بر بال هنر؛ از نیشابور تا بوداپست
تاریخ انتشار: ۱۱ تیر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۲۶۰۲۰۶
به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهشهای خبری، عمر خیام نیشابوری، دانمشند، منجم، ریاضیدان و شاعر دوره سلجوقی یکی از مفاخر ایرانی است که اگرچه به واسطه تسلط علمی اش لقب «حجه الحق» را دارد اما آنچه از پس هزارهها نامش را همچنان چون شمعی روشن در ایران و جهان زنده نگه داشته، رباعیات اش است.
نقطه فراز این شناخت جهان از عمر خیام پس از آن بود که «ادوارد فیتزجرالد» (نویسنده انگلیسی قرن هجدهم) دست به ترجمه اشعار او زد (اگرچه ایراداتی در این ترجمه وجود دارد که متأثر از نوع شناخت و نگاه فیتزجرالد به خیام است) و باعث چهرهای جهانی و شهرتی بین المللی برای خیام شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در طی سدهها شاعران، نویسندگان، مترجمان و صاحب نظران متعددی بودهاند که از خیام الهام گرفته و به بسط ادبیات و فلسفه شرق در غرب بر اساس آثار این دانشمند شاعر پرداختهاند. یکی از تأثیرات متاخر خیام بر هنرمندان معاصر را میتوان در نقاشیهای یک بانوی نقاش ایرانی-مجارستانی دید. کتابی از مجموعه نقاشیهایی که این هنرمند با الهام از خیام در ایران خلق کرده و سال گذشته با استقبال خوب در مجارستان روبرو شده است. یکی از تأثیرات متاخر خیام بر هنرمندان معاصر را میتوان در نقاشیهای یک بانوی نقاش ایرانی-مجارستانی دید. کتابی از مجموعه نقاشیهایی که این هنرمند با الهام از خیام در ایران خلق کرده و سال گذشته با استقبال خوب در مجارستان روبرو شده است.
«گیزلا وارگا سینایی» نقاش معاصر ایرانی و مجارستانی تبار است که پس از ازدواج با «خسرو سینایی» در ۱۹۶۷ به ایران آمد و تا امروز در ایران مانده است. او هنرمندی است که سال هاست به هنر نقاشی و تعلیم آن مشغول است؛ و دارای آثاری برجسته و برگزار کننده نمایشگاههای متعددی در ایران و جهان بوده است.
گیزلا را بیش از آنکه که بتوان به نام موطنش مجارستان، مجارستانی نامید باید ایرانی خطاب کرد چرا که تجربهای بیش از پنج دهه زندگی در ایران را دارد. گیزلا کسی است که به دلیل اینکه خارج از ایران متولد شدن، حساسیت بیشتری نسبت به بسیاری از عناصر فرهنگ معنوی و به ویژه مادی ایرانی داشته است؛ مسألهای که به دلیل عادت معمولاً برای افراد درون یک فرهنگ، عادی و غیرقابل دیدن میشود. گیزلا اما در طول بیش از ۵۰ سال عمر خود در ایران با وسواس و دقت این مسائل را دیده و با علاقهای وافر و اشتیاقی بی وصف آن را در آثار و هنرش به تصویر کشیده است.
آنچه در ادامه میآید مصاحبه گیزلا وارگا سینایی با پژوهشگر ایرنا و به بهانه استقبال مجارستانیها از کتاب نقاشیهای گیزلا متأثر از خیام (به همراه اشعاری از خیام و فیتزجرالد) است.
عروسکهای کور
گیزلا گفت: کتاب خیام سال گذشته در مجارستان منتشر شد. این کتاب دربردارنده ۵۰ نقاشی ام بود (دیوارها و نقوش) به علاوه اشعاری از خیام (۵۰ شعر منتخب از خیام) و فیتزجرالد و بیوگرافی این دو. دلیل این انتخاب و انتشار هم این بود که خیام را در مجارستان خیلی زیاد میخوانیم. من ۱۶ ساله بودم که اولین کتاب از خیام را به زبان مجاری خواندم. کلاً به لحاظ فرهنگی در مجارستان خیام را خیلی دوست داریم.
گیزلا در پاسخ به این سوال که آیا در مجارستان فقط خیام شناخته شده است، بیان داشت: کتاب حافظ، شاهنامه فردوسی و گلستان سعدی هم به زبان مجاری هست اما خیام خیلی بیشتر پاپیولار (مردم پسند) است؛ به ویژه بعد از کار فیتز جرالد (نویسنده انگلیسی) آثار خیام به خیلی از زبانها ترجمه شده است؛ و مترجمهای ما (مجارستانی) هم حدود هشت نفر آن را ترجمه کردهاند؛ چه از زبان فارسی و چه از فیتز جرالد. حافظ و شاهنامه و گلستان سعدی هم به زبان مجاری هست اما خیام خیلی بیشتر پاپیولار (مردم پسند) است؛ به ویژه بعد از کار فیتزجرالد (نویسنده انگلیسی) آثار خیام به خیلی از زبانها ترجمه شده است؛ و مترجمهای ما (مجارستانی) هم حدود هشت نفر آن را ترجمه کردهاند؛ چه از زبان فارسی و چه از فیتزجرالد.
«زمانی که جنگ ایران و عراق شروع شده بود، شروع به خواندن اشعار کلاسیکهای ادبیات فارسی به خصوص خیام کردم؛ و این انگیزهای شد که یک سری از آثار را نقاشی کنم. مجموعه نقاشیهای «عروسک های کور» محصول این دوره هستند؛ عروسکهایی که اگرچه لبخند میزنند و در حالی که به نظر میرسد همه چیز خوب است اما چشمشان کور و دستشان شکسته است؛ به نظرم این موضوع به نوعی تمثیلی از زنان بود که همیشه لانه را نگه میدارند و میخواهند استوار باشند و خانواده را حمایت کنند اما جنگ به هر حال آنان را دچار فروپاشی می کند».
وی ادامه میدهد: در واقع سرچشمه و منبع الهام این آثار بسیار متأثر از شعرهای خیام بود. بعد از آن شروع کردم دیوارها را کار کردم. دیوارهای رنگ پریده که من میتوانستم صحنههای مینیاتور را روی آنها نقاشی کنم؛ و هرآنچه که میخواستم را داشته باشم مانده بود و باقی را پاک میکردم، مانند «فرسک» هایی (فرسک یا دیوارنگاره واژهای است که برای اشاره به چندین شیوه نقاشی مرتبط با هم بر روی گچ، دیوار یا سقف بهکار میرود (که در چهلستون میبینید با در عمارتهای دیگر.
«این یک سری شد که البته دوباره به این موضوع برمی گشتم؛ و فکر میکنم حدوداً ۳۰۰ کار مرتبط با این سری را انجام دادم. این انگیزهای بود برای سری شدن کار و همیشه هم فکر میکردم که دلم میخواهد در مملکت خودم با یک ایلوستراسیون های (تفاسیر) دیگر یعنی با ذهنیت خودم این کار را دربیاورم».
سپیدی از پس سیاهی، پیام آشکار اشعار خیام
این استاد نقاشی در توضیح چگونگی انتشار و تولد کتاب نقاشیهای ملهم از اشعار خیام میافزاید: این مساله در ذهنم ماند تا زمانی که نمایشگاهی از کتاب بود و سردبیر یکی از انتشارات بزرگ مجارستان آمده بود و میخواست هرطور که شده من را ببیند؛ من آلبوم خیام را نشان دادم و گفتم آرزویم این است که خیام با این تصاویر بیرون بیاید. شش ماه بعد این مجموعه منتشر شد. خیلی عالی بود، همه دوستش دارند و ۱۰۰۰ نسخه از آن در مجارستان چاپ شده و بیشتر آن فروش رفته است؛ کتاب خیلی موفق بود و اگرچه در مجارستان منتشر شد اما در ایران هنوز منتشر نشده شده، چون بحث زبان مجاری و مخاطب آن مساله بود.
«تمام نقاشیهای کتاب خیام، سری دیوارها است که آن را از فسلفه خیام الهام گرفتهام؛ اینکه همه چیز خراب میشود و همه چیز از بین میرود اما ممکن است چیزی کوچک و در گوشهای باقی مانده باشد که به ما القا میکند که به هر حال زندگی ادامه دارد». «تمام نقاشیهای کتاب خیام، سری دیوارها است که آن را از فسلفه خیام الهام گرفتهام؛ اینکه همه چیز خراب میشود و همه چیز از بین میرود اما ممکن است چیزی کوچک و در گوشهای باقی مانده باشد که به ما القا میکند که به هر حال زندگی ادامه دارد».
وی افزود: پس از کتاب خیام که بیرون آمد و در بوک فر (Book Fair) - نمایشگاه کتاب- بسیار موفق بود، به فکر افتادم که یک کار بیوگرافیک هم بسیار جالب خواهد بود؛ یعنی شرح سفر و زندگی ام از غرب به شرق. در نتیجه قرار شد که کتاب بعدی ام بیوگرافی و معرفی نامهای از زندگی نامه خودم باشد؛ به زبان فارسی و مجاری با تمام کارهای نقاشی ام. اول قرار بود این کتاب زندگینامه، فارسی و مجاری باشد که این برنامه تغییر کرد؛ قرار شده است اول نسخه مجاری آن را بنویسم و بعد از چاپ آن را ترجمه به فارسی میکنم و اگر بشود به انگلیسی هم بر میگردانم. اکنون در حال کار بر روی فال حافظ و نقاشیهایی مرتبط با آن هستم و این برای آینده است».
منبع: ایرنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۲۶۰۲۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رازهای نقاشی مرگ سقراط
افلاطون در رساله فایدون واپسین لحظات زندگی سقراط فیلسوف بزرگ یونان باستان را چنین روایت میکند: پس از خطابه دفاعیه علیه محکمهای که خواستار مجازات مرگ برای او شده بود به شاگردانش میگوید: نگران من نباشید، شما فقط جسم منرا در خاک خواهید گذاشت. سپس در میان اشک و غوغای یاران و حتی اندوه زندانبان جام شوکران را از شاگردش کریتو گرفته و مینوشد. مایع زهرآگین بهسرعت بدنش را سست کرده، چشمانش بیحرکت مانده و او مرگ را پذیرا میشود، تا درسی برای زندگی دیگران باشد.
به گزارش ایرنا، پرسشهای سیاسی و فلسفی سقراط شهروندان آتن را به تردید در حقیقت خدایان پانتئون و اصالت ارزشها در اخلاق یونانیان فرامیخواند. او بخاطر این پنداشتها به ناباوری نسبت به خدایان و فاسد کردن جوانان متهم شد که مجازاتش مرگ بود؛ مطابق رسم زمانه با نوشیدن جامزهر. سقراط بیمناقشه حکم قضات را پذیرفت و حتی شاگردانی را که وی را به نوشتن تقاضای عفو و یا فرار از آتن تشویق میکردند، بهشدت سرزنش کرد. صحنه واپسین دم حیات او تا لحظه نوشیدن جام شوکران، بارها توسط هنرمندان مختلف به تصویر کشیده شده که یادمانیترین آنها اثر چشمگیر نقاش نئوکلاسیک فرانسوی ژاک لوئی داوید است باعنوان مرگ سقراط (La Mort de Socrate) که حالا در موزه متروپلیتن نیویورک نگهداری میشود.
داوید این نقاشی ۱۳۰ در ۱۹۶ سانتیمتری را بدون التزام دقیق به روایت افلاطون و برمبنای نگاهی ستایشآمیز به سقراط برای پذیرش شجاعانه مرگ خلق کرد تا تصویری حماسی از عزت و کرامت باشد. در مرکز صحنه سقراط با ردای سفید و در هیبتی قهرمانانه روی تخت نشسته با قامتی استوار دست راستش را برای گرفتن جام سرخ شوکران دراز کرده است. او با دست چپ به بالا اشاره میکند؛ به آسمان و جهان پس از مرگ. بدینسان در آخرین دقایق عمر نیز از موعظه و خطابه باز نمیایستد؛ ترجیح میدهد بمیرد، اما از باورها و تعالیم خود دست نکشد. این آخرین درس اوست برای شاگردانی که پیرامون وی در اندوه و اضطراب بسر میبرند.
افلاطون، شاخصترین آنها، غمزده و سر در گریبان، جلوی تخت نشسته و پشتبه صحنه وقوع تراژدی را انتظار میکشد. مرد جوانی که فنجان شوکران را بسوی سقراط گرفته، از شدت تأثر روی برگردانده تا شاهد نوشیدن زهر توسط فیلسوف نباشد. مرد دیگری دست روی زانوی او گذاشته تا شاید وی را از اینکار منصرف سازد. دیگرانی که تاب دیدن صحنه را ندارند، در عمق دالانی درحال دور شدن هستند. مضمون اصلی صحنهپردازی، تمجید از رویکرد فیلسوف به مرگ است و ابراز همبستگی با او که مرگ را نه پایان هستی، بلکه سویه دیگری از زندگی میپندارد.
ژاک لوئی داوید نقاش برتر زمانه خویش بود و در آثار تماشاییاش روایتهای تاریخی را با فلسفه روشنگری در میآمیخت تا متفکرانهترین نمونههای نقاشی آکادمیک را پدید آورد. زبان تصویری او فاخر متناسب با علائق طبقه اشراف فرانسه بود، لیکن برای قاطبه مردم نیز قابل فهم و عمیقاً الهامبخش بود. شاگردان وی، بعدها از سبک کلاسیک و روایتهای سخت و محکم آن فاصله گرفته به سوی امواج پرشور هنر رمانتیک رفتند. آثار او طلایهدار تمدن مدرن بودند، آکنده از بشارتهای اخلاقی و روح انقلابی. در فرانسه او نقاش محبوب سه رژیم پیاپی بود؛ ابتدا در دربار لوئی شانزدهم سپس در عصر انقلاب و نهایتاً در دوره امپراطوری ناپلئون بناپارت. هر سه رژیم از آثار تاثیرگزار وی برای تبلیغ مشروعیت و اقتدار خویش بهره میگرفتند، اما در نهایت به اتهام خیانت به زندان انداخته شد.
نقاشی مرگ سقراط دو سال قبل از انقلاب کبیر فرانسه خلق شد و القاگر حس مقاومت در برابر بیعدالتی، پیامآور روشنگری و فداکاری قهرمانانه بود. داوید در روند انقلاب فعالانه شرکت داشت و تصاویری از نمادهای شجاعت و ایثار خلق کرد. او سالهای پایانی عمرش را در بیماری و تبعید گذراند. وساطتها برای بازگشت او به فرانسه بهثمر ننشست تا اینکه در ۱۸۲۵ در بروکسل از دنیا رفت. در ۲۰۰مین سالگرد انقلاب (۱۹۸۹) دولت فرانسه تلاش کرد بقایای داوید را به کشورش بازگرداند، اما دولت بلژیک با این استدلال که قبر او بنایی تاریخی است، از اینکار امتناع ورزید.