Web Analytics Made Easy - Statcounter

«سیاه‌چال مستر» داستان تنهایی، داستان افکاری است که با هر صدایی به ناگاه به ذهن راوی حمله‌ور می‌شود، داستان امیدها و آرزوهاست و داستان انسانی است در دنیای امروز که انسانیتش را زیر پا گذاشتند، اما او همچنان مقاومت کرد تا به نتیجه رسید. ۲۲ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۱:۱۵ فرهنگی ادبیات و نشر نظرات - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «سیاه‌چال مستر»، نوشته محبوبه عزیزی، خاطرات جلال شرفی است که به تازگی از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

جنس خاطرات این کتاب و موضوع آن بر جذابیت کتاب افزوده و می‌توان آن را دریچه‌ای جدید به روی ادبیات پایداری دانست.

«سیاه‌چال مستر» خاطرات شرفی، دیپلمات ایرانی در بغداد است که در پانزدهم بهمن‌‌ماه سال 1385 حین انجام خدمت دیپلماتیک در خیابان عرصات هندیه بغداد به دست عده‌ای تروریست ربوده می‌شود و در فروردین 1386 از سیاه‌چالی که در آن محبوس بود، فرار می‌کند و موفق می‌شود تا خود را به سفارت ایران برساند.

عزیزی کتاب حاضر را براساس گزارش رسمی شرفی از این حادثه نوشته است. نویسنده در کتاب با استفاده از نثری داستانی و ایجاد حس تعلیق و گاه به فلش‌بک‌هایی بر جذابیت خاطرات شرفی افزوده است. کتاب با زندانی شدن شرفی در سیاه‌چالی اطراف بغداد آغاز می‌شود و سپس به روزهایی که راوی به ناچار در سیاه‌چالی به دور از شهر گرفتار شده، می‌پردازد.

«سیاه‌چال مستر» که در گونه ادبیات بازداشتگاهی نوشته شده، داستان مردی است که به دلیل موقعیت شغلی‌اش به دست تروریست‌ها ربوده می‌شود، کتاب داستان شکنجه‌های شرفی در سیاه‌چالی تاریک است، داستان تنهایی، داستان افکاری است که با هر صدایی به ناگاه به ذهن راوی حمله‌ور می‌شود، داستان امیدها و آرزوهاست و داستان انسانی است در دنیای امروز که انسانیتش را زیر پا گذاشتند، اما او همچنان مقاومت کرد تا به نتیجه رسید.

ریتم خاطرات هرچند گاه تند و هیجانی می‌شود، اما راوی و نویسنده ترجیح داده‌اند تا این خاطرات مهیج را با ریتمی کند و آرام نقل کنند؛ مانند همه ثانیه‌هایی که برای یک اسیر در زندان می‌گذرد. نویسنده با پرداختن به جزئیات، توصیف و شخصیت‌پردازی خاطرات این کتاب را به گونه‌ای پرداخته که مخاطب می‌تواند تمام لحظات را در ذهن خود تجسم کند. «سیاه‌چال مستر» از این جهت از جمله آثاری است که قابلیت تولید فیلم یا سریال را دارد. بخش‌هایی از این کتاب را می‌توانید در ادامه بخوانید:

از لای پلک‏‌های نیمه‏‌بازم دستی را می‏بینم که پرتقال پوست می‌‏کَنَد؛ اما بوی پرتقال را حس نمی‏‌کنم. مردی که دست‏‌هایش را می‏‌بینم با من حرف می‏زند. همه توانم را جمع می‏کنم حرف‏هایش را بفهمم و قیافه‏‌اش را درست ببینم. به صورتش نگاه می‏‌کنم؛ سفیدروست با موهایی بور و صاف که به یک طرف شانه کرده. کمی چاق است، با قدی متوسط و صورتی بی‏ریش. به نظرم، 30 سال دارد. انگلیسی حرف می‏زند. چیزی نمی‏‌فهمم. به پهلو دراز کشیده‏‌ام. همه تنم درد می‏‌کند. کمی جابه‌‏جا می‏‌شوم. خودم را می‏‌کشم کنار دیوار، تکیه می‏‌دهم. دوباره به انگلیسی چیزهایی می‌‏شنوم. دقیق‏‌تر می‌‏شوم. غیر از او، سه نفر دیگر دوره‌‏ام کرده‏‌اند؛ یکی‏‌شان سر و صورتش را با چفیه عربی پوشانده است. از پشت چفیه فقط چشم‌‏هایش را می‌‏بینم؛ او حرف‌‏های انگلیسی را برایم به عربی ترجمه می‏کند: «مِستر می‏‌گوید شما خیلی اذیت شدید. تقصیر خودتان بود. نمی‏‌خواستیم این‏قدر ناراحتتان کنیم. تلاش کردیم شما را از دست تروریست‏‌ها بگیریم ...»

حالا می‏‌فهمم به این جوان «مستر» می‏‌گویند. همین‏طور که حرف می‌‏زند، نگاهش به زخم‏‌های دست و پایم است. دستش به طرفم دراز می‏‌شود؛ پَرَکی از پرتقال را به من تعارف می‌‏کند. به‏ زحمت تکانی می‏‌خورم. دست زخمی، ورم‏کرده، و خون‌‏آلودم را جلو می‌‏برم و آن پَرَک را می‏‌گیرم و در دهانم می‏‌گذارم. طعم شیرین را با رگه‌‏هایی از ترشی حس می‌‏کنم. دهانم خنک می‏شود. سعی می‏‌کنم کیسه‌‏های کوچک و آبدار را آرام‌‏آرام مزه کنم. تازه می‏شوم. انگار جان دوباره‏ای می‏‌گیرم؛ اما نمی‏‌دانم چرا بوی پرتقال را حس نمی‏‌کنم. شاید خیال باشد. نکند خواب می‏‌بینم؟ انگار با خوردن پرتقال به هوش آمده‏‌ام، زنده شده‌‏ام.

منتظر می‏‌مانم باز پارة‏ دیگری به من بدهد؛ اما بقیه پرتقال را می‏‏‌خورد و با دهانی پُر یک‏ریز حرف می‌‏زند. می‏‌گوید: «من مسئول پرونده شما در سفارت امریکا در بغداد هستم. اگر با ما همکاری می‏‌کردید، کار به این سیاه‏‌چال نمی‏‌کشید. هر چه بخواهید در اختیارتان قرار می‌‏دهیم. شما فقط نام فرماندهان جیش‏‌المهدی را به ما بدهید و بگویید روابط سفارت ایران با آن‏ها چیست و دارند چه کار می‏کنند؟»

می‏‌گویم: «اطلاعی در این‏ باره ندارم ... سفارت ایران یک رابطه رسمی با دولت عراق دارد، مثل همه سفارتخانه‏‌هایی که در عراق هستند ...»

حرفم را نیمه‏‌کاره می‏‌گذارد و می‏‌گوید: «نه، روی حرف‌‏هایم خوب فکر کن. شما باید جواب بدهید. به نفعت است با ما همکاری کنید. فردا برمی‏‌گردم ...» و رو به عراقی‏‌های همراهش می‏‌کند و می‏‌گوید: «برایش آب بیاورید خودش را بشورد.»

داستان فرار دیپلمات ایرانی از «سیاه‌چال مستر»داستان تکان‌دهنده اسارت زنان ایرانی در زندان‌های آل‌سعود/ عرفانیان: دست‌بردن در تاریخ جنگ،‌ حق‌الناس است

 

بعد از حدود 15 دقیقه بازجویی، مستر با دستیار مترجمش،‏ که فقط چشمانش را از پشت چفیه دیده‌‏ام و «استاد» صدایش می‏‌کنند، از نردبان چوبی، که در گوشه‏‌ای است، بالا می‏‌روند.

هوای بهمن‌‏ماه بغداد سرمای خشک و استخوان‏‌سوزی دارد. من، که کوفته و زخمی هستم و بدنم درد می‏‌کند، از حرف این جوان امریکایی تعجب می‏‌کنم. نمی‏‌توانم فکرش را هم بکنم که روی زخم‌‏هایم آب سرد بریزم. نمی‏‌دانم کجا هستم. با خودم می‏‌گویم: «اینجا اتاق بازداشتگاه است؟ کجاست؟»

انتهای پیام/ R1013197/P/S4,35/CT7 واژه های کاربردی مرتبط ادبیات مقاومت ایران و جهان سوره مهر کتاب و ادبیات

منبع: تسنیم

کلیدواژه: سوره مهر کتاب و ادبیات سوره مهر کتاب و ادبیات

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۰۲۹۰۵۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پلیس در تعقیب همدست ال چاپو | سلطان مواد مخدر اکوادور چه کسی است؟

همشهری آنلاین - حوادث: به نقل از میرر، ۷ ژانویه امسال، مسئولان زندان گوایاکیل اکوادور در جریان فرار خوزه آدولفو ماسیاس ویلامار، معروف به «فیتو» سلطان شرور مواد مخدر اکوادور قرار گرفتند. فیتو به جرم قاچاق مواد مخدرسرقت، جنایت، حمل سلاح مسلحانه و قتل در زندان بود.

این فراردر جریان شورش دریک سری زندان‌های اکوادور آغاز شد. بررسی دوربین‌های نظارتی زندان نشان داد که زندانیان چاقوهایی بر گردن نگهبانان گذاشته بودند و به مسئولان زندان می‌گفتند که به دنبال فیتو نروند و حتی ارتش نیز وارد زندان نشود، چراکه حتما قتل عام بزرگی صورت خواهد گرفت.

نقشه این فرار مدت‌ها قبل از سوی فیتو و هوادارانش طراحی شده بود و در روز موعد با موفقیت به اجرا در آمد. پلیس که در جریان این فرار قرار گرفته بود، تعقیب و گریز بزرگی برای یافتن خطرناک‌ آغازکرد. فرار فیتو به عنوان سردسته جنایتکارو خطرناک آکوادور موج هراس بزرگی را در کشور به راه انداخت. این تعقیب و گریز بدون یافتن اثری از فیتو هنوز ادامه دارد.

فیتو رهبر یک گروه وحشی به نام «لوس چونروس» است که با کارتل سینالوآ درمکزیک ارتباط داشت. او قبل از دستگیری و استردادش به آمریکا با ال چاپو قاچاقچی بزرگ مواد مخدر مکزیکی و رهبر کارتل سینالوآ همکاری و دوستی تنگاتنگی داست. ال چاپو ۴۴ ساله به دلیل جرایمی از جمله سرقت، جنایت سازمان یافته، حمل سلاح مسلحانه و قتل در زندان به سر می‌برد.

با توجه به کشف خودروهای بمب گذاری شده و ربوده شدن پلیس‌ها در خیابان‌های اکوادور و همچنین جنایات و تهدیدهایی که از سوی این باند رخ می‌دهد، دولت وضعیت اضطراری اعلام و آزادی‌های مدنی را سلب کرده است. همچنین به ارتش اجازه ورود به زندان‌ها داده شده است، اما هنوزمسئولان دولتی نتواسته‌اند که کنترل اوضاع را در دست بگیرند.

رئیس جمهور نوبوآ نیز گفت که تهدید تروریستی علیه مقامات دولتی نیز وجود دارد. بر اساس گزارش‌هایی که به پلیس اکوادور رسیده است، فیتو با وجود ارتباطش با کارتل مواد مخدر سینالوآ، از طریق کلمبیا به مکزیک رفته است.

اما برخی منابع گفته‌اند که فیتو همچنان در کلمبیا به سر می‌برد. این احتمال در جریان قتل و پیدا شدن جسد جونیور رولدان، رئیس یکی از شاخه‌های لوس چونروس در ۶ می در آنتیوکیا قوت گرفته است. جونیور در فوریه ۲۰۲۳ از زندان گوایاکیل آزاد شد و به کلمبیا رفت. او را در حالیکه و با گلوله‌ای بر سرش، جان باخته بود، پیدا کرده‌اند که پلیس معتقد است در این قتل ردپای فیتو دیده می‌شود.

این دومین باری است که فیتو فرار می‌کند، فرار قبلی او در سال ۲۰۱۳ انجام شد و زندان فوق امنیتی لاروکا فرار کرد و ۱۰ ماه متواری بود.

فیتو پس از قتل خورخه لوئیس زامبرانو، با نام مستعار خارش، که از دهه ۱۹۸۰ رهبر بود، رئیس لوس چونروس بود، به عنوان رهبریک باند بدنام و شرورآغاز به کار کرد و سپس وارد تجارت مواد مخدر، اخاذی و سرقت و قتل شد.

پلیس اکوادور گفت که این اولین کارتل است که با دیگر باندهای خارجی ارتباط برقرار کرده است.

سپتامبر گذشته، موزیک ویدیویی با حضور فیتو در داخل زندان ساخته شد که خشم مردم اکوادور را برانگیخت. این ویدئوی برای بزرگداشت این جنایتکار در زندان گوایاکیل ساخته شد که نشان می‌داد زندان تحت کنترل اوست. او در این ویدئو نشسته و مشغول مطالعه است و دو انگشتر طلا به شکل شیر و یک دستبند به همین سبک در دستش انداخته است.

در موزیک ویدیویی به نام «تصنیف شیر» که حرفه ای ساخته شده است، سعی می کند نشان دهد که فیتو آدم بدی نیست و در عین حال به دولت طعنه می‌زند که کنترلی روی آنها ندارد.
مسئولان زندان نتوانستند توضیح دهند که این ویدئو چگونه ساخته شده یا چگونه می‌توان تجهیزات ضبط را به داخل زندان به شدت محافظت شده وارد کرد.

کد خبر 847217 برچسب‌ها زندان حوادث جهان قتل - قاتل

دیگر خبرها

  • تعقیب و گریز دیدنی دو گربه از زاویه‌ای متفاوت (فیلم)
  • تجربیات تهران در حوزه شهری و فضای سبز به «واسط» عراق منتقل شود
  • اینفلوئنسر عراقی و ستاره «تیک تاک» به ضرب گلوله در بغداد کشته شد
  • ستاره زن شبکه‌های مجازی به ضرب گلوله کشته شد
  • (ویدئو) تعقیب و گریز دیدنی دو گربه از زاویه‌ای متفاوت
  • ببینید | تصاویری از عملیات تعقیب و گریز پلیس با قاچاقیان چوب در تبریز
  • لحظه تعقیب و گریز قاچاقچیان چوب | ویدئو
  • فیلم| عملیات تعقیب و گریز برای کشف محموله‌های قاچاق چوب در آذربایجان‌شرقی
  • پلیس در تعقیب همدست ال چاپو | سلطان مواد مخدر اکوادور چه کسی است؟
  • تعقیب و گریز خودرو بدون پلاک و رانندگی غیر متعارف در جاده اسکو