Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایمنا»
2024-04-27@00:51:48 GMT

اینجا همه دلشان برای شما تنگ شده

تاریخ انتشار: ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۸۰۳۰۶۷

اینجا همه دلشان برای شما تنگ شده

«هانیه اسلامی» سعی کرده است در جستار پیش رو با استفاده از مصاحبه‌ها، یادداشت‌ها، مقالات و یا حتی تکه‌هایی از رمان «جن‌نامه» که به نظر از زندگی واقعی نویسنده آن؛ «هوشنگ گلشیری» نشأت گرفته است؛ به روند زندگانی ادبی این چهره معاصر ادبیات ایران و شکل‌گیری «جنگ اصفهان» بپردازد.

به گزارش ایمنا، این مقاله را که پیش‌تر در مجله الکترونیک ادبی «سروا» منتشر شده در ادامه می‌خوانید:

1321 بود؛ نمی‌دانم خاطر مبارک هست یا نه، اما سال بدی بود جنگ و خون و قحطی نان روس‌ها شمال ایران را گرفته بودند و تا می‌توانستند جولان می‌دادند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

همان سال بود که شما با خانواده‌تان از اصفهان به آبادان آمدید، پدرتان از پیمان‌کاران شرکت نفت بود. تا کلاس دهم آنجا بودید اما پدر بازنشسته شد. به اصفهان بازگشتید و چه خوش بازگشتی. شاید اگر نیامده بودید هیچ شازده‌ای روی صندلی‌اش رو به اضمحلال نمی‌رفت.

«ما همه می‌دانستیم که دارند بازنشسته‌اش می‌کنند و ما حتما باید می‌رفتیم به اصفهان، با اتوبوس و به خرج شرکت. صبح حالم بهتر بود اما نای رفتن نداشتم. چمدانم را داشتند می‌بستند، صدای پریموس می‌آمد. مادر گفت تو باید بری اصفهان اینجا بمانی خدا می‌داند...» -جن‌نامه هوشنگ گلشیری

خانه پدری

در هیچ مصاحبه‌ای نگفته بودید روزی که آمدید اصفهان، زیبا بود یا نه. حتی اشاره‌ای به خانه پدری خود نکردید. اما من مطمئنم حتما زاینده‌رود از اکنون پرآب‌تر بود، شهر سبزتر بود، هوا پاک‌تر بود.

خانه پدری دروازه نو بود، بر کوچه‌ای عریض و خاکی که یک سرش به بازارچه‌ای می‌رسید و سر این‌طرفش به خیابانی که هنوز حتی زیرسازی هم نشده بود. از ﻣﻴﺪان ﭘﻬﻠـﻮی ﺑـﻮد ﺗـﺎ سقاخانه‌ای ﻛـﻪ ﭘﺸﺘﺶ ﺷﺎﻳﺪ امامزاده‌ای ﺑﻮد ﻳﺎ ﻣﺴﺠﺪی. ﺳﺮ اداﻣﻪ ﺧـﻮد ﺧﻴﺎﺑـﺎن را ﺑـﺮِ ﻗﺒﺮﺳـﺘﺎن آﺑﺨﺸﺎن ﻛﺸﻴﺪه ﺑﻮدﻧﺪ. ﻋﻤﻪ ﺑﺰرﮔﻪ می‌گفت: آن‌قدر اﺳﺘﺨﻮان ﻣﺮده درآوردﻧﺪ ﻛﻪ ﻧﮕﻮ.

در اصفهان در دبیرستان ادب مشغول به تحصیل شدید، جایی که حقوقی و صادقی یک سال قبل از شما در آنجا بودند. انجمن ادبی هم داشتید و کتابخانه؛ اما این برای شما کافی نبود. به سراغ کتابخانه شهرداری رفتید و بعد از یک سال خوره همه کتاب‌ها شدید و از دم همه را خواندید. در همان مصاحبه گفته بودید تابستان‌ها رنگرزی می‌کردید و در دفتر اسناد رسمی مشغول به کار شدید. اتفاقا مشابه آن را در «جن‌نامه» شما پیدا کردم.

ﮔﻔﺖ: ﻛﺎر ﻫﺴﺖ. ﻣﺎﺷﺎءاﷲ ﺗﺎ ﺑﺨﻮاﻫﻲ ﺧﻮﻳﺸﺎوﻧﺪ دارﻳﺪ. اﻳنجا اﻟﺒﺘﻪ ﺧﺮج ﺧـﻮدش را ﻫـﻢ درنمی‌آورد. اﻣـﺎ می‌توانی ﺑﺮوی ﭘﻴﺶ ﺣﺎج اﺑﻮاﻟﻘﺎﺳﻢ.ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺷﺎﮔﺮد دارد، ﺷﻤﺎﻫﺎ ﻫﻢ روش.

اﺳﺘﻜﺎﻧﻢ را ﻛﻪ ﮔﺬاﺷﺘﻢ، ﺳﻴﻨﻲ دوم را ﻫﻢ ﺑﺮداﺷﺖ.ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺮوﻳﻢ رﻧﮕﺮزی؟

ﺑﺮﮔﺸﺖ: ﺑﻠﻪ رﻧﮕﺮزی، ﺳﻠﻤﺎﻧﻲ. اﺻﻼ ﺗﻮ می‌توانی ﺑﺮوی ﭘﻴﺶ پسرعمه ﻣﺎدرت، ﺣﺎﺟﻲ دﻳﺎنی، ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﻋﺼـﺮ می‌روی آنجا، شب‌ها ﻫﻢ می‌روی ﻛﻼس ﺷﺒﺎﻧﻪ. زﺣﻤﺖ دارد، اﻣﺎ ﻋﻮﺿﺶ دﻳﮕﺮ ﭼﺸﻤﺖ ﺑﻪ دﺳﺖ این‌وآن ﻧﻴﺴﺖ.

در مصاحبه دیگری گفته بودید سربازی قبول نشدید به سراغ معلمی در اطراف اصفهان رفتید. گفته بودید شش ماهی، خودتان بودید و حافظ و چه خوش همدمی داشتید.

از سال 1338 تا 1352 در دهات و شهرک‌های اطراف اصفهان آموزگار و دبیر انواع دروس و بالاخره دبیر ادبیات فارسی دبیرستان‌های اصفهان بوده‌ام. (باغ در باغ، خودتان)

در این میان یک سالی به همراه 90 نفر دیگر به زندان می‌روید که در آنجا به تجربه‌های جدیدی رسیدید و با انسان‌های شاخصی آشنا شدید. تجارب زندان باعث شد کتاب‌هایی چون قاب عکسی برای عکس خالی من، هر دو روی یک سکه، یک داستان خوب اجتماعی و جبه‌خانه را منتشر کنید.

در جایی دیگر گفته بودید که پس از آزادی به دانشگاه بازگشتید و این بار با جوانان بر سر مزار صائب انجمن ادبی شکل دادید که مقدمه جُنگ بود. کم‌کم حقوقی را آوردید، صادقی و...؛ در این انجمن سخن از هدایت بود و دهخدا و بهار.

جلسات ادبی کانون پس از شب‌های شعر سال 1356 ابتدا در خانه اعضای کانون و سپس در محل کانون برگزار می‌شد، با این شکل کار که هر جلسه طبق قرار قبلی اثری از نویسنده‌ای حاضر و در میان جمع به بحث گذاشته می‌شد. (باغ در باغ)

از نجفی زیاد سخن گفتید که از بخت خوش شما، هم‌زمان با جُنگ از تهران به اصفهانی آمد که آن زمان کانون روشنفکری بود. او ترجمه می‌کرد و در جلسات صائب و بعدترها در جُنگ می‌خواند.

می‌گویند ابوالحسن نجفی تأثیر بسزایی بر شما داشت. می‌گویند چشمانتان مثل عقاب می‌درخشید و برق خاصی در آن بود؛ همچنین بسیار باهوش بودید و عین همین را همسرتان هم درجایی دیگر گفته است. دوباره پرچانگی کردم، برویم سراغ خودتان. علاوه بر نویسندگی در مطبوعات تأثیر بسزایی داشتید. مهم‌ترین آن جُنگ اصفهان و بعدها «آدینه»، «دنیای سخن»، «ارغوان» و در آخر «زنده رود».

تا سال آخر حیاتتان هم‌دست از کارگاه‌های داستان‌نویسی برنداشتید و می‌گفتید من هنوز در این کارگاه‌ها یاد می‌گیرم. عده‌ای خرده می‌گرفتند که وقتتان را به خلق شاهکارهایی چون شازده احتجاب بگذارید و شما وقتی بیماری‌تان را تشخیص دادند گفتید «وقتی بازگردم، فقط می‌نویسم» اما دیگر بازنگشتید.

نویسندگی را از سال 1347 شروع کردید، البته قبل از آن شعر می‌گفتید ولی از داستان هم غافل نبودید، درجایی گفتید همه فکر می‌کنند، شما با شعر شروع کردید و این قضاوت بر برخی آثار چاپ‌شده اتفاق افتاده، اما این درست نیست و درزمانی که شعر می‌گفتید چند داستان خام هم در دست داشتید.

دوستی به من گفت بالاخره تو این «شازده احتجاب» را چرا نوشتی؟ مجله‌ای آنجا بود که روی جلدش عکس شاه بود. عکس را نشان دادم و گفتم به خاطر این ظلمی که در این داستان به «فخرالنساء» می‌شود. در حقیقت نتیجه ساختار درونی جامعه ماست. ساختاری که کسی در رأس هرم باشد و بقیه زیر سیطره او. در این نظام، آدم‌ها مسخ می‌شوند. به آن‌ها گفته می‌شود این‌گونه بیندیش؛ یعنی کاری که با فخری می‌شود. (مصاحبه با شجاعی مهر)

اما من فکر می‌کنم ظلم فقط به فخرالنساء و فخری نمی‌شود، بلکه منیره خاتون زن صیغه‌ای جدکبیر هم از ظلم رأس هرم در امان نمی‌ماند، یک‌بار هم باید با شما مفصل راجع به شازده احتجاب حرف بزنم؛ یعنی من بگویم و شما گوش کنید. چه اشکال دارد؟ همیشه گفتگو که دوطرفه نیست!

گفتنی راجع به شما و نوشته‌هایتان زیاد است، اما آنچه من یافتم ادیبی است که ساده زندگی کرد و وقت خود را برای پروراندن کسانی چون خود خرج کرد. باور کنید راست می‌گویم که شما هنوز در این دنیا آن‌قدر همراه و همفکر دارید که خودتان حدسش را نمی‌زنید. قبول دارم آنچه شایسته بود را دریافت نکردید. عده‌ای شمارا دچار انحطاط اخلاقی دانستند و هزارویک وصله دیگر که گاه می‌چسبد و شاید نباید خاطرتان می‌آوردم.

 این را بگویم و آبی روی سنگ‌ مزارتان بریزم و بروم؛ اینجا همه دلشان برای شما تنگ‌شده است.

منبع: ایمنا

کلیدواژه: جنگ اصفهان هوشنگ گلشیری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۸۰۳۰۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بازی همیشگی‌مان را مقابل آلومینیوم انجام ندادیم

سرمربی تیم فوتبال پرسپولیس تأکید کرد، تیمش در مصاف با آلومینیوم بازی همیشگی خود را انجام نداده است.

به گزارش مشرق، اوسمار ویرا پس از شکست تیمش مقابل آلومینیوم اراک در مرحله یک هشتم نهایی جام حذفی اظهار داشت: این بازی از نظر احساسی و فیزیکی برای ما سخت و سنگین شد. در این مسابقه ما نتوانستیم بازی همیشگی خودمان را انجام دهیم. آلومینیوم اما توانست با یک ریتم ثابت بازی کند. ما باید سعی کنیم اشتباهات را برطرف کنیم، چون لیگ را روبه‌رو داریم که بازی‌های آنجا سخت است.

مشکل ما امروز در بخش دفاعی بود، نه بخش تهاجمی

وی در پاسخ به سؤالی درباره دلایل تعویض بازیکنانی مانند ترابی، سروش رفیعی و عبدالکریم حسن گفت: بعضی وقت‌ها باید تعویض‌هایی انجام دهیم که بازیکنان حس رقابت بیشتری داشته باشند. شما دیدید آلومینیوم با بازیکنانی که داشت خوب بازی کرد. ما با تعویض‌ها توانستیم در وقت اضافه دو گل بزنیم و دوباره جلو بیفتیم؛ امروز مشکل ما در بخش هجومی نبود، در بخش دفاعی بود. در بازی حذفی شما نمی‌توانید یک گل در دقیقه ۹۰ و یک گل در دقیقه ۱۰۰ بخورید.

فرق ما با بازی قبلی این بود که می‌دانستیم چه کاری باید انجام دهیم

سرمربی تیم فوتبال پرسپولیس تصریح کرد: در بازی لیگ هم که یک بر صفر اینجا شکست خوردیم گفتم که بازی با آلومینیوم اینجا سخت است. در این بازی نسبت به بازی لیگ متفاوت بودیم. فرق ما با بازی قبلی این بود که می‌دانستیم چه کاری باید انجام دهیم. حتی وقتی گل اول را خوردیم در نیمه دوم شانس دو به یک داشتیم و اگر گل را می‌زدیم شاید بازی تمام شده بود. ما باید بیشتر تلاش کنیم، چون سال دیگر هم ما اینجا بازی داریم و باید مشکل را برطرف کنیم.

خوردن ۴ گل ناراحتم می‌کند!

«هواداران پرسپولیس باخت با چهار گل را به یاد ندارند.»، اوسمار در واکنش به طرح این موضوع توضیح داد: چهار گل خوردن نه تنها در ایران، بلکه کلاً در فوتبال خوب نیست و ناراحتم می‌کند. بعد از چند بازی که گل نخوردیم به نظرم دریافت چهار گل خوب نیست.

دیگر خبرها

  • اوسمار مقصر حذف پرسپولیس را اعلام کرد
  • آقای زلفی‌گل! شما از ابتدا هم اشتباهی بودید!
  • بازی همیشگی‌مان را مقابل آلومینیوم انجام ندادیم
  • بیانیه بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبائی پیرامون حضور وزیر علوم در این دانشگاه: آقای زلفی‌گل! شما از ابتدا هم اشتباهی بودید! شما اخراج اساتید ضد انقلاب و اسلام و دین از دانشگاه‌ را، تبدیل به ابزاری برای تسویه‌حساب‌های شخصی کردید
  • (ویدئو) اینجا لندن است؛ اشتباه نکنید پاکستان نیست!
  • اسکن محوطه کمرزرین اصفهان انجام شد/ تلاش برای آغاز فصل دوم کاوش
  • آذربایجان به ایران الحاق نمی‌شود، چون اسرائیل کنار ماست!
  • فیلم| اینجا مشق پهلوانی می‌کنند
  • فیلم| اینجا تمرین پهلوانی می‌کنند
  • اینجا صدا جان می‌گیرد