Web Analytics Made Easy - Statcounter

سباستین فتل می‌گوید برنامه‌اش در مسابقه فرمول یک آلمان، سبقت گرفتن از ماشین‌ها، یکی پس از دیگری بود.

طرفداری - ستاره تیم فراری علیرغم آنکه مسابقه فرمول یک المان را از خط آخر آغاز می‌کرد به عنوان راننده دوم از خط پایان عبور کرد. سب توانست از هرج و مرج ایجاد شده در پیست استفاده کند و رفته رفته خود را به رده‌های بالا برساند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این درحالیست که مرسدس به هیچ وجه گرندپری خوبی را تجربه نکرد؛ لوییس همیلتون یک تصادف و یک اسپین را پشت سر گذاشت و در نهایت نهم شد. لوییس همچنین به علت ورود به پیت لین از مسیر نادرست پنج ثانیه پنالتی دریافت کرد. والتری بوتاس نیز به علت تصادف از ادامه مسابقه بازماند. مسابقه اصلی گرندپری آلمان در نهایت با پیروزی مکس ورشتپن به پایان رسید.

به گزارش اکسپرس، اما سباستین فتل که از ثبت زمان در جلسه تعیین خط بازمانده بود رانندگی خوبی کرد و در مقابل دیدگان حدود 110 هزار آلمانی دوم شد. قهرمان چهار دوره جهان راجع به شرایط مسابقه و رانندگی خود در پیست خیس و پرحادثه هوکنهایم رینگ گفت:

مسابقه آلمان طولانی بود. برخی مواقع این حس را داشتم که مسابقه هرگز تمام نخواهد شد. شرایط مسابقه بسیار سخت بود و من از نتیجه به دست آمده خوشحالم. این مسابقه بسیار لذتبخش بود. در ابتدا نمی‌توانستم با لاستیک‌های اینترمیدیت رانندگی کنم و عادت کردن به آنها کمی طول کشید اما در نهایت بعد از ظهری که بسیار طولانی بود به خوبی تمام شد و من در بیشتر لحظات مسابقه آماده بودم. برنامه من فقط این بود که از ماشین جلویی سبقت بگیرم و همین کار را با ماشین بعدی انجام بدهم. قبل از آنکه ماشین ایمنی برای آخرین بار وارد پیست شود متوجه شدم از بقیه کمی سریع‌ترم و می‌تواند از چند نفر سبقت بگیرم. سریع‌تر از دیگران بودم و می‌توانستم زمان را به درستی مدیریت کنم. پیچ اول برای بسیاری دردسرساز بود اما متوجه شدم که من باید در همین نقطه خودم را نشان بدهم.

فتل که هنوز موفق نشده اولین پیروزی فصل خود را کسب کند با دوم شدن در مسابقه آلمان بهترین نتیجه خود در گرندپری خانگی را تکرار کرد.

 

 

 

منبع: طرفداری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۶۰۵۰۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قصه عبرت آموز یک دزد!

روزی که اولین نخ سیگار را لای انگشتانم گرفتم و با غرور خاصی نزد دوستانم به آن پک می زدم هیچ گاه باورم نمی شد که روزی برای تامین هزینه های اعتیادم به اموال مردم دستبرد بزنم اما ...

به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات سارق حرفه ای قطعات و محتویات خودروهای مردم در حاشیه خیابان هاست که با تلاش شبانه روزی نیروهای گشت نامحسوس کلانتری شفای مشهد به چنگ قانون افتاد. او که مدعی بود سرگذشت عبرت آموزی دارد درباره قصه تلخ زندگی خود به مشاور ومددکار اجتماعی کلانتری گفت:پدرم به دلیل ابتلا به بیماری های ریوی و قلبی در سن 40 سالگی از دنیا رفت و این گونه مادرم سرپرستی خانواده را به عهده گرفت.

او جوانی اش را گذاشت و همه سختی ها  وتلخکامی ها را به جان خرید تا ما آینده را در خوشبختی تجربه کنیم. خلاصه او با کارگری و خیاطی هر3 خواهرم را به دانشگاه فرستاد و آن ها اکنون ازدواج کرده اند و در ادارات دولتی  استخدام شده اند اما من مسیر خلافکاری را در پیش گرفتم و بدبختی هایم را به تماشا نشستم.

آن روزها زمانی که 7 سال بیشتر نداشتم در شهرستان تربت جام به مدرسه رفتم. با آن که چندان علاقه ای به تحصیل نداشتم اما به هر طریقی بود تا مقطع دبیرستان درس خواندم. خلاصه 17 ساله بودم که روزی با ترغیب و تشویق دوستانم،اولین نخ سیگار را لای انگشتانم گرفتم چراکه غرورم اجازه نمی داد در برابر آن ها کم بیاورم به همین دلیل سعی می کردم پک های عمیقی به سیگار بزنم که با تشویق و جلب توجه آن ها روبه رو شوم . در همین شرایط خیلی زود پای بساط شیره و تریاک  هم نشستم و دورهمی های لذت بخش دوستانه ام آغاز شد .

چنان در عالم هپروت سیر می کردم که هیچ گاه به ذهنم نمی رسید  این لذت های زودگذر فرجامی وحشتناک دارد. آن روزها فقط همین غرورهای جوانی و تعریف و تمجیدهای دیگران را می دیدم و مدام در پارتی ها و شب نشینی ها شرکت می کردم. نصیحت های مادرم نیز فایده ای نداشت چراکه من هم مانند همه معتادان که مصرف تفریحی را شروع می کنند، خودم را فریب می دادم که من مانند دیگران نیستم و هر روزی که اراده کنم دیگر مصرف نمی کنم.

حتی گاهی برای چند روز نزد دوستانم نمی رفتم تا چنین وانمود کنم که من اراده ای قوی دارم  و آلوده مواد افیونی نمی شوم. مادرم از رفتارهای من زجر می کشید و گریه می کرد اما من هیچ توجهی به اطرافم نداشتم تا این که بالاخره باورم شد دیگر معتاد شده ام .

چند بار مادرم با سختی های بسیار مرا در مراکز ترک اعتیاد بستری کرد  اما فایده ای نداشت تا این که به خودم آمدم و با کمک یکی از دوستانم که مرا راهنمایی می کرد چند سال از چنگ مواد مخدر گریختم و در سن 30 سالگی به توصیه مادرم ازدواج کردم تا شاید مسیر درست زندگی را بیابم اما بعد از ازدواج دوباره دوستان هم بساطی ام به سراغم آمدند و با وسوسه های لذت آنی و تعریف و تمجیدهای آنان از پک های عمیق سیگار و مصرف زیاد مواد مخدر ،باز هم به منجلاب مواد افیونی افتادم ولی این بار شیوه ای خطرناک را در پیش گرفتم و مصرف هروئین را شروع کردم . حالا همسرم زجر می کشید و با اشک هایش تلاش می کرد تا مرا از بیراهه هولناک بازدارد.

چند بار دیگر در مراکز ترک اعتیاد بستری شدم ولی چون در زمینه پوشاک فعالیت داشتم و با افزایش قیمت ها در بازار به وضعیت خوبی رسیده بودم هنوز توان خرید هروئین را داشتم اما دیگر نمی توانستم به خاطر خماری های مواد مخدر صنعتی در محل کارم بمانم به گونه ای که مجبور شدم مغازه ام را تعطیل کنم.

در این شرایط پس انداز هایم نیز به پایان رسید و خانواده ام برای نان شب محتاج شدند. همه دوستانم از من فرار می کردند چراکه دیگر پولی نداشتم مانند گذشته مقدار زیادی شیره و تریاک را پای بساط آن ها بگذارم وباید از هروئین های آنان مصرف می کردم. این گونه بود که با ترس و لرز برای اولین بار از یک خودرو در حاشیه خیابان سرقت کردم و با فروش باتری و ضبط و پخش آن هزینه  های یک روز اعتیادم تامین شد ولی می ترسیدم آشنایان و بستگانم مرا درحال سرقت مشاهده کنند و آبروریزی شود این بود که تصمیم گرفتم به مشهد بیایم و سرقت هایم را در این شهر ادامه بدهم .

بارها در مناطق مختلف شهر مشهد به خودروهای شهروندان دستبرد زدم و با فروش اموال سرقتی هزینه های اعتیادم را تامین کردم تا این که شب گذشته هنگام عبور از بولوار ابوطالب چشمم به پرایدی افتاد که به راحتی می توانستم به آن دستبرد بزنم چراکه هیچ گونه امکانات امنیتی و ضد سرقت نداشت اما هنوز مشغول بازکردن در خودرو بودم که ناگهان خودم را در محاصره افسران گشت کلانتری شفا دیدم و آن ها در حالی مرا دستگیر کردند که چندین بسته حاوی هروئین نیز به همراه داشتم . حالا بسیار پشیمانم و می دانم آینده ام را نابود کرده ام اما ای کاش ...

با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفای مشهد) تحقیقات گسترده افسران کارآزموده دایره تجسس برای ریشه یابی سرقت های دیگر این جوان وارد مرحله جدیدی شد تا شهروندانی که اموال آن ها توسط این سارق جوان به یغما رفته است شناسایی شوند .

دیگر خبرها

  • بازار رانندگان فرمول یک در آستانه انفجار است!
  • هرگز به ژاوی نگفتم برادرت را بیرون کن
  • دیویدسون: بازار رانندگان فرمول یک در آستانه انفجار است!
  • کورت انگل برای بازگشت به WWE اعلام آمادگی کرد
  • عذرخواهی دومفریز از تئو هرناندز: اشتباه کردم که آن بنر را در دست گرفتم
  • عاقبت سبقت گرفتن با سرعت بالا (فیلم)
  • اماواگر‌های ۲ مسابقه حساس در مسیر پاریس-آلبانی برای برادران گرایی؛ انتخابی با پایانِ باز!
  • علت خط خوردن کریم بنزما از لیست الاتحاد
  • قصه عبرت آموز یک دزد!
  • خلاصه بازی یوونتوس و آث میلان + فیلم