کتابخوانهای رسانه فارس در نشست کتابخوان گردهم آمدند
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۶۷۶۰۵۵
این آیین یکی از برنامههای شایان توجه هفته موسوم به خبرنگار در شیراز بود که پیش از این یک بار در سال ۱۳۹۶ در قدیمیترین کتابخانه شیراز، کتابخانه شهید دستغیب برگزار شد و مورد توجه اهالی رسانه قرار گرفت؛ البته خبرنگاران امسال چندان روی خوشی به برگزاری این نشست نشان ندادند و تنها اندک افراد معدودی که همواره در تمام برنامههای فرهنگی حضور دارند، در این نشست حاضر شدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این برنامه از وجود مسئولان اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس هم بهره نبرد که به گفته خود، به دلیل فشردگی برنامهها در همین ساعت در جلسهای دیگر حضور داشتند و امکان حضورشان در جمع خبرنگاران فرهنگور وجود نداشت.
این نشست در سالن کتابدار کتابخانه رئیسی شیراز برگزار شد، سالنی که عموم برنامههای نشست کتابخوان شیراز در آن برگزار میشود.
نشست کتاب و رسانه دیداری هنرمندانه
روحالله منوچهری مدیرکل کتابخانههای عمومی فارس کتاب و رسانه را برخوردار از موضوعیتی مشترک دانست و گفت: مهمترین رسالت کتاب، افزایش آگاهی است؛ همانگونه که رسالت خبرنگاران نیز همین است، بنابراین نشست کتاب و رسانه دیداری هنرمندانه است.
او افزایش افزایش تعداد اعضای کتابخانههای عمومی را در سال جاری مرهون توجه رسانهها به دعوت مردم برای استفاده از خدمات کتابخانهها عنوان کرد و بیان داشت: در سال ۹۸ تعداد اعضای کتابخانههای عمومی ۲۰درصد و تعداد کتابهای بهامانت گرفته شده بیش از ۵۰ درصد افزایش یافته است و برای مثال تیر امسال در مقایسه با سال گذشته ۶۷درصد بیشتر کتاب به امانت رفته است.
منوچهری همچنین از اختصاص زمین به کتابخانه مرکزی شیراز پس از سالها بلاتکلیفی و آغاز تعمیر کتابخانه شهید دستغیب، قدیمیترین کتابخانه شیراز با عنوان دستاوردهایی یاد کرد که با یاری رسانهها محقق شده است.
کتاب کتاب، دلمشغولی رهبر انقلاب درباره کتابخوانی
او، این نشست کتابخوان را با معرفی "کتابِ کتاب" رهیافتی به منظومه فکری رهبر معظم انقلاب درباره کتاب و کتابخوانی آغاز کرد.
منوچهری گفت: دلمشغولیهای رهبر معظم انقلاب از هر فردی در کشور بیشتر است؛ اما ایشان هیچوقت کتاب را کنار نگذاشتند و همیشه در این باره دغدغه داشتهاند.
این کتاب ۶۱۶ صفحهای را انتشارات کتاب فردا منتشر کرده است و به گفته منوچهری در فصلبندیها نگاهی تاریخ تمدنی به کتاب در حوزه فرهنگ دارد، چهار گام اصلی تولید فرهنگی را معرفی میکند، به وضعیت نویسندگی و نویسندگان و ترویج فرهنگ کتابخوانی نیز اشاره کرده است.
رئیس مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس نیز بیش از یک ساعت میهمان این برنامه بود. کوروش کمالی سروستانی نشست کتابخوان رسانه را از میان برنامههای هفته خبرنگار، جذابترین دانست و درعین حال از تبدیل شدن روز خبرنگار به هفته خبرنگار در شیراز کنایه زد و ابراز امیدواری کرد که برگزاری برنامهها برای اصحاب رسانه به رشد کیفی خبرنگاران حرفهای بینجامد.
او اضافه کرد: حرکت از اطلاعرسانی و خبر به تحلیل و فضاسازی برای توسعه شهر با توجه به نیاز جدی به فضاسازی رسانهای به مدیران کمک میکند و در این میان نقش خبرنگاران بامطالعه در رسانههای شیراز بسیار مهم است.
پس از این، نوبت به خبرنگاران رسید که به معرفی کتابها بپردازند. غلامرضا مالکزاده، دبیر و خبرنگار خبرگزاری ایرنا در شیراز بهعنوان پیشکسوت رسانه، آغازگر سخن بود.
کتابهای حوزه رسانه دچار تکرارند
مالکزاده به کمبود کتاب در حوزه رسانه اشاره کرد و گفت: مطالب کتابهای تازه به چاپ رسیده نیز قدیمی است و در حوزه روزنامهنگاری مدرن چیزی دست ما را نمیگیرد.
دبیر خبرگزاری ایرنا کتابهای حوزه رسانه را تکرار مطالب ابتدایی دانست که از روی دست نویسندگان و صاحبنظران بزرگ این رشته نوشته شده است و خلاقیتی به آنها راه نیافته است و با آنکه روی جلد با عنوان کتاب مدرن معرفی شدهاند، انتظارات را برآورده نمیکند و با سرعت پیشرفت فناوریهای جدید، بهروز نمیشود.
مزخرفات فارسی
او دو کتاب در حوزه ویرایش و درستنویسی معرفی کرد. نخستین کتاب، "مزخرفات فارسی" به قلم رضا شکراللهی بود.
به گفته مالکزاده، مزخرف به معنای ویرایش، پیرایش یا برخی مواقع آراستن چیزی است؛ بدین معنا مزخرف یعنی آن چه با لایهای میپوشانند و به خورد مردم میدهند.
این خبرنگار عنوان کرد: این کتاب به موضوعاتی میپردازد که ما در رسانه با آن مواجهیم؛ مثلاً تفکیکنکردن کلمات، بسیاری خبرهای بیمعنی و مبهم و غلطنویسی؛ که همه این موارد و دیگر نمونهها در این کتاب به زبان طنز نوشته شده است.
به زبان آدمیزاد
دیگر کتابی که مالکزاده معرفی کرد، "به زبان آدمیزاد" نوشته رضا بهاری بود. این کتاب درباره شلختهنویسی است و ساده نویسی را ترویج میکند.
صفدر دوام خبرنگار روزنامه عصر مردم، دومین پیشکسوت این عرصه بود که به معرفی کتاب پرداخت.
روزنامهنگاری حرفهای
او کتاب "روزنامهنگاری حرفهای" اثر فرید قاسمی را معرفی کرد.
دوام از فرید قاسمی باعنوان آبروی حرفه روزنامهنگاری یاد کرد و افزود: روزنامهنگاری حرفهای از جمله کتابهای زیرساختی در حرفه روزنامهنگاری است که نخستین چاپ آن مربوط به سال ۱۳۷۴ است و ۲۰ مقاله از روزنامهنگاران ایران و جهان را دربر میگیرد.
سپس برای نمونه به مبحث نخستین فصل از این کتاب با عنوان "روزنامهنگار کیست؟" اشاره کرد و بخشهای از آن را برای حاضران خواند.
فرهنگ درستنویسی سخن
سمیرا متیننژاد، خبرنگار فرهنگی خبرگزاری ایرنا نیز در این نشست کتاب "فرهنگ درستنویسی سخن" را معرفی کرد.
او گزینش کتابی درباره ویرایش و درستنویسی را بهدلیل اهمیت برخورداری خبرنگار از نگاه انتقادی ضروری دانست و بیان کرد: نثر روزنامهنگاری که در ادبیات به عنوان نثر ژورنالیستی مشهور شده، نثر سالمی نیست و روز به روز در حال آلودهتر شدن است.
این خبرنگار نوشتار ژورنالیستی را بهصورت عام، دارای نایکدستی و شلختگی عنوان کرد و گفت: بخشی از این شلختگی عمومی ناگزیر است و بخشی بسیار بزرگ از آن قابل پیشگیری و اصلاح.
متیننژاد استفاده از زبان فارسی معیوب و نوشتار زرد را در خبرنگاری به دلیل تاثیر رسانه بر اذهان عمومی خطرناک عنوان کرد و یادآور شد: در طول سالها غلطهای بسیار زبانی و صرفی به واسطه رسانهها به زبان و نوشتار فارسی راه پیدا کرده است که پالایش آنها سالها زمان خواهد برد و شاید حتی هرگز محقق نشود.
خبرنگار ایرنا تاکید کرد:روزنامهنگاران میتوانند با شناخت زبان معیار و ظرفیتهای زبانی و تکاپو برای استفاده از واژههای جدید، ذهن خود را از گزند متن شلخته در امان نگه دارند و امضایی از خود در عرصه نویسندگی به جا گذارند.
او درباره فرهنگ درستنویسی سخن گفت: این کتاب را عدهای از زبانشناسان بر اساس مطالعه متون معیار ۸۰ سال گذشته استخراج کردهاند. این فرهنگ به خبرنگاران گوشزد میکند که کلیشههای زبانی چه بلایی بر سر نثر میآورد و همچنین منبع خوبی برای شناخت انواع گرتهبرداری و حشو است.
هژیر فتحی، دبیر خبرگزاری مهر در استان فارس پیش از معرفی کتاب، پیشنهاد کرد ضرورت کتابخوانی برای خبرنگاران به آنان یادآوری شود.
او گفت: برخی همکاران دربرابر یادگیری و علم و کتاب مقاومت میکنند و خود را دانا میپندارند؛ در حالیکه خبرنگاری علم روز است و نباید پنداشت که مطالعه درباره آن پایانی دارد.
گزارشنویسی داستانیروایی
فتحی در ادامه به معرفی گزارشنویسی داستانیروایی/ گزارش با رویکرد اجتماعی اثر احمد توکلی پرداخت.
به گفته این خبرنگار، خواندن این کتاب برای کسانی که میخواهند فراتر از استانداردهای معمول و مسائل از پیش تعریف شده در عرصه خبر فعالیت کنند و از شبهرویدادها و شبهخبرها رهایی یابند، مفید است.
او ادامه داد: این کتاب در چهار بخش تدوین شده است و به گزارشنویسی اجتماعی میپردازد. نویسنده به خبرنگاران میآموزد که چگونه با انسانها و مصیبتها و بحرانها مواجه شوند و چگونه با مصیبتدیده برخورد کنند؛ همچنین فرمولی برای مصاحبه با کودکان در این کتاب مطرح شده است.
فتحی یکی از ویژگیهای این کتاب را دوری از فضای آکادمیک و ادبیات علمی و نیز اتکا به ادبیات روایی برشمرد و از این کتاب به دلیل برخورداری از مصداقهای بسیار، به نیکی یاد کرد.
محمد حسین نیکوپور، دیگر خبرنگار خبرگزاری مهر بود که در آغاز سخن از غلامحسین امامی ناشر نشر شیوا و مدیر کتابفروشی اسفند شیراز که به تازگی به دیار باقی شتافته است یاد کرد.
این کار من است
این خبرنگار حوزه فرهنگ خواندن کتاب "این کار من است" را به اصحاب رسانه معرفی کرد. این کتاب درباره زندگی عشقی و لیندزی آداریو به ترجمه سحر دولتشاهی است. لیندزی آداریو، عکاسی بدونمرز است که همچنان نیز به فعالیت خبری مشغول است.
به گفته نیکوپور آثار آداریو در فضای مجازی برخلاف فعالیتش در جنگ، طنز آمیز و شوخ طبعانه است.
این خبرنگار ادامه داد: زندگی او با جستوجوی بی امان برای حقیقت شکل گرفته است. او از طرف نیویورک تایمز در سال ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ به عکاسی از انتخابات ریاست جمهوری در ایران پرداخت و در نهایت اعلام کرد که به شدت مجذوب ایران شده است و آنچه در ایران دیده است، با آنچه دولت آمریکا به مردمش از ایران معرفی کرده است بسیار متفاوت بوده است.
نیکوپور در ادامه بخشهایی از کتاب را برای حاضران خواند و به تحلیل آن پرداخت. او همچنین درباره ترجمه کتاب گفت: به تازگی ترجمه دیگری از نشر گمان درباره این کتاب به چاپ رسیده است؛ اما کتاب حاضر باوجود ترجمه مبتدی دولتشاهی، از نظر کیفیت چاپ و برخورداری از عکسهای بسیار شایان توجه است.
مصاحبه در فیلم مستند
مرضیه امیری، خبرنگار وبسایت شیرازه نیز کتاب مصاحبه در فیلم مستند اثر روبرت صافاریان را معرفی کرد.
او از این کتاب باعنوان اثری براساس تجربیات حاصل از مستندسازی یاد کرد و گفت: وجه امتیاز این کتاب برخوداری از نمونههای بسیار درباره مصاحبه مستند است.
امیری افزود: علاوه بر مستندسازان، اصحاب رسانههای آنلاین و مکتوب هم میتوانند از این کتاب استفاده کنند .
در مکانی به نام جنگ
محسن تورع، خبرنگار خبرگزاری شبستان نیز در این نشست کتاب "در مکانی به نام جنگ" را معرفی کرد که روایتی داستان گونه از زبان یک خبرنگار با نام جوردی سییرا ای فابراو مترجم اوست.
به گفته این خبرنگار، نویسنده کتاب بیش از ۳۷ جایزه بینالمللی دریافت کرده است و نگته جذاب کتاب این است که در کتاب یادشده کودکان مناطق جنگی خود را باعنوان مترجم خبرنگاران جنگی معرفی می کنند.
تورع با بیان اینکه کتاب پنج فصل دارد، ادامه داد: این کتاب روایتی داستانگو دارد که ۲۲۶ صفحه است و موفق به کسب جایزه آوریل شده است.
روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه
نوید جعفری خبرنگار سایت خبری هنر شیراز، آخرین فردی بود که به معرفی کتاب پرداخت. او کتاب "روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه" را برای معرفی برگزیده بود.
او دلیل انتخاب این کتاب را ارزش تاریخی آن عنوان کرد که به زوایای پنهان دوره قاجار اشاره دارد.
جعفری ابراز کرد:بسیاری معتقدند مسائل مطرح شده در این کتاب متعلق به نویسنده نیست و از همین رو جذابیت خاصی برای کتابخوانها دارد.
گشایش کتابخانه تخصصی رسانه
در رویدادی دیگر در حوزه کتاب و کتابخوانی در عرصه رسانه که بلافاصله پس از نشست کتابخوان رسانه برگزار شد، کتابخانه تخصصی رسانه در اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس با ۷۰ عنوان کتاب به دست خبرنگاران گشایش یافت.
این کتابخانه در ساختمان اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی مستقر است که به گفته مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس امکان بهینه سازی کتاب ها و تغییر مکان کتابخانه وجود دارد.
صابر سهرابی در آیین گشایش این کتابخانه از اصحاب رسانه خواست ضمن ارتباط مستمر و پویا با کتابخانه تخصصی رسانه، کتاب هایی را که مدنظرشان است معرفی کنند تا برای این کتابخانه خریداری شود.
۹۸۸۵/۱۸۷۶
انتهای پیاممنبع: جماران
کلیدواژه: قیمت خودرو قیمت دلار نقل و انتقالات لیگ برتر تحریم ظریف استان فارس پالایش فناوری مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی مدیرکل کتابخانه های عمومی قیمت خودرو قیمت دلار نقل و انتقالات لیگ برتر تحریم ظریف امام خمینی س سید مصطفی خمینی سید احمد خمینی سید حسن خمینی انقلاب اسلامی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۶۷۶۰۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت مرحوم آیتالله نجفی تهرانی از زندگی اش
پایگاه خبری جماران: مرحوم آیت الله ضیاءالدین نجفی تهرانی موسس و مدیر حوزه علمیه نبی اکرم (ص)، از دوستان مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی، محقق و مؤلف بیش از ۵۰ اثر ارزشمند فقهی، اصولی، امام شناسی، عقائد، تربیتی و اخلاقی و استاد با سابقه حوزه و دانشگاه بودند که هفته گذشته دارفانی را وداع گفت.
پایگاه خبری جماران ضمن تسلیت به حوزههای علمیه، بیت شریف و شاگردان و ارادتمندان ایشان، گفتوگویی منتشر نشده از آن مرحوم را منتشر می کند:
لطفا در ابتدا بفرمایید که چرا حضرتعالی طلبگی و روحانیت را انتخاب کردید؟
من دارای سابقه روحانیت خانوادگی هستم. با پدرم به بعضی از مجالس میرفتم. لذا علاقه شدیدی به طلبگی و روحانیت پیدا کردم. گذشته از اینکه من درس کلاسیک را دیدم و خانواده ما یعنی داییها، عمهها و خالههای من فرزندان متجدد داشتند و علاقهمند بودند که من هم به دانشگاه بروم و حتی مخالفت میکردند از اینکه من روحانی شوم، اما من علیرغم مخالفت بستگان، با تشویق پدر و مادرم اظهار علاقه کردم تا در کسوت مقدس روحانیت دربیایم. خداوند والدین من را رحمت کند؛ مادرم بسیار به گردن ما حق دارد و خیلی برای ما زحمت کشید، مخصوصاً در زمینه تحصیلات.
تاریخ تولد حضرتعالی چه زمان است؟
تاریخ تولد من ۲۵ فروردین سال ۱۳۲۵ است. زمانی که آسید ابوالحسن فوت کرده بود و آیتالله بروجردی به قم تشریف آورده بودند.
درباره تحصیلاتتان بگویید.
من ۴ ساله بودم که پدرم به من قرآن یاد داد. ایشان در کنار قرآن، رساله عملیه «انیس المقلدین» مرحوم آیتالله العظمی بروجردی را به من آموزش داد. اولین رسالهای که در قم از آیتالله بروجردی چاپ شد، رساله انیس المقلدین بود. انیس المقلدین یک رساله کوچک با خطوط سنگی بود و چاپی نبود. پدرم بعد از این کتاب، گلستان سعدی را به من داد و من بسیاری از اشعار سعدی و خطبه کتاب گلستان را حفظ هستم. خطبه گلستان این است: هر نفسی که بر میآید ممد حیات است و چون فرو میرود مفرح ذات است پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب. «اعملو آل داوود شکراً و قلیل من عبادی الشکور»
بنده همان به که ز تقصیر خویش/ عذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندیش/ کس نتواند که به جای آورد
کتاب سعدی را از چهار تا هفت سالگی خواندم.
من در دوران کودکی به مکتبخانه هم رفتهام. مکتبخانه زندان داشت و هر کس که شلوغ میکرد را آنجا حبس میکردند. استاد یک تَرْکهی بزرگی داشت، شاگردان را با آن میترساند و ما باید سکوت میکردیم. وقتی پنجشنبه و جمعه میشد به سر زبان ما یک مُهر میزد، ما کوچک بودیم و متوجه نبودیم، میگفت: این مهر تا شنبه هست، اگر در خانه بازیگوشی کنید و پدر و مادرتان را اذیت کنید، این مهر پاک میشود و من شما را در زندان مکتبخانه حبس میکنم. یک بار من مقداری بازیگوشی کرده بودیم و مادر من به استاد شکایت کرده بود. صبح که به مکتبخانه رفتم، استاد تَرْکه را به سر من زد و گفت بدو برو زندان! آنجا فرش یا چیز دیگری نبود فقط خاک و محل رفت و آمد و موش بود. من هم بچه ۷ ساله بودم و نزدیک بود قلبم از ترس بایستد. زندانِ مکتبخانه تاریک بود و هیچ چراغی نداشت. من را داخل زندان فرستادند. خیلی خاطرهانگیز است؛ من در گوشهای کز کردم، نشستم و میدیدم که موشها میرفتند و میآمدند. من یک ساعتی آنجا بودم. بعد از یک ساعت من را بیرون آوردند و گفتند: دیگر در خانه شیطنت نکن!
منظور اینکه ما مکتبخانه را هم دیدیم، بعد هم به مدرسه رفتیم. ریاضی من خیلی خوب بود و به دقت مسائل ریاضی را حل میکردم. سابق مسئله میدادند و میگفتند مسالهها را حل کنید. از ۷ سالگی تا ۱۴ سالگی در کنار دروس مدرسه، جامع المقدمات را به مرور زمان میخواندم. «اول العلم معرفة الجبار و آخر العلم تفویض الامر الیه». آن زمان که جامع المقدمات میخواندم استاد میگفت که درس را باید حفظ کنید و تحویل دهید، ما هم حفظ میکردیم. من در سن ۱۴ سالگی رسماً وارد حوزه شدم و دروس حاشیه، سیوطی، مغنی و مطول را خواندم. من آن زمان بسیاری از اشعار مطول را حفظ میکردم.
منزل ما نزدیک مدرسه حاج ابوالفتح تهران بود و آقای لنگرودی مدرسه را اداره میکردند. یک سال در مدرسه حاج ابوالفتح درس خواندم اما دیدم که مقداری شلوغ است لذا به مدرسه مروی رفتم. زمانی که در مدرسه حاج ابوالفتح تهران بودم آقای فلسفی هم آنجا میآمد و تدریس میکرد. آقای فلسفی از نجف آمده بود، در مسجد لرزاده نماز میخواند و اینجا هم تدریس میکرد به همین دلیل بسیاری از آقایان میآمدند و درس کفایه را از محضر ایشان استفاده میکردند.
خلاصه، ما به مدرسه مروی رفتیم. میرزا احمد آشتیانی بزرگ مسئول مدرسه مروی بود و مجری ایشان پسرشان آمیرزا باقر آشتیانی بود؛ هر دو بزرگ بودند. آن زمان در مدرسه مروی بسیاری از بزرگان تدریس میکردند، آقا رضی شیرازی که منظومه حاجی را تدریس میکرد و آقای مطهری اسفار را تدریس میکرد. لذا بخشی از آشنایی من با آقای مطهری از مدرسه مروی است و بخش دیگر به حسینیه ارشاد مربوط میشود که پایگاه ایشان بود.
مرحوم آیتالله بروجردی، آیتالله شیخ عبدالرزاق قاینی را مثل مرحوم آقای بروجردی به تهران فرستاده بود. ایشان آقای احمد خوانساری را به بازار تهران فرستاد و آقای قاینی را به مسجد مهدیه فرستاده بود که امکاناتی مثل درمانگاه و دارالایتام مهدیه داشت. من لمعتین را نزد آیتالله شیخ عبدالرزاق قاینی خواندم و استاد دیگر من آقای آسید هاشم حسینی تهرانی بود که همدوره و از یاران وی بود. مسائل مدرسه فیضیه که پیش آمد و نواب را شهید کردند، آسید هاشم حسینی تهرانی خودش را جدا کرد و مشغول به تدریس بود. من بخشی از لمعتین را از محضر ایشان استفاده کردم.
چه زمان برای تحصیل به قم تشریف بردید و اساتید شما چه کسانی بودند؟
من دهه ۴۰ برای تحصیل رسائل و مکاسب به قم رفتم. البته سال ۳۶ یا ۳۵ بود که به قم رفتم که آقای بروجردی زنده بودند. آقای(امام خمینی) خمینی هم جزء اساتید بزرگ قم بودند. من بسیار علاقه مند بودم در قم بمانم اما نوجوان بودم و مشکلاتی داشتم، لذا نتوانستم بمانم. من همۀ رسائل را نزد شیخ مصطفی اعتمادی خواندم. قوانین را نزد حاج آقا محسن دوزدوزانی خواندم که بعدها آیتالله العظمی شد.
کتاب بیع مکاسب را نزد آقای فاضل لنکرانی تلمذ کردم. ایشان آن زمان درس خارج نمیگفت بلکه سطح تدریس میکرد؛ مکاسب را در زیر گنبد مسجد اعظم میگفت و کفایه را در صحن بزرگ داخل حجرهها تدریس میکرد. خیلیها به درس آقای فاضل میآمدند و ما هم جزء مستشکلین درس ایشان بودیم؛ سید احمد خمینی، سید محمد خاتمی و بزرگان دیگر در درس آقای فاضل لنکرانی شرکت میکردند که بعدها از بزرگان و رجال شهرها و شهرستانها شدند. من جزء مستشکلین درس آقای فاضل لنکرانی بودم، ایشان خیلی به من علاقه داشت و من هم خیلی به ایشان علاقه داشتم. کفایه را نزد آقای سید محمدباقر طباطبایی بروجردی خواندم و مراجع فعلی مثل آقایان مکارم، سبحانی و نوری همدانی کفایه را پیش ایشان خواندهاند.
آقای سید محمدباقر طباطبایی به من گفت که من کفایه را ۲۷ دوره در مسجد امام تدریس کردم و سه دوره آخر را در منزل خودم تدریس کردم. من دوره بیست و هشتم را در منزل از محضر ایشان استفاده کردم. ایشان کفایه را دو دوره هم تدریس کرد و دیگر ادامه نداد. آقای سید محمدباقر طباطبایی به من دستخط داد و تجلیل کرد، و از ایشان اجازه روایی دارم.
در ادامه در درس خارج آقایان گلپایگانی، اراکی و آمیرزا هاشم آملی رفتم. من یک دوره هفت ساله در درس اصول آمیرزا هاشم آملی شرکت کردم و همزمان ۷ سال در درس خارج فقه آقای گلپایگانی حضور داشتم. همچنین ۶ سال دوره طهارت را در درس یکی از مراجع بزرگ آن زمان شرکت کردم. درس آقایان اراکی و مرعشی نجفی را به صورت مقطعی رفتم تا ببینم وضعیت تدریسی این بزرگان چگونه است. آقای نجفی بسیار عالی درس میگفت. آقای اراکی سکته کرده بود و به زحمت حرف میزد. من ۱۵ سالی که در قم حضور داشتم با همه آقایان مراجع، اساتید و بزرگان آشنا بودم.
در قم تدریس هم میکردید؟
بله، در مسجد اعظم درس عمومی داشتم. ساعت ۱۱ صبح تعداد زیادی از طلاب بعد از درس آقایان مراجع میآمدند و در درس من شرکت میکردند. همچنین عصرها در فیضیه مباحثه درس اصول داشتم، تا دورانی که به تهران آمدیم.
درباره علت اینکه از قم جدا شدید و به تهران آمدید بفرمایید.
ما در دوران انقلاب به تهران آمدیم و از قم جدا شدیم. جدا شدن از قم خیلی برای من مشکل بود. علت جدا شدن من این بود که جمعی از تهران آمده بودند و طومار بزرگی نوشته بودند که من را به تهران ببرند. آقای گلپایگانی من را خواست و سه جلسه با من صحبت کرد و فرمود که ما دوست دارم شما به تهران بروید. آقای گلپایگانی من را متقاعد کرد و نوشتهای به ما داد که «ایشان در حوزه علمیه قم زمان طولانی تحصیلات داشتند و به مراتب عالیه از کمال نائل شدند.» همچنین ایشان به من اجازهای دادند و نامهای به تهرانیها نوشتند. ما با اساتید خودمان خداحافظی کردیم. آقای صدر مرقومهای نوشتند و از ایشان خداحافظی کردیم. آقای شیخ علیپناه اشتهاردی استاد ما بود از ایشان هم خداحافظی کردیم. همچنین آقای نجفی مرعشی، خلاصه من از خداحافظی با آقایان خاطرات زیادی دارم.
در تهران چه فعالیتهایی داشتید؟
در تهران مسجد جامع نبی اکرم (ص) را تجدید بنا کردیم. این مسجد کوچک بود، حیاتی داشت اما امروزه مسجد معظمی در شرق تهران است. همان مهندسی که مسجد الغدیر تهران را در خیابان میرداماد ساخت، این مسجد را بنا کرد. زمین حوزه علمیه نبی اکرم(ص) را من خریدم و ساختمان آن را ساختم. در دورهی بیش از ۳۰ سال که حوزه علمیه فعال است، حدود ۵۰۰ نفر طلبه تربیت کردم که برخی از آنها جزء اساتید حوزه و دانشگاه در شهرهای مختلف هستند.
ما مسجد، حوزه علمیه و مردم را اداره کردیم. در دوران دفاع مقدس شاید ۱۰۰ کامیون و تریلی، اجناس مختلفی به جبههها فرستادم. در رابطه با وجوهات با امام تماس داشتیم و الان با مقام معظم رهبری و مراجع معظم قم تماس داریم. آقایان و مراجع قم به ما اظهار لطف دارند و مرتب در تماس هستیم.
من شاید هزار جوان دانشگاهی را در پایگاه مسجد تربیت کردم که امروزه در مصادر امور خدمت میکنند.
ما به انقلاب، حوزه علمیه و آقایان احترام میکنیم. ما در شرق تهران به صورت خاص و در کل تهران به صورت عام مورد توجه هستیم. مرکز امور مساجد برای ما همایشی برگزار کرد که بسیاری از بزرگان قم تشریف آوردند و بسیاری از آقایان مثل آیتالله علوی بروجردی، آقای محقق داماد، آقای جواد فاضل لنکرانی و آقا جواد گلپایگانی پیام فرستادند. از تهران آقایان یحیی عابدی و جلالی خمینی پیام فرستادند. پیامهای بزرگان و نوشتههای مراجع را در کتابی منتشر شد که اجازه آقای گلپایگانی در آن آمده است. آقای میرزا هاشم آملی به من اجازه اجتهاد داد که بعد از فوت ایشان، دو تن از مراجع قم آقایان فاضل لنکرانی و مکارم شیرازی آن را تایید کردند. همچنین آقای گلپایگانی و پدرم برای من اجازه اجتهاد مرقوم فرمودند. من اجازه اجتهاد و اجازه امور روایی متعددی دارم و الان در تهران مرکز امور اجازه روایی هستم. از شهرستانها از طریق اینترنت به من مراجعه میکنند و از من اجازه امور روایی میخواهند و من اجازه امور روایی به آنها میدهم.
وضعیت من در تهران، تعامل با مردم و انقلاب، هر کدام فصلی دارد.
درباره تألیفاتتان بگویید.
در اصول، فقه، اعتقادات، تاریخ، زندگی ائمه(ع) و نظرات خاصی که در فقه دارم، هر کدام رساله شده و حدود ۲۵ جلد کتاب و رساله دارم. آثار من در همایشی که برگزار شد به صورت رنگی منتشر شد و حاوی کتابها، خدمات و اجازات من است. همچنین ارتباطاتی که با آقایان و بزرگان داشتم مثل علامه طباطبایی که مقداری از محضرشان استفاده کردیم یا آقایان رفیعی قزوینی، میلانی، علامه سمنانی، علامه شوشتری، علامه بهبهانی و بزرگان دیگر در این آثار آمده است.
من هنوز کتابهایی را در دست تالیف دارم که برای چاپ آماده میکنم. الان دو جلد کتاب زیر چاپ داریم که عنوان یکی از آنها «عشق دیدار» درباره امام زمان(عج) است. این اثر تلخیص بعضی از کتابها است که آقای خطاط مقداری به ما کمک کردند.
قضیه هدیه کتابهای خود را به کتابخانه مسجد اعظم تشریح کنید.
من از کودکی به کتاب بسیار علاقهمند بودم و از اول عمر کتابهای فراوانی تهیه کردم. مرحوم والد ما ۵۰۰ جلد کتابهای رحلی و خطی آقایان نجف را دارا بود. پنج هزار و پانصد جلد تعداد کتابهای کتابخانه شخصی من بود که جمعاً حدود ۶۰۰۰ جلد کتاب شد و آنها را به کتابخانه مسجد اعظم هدیه دادم. من با کتابخانه مسجد اعظم آشنا بودم و به آنجا میرفتم و مطالعه میکردم. در کتابخانه مسجد اعظم دو فرش بود که قائم مقامالملک برای آقای بروجردی فرستاده بود. در زمان حیات آقای بروجردی در افتتاح کتابخانه، آن دو فرش گرانقیمت و ارزشمند را قائم مقام الملک از فرشهای شخصی خود برای آقا فرستاد که تا انتهای کتابخانه میرسید. ما با کتابخانه مسجد اعظم ارتباط داشتیم، لذا گفتیم که بهترین جا آنجاست؛ هم کتابخانه آیتالله بروجردی است و هم مسجد اعظم است و آقای علوی را دوست داریم. آقایان تهران مثل آقای خطاط، آقای روحانی و دیگران برای بستهبندی و ارسال کتابها بسیار کمک کردند. مسئولان و عوامل کتابخانه هم خیلی به ما کمک کردند. خود آقای علوی عنایت زیادی فرمودند. عوامل کتابخانه هم آقایان مثل آقایان دیگر خیلی کمک کردند.
از جمله کتابهایی که اهدا شد، ۶۰ کتاب خطی بود. بعضی از کتابها ریاضی قدیم بود. یک قرآن خطی وجود داشت که ۴۰۰ سال قدمت دارد. البته چند صفحه اول آن خراب شده که باید بازسازی شود. من به قم کتابهای زیادی فرستادم. حدود ۳۰۰ جلد کتاب از کتابهای پدر مرحوم آقای فلسفی در اختیار من بود که برای کتابخانه آقای نجفی مرعشی ارسال کردم. دکتر محمود، آقازاده آقای نجفی مرعشی برای من نامه نوشت و اظهار تشکر کرد. یک مقدار کتاب ضالّه متعلق به بهاییها را به کتابخانه آقای سیستانی اهدا کردم که آقای شهرستانی مسئول آن است. از جمله یک قرآن خطی خوشخط با ترجمه بود که حدود ۱۵۰ سال قدمت داشت را به آقای شهرستانی دادم. آقای شهرستانی صفحه اول آن را باز کرد و گفت این قرآن ۱۵۰ سال قدمت دارد و تاریخ آن فلان زمان است.
ما برنامه داشتیم که کتابخانه آقای بروجردی و کتابخانه آقای گلپایگانی تغذیه شوند و کتابهای ما یک جا مستقر نشود. بخش از کتابها هم برای کتابخانه خوانسار فرستاده شد. البته از کتابخانه آیتالله بروجردی و کتابخانه آیتالله گلپایگانی، کتابهایی که لازم نداشتند را برای خوانسار ارسال کردند. الان هم دست من خالی نیست و موسسه من کتابخانه بزرگی حدود ۲۰۰۰ جلد کتاب دارد.