آیا جهانگیری در پساخاتمی رهبر اصلاحات میشود؟
تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۷۷۶۴۳۸
به نظر نمیرسد نگاه حزب کارگزاران برای جایگزینی خاتمی، به افرادی، چون عبدالواحد موسوی لاری، محمّدرضا عارف، عبدالله نوری و چهرههایی از این قبیل باشد. شاید تنها این اسحاق جهانگیری است که اکثر معیارهای مدنظر کارگزاران را دارد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ اصلاحطلبان مدّتی است درصدد بهسامان کردن اوضاع خود برآمدهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به این فهرست باید نزاعهای فکری و نظری حول تحریم یا مشارکت در انتخابات، پارلمان اصلاحات و... را هم باید افزود.
در میان انبوه آشفتگی نظری و عملی اردوگاه اصلاحات و در زمانهای که کشتی آنان هر روز به یک سو روی مینهد، حزب کارگزاران سازندگی، امّا بهواسطه بروز و ظهور رسانهای و کنشگری فعّالتری که در جریان اصلاحات دارد، مأموریت ویژهای برای خود تعریف کرده است. مأموریتی که میتوان آن را سرپرستیِ حوادت و فرایندهای حاکم بر جریان اصلاحات نامید.
مبتنی بر همین راهبرد است که کارگزاران همواره سعی کرده است تا دست بالا را در جریان اصلاحات داشته باشد. در ماجراهای مربوط به شورای شهر و تغییرات پیدرپی شهردار، کارگزاران که از ابتدا درصدد بود تا محسن هاشمی را بر کرسی بنشاند، پس از هربار تغییر شهردار، در مقام شماتت اضلاع اصلاحطلب شورا بر میآمد و خود را در موقعیت دانا و خردمندی قرار میداد که به نصایح او گوش داده نشده است.
در ماجرای قتل میترا استاد نیز با اینکه نجفی سبقه پررنگ کارگزارانی داشت، امّا کارگزاران، نخستین حزب اصلاحطلب بود که در سطح دبیرکل، واکنش نشان داد و علیه نجفی موضع گرفت. اینجا نیز کارگزاران، خود را در مقامی قرار داد که وانمود میکرد سرنوشتی که برای نجفی پیش آمده، ماحصل نادیدهگرفتن دیدگاههای کارگزاران است.
کارگزاران از طرف دیگر، همواره جزء منتقدین اصلی شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان و فراکسیون امید مجلس بوده که ریاست هر دو، با محمّدرضا عارف است.
شاید همین مواضع بود که زمزمههایی مبنی بر خروج کارگزاران از اصلاحطلبی را در قسمتهایی از اردوگاه اصلاحطلبان بلند کرد.
البته آنچه کارگزاران دنبال میکرد بیش از آنکه در قالب خروج از جریان اصلاحات قابل تحلیل باشد، در چارچوب اداره تحوّلات و داشتن دست برتر در جریان اصلاحات قابل تحلیل است.
آخرین کنش کارگزاران برای مدیریت تلاطمات جریان اصلاحات، طرح عبور نرم از سیّد محمّد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات است.
نخستین بار آنها توانستند سخن خود را بر زبان محمّدصادق خرازی، دبیرکل حزب ندای ایرانیان جاری کنند. خرازی در گفتگو با ارگان رسمی حزب کارگزاران میگوید: «آقای خاتمی خیلی از سیاست دور شده و به نظر میرسد علاقهای ندارد کنشگر سیاسی باشد. ظاهرا آقای خاتمی علاقه دارد به شخصیت سیاسی تبدیل شود که از دور، دستی بر سیاست داشته باشد. من فکر میکنم آقای خاتمی نتوانسته جامعه را اقناع کند و این نشان میدهد که بین آقای خاتمی، مشاورین ایشان و عمق جامعه فاصله زیادی افتاده است».
کارگزاران در راستای پروژه خود، اخیراً میزگرد «اصلاحات رهبران جدید میخواهد» را با حضور عباس عبدی، احمد زیدآبادی و حسین مرعشی برگزار کرد.
رونمایی از پروژه عبور از خاتمی و جایگزین کردن فردی بهجای او، روز گذشته رسماً از سوی ارگان حزب کارگزاران کلید خورد.
غلامحسین کرباسچی که پرچمدار عبور از خاتمی شده است، به روزنامه حزب خود میگوید: «اصلاحات نیازمند رهبری است که برنامه، خط مشی و استراتژی آن را تعیین کند... رهبری مفهوم مشخصی دارد، رهبری این نیست که فقط به صورت نمادین بگویم آقای خاتمی رهبر تشکیلاتی اصلاحات است. آقای خاتمی فردی شناخته شده، مورد احترام و فرهیخته است و از بهترین شخصیتهایی است که در عرصه سیاسی فعالیت میکند، اما موضوع رهبری یک جریان سیاسی امری متفاوت و نیازمند ساز و کار تشکیلاتی در جبهه اصلاحات است».
اگرچه طبیعتاً اقدام حزب کارگزاران و دبیرکل آن، خوشایند برخی اصلاحطلبان نخواهد بود، امّا کارگزاران پروژه خود را زمانی کلید زده است که آمادگی پذیرش آن در جریان اصلاحات بیش از هر زمان دیگری وجود دارد. در این باره چند دلیل وجود دارد؛ نخست اینکه «تَکرار» بدون قید و شرط خاتمی در انتخابات ۹۶، برای جریان اصلاحات و بدنه آن، گران تمام شده است و بیجا نیست که آنان به این بیاندیشند که چرا رهبر اصلاحات، بدون هیچ، چون و چرایی، اعتبار اصلاحات را تمام و کمال بهپای اعتدال ریخت.
دیگر اینکه خاتمی نتوانسته متناسب با اقتضائات جریان اصلاحات، خطدهی کند. او نسبت به اوضاع بهوجودآمده توسط دولت مؤتلف خود، مواضع دیرهنگام و ضعیف اتخاذ کرد، در موضوع تلاطمات شورای شهر و ضعف امیدیهای مجلس، بیشتر نقش تماشاچی را بازی کرد و در پرونده محمّدعلی نجفی با اینکه گفته میشد رهبران اصلاحات در شهردار شدن او نقش اساسی داشتهاند، سکوت اختیار کرد؛ بنابراین میتوان گفت تیر کارگزاران زمانی از چلّه رها شده که احتمال اصابت به هدف، بیش از هر زمان دیگری وجود دارد.
موضوع دیگر در این میان این است که در «پساخاتمی»، ردای ناخدایی کشتی اصلاحات، بر دوش کدام یک از چهرههای این جریان، آرام میگیرد؟
کرباسچی معتقد است رهبر اصلاحات باید کسی باشد که: «اگر زمانی به مشکلی برخوردیم بیاید و مشکل را حل و فصل کند، اگر نقصی وجود دارد رفع آن نقض توسط رهبری جریان انجام شود و اگر لازم شد در نقاط حساسی حضور یا عدم حضور افراد را مدیریت کند. قبول مسئولیت در زمانهای حساسی که باید عواقب یک تصمیم برعهده گرفته شود از نقشهای مهم رهبری جریان است. رهبری تنها وجه علاقه و احترام از طرف اعضا و گروهها نیست و باید تمامی جنبهها را دنبال کند».
از تعاریف دبیرکل کارگزاران برمیآید که رهبر اصلاحات نیاز نیست آنچنان چهره محبوب و کاریزمایی داشته باشد که جوانان و بدنه این طیف را مجذوب و شیفته کمالات و کاریزمای خود کند، بلکه بیشتر در صحنه بودن و فصلالخطابی اوست که مدنظر است. از عملگرایی حزب کارگزاران هم میتوان به این نتیجه رسید که آنها بهدنبال رهبری نیستند که با ساختارهای حاکمیت، فاصله معناداری داشته باشد.
حال باید دید متناسب با این ویژگیها، رهبر مطلوب حزب کارگزاران و احتمالی جریان اصلاحات در پساخاتمی، کدام چهره میتواند باشد.
در یک بررسی اجمالی، میتوان به این نتیجه رسید که چهرههایی که بتوانند واجد شرایط رهبری جریان اصلاحات باشند، معدود هستند. به نظر نمیرسد نگاه حزب کارگزاران برای جایگزینی خاتمی، به افرادی، چون عبدالواحد موسوی لاری، محمّدرضا عارف، عبدالله نوری و چهرههایی از این قبیل باشد. شاید تنها این اسحاق جهانگیری است که اکثر معیارهای مدنظر کارگزاران برای جانشینی خاتمی را دارد.
جهانگیری از طرفی فردی است از جنس کارگزاران، و با توجه به رابطه مناسبی که با حاکمیت دارد، شاید بهزعم کارگزاران، میتواند در دوران «بازسازی اصلاحات» رابطه اصلاحات و حاکمیت را بهخوبی بازتعریف کند.
از طرفی دیگر، او اصلاحطلبیِ خود و نمایندگیاش از طرف این جریان را در مناظرات پرماجرای انتخابات ریاستجمهوری فریاد زده است و با هزینهکرد خود در قالب کاندیدای پوششیِ گزینه محبوب اصلاحات در انتخابات ۹۶ (روحانی) هزینههایی را هم پرداخت کرده است. همچنین با ساختن و سوختن بهپای دولت روحانی، کماکان پرچم اصلاحات در کابینه را برافراشته است.
چنانچه اسحاق جهانگیری گزینه مدنظر کارگزاران برای جانشینی خاتمی باشد، میتوان گفت آنها بهانه نسبتاً معقول خود برای خروج جهانگیری از کابینه را هم بهدست آوردهاند. موضوعی که آنها مدّتهاست تمنّای آن را دارند، امّا هنوز فرصت مناسبی برای این مهمّ نیافتهاند. آنها میتوانند به این بهانه که جهانگیری قرار است در قامت رهبر یک جریان سیاسی که قصد بازسازی خود را دارد، به کنشگری فعّال بپردازد، او را از حسن روحانی جدا کنند.
این موضوع، دو مزیّت برای کارگزاران و اصلاحات دارد؛ نخست اینکه به شراکت تلخ خود با حسن روحانی پایان دهند و تا قبل از اینکه افکار عمومی نسبت به انتخابات مجلس یازدهم (یا ریاستجمهوری ۱۴۰۰) به جمعبندی برسد، آنها خرج خود را از دولت جدا کنند. دوم اینکه آنها گزینه مدنظر خود را بر صندلی خاتمی مینشانند.
درواقع کارگزاران با یک تیر، سه نشان را هدف میگیرد. نخست خاتمی را از کرسی رهبری اصلاحات به ذیل میکشد، سپس به احیای جهانگیری میپردازد و دست آخر، رسماً از روحانی عبور میکند (با خروج جهانگیری از کابینه).
البته مسیر جهانگیری برای رسیدن به رهبریِ اصلاحات، جادّهای صاف و بدون مانع نیست. جهانگیری خود نماد وضع موجود است و ارز ۴۲۰۰ تومانی که تبدیل به نماد رانت و ولنگاری اقتصادی شد، بهپای او نوشته شده است. چنین فردی در دورانی که اصلاحات بهدنبال احیای سرمایه اجتماعی فروریخته خود و جبران سرخوردگی جوانان این جریان است، سخت بتواند نظر مثبت طیفهای مختلف اصلاحات را بهخود جلب کند.
باید منتظر گامهای بعدی حزب کارگزاران و واکنشهای جریان اصلاحات، مخصوصاً طیف اتحاد ملّت بود که نسبت به خاتمی نگاه حیثیتی دارند.
هرچه هست آنچه روز سهشنبه ارگان حزب کارگزاران از آن خبر داد، بیش از آنکه بازسازی نرم و بیسر و صدا در جریان اصلاحات باشد، یک جراحی پر هزینه است.
منبع: دانا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۷۷۶۴۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کیومرث صابری؛ چگونه «گلآقا» و بعد «گلآقای ملت ایران» شد؟/ "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق"؛ ناراستی که راست تلقی شد!
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز 11 اردیبهشت بیستمین سالگرد خاموشی کیومرث صابری فومنی است؛ نام ماندگار طنز در ایران بعد از انقلاب 57 که از حسن اعتماد رهبران جمهوری اسلامی به خود و سابقه دوستی با شهید رجایی بهره برد و در فضای جنگ جسارت کرد و با حمایت سید محمود دعایی ستون «دو کلمه حرف حساب» را در روزنامه اطلاعات به راه انداخت و بعد از چند سال در ادامۀ آن مجلۀ «گل آقا» را منتشر کرد که برای خیلیها یادآور دوران «توفیق» بود.
نسل تازه شاید نداند کیومرث صابری فومنی (که بر خلاف خیلیهای دیگر نام شهرستان زادگاه را حذف نمیکرد و کامل میآورد) چه نقشی بر جای گذاشت و در تمام دهۀ 70 یکی از تأثیرگذارترین چهره های فرهنگی و مطبوعاتی بود و از خشکی و زُمُختی و عبوسیِ سیاست در دهۀ 60 هم میکاست چه رسد به دهۀ 70 که حال و هوا تغییر کرده بود.
روزنامۀ اطلاعات نزد برخی به عنوان روزنامهای خنثی شناخته میشد و میشود اما همین روزنامه کارهایی کرده کارستان که از هر کسی برنمیآمده و یکی هم ستون «دو کلمه حرف حساب» با محتوای طنز در این روزنامه است. آن هم در چه سالی؟ 23 دی 1363 بود. در گرماگرم جنگ که روزنامهها و خود سیاست عبوس بود و رابطۀ مردم با طنز در برنامه "صبح جمعه با شما"ی رادیو خلاصه میشد و شوخی با گوشت 75 تومانی (75 تا تک تومان و نه 75000 یا 500 هزار تومان!) و کمی دیگر از این دست؛ پس از اتفاقات سال 60 همه دست به عصا شده بودند.
«دو کلمه حرف حساب» یک اتفاق بزرگ در تاریخ مطبوعات بعد از انقلاب است که طنز ژورنالیستی و مکتوب را احیا کرد و اگر سابقۀ نویسندۀ آن در دوستی با شهید رجایی چه در دبیرستان کمال و چه دوران وزارت آموزش و پرورش و نخستوزیری و ریاست جمهوری او و بعد هم دوران کوتاهی در دورۀ ریاست جمهوری آیتالله خامنهای نبود این امکان هرگز فراهم نمیآمد و نقش مرحوم سید محمود دعایی هم از این نظر ستودنی است.
او ستونهای روزنامه را به نویسندگان منتقدی داد که با اصل انقلاب و نظام مشکل نداشتند هر چند که در صفحات لایی نویسندگانی چون سعیدی سیرجانی و باستانی پاریزی یا اسلامی ندوشن و چهرههای کلاسیک دیگر نیز مینوشتند.
از آن پس تا روزنامۀ اطلاعات را میخریدیم اول و قبل از آن که کاملا باز کنیم گوشه سمت راست صفحۀ 3 را کنار میزدیم تا ببینیم "دو کلمه حرف حساب" دارد یا نه و گاه در همان حالت میخواندیم. مثل حالا نبود که در گوشی تلفن همراه به هر سو سرک بکشی و تازه در این روزگار هم نویسندگان صاحب سبک همچنان متفاوتاند.
کیهان هم البته بعدها یک ستون را در صفحۀ ماقبل آخر به طنزنویسی داد که ارزش کار صابری را بیشتر نشان میداد و گویا نویسندۀ آنها وفاداری خود را به طرقی دیگر نشان داده بود و البته دلی نمیربود.
این که در اوج جنگ و در روزنامهای که سرپرست آن را امام خمینی تعیین کرده طنز سیاسی بنویسی کاری نبود که از هر که برآید ولی صابری فومنی انجام داد و «گل آقا» فراتر از آن که خاطره توفیق را زنده می کرد یادآور امضای دهخدای بزرگ بود: "دخو" در دورانی که «چرند و پرند» را در روزنامۀ "صوراسرافیل" مینوشت.
خیلیها نمیدانستند نام اصلی «گلآقا» چیست و لو هم نمیداد مگر مواقعی که در همان ستون جدی مینوشت و لوگو نداشت اما مشخص شد که او کیست.
با این حال تصویری از او منتشر نمیشد و فراموش نمیکنم که اول بار وقتی در یکی از جلسات ماهانۀ خانۀ عمویم او را از نزدیک دیدم مدام آن جثۀ کوچک با ظاهر غیر حزباللهی و ریش تراشیده و با لهجۀ گیلکی را ورانداز میکردم و نمیتوانستم باور کنم گلآقا هم او باشد و بعدتر که به خاطر فعالیتی که در کار گل و گیاه داشتم به خانۀ او بالای پل صدر در خیابان شریعتی رفتم او را صمیمیتر هم یافتم و وقتی دانست نه به اندازۀ او اما اهل ادبیات هم هستم حرفهامان بیشتر گل انداخت خاصه درست در یکی از روزهای عید نوروز 1368 که هر دو از خبر استعفا یا برکناری آیتالله منتظری شوکه شده بودیم و کار به سخن گفتن از سیاست هم کشید و با این که 24 سالی بزرگتر بود اختلاف سنی زیادی حس نمیکردم. از گل و گیاه و فضای سبز به شعر و ادبیات تا مطبوعات و روزنامهنگاری و البته سیاست و انطباق تصویر گلآقایی که در نوشتهها میشناختم با آن کاراکتر ذهن مرا درگیر کرده بود.
گلآقا اما بیش از آن که یادآور آن ستون باشد به خاطر «مجلۀ گلآقا» بر سر زبانها افتاد. نشریه ای با حال و هوای "توفیق" که 6 سال بعد از راهاندازی آن ستون و اول آبان 1369 با شمارگان صد هزار نسخه به قیمت 15 تومان روی دکه رفت و به سرعت به فروش رسید و به چاپ دوم و شاید سوم رسید و تجدید چاپ شد. صابری البته مجله را با همکاری مرتضی فرجیان راه انداخت اما چنان با صابری شناخته میشد که پایان همکاری آن دو چندان که تصور میشد سر و صدا نکرد. هر چند به خاطره ای تلخ بدل شد و برخی معتقدند در حق مرحوم فرجیان جفا شد.
غم بزرگ زندگی او البته از دست دادن فرزند جوان خود -آرش- در سانحۀ رانندگی بود و نمی دانم چرا بزرگان ادبی ما که به سوگ فرزند نشسته اند کم نیستند. با این حال همین که ذوق او در پی این سوگ مرد افکن نخشکید و دوباره نوشت، کاری ساده نبود و حالا زندگی او بیش از پیش «پوپک» بود که برای روشن نگاه داشتن چراغ گل آقا پس از پدر کوشید اما او هم یک جا متوقف کرد چون زمانه، دیگر شده بود.
گلآقا در تمام دهۀ 70 نشریهای مهم و خواندنی و تأثیرگذار بود که مطالب آن نقل میشد و از توقیفهای 1379 نیز جان به در برد اما دو سال بعد در دوم آبان 1381 و در دوازدهمین سالگرد تولد مجله خود صابری تصمیم به توقف انتشار گرفت و این بار امضای نوشتۀ او نه گلآقا بود نه شاغلام و نه غضنفر (شخصیتهایی که خلق کرده بود تا نمایندگان تیپهای مختلف اجتماعی باشند) بلکه امضا کرد: صابری فومنی. یعنی پایان و خداحافظ!
او هیچگاه دلیل توقف انتشار نشریهای را که به یک نهاد تبدیل شده بود اعلام نکرد اما همان موقع برخی حدس زدند پس از دوم خرداد 76 و در پی ظهور طنزنویسانی چون سید ابراهیم نبوی ذائقۀ مردم تغییر کرده بود و نه میتوانست مانند آنها باشد و نه شکل گذشته مخاطبان را سیراب می کرد ولی دلیل اصلی چیز دیگری بود. این که انتظار داشت نه تنها تحمل شود بلکه او را قدر بدانند که توجه مردم را به داخل جلب کرده ولی حاکمیت و سلیقه ها چندان دوپاره شده بود که اعتماد سابق به او هم زایل شده بود.
انکار نمیکرد که ایفای نقش سوپاپ برای جلوگیری از انفجار اجتماعی بد نیست ولی وقتی آدمی با مشخصات سعید مرتضوی به جان مطبوعات افتاده بود نه میشد با او در افتاد و نه نادیدهاش گرفت و ادامۀ انتشار عملا ممکن نبود. اگر از نهادهای غیر دولتی انتقاد میکرد چه بسا سراغ او میآمدند و اگر از خاتمی با اقتدارگرایان همسو میشد. در این فضا گویا حسن حبیبی که حامی و در عین حال سوژۀ گلآقا بود توصیه کرد فتیله را پایین بکشد.
این احتمال هم جدی است که وقتی شنید به سرطان مبتلاست نمیتوانست ادامه دهد و کمتر از دوسال بعد درگذشت. جالب این که مشهورترین جمله دربارۀ گلآقا سخنی است که هرگز نگفت و ننوشت: "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق!"
در آستانۀ دوم خرداد 1376 این شایعه به شکلی بسیار گسترده پیچید که گلآقا نوشته "بنویسید خاتمی بخوانید ناطق" یعنی قرار نیست آرا درست شمرده شود حال آن که چنین جملهای را ننوشته بود اما ضربالمثل و به گلآقا منتسب شد.
در دوران "دو کلمه حرف حساب" روزنامۀ اطلاعات و بعد از آن که رهبران نهضت آزادی را افراد مسلحی ربودند و گویا شبه تیربارانی دروغین به قصد ترساندن برای آنان ترتیب دادند این خبر در رسانه ها قابل نقل نبود و از اینترنت و کانال تلگرامی و شبکۀ ماهوارهای هم البته خبری نبود اما گلآقا در قالب طنز نوشت که "شاغلام پیشنهاد داد دسته جمعی به بهشتزهرا برویم و زیارت اهل قبور کنیم و گفتیم: نه! خطرناک است. مگر نشنیدهای که میزنند؟ شاغلام پاسخ میدهد ولی ما پنج نفریم در حالی که آنها 9 نفر بودند. گل آقا هم میگوید: درست است ولی آنها اول میزنند بعد میشمرند!"
از ویژگیهای صابری این بود که نثری بسیار فاخر داشت و با ادبیات کلاسیک و معاصر نیک آشنا بود و بیشک برخی از نوشتههای او در کتابهای درسی به عنوان نمونۀ نثر پیراسته قابل درج و تدریس است اگر ذوقی مانده باشد. کافی است اشاره شود که وجه ادبی منحصر به خود صابری هم نبود.تا جایی که ابوالفضل زرویی نصرآباد یکی از بالیدگان گل آقاست که او هم ناباورانه چشم از جهان بست و از بیشتر ویژگیهای صابری برخوردار بود و راز توقف انتشار گل آقا را هم او فاش کرد وقتی صابری رفته و خود نیز با مرگ دست و پنجه نرم می کرد.
الگوی اصلی گلآقا اما نه توفیقها که علی اکبرخان دهخدا بود. مشروطهخواه، اهل ادبیات، نویسنده، ملی، روزنامهنگار و البته فرهنگنویس و صابری فومنی فرصتی برای انجام این آخری پیدا نکرد.
از خاطرات قابل توجه کیومرث صابری یکی این بود که چند ماه مانده به درگذشت امام خمینی همراه با مرحوم دعایی به دیدار رهبر فقید انقلاب میرود. در حالی که بعد از قبول قطعنامه 598 و تعبیر جام زهر تمام دیدارهای عمومی امام لغو شده بود و به خاطر آن و نیز بیماری سرحال نبود و صابری میگوید بسیار خسته و حتی افسرده به نظر میرسید و نگاهمان نمیکرد و دعایی گفت: پس ما برویم چون شما نگاه مان هم نمیکنید ولی آقا! این آقا گلآقاست ها و تا امام نام او را شنید نگاهی کرد و لبخند زد و خندید.
آدمهایی چون کیومرث صابری فومنی در گذر زمان بیشتر شناخته میشوند و در این 20 سال عیار او روشنتر شده است و نثر او همچنان گواه است. نثری که جا دارد در کتاب های درسی بیاید بلکه دانش آموزان هم از این همه ملولی کتاب های درسی به درآیند.
---------------------
* طرح نمایه از هادی حیدری کارتونیست برجستۀ مطبوعات که خود از دست پروردگان و همکاران گل آقا بوده و در این 20 سال هیچ گاه از یاد او فرونکاسته.