برای فرستادن صلوات و دعای فرج در تلویزیون بازخواست شدم/ سلبریتیها برای اهداف صداوسیما قدم برنمیدارند
تاریخ انتشار: ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۸۴۴۲۱۴
مجری با سابقه حوزه کودک تلویزیون معتقد است عمده این سلبریتیها روی آنتن صلوات هم نمیفرستند و نام اهلبیت را هم نمیآورند، ولی ارج و قرب بیشتری دارند؛ در صورتیکه امثال من که دل و زبانمان یکی است قدرمان را نمیدانند و کمتر از ما استفاده میکنند. به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، یک خبری چند روز پیش رسانهای شد که سری جدید «رنگینکمان» بعد از ماه مبارک رمضان روی آنتن میرود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
روز گذشته فیلمی از سخنان قابل تأمل آزاده آلایوب در مسجد مقدس جمکران در فضای مجازی پخش شد که این مجری کودک در آن جمع گفته بود: "من در سازمانی کار میکنم که برای فرستادن صلوات و دعا برای فرج امام زمان (عج) در برنامه کودک بازخواست شدم! همیشه گفتهام چرا باید در کشور اسلامی برای فرستادن صلوات بازخواست شوم؛ اینها حقیقت دارد. میگویند بچهها نمیفهمند و درک این مفاهیم را ندارند، ولی بچهها از طریق من میفهمند. بسیاری از خانوادهها به خاطر لج و لجبازی و موضوعات سیاسی و اقتصادی، از اهلبیت و اعتقاداتشان فاصله گرفتند. "
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: خاله نرگس رنگین کمان مسجد مسجد جمکران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۸۴۴۲۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای طعم شیرین آخرین دعای کمیل شهید زین الدین
بعد از نماز، دعای کمیل داشتیم. هر یک از بچه ها قسمتی از دعا را می خواندند؛ از جمله آقا مهدی؛ اما حال و هوای او با بقیه فرق می کرد.
به گزارش ایسنا، به نقل از جهان نیوز، بعد از ظهر پنج شنبه بود سر و کله ی آقا مهدی پیدا شد. پایگاه ما در نوار مرزی سردشت بود و مهدی آمد تا از نزدیک، پیشرفت کارها و مسائل مربوط به شناسایی را بررسی کند.
بعد از جلسه، وقت نماز شد. آن شب خود مهدی اذان گفت و نماز جماعت را اقامه کردیم.
بعد از نماز، دعای کمیل داشتیم. هر یک از بچه ها قسمتی از دعا را می خواندند؛ از جمله آقا مهدی؛ اما حال و هوای او با بقیه فرق می کرد.
مهدی با سوز عجیبی دعا می خواند. تمام کسانی که آن شب در جلسه بودند، طعم شیرین آن دعای کمیل را از یاد نخواهند برد. مهدی دعا را در شرایطی خواند که ما زیر پای دشمن قرار داشتیم و از همه طرف مورد تهدید بودیم.
او به حدی گریه کرد که از خود بی خود شده بود. قسمتی از دعا را هم جواد دل آذر خواند.
این دو نفر چنان شوری به پا کرده بودند که همه ضجه می زدند. دعا که تمام شد، مهدی از سنگر بیرون آمد، نگاهی به آسمان انداخت و زیر لب چیزهایی زمزمه کرد. دو روز بعد خبر شهادتش آمد.
برگرفته از کتاب «برف تا برف» مجموعه خاطراتی از شهید مهدی شیخ زین الدین
راوی: عبدالرزاق شیخ زین الدین پدر شهید