Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «دانا»
2024-05-01@00:12:22 GMT

دو لیدر اصلی اصلاح طلبان بوشهری از قطار سیاست پیاده شدند

تاریخ انتشار: ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۸۳۲۷۸۰

دو لیدر اصلی اصلاح طلبان بوشهری از قطار سیاست پیاده شدند

دو لیدر و چهره های سیاسی و رسانه ای استان بوشهر که در طیف سیاسی اصلاح طلبان حضور فعال داشتند با نتشار بیانیه ای در فضای مجازی به دلیل ضعف در عملکرد دولت از قطار سیاست پیاده شدند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از سپاس؛ دو لیدر و چهره های سیاسی و رسانه ای استان بوشهر که در طیف سیاسی اصلاح طلبان حضور فعال داشتند و در همه امور با آنها هم فکر بودند و در انتخابات های مختلف تصمیم گیری ستاد های انتخاباتی ریاست جمهوری حسن روحانی به عهده داشتند به دلیل ضعف در عملکرد دولت از قطار سیاست پیاده شدند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این دو چهره سیاسی اصلاح طلب که موضع گیری های بسیار شدیدی به حمایت از اصلاح طلبان در رسانه های مختلف همفکر خود منتشر کردند، امروز به دلیل ضعف در عملکرد دولت اصلاحات که خود لیدرهای اصلی بخصوص در حوزه رسانه بوده اند به این نتیجه رسیدند که مسیر را اشتباه انتخاب کرده و راه خود را از تندروهای اصلاح طلب جدا کردند.

رضا معتمد در بیانیه ای خروج خود از سیاست را اینگونه اعلام کرده است:

سال‌ها است که تصمیم خود را برای ترک فعالیت‌های حزبی و تشکیلاتی به گوش دوستان و همفکرانم رسانده‌ام اما آنها هر بار با توجیهاتی که تا امروز برای من قابل قبول و محترم بوده است، به‌نوعی از این تصمیم منصرفم کرده‌اند.

 

 

همه‌ دوستانی که مرا می‌شناسند و باور دارند، می‌دانند که هدفم از عضویت در تشکیلات و احزاب سیاسی،هیچ‌گاه کسب قدرت و مقام نبوده است هر چند چنین هدفی را برای یک فعال حزبی فی‌نفسه نه تنها مذموم نمی‌دانم بلکه معتقدم که تلاش برای کسب قدرت به‌قصد پیاده کردن اهداف و دیدگاه‌های خود، جزو اصول اولیه و اساسی همه احزاب در دنیا است و تنها در کشور ما است که به‌طرز مضحکی در برابر آن موضع می‌گیرند. با این حال طبع رمنده من هیچ‌گاه طالب قرار گرفتن در چهارچوب‌های خاص مدیریتی نبوده است.

از طرفی تمایل به فعالیت‌های فرهنگی و ادبی همواره در من بر فعالیت‌های دیگر از جمله فعالیت سیاسی غلبه داشته است و در تمام این سال‌ها کشاکش میان دو میل را تحمل کرده‌ام.

بنابراین آنچه مرا از بیست و اندی سال پیش تا امروز به عضویت در تشکیلات سیاسی،با همه مخاطرات و محذوراتش، قانع کرده است، کمکی هر چند جزیی در جهت تقویت تفکر حزبی بوده است که آن را تنها راه رسیدن به دمکراسی واقعی و دخالت تام و تمام مردم در سرنوشت خود می‌دانم.

نمی‌دانم چنین هدفی چه‌قدر محقق شده است و در صورت تحقق نسبی،سهم من در آن چه اندازه بوده است. اما به‌هر حال گمان می‌کنم که اکنون افراد جوان‌تر و در عین حال مشتاق‌تری هستند که در استمرار و تقویت چنین تفکری کوشش کنند و راه تحزب را در استان دنبال نمایند.

از این‌رو با احترام فراوان به همه‌ دوستانی که به‌گمان من ایثارگرانه چراغ کنش‌های تشکیلاتی و حزبی را در استان ما روشن نگاه داشته‌اند، کناره‌گیری خود را از همه فعالیت‌های تشکیلاتی و عضویت در احزاب سیاسی اعلام می‌کنم و ترجیح می‌دهم که از این پس، اوقات خود را در امور فرهنگی و ادبی صرف کنم و اگر هم قرار باشد که در حوزه سیاسی -اجتماعی اظهار نظری نمایم، این کار را از جایگاه یک روزنامه‌نگار مستقل از تشکیلات سیاسی انجام خواهم داد.

این تصمیم را انتشار عمومی می‌دهم تا دوستانی که تاکنون گفتار، نوشتار و رفتار مرا برآمده از تفکری تشکیلاتی و حزبی می‌دانسته‌اند، از این پس گفته‌ها و نوشته‌هایم را فارغ از گرایشی خاص، داوری کنند.

عضو و رئیس مستعفی حزب اتحاد ملت ایران اسلامی منطقه(استان) بوشهر

یونس جعفری دیگر فردی که با افکار اصلاح طلبی از ادامه مسیر خودداری کرد روز گذشته با انتشار مطلبی در فضای مجازی اعلام کرد:

با شرایط فعلی فعالیت سیاسی یک خبط بزرگ است و من دیگر این کار را نمی‌کنم. معمولا در کشور هایی که حزب وجود دارد کسی که می‌خواهد فعالیت سیاسی کند عضو حزب می‌شود و احزاب برای رسیدن به قدرت در انتخابات شرکت می‌کنند و وقتی پیروز شدند اعضای خود را مورد توجه قرار می‌دهند اما در کشور ما کسانی که در ایام انتخابات سکوت می‌کنند تا کسی نداند چه موضعی دارند بعد از انتخابات پست می‌گیرند و افرادی امثال ما زیر پا له می‌شویم و محاکمه می‌شو‌یم و اگر خودمان زبان دفاع از خود نداشته باشیم هیچ کس از ناحیه دولت حمایتمان نمی‌کند، بنابرین فعالیت سیاسی با این شرایط اشتباهی بزرگ است و من اعلام می‌کنم که اشتباه کردم و بعد از این به هیچ وجه کار سیاسی نمی‌کنم و می‌خواهم به فعالیت های هنری بپردازم که پیش از این علاقمند بوده ام. حضورم در این نشست نیز به احترام میزبان بود که دعوت کرده بودند و با اجازه حاضران جلسه را ترک کردم.

 



وی پس از ترک جلسه این را هم گفته که من به این دلیل جلسه را ترک کردم چون دیگر از این بازی های سیاسی خسته شده‌ام. ربطی به تیم سیاسی استان ندارد. در این دولت کسانی پست گرفته‌اند که ضعیف‌ترین ها بوده‌اند. من هیچگاه ادعایی در این خصوص نداشتم و خواسته من این است حداقل همین جایگاهی که داریم از ما نگیرند.

انتهای پیام/

منبع: دانا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۸۳۲۷۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رئالیسم سیاسی چیست؟

  عصر ایران - رئالیسم سیاسی (political realism) احتمالا قدیمی‌ترین نظریه دربارۀ سیاست بین‌الملل است. پیشینۀ این نظریه را می‌توان در شرح توکیدیدس (thuchydides) دربارۀ جنگ‌های پلوپونزی و نوشتۀ کلاسیک شون تسه (sun tzu) متفکر چین باستان مشاهده کرد.

  جنگ‌های پلوپونزی به مجموعه جنگ‌هایی گفته می‌شود که از 431 تا 403 پیش از میلاد بین اسپارت و آتن وجود داشت. نوشتۀ کلاسیک شون تسه نیز "هنر جنگ" نام دارد که دربارۀ راهبردها یا استراتژی‌های جنگی است. این کتاب تقریبا همزمان با شرح توکیدیدس دربارۀ جنگ‌های پلوپونزی (یا پلوپونز) نوشته شده است.

  از دیگر چهره‌های برجسته در سنت رئالیسم سیاسی می‌توان به ماکیاولی و توماس هابز اشاره کرد. با این حال رئالیسم فقط در قرن بیستم، با انگیزه‌های برآمده از دو جنگ جهانی، به صورت چشم‌انداز مسلط سیاست بین‌الملل درآمد.

  در حالی که ایده‌آلیسم تاکید دارد که "اخلاق" باید راهنمای روابط بین‌الملل باشد، رئالیسم بر پایۀ تاکید بر "سیاست قدرت" و پیگیری "منافع ملی" بنا نهاده شده است. فرض بنیادی رئالیسم این است که "دولت" بازیگر اصلی صحنۀ بین‌المللی یا جهانی است، و چون حکمران است، می‌تواند به صورت واحدی خودمختار عمل کند.

  افزون بر این، پیدایش ناسیونالیسم و ظهور دولت-ملت جدید، دولت را به اجتماع سیاسی همبسته‌ای تبدیل می‌کند که در آن سایر وفاداری‌ها و بستگی‌ها تابع وفاداری به ملت است.

  اندیشمندان رئالیست، مانند تی.اچ.کار و هانس مورگنتا، دربارۀ باور ایده‌آلیستی به "اینترناسیونالیسم" و هماهنگی طبیعی به "جامعۀ جهانی"، موضعی انتقادی داشته‌اند. تی.اچ.کار معتقد بود که ایمان ساده‌لوحانه به "حقوق بین‌الملل" و "امنیت جمعی" در دورۀ میان دو جنگ جهانی، سیاستمداران اروپایی و آمریکایی را از شناخت توسعه‌طلبی آلمان و اقدام برای جلوگیری از آن بازداشت.

  در مقابل، رئالیست‌ها بر این موضوع تاکید دارند که چون اقتداری بالاتر از دولت حکمران وجود ندارد، سیاست بین‌الملل در شرایط "وضع طبیعی" عمل می‌کند و به همین علت دستخوش آنارشی است نه هماهنگی.

  از این منظر، دولت‌ها در جهان مثل "افراد" هستند در جامعه‌ای فاقد دولت. در چنین جامعه‌ای، هیچ منبع اقتدار مشروعی وجود ندارد که بتواند افراد را از تعرض احتمالی به حقوق یکدیگر بازدارد. در جهان واقع نیز عملا چنین منبع اقتداری وجود ندارد.

 اگرچه تشکیل سازمان ملل اقدامی در راستای نقض این توصیف رئالیستی از سیاست بین‌الملل بوده، ولی ناکارآمدی این سازمان در جلوگیری از نقض حقوق بین‌الملل از سوی یک دولت، دال بر این است که توصیف رئالیست‌ها از وجود نوعی آنارشیسم در عرصۀ روابط بین‌الملل کاملا هم بیراه نیست.

  با این حال می‌توان مواردی را هم مثال زد که شورای امنیت سازمان ملل موفق شده به عنوان یک منبع مشروع اقتدار، مانع نقض حقوق یک دولت از سوی دولتی دیگر شود؛ و یا دولتی را از نقض حقوق ملت تحت حکمرانی‌اش بازدارد. بیرون راندن ارتش عراق از کویت در جنگ اول خلیج فارس و نیز ساقط کردن حکومت معمر قذافی برای ممانعت از کشتار مردم لیبی، هر دو با مجوز شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفت.

  بنابراین در چنین مواردی، شورای امنیت سازمان ملل مظهر "اقتداری بالاتر از دولت حکمران" است و مانع از پیدایش تام و تمام "وضع طبیعی" در عرصۀ روابط بین‌الملل می‌شود.

  در مجموع به نظر می‌رسد سازمان ملل متحد، وضعیتی مابین توصیفات و انتظارات رئالیست‌ها و ایده‌آلیست‌ها از روابط بین‌الملل ایجاد کرده است. یعنی مانع تحقق کامل توصیفات رئالیست‌ها بوده، ولی انتظارات رئالیست‌ها را چنانکه باید برآورده نکرده است.

  به هر حال مطابق نگرش رئالیسم سیاسی، نظام بین‌المللیِ آنارشیک، نظامی است که در آن هر دولتی مجبور است به خود کمک کند و به منافع ملی خود، که اساسا موجب بقای دولت و دفاع از سرزمین تعریف می‌شود، ارجحیت دهد.

  به همین دلیل است که رئالیست‌ها بر نقش قدرت در مسائل بین‌المللی چنین تاکید شدیدی دارند و می‌خواهند قدرت را بر اساس آمادگی نظامی یا نیروی نظامی‌اش بشناسند.

  البته آنارشی بین‌المللی به معنای درگیری بی‌امان و جنگ بی‌پایان نیست. رئالیست‌ها تاکید دارند که الگوی "درگیری و همکاری" عمدتا با نیازمندی‌های "توازن قوا" هماهنگ است.

این دیدگاه که در پی ایجاد امنیت ملی است، اذعان می‌کند که دولت‌ها وارد اتحادهایی می‌شوند که اگر در برابر یکدیگر به حالت توازن درآیند، ممکن است در بلندمدت صلح و ثبات بین‌المللی را تضمین کنند. اما اگر توازن قدرت به هم ریزد، نتیجۀ احتمالی جنگ است.  

دربارۀ نسبت رئالیسم با "وضع طبیعی" باید این نکتۀ را متذکر شد که رئالیست‌ها معتقدند "نظم بین‌المللی" همان "وضع طبیعی" کلاسیک نیست، زیرا قدرت و ثروت و سایر منابع در میان دولت‌ها به طور برابر توزیع نشده است.

  در واقع بازیگران اصلی به طور سنتی با موقعیت "قدرت‌های بزرگ" هماهنگ شده‌اند. سلسله‌مراتب برآمده از دولت‌ها، که حاصل این وضع است، تا حدی نظمی را به نظام بین‌المللی تحمیل می‌کند، و کنترلی را نشان می‌دهد که قدرت‌های بزرگ از راه بلوک‌های تجاری، "مناطق نفوذ" و مستعمره کردن، آشکارا بر "دولت‌های تابع" اعمال می‌کنند.

  این وضع در دورۀ جنگ سرد به ایجاد نظم جهانی دوقطبی‌ای انجامید که در آن رقابت بین بلوک قدرت ایالات متحدۀ آمریکا و بلوک قدرت شوروی به بیشتر بخش‌های جهان گسترش یافت.

  رئالیست‌ها معتقدند که دوقطبی بودن جهان به حفظ صلح کمک می‌کرد زیرا هزینه‌های نظامی فزاینده منجر به به ایجاد سیستم بازدارندۀ فعالیت هسته‌ای می‌شد؛ بویژه زمانی که در دهۀ 1960 احتمال نابودی حتمی متقابل تشخیص داده شده بود.

  از این رو سلسله‌مراتبی باثبات بر پایۀ مقررات پذیرفته شده و فرایندهای شناخته شده جلوی آنارشی را گرفت و رئالیست‌ها را تشویق کرد تا اندیشۀ تعدیل‌شده‌ای را بپذیرند که آن را "جامعۀ آنارشیستی" نامیدند.  

  رئالیسم سیاسی بر "جدایی سیاست از اخلاق" تاکید دارد. همین تفکیک، مبنای مهم‌ترین انتقادها به این نگرش سیاسی بوده است. منتقدان می‌گویند رئالیسم سیاسی مایۀ مشروعیت رقابت نظامی و جاه‌طلبی قدرت‌های بزرگ و کوچک است. از نظر منتقدان، "سیاست قدرت" جهان را در آستانۀ "فاجعۀ هسته‌ای" قرار داده و در تامین صلح هم چندان موفق نبوده.

  انتقاد دیگر را نظریه‌پردازان فمینیست مطرح کرده‌اند که معتقدند رفتار قدرت‌جویانه و پرداختن به امنیت ملی و قدرت نظامی، همگی بازتاب سلطۀ مردان بر عالم سیاست است که ترجیحاتشان اساسا تجاوزگرایانه و رقابت‌جویانه است.  

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: «ایده‌آلیسم» در سیاست جهانی یعنی چه؟ «وضع طبیعی» ؛ عرصۀ خشونت یا آزادی؟ «سیاست واقعی» چیست؟

دیگر خبرها

  •  واکنش اصلاح‌طلبان به سخنان نصیری درباره اتحاد شاهزاده و تاجزاده؛ تکرار یک شوخی بی‌مزه است | ارتباطی به جریان اصلاحات ندارد | واقعا یک توهم است
  • حمله شدید کرباسچی به نصیری: تعادل نداری و به درد تبلیغات بی‌بی‌سی می‌خوری | دنبال جذب جایگاه هست
  • کرباسچی: مهدی نصیری تعادل ندارد؛ او فقط به درد تبلیغات بی‌بی‌سی می‌خورد
  • مرغ آمریکایی‌ها غاز است!
  • خیز اصلاح طلبان رادیکال به سوی خیابان به بهانه طرح نور/ روزنامه آرمان ملی: مسئله مذاکره با آمریکا و حجاب باید حل شود!
  • رئالیسم سیاسی چیست؟
  • انتقاد تند جهره شاخص اصلاح‌طلبان از سوپر افراطی حزب‌اللهی دیروز!
  • اصلاح‌طلبان درباره روند بررسی صلاحیت‌ها چه گفتند؟
  • رابط اصلاح‌طلبان با رهبری بعد از فوت هاشمی‌رفسنجانی چه کسی است؟
  • فاکتور اشتباه و شیطنت آمیز اصلاح طلبان در خصوص شرایط امید در جامعه/ آغاز کنش‌های انتخاباتی رادیکال‌ها پس از عملیات تحریم!