Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «الف»
2024-04-29@14:31:26 GMT

کوچکترین اسیر جنگ تحمیلی چه کسی بود؟

تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۰۸۷۱۷۹

به گزارش تسنیم، قنبر علی بهارستانی، آزاده و جانباز 70درصد دفاع مقدس،روز گذشته 26 خرداد ماه 98، به خیل یاران شهیدش پیوست. این آزاده سرافراز که لقب جوانترین آزاده دفاع مقدس را دارد، در سن 11سالگی و درمهرماه سال 59، در جاده ماهشهر آبادان به همراه پدرش به اسارت درمی‌آید و به اردوگاه موصل منتقل می‌شود. مدتی بعد، پس از انتقال تعدادی از اسرا از اردوگاه رمادی به موصل، متوجه حضور برادر دیگر خود در آن اردوگاه می‌شود و با درخواست‌های مکرر، برادر دیگر نیز به اردوگاه موصل منتقل می‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

قنبرعلی بهارستانی متولد 1348 آبادان است که در سال 1365 از ناحیه‌ پا، شکم، قفسه سینه و سر مجروح و به افتخار جانبازی نائل شد. در زمان آغاز جنگ ساکن آبادان بود. روز 26 مهرماه سال 59 پس از انتقال خانواده به فریدن در مسیر بازگشت به آبادان همراه پدرشان اسیر نیروهای عراقی شد. پس از چهار سال در بهمن ماه سال 63 به خاطر سن کم خودش و کهولت سن پدرش آزاد شد. بعد از آزادی متوجه می‌شود که دو تن از برادرانش در جبهه‌های محاصره آبادان و در خرمشهر شهید شده‌اند. برادر دیگر او مدت 10 سال اسیر بوده و در نهایت همراه با آزادگان به میهن بازگشته است. پس از آزادی به مدت چهار سال در مدرسه راهنمایی شهید بهشتی داران تحصیل کرده و دو سال هم آموزش امدادگری دیده است.

شهید بهارستانی در روایت یکی از خاطراتش گفت: «نزدیک نماز ظهر منطقه را بیشتر بمباران می‌کردند، من به همراه شهید علی جزینی که از بچه‌های درچه اصفهان، گردان امیرالمومنین(ع) بود تازه از کمین برگشته بودیم. اسلحه جزینی را یکی از بچه‌های کاشان گرفت و مشغول تمرین شد، عراقی‌ها فاصله‌ای از ما نداشتند و یک لحظه متوجه شدیم که مورد هدف آن‌هاییم و آن نقطه‌ای که ما بودیم را با خمپاره 60 زدند. من و جزینی کنار هم ایستاده بودیم، علی بدون هیچ حرف و ناله‌ای مثل یک درخت تنومندی که از جا کنده شود روی زمین افتاد و شهید شد. شهید جزینی بسیار خوش‌اندام و در میان بچه‌های جبهه به اخلاق خوش، اخلاص و ایمان قوی شهرت داشت. او در جبهه تک تیرانداز ماهری بود. بعد از افتادن علی من نیز پشت سرش افتادم و فکر می‌کردم پایم قطع شده است. آن لحظه واقعا نمی‌دانستم چه اتفاقی برایم افتاده و همه جا پر از گرد و خاک و سر و صدا بود و عراقی‌ها کل خط را می‌زدند. بچه‌هایی که در سنگر بودند به ما اشاره کردند که به سمت آن‌ها برویم. اصلا نمی‌توانستم حرکت کنم. به شدت مجروح شده بودم ولی به زحمت خودم را تا نزدیکی‌های سنگر کشان‌کشان بردم و بچه‌ها دستم را گرفتند و به داخل سنگر کشیدند.

پس از آن مجروحین را به امدادگری پشت خاکریز می‌بردند و در آن‌جا حاج خسرو راعی از بچه‌های فریدن که باهم اعزام شده بودیم، تا مرا دید، شناخت. به سمت من آمد و زخم‌هایم را بست و ما را به عقب انتقال داد. من از اروند رود که رد شدم دیگر بیهوش بودم. وقتی به هوش آمدم، دیدم که اتاق عمل هستم، درد شدیدی داشتم و از پزشک کشیک خواستم اگر امکان دارد دردم را کم کند و او با نهایت مهربانی دستش را روی سرم کشید و داروی بیهوشی به من تزریق کرد و من دوباره از حال رفتم. از بیمارستان چمران شیراز به دلیل عدم تجهیزات مناسب ما را به بیمارستان شریعتی اصفهان منتقل کردند. کل دوره نقاهت من در بیمارستان چهار ماه طول کشید. با ویلچر مرخص شدم. پس از مدتی با عصا راه افتادم و وقتی متوجه شدم که دیگر نمی‌توانم به جبهه بروم، تصمیم گرفتم درس بخوانم.»

«بزرگ مرد کوچک » خاطرات شفاهی قنبرعلی بهارستانی است که مصاحبه و تدوین آن را حسین نیری انجام داده‌است. حسین نیری که از طریق ستاد آزادگان استان تهران، در روزهای آغازین سال 1381 قنبرعلی را یافته بود، قرار مصاحبه و تدوین خاطراتش را با او گذاشت و در 16 فروردین همان‌سال برای اولین بار به ملاقاتش رفت. روایت اسیر شدن او در کتاب اینگونه عنوان شده است:

در جنگ‌های دوستانه‌ام با بچه‌های محل، همیشه پیروز می‌شدم ولی اینجا شکست خورده بودم و باید دست‌هایم را بالا می‌بردم. از پشت نیسان بیرون آمدم. برایم خنده‌دار بود چون همه بزرگ بودند و فقط من بین آن‌ها کوچک بودم و دست‌هایم را بالا گرفته بودم. وسط جاده ما را نشاندند. همه زخمی بودند. آنکه با ما آمده بود تیری به سرش خورده بود اما از اقبال بلندش، تیر کمان کرده بود؛ هرچند خون‌ریزی سرش زیاد بود. آفتاب بالا آمده و هوا گرم شده بود. ساعت حدود 9:30 صبح بود. تنها کسانی که سالم بودند، من و پدرم بودیم که در صندوق‌عقب نشسته بودیم. آن پسر هم از ناحیه ماهیچه پا مجروح شده بود؛ ولی خون‌ریزی شدیدی نداشت. بعداً که با باند پایش را بستند خون‌ریزی‌اش قطع شد. رفتم پیش او و دیدم دارد می‌لرزد. بندۀ خدا نتوانست جلو خودش را بگیرد و چند بار باد معده از او رها شد. زدم زیر خنده. پدرم محکم با آرنجش به من زد و گفت: «زهرمار! چرا می‌خندی، ساکت باش.»

منبع: الف

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۰۸۷۱۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کمال: نظری در مورد حذف پرسپولیس ندارم

به گزارش "ورزش سه"، کمال کامیابی‌نیا، پس از شکست تیمش در ضربات پنالتی برابر تراکتور گفت: بازی خیلی خوبی بود و توانستیم بازی را به پنالتی بکشانیم. فکر می‌کنم در پنالتی بازیکنان بزرگ پنالتی را از دست می‌دهند و خب بدشانس بودیم. امیدواریم که هم تیم ذوب آهن و هم تراکتور موفق باشند.

کامیابی‌نیا درمورد تمرینات پنالتی تیمش گفت: ما در طول هفته تمرین پنالتی کرده بودیم و به هرحال تیم جوانی داریم و خیلی خوب امروز بازی کردیم ولی متاسفانه بدشانس بودیم و امیدواریم در بازی‌های باقی مانده لیگ بهترین نتایج را داشته باشیم.

او درباره رضایت داشتن از انتخاب این تیم بعد از بازی در تیمی که معمولا قهرمان بود گفت: تیم خیلی خوبی است و در راس کار دارم با اقای ربیعی کار می‌کنم. خیلی اتفاقات خوبی افتاده است و شرایط را باید در نظر گرفت. بلاخره بازیکنان جا به جا می‌شوند و یک ذره سخت است من از یک تیم پرطرفدار آمده‌ بودم. امیدوارم در ادامه کار بتوانم به تیم ذوب آهن کمک کنم.

او درباره حذف شدن پرسپولیس گفت: نظری ندارم.

دیگر خبرها

  • کاهش ۲۵ درصدی وقوع جرم سرقت در اردبیل
  • حماسه‌سازی رزمندگان باعث ناکامی دشمن در جنگ تحمیلی شد
  • تن‌هاخ: منچستریونایتد سرگرم‌کننده ترین تیم است!
  • ایستادگی امروز مردم غزه برآمده از ایثارگری‌های شهدای انقلاب اسلامی است
  • کلوپ: بین دو نیمه کمی گرد و خاک کردم!‏
  • ادعای عجیب - رامین در این بازی قفل شده بود
  • حماسه باشکوهی که شهید شیرودی رقم زد/در حد امکان وامدار تاریخ بودم
  • کامیابی‌نیا: درمورد حذف پرسپولیس نظری ندارم
  • کمال: نظری در مورد حذف پرسپولیس ندارم
  • اوزونیدیس: به بازیکنانم گفته بودم صبر داشته باشند