تفرقه، جدایی و کشمکش، مایۀ نابودی است/ داستانی از جوامع الحکایات
تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۹۸۵۰۵۴
به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی از مصطفی دلشاد تهرانی است که در ادامه می خوانید؛
هیچ گروه و سازمان و جامعهای در پرتو تشتّت و جدایی، تفرقه و ناهمراهی، و ستیزه و کشمکش و درگیری راه به مقصد نمیبرد؛ فرقی نمیکند که آن گروه و سازمان و جامعه بر مسیر حق باشند یا باطل، در پی مقاصد درست باشند یا نادرست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
(وَ لَا تَنازَعُوا فَتَفشَلُوا و تَذهَبَ رِیحُکُم)
و با یکدیگر ستیزه و کشمکش مکنید که سست شوید و نیرو و دولتتان برود.
امیرمؤمنان علی (ع) در خطبۀ قاصعه، خطبۀ شماره ۱۹۲ مطابق شماره گذاری نسخۀ دکتر صبحی صالح، وضع مردمان یکپارچه و همراه، و جوامع پراکنده و ناهمراه را در پیش روی همگان قرار میدهد تا این توجّه فراهم شود که هر یک از این امور چه حاصلی دارد، و با عبرت از گذشتگان به درستی رفتار و عمل نمود:
«و احذروا ما نزل بالأمم قبلکم من المثلات بسوء الأفعال، و ذمیم الأعمال؛ فتذکّروا فی الخیر و الشَرّ أحوالهم، و احذروا أن تکونوا أمثالهم.»
و بپرهیزید از کیفر بد رفتاریها و ناشایسته کاریهایی که بر سر مردمان پیش از شما فرود آمد؛ و پیوسته نیک و بد احوال ایشان را به یاد آرید، و از اینکه همانند آنان باشید خود را برحذر دارید.
«فإذا تفکّرتم فی تفاوت حالیهم، فالزموا کلّ أمر لزمت العزّة به شأنهم، و زاحت الأعداء له عنهم، و مدّت العافیة به علیهم، و انقادت النّعمة له معهم، و وصلت الکرامة علیه حبلهم؛ من الاجتناب للفرقة، و اللزوم للألفة، و التّحاض علیها و التّواصی بها؛ و اجتنبوا کلّ أمر کسر فقرتهم، و أوهن منّتهم؛ من تضاغن القلوب، و تشاحن الصّدور، و تدابر النّفوس، و تخاذل الأیدی.»
پس چون در دو گونه احوال ایشان اندیشیدید، همیشه به آن گونه رفتاری دست یازید که با آن رفتار نیرومندی سایه بر سرشان گسترانید، و سایۀ دشمنان را از سرشان دور گردانید، و روزگاربی عافیت و بی گزندی را بر ایشان به درازا کشانید، و نعمت و بهره مندی بدان وسیله خود را فرمانبردار ایشان گردانید، و کرامت و بزرگواری خود را تنگاتنگ آنان گردانید؛ و آن رفتارها: از پراکندگی دوری نمودن بُوَد، و همبستگی را حفظ نمودن، و یکدیگر را بدان برانگیختن و سفارش کردن؛ و بپرهیزید از هر گونه رفتاری که پشت آنان را شکست، و نیرومندی شأن را سست کرد و از هم گسست؛ همچون: کینۀ هم را در دل داشتن، و دشمنی با یکدیگر را در سینهها انباشتن، و پشت کردن به یکدیگر، و دست از یاری هم کشیدن و دستهای یکدیگر را به خواری کشاندن.
امام علی (ع) دربارۀ ناهمراهی یاران عراقی خود در برابر تجاوزها و دست اندازی های ستم پیشگان شامی شکوهها نموده و خطر پراکندگی در جبهۀ حق و همراهی در جبهۀ باطل را گوشزد کرده است، از جمله در خطبه ۲۷ و ۲۵ نهج البلاغه:
«فیا عجبا! عجبا! و الله یمیت القلب و یجلب الهمّ من اجتماع هؤلاء القوم علی باطلهم و تفرّقکم عن حقّکم.»
شگفتا! شگفتا! سوگند به خدا که همراهی این گروه در باطل خویش و پراکندگی شما در حقّ خود، دل را می میراند و اندوه را تازه میگرداند.
«و انّی و الله لأظنِّ هؤلاء القوم سیدالون منکم باجتماعهم علی باطلهم، و تفرّقکم عن حقّکم.»
به خدا سوگند می بینم که این مردم به زودی بر شما چیره میشوند، که آنان بر باطل خود همراهند و شما در حقّ خود پراکنده.
بنابر این همبستگی و همراهی در هر جهت که باشد توانایی و چیرگی و ارجمندی میآورد، و پراکندگی و ناهمراهی موجب ناتوانی و شکست پذیری و خواری میگردد. ملّای روم این واقعیت را در داستانی بر گرفته از جوامع الحکایات عوفی به سبک خویش بیان کرده است. گوید: باغبانی وارد باغ خود شد و ناگاه دید سه نفر که عبارت بودند از یک فقیه و یک سیّد و یک صوفی چونان دزدان آنجا میگردند. با خود گفت: من میتوانم ثابت کنم که این سه نفر بی اجازه و دزدانه وارد باغ من شده اند ولی نمیتوانم یک تنه با ایشان مقابله کنم چون آنان سه تن همبسته و همراهند و با یک جمع همبسته و همراه به راحتی نمیشود مقابله کرد. پس باید این سه را از هم جدا کنم و با هر یک به تنهایی مقابله کنم و حقّش را کف دستش بگذارم.
باغبانی چون نظر در باغ کرد
دید چون دزدان به باغ خود سه مرد
یک فقیه و یک شریف و صوفیی
هر یکی شوخی، بَدی، لا یوفیی
گفت: با این ه ا مرا صد ججّت است
لیک جمع اند و جماعت قوّت است
بر نیایم یک تنه با سه نفر
پس ببرّمشان نخست از همدگر
هر یکی را من به سویی افکنم
چون که تنها شد، سبیلش بر کنم
پس ابتدا به سراغ صوفی رفت و با خوشرویی به او گفت: برای اینکه از گردش در این باغ بیشتر لذّت ببرید، برو و از اتاق من در انتهای باغ برای دوستانت یک گلیم بردار و بیار. صوفی از این استقبال و مهمان نوازی خوشحال شد و بی درنگ به انتهای باغ رفت. باغبان از این فرصت استفاده کرد و به فقیه و سیّد روی کرد و گفت: تو فقیه مایی و ما به برکت فتواهای تو زندگی را در آسودگی به سر می بریم و به وسیلۀ پر و بال دانش تو پرواز میکنیم. این سیّد علوی هم که از سلالۀ خاندان پیامبر است و نزد ما بس محترم و ارجمند، ولی این صوفی شکم پرستِ فرومایه کیست که با شما بزرگان همنشینی کند؟ به محض اینکه به این جام آمد او را چنان بزنید که دمار از روزگارش درآید و مانند پنبه شود. آن وقت به پاداش این کار یک هفته در باغ و بوستان من خوش بگذرانید. چون وسوسه اش مؤثر افتاد و تأیید آن دو را گرفت، خود چوبی ستبر برگرفت و در پی صوفیِ جدا افتاده رفت و دشنامها نثارش کدر و چندان زدش که نیمه جان بر زمین افتاد. صوفیِ جدا افتاده و کتک خورده، در آن حال خراب با خود گفت: از من که گذشت، ولی ای دوستان، شما خود را بپایید که این مصیبتی که بر سر من آمد، به شما نیز خواهد رسید و این گونه پذیرای بلا شدن و شربت مصیبت نوشیدن و کیفر دیدن پاداش هر آن کسانی که فرومایگی کنند و از یکدیگر جدایی گزینند.
حیله کرد و کرد صوفی را به راه
تا کند یارانش را با او تباه
گفت صوفی را برو سوی وِثاق
یک گلیم آور برای ای رِفاق
رفت صوفی، گفت خلوت با دو یار
تو فقیهی، وین شریفِ نامدار
ما به فتویِّ تو نانی میخوریم
ما به پَرِّ دانش تو می پَریم
وین دگر شه زاده و سلطان ماست
سیّدست از خاندان مصطفاست
کیست آن صوفی، شکم خوارِ خسیس
تا بود با چون شما شاهان جلیس؟
چون بیاید مر ورا پنبه کنید
هفته یی بر باغ و راغ من زنید
باغ چه بود؟ جان من آن شماست
ای شما بوده مرا چون چشم راست
وسوسه کرد و مریشان را فریفت
آه کز یاران نمی باید شِکیفت
چون به ره کردند صوفی را و رفت
خصم شد اندر پیش با چوب زفت
گفت ای سگ! صوفیی باشد که تیز
اندر آیی باغ ما تو از ستیز؟
این جنیدت ره نمود و بایزید؟
از کدامین شیخ و پیرت این رسید؟
کوفت صوفی را چو تنها یافتش
نیم کشتش کرد و سر بشکافتش
گفت صوفی: آن من بگذشت، لیک
ای رفیقان، پاس خود دارید نیک
این چه من خوردم شما را خوردنی است
وین چنین شربت جزای هر دنی است
باغبان چون صوفی را از سر راه برداشت و از جانب او آسوده گشت، با همان نقشۀ جدایی افکندن به سراغ آن دو دیکر رفت و به سیّد گفت: به خانۀ من برو و به خدمتکارم بگو تا نان نازک و خوراک را بیاورد. سیّد که رفت، باغبان به خراب کردن ذهن فقیه دربارۀ او پرداخت که از کجا معلوم است او به واقع سیّد باشد! در روزگار ما بسیاری از ابلهان خود را به پیامبر (ص) و علی (ع) نسبت می هند و برای خود شأنی می سازند؛ و چندان دربارۀ آن سیّد بد گفت که فقیه باورش آمد و این آمادگی پیدا شد که هر بلایی بر سر آن سیّد بیاید، فقیه پذیرا باشد. پس باغبان به سراغ سیّد رفت و بعد از بد و بیراه گفتن بسیار بدو، سخت مضروبش ساخت. سیّد کتک خورده و بر زمین افتاده گفت: ای فقیه! بر من گذشت آنچه گذشت و کارم تمام شد، اکنون نوبت توست. پس خود را که یکّه و تنها مانده ای برای کتک خوردن آماده کن که چون طبلی که بکوبندش تو را خواهد کوبید.
چون ز صوفی گشت فارغ باغبان
یک بهانه کرد زان پس جنس آن
کای شریفِ من برو سوی وِثاق
که ز بهرِ چاشت پختم من رُقاق
بر در خانه بگو قیماز را
تا بیارد آن رُقاق و قاز را
چون به ره کردش، بگفت ای تیز بین
تو فقیهی، ظاهرست این و یقین
خویشتن را بر عی و بر نبی
بسته است اندر زمانه بس غبیچ
خواند افسون ها، شنید آن را فقیه
در پیش رفت آن ستمکار سفیه
گفت: آخر ای خر! اندرین باغت که خواند
دزدی از پیغامبر میراث ماند؟
شیر را بچّه همی ماند بدو
تو به پیغامبر به چه مانی؟ بگو
شد شریف از زخم آن ظالم خراب
با فقیه او گفت: ما جستیم از آب
پای دار اکنون که ماندی فرد و کم
چون دهل شو، زخم می خور در شکم
همی که باغبان خیالش از سیّد هم آسوده گشت به سراغ فقیه رفت تا خدمت او برسد که تک و تنها مانده بود. پس به او گفت: تو چه فقیهی هستی! ای که مایۀ ننگ و عار هر نادانی! دستت بریده باد! این فتوای تو است که وارد باغ شوی و نپرسی که اجازه ای در کار هست یا نه! یا چنین اجازه ای را د رکتاب های فقهی وسیط و محیط خوانده ای؟ فقیه گفت:
حق با توست! پس بزن که اکنون تو چیره ای و این سزای کسانی است که از یاران خود جدا شوند و متفرق گردند!
شد ازو فارغ، بیامد کای فقیه
چه فقیهی ای تو ننگ هر سفیه؟
فتوی ات این است ای ببریده دست
کاندر آیی و نگویی امر هست؟
این چنین رخصت بخواندی در وسیط
یا بُدست این مسأله اندر محیط؟
گفت حق است بزن، دستت رسید
این سزای آنکه از یاران بُرید
منبع: مهر
کلیدواژه: مصطفی دلشاد تهرانی امیرالمومنین ع نهج البلاغه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۹۸۵۰۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۴ نشانه که خبر از نابودی کبد میدهد
به گزارش گروه اجتماعی ایسکانیوز، علائمی در سیستم گوارش وجود دارند که نشان میدهند شما دچار بیماری کبد چرب هستید. بیماری کبد چرب که به عنوان استئاتوز کبدی نیز شناخته میشود، وضعیتی است که با تجمع چربی در سلولهای کبد مشخص میشود و به طور فزایندهای در حال گسترش در سراسر جهان است. این بیماری ممکن است از یک وضعیت خفیف تا شکل جدیتر متغیر باشد که میتواند منجر به آسیب و عوارض کبدی شود. اگرچه بیماری کبد چرب اغلب بدون علائم رخ میدهد، اما برخی از مشکلات گوارشی وجود دارد که میتواند نشاندهنده بیماری کبدی باشد. چهار علامت اصلی گوارشی که نیازمند توجه و ارزیابی برای افراد در معرض خطر یا تشخیص بیماری کبد چرب است:
بیشتر بخوانید: علائم ظاهری بیمار بودن کبد درد شکمیکی از شایعترین علائم مرتبط با بیماری شدید کبد چرب، درد یا ناراحتی شکم است. این درد اغلب به عنوان یک درد مبهم دائمی در سمت راست بالای شکم، جایی که کبد قرار دارد، توصیف میشود و ممکن است با احساس پری یا نفخ همراه باشد. درد میتواند خفیف تا شدید باشد و پس از خوردن یک وعده غذایی چرب یا سنگین بدتر میشود. اگر درد یا ناراحتی مداوم در ناحیه شکم را تجربه میکنید، حتما برای معاینه و تشخیص مناسب به پزشک مراجعه کنید.
تهوع و استفراغتهوع و استفراغ نیز ممکن است نشان دهنده بیماری شدید کبد چرب باشد و زمانی که کبد مملو از چربی باشد، میتواند منجر به التهاب و اختلال در عملکرد طبیعی آن شود. این میتواند بر هضم و متابولیسم غذا تأثیر بگذارد و در نتیجه حالت تهوع و استفراغ گاه به گاه ایجاد شود. احتمال بروز این علائم بعد از مصرف غذاهای چرب بیشتر است. اگر تهوع و استفراغ مکرر همراه با سایر مشکلات گوارشی رخ میدهد، حتما برای ارزیابی بیشتر به پزشک مراجعه کنید.
از دست دادن اشتها و کاهش وزندر مراحل پیشرفته بیماری کبد چرب، شما از کاهش اشتها و کاهش وزن ناخواسته رنج میبرید. این ممکن است به این دلیل باشد که کبد کمتر قادر به پردازش مواد مغذی و تولید صفرا برای کمک به هضم و جذب چربیها است. در نتیجه، بدن ممکن است در جذب مواد مغذی مهم از غذا دچار مشکل شود که منجر به از دست دادن اشتها و کاهش وزن میشود. اگر متوجه کاهش قابل توجه و غیر قابل توضیح اشتها یا وزن شدید، توصیه میشود برای ارزیابی جامع با یک متخصص مراقبتهای بهداشتی مشورت کنید.
زردیزردی روی پوست و چشم میتواند در موارد شدید بیماری کبد چرب رخ دهد. این ناشی از تجمع بیلی روبین است، رنگدانه زردی که هنگام تجزیه گلبولهای قرمز تولید میشود. وقتی کبد نتواند به طور موثر بیلی روبین را پردازش کند، تجمعی در بدن ایجاد میشود که منجر به زردی میشود. در صورت مشاهده زردی، حتما سریعا به پزشک مراجعه کنید.
منبع: بهداشت نیوز
انتهای پیام/
کد خبر: 1228746 برچسبها دانستنی ها