دو مردِ مُرده، سرانجام رقابت بر سر یک زن صیغهای؛ "قربان" سه بار پای چوبه دار رفت!
تاریخ انتشار: ۱۴ تیر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۲۸۶۴۱۸
توانایی راهاندازی شیرخوارگاه را نداشت؛ ساخت شیرخوارگاهی به نام مقتول؛ بنابراین قربان بعد از ١٥ سال حبس، در محوطه زندان رجاییشهر به دار مجازات آویخته شد. این مرد میانسال ١٥ سال پیش شوهر سابق همسر موقتش را با چاقو زد و به دلیل این جنایت دو بار تا پای چوبه دار رفت. آخرینبار خانواده مقتول او را به شرط ساخت شیرخوارگاه بخشیدند و فرصتی دوباره به این مرد قاتل دادند، اما او نتوانست به وعده خود عمل کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش شهروند، ماجرای این پرونده به روز ٢٧ مرداد سال ٨٣ برمیگردد. آن روز مردی جوان، پسری را که غرق خون بود، با خودش به یکی از بیمارستانهای پاکدشت برد. او این پسر زخمی را در بیمارستان گذاشت و فرار کرد؛ پسری بینام و نشان که بر اثر ضربه چاقو حالت نیمهبیهوش داشت و در بیمارستان رها شد. بلافاصله پزشکان معاینات و اقدامات لازم را روی این پسر زخمی انجام دادند، اما او دوام نیاورد و جانش را از دست داد؛ بنابراین با مرگ این پسر، پلیس در جریان ماجرا قرار گرفت و تحقیقات تیم تجسس برای شناسایی عامل قتل آغاز شد. کارآگاهان در نخستین گام به بازبینی دوربینهای مداربسته بیمارستان پرداختند.
فیلم دوربینهای مداربسته نخستین سرنخ را به ماموران پلیس نشان داد. در این فیلم، مرد ناشناس بعد از تحویل پسر مجروح به بیمارستان سوار مینیبوس فیات قرمزرنگ شد. کارآگاهان در این مینیبوس زن جوانی را هم مشاهده کردند که سرنشین آن بود و با آن مرد از محل متواری شد. درحالیکه تحقیقات برای شناسایی هویت مقتول و عامل جنایت ادامه داشت، کارآگاهان دریافتند جسد متعلق به جوانی به نام مهدی است.
با مشخص شدن هویت مقتول، ماموران به تحقیق از خانواده او پرداختند. آنها نیز در تجسسها به پلیس گفتند که مهدی چند وقتی میشد زنی به نام مهین را به عقد موقت خود درآورده بود و آن شبی که ناپدید شد هم به دیدن این زن رفته بود. همین اظهارات کافی بود تا کارآگاهان سراغ مهین بروند، اما مشخص شد او به عقد موقت مرد جوانی درآمده و همزمان با جنایت به همراه همسرش ناپدید شدهاند؛ بنابراین تحقیقات پلیس برای شناسایی و دستگیری مهین و شوهرش آغاز شد و درنهایت پس از انجام تحقیقات و بررسیها، کارآگاهان جنایی ورامین موفق شدند این زن و همسر صیغهایاش را در صومعهسرا دستگیر کنند.
مهین وقتی تحت بازجویی قرار گرفت، راز جنایت را فاش کرد و گفت: «مهدی شوهر صیغهای قبلی من بود. پیش از عید سال ٨٣ بهصورت موقت با او ازدواج کردم، اما بعد از گذشت چند ماه مشکلات و اختلافاتی بین ما به وجود آمد. برای همین از او جدا شدم. چند وقت بعد از جدایی هم به عقد موقت قربان درآمدم. بعد از ازدواجم با قربان، یک روز مهدی با من تماس گرفت و گفت: میخواهد برای تبریک عید به دیدن مادرم بیاید. موضوع را به قربان گفتم و او هم حرفی نزد. برای همین مخالفت نکردم و مهدی به خانه ما آمد، اما وقتی قربان آن شب به خانه ما آمد و مهدی را آنجا دید، بشدت عصبانی شد. سعی کرد او را از خانهمان بیرون کند، اما دعوا بالا گرفت و قربان، مهدی را با چاقو زد. بعد از این درگیری، قربان بشدت از کارش پشیمان شد. برای همین بلافاصله او را سوار مینیبوس فیات قرمزرنگش کردیم و به بیمارستان بردیم تا زنده بماند. خودمان هم از ترس فرار کردیم.»
با این اعترافات، قربان هم به این جنایت اعتراف کرد و گفت: «من قصد کشتن مهدی را نداشتم. آن شب خیلی از رفتارش عصبانی شدم. احساس کردم میخواهد با من لجبازی کند. برای همین درگیر شدیم و من ناخواسته به او ضربه زدم. خیلی زود هم پشیمان شدم و او را به بیمارستان رساندم تا زنده بماند. فکرش را نمیکردم که بمیرد.»
با اعتراف این زن و همسرش به جنایت، قاتل صحنه قتل را بازسازی کرد و با تکمیل تحقیقات، پرونده این زن و شوهر برای محاکمه به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد. قضات دادگاه عامل اصلی قتل را به قصاص محکوم کردند. با تأیید این حکم، او برای نخستینبار پای چوبه دار رفت. وقتی طناب دار بر گردن قاتل بود، در آخرین دقایق، اولیای دم به مرد جوان مهلت دوبارهای دادند، اما با پایان مهلت، بار دیگر اولیای دم تصمیم به اجرای حکم گرفتند.
اینبار با تلاش قاضی شهریاری، سرپرست دادسرای امور جنایی تهران و واحد صلح و سازش دادسرای جنایی، خانواده مهدی با گذاشتن یک شرط، از خون پسرشان گذشتند. آنها گفتند که اگر قاتل شیرخوارگاهی به نام مقتول در باقرشهر بسازد، از اعدام او منصرف خواهند شد. بهدنبال این شرط، قربان که ۱۵ سال از عمرش را در زندان به سر برده بود، تلاش خود را برای ساختن شیرخوارگاه آغاز کرد، اما او توانایی ساخت شیرخوارگاه را نداشت، برای همین از مردم درخواست کمک کرد تا شاید با همیاری نیکوکاران کشور بتواند بعد از سالها از قصاص نجات یابد، اما باز هم نتوانست مبلغ مورد نیاز برای ساخت شیرخوارگاه را تأمین کند.
مهلت تمام شد و اینبار قربان برای بار سوم پای چوبه دار رفت و دیگر نتوانست به زندگی بازگردد. او در محوطه زندان رجاییشهر به دار مجازات آویخته شد.
منبع: فرارو
کلیدواژه: اعدام زن صیغه ای شیرخوارگاه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۲۸۶۴۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
علیاکبر قربان شیرودی را میشناسید؟
شهید شیرودی بالاترین ساعت پرواز در جنگ را در جهان داشت و با بیش از ۴۰ بار سانحه و بیش از ۳۰۰ مورد اصابت گلوله به هلیکوپترش، باز سرسختانه میجنگید.
به گزارش ایسنا، علیاکبر قربان شیرودی دی ماه ۱۳۳۴ در روستای بالاشیرود از توابع شهرستان تنکابن متولد شد. پس از گذراندن سال سوم متوسطه در زادگاه خویش، برای ادامه تحصیل راهی تهران شد و همراه با کار به تحصیل خود ادامه داد. شیرودی با اتمام تحصیلات متوسطه در سال ۱۳۵۱ وارد ارتش شد و دوره مقدماتی خلبانی را در تهران به پایان رساند. سپس دوره هلیکوپتری کبرا را در پادگان اصفهان گذراند و با درجه ستوانیاری فارغالتحصیل شد.
وی پس از سه سال خدمت در ارتش به کرمانشاه رفت و با خلبان احمد کشوری آشنا شد. شیرودی از ارتشیانی بود که با اوجگیری جریانات انقلاب اسلامی به صفوف راهپیمایان پیوست و به دستور حضرت امام (ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگانها، او نیزخارج شد. پس از خروج از پادگان درصدد تشکیل گروهی چریکی برآمد و با تعدادی از دوستانش در کرمانشاه در این زمینه اقدام کرد تا اینکه امام خمینی (ره) به میهن بازگشتند و انقلاب به پیروزی رسید.
شیرودی که در جریانات پیروزی انقلاب با پیشمرگان کرد مسلمان همکاری کرده بود، با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به سپاه غرب کشور پیوست.
وی که با شروع جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به منطقه کرمانشاه رهسپار شده بود در جریان یکی از مأموریتهای خود با سرپیچی از فرمان بنیصدر مبنی بر تخلیه پادگان و انهدام انبار مهمات منطقه، به همراه دو خلبان همفکر خود و با دو هلیکوپتری که در اختیار داشتند، در طول ۱۲ ساعت پرواز بینهایت حساس و خطرناک که وی به عنوان تنها موشک انداز پیشاپیش دو خلبان دیگر به قلب دشمن یورش برد، توانست مهمات دشمن را درهم کوبیده و خسارات سنگینی بر دشمن وارد آورد.
شجاعت و ابتکار عمل این شهید نه تنها در سراسر کشور، بلکه در تمام خبرگزاریهای مهم جهان منعکس شد. بنیصدر برای حفظ ظاهر دو هفته بعد به او ارتقا درجه داد، اما وی درجه تشویقی را نپذیرفت و تنها خواستهاش را دیدار با حضرت امام و بیان کارشکنیهای بنیصدر و بیتفاوتی برخی از فرماندهان اعلام کرد.
در همان ایام به دستور فرماندهی هوانیروز چند درجه تشویقی گرفت و از ستوانیار سوم خلبان به درجه سروانی ارتقا یافت، اما طی نامهای به فرمانده هوانیروز کرمانشاه در ۹ مهر ۱۳۵۹ چنین نوشت:
«اینجانب خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه میباشم و تا کنون برای احیای اسلام و حفظ مملکت اسلامی در کلیه جنگها شرکت نمودهام، منظوری جز پیروزی اسلام نداشتهام و به دستور رهبرعزیزم به جنگ رفتهام. لذا تقاضا دارم درجه تشویقی که به اینجانب دادهاند، پس گرفته و مرا به درجه ستوانیار سومی که بودهام، برگردانید. »
با اوج گیری جنگ در کردستان، شیرودی و چند تن دیگر از خلبانان وارد جنگ شدند. شیرودی در عملیاتهای پروازی خود تلفات سنگینی را به نیروها و تجهیزات دشمن در نقاط استراتژیکی غرب کشور وارد کرد. در ۱۳ دیماه ۱۳۵۹ وقتی خیانتهای آشکار بنیصدر را دید به افشاگری پرداخت و از شنوندگان سخنانش خواست با ایمان و اسلحه و چنگ و دندان از میهن اسلامی دفاع کنند. در همین ایام علی اکبر شیرودی را به خاطر بازپس گیری ارتفاعات بازیدراز بازداشت تنبیهی کردند و در واکنش به این مساله، روحانیون متعهد و اعضای سپاه کرمانشاه مراتب ناراحتی خود را در اسرع وقت به اطلاع اعضای شورای عالی دفاع از جمله آیتالله خامنهای و حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی رساندند و حکم بازداشت وی منتفی شد.
شیرودی بالاترین ساعت پرواز در جنگ را در جهان داشت و با بیش از ۴۰ بار سانحه و بیش از ۳۰۰ مورد اصابت گلوله به هلیکوپترش، باز سرسختانه میجنگید. شیرودی پس از چند هزار مأموریت هوایی و انجام بالاترین پروازهای جنگی در دنیا و نجات یافتن از ۳۶۰ خطر مرگ سرانجام در آخرین عملیات پروازی خود (۸ اردیبهشت ۱۳۶۰) در منطقه بازی دراز، هنگامی که عراق لشکری زرهی با ۲۵۰ تانک و با پشتیبانی توپخانه و خمپارهانداز و چند فروند جنگنده روسی و فرانسوی، برای بازپس گیری ارتفاعات «بازی دراز» به سوی سرپلذهاب گسیل داشته بود، به مقابله با آنان پرداخت و پس از انهدام چندین تانک از پشت سر مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و به شهادت رسید.
خلبان یاراحمد آرش که به همراه شهید شیرودی در این عملیات پروازی شرکت داشت، درمورد چگونگی شهادت این خلبان دلاور میگوید: «بارها او را در صحنه جنگ دیده بودم که خود را با هلیکوپتر به قلب دشمن زده و حتی هنگام پرواز مسلسل به دست میگرفت. در آخرین نبرد هم جانانه جنگید و بعد از آنکه چهارمین تانک دشمن را زدیم، ناگهان گلوله یکی از تانکهای عراقی به هلیکوپتر اصابت کرد و در همان حال شیرودی که مجروح شده بود با مسلسل به همان تانک شلیلک کرده و آن را منهدم نمود و خود نیز به شهادت رسید. »
پیکر پاک شهید شیرودی پس از تشیع باشکوه در روستای شیرود تنکابن آرام گرفت.
پس از شهادت شیرودی، شخصیتهای مملکتی نسبت به شخصیت والا و سلوک اخلاقی وی اظهارات مختلفی کردهاند؛ از جمله حضرت آیتالله خامنهای او را مکتبی، مؤمن و جنگنده در راه خدا توصیف میکنند.
صاحب نظران جنگهای هوایی، او را «نامدارترین خلبان جهان» نامیدهاند؛ چنانکه شهید تیمسار فلاحی رئیس ستاد مشترک ارتش، وی را ناجی غرب و فاتح گردنهها و ارتفاعات آریا، بازیدراز، میمک، دشتذهاب و پادگان ابوذر توصیف کرده و میگوید: " او غیرممکنها را ممکن ساخت. کسی بود که وقتی خبر شهادتش را به امام دادم، امام در مورد وی فرمودند: " او آمرزیده است".
انتهای پیام