طراح یک قتل خودش هم کشته شد
تاریخ انتشار: ۲ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۵۱۷۱۸۴
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از خراسان، آبان سال گذشته بود که رهگذران در زیر پل عابرپیاده خیابان خلیج فارس جنوبی شهر پردیس با جسد خونین پسر جوانی روبه رو شدند و خیلی زود امدادگران اورژانس و پلیس را در جریان این ماجرای مرموز قرار دادند.
بدین ترتیب؛ تیمهای پلیسی در محل حاضر شدند و امدادگران اورژانس نیز در همان محل مرگ پسر جوان به معاینه جسد پرداختند که مشخص شد پسر جوان از بالای پل به پایین سقوط کرده اما این که این سقوط از سوی خود پسر جوان صورت گرفته یا یک سناریوی قتل رقم خورده است به صورت یک معما در اختیار ماموران پلیس آگاهی پردیس قرار گرفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یک سرنخ
کارآگاهان در گام نخست تحقیقات در محل سقوط پسر جوان تجسسها را آغاز کردند و در بررسی مدارک همراه جسد با چند کارت بانکی و مدارک یک پیرمرد روبه رو شدند و برای این که جسد پسر جوان شناسایی شود به سراغ پیرمرد تنها رفتند.
دومین جسد
تیم پلیسی در این شاخه از کاوشگریها با اقدامات فنی و با در اختیار داشتن مدارک پیرمرد موفق به شناسایی خانه وی در فاز 2 پردیس شدند.
کارآگاهان هر چه زنگ خانه را به صدا در آوردند کسی پاسخ گو نبود تا این که با هماهنگی بازپرس پرونده ، تیم پلیسی اقدام به باز کردن در خانه کرد و وقتی وارد خانه پیرمرد تنها شد با صحنه عجیبی روبه رو شد.
پیرمرد تنها روی کاناپه سالن پذیرایی دراز کشیده بود و هرچه او را صدا زدند پاسخی به گوش نرسید و با بررسی نبض گردن مشخص شد این مرد تنها به کام مرگ فرو رفته است.
جنایت در جنایت
با توجه به مرموز بودن این سناریو، تیم تشخیص هویت و پزشکی قانونی در محل حاضر شدند و در بررسیهای ابتدایی مشخص شد این مرد چند ساعت قبل از پیدا شدن جسد پسر جوان زیر پل عابرپیاده به کام مرگ فرو رفته است.
بازپرس پرونده در گام بعدی دستور داد جسد به پزشکی قانونی منتقل شود تا علت مرگ مورد بررسی قرار گیرد.
تیم جنایی در تحقیقات میدانی پی برد که پسر جوان که جسدش زیر پل عابرپیاده پیدا شده است، به عنوان پرستار از پیرمرد تنها مراقبت می کرده و کارهای خانه و اداری او را انجام می داده است.
سناریوی پیچیدهای پیش روی ماموران قرار داشت تا این که با گذشت پنج ماه کارشناسان پزشکی علت مرگ پیرمرد تنها را خوردن قرص های زیاد خواب آور اعلام کردند و همین کافی بود تا تیم جنایی تحقیقات را برای دستگیری عامل این دو قتل مرموز که به یکدیگر ارتباط داشتند به صورت ویژه آغاز کنند.
قاتل کیست؟
تحقیقات پلیسی ادامه داشت و هیچ سرنخی از عامل این دو جنایت معمایی در دست نبود تا این که اوایل تیرامسال گوشی موبایل پیرمرد تنها که سرقت شده بود روشن و از حساب بانکی او 12 میلیون تومان پول برداشت شد.
یک سرنخ جدید پیش روی ماموران قرار گرفت و با توجه به این که پیرمرد تنها با کسی ارتباط نداشته است و گوشی موبایلش از همان روز جنایت ناپدید شده بود فرضیه در اختیار بودن گوشی موبایل سرقتی در دست عامل جنایت پررنگ شد. ردیابیهای فنی و پلیسی به راننده یک آژانس رسید که در تحقیقات ابتدایی مشخص شد این مرد در گذشته همراه پرستار پیرمرد به تهران می رفته است و کارهای او را انجام می داده است.
راننده آژانس ابتدا خود را از ماجرای قتل پرستار و پیرمرد تنها بیاطلاع میدانست اما وقتی در بازجوییها در برابر مدارک پلیسی قرار گرفت به ناچار لب به سخن باز کرد.
اعتراف به قتل
راننده آژانس به ماموران گفت: پرستار مرد تنها همیشه برای رفتن به تهران و انجام کارهای شان از آژانس خودرو می گرفت که بیشتر اوقات من راننده آن ها بودم که در این رفت و آمدها متوجه شدم پیرمرد تنها وضعیت مالی خوبی دارد.
وی افزود: بعد از مدتی که با پرستار پیرمرد طرح دوستی ریختم او پیشنهاد داد تا با کشتن پیرمرد همه سرمایهاش را به جیب بزنیم. ابتدا مخالفت کردم اما بعد از مدتی با توجه به شرایط بد مالی که داشتم پیشنهاد پرستار جوان را پذیرفتم و نقشه قتل را طراحی کردیم.
احمد ادامه داد: روز جنایت به بهانه رفتن به تهران و گردش همراه پیرمرد تنها و پرستارش به تهران آمدیم و چند ساعتی در مرکز تهران پرسه زدیم و یک نوشیدنی را که با قرص خواب آور مسموم شده بود، به پیرمرد دادیم که بعد از خوردنش آرام روی صندلی خوابید و به خاطر بالا بودن تعداد قرص ها داخل خودرو تسلیم مرگ شد.
این مرد گفت: با اطمینان از مرگ پیرمرد به خانهاش در فاز 2 پردیس رفتیم و جنازه را روی کاناپه سالن پذیرایی خواباندیم و همه مدارک، کارتهای بانکی، پول و طلاها را به سرقت بردیم و از خانه خارج شدیم.
راننده آژانس ادامه داد: بعد از قتل همراه امیر سوار بر خودرو بودیم که از او خواستم سهم مرا پرداخت کند که ادعا کرد فردا پول را به حسابم واریز می کند، می دانستم دروغ میگوید چون قرار بود فردای آن روز از کشور خارج شود و به همین دلیل با هم بحث کردیم تا این که در درگیری که بین ما رخ داد او را گرفتم و از بالای پل پایین انداختم.
وی افزود: بعد از قتل امیر مدتی مدارک و گوشی موبایل در اختیار من بود و فکر میکردم بعد از گذشت چند ماه از این ماجرا دیگر کسی به دنبال قاتل پیرمرد تنها نباشد به همین دلیل گوشی موبایل را روشن کردم از حساب بانکی او 12 میلیون تومان پول به حساب دیگری منتقل کردم که همین باعث شد تا راز پنهان قتل پیرمرد تنها و پرستارش فاش شود.
بنا بر این گزارش، قاتل برای تحقیقات بیشتر به دستور بازپرس پرونده در اختیار ماموران پلیس آگاهی شهر پردیس قرار دارد.
منبع: اقتصاد آنلاین
کلیدواژه: سرقت قتل جنایت آگاهی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.eghtesadonline.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «اقتصاد آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۵۱۷۱۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حکیم یا بردپیت؟
جناب حکیم از همان کودکی به دلیل داشتن اعضای بیقرار، دائما ازاین شاخه به شاخه میپرید و مثل دوست و برادر عزیزمان تارزان، یکجا بند نبود. برای همین هم عضوی در صورتش نبود که نشکانده باشد. شاید فکر کنید اغراق میکنم؛ بله درست فکر میکنید! به هرحال ما از همین اغراقها پول درمیآوریم. القصه! حکیم که از کودکی زیبا به نوجوانی در هم شکسته تبدیل شده بود، تلاش میکرد خودش را با روشهای سنتی زیبا کند. حتی دست به هنجارشکنیهایی هم در زمانه خودش زد؛ مثلا ایشان همان حنای مورد استفاده مادرش رابه سرودستهایش تاآرنج میزد.روی دماغش باذغال،خال بزرگ مشکی میگذاشت وطبق بررسیهای تیم تحقیقاتی نوجوانه، هنوز چرایی این اقدامات روشن نشده است و ما این را هم به مجموعه حماقتهای جناب حکیم افزودیم.حکیم در جستوجوی زیبایی۲
بعد از اینکه حکیم متوجه شد با انسانهای دیگر متفاوت است، این تفاوت در استفاده از قابلیت سفر در زمان بود و نه خدای ناکرده تفاوت در عقل و هوش.(بین خودمان بماند که ایشان از نظر عقلی هم متفاوت بود. بله! کم داشت.) چنین عرض میکردم که حکیم بعد از کشف قابلیت سفر در زمان، سری هم به تهران۱۴۰۳زد. اینبار برای چه؟ برای زیباتر شدن.احساس میکرد به دلیل این زشتیها زندگی مشترکش در حال فروپاشی است. به هرحال زن حکیم بودن تبعات خودش راداشت. شما فکرش را بکن چقدر سخت است که هر که از راه میرسد، میپرسد: واقعا؟ زن اون حکیم شدی؟ و بعد چهرهاش را جوری درهم بکشد که انگار با نسخه زشت سمندون مزدوج شده است. هرچند به نظر من، ایراد حکیم نه در ظاهرش که در باطنش بود. شاید بگویید نظر من مهم نیست ( بله! نظر من اصلا مهم نیست.)راویان میگویند حکیم تا پایش را گذاشت به آینده،سری به مراکز زیبایی شهلاجون و دوستان زد و با همه تلاشهایش نتوانست آنهاراقانع کندکه چند کار زیبایی_آرایشی فشرده انجام دهند.پس سراغ دکتر زیبایی رفت ودر اولین اقدام وقت جراحی دماغ گرفت تا آن را تبدیل به بینی کند.همچنین او تاکید کرد که ازدماغش، فقط سوراخ هایش را میخواهد. همچنین چون بعد از عمل دماغ ۴۰ سیسی ژل میچسبد، به لب وگونه وهرجا که نیاز به برآمدگی داشت، ژل تزریق کرد و آنقدر تزریق کرد که نزدیک بود معتاد ژل بشود و پوستش بترکد.وقتی که دیگر پوستش ظرفیت تزریق ژل نداشت ومطمئن شدذخیره ژلی دکتر را تمام کرده است و کاملا زیبا شده(که نشده بود!)به گذشته و زن وزندگیاش برگشت اما متاسفانه همسرش در اولین برخورد، گمان کرد جن بوداده دیده است. اوبعد ازکشیدن چند جیغ بلند وفوت کردن دوسه تا صلوات و بسما... سکته کرد.
حکیم پرو
حکیم بعد از سکته همسرش از شدت غم وغصه محل را ترک کرد و باز به آینده سفر کرد. اینبار قصدش زیبا شدن نبود چون خیال میکرد زیباتر از برد پیت شده است(اینکه برد پیت را از کجا میشناخت به خودمان مربوط است) به آینده آمد تا پول در بیاورد. به هرحال امکان نداشت جایی بوی کار انساندوستانه بیاید وشامه اقتصادی حکیم کار نکند. ایشان احساس کرد بُرد در دکتر زیبایی شدن است، پس یک دفتر و دستکی برای خودش راه انداخت و با استخدام یک دکتر قلابیتر از خودش، کار را شروع کرد. ایشان توانست با خراب کردن یک میلیون و۲۰۰ بینی در ایران،رکورددار مزخرفترین و قالتاقترین دکتر زیبایی را به دست آورد.یک موضوعی که جا نشد در متن قبلی بگوییم، این که جناب حکیم بعد از عمل دماغ و تزریق ژل، یک تتوی حکیم به انگلیسی و فارسی هم روی بدنش انداخت. فارسیاش را کف دست راستش حک کرد و انگلیسیاش را کف دست چپ. ایشان اعتقاد داشت با زدن دو کف دستش به یکدیگر تبدیل به نسخه حکیم پرو میشود. متاسفانه به دلیل بالا رفتن قیمت دلار و عدم توانایی ما در خرید نسخه پرو، ما دسترسی به حکیم پرو نداریم.