیدحمید کاظمی (نماینده مردم شهرستان پلدختر) آمد و بازدیدی کرد. مردم کمکهایی از جمله اقلام غذایی، بهداشتی برای ما میآورند و ما بسیار از این مردم سپاسگزاریم؛ اما ماندهایم آیا با کمکهایی که قول آنها را به ما دادهاند -البته اگر به قولشان عمل کنند- خسارتهای بیشمار ما در این سیل جبران خواهد شد؟
زینب رحیمی بازهم تکرار میکند: تمام ماشینآلات کشاورزی، پمپهای آب و ... هر آنچه که داشتهایم، نابود شده و دوباره زندگیمان را باید از صفر شروع کنیم. بازهم میگویم دست مردم درد نکند.
در جریان سیل اخیر، گروهها و نهادهای مردمی بسیاری با استفاده از ظرفیتهای تشکلیابی خود به کمک مردم سوگوار سیل آمدند؛ از معلمان کشور گرفته که با تشکیل «ستاد همیاری فرهنگیان» چند ده میلیون تومان کمک نقدی و غیرنقدیِ جمع آوری شده را خودشان در مناطق سیلزده توزیع کردند تا کمپین پرستاران داوطلب برای امدادرسانی به سیلزدگان و حتی انجمنها و تشکلهای کارگری که به میدان آمدند و گاهاً خودشان کمکها را بین مردمِ سوگوارِ سیل توزیع کردند؛ برای مثال، انجمن صنفی کارگران چادرملو تا این لحظه، بیش از ۲۰۰ میلیون تومان به سیلزدگان در سه استانِ گلستان، لرستان و خوزستان کمک کرده است.
آخرین تصویری که از «زینب رحیمی» در ذهنم مانده، به غایتِ سادگی و دردناکیست؛ این زن سیلزده درحالیکه روسریاش را با دست بر روی سرش مرتب میکرد، غمگین و ناراحت از من خداحافظی میکند و دست کودکش را میگیرد. او سر بهزیرافکنده، به سمت کمپ سیلزدگان روانه شد.
حتی یک کارشناس از اداره کشاورزی به ما مراجعه نکرده است
درد دل آدمها، سوگوران سیل، در معمولان زیاد است؛ «فرامرز محمدی» یکی از باغداران دهستان «زیودار» - قطب انجیر سیاه ایران- در رابطه با خساراتی که وارد آمده، میگوید: زندگی مردم این منطقه کاملا به کشاورزی و باغداری وابسته است ولی متاسفانه در این سیل، تمامیشان از بین رفتند و حتی پمپهای آب، لولهها و اتصالات آبی که به زمینهای کشاورزی، میرفتند، نابود شدند؛ حتی رانش زمین نیز در میان باغها و کشاورزیمان داشتهایم.
او با تلخندی ادامه میدهد: از روز حادثه سیل تا امروز، حتی یک کارشناس از اداره کشاورزی به ما مراجعه نکرده است که سوال کند کشاورزی شما در این سیل چقدر خسارت دیده است؟
حرفهای محمدی، نگاه آدم را به دشتهای زیر آب رفته، میخکوب میکند: اگر به مشکلات کشاورزی بخش «زیودار» رسیدگی نشود، ما باید از این منطقه مهاجرت کنیم و برای همیشه محل زندگیمان را ترک کنیم چراکه در بنبست گیر افتادهایم و به جز باغداری هیچ کار دیگری بلد نیستیم؛ منبع درآمدِ دیگری نداریم؛ حتی پل ارتباطی روستاهای دهستان زیودار بر اثر سیل شکست؛ حالا با «گرگر» به آن طرف پل رفت و آمد میکنیم و با هزاران خطر زن و بچههایمان را منتقل میکنیم؛ هر لحظه ممکن است بند این گرگر پاره شده و مردم در آب بیفتند. اولین خواسته ما این است که این پل بازسازی شود؛ چراکه صدها روستا راه ارتباطیشان قطع شده است.
بیش از صد میلیون تومان بابت نابودیِ باغ انجیرم دچار خسارت شدم
این باغدار سیلزده ادامه میدهد: کمکهای مردمی و دولتی از جمله اقلام غذایی و آب معدنی با بالگرد یا از طریق همین گرگر به روستاهای آن سوی رودخانه، میرسند. بدون شک خسارتهایی که کشاورزان دیدهاند در این سیل قابل جبران نیست؛ حتی ماشینآلات کشاورزیشان را آب برده است یا کاملا آسیب دیدهاند. البته که دولت باید این خسارتها را جبران کند چون ما منبع درآمد خودمان را از دست دادیم. دولت باید برای جبران خسارتها برنامه داشته باشد. تنها خود من بیش از صد میلیون تومان بابت نابودیِ باغ انجیرم دچار خسارت شدم؛ نه تنها من، بلکه تمام مردم این منطقه دچار چنین خسارتی شدهاند؛ بیش از ۲۰۰ هکتار زمینهای کشاورزی و باغهای منطقه از بین رفتهاند و ۵۰ پارچه روستا و هزاران خانه دچار خسارت صد در صدی شدند؛ آنهم با جمعیتی بیش از ۲۰ هزار نفر.
محمدی نیز از مسئولان انتقاد دارد: بیشتر امدادرسانیها مردمی است. با دادن تسهیلات بلاعوض و کمبهرهی ناچیز، چگونه میشود تمام خسارتها را جبران کرد؟ برنامهریزیها باید درست باشد. چنان خساراتی به باغهایمان وارد شده که فکر میکنیم حتی اگر دولت به ما تسهیلات بلاعوض و کم سود هم بدهد بازهم این خسارات جبران نمیشود. زیرساختهای کشاورزیمان از جمله برق، پمپاژ آب و ماشینآلات کشاورزیمان از بین رفته؛ چگونه میشود آنها را جبران کرد؟ باید بیایند تخمین بزنند که خسارت «واقعی» ما کشاورزان چقدر است؟
آیا اینها که از دست رفته، «سرمایه ملی» نیست؟!
او دردهایش را خلاصه میکند: مسئولان به دادمان برسند و قطب کشاورزی انجیر سیاه زیودار را دریابند. پلها، باغها، کشاورزی همه چیزمان را از دست دادهایم و دیگر جایی برای زندگی کردن برایمان نمانده است آن هم منطقهای که آنقدر محصولش (انجیر سیاه) مرغوب بود که به تمامی کشور حتی به خارج، از جمله آلمان، ترکیه و حوزه خلیج فارس صادر میشد. آیا اینها که از دست رفته، «سرمایه ملی» نیست؟!
زندگی در «کمپهای امداد» ساده نیست اما از آن دشوارتر، چشم دوختن به باغاتِ ارزشمندیست که امروز درگیرِ هیولای مرگِ ناگهانی هستند؛ در کمپِ معمولان، جای زندگی تنگ است....
این قصه ادامه دارد....
گزارش: مریم بازوند- نسرین هزاره مقدم
انتهای پیاممنبع: جماران
کلیدواژه: 40 سالگی انقلاب بودجه 98 سیل 98 استفاده از ظرفیت ایران حوزه خلیج فارس زینب کودکان 40 سالگی انقلاب بودجه 98 سیل 98 امام خمینی س سید مصطفی خمینی سید احمد خمینی سید حسن خمینی انقلاب اسلامی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۵۰۰۷۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بازار سیاه مهاجرت با ویزای جعلی
افزایش متقاضیان مهاجرت قانونی و غیرقانونی از ایران، بازاری ساخته که حالا به هزارتویی پیچیده تبدیل شده و هرقدم آن کسبوکاری جداگانه دارد؛ از خرید مدرک آیلتس تا پذیرش تحصیلی، ویزای توریستی و پیشنهاد شغلی جعلی.
به گزارش هممیهن، یک جستوجوی ساده هم شما را به کسانی میرساند که خودشان را وکیل مهاجرت معرفی میکنند و البته ساکن ایران هم نیستند و همه راههای پناهندگی را به شما معرفی میکنند.
دلال ویزا دعوتنامه جور میکنه؟
بله. از همه راحتتر هم ویزای ایتالیاست.
چقدر میگیره؟
۸ هزار (یورو)؛ سه هزار پیش، مابقی هم موقع گرفتن ویزا.
این مکالمه کوتاه را در گروههای مهاجرت از راه پناهجویی دنبال میکنیم؛ گفتوگویی عادی بین کسانی که دنبال دلال ویزا هستند تا برایشان ویزای توریستی یا تحصیلی جعلی صادر شود و خودشان را به کشور دیگری برسانند، بعد هم به سمت پناهندگی بروند. دلالی ویزا، توریستی و تحصیلی، تنها بخشی از بازار سیاه نه چندان جدید، اما پرسود و البته مبهم مهاجرت است که هرگز نمیتوان گردش مالی آن را پیدا کرد.
افزایش متقاضیان مهاجرت قانونی و غیرقانونی از ایران، بازاری ساخته که حالا به هزارتویی پیچیده تبدیل شده و هرقدم آن کسبوکاری جداگانه دارد؛ از خرید مدرک آیلتس تا پذیرش تحصیلی، ویزای توریستی و پیشنهاد شغلی جعلی. یک جستوجوی ساده هم شما را به کسانی میرساند که خودشان را وکیل مهاجرت معرفی میکنند و البته ساکن ایران هم نیستند و همه راههای پناهندگی را به شما معرفی میکنند.
ماجرای مسیرهای قانونی و غیرقانونی مهاجرت و بازاری که در سایه آن شکل گرفته را سه نفر روایت میکنند؛ ابراهیم، فرهاد و لاله که قصد داشتند از طریق ویزای تحصیلی، پیشنهاد شغلی از ایران مهاجرت کنند و هرکدام با بخشی از این جریان پیچیده سروکار داشتند.
روایت اول: ۱۵ هزار یورو برای پذیرش تحصیلی جعلی«ابراهیم» حدود ۶ سال است که برای مهاجرت از ایران تلاش میکند و تقریباً تمام مسیرهای هوایی، زمینی و حتی دریایی را امتحان کرده است. آخرین تلاش او برای خروج از ایران به حدود یکماه پیش برمیگردد که تلاش کرد ویزای توریستی یا پذیرش تحصیلی جعلی دریافت کند تا بهواسطه آن بتواند از کشور مورد نظرش ویزا بگیرد و بعد پناهنده شود. مقصد پناهندگی او انگلیس است؛ جایی که به قول خودش، بهترین کشورهای اروپا برای پناهندگی است.
او تصمیم گرفته بعد از رسیدن به مقصد اول، خودش را به فرانسه برساند و بعد در انگلیس پناهنده شود. او تا قبل از اینکه آشنای تازهای برای خرید ویزای تحصیلی جعلی پیدا کند، بسیاری از این واسطهها را در فضای مجازی یافته بود: «چند سالی میشود برای مهاجرت از ایران تلاش میکنم و اولینبار است که از طریق هوایی اقدام میکنم، چند روز دیگر وقت سفارت دارم. شما نمیتوانید از روند کاری آنها باخبر شوید.
آنقدر بین شما و آنها واسطه وجود دارد که درنهایت هم متوجه نمیشوید چه رابطهای با سفارت دارند و آیا آنها هم سودی از این کار میبرند یا خیر؟ اگر سفارت با آنها همکاری نداشته باشد، همه کیسهایی مشابه من باید ریجکت شوند، اما کسی که برای من پرونده تحصیلی صوری ساخته، دهها پاسپورت جلویم گذاشت که موفق شده بودند ویزا بگیرند.»
دلال برای ابراهیم یک پرونده و دعوتنامه تحصیلی جعلی از ایتالیا ساخته و توصیه کرده که به جزئیات این پرونده که به زبان انگلیسی نوشته شده، مسلط باشد تا بتواند در مصاحبه سفارت به سوالات پاسخ دهد: «طبق پرونده تحصیلی که برای من ساخته بودند، ظاهراً من دانشجوی دکترای یک رشته مهندسی هستم و از کشوری اروپایی دعوتنامه گرفتهام. هنوز هم نمیدانم آنها سر سفارت کلاه میگذارند یا با هم همکاری دارند؟ اگر با همین پرونده تحصیلی به من ویزا بدهند، مطمئن میشوم که یکنفر را در سفارت دارند. خودشان میگویند روال کارشان قانونی است.»
ابراهیم ادامه میدهد: «این واسطهها راه دیگری هم برای دریافت ویزا معرفی میکنند. برخی از این واسطهها از طریق کسانی که آیدیکارت یا گرینکارت دارند یا افرادی که در کشورهای اروپایی ساکن هستند، اقدام و برای فرد متقاضی دعوتنامه دریافت میکنند.»
او پیش از اینکه پیشنهاد مهاجرت از طریق پذیرش تحصیلی را دریافت کند، یک راه دیگر هم پیشرو داشت که موفقیتآمیز نبود. قرار بود فروردینماه امسال همراه با چند نفر دیگر از یک کشور اروپایی ویزای توریستی بگیرند تا بعد از آن، به مقصد دوم دیگری بروند: «قرار بود در تعطیلات عید از راه توریستی من و چند نفر دیگر را به اسپانیا بفرستند. در این روش، یک زن و مرد در قالب زوج با چند شرط مانند تمکن مالی مشخص و... با ویزای توریستی به کشور مقصد فرستاده میشوند. آنها میگویند این کار دوپروازه انجام میشود؛ یعنی ابتدا به کشور اسپانیا فرستاده میشوید و بعد هم با یک پرواز دیگر به کشور ثالث، مانند فرانسه. دراین شرایط بهطور رسمی وارد خاک اسپانیا نشدهاید و اگر مشکلی برای شما ایجاد شود و در کشور ثالث پذیرفته نشوید، دوباره به اسپانیا برگردانده میشوید، تا لحظه آخر هم متوجه نمیشوید که مقصد کجاست؟»
او با فرد واسط قراردادی به مبلغ ۱۲ هزار و ۵۰۰ یورو بسته و قرار است بعد از دریافت ویزا آن را پرداخت کند، البته همهچیز به همین سادگی پیش نمیرود: «خودشان میگویند اگر معرف داشته باشی، پول به همین شیوه دریافت میشود، اما تهدید کردهاند که اگر ویزا را دریافت کنی و پول را نپردازی، کاری میکنیم که دیگر نتوانی از کشور خارج شوی.»
او تا قبل از اینکه پذیرش تحصیلی به دستش برسد، اطلاعی از جزئیاتش نداشت: «آنها به ما نمیگویند این پرونده تحصیلی را برای کدام کشور درست میکنند. یک دعوتنامه جعلی از طرف یک استاد ساخته و بعد مشخصات پرونده را به من دادند. حتی نمیدانم این مشخصات واقعی است یا جعلی. به من متنی درباره مشخصات دانشگاه و پرونده تحصیلی دادند که باید حفظ کنم و بعد به سفارت بروم. سطح زبان من بالا نیست و اگر سفارت هماهنگ نشده باشد، باید متوجه شوند که وقتی بهعنوان دانشجوی دکترا میروم باید سطح مقدماتی زبان را بلد باشم.
اگر ویزا ندهند، به غیر از آمریکا که رویای همه پناهندگان است، معمولاً اولویت پناهجویان انگلستان و بعد از آن هم آلمان است که شرایط بهتری برای پناهندگان دارند. ایتالیا و فرانسه برای پناهندگی خوب نیست؛ چون هم زبان سختتری دارد و هم کار کمتری در آنجا پیدا میشود. هدف ما این است که پایمان به اروپا برسد. بعد از آن هم با هر وسیلهای که شد به کشور موردنظرمان میرویم.»
ابراهیم از تجربه خودش درباره پیدا کردن واسطه برای شکلهای دیگری از مهاجرت میگوید: «برخی از آنها در فضای مجازی فعالیت میکنند و برخی را آشنایان معرفی میکنند. معمولاً هم افراد را به اروپا میفرستند. هر دو طرف در این مسیر بر سر مبلغی توافق میکنند که کمتر از ۱۰ هزار یورو نیست و حتی به ۲۰ هزار یورو هم میرسد. این هزینه هم مورد به مورد متفاوت است؛ اگر با شما آشنا باشد هزینه کمتری میگیرد.
و بعد از صدور ویزا پول را پرداخت میکنید، اما قاچاقبرها ۱۰ صرافی معرفی میکنند و میگویند که پول را در چند بخش به این صرافیها واریز کنید و بعد پول همانجا بلوکه میشود. وقتی به مقصد رسیدی، پول را برای آنها میپردازی. یکی دیگر از این راهها از طریق سرمایهگذاری جعلی است. یعنی برای متقاضی پروندههایی درست میکنند و او را بهعنوان مدیرعامل یک شرکت یا موردی مشابه معرفی میکنند تا بتواند ویزا دریافت کند.»
روایت دوم: پیشنهاد شغلی جعلی«فرهاد» برای مهاجرت از ایران شیوه دیگری را انتخاب کرده بود. او دو سال پیش تصمیم به مهاجرت گرفت و بهواسطه یک شرکت کاریابی، از کشور آلمان پیشنهاد شغلی گرفت تا بتواند از این کشور ویزای کاری دریافت کند؛ مسیری که تقریباً ۱۵ هزار یورو برایش هزینه داشت و درنهایت چهارماه بعد از سفر به آلمان به ایران بازگشت: «یکی از دوستانم این شیوه از مهاجرت را معرفی کرد و هزینه آن هم ۱۵ هزار یورو بود، بخش زیادی از آن به کارفرمایی میرسید که پیشنهاد کار در کشور مقصد از طرف او اعلام شده بود. در کشورهای دیگر برخی شرکتها وجود دارند که این کار را انجام میدهند که معمولاً یا ترکیهای هستند، یا ایرانی یا مالک آن اهل اروپای شرقی است. این پیشنهادات شغلی از سوی این شرکتها به اداره کار کشور مقصد اعلام میشود تا مجوز استخدام نیرو را دریافت کنند و معمولاً هم برای مشاغل کوچک انجام میشود.»
شرکتهای کاریابی در داخل یا خارج از ایران به این شرکتها کمک میکنند تا متقاضی را به کارفرما وصل کنند؛ کارفرمایی که نیاز به نیرو ندارد: «این روند در هر دو سمت قانونی است و با مجوز انجام میشود. گفته میشود فعالیت این شرکتها کاریابی است، اما در عمل پیشنهاد شغلی جعلی پیدا میکنند. آلمان برای کسی که این پیشنهاد شغلی را دریافت کرده، معمولاً یک ویزای ششماهه صادر میکند، درعینحال اداره مهاجرت هم در جریان این موضوع قرار دارد و به همین دلیل، ۶ ماهه ویزا میدهد. فردی که با این ویزا به این کشور سفر کرده، باید در این مدت هزینه بیمه و مالیات را از جیب بپردازد و در این مدت هم در کشور مقصد به دنبال کار میگردد. این شغل باید در حوزهای باشد که فرد پیشنهاد شغلی دریافت کرده، بنابراین نمیتواند در زمینهای جز تخصص خود، شغلی انتخاب کند.»
مهاجری که توانسته از کشور آلمان اقامت ۶ ماهه دریافت کند، میتواند سه دوره ۶ ماهه ویزای خود را تمدید کند. در تمام این مدت هم باید بیمه و مالیات خود را هم بپردازد. بعد از این سه دوره، مدت اقامت او در آلمان بیشتر میشود: «بعد از اینکه سهبار اقامت ۶ ماهه شما تمدید شود، اقامت یک تا یکونیم ساله دریافت میکنید. اگر کار پیدا نکرده باشید هم همچنان باید بیمه و مالیات بپردازید. کشورهای مقصد در جریان این اتفاقات قرار دارند، اما، چون فرد مهاجر مالیات میپردازد و پناهنده نیست، موضوع پیگیری نمیشود. من حدود چهارماه در این کشور بودم و در تمام این مدت هم دنبال کار گشتم، اما موفق نشدم و درنهایت به ایران برگشتم. افراد زیادی بودند که به همین صورت اقامت دائم گرفتند.»
هزینه دریافت پیشنهاد شغلی از یک کشور اروپایی به میزان آشنایی شما و فرد واسط بستگی دارد و متفاوت است. فرهاد برای همه مراحل مهاجرت، حدود ۱۵ هزار یورو در چند قسط پرداخت کرده، اما میگوید که این کار بین ۳۰ تا ۴۰ هزار یورو هزینه دارد؛ یعنی حداقل دو میلیارد تومان. برخی واسطهها هم بین ۶ تا ۱۰ هزار یورو از فرد متقاضی پول میگیرند.
دریافت پیشنهاد کار از کشور کانادا بین ۸۰ تا ۹۰ هزار دلار هزینه دارد: «معمولاً پرداخت هزینه را قسطبندی میکنند؛ بعضی از هزینهها برای معادلسازی مدرک یا انجام روال اداری از طرف یک وکیل برای کارهای اداری و... است و درمجموع هزینه در چند قسط پرداخت میشود. ازطرفدیگر پیشنهاد کاری که برای فرد دریافت میشود، میتواند غیرتخصصی هم باشد. رزومه من واقعی بود و پیشنهاد کاری که دریافت کردم مربوط به تخصص و تجربهام بود، اما برای بسیاری از متقاضیان رزومه غیرواقعی ساخته میشود؛ چون ممکن است شغل و رزومه خاصی نداشته باشد. تا دوسال پیش هم سفارت، فهرست بیمه نمیخواست و اگر یک سربرگ مهرشده یا توصیهنامه میبردید که نشان میداد در یک محیط کاری فعال بودهاید، کفایت میکرد؛ چون فقط میخواستند بدانند در سهسال آخر کجا کار کردهاید.»
روایت سوم: ۵۰ تا ۲۰۰ دلار برای خرید وقت سفارتسال گذشته گزارش مفصلی درباره یکی از کسبوکارهای غیرقانونی مرتبط با مهاجرت نوشته شد و از بازار سیاهی گفت که برای دریافت نوبت ویزای سفارت در ایران پیدا شده و گردش مالی کلانی دارد. دلالان از متقاضیان بین ۵ تا ۳۰ میلیون تومان دریافت میکردند تا برای آنها از سفارت وقت رزرو کنند. دریافت نوبت هم انواع مختلفی داشت: ویژه و عادی که قیمت آنها با هم متفاوت بود.
این بازار سیاه همچنان مشتریانی دارد که نیاز به وقت فوری سفارت دارند؛ مهاجرانی مانند لاله که حدود دوسال قبل تصمیم گرفته بود از کشور سوئد پذیرش تحصیلی بگیرد و کشور ایتالیا را هم بهعنوان مقصد دوم تعیین کرده بود، اما دریافت وقت از سفارت این کشور زمانبر است و او برای حل مشکل از یک شرکت خدمات مهاجرتی کمک گرفت: «از دوسال پیش، این مسئله تشدید شده و حتی شنیده میشود که برخی از سفارتها مانند هلند میخواهند سفارت خود را در ایران ببندند.
الان هم دریافت نوبت از سفارت ایتالیا خیلی سخت شده و گفته میشود که یا نوبت نمیدهند یا دریافت آن، بسیار زمانبر است. زمانی که با یکدفتر مهاجرتی قرارداد بستم و میخواستم بهعنوان مقصد دوم به ایتالیا بروم، در عرض یکهفته برای من وقت سفارت گرفتند.
من به آن دفتر حدود ۴۵۰ یورو داده بودم و بخشی از اینپول برای تعیین وقت ویزا بود. باتوجه به اینکه برنامه مهاجرت من برای تحصیل در دانشگاه سوئد با موفقیت پیش نرفت، به من پیشنهاد دادند، بهصورت پناهندگی به ایتالیا و بعد به سوئد بروم. بعد از اینکه به سفارت ایتالیا مراجعه کردم که دلایلم را برای لغو نوبت سفارتم توضیح دهم، متوجه شدم واقعاً ایننوبت برای من رزرو شده بود.
او میگوید: «کسی که این نوبت را برای من گرفت، گفته بود ما کسی را داخل سفارت داریم که دقیقاً میداند چه زمانی، نوبتدهی سفارت باز میشود و بلافاصله در کمترین زمان ممکن درخواستهای ما را ثبت میکند، ما هم هزینهای را به او پرداخت میکنیم. درمجموع آنها حدود ۵۰ تا ۲۰۰ یورو برای این موضوع میگرفتند.»
مؤسسهای مهاجرتی که لاله به آن اشاره میکند، این روزها برای وقت فوری سفارت ۱۰ میلیون تومان دریافت میکند و علاقهای ندارد کارشان را مشابه دلالان روبهروی سفارتخانهها بدانیم. کارشناس این مؤسسه مهاجرتی میگوید که برای اینکار باید تصویر پاسپورت، واریزی سفارت، شماره شبا و کارتی که واریز با آن انجام شده را بفرستید. ۲۴ ساعت بعد از واریزی هم وقت را ثبت میکنیم؛ چون (این مبلغ) باید به حساب سفارت بنشیند.
این عددها در کانالهای تلگرامی که وقت فوری سفارت میگیرند، متفاوت است؛ مثلاً برای وقت سفارت آلمان نفری دو میلیون تومان و برای وقت سفارت آمریکا در کشورهای اطراف مانند دوبی ۲۴۰ دلار دریافت میشود؛ این مبلغ پس از رزرو وقت، دریافت میشود. این کانالها پکیجهای مشاوره هم دارند که انواع مختلفی دارد: هزینه یکی از این بستهها برای یک جلسه مشاوره دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان، برای دوجلسه پرسش و پاسخ و ماک، پنج میلیون و ۵۰۰ هزار تومان، برای سه جلسه پرسش و پاسخ، راهنمایی تکمیل فرم مخصوص، تعیین استراتژی جواب دادن به سوالات و پیدا کردن دلیل ریجکتی و ماک همراه با گروه مشاوره تا شب سفارت، هفتمیلیون و ۵۰۰ هزار تومان هزینه دارد.
روند صعودی مهاجرتاگر آمارهای رصدخانه مهاجرت درباره تعداد پناهجویان و مهاجران ایرانی و درخواست ویزا از طرف آنها را بررسی کنیم، مشخص میشود که چرا این بازار برای دلالها جذاب است؛ رصدخانه مهاجرت جمعیت پناهجویان ایرانی را در جهان تا سال ۲۰۲۲ نزدیک به ۶۹ هزار و ۲۰۰ نفر برآورده کرده بود که نسبت به جمعیت ۶۸ هزار و ۹۴۰نفری سال قبل از آن افزایش یافته است.
در سال ۲۰۲۲ میلادی، ۱۳ هزار و ۸۴ ایرانی در وضعیت پناهجویی در ترکیه بودهاند که نسبت به سال قبل تقریباً ۳۱ درصد کاهش یافته است. طی سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲، تعداد ایرانیان در وضعیت پناهجویی در ترکیه در تراز سههزار نفر قرار گرفت، اما پس از آن تعداد پناهجویان در ترکیه افزایش یافت. روند تعداد ایرانیان در وضعیت پناهجویی در ترکیه در سال ۲۰۱۶ به تراز ۲۴ هزار نفر و در سال ۲۰۱۸، به بالاترین حد خود (تقریباً ۳۰ هزار نفر) رسید.
بیشترین سهم ایرانیان از مهاجران غیرقانونی شناسایی شده با ۲/۵ و ۲/۳ درصد بهترتیب مربوط به سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۱ میلادی است. از سال ۲۰۰۹ تا مارس ۲۰۲۳، ایرانیها بهطور متوسط سهم یک درصدی از مهاجران غیرقانونی شناساییشده در مرزهای اتحادیه اروپا داشتهاند. روند جمعیت ایرانیان در برخی مقاصد اصلی شامل آمریکا، کانادا، اتحادیه اروپا، بریتانیا، استرالیا و ترکیه نشان میدهد، در میان این کشورها در سال ۲۰۲۱ بهترتیب آمریکا، کانادا، آلمان، ترکیه، سوئد، استرالیا، هلند و فرانسه دارای بیشترین جمعیت ایرانیان بودهاند. در آمریکا جمعیت ایرانیان طی سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۱ میلادی ۱۱/۵ درصد رشد داشته، طی همین سالها جمعیت ایرانیان در کانادا ۷۷ درصد بالا رفته است.
اقتصاد زیرزمینی مهاجرتاقتصاد زیرزمینی مهاجرت پررونق است؛ این را یکی از کارشناسان مهاجرت میگوید. به گفته او، این اقتصاد را قاچاقبرها و کسانی که خریدوفروش نوبت سفارش انجام میدهند و مدارک جعلی صادر میکنند، راه انداختهاند؛ آنها حتی مدارک اصلی هم صادر میکنند، اما، چون از طریق راههای غیرمشروع است، در گروه اقتصادزیرزمینی شناخته میشود: «تحلیل من این است که این اقتصاد در یکدهه اخیر و بهطور خاص از پنج سال گذشته گستردهتر شده است؛ بهویژه اینکه مشاوران مهاجرتی نسبت به دهه گذشته افزایش داشتهاند. دولت هم بهواسطه رشد تمایل به مهاجرت در کشور، درآمد بیشتری داشته است.» او که نخواست نامش در گزارش بیاید، میگوید: «روند مهاجرت در کشور به یک اکوسیستم تبدیل شده است که همه بازیگران دستبهدست هم میدهند و در این اکوسیستم مشارکت میکنند تا یکنفر از کشور خارج شود.»
او میگوید: «مدرسان و مؤسسات زبان و گردشگری که تورهای زبان و وبینارهای مهاجرتی و تحصیلی برگزار میکنند را باید در سمت بازیگران غیردولتی در چرخه مهاجرت قرار داد. وکلا، مؤسسات و مشاوران مهاجرتی هم بزرگترین بازیگران بخش غیردولتی اقتصاد مهاجرت هستند. در چندسال اخیر هم که خرید خانه در کشور ترکیه اوج گرفته، مشاوران املاک درآمدهایی از این راه بهدست میآورند و آنها هم به بخشی از این چرخه تبدیل شدهاند.»