نیازمند دانش تمدنی یعنی علم دینی و علوم انسانی اسلامی هستیم
تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۰۵۹۳۲۷
به گزارش ایکنا، مهر نوشت: «امروز نوبت ما است، امروز نوبت اسلام است. وَ تِلکَ الاَیّامُ نُداوِلُها بَینَ النّاس؛ (آل عمران/۱۴۰) امروز نوبت مسلمین است که با همّت خود، تمدّن نوین اسلامی را شالودهریزی کنند. همچنانکه اروپاییها آنروز از دانش مسلمین استفاده کردند، از تجربه مسلمین استفاده کردند، از فلسفه مسلمین استفاده کردند، ما [هم] امروز از دانش جهان استفاده میکنیم، از ابزارهای موجود جهانی استفاده میکنیم برای برپا کردن تمدن اسلامی، منتها با روح اسلامی و با روح معنویت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ادامه در گفتگویی با حجت الاسلام سیدحسین حسینی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی درباره نسبت تمدن نوین اسلامی و علم دینی به بحث نشستیم که از نظر شما میگذرد.
*آیا وصف «اسلامی» در تمدن نوین اسلامی، به این معناست که هر آنچه در توصیف و تبیین تمدن گفته میشود و یا آنچه در مقام عینیت ظهور خواهد کرد، به نحو صد در صد مستخرج از متن اسلام و برآمده از آیات و روایات است؟
اگر به اسلام به مثابه حکومت و به مثابه امر سیاسی و یا حتی اسلام به مثابه مجموعه اعتقادات جهان شمول، نظر بیاندازیم، روشن خواهد شد که دین اسلام از گرایش به تمدنسازی جهانی، جدا نیست. در هر دو فرضِ اسلامِ حکومتی و سیاسی و اجتماعی یا اسلامِ اعتقادی و نظری و عرفانی، میتوان ادّله، نشانههای تاریخی (۱) و یا آموزههایی در مبانی معرفتی اسلام یافت که اسلام را از یک دین فردی بسته و صرفاً اخلاقیِ عرفانیِ انزواگرا، به مکتبی الهی و فرامرزی و فراملی، با انگارههای جهانی تبدیل میکند چه اینکه فرمود: «و ما ارسلناک الا کافه للناس بشیراً و نذیراً» (سبا / ۲۸).
تنها در صورتی که رسالت پیامبر اسلام (ص) را منحصر و محدود به بیان و تشریح مسائل اخلاقی فردی بدانیم (و نه حتی عمل اجتماعی به رسالتهای اخلاقی) میتوان از حصر دین اسلام به یک دین صرفاً اخلاقی فردی سخن گفت که در این صورت بایستی نگاهی یکجانبه و جزئینگرانه به مستنداتی مانند: «انّی بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق» داشت و فقط اینگونه متون روایی را درشتنمایی کرد؛ اما از سوی دیگر متونی مانند: «وجعلنی رسول الرحمه و رسول الملاحم» و یا «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهر علی الدین کله و کفی بالله شهیداً، محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم…» (الفتح / ۲۸ و ۲۹) را نادیده گرفت! (ر. ک: حسینی، سیدحسین، ۱۳۸۷، پیامبر وحدت، تهران، انتشارات مؤسسه اطلاعات، ص ۲۷۵ و ۲۴۱).
اما دین اسلام به عنوان یک واقعیت منسجم حقیقی، یک کل پیوسته است یعنی اولاً یک حقیقت واحد است نه چندپاره متکثر و ثانیاً یک واحد بهم پیوسته و منسجم است و نه تجمع پارههای نامنظم و غیرمرتبط. از این رو اگرچه دین اسلام، از اجزا، عناصر و کلان نظامهای متفاوتی تشکیل شده، اما هرگز به یکی از آن نظامها محدود نیست و نمیتوان کلیت اسلام را منحصراً با نظام سیاسی یا نظام اقتصادی یا نظام اخلاقی آن، برابر و یکسان مطلق دانست. پس تعابیر اسلام سیاسی یا اسلام اعتقادی یا اسلام اخلاقی و رحمانی رسا نیستند، بلکه دین اسلام به عنوان یک کلیت یکپارچه، دارای شاکلههای سهگانه: ۱. سیاسی، حکومتی، اجتماعی؛ ۲. اعتقادی، نظری؛ و ۳. اخلاقی، عرفانی است؛ که متناسب با نیازهای سه گانه انسان در ساحتهای عمل (رفتار عینی)، فکر (نظر تجریدی)، و اخلاق (حالات درونی) تنظیم شده و در میان قلمرو دانشهای بشری نیز علومی مانند: فقه و حقوق، کلام و فلسفه، و اخلاق و عرفان عهدهدار آنها هستند (درخصوصمولفههای مفهوم دین ر. ک: حسینی، سیدحسین ،۱۳۹۱، مقاله تحلیل مؤلفههای مفهومی دین، دوفصلنامه علمی پژوهشی جستارهای فلسفه دین، شماره ۲).
در مقام توصیف و تبیین و در مقام عینیت و ظهور تمدن، نمیتوان از تئوری تطبیقِ مطلق سخن گفت چرا که نقطه مشرک این دو مقام، امر بشری بودن است و در امورات انسانی، انطباق تمام و کمال ذهن با عین ممکن نیست. از سوی دیگر نظریه نسبیّت مطلق نیز به معنای فقدان هر گونه امکان نسبت دادن اجمالی و امکان نسبت دادن هر وصفی به هر شیای است؛ که این هم مورد پذیرش نیست. بدین ترتیب به نسبتی باید اندیشید که نه به اتصال مطلق و نه به انفصال مطلق بین ذهن و عین بیانجامد بلکه به نسبت روشمند بین این دو ختم شود.
از این رو به میزانی که بتوان به نحوی روشمند اثبات کرد در توصیف، تبیین و تحلیل مفهوم تمدن نوین اسلامی، از آموزههای نظامهای سهگانه فوق بهره بردهایم، میتوان گفت این کار مفهومی، نسبتی روششناختی با آموزههای فوق برقرار کرده است. در مقام عمل نیز به میزانی که به گونۀ روشمند و علمی ثابت شود، آنچه در صحنه عینیت اجتماعی جامعه روی داده، ارتباط و نسبتی با شاخصههای عینی برآمده از نظامهای اسلامی دارد، میتوان گفت در آن بخش از واقعیتهای اجتماعی، به امکان ظهور و بروز نشانههای تمدن نوین اسلامی نزدیک شدهایم.
بدین سان، از مطابقت مطلق فهم مقید بشری با واقعیت مقید نمیتوان سخن گفت چرا که حاصل جمع دو امر مقید، مرکب و مدَرّج، امر مطلق نیست؛ تنها امر مطلق در عالم اِمکان، وجود خداست. از سوی دیگر، نبایستی به سمت تباین و عدم امکان مطلق فهم هم رفت چرا که به هر حال انسان، در برخورد با محیط پیرامون خود، به فهم اجمالی دست مییازد. مهم آن است که انسانِ تدریجی الحصول با بهکارگیری فهم روشمند، بتواند نسبتی به واقعیت بدهد که بر مبنای قواعد روششناختی فهم، قابل دفاع بوده و امکان فهم بیشتر و تغییر را انکار نکند و این، «نظریه نسبت روشمند» است.
چنین نیست که تمدن نوین اسلامی به یکباره ایجاد شود بلکه پس از تشکیل جامعه اسلامی و سپس جوامع اسلامی و تبدیل دولت ملتها به دولت امتها و ظهور مؤلفههای گوناگون جهانی آن، این امکان وجود دارد به تدریج، در لایهها و بخشهایی، شاهد سرزدن تمدن نوین اسلامی باشیم
پس به صورت مسأله، بهصورت تقسیمهای حصری و تقابلهای وجود و عدمی نظر نیاندازیم که یا اسلامی هست یا نیست! چرا که تحقق وصف اسلامی در عالَم واقع، امری کاملاً مستدرَج، ترکیبی و ممزوج است و هرگز با یک پدیدۀ ساده، روبرو نیستیم که به یکباره محقَّق شود و تمام ویژگیها و اوصاف خود را به همراه بیاورد چه اینکه اصل تدریج در تمامی امور انسانی حاکم است. همچنان که در مورد اوصاف انسان مسلمان یا جامعۀ اسلامی یا فرهنگ اسلامی هم این امر جریان دارد یعنی به فردی، اطلاق انسان مسلمان میشود اما این امکان وجود دارد که در تمامی ساحتهای وجودیاش و در همه مراتب، مسلمان نباشد یا به جامعهای مانند جامعه کنونی و اکثر جوامع مسلمان، اطلاق عنوان جامعۀ اسلامی میشود، اما ممکن است از بسیاری جهات و شاخصهها با تراز آموزههای اسلامی فاصله داشته باشند. به هر حال چه فرد مسلمان یا جامعه اسلامی، بایستی در پایههای اساسی، از حداقلها برخوردار باشند که این مبانی بنیادین، مرز و تمایز با فرد غیرمسلمان و یا جامعه غیراسلامی محسوب میشود؛ و در غیر این صورت چنانچه در تحقق این گزارههای مبنایی نیز مشکلی وجود دارد، میتوان در نامگذاری و اطلاق عنوان «اسلامی» تردید رواداشت.
تحقق تمدن نوین اسلامی نیز بر همین مدار تحلیل میشود؛ چنین نیست که تمدن نوین اسلامی به یکباره ایجاد شود بلکه پس از تشکیل جامعه اسلامی و سپس جوامع اسلامی و تبدیل دولت ملتها به دولت امتها و ظهور مؤلفههای گوناگون جهانی آن، این امکان وجود دارد به تدریج، در لایهها و بخشهایی، شاهد سرزدن تمدن نوین اسلامی باشیم.
*اطلاق اوصاف اسلامی بر تمدن نوین مبتنی برچه بنیانها و بنیادهایی است؟
با تحلیلی که از مؤلفههای هشت گانۀ جهانی مفهوم تمدن در کتاب تمدن پژوهی ارائه دادهام (ر. ک: حسینی، سیدحسین، ۱۳۹۱، تمدنپژوهی، مطالعات مفهومی تمدن اسلامی، تهران، انتشارات جامعهشناسان، ص ۴۷)، روشن خواهد شد که اطلاق اوصاف اسلامی بر تمدن نوین اسلامی، مستلزم برخورداری مبانی بنیادی اسلامی است که حداقل بتوان مرزهای تمدن نوین اسلامی را با تمدن رقیب خود (تمدن معاصر غربی) تمییز داد و در غیر این صورت نمیتوان از تحقق امر جدیدی در عالَم معاصر با عنوان تمدن نوین اسلامی یاد کرد؛ چنانچه در هم اکنون زمان ما نیز (با افسوس) نمیتوان چنین یادی کرد.
مفهوم تمدن در این دیدگاه عبارت است از نوعی سیطره فراملی و عموماً در سطح جهانی با شمولیت در ابعاد چهارگانه روابط انسانی اعم از روابط فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی که براساس ارادة جمعی و انسانی از یک مَهد و جامعه سر میزند، ولی دامنههای جهانی بسیاری را در بر میگیرد و همراه با قدرت نفوذ و جریان سازیهای جهانی برای تحقق آرمانهای تعالیجویانه (که غالباً متأثر از یک مکتب دینی است) در مسیر تحولات تاریخ بشری رقم خورده و دارای تأثیر و تأثرات متعین خواهد بود (ر. ک: تمدن پژوهی، ص ۴۷).
تعریف تمدن از مشکلات تمدن پژوهی است تا آنجا که به قول «جان دیویی» حتی لغتنامهها نیز از تعریف اصطلاح تمدن پرهیز دارند (ر. ک: دیویی، جان، ۱۳۹۱، هنر به منزلة تجربه، ترجمه مسعود علیا، تهران، انتشارات ققنوس، ص ۴۹۳) و به قول «مایکل مان»، هیچ وقت نمیتوانیم دقیقاً بگوییم منظورمان از «تمدن» چیست (ر. ک: عباسی، محمد، ۱۳۹۵، راه ناهموار تمدن: هفت مقاله درباره تمدن، تهران، انتشارات ترجمان علوم انسان، ص ۹۰)؛ اما با این وجود در کتاب تمدن پژوهی پس از طبقهبندی ۴۸ تعریف، به مؤلفههای پیشیاد دست یافتیم (ر. ک: تمدن پژوهی، ص ۳۴-۳۹).
تعریف تمدن از مشکلات تمدن پژوهی است تا آنجا که به قول «جان دیویی» حتی لغتنامهها نیز از تعریف اصطلاح تمدن پرهیز دارند
از سوی دیگر این نکته اهمیت دارد که رویکرد نقلی صِرف به آیات و روایات دینی، بدون دخالت رویکرد عقلی منضبط و روشمند، ما را از کشف و فهم حقیقت متون اسلامی و متن دین، دور داشته و مشابه مَنش اخباریون و برخلاف روش اجتهادی اصولیین شیعه است. بنابراین نمیتوان انتظار داشت وقتی سخن از اوصاف اسلامی تمدن نوین میرود، به معنای نسبت دادن تمامی اوصاف به متون دینی یا استخراج این اوصاف از آیات و روایات باشد. علاوه بر اینکه در مقام عینیت اجتماعی و صحنة تحقق وقایع یک جامعه، هرگز نمیتوان از برابری یا تطابق رخدادهای انسانی، متغیر، و نو به نوی اجتماعی با متون و مستندات دینی یاد کرد؛ بلکه میتوان در کلیّت امر، از همراهی و سازواری حرکت جامعه و تمدن بشری در مسیر آرمانها و مطلوبیتهای دینی سخن گفت؛ آنچنان که در شرایط کنونی دنیای معاصر، حرکت و سمت و سوی تمدن غربی مادیگرایانه، هرگز در مسیر آرمانهای مطلوب اسلامی قرار ندارد؛ حتی آرمانهای ادیان توحیدی؛ و حتی آرمانهای مکاتب انسانی؛ و حتی آرمانهای انسانی به ماهو انسان!
*برای شکلگیری تمدن نوین اسلامی، وجود چه عناصری واجب است و آیا تمدن بدون وجود این عناصر در مسیر تولد قرار میگیرد؟ آیا تمدن نوین اسلامی خود را در چارچوب دولت ملت محصور میکند یا خیر؟ و چه برنامهای برای تغییر چارچوب دولت ملت دارد؟
همان گونه که نبایستی به شکلگیری تمدن نوین اسلامی، با روشهای دَورانی حصرگراییِ وجودی و عدمی (یا هست یا نیست) نظر انداخت: رویکردهای مکانیکی، و خطی نیز در اینگونه موارد، پاسخی متناسب با واقعیتهای تمدنی امروز به حساب نمیآیند چرا که شکلگیری تمدن نوین اسلامی، امری تکساحتی یا بسیط نیست که با قواعد علی و معلولی، بتوان معادلۀ تغییر و تحولات را رسم کرد که: مثلاً اگرq à p ؛ ما با واقعیتهای پیچیده انسانی و انضمامی محفوف به انواع و اَقسام لایههای پیدا و پنهان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی روبرو هستیم که دخالت عنصر اراده و فکر و عمل و حالات روانیِ انسان اجتماعی امروز، هر آن، رنگ جدید و اقتضائات نوینی به رخدادهای پیش رو میبخشد.
یکی از اصلیترین عوامل و عناصر شکلگیری تمدن نوین اسلامی، تلاش برای تولید و تحقق دانش تمدنی نوین است چه اینکه تمدن جهانی بدون رکن فرهنگ تمدنی و عنصر فرهنگ نیز بدون محتوای دانشی، محقق نخواهد شد و اگر آرمان نهایی، تمدن نوین اسلامی است، پس نیازمند دانش تمدنی متناسب با آن آرمان است که همان علم دینی و علوم انسانی اسلامی خواهد بود
بدینترتیب شکلگیری تمدن نوین اسلامی، مانند امور خطی و علّی نیست که از معادلههای تجربی یا ثابت ریاضی و یا الگوهای تکرار شدهای برخوردار باشد تا بتوان گفت اگر مثلاً در مسیر مشخص (x) گام برداریم، در سال (y) به نتیجۀ مطلوب (z) خواهیم رسید، حتی امری جبری هم نیست که اگر جامعهای اسلامی، اراده تحقق تمدن اسلامی داشته باشد، الزاماً به آن دست یابد؛ که در اقتضائات بشری، امر محتوم معنا ندارد. کار شایسته و معقول آن است که پس از تعیین مؤلفههای مفهومی تمدن نوین اسلامی (اول)؛ و تحلیل شرایط شکلگیری و اجزا تمدن معاصر غربی (دوم)؛ در قدم سوم به شناسایی عوامل و عناصر شکلگیری تمدن نوین اسلامی در دنیای امروز مبادرت ورزیم، و در این میان، بتوانیم مهمترین عنصر شکلگیری را تشخیص دهیم.
به نظر بنده یکی از اصلیترین عوامل و عناصر شکلگیری تمدن نوین اسلامی، تلاش برای تولید و تحقق دانش تمدنی نوین است چه اینکه تمدن جهانی بدون رکن فرهنگ تمدنی و عنصر فرهنگ نیز بدون محتوای دانشی، محقق نخواهد شد و اگر آرمان نهایی، تمدن نوین اسلامی است، پس نیازمند دانش تمدنی متناسب با آن آرمان است که همان علم دینی و علوم انسانی اسلامی خواهد بود.(ر. ک: تمدن پژوهی، ص ۱۳ و ۲۰۸ و نیز: حسینی، سیدحسین، ۱۳۹۷، پرسش تمدنی؛ پاسخ تمدنی، نقطه شروع حل مسائل اساسی جامعه، متن مصاحبه علمی، خبرگزاری مهر، ۲۲/۵/۱۳۹۷، کدخبر ۴۳۵۱۵۸۹).
تردیدی نیست که در این میان، از نقش عوامل دیگری نیز نمیتوان چشم پوشید:
۱. عوامل معرفتی مانند بالندگی بینشی و آگاهی روشیِ جامعة علمی در نگاه کلینگر و کلان محور به مسائل انسان، جامعه، طبیعت و هستی؛ و به ویژه در نوع نگاه به فهم و کشف آموزههای دینی.
همان گونه که اشاره شد، بنیاد تمدن نوین، نیازمند دانش تمدنی نو است؛ دانشی که با مبانی و مبادی تمدن نوین سازگاری داشته و تمدن نوین اسلامی در بهرهگیری از آن مجموعه دانشهای تخصصی، دچار تناقص نظر و عمل و یا پارادوکسهای ذهنیت و عینیت نشود. برای پایهگذاری چنین دانشی، میتوان به تولید علم دینی و علوم انسانی اسلامی اندیشید. اما از آنجا که مهمترین رکن علم (به عنوان مجموعه مسائل منظم و روشمند)، تئوریهای علمیاند، ترویج نظریهپردازی علمی در قلمروهای وسیع و گوناگون علوم انسانی، مسیر طبیعی تولید علم نوین محسوب میشود؛ امری که تاریخ علم در غرب نیز گواه آن است که کلان تئوریهایی که توسط اندیشمندانی مانند: بیکن و دکارت و کانت و هگل و دیگران بَنا شد، بنیاد علم مدرن و علوم انسانی مبتنی بر آن را گذارد (ر. ک: حسینی، سیدحسین، ۱۳۹۷، پارادوکسهای تمدنی؛ آبشخورهای فلسفی، خبرگزاری مهر، ۲۳/۸/۱۳۹۷، کد خبر ۴۴۵۷۵۶۷).
با این وجود، در شرایط فعلی جامعه علمی ما، بهترین راه برای ترویج جریان نظریهپردازهای علمی که میتواند منجر به تولید علم دینی شود، ترویج نقد علمی، روشمند، و فراگیر در داشتههای معرفتی (علوم انسانی معاصر غربی و علوم انسانی سنتی شرقی) است. بیگمان قلمرو «موضوعی» چنین نقدهایی بایستی شامل: نقد مبانی، نقد مکاتب، نقد دیدگاهها، نقد نظریهها، و نقد پارادایمهای علمی موجود شده و از جهت «مصداقی»، قلمروهایی مانند: حوزۀ مقالات، کتب، و یادداشتهای علمی را پوشش دهند.
۲. طرح و تنظیم یک نظامِ کلان فکری فلسفی هماهنگ؛ یعنی ابداع فکر فلسفی متناسب با آموزههای اسلامی.
۳. زمینهسازی خلاقیتهای علمی در جامعة علمی با بلوغ آزاداندیشی و تفکر انتقادی (۲).
۴. تقویت همةعواملی که سبب بروز خلاقیت در عرصههای گوناگون جامعه میشود مانند: هنر، معماری، صنعت، ادبیات، و غیره (۳).
۵. مشخص کردن مرزهای اختلافی تمدن نوین اسلامی با تمدن مادی غربی معاصر و پرهیز از راهحلهای التقاطی (۴)؛ تمدنی یکپارچه و هماهنگ که به قول وبر، یک پدیدة کلی پویا و در حال فعل و انفعال است و نه موجودیتی ایستا (ر. ک: راه ناهموار تمدن، ص ۱۳۹و ۱۴۹).
۶. توجه به نقش مهم تکنولوژی مدرن در گسترش تمدن معاصر غربی و ضرورت پیریزی بنیاد «تکنولوژی دینی» به عنوان عامل شکلگیری تمدن نوین اسلامی (ر. ک: حسینی، سیدحسین، ۱۳۹۲، مقاله تحلیل مبانی فلسفی و تکنولوژیکی بحران محیط زیست؛ ضرورت تولید علم دینی، نشریه علمی پژوهشی حکمت معاصر، سال ۴، شماره ۳ و نیز:
Hosseini , Sayyed hossein, 2018 , Religious Science - Religious Technology , The I International Conference of Religion , Culture and Technology, Tehran, Iran).
هفت. توجه به جنبههای تأثیرگذاری و برانگیزانندگی هویّت انسان مسلمان بر جامعه اسلامی؛ و شاکلههای جامعه اسلامی بر تمدن نوین اسلامی، و ساختارهای تمدن نوین اسلامی بر تاریخ بشری و البته سازوکارهای فرآیندهای متقابل (ر. ک: تمدن پژوهی، ص ۵۴ و ۲۰۸).
۸. زیست فعالانه (ونه منفعلانه) در همة جایگاهان، در برابر عوارض و آثار تمدن معاصر غربی.
۹. عوامل سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مانند برخورداری از مؤلفه قدرت سیاسی، قدرت اقتصادی، و قدرت فرهنگی جامعة اسلامی در دامنههای ملی، فراملی، و نیز جهانی.
۱۰. اتحاد جهان اسلام در ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در مسیر تشکیل امّت واحدة اسلامی (ر. ک: پیامبر وحدت، ص ۱۷۱).
پی نوشتها:
۱. تشکیل حکومت در یثرب و تغییر نام یثرب به مدینه (که واژه تمدن از آن مشتق شده)، خصوصیت چند قومی بودن پیروان پیامبر (ص) از اعراب و ایرانیان و اتیوپیایی، نشانههایی است به عنوان اهداف غایی رسالت پیامبر برای دستیابی به دینی جهانی با پیامی جهانی (ر. ک: راه ناهموار تمدن، ص ۱۶۸).
۲. بر مبنای تحقیق تمدن پژوهان، «آزادمنشی»، از عوامل رشد تمدن اسلامی در عصر طلایی اسلام (بین قرن نهم تا قرن سیزدهم یعنی تقریباً چهار قرن) بوده و در نقطة مقابل، «دگماتیسم»، یکی از دلایل رکود تمدن اسلامی محسوب شده است. ر. ک: همان، ص ۱۷۰).
۳.« کنت کلارک، استاد تاریخ هنر، با ربط دادن نبوغ خلّاقانه به تغییرات جامعه، دستاوردهای تمدن غرب را در هنر و معماری شرح داده است…» (ر. ک: همان، ص ۱۳۲ ۱۳۵).
۴. دیدگاههای التقاطی یا راهحلهایی که بعضی برای نوسازی اسلام با عنوان جمعگرایی(Communalism) به معنای آشتی دادن جنبههای گوناگون اسلام با مدرنیته و یا عامگرایی (Universalism) به معنای احتسابِ تمدن غرب به عنوان پایهای ضروری برای تمدنی جهانی و تغییر کیفی مسلمانان از ستیزهگری به کنشگری، ارائه دادهاند، جوابگوی شکلگیری تمدن نوین اسلامی نیست(ر. ک: همان، ص ۱۷۸ ۱۸۸).
انتهای پیام
منبع: ایکنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۰۵۹۳۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نیاز جدی جامعه به نظریات بومی و کاربردی حوزه علوم انسانی
به گزارش خبرنگار خبرگزاری علم و فناوری آنا؛ اهمیت علوم انسانی به بعد ذهنی، فکری، روانی و معنوی انسان مربوط میشود. هر چه این بعد از انسان بودن و نیازهای مربوط به آن بیشتر مورد نظر باشد، علوم انسانی نیز اهمیت بیشتری پیدا میکند؛ بنابراین اگر علوم انسانی را به معنای دیگر علوم فرهنگی بنامیم؛ زیرا فرهنگ عامل اصلی رشد و کمال انسان تلقی میشود، پس علوم انسانی بهطور عام کلمه، علومی هستند که با چگونگی رشد و کمال و پیشرفت انسان سروکار دارند؛ بنابراین به میزانی که این امور در زندگی انسان اهمیت دارد، به همان میزان علوم انسانی نیز اهمیت مییابد این بخش از علوم انسانی با روان و ذهن و فکر انسان و یا به عبارتی دیگر با نیازهای معنوی انسان سروکار دارد.
روند کنونی پیشرفت کشور نشان میدهد نیاز جدی به نظریات بومی و کاربردی در حوزه علوم انسانی به شدت در فضای مدیریتی جامعه احساس شده و نقطه تمرکز علمی کشور بهزودی به رشتههای علوم انسانی منتقل خواهد شد. به همین دلیل میتوان پیشبینی کرد که در آینده نزدیک شاهد مطالبه و توجه جدی همه حوزههای اجرایی و مدیریتی کشور، به متخصصان و صاحبنظران رشتههای مختلف علوم انسانی خواهیم بود.
این امر موجب تخصصی شدن رشتههای علوم انسانی و توسعه حوزههای میانرشتهای در فضای دانشگاهی بوده و دانشآموزانی که در چند سال آتی در این رشتهها مشغول به تحصیل خواهند شد، بار سنگینی بر دوش دارند.
اگر کمی به فضای تحولات علمی ایران توجه کنیم و ساختار سیاستهای کلانی که در فضای علمی در مراکز مدیریتی ایران در حال تصویب هستند را مورد بررسی قرار دهیم بهوضوح میتوان نشان داد که کشور، به شکلی همه جانبه به سمت تمرکز بر علوم انسانی و تلاش برای جنبش و تحول علمی در این حوزه پیش میرود؛ بنابراین میتوان امیدوار بود که در بازه ده ساله آینده، جایگاه این علوم در فضای علمی کشور کاملاً متحول شده و طبعاً شاهد فضایی بسیار پرشور در حوزه علوم انسانی باشیم.
بر همین اساس به سراغ رئیس دانشکده علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی بجنورد رفتیم و درباره فعالیتهای دانشکده علوم انسانی این واحد دانشگاهی به گفتوگو نشستیم.
رؤیا افراسیابی عضو هیئت علمی گروه علوم تربیتی و رئیس دانشکده علوم انسانی واحد بجنورد در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری علم و فناوری آنا در پاسخ به سؤال دانشکده علوم انسانی شامل چه رشتههای میشود، بیان کرد: در دانشکده علوم انسانی بیش از ۵ هزار و ۳۰۰ دانشجو در ۱۷ رشته مختلف در مقاطع گوناگون از کاردانی تا دکتری مشغول تحصیل هستند. رشتههای پرطرفدار این دانشکده شامل روانشناسی در همه مقاطع تحصیلی (در مقطع دکتری شامل رشتههای روانشاسی تربیتی، روانشناسی عمومی و مشاوره)، رشته علوم تربیتی در همه مقاطع (گرایش ارشد برنامهریزی درسی و گرایش ارشد و دکتری مدیریت آموزشی)، رشته آموزش ابتدایی در مقاطع کاردانی، کارشناسی ناپیوسته، رشته تربیتبدنی و علوم ورزشی در همه مقاطع (گرایش ارشد و دکتری فیزیولوژی ورزشی و ارشد حرکات اصلاحی)، رشته حقوق، رشته مدیریت بازرگانی در همه مقاطع تحصیلی (ارشد مدیریت بازرگانی و دکتری مدیریت دولتی-مدیریت منابع انسانی)، علوم قضایی، حسابداری و. است.
آنا: دانشجوی دختر از رشتههای علوم انسانی بیشتر استقبال میکند یا دانشجوی پسر؟
افراسیابی: با توجه به شرایط عمومی جامعه، وضعیت اشتغال عموماً بیشتر دانشجویان دختر جذب دانشگاهها میشوند و این امر در دانشگاه آزاد اسلامی و دانشکده علوم انسانی هم مستثنی نیست.
آنا: امکانات آموزشی و کمکآموزشی در دانشکده در چه سطحی است؟
افراسیابی: کلاسهای دانشکده مجهز به دیتا پروژکتور هستند از دیگر امکانات میتوان به کتابخانه، لابراتوار زبان برای استفاده دانشجویان زبان انگلیسی، سالن اجتماعات دانشکده برای برگزاری کارگاهها و سمینارها، اتاق دفاع برای برگزاری جلسات دفاع دانشجویان تحصیلات تکمیلی، سولههای ورزشی و همچنین کارگاه روانشناسی برای دانشجویان رشته روانشناسی اشاره کرد.
این دانشکده دارای دو فصلنامه علوم تربیتی و تاریخ است. همچنین انجمنهای علمی و کانونهای فرهنگی در رشتههای مختلف توسط دانشجویان و با مساعدت و مشارکت استادان شکل گرفته و دانشجویان در آنها مشغول فعالیت هستند که این امر منجر به پویایی و نشاط در دانشجویان میشود.
آنا: اکنون چگونه از پایاننامههای تحقیقاتی یا ایدههای کارآفرینی حمایت میشود؟
افراسیابی: برای انجام بهینه پایاننامهها و استفاده از نتایج کاربردی آنها، ارتباطات خوبی با نهادها و سازمانهای مختلف وجود دارد و برخی از پایاننامهها در قالب طرحهای پژوهشی به حل مشکلات سازمانها کمک میکنند.
آنا: تعداد استادان عضو هیئت علمی دانشکده شما چقدر است؟
افراسیابی: تعداد ۳۰ عضو هیئت علمی در دانشکده علوم انسانی مشغول به فعالیت و تدریس هستند.
آنا: با توجه به اهمیت رشتههای علوم انسانی در سطح کشور وضعیت این رشته را در سطح استان و دانشگاه آزاد استان چگونه ارزیابی میکنید؟
افراسیابی: دانشجویی که به درستی در فضای آموزش علوم انسانی تربیت شده باشد، دارای ذهنی چندبعدی و توانمند در حوزههای مختلف خواهد بود که با ورود به هریک از رشتههای دانشگاهی مرتبط با علوم انسانی، میتواند موفق و منشأ اثر باشد. بهویژه برای بانوان که حضور اجتماعی آنان در حوزههای کلان و زیربنایی بیشتر مثمر ثمر است، ورود به علوم انسانی، بسیار راهگشا خواهد بود.
با توجه به رشتههای پر متقاضی و ارائه خدمات مناسب، امکانات آموزشی و پژوهشی و استادان توانمند رشتههای دانشکده علوم انسانی از مقبولیت شایستهای در سطح استان برخوردار بوده و افزایش آمار ثبتنام در رشتهها خود گویای جایگاه عالی این دانشکده در سطح استان است.
آنا: درباره طرحهای پژوهشی، کتاب، مقالات و پایاننامههای اعضای هیئت علمی و دانشجویان کارشناسی ارشد دانشکده و جایگاه پژوهشی آن در دانشگاه توضیحی ارائه فرمایید؟
افراسیابی: هر ساله اعضای هیئت علمی این دانشکده قراردادهایی را در قالب طرحهای پژوهشی با سازمانهای مختلف منعقد میکنند و ارتباط خوبی بین اعضای هیئت علمی و بخش تحقیق و توسعه سازمانهای مختلف استان وجود دارد.
درباره ظرفیت همکاران و دانشجویان این دانشکده همین بس که اعضای هیئت علمی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی این واحد هر ساله در زمره پژوهشگران برتر استان قرار میگیرند و هر ساله مقالات علمی و علمی پژوهشی توسط استادان در مجلات معتبر داخلی و خارجی چاپ میشوند که خود در معرفی توان علمی همکاران و دانشجویان نقش مؤثری دارد.
آنا: آیا به نظر شما دانشگاه توانسته در رسالت خود مبنی بر تأثیرگذاری علمی و فرهنگی در سطح استان موفق باشد و در این زمینه چه پیشنهادی دارید؟
افراسیابی: یکی از مهمترین پیامدهای دانشگاه آزاد اسلامی بهعنوان سازمان اجتماعی، تغییر در بافت اجتماعی و فرهنگی شهرهایی است که دانشگاه در آن تأسیس شده این دانشگاه توانسته در افزایش مشارکت زنان در جامعه، بهبود روابط اجتماعی بین مردم و افزایش گرایش به ادامه تحصیل بین دانشآموزان تأثیرگذار باشد.
بهطور کلی امید به بهبود وضعیت زندگی بین مردم افزایش یافته و به نظر میرسد که این عامل موجب کاهش مهاجرت شهروندان به شهرهای دیگر به امید زندگی بهتر، شده است. دانشگاه باعث ارتباط بهتر بین افرادی که زبان و گویشهای مختلفی دارند، شده و دانشجویان این دانشگاه بهعنوان سفیران فرهنگی، اجتماعی، ورزشی و علمی در سطح جامعه توانستهاند نقش مؤثری در حفظ آدابورسوم، ورزشهای سنتی و باستانی، همسو شدن با تغییرات فرهنگی با حفظ سنتها، مشارکت در فعالیتهای اجتماعی در قالب جهاد سازندگی، مددکاری اجتماعی و فعالیتهای خیرخواهانه، برگزاری مناسبتهای مذهبی و فرهنگی داشته باشند.
آنا: سخن آخر...
افراسیابی: انجمنهای ورزشی در زمره انجمنهای فعال دانشجویی هستند که توسط خود دانشجویان اداره میشود و برنامههای مفرح ورزشی در قالب طبیعتگردی و مسابقات ورزشی در رشتههای مختلف را برنامهریزی و برگزار میکنند. تعدادی از دانشجویان این رشته تحصیلی عضو تیمهای مختلف ورزشی استان و تیم ملی کشور در رشتههای مختلف هستند که حائز مقامهای قهرمانی در سطح ملی و بینالمللی در رشتههای مورد فعالیت خود هستند که خود برگ زرینی در عملکرد بهینه رشتهها و گرایشهای مختلف دانشکده علوم انسانی و دانشگاه آزاد اسلامی واحد بجنورد باشد.
گفتوگو از لادن لنگری
انتهای پیام/