یک جنگ سرد جدید در آفریقا
تاریخ انتشار: ۱۲ تیر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۲۷۰۷۸۴
رقابت اقتصادی و نظامی چین و آمریکا که چند سالی میشود جای رقابت آمریکا با شوروی را در سالهای جنگ سرد گرفته؛ عواقب زیادی در نقاط مختلف دنیا به بار آورده است. گفته میشود آفریقا یکی از مناطقی است که از این رقابت آسیب بیشتری دیده؛ و حالا با شدت گرفتن تنشها بین این دو کشور این نگرانی وجود دارد که این قاره مجبور به تحمل آسیبهای بیشتری نیز شود، تا حدی که گفته میشود افزایش تنش بین آمریکا و چین حتی ممکن است صلح را در آفریقا تحت تاثیر قرار دهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش شفقنا از الجزیره؛ چند کشور آفریقایی در این بیش بیشترین آسیب را از رقابت و تنشهای موجود بین آمریکا و چین خوردهاند. کارشناس سیاسی الجزیره در مقالهای که در پی میآید، نگاهی انداخته به ریشههای تنش موجود و مناطقی که تحت تاثیرات ویرانگر این تنش واقع شدهاند:
هفته گذشته دوازدهمین اجلاس کسب و کار آمریکا- آفریقا که در آن شماری از نمایندگان کشورهای آفریقایی در کنار بیش از هزار نفر از فعالان حوزه کسبوکار شرکت داشتند، در موزامبیک برگزار شد. در طی این رخداد سه روزه مقامات آمریکایی از یک سرمایهگذاری عظیم شصت میلیارد دلاری در کشورهایی با اقتصاد ضعیف، با تمرکزی ویژه بر آفریقا خبر دادند.
خبر این سرمایهگذاری ویژه درست شش ماه بعد از اینکه جان بولتون از استراتژی جدید دولت ترامپ در آفریقا رونمایی کرده بود، رسانهای شد. به گزارش رسانهها؛ این استراتژی به این دلیل اجرایی خواهد شد که «رقبای مهم آمریکا از جمله روسیه و چین بهسرعت در حال افزایش نفوذ سیاسی و اقتصادی خود در آفریقا هستند. آنها با سرمایهگذاری در این منطقه در تلاشند در رقابت با ایالت متحده آمریکا در این نقطه از دنیا بتوانند به مزایای زیادی دست پیدا کنند».
با اینکه در اسناد ارائه شده در رسانهها در مورد استراتژی جدید آمریکا در آفریقا ازروسیه و چین نام برده شده، اما واکنشها و اقدامات آمریکا در ماههای گذشته نشان از این دارد که نگاه اصلی این کشور به چین است. در حقیقت بهنظر میرسد که قرار است از این پس رقابت یا جنگ اقتصادی روز بهروز فزاینده آمریکا و چین در زمین بازی آفریقا برگزار شود. یعنی؛ با حضور نظامی فزاینده وپررنگ و نیز تنشهای روبهرشد دیپلکاتیک، ظاهرا این روزها قاره آفریقا شاهد اولین نشانههای یک جنگ سرد جدید است. و همچون آفریقای ویران و فقیر گذشته، ظاهرا عایدی این جنگ اقتصادی برای آفریقا چیزی نخواهد بود مگر موانع هر چه بیشتر در مسیر پیشرفت و صلح در آفریقا.
جنگ اقتصادی
حضور چین در آفریقا همواره با محور قرار دادن اقتصاد بوده. در واقع از سال ۱۹۹۹ به اینسو که پکن سیاستهای اقتصادی تشویق و تهییج فعالان اقتصادی این کشور برای کسب موقعیتهای اقتصادی در خارج از مرزهای چین راپی گرفته، قاره سیاه یکی از مهمترین مقاصد سرمایهگذاری چینیها بوده است. نتیجه این سیاست هم این بوده که در دو دهه گذشته تجارت چین با آفریقا ۴۰ برابر بیشتر شده و در سال ۲۰۱۷ به ۱۴۰ میلیارد دلار رسیده است. بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۷ سرمایهگذاری مستقیم خارجی چین شصت برابر شده که البته بیشتر این سرمایهگذاری در پروژههای زیرساختها و انرژی به انجام رسیده است.
چین در این مدت در توسعه خطوط ریلی آفریقا نقش مهمی ایفا کرده و در کنیا، اتیوپی، آنگولا و نیجریه در پروژههای گوناگونی سرمایهگذاری کرده است. احداث یک نیروگاه آبی عظیم در آنگولا و ایجاد طولانیترین خط ریلی آفریقا که اتیوپی را به جیبوتی متصل میکند از دیگر فعالیتهای سرمایهگذاری توسعهای چینیها در آفریقاست.
برعکس چین؛ اما آفرریقا مدتهای مدیدی برای آمریکا در حکم یک میدان جنگ بوده. جایی برای موضعگیری در مقابل دشمنان، علیه اتحاد جماهیر شوروی در دوران جنگ سرد، علیه تروریستها بعد از حوادث یازدهم سپتامبر و حالا هم علیه چینیها. آمریکا هیچگاه تلاشی برای بهبود روابط اقتصادیاش با قاره سیاه بهعمل نیاورده است. نتیج این نگاه هم این بوده که حجم مبادلات تجاری آمریکا- آفریقا از ۱۲۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۲ به حدود ۵۰ میلیارد دلار در سال جاری کاهش یافته است. سرمایهگذاری مستقیم خارجی آمریکاییها نیز در این قاره از حدود نه میلیارد دلار در سال ۲۰۰۹ به ۳۳۰ میلیون دلار در سال ۲۰۱۷ رسیده است. در چنین شرایطی اعلام سرمایهگذاری ۶۰ میلیارد دلاری آمریکا با اینکه میتواند آغازی خوش برای روابط اقتصادی آمریکا با قاره سیاه قلمداد شود، ولی بیتردید چنین ارقامی توانایی به چالش کشیدن حضور اقتصادی چینیها را در قاره سیاه نخواهند داشت. هنوز یک سال از آن روزی نگذشته که رئیسجمهور چین متعهد به سرمایهگذاری ۶۰ میلیارد دلاری در آفریقا شد.
آمریکا همواره چین را متهم کرده که با بدهکار نگهداشتن آفریقا از این کشورهای بدهکار در خدمت آرزوها و اهدافش استفاده میکند؛ و به کشورهای آفریقایی هشدار داده که از «استراتژی بدهی» چینیها (که با استقلال دولتها و جوامع مدنی آفریقا همساز نیست) اجتناب کنند. آمریکا همواره این استراتژی پکن را «تهدیدی علیه اهداف امنیت ملی آمریکا» عنوان کرده است.
اما با تمام این نگرانیها، آفریقا بعد از اروپا (بهخصوص آلمان، انگلیس و هلند)، آمریکا (کانادا و خود ایالات متحده) و آسیا، چهارمین عرصه سرمایهگذاری مستقیم خارجی چینیهاست. خود آمریکا هم بدهیهای سنگینی به چین دارد و بهتازگی اعلام شده که بدهی آمریکا به رقیب بزرگ تجاریاش به بیش از یک تریلیون دلار رسیده، در حالیکه کل آفریقا تنها ۸۳ میلیارد دلار به چین بدهکار است.
آفریقاییها از تبعات و عواقب بدهیهای سنگین و اقتصاد و تجارت نامتوازن بهخوبی آگاهی دارند و در عین حال به کیفیت پایین اجناس چینی و استانداردهای پایین قوانین کارگری و محیطزیستی در پکن وقوف کامل دارند. اما در عین حال تعداد زیادی از آفریقاییها با نظر آمریکاییها مبنی بر اینکه روابط تجاری آفریقا با چین میتواند به استقلال و اقتصاد آفریقا آسیب وارد کند، همعقیده نیستند- و همکاری تجاری با چین را بهعنوان فرصتی برای جلب سرمایه مینگرند. یکی از این افراد معتقد به همکاری با چینیها اسماعیل عمر گوله رئیسجمهور جیبوتی است که گفته «واقعیت این است که کسی بهجز چینیهعا برای یک شراکت طولانیمدت با ما پا پیش نگذاشته است».
فشار آمریکا بر کشورهای آفریقایی برای بر هم زدن شراکت اقتصادی با چین میتواند آسیبهای فراوانی به اقتصاد کشورهای آفریقایی وارد آورد. این فشار کشورهای آفریقایی را در موقعیت تصمیمگیری قرار میدهد- در مورد چیزهایی که مورد علاقه آنها نیست و حداقل اینکه پروژههای مهم و عظیمی را از سرمایهگذارانش دور میکند.
بهعبارت بهتر جنگ تجاری چین- آمریکا تبعات زیادی برای قاره سیاه به همراه دارد. به گزارش بانک پیشرفت آفریقا این نبرد میتواند باعث کاهش دو و نیم درصدی در تولید ناخالص کشورهای آفریقایی شود.
نظامیگری
تنشهای فزاینده چین و آمریکا همچنین میتواند امنیت آفریقا را نیز به مخاطره اندازد. چون هر دوی این کشورها حضور نظامی ملموسی در آفریقا دارند.
در ۱۵ سال گذشته ارتش آزادیبخش خلق چین در ماموریتهای امنیتی زیادی در قاره سیاه درگیر بوده و بهخصوص در کشورهایی مانند سودان، لیبریا، مالی و کنگو در مقام نیروهای حافظ صلح به اجرای وظیفه پرداخته است. همچنین این کشور میلیونها دلار جهت اشاعه صلح در سودان و سومالی هزینه کرده است.
در سال ۲۰۱۷ اولین پایگاه نظامی خارجی چین در جیبوتی افتتاح شد. این پایگاه که در حال حاضر شامل بیش از چهارصد نظامی چینی است، توانایی اسکان ده هزار سرباز را دارد. چین این پایگاه را با هدف ایجاد امنیت در مسیرهای راهی ایجاد کرده؛ و درواقع اولین پایگاه از زنجیره پایگاههایی است که گفته میشود در جهت حفظ اهداف چینیها در آفریقا احداث خواهد شد.
حضور نظامی چین در آفریقا البته در قیاس با حضور ایالات متحده آمریکا حضور کمرنگی است. در سالهای گذشته آمریکا در سیزده کشور آفریقایی از جمله بورکینا فاسو، کامرون، چاد، کنگو، کنیا، نیجریه، مالی، لیبی، سومالی، تونس و سودان جنوبی بیش از سیوشش عملیات نظامی مختلف انجام داده و در حال حاضر هفتهزار نفر از سربازان آمریکا در قاره آفریقا حضور دارند. آمریکا همچنین پایگاه بزرگی در جیبوتی دارد که بزرگترین و البته تنها پایگاه دائمی آمریکا در آفریقاست. این البته علاوه بر آن سیوچهار پایگاه موقت ریزودرشتی است که آمریکاییها در چهارگوشه قاره سیاه دارند. آمریکا همچنین ارتشهای مصر، نیجریه، اتیوپی، مالی، نیجر و چند کشور دیگر را نیز در ماموریتهای ضدتروریستی بهطور رسمی مورد حمایت خود دارد.
بهرغم اینکه مقابله نظامی چین با آمریکا در قاره آفریقا چندان محتمل نیست، اما با اینحال ابراز وجود ارتشهای این دو کشور در مقابل هم یکی از فاکتورهای برهمزننده ثبات در قاره سیاه است. رقابت این دو کشور بهخصوص در ناحیه استراتژیک دریای سرخ که یکی از مهمترین راههای آبی دنیاست، بیش از دیگر نقاط این قاره به چشم میخورد. منطقهای که کشورهایش بهطور مداوم زیر فشار این دو کشور قرار دارند که در این رقابت طرف یکی از دو رقیب را بگیرند.
تنشهای منطقهای
جیبوتی بیتردید مرکز رقابت دیپلماتیک آمریکا و چین است. این کشور که پایگاههای نظامی هر دوی این ابرقدرتها را در خود جای داده، مثل بقیه کشورهای کوچک منطقه کار سختی برای حفظ خود در یک نقطه متوازن در میان این بازی دشوار دارد.
در سال ۲۰۱۸ جیبوتی تصمیم گرفت کنترل ترمینال کانتینری دوراله را از یک شرکت اماراتی بگیرد، چرا که اعطای کنترل این منطقه استراتژیک را به امارات مغایر حق حاکمیت خود قلمداد کرده بود. این امر با واکنش تند آمریکا مواجه شد که یکی از متحدین نزدیک امارات در منطقه بهشمار میآید. دلیل اصلی واکنش دولت ترامپ اما ترساش از این بود که مبادا جیبوتی کنترل این منطقه را به چین واگذار کند. در آن روزها بولتون هشدار داد که «توازن قدرت در شاخ آفریقا باید رخ دهد» و «ارتش آمریکا آماده است برای دفاع از مردم و اهداف آمریکا در این منطقه هر کاری بکند».
بعد از واکنش آمریکا دولت جیبوتی مجبور شد بهطور رسمی اعلام کند که کنترل ترمینال مورد مناقشه را به چین واگذار نخواهد کرد. اما حتی این هم ترسهای آمریکا را پایان نبخشید و بعد از آن اعلام شد که آمریکا در حوالی اریتره در پی یافتن محلی امن بهعنوان مکانی جایگزین برای پایگاه نظامیاش است.
این قضیه موجب شد بازیگران مهم منطقه، ازجمله عربستان سعودی و امارات متحده عربی تلاش کنند اریتره را از انزوایی که برای چندین دهه در آن گرفتار بود، خارج کنند. در طول چند ماه بعد نیز اریتره و اتیوپی بهعنوان دشمنان سنتی هم که درگیر جنگ سردی بیست ساله بودند، قرارداد صلح امضا کردند و در نهایت اریتره بهعنوان رقیب استراتژیک جیبوتی نقش مهمی در مناسبات منطقه بر عهده گرفت و اعلام کرد که امکانات ساحلی خود را در اختیار پایگاههای نظامی و تاسیسات اقتصادی خارجی قرار میدهد. امارات هم خود در همان حوالی دست به تاسیس یک پایگاه نظامی زد.
سودان نیز به نوعی دیگر زمین رقابت ابرقدرتهای جدید آفریقا بوده است. چین مدتهای مدیدی از حامیان عمرالبشیر رئیسجمهور سودان بوده و تحت حمایت او هشتاد درصد نیاز نفت خود را هم در ازای پولی که بشیر صرف خرید اسلحه برای نبرد با گروههای مخالفانش میکرد، از این کشور تامین میکرده است. چین همچنین به همراه روسیه تنها کشورهایی هستند که ممنوعیت سازمان ملل مبنی بر فروش اسلحه به سودان را نپذیرفته و بهطور مستمر در این سالها سربازان عمرالبشیر را تجهیز کردهاند.
بعد از اعلام استقلال سودان جنوبی در سال ۲۰۱۱ چین همچنان به همکاری اقتصادی و نظامی با دولت سودان ادامه داد. در حال حاضر سودان بیشترین منفعت را از پکیج سرمایهگذاری ۶۰ میلیارد دلاری چین در آفریقا برده است. شاید بهخاطر این همکاری نزدیک باشد که وقتی در دسامبر گذشته اعتراضات مردمی در سودان اوج گرفت، چین در کنار عمرالبشیر ماند که هنوز هم او را بهعنوان اصلیترین ضامن ثبات کشور به شمار میآورد.
شاید یکی از دلایل این امر که آمریکا رابطهای با عمرالبشیر ندارد و از ادامه ریاستجمهوری او برای یک دوره دیگر حمایت نمیکند، رابطه خوب این سیاستمدار آفریقایی با چینیها باشد. امارات و عربستان نیز به همین دلیل از رقبای سیاسی عمرالبشیر حمایت میکنند. این دو کشور نفتی حاشیه خلیجفارس امیدوارند با انتخاب سیاستمدار قدرتمند دیگری در کاخ ریاستجمهوری در سودان –که با سیاستهای عربستان و امارات موافق باشد- هم مشارکت سودان را در جنگ علیه یمن افزایش دهند و هم مانع ادامه نفوذ ترکیه و قطر در سودان شوند.
علاوه بر جیبوتی و سودان کشورهای دیگری نیز هستند که از تبعات و عواقب رقابت چین با آمریکا در امان نماندهاند. رشد تنش بین این دو کشور تنشهایی را بین دیگر بازیگران منطقه از قبیل مصر، کشورهای حاشیه خلیج فارس، ایران و حتی ترکیه باعث شده است.
منبع: فرارو
کلیدواژه: جنگ سرد آفریقا الجزیره جنگ اقتصادی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۲۷۰۷۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا بورس درجا میزند؟!
حمید میرمعینی در خصوص عوامل رشد بورس در گفتوگو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری علم و فناوری آنا گفت: با درایت مسئولین شرایط بحرانی منطقه مدیریت و از تنشهای سیاسی کاسته شد؛ در شرایطی که وجود داشت فراز و فرودهای اقتصادی طبیعی بود، اما با شرایط فعلی میتوان به رشد بازار سرمایه امیدوار بود.
کارشناس بازار سرمایه ادامه داد: بازار سرمایه ایران پتانسیل این را دارد که در همین شرایط کمک حال اقتصاد ایران باشد؛ بر اساس شعار سال که از سوی رهبر معظم انقلاب، جهش تولد با مشارکت مردم تعیین شده است، بورس میتواند محلی مناسب برای مشارکت سرمایهای عمومی در تولید باشد.
میرمعینی تصریح کرد: در صورت تعیین سیاستهای درست و کارسازی مناسب دولت، بازار سرمایه محل مناسبی برای تعالی اقتصاد کشور است و قطعا سرمایهگذاران منتفع خواهند شد. نکته حائز اهمیت توجه به تامین عوامل محرک بازار سرمایه است. در اولین نگاه واجب است که نسبت به مدیریت شرایط تحریمها چاره اندیشی دقیق انجام گیرد.
وی ادامه داد: در بحث سیاست گذاریهای اقتصادی نیز توجه به بحث کسری بودجه حائز اهمیت است چرا که تاکنون نیز این موضوع باعث آسیب زیادی به اتصاد کشور شده است. نحوه جبران کسری بودجه بسیار مهم است و اگر درست انجام نشود، شاهد تورم افسار گسیختهای خواهیم بود که اثر زیادی بر بازده شرکتهای بورسی خواهد داشت.
نرخ بهره بالای بانکی و تامین سرمایه
این کارشناس بازار سرمایه تاکید کرد: در بحث سیاستهای پولی از جمله افزایش نرخ بهره بانکی، سیاستهای دولت موجب شده است که بخشی از نقدینگی جامعه به سوی سپرده گذاری حرکت کند؛ این موضوع موجب میشود که نرخ تامین مالی برای پروژههای اقتصادی به شدت افزایش یابد.
وی تاکید کرد: در حال حاضر نرخ بهرهای که سرمایه با آن به دست تولید کننده و یا هر متقاضی میرسد کمتر از ۴۰ درصد نیست؛ بنابراین سرعت گردش مالی کاهش مییابد و معوقات بانکی نیز افزایش خواهند یافت. این چرخه معیوب به راحتی میتواند بانکها را در انجام تامین مالی فلج و اقتصاد کشور را دچار آسیب کنند.
نقش بازار سرمایه در اقتصاد چیست
میرمعینی تصریح کرد: در صورتی که در دولت تصمیم به رونق بازار سرمایه داشت باشد، بورس این قدرت را دارد که فصل جدیدی در گردش نقدینگی کشور بگشاید؛ همچنین اگر بازار سرمایه بتواند این جریان نقدینگی را به درستی به سمت تولید هدایت کند، میتوان تولید کشور را متحول کرد.
وی ادامه داد: دولت باید با انجام مانورهای اقتصادی مناسب در جهت تقویت بازار سرمایه بکوشد چرا که تنها عاملی که میتواند به سرعت تولید ناخالص ملی ما و دیگر فاکتورهای اقتصادی را متحول کند بازار سرمایه است. در خصوص سیاستهای دولت که منجر به تامین بازار سرمایه میشود میتوان به کاهش نرخ بهره بانکی اشاره نمود که میتواند جریان نقدینگی را به سوی بازار جذب کند.
دلار نیمایی و رانتی عظیم
این کارشناس بازار سرمایه تاکید کرد: کاهش نرخ بهره تامین سرمایه در فصول ارزش گذاری داراییهای مالی هم موجب میشود نرخ بازه مورد انتظار در تناسب با آن کاهش یابد. دومین موضوع افزایش نرخ دلار نیمایی و نزدیک کردن آن به بازار آزاد است. شایان ذکر است که از رانت عظیم دلار نیمایی فقط عدهای خاص منتفع میشوند و در نهایت کالایی که با نرخ ارز نیمایی وارد میشوئد با قیمت بازاری به دست مصرف کنندگان میرسد.
وی ادامه داد: در شرایطی که کار به دلار نیمایی متصل است صادر کنندهای که با هزار زحمت و خاک خوردن محصولی صادراتی را تولید کرده و در خارج از کشور به فروش رسانده است، زمان تسویه حساب ارزی خود از سود زحمت خود بر خلاف واردکنندهای که صرفا دلالی کرده است بی نصیب میمانند.
میرمعینی تاکید کرد: اگر قیمت دلار نیمایی به بازار آزاد نزدیک شود به راحتی شاهد رشد در شرکتهای بورسی صادرات محور خواهیم بود. همچنین لغو قیمت گذاری دستوری نیز از دیگر عوامل موثر بر بورس است؛ به دلیل اینکه در شرایط قیمت گذاری دستوری کسی بجز دلال منتفع نمیشود. با قیمت گذاری دستوری تولید کننده با ضرر تولید میکند و نهایتا مصرف کننده نیز کالا را با قیمت بالا میخرد.
این کارشناس بازار سرمایه گفت: به عنوان چهارمین مورد موثر بر بازارسرمایه میتوان به واگذاری شرکتهای کم بازده دولتی به بخش خصوصی مانند خودروسازان اشاره کرد. پنجمین عامل که به عنوان یک عامل متحرک بسیار حائز اهمیت است تجدید ارزیابی داراییهای شرکتهای بورسی است که در بروز رسانی ترازنامههای آنها و حدود فعالیتشان تاثیر میگذارد.
وی در پایان تاکید کرد: تمام این موارد به اراده دولت باز میگردد. اهالی بازار سرمایه هم اکنون سه سال است که از جاماندگی این بازار گله میکنند و این موضوع به نظر من هیچ دلیلی بجز ضعف در تصمیمگیری و بی میلی دولت به رشد بورس ندارد.
انتهای پیام/