قناری نیست گنجشک رنگ شده است!
تاریخ انتشار: ۲۴ تیر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۴۰۵۷۷۶
اگر برجام دستاوردی داشت چرا از بیان آن شرم دارند و اگر دستاوردی نداشته است -که نداشته- چرا ناکارآمدی و ناتوانی خود را به حساب منتقدان فاکتور میکنند؟!به گزارش بلاغ، «حسین شریعتمداری» در سرمقاله شماره امروز روزنامه «کیهان» نوشت:
این روزها، در حالی که طشت رسوایی برجام با سر و صدای زیاد از بام فریب آمریکا به زیر افتاده و کمتر کسی است که از فاجعهآمیز بودن برجام با خبر نشده باشد، یک جریان واداده - اگر نگوییم وابسته- برای سرپوش نهادن بر خسارت کلانی که به نظام و مردم تحمیل کرده است، ساز جدیدی کوک کرده و با ادبیاتی عوامانه ادعا میکند که بیفایده بودن برجام و خسارتهای ناشی از آن تقصیر منتقدان بوده است! و یا بر این توهم دم دستی اصرار میورزد که برجام دستاوردهای فراوانی داشته ولی منتقدان مانع بهرهگیری از این دستاوردها شدهاند! اگرچه این ادعا سخیفتر از آن است که نیازی به پاسخ داشته باشد ولی از آنجا که احتمال میرود تحمیلکنندگان برجام با سرپوش نهادن بر فاجعهای که به مردم و نظام تحمیل کردهاند درپی زمینهسازی برای فاجعهای دیگر باشند، اشارهای گذرا به چند نکته درباره این دروغ بزرگ ضروری به نظر میرسد و مخصوصاً با توجه به اظهارات امروز رئیسجمهور محترم در سفر به خراسان شمالی (که به آن اشاره خواهیم کرد) بیم آن میرود که مشاورههای غلط دیگری به ایشان در میان باشد!
۱- اعتراف سینهچاکان برجام به فاجعهبار بودن آن، نکته درخور توجه و عبرتآموزی است، چرا که تاکنون برجام را «فتحالفتوح!»، «بزرگترین دستاورد تاریخ ایران!»، «نشانه تسلیم قدرتهای بزرگ جهان در مقابل مردم ایران!»، «معجزه قرن!» و.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
۲- دیروز ۲۳ تیرماه و سالگرد تصویب برجام بود ولی حامیان سینهچاک برجام که همه ساله در روزنامهها و سایتهای خود با تیترهای درشت و عکسهای تمام صفحه به استقبال این روز میرفتند، دیروز لام تا کام درباره برجام و سالگرد آن سخنی نگفته و خبر و گزارشی نداشتند! یعنی به وضوح و با صراحت اعلام میکردند که برجام نه فقط هیچ نقطه مثبت و درخور افتخاری ندارد بلکه سخن گفتن از آن را خجالتآور نیز میدانند! و از این روی ترجیح دادهاند از کنار این فاجعه با شرمساری عبور کنند!
گفتنی است که روز تصویب برجام- سهشنبه ۲۳ تیرماه ۹۴-
آقای روحانی در گفتوگوی زنده تلویزیونی با افتخار! اعلام کرده بود: «امروز به ملت شریف ایران اعلام میکنم تمام تحریمها حتی تحریمهای موشکی، تسلیحاتی و اشاعهای به صورتی که در قطعنامه بوده لغو میشود، تمام تحریمهای بانکی، بیمهای، مالی، حمل و نقل، پتروشیمی، فلزات سنگین و تحریمهای اقتصادی به طور کامل لغو خواهد شد و نه تعلیق و حتی تحریم تسلیحاتی نیز کنار گذاشته میشود و برای ۵ سال نوعی محدودیت ایجاد شده و سپس لغو میشود»! و فردای آن روز- ۲۴ تیرماه ۹۴- روزنامههای تحت فرمان دولت، صفحات اول خود را به تیترهای درشت و تصاویر تمام صفحه در تعریف و تمجیدهای آنچنانی از برجام و لافهای گزاف درباره آن اختصاص داده بودند. «کلید چرخید، ایران خندید!»، «دنیا به احترام ایران ایستاد!»، «فتحالفتوح دیپلماسی ایران!»، «جهان تغییر کرد!»، «حصر ایران شکست!»، «ایران بر قله توافق!»، «ظریف گل زد، ایران خندید!»، «خجسته باد این پیروزی!»، «غروب تحریم، ساحل توافق!»، «مهر تدبیر بر پیشانی تحریم!» «خورشید درخشان شد!» و...
حالا لافهای گزاف آن روزها را با سکوت برخاسته از خجالتزدگی امروز حامیان برجام مقایسه کنید! اگر برجام دستاوردی داشت چرا از بیان آن شرم دارند و اگر دستاوردی نداشته است -که نداشته- چرا ناکارآمدی و ناتوانی خود را به حساب منتقدان فاکتور میکنند؟!
۳- برای پی بردن به دروغ بزرگ این جماعت نیازی به محاسبات پیچیده نیست بلکه فقط با یک فرمول علمی و محاسبه ساده و همه فهم میتوان به واقعیت ماجرا پی برد و آن فرمول علمی و ساده، تهیه دو فهرست و مقایسه آنها با یکدیگر است. اول؛ فهرستی از وعدههای پُر آب و رنگ درباره برجام و لافهای گزافی که در خصوص دستاوردهای آن به ملت تحویل دادهاند و دوم؛ فهرستی از موارد نقد و هشدارها و پیشبینیهای منتقدان درباره سرانجام فاجعهآفرین و خسارتبار برجام.
حالا به این دو فهرست نگاه کنید! چه میبینید؟ در فهرست نظرات منتقدان با نقدهای علمی و پیشبینیهایی روبرو میشوید که تماما و بدون کم وکاست صحت داشته و به حقیقت پیوسته است و در فهرست حامیان برجام شاهد انواع لافهای گزاف، دروغهای شاخدار و تحلیلهای آبکی خواهید بود که با آب و تاب از سوی آنان مطرح شده و به خورد ملت دادهاند. آیا غیر از این است؟! حالا کلاه خود را قاضی کنید و ببینید چه کسانی کلاه گشاد برجام را بر سر ملت گذاردهاند؟! منتقدان که نسبت به عواقب شوم آن هشدار میدادند؟ یا کسانی که زمین و زمان را برای دفاع از آن به هم میدوختند؟!
۴- جماعت یاد شده به ترفند «حرکت از پله دوم» متوسل شدهاند. ادعا میکنند برجام دستاوردهای فراوانی برای کشورمان داشته است ولی منتقدان اجازه ندادهاند که مردم و نظام از این دستاوردها بهرهمند شوند! به بیان دیگر پله اول را سانسور میکنند و حال آنکه ابتدا باید اعلام کنند برجام چه دستاوردی داشته است و سپس توضیح بدهند که منتقدان مانع کدامیک از دستاوردهای مورد ادعای آنها شدهاند. فقط نیمنگاهی به روند طی شده به وضوح نشان میدهد حضرات درباره دستاوردهای برجام غیر از یک مشت لاف و بلوف و گندهگوییهای بیاساس، هیچ نمونه و نشانه دیگری ارائه ندادهاند و آنچه در این خصوص وعده داده بودند هم سراسر پوچ و خالی از واقعیت بوده است. اگر غیر از این است، بفرمایند!
این پرسش اساسی نیز در میان است که آیا ادعای عوامانه
- و البته سؤالبرانگیز و مشکوک- این جریان و هدف نهایی کسانی که فاجعه برجام را به گردن منتقدان میاندازند، تبرئه آمریکا و ترامپ نیست؟!
۵- دیروز آقای رئیسجمهور در سفر به استان خراسان شمالی و در جلسه شورای اداری این استان گفتهاند؛ اگر برجام به نفع آمریکا بود چرا از آن خارج شده است؟! که باید گفت؛ اولاً و با عرض پوزش، ترامپ هنگامی از برجام خارج شد که جناب روحانی تضمین داد که با خروج آمریکا از برجام، ایران از برجام خارج نخواهد شد! این واقعیت تلخ و گزنده را خانم موگرینی در کنفرانس خبری خود در میلان ایتالیا به صراحت اعلام کرده و گفته بود آقای روحانی تضمین داد که ایران از برجام خارج نخواهد شد -که نشده است!- و دولت محترم نیز هرگز آن را تکذیب نکرده و نمیکند بنابراین خروج ترامپ به مفهوم نفی برجام نیست بلکه از نیمچه تعهدات آمریکا نیز شانه خالی کرده است! ثانیاً؛ ترامپ خواستار آن بود که موضوعاتی نظیر محدودیت صنایع موشکی ایران و ممنوعیت حضور کشورمان در منطقه هم به برجام افزوده شود و یکی از خواستههای رسما اعلام شده وی نیز مادامالعمر شدن برجام بود و سؤال این است که اگر برجام به زیان آمریکا بود چرا خواستار مادامالعمر شدن آن بوده و هستند؟!
۶- جناب روحانی در همان جلسه فرمودهاند که در اجلاس شانگهای دو تن از سران کشورها به ایشان گفتهاند شما در این ماجرا پیروز اخلاقی بودهاید! که باید گفت مذاکرات برای لغو تحریمها بود که لغو نشد، نه برای دریافت «کاپ اخلاق»!
۷- و بالاخره باید گفت، برجام گنجشک رنگ شدهای است که به جای قناری به کشورمان قالب کردهاند و دقیقاً به همین علت است که نوای خوش الحان قناری از آن شنیده نمیشود و به جای چهچهه، جیکجیک میکند!
منبع: بلاغ مازندران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.bloghnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «بلاغ مازندران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۴۰۵۷۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آینده برجام / توافقی صورت می گیرد؟
مهرداد حجتی -روزنامه اعتماد-این روزها در رادیو و تلویزیون تبلیغاتی پخش میشود با این مضمون که امسال در «فلان مکان» هر کالایی را میتوان به قیمت پارسال خریداری کرد! و این لابد بهترین تبلیغ برای آن مجموعه است که کالاهای خانگی را عرضه میکند. سالها دورانی که قیمتها برای مدتی طولانی ثابت و بدون افزایش میماند، گذشته است و مردم همچون خاطرهای محو از آن یاد میکنند. افزایش قیمتها مدتهاست که تبدیل به یک روال شده است و این آرزوی مردمی که انتظار یک دوره باثبات و آرام را سالهاست میکشند به انتظاری دور از دسترس تبدیل کرده است. آرزویی نزدیک به محال! شاید شما هم در تاکسی، مترو یا اتوبوس از دهان این و آن شنیده باشید که دوران باثباتی را به یاد میآورند که در آن سالها «خودکار بیک»، پنج ریال بود و یک ریال هم به تنهایی دارای ارزش بود و میشد با آن کالایی همچون پاککن، مدادتراش یا مداد خرید! بلیت اتوبوس شهری از میدان راهآهن تا سرپل تجریش، دو ریال بود در صورت استفاده از تاکسی، باقیمانده سکه ده ریالی به شما با سکه خردتر بازگردانده میشد! در آن روزگار کسی هرگز تصور نمیکرد که روزگاری خواهد آمد که به یک میلیارد تومان گفته شود؛ یک تومان! چون واقعا ۱۰ ریال یک تومان بود. همان ارزش واقعیاش که میشد با آن اقلامی خریداری کرد! آن روزها هیچ کس تصور نمیکرد، روزی بانک مرکزی، اسکناس صد هزار یا پانصد هزار تومانی هم عرضه کند! به همان اندازه که پیشبینی روزگاری، چون امروز در چند دهه بعد محال بود، حالا دستیابی به دورانی با ثبات، چون آن روز هم محال و دور از دسترس به نظر میرسد. آرزوی بازگشت به دوران ثبات! سعید حجاریان به وضعیتی، چون امروز، «وضعیت ابنُرمال» میگوید، وضعیتی در تقابل با «وضعیت نرمال». به تعبیری «وضعیت استثنا» در برابر «وضعیت عادی». او سال ۹۲، طی گفتاری، موضوع «نرمالسازی» را مطرح کرد و آن را پروژه مطلوب دولت تازه بر سر کار آمده «حسن روحانی» تلقی کرد. پروژهای که قرار بود دولت روحانی، به موازات تلاشهای داخلی، با تلاشهای دیپلماتیک به آن برسد. حجاریان «پروژه دموکراسیخواهی» را منوط به «نرمالسازی» کشور دانسته بود. اتفاقی که به دلیل کارشکنیهای مداوم و مانعتراشیهای مکرر در داخل و روی کار آمدن دولت «ترامپ» در امریکا رخ نداد تا اینچنین یک فرصت تاریخی برای بهبود وضعیت از دست برود. منظور از رسیدن به «وضعیت نرمال»، عادی شدن همه چیز در همه عرصهها از جمله «اقتصاد» بود. به عبارتی «رسیدن به یک ثبات» در «وضعیت اقتصادی». در چنین وضعیتی - وضعیت نرمال - هیچ شهروندی نگران فردای خود نیست. بیم از دست دادن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه، وضعیت روانی جامعه را در هم نمیریزد و آرامش جامعه را به هم نمیزند. در وضعیت نرمال، قیمت کالاها برای مدت طولانی - سالها - ثابت میماند و هیچ شهروندی نگران، افزایش قیمتها نیست، چون ریال یا تومانی که در جیب دارد، ارزشش ثابت میماند و مدام دچار افت یا نوسان نمیشود. در مقابل چنین وضعیتی، «وضعیت ابنرمال» یا «استثنا»، شرایط اقتصادی را در هم میریزد و دچار بیثباتی میکند. به همین خاطر هم، هر آینه بیم از دست رفتن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه وجود دارد و همین عرصه اقتصادی را آشفته و دچار بیثباتی میکند. در «وضعیت نرمال» امکان جذب سرمایه و سرمایهگذاری وجود دارد. اما در «وضعیت ابنرمال» نه تنها این امکان از دست میرود که حتی منجر به فرار سرمایه هم میشود. اتفاقی که بلافاصله پس از توقف «برجام» در پی خروج «ترامپ» از آن رخ داد. آن اتفاق، برنامههای حسن روحانی را در هم ریخت و او را در داخل با بحرانهایی روبهرو کرد. در چنین شرایطی مخالفان او که در حقیقت «مخالفان برجام» و «پروژه نرمالسازی» بودند، با حمایت بخشهایی در حاکمیت، دست بالا را پیدا کردند. این فرصت که بتوانند فشار خود را با در اختیارگیری تریبونهایی بیشتر کنند. همان گروه که بارها به «جواد ظریف» و تیم مذاکرهکننده، تاخته بود و پس از توافق ایران با ۱+۵، کمیسیونی ویژه برای بررسی آن دستاورد، یعنی «برجام» تشکیل داده بود! حالا، اما آن گروه با خروج یک طرفه ترامپ از برجام، گویا به خواسته قلبی خود رسیده بود، چون فردای آن شادمانه در صحن علنی، با هیاهوی فراوان «برجام» را آتش زده بود! هر چند اقدامی نمادین، اما از منظر دولت، اقدامی مخرب تلقی شده بود. به سخره گرفتن تلاش دستگاه دیپلماسی کشور که توانسته بود کشور را پس از سالها از زیر تحریمهای فلجکننده خارج کند و چشماندازی امیدوارکننده پدید آورد چندان سنجیده به نظر نرسیده بود. هر چه بود در عرصه اقتصادی، کشور به آرامش رسیده بود و کشورهای بزرگ، داوطلب سرمایهگذاری در ایران شده بودند، چون وضع به سرعت به سوی عادی شدن و ثبات پیش رفته بود. «عبدالله رمضانزاده» از دولتمردان دولت اصلاحات، سال ۹۲، از پروژه «آواربرداری» سخن به میان آورده بود. او گفته بود، پس از هشت سال، آنچه از دولت پیشین -احمدینژاد- برجا مانده است، «انبوهی ویرانی» است که باید توسط دولت بعد، ابتدا آواربرداری و سپس بازسازی صورت گیرد. پروژهای که بر عهده حسن روحانی و دولتش نهاده شده بود و او نه تنها باید به سرعت خرابیهای گذشته را جبران میکرد که ضمن آن باید به بازسازی هم توجه نشان میداد. آن هم با خزانهای که خالی شده بود و بدهی انبوهی که باقی مانده بود. روزی که احمدینژاد بر سر کار آمده بود، «خاتمی» خزانهای پر پول و صندوق ذخیره ارزی انباشتهای را برای او باقی گذاشته بود. اما «پولپخشی»های مداوم و بیحساب کتاب احمدینژاد که گاه با «گونی» پولها را در سفرهای استانی جابهجا میکرد، نه تنها آن اندوخته را بر باد داده بود که حتی درآمد هنگفت حاصل از فروش نفت - بالغ بر ۷۰۰ میلیارد دلار- را هم نابود کرده بود! رقمی که هیچگاه توسط هیچ نهادی بررسی نشد و رییس دولت وقت بابتش هیچگاه بازخواست نشد!
آنها که خواستار توقف برجام و حتی خروج از آن بودند، در حقیقت در صف نوبت دولت بعد ایستاده بودند. مرور اعضای کمیسیون بررسی «برجام» میتوانست تصویری از دولت، مجلس و فردای سیاسی کشور را پس از دولت روحانی به دست دهد:
نقویحسینی نماینده ورامین (اصولگرایان رهروان ولایت)، اسماعیل کوثری نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، محمدحسن ابوترابیفرد نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، کارخانهای نماینده همدان (اصولگرایان رهروان ولایت)، حسین نجابت، نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، زاهدی نماینده کرمان (اصولگرایان رهروان ولایت)، علیرضازاکانی نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، مهرداد بذرپاش نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، علاءالدین بروجردی نماینده بروجرد (اصولگرایان رهروان ولایت و رییس کمیسیون امنیت ملی)، سیدمحمود نبویان نماینده تهران (اصولگرایان جبهه پایداری)، حقیقتپور نماینده اردبیل (اصولگرایان رهروان ولایت)، منصوریآرانی نماینده آران و بیدگل (اصولگرایان رهروان ولایت)، وحید احمدی نماینده کنگاور (اصولگرایان رهروان ولایت)، مسعود پزشکیان نماینده تبریز (اصلاحطلب) و تاجگردون نماینده گچساران (اصلاحطلب). در میان آن همه اصولگرا فقط دو تن اصلاحطلب بودند. تقریبا تصویری بینقص از آنچه در پیش رو بود.
حجاریان درباره دوپارگی سیاسی در فردای «برجام» گفته بود؛ کشور به دو گروه، «برجامیها» و «نابرجامیها» تقسیم خواهد شد. «برجامیها» که خواهان گفتگو و عادیسازی روابط با جهانند و به خروج از انزوای کشور و عادی شدن اوضاع میاندیشند و «نابرجامیها» که اساسا از بیخ و بن با هر نوع گفتگو و تعامل با جهان، خصوصا غرب مشکل دارند و همواره از تحریمها استقبال میکنند. شاید به این دلیل که در «وضعیت ابنرمال»، آنها دست بالا را پیدا میکنند. «وضعیت ابنرمال» راه را برای هر نوع شفافسازی میبندد. مراودات اقتصادی - تجارت - امری سیاسی و امنیتی میشود که باید در لایههایی پنهان تصمیمگیری شود. دالانهایی پنهان برای افرادی خاص گشوده میشود و تجارتی نهان شکل میگیرد که از چشم ناظران پنهان میماند. امتیازهایی در همان لایهها تقسیم شده و پول و ارز به ابزاری برای معادلات سیاسی بدل میشود. در چنین وضعیتی است که مسائلی همچون «چای دبش» هم رخ میکند. در شرایطی که کشور از همه سو تحریم و ارتباط نظام بانکی کشور با نظام بانکی جهان - به دلیل نپیوستن به FATF - قطع است، افرادی خاص دست بالا را در اقتصاد کشور پیدا میکنند که توانایی دور زدن تحریمها و معامله در پشت درهای بسته را دارند. اتفاقی که قرار بود پس از دوران حسن روحانی رخ دهد و کشور به سرعت وارد دالانی از حوادث شود که تا پیش از آن هرگز تجربه نکرده بود. برگزاری دو انتخابات، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ بدون حضور کاندیداهای شاخص اصلاحطلب، عرصه را یکدست در اختیار همان گروهی قرار داد که از همان ابتدا با «برجام» مساله داشت. دولتی بر سر کار آمده بود که هیچ برنامه اقتصادی مدوّنی در دست نداشت، برخلاف ادعای «برنامه هفت هزار صفحهای» که در دوران کاندیداتوری در تلویزیون گفته بود، دست رییسی از هر برنامهای کاملا خالی بود! انسداد مذاکرات پس از مدتی تلاش نافرجام در جهت احیای برجام، هر چشمانداز احتمالی را از بین برده بود. شعار «نگاه به داخل» که هیچ «پِلنی» در پیوست نداشت، وضع را پیچیدهتر و دولت «نوانقلابی» رییسی را وادار به پروپکانی کرده بود. اتفاقی که پیشتر احمدینژاد هم تجربه کرده بود. حالا با گذشت نزدیک به سه سال از روی کار آمدن دولت رییسی، نه تنها وضعیت به حالت عادی بازنگشته، بلکه وضع به مراتب غیرعادیتر هم شده است. به عبارتی «وضعیت ابنرمال» تعمیق و «وضعیت نرمال» کاملا از دسترس دور شده است. حالا صعود سرسامآور قیمتها، با جهش بیسابقه دلار، همان شعار «نگاه به داخل» را هم با ابهام مواجه کرده است. تا چند ماه دیگر، ابراهیم رییسی وارد سال پایانی دوره چهار سالهاش خواهد شد بیآنکه توانسته باشد دستاورد قابل ملاحظهای به دست آورده باشد. دولتی که با شعار تک رقمی کردن تورم بر سر کار آمده بود، حالا به تورمی افسارگسیخته رسیده است. بهرغم همه آمارهایی که ارایه میشود، سفره خالی مردم و ریزش طبقه متوسط به طبقه فرودست حاصل همان انزوای «نخبگان» یا «قشر الیت» به بهانه «جوانسازی» دولت است که با آزمون و خطا امور کشور را پیش میبرد!
تبلیغ از بلندگوی رسمی - صدا وسیما - برای خرید کالاهای خانگی به قیمت سال قبل، به نظر حالا یک دستاورد است! البته دستاوردی از جنس «استثنا» برای جماعتی «استثنا!» جماعتی برخوردار از حمایت که میتوانند از این «وضعیت استثنا» نهایت بهره را ببرند بیآنکه گروهی رقیب کسب و کارشان را تهدید کند! پدیداری چنین «استثناهایی» نه تنها موجب افتخار نیست، بلکه موجب تاسف هم هست. توزیع رانت، دستاورد نیست، بلکه نشانه نوعی معلولیت در نظام مدیریت است. معلولیتی برآمده از همان «وضعیت ابنرمال» که دولت چارهای برای آن در دست ندارد. شاید به این دلیل که خود برآمده از همان «وضعیت استثنا» است.