(تصاویر) کودتای ۲۸ مرداد
تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۸۱۸۲۸۱
فرارو- در روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در پی موفقیت کودتا و سقوط کابینه دوم دولت ملی دکتر مصدق، سرلشکر فضلالله زاهدی عهدهدار تشکیل کابینه جدید شد.
کودتای ۲۸ مرداد یکی از حوادث سرنوشتساز در تاریخ معاصر ایران بود که در دوازدهمین سال حکومت پهلوی دوم به وقوع پیوست و سبب تثبیت حاکمیت او تا ربع قرن دیگر شد. تابستان سال ۱۳۲۰ در میانه جنگ جهانی دوم، نیروهای بریتانیا و شوروی وارد ایران شدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در فاصله سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰، یعنی دهه اول سلطنت محمدرضا شاه، حدود پانزده بار نخستوزیر عوض شد؛ افرادی چون احمد قوامالسلطنه، علی سهیلی، محمد ساعد، ابراهیم حکیمالممالک و عبدالحسین هژیر در این دوران به مقام نخستوزیری رسیدند.
از سوی دیگر، با پایان جنگ دوم جهانی جنبشهای استقلالطلب در دنیا رو به گسترش بودند و در ایران نیز نگاه ملیگرایانه جایگاه ویژهای در سیاست پیدا میکرد. در همین شرایط بود که جبهه ملی ایران در سال ۱۳۲۷، با ائتلاف طیف گستردهای از نیروهای سیاسی که شاید تنها در نگاه ملیگرایانه خویش مشترک بودند، تأسیس شد. یکی از پایههای اصلی این جبهه دکتر محمد مصدق بود. رویارویی دکتر مصدق با بریتانیا در آغاز دهه ۳۰ خورشیدی موضوع تازهای نبود. سال ۱۳۰۲، در دوره تصدی وزارت امورخارجه در کابینه مشیرالدوله نیز مصدق با آنچه بریتانیا منافع خود در ایران میدانست، به مخالفت پرداخته بود. بلافاصله پس از مشیرالدوله، رضاخان سردار سپه به نخستوزیری رسید و مصدق از قدرت فاصله گرفت.
ظهور مجدد و مؤثر مصدق در عرصه سیاست ایران تنها پس از اشغال کشور و برکناری رضاشاه از سلطنت ممکن شد. در اولین انتخابات پس از رضاشاه (دوره چهاردهم مجلس شورای ملی)، مصدق بیشترین رأی را در تهران کسب کرد و با تلاش او طرحی در مجلس تصویب شد که به دولت اجازه نمیداد در حین اشغال در مورد نفت با خارجیها مذاکره کند. یکی از نقاط مهم حیات سیاسی مصدق انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی بود که اعتراض به وقوع تقلبهای گسترده در آن، برخی ملیگرایان و مخالفان دربار را بیش از پیش به هم نزدیک کرد. جبهه ملی نیز به کمک معترضانی چون محمد مصدق، حسین مکی و مظفر بقایی تأسیس شد که ورودشان به مجلس شانزدهم (در دور دوم انتخابات) راه را برای تصویب طرح ملی شدن صنعت نفت هموار کرد و سرانجام به رهبری مصدق، ملی شدن نفت ایران از طرح به قانون بدل شد. جو میهنپرستی و بیگانهستیزی در ایران بالا گرفته بود و ترور نخستوزیر وقت، سپهبد حاجعلی رزمآرا توسط فدائیان اسلام زنگ خطر دیگری بود هم برای شاه، هم برای کسانی که «خائن» و «مزدور بیگانه» نامیده میشدند. حسین علاء هم که به جای نخستوزیر مقتول نشست، چارهای جز برخاستن زود هنگام و سپردن کرسی وزارت به مصدق نیافت.
دغدغه و برنامه اصلی دولت مصدق به اجرا درآوردن قانون ملی شدن صنعت نفت بود. از آن پس مذاکرات پی در پی بریتانیاییها و میانجیگری امریکاییها بینتیجه ماند و حتی شکایت انگلیس به دیوان لاهه و شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز تأثیری بر روند ملی شدن نفت ایران نگذاشت. مصدق در لاهه و نیویورک به دفاع از حق مالکیت مردم بر منابع سرزمین خود پرداخت.
پس از تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در ایران دکتر مصدق به نخستوزیری رسید. او برنامه خود را اجرای این قانون (و نیز اصلاح قانون انتخابات) اعلام کرد. مذاکرات با شرکت نفت ایران و انگلیس شروع شد. شرکت نفت آماده پذیرش ملی شدن نفت ایران نبود و همچنان بر ادامه قرارداد ۱۹۳۳ اصرار داشت. دکتر مصدق از شرکت نفت ایران و انگلیس خلع ید کرد و کارشناسان و مدیران این شرکت ناچار از ترک ایران شدند. دولت بریتانیا از ایران به شورای امنیت شکایت کرد. شورا رسیدگی به این شکایت را به دیوان بینالمللی لاهه ارجاع کرد. دکتر مصدق دادگاه بینالمللی را برای رسیدگی به این مساله که امری مربوط به حق حاکمیت ایران بود صالح ندانست. دیوان نیز بالاخره به عدم صلاحیت خود رای داد. بدین ترتیب بریتانیا و شرکت نفت نتوانستند از مجراهای قانونی بینالمللی با ملی شدن نفت ایران مقابله کنند.
پس از برگزاری انتخابات دوره هفدهم و افتتاح مجلس شورای ملی و بازگشت دکتر مصدق از دادگاه لاهه و در بحبوحه مبارزات نهضت ملی شدن نفت، با وجود اظهار تمایل اکثریت نمایندگان مجلس جدید به نخستوزیری مجدد دکتر مصدق، ناگهان وی از سمت خود استعفا داد. علت این امر کارشکنیهای اقلیت مجلس، تحت رهبری سیدحسن امامی، عدم ابراز تمایل مجلس سنا به زمامداری دکتر مصدق و اختلاف بر سر درخواست اختیارات بیشتر برای نخستوزیر بود.
مصدق مصمم بود اختیار تعیین وزیر جنگ را از شاه بگیرد «تا دخالت دربار در آن کم شود و کارها در جهت صلاح کشور پیشرفت کند....» واکنش شاه در برابر این پیشنهاد چنین بود: «پس بگویید من چمدان خود را ببندم و از این مملکت بروم.» مصدق در پاسخ فوراً گفت که در این صورت استعفا خواهد داد. شاه از دادن مقام وزارت جنگ به نخستوزیر امتناع کرد، دکتر مصدق استعفا داد و احمد قوام به نخستوزیری رسید. این وضعیت اما پایدار نماند چرا که قیام مردم در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ زمینههای لازم برای نخستوزیری مجدد دکتر محمد مصدق را فراهم ساخت. این دومین دوره حکومت مصدق بود. وی در طی ۱۵ ماه از اردیبهشت ۱۳۳۰ تا ۲۵ تیرماه ۱۳۳۱ توانسته بود حقانیت ایران را در مجامع بینالمللی در خصوص ملی شدن صنعت نفت اثبات نماید، اما در همان مقطع با توطئههای بزرگی از جانب دولتهایی که دستشان از منابع نفتی و سرمایههای مردم ایران کوتاه شده بود مواجه گردید.
دکتر مصدق توانست در مقابل این فشارها نیز مقاومت کند. با رفراندم و انحلال مجلس دیگر معلوم بود که مخالفان باید دست از اقدامات قانونی بردارند و رودررو مصدق را ساقط کند. اما در همین مورد هم آنان سعی در حفظ ظاهری قانونی داشتند و با همراه کردن شاه، دستخطهایی از او برای عزل دکتر مصدق و نصب سرلشکر زاهدی به نخستوزیری گرفتند. دکتر مصدق که صدور فرمان عزل را خلاف روح قانون اساسی و حکومت مشروطه میدانست از قبول آن سرباز زد و مخالفان دست به کودتا زدند.
در روز ۲۵ مرداد با ناکام ماندن کودتای نظامیان، شاه به خارج از کشور فرار کرد. با این رویداد مصدق و اطرافیانش تصور کردند خطر برطرف شده است. یک روز قبل از وقوع کودتای دوم یعنی در ۲۷ مرداد ۱۳۳۲ آیتالله کاشانی در نامهای به مصدق از قطعی بودن کودتایی دیگر خبر داد.
آنچنان که بعدها در اسناد سازمان جاسوسی آمریکا منتشر شد طرح کودتا که به نام رمز «آژاکس» خوانده شد، پس از انتخاب چرچیل به نخستوزیری انگلیس در مهر ۱۳۳۱ تهیه شد و انتخاب آیزنهاور به ریاست جمهوری امریکا در ماه آبان همان سال به پیشبرد این طرح در ایران کمک شایانی کرد. این طرح مشترک با کمک عواملی در داخل ایران از جمله برادران رشیدیان، ذوالفقاریها و دیگر جریانهای وابسته به انگلیس و امریکا که از مرتبطین فعال دربار محمدرضا پهلوی بودند به اجرا گذاشته شد. تا پیش از انتخابات آمریکا مقامات انگلیسی طرح آژاکس را به یاری دو تن از بلندپایگان سازمان «سیا» از جمله کرمیت (کیم) روزولت و آلن دالس به پیش برده بودند، اما آن را تا آغاز دوران ریاست جمهوری آیزنهاور مسکوت گذارده بودند. طرح مزبور، دو هفته پس از آغاز ریاستجمهوری آیزنهاور یعنی از روز ۱۴ بهمن ۱۳۳۱ که یک هیأت انگلیسی برای اجرایی کردن طرح به ملاقات جان فوستر دالس وزیر خارجه آمریکا و برادرش آلن دالس رئیس سازمان «سیا» به واشنگتن رفت، لازمالاجرا شد.
در خرداد ۱۳۳۲ مصدق در نامهای به آیزنهاور رئیسجمهور آمریکا از همراهی آن کشور با سیاستهای خصمانه انگلستان گلایه کرد. غافل از آنکه این نامه ۴ روز پس از تشکیل جلسهای در وزارت خارجه آمریکا برای تهیه مقدمات کودتا و براندازی حکومت مصدق به دست آیزنهاور رسید. آیزنهاور نیز پاسخ نامه را تعمداً یک ماه به تأخیر انداخت تا عملیات آژاکس، روال برنامهریزی شده خود را طی کند.
کودتای دوم بدون مقاومت مردمی و دخالت احزابی چون حزب توده که از قدرت نظامی سازمان افسرانش بهره میبرد، در عرض چند ساعت به پیروزی رسید و سرلشکر زاهدی نخستوزیر شد. از جمله بازوهای اجرای کودتا و کانونهای مهم مخالفت و توطئه علیه دولت مصدق، نظامیان بودند که در کانون افسران بازنشسته به رهبری فضلالله زاهدی هدایت میشدند.
سرتیپ نادر باتمانقیلچ، سرتیپ حسین آزموده، سرتیپ عباس فرزانگان، سرگرد پرویز خسروانی، هدایتالله گیلانشاه، منصورپور، سرتیپ عباس گرزن، سرهنگ عزیز امیررحیمی، سرهنگ نعمتالله نصیری و سرهنگ امیری از نظامیانی بودند که نقش بسیار تعیینکنندهای در کودتا داشتند.
بیشتر عناصر نظامی و انتظامی که در دستگاه دولت مصدق بودند، دوطرفه بازی میکردند؛ ازجمله سرهنگ اشرفی فرماندار نظامی تهران، سرتیپ مدبر رئیس شهربانی و نادری رئیس کارآگاهی شهربانی ظاهراً منتسب به دستگاه مصدق بودند ولی در شروع کودتا، نقش بسیار حساسی ایفا کردند. از همه مهمتر سرتیپ تیمور بختیار، فرمانده منطقه کرمانشاه بود که از مخالفان سرسخت دولت ملی مصدق شمرده میشد؛ به همین علت پس از کودتای ۲۸ مرداد، گروهی از نظامیان که در کودتا شرکت کرده بودند و نیز نقش فعالی داشتند، به سمتها و پستهای بالای نظامی رسیدند.
از سوی دیگر برادران رشیدیان (اسدالله، سیفالله و قدرتالله) نیز در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نقش عمدهای ایفا کردند. این سه برادر، صاحب چندین بانک و شرکت بزرگ تجاری بودند و در شهرکسازی با شاه و برادرانش همکاری میکردند؛ بهگونهای که در شهرک گلساردشت، با بنیاد پهلوی ۲۰ درصد مشارکت داشتند. درواقع، برادران رشیدیان، عوامل عمده بریتانیا در ایران بودند که انگلیسیها از طریق آنها تلاشهای خود را برای ایجاد اختلاف بین سران جبهه ملی آغاز کرده بودند.
از دیگر عوامل اجرایی بسیار مهم کودتا چماقدارانی بودند که با تحریک افراد ساده و بازاری، تظاهراتی را در کوچهها و خیابانها به راه میانداختند و به طرفداری از شاه و دولت زاهدی، شعار سر میدادند. این افراد در روز ۲۸ مرداد در سبزهمیدان و خیابان ارگ، پس از بستن بازار، در دستههای سیچهل نفری به بانکها و وزارتخانهها حمله کرده و عکسهای شاه را به در و دیوار چسباندند و بعد سراغ روزنامههای طرفدار دولت مصدق، تودهایها و ادارهها رفتند و آنها را آتش زدند. این گروه پس از ورود شاه نیز برای مراسم استقبال، پیشقدم بودند و او را تا کاخ همراهی کردند.
ازجمله ابزارهای بسیار مهم برای زمینهسازی کودتا و آمادهسازی افکار عمومی برای پذیرش کودتا، مطبوعات بود که از آنها بهعنوان «عوامل ویژه» یاد میشود. حملات مطبوعات به مصدق ابعاد جدید و خطرناکی مییافت و وی را به دلیل اجازه فعالیت به حزب توده به داشتن ارتباطهای کمونیستی و به خاطر شعار مشهورش مبنی بر اینکه «شاه باید سلطنت کند نه حکومت» به نقشهکشی برای برانداختن تاج و تخت سلطنت متهم میکردند. طی روزهای دهه سوم مرداد ۱۳۳۲، نشریههای حزب توده، «شهباز» و «به سوی آینده» وقوع کودتا را هشدار میدادند اما کسی به این هشدارها توجه نمیکرد.
با وجود همراهی آیتالله کاشانی با مصدق در جریان ملی شدن صنعت نفت که اوج آن به واقعه ۳۰ تیر انجامید، بهتدریج بین این دو، اختلاف ریشهداری روی داد، بهگونهای که وقتی دکتر مصدق تقاضا کرد که لایحه اختیارات او برای ۶ ماه تمدید شود، این بار کاشانی در مقام ریاست مجلس، نامههای تندی نوشت و این اختیارات را خلاف قانون اساسی اعلام داشت و به مصدق اعتراض کرد.
در واقعه نهم اسفند ۱۳۳۱ که شاه میخواست از کشور خارج شود، با مخالفت دستههای زیادی ازجمله کاشانی روبهرو شد. این بار آیتالله کاشانی و محمد بهبهانی با هم توافق کردند از خروج شاه جلوگیری کنند و طی نامهای به شاه، خروج وی را از کشور، امری بزرگ برشمردند و او را از این مسافرت منع کردند. وقتی شاه از مسافرت خود انصراف داد، مصدق از دربار رفت و برای انحلال مجلس به همهپرسی روی آورد. کاشانی و دوستان نزدیک مصدق از قبیل حائریزاده، مکی و دکتر بقایی با مخالفان مصدق همکاری کردند و کاشانی نامه تندی به مصدق نوشت که: «... حضرت نخستوزیر، دکتر مصدق دام اقباله؛ عرض میشود اگرچه امکانی برای عرایضم نماند؛ ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام، بالاتر از احساسات شخصی است و علیرغم غرضورزیهای تبلیغاتی، شما، خودتان بهتر از هرکس میدانید که همّ و غمّ، در نگهداری دولت جنابعالی است و خودتان به بقای آن مایل نیستید. از تجربیات روی کار آمدن قوام و لجبازیهای اخیر، بر من مسلم است که میخواهید، مانند سیام تیرماه، یک بار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید. ترس مرا در عدم اجرای رفراندوم نشنیدید....»
مصدق که دیگر هیچگونه رابطهای با دوستان نزدیک خود و بهخصوص آیتالله کاشانی نداشت، جوابی بسیار سرد به این شرح به آیتالله کاشانی داد: «اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم والسلام....» طبیعی بود که با این روابط سرد، همکاری مصدق و کاشانی پایان یافته بود. همین امر نقش مهمی در سقوط مصدق ایفا کرد.
از دیگر عوامل داخلی کودتای ۲۸ مرداد، گروهی از سیاستمداران معروف ایرانی و هوادار بریتانیا بودند، ازجمله این افراد سیدضیاءالدین طباطبایی بود که بریتانیا تلاش میکرد زمینههای نخستوزیری او را فراهم کند. انگلیسیها حتی پیش از آنکه مصدق زمام امور را به دست گیرد، شاه را برای نخستوزیری سیدضیاءالدین، زیر فشار گذاشته بودند. شاه ظاهراً با این امر موافق بود و در همان موقع که مجلس، مصدق را برای نخستوزیری معرفی کرد، با سیدضیاءالدین دراین باره درحال گفتوگو بود. از دیگر این افراد، جمال امامی بود که رهبری فراکسیون طرفدار انگلیس را در مجلس برعهده داشت؛ در واقع، تلاشهای جمال امامی و فراکسیون هوادارش برای مختل ساختن مجلس بود.
با پیروزی کودتا که با امکانات مالی بریتانیا و آمریکا و حضور عوامل داخلی در صحنه به انجام رسید، شاه دوباره به کشور بازگشت. تقریبا تمامی مدیران و کارگزاران دولت مصدق بازداشت شدند. برخی مثل دکتر فاطمی به اعدام محکوم شدند و دیگرانی به زندان. در این میان اعضای فعال حزب توده نیز دستگیر و برخی افسران تودهای اعدام شدند. سران حزب نیز به خارج از کشور گریختند.
دولت روسیه طلاهایی را که در نهایت مضیقه و احتیاج دولت مصدق، به او برنگردانده بود، پس از کودتا به دولت زاهدی تحویل داد. خود مصدق نیز دستگیر و در یک دادگاه فرمایشی به ۳ سال زندان محکوم گردید. وی پس از پایان دوران حبس نیز تا آخر عمر به احمد آباد تبعید شد و در حصر خانگی بسر برد. مقاومت اما همچنان ادامه داشت و چندی بعد، روحانیون و اساتید دانشگاه و بعضی شخصیتها، تشکلی به نام «نهضت مقاومت ملی» به وجود آوردند که با نظر مثبت دکتر مصدق به یکی از بزرگترین نهضتهای سیاسی در سالهای بعد تبدیل شد.
تظاهرات کارگران شرکت نفت ایران و انگلیس در اعتراض به پایین بودن دستمزد علیه دولت بریتانیا. تاریخ نامعلوم تظاهرات کارگران شرکت نفت ایران و انگلیس در اعتراض به پایین بودن دستمزد علیه دولت بریتانیا. تاریخ نامعلوم سخنرانی مصدق در مقابل مجلس شورای ملی درباره لزوم ملی شدن صنعت نفت. شهریور سال 1330 تظاهرات حامیان دکتر مصدق در برابر مجلس شورای ملی پس از اعلام شکایت دولت بریتانیا از ایران. مهر 1330 تظاهرات حامیان دکتر مصدق در خیابان های تهران. 30 تیر 1331 طرفداران دکتر مصدق پس از به خشونت کشیده شدن تظاهرات در حمایت از وی. 30 تیر 1331 حامیان دکتر مصدق تصویر بزرگ او را در تجمع مقابل مجلس بالا می برند. اسفند 1331 تجمع حامیان دکتر مصدق پس از قیام 30 تیر و بازگشت وی به قدرت. اسفند 1331 گفتگوی مصدق با "آریل هریمن" فرستاده ویژه ترومن رئیس جمهور امریکا برای میانجی گری در قضیه ملی شدن نفت. 24 تیرماه 1330 مصدق، هریمن و مترجم او در مذاکرات بی نتیجه برای میانجی گری در اختلاف مصدق و دولت انگلیس در قضیه ملی شدن نفت. 24 تیرماه 1330 تظاهرات هواردان شاه و مخالف مصدق در خیابان های تهران. اسفند 1331 تجمع هوادارن شاه و مخالفان مصدق در مقابل مجلس شورای ملی. اسفند 1331 تجمع هوادارن ملی شدن صنعت نفت در تهران. تاریخ نامعلوم اوباش تهران به سرکردگی شعبان جعفری در مقابل خانه دکتر مصدق. 28 مرداد 1332 شعبان جعفری و دار و دسته او در خیابانهای تهران. 28 مرداد 1332 عکسی که گفته می شود از لحظه ورود نیروهای مسلح ارتش به خانه دکتر مصدق گرفته شده است. 28 مرداد 1332 منزل دکتر مصدق پس از یورش ارتش تحت امر زاهدی. 28 مرداد سال 1332 آتش زدن کیوسک روزنامه فروشی در خیابانهای تهران به دست هوادارن شاه. 28 مرداد 1332 پاک کردن دیوارها از شعارهای ضد شاه و امریکا به دستور زاهدی؛ در این عکس مرد شعار "یانکی به خانه برگرد" را پاک می کند. 1 شهریور 1332 حمله چماق داران به حامیان نخست وزیر در روز کودتا. 28 مرداد 1332 تانک های ارتش پس از کودتا در خیابان های تهران. 28 مرداد 1332 هواداران شاه سوار بر تانک ارتش در خیابان های تهران. 28 مرداد 1332 تانک ارتش در خیابان های تهران. 28 مرداد 1332 تانک های ارتش در خیابان های تهران در انتظار ورود شاه. 1شهریور 1332 استقرار صفی از تانک های ارتش پیش از ورود شاه به ایران. 1 شهریور 1332 ساعات اولیه پس از انجام کودتا؛ زاهدی در دفتر شهربانی تلگراف موفقیت عملیات را برای شاه می نویسد. 28 مرداد 1332 فرمان شاه مبنی بر انتصاب فضلاله زاهدی به مقام نخست وزیری (دستور شاه برای کودتا) ساعات اولیه پس از انجام کودتا؛ زاهدی در دفتر شهربانی تلگراف موفقیت عملیات را برای شاه می نویسد. 28 مرداد 1332 محمدرضا پهلوی در لحظه دریافت خبر موفقیت زاهدی در رم؛ شاه در جریان عملیات ابتدا به کلاردشت و رامسر و سپس با هواپیما به بغداد و رم پرواز کرد. 28 مرداد 1332 محمدرضا پهلوی و ثریا در فرودگاه رم در حال بازگشت به ایران. 1 شهریور 1332 کیم روزولت فرمانده عملیات آژاکس. تاریخ عکس نامعلوم استقبال از محمدرضا پهلوی در فرودگاه تهران. 1 شهریور 1332 استقبال از محمدرضا پهلوی در فرودگاه تهران؛ او با یک فروند هواپیمای هلندی از رم به تهران بازگشت. 1 شهریور 1332 بازگشت محمدرضا پهلوی به تهران. 1 شهریور 1332 محمدرضاپهلوی پیش از بازگشت به ایران. مرداد 1332 استقبال افسران ارتش از شاه پس از بازگشت به ایران. 1شهریور 1332 استقبال از شاه پس از بازگشت به ایران. 1 شهریور 1332 ژنرال "مک کلور" (سمت چپ) مستشار نظامی امریکا در هیات استقبال از محمدرضاشاه در فرودگاه. 1 شهریور 1332 قربانی کردن گاو در جریان استقبال از محمدرضاشاه پس از بازگشت به ایران. 1شهریور 1332 مصدق پس از کودتای 28 مرداد و در دادگاه نظامی؛ او در این دادگاه به سه سال حبس مجرد (انفرادی) محکوم شد.منبع: فرارو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۸۱۸۲۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حمایت ساواک از حسینیه ارشاد؟!
آیا چنانکه دکتر سید حسین نصر، رئیس دفتر فرح پهلوی در سالهای پیش از انقلاب ادعا کرده «پولهای حسینیه ارشاد توسط سازمان امنیت میآمد»؟ او که خود میگوید به دلیل مواضع دکتر علی شریعتی از مسئولیت مشاوره حسینیه ارشاد کنارهگیری کرده بود، در ویدئویی که اخیراً بازنشر شده، مدعی است مصالح ساخت این حسینیه که گران بود، با کمک سازمان امنیت فراهم میشد.
به گزارش ایسنا به نقل از پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اما در اسناد باقیمانده از ساواک نه تنها نشانهای از حمایت مالی و مادی از حسینیه ارشاد نیست، بلکه آنچه صراحتاً در مکاتبات این سازمان آمده، تلاش برای کسب اطلاع از منابع درآمدی حسینیه است.
۴ سال پس از احداث حسینیه ارشاد، ناصر مقدم مدیرکل وقت اداره سوم ساواک در نامهای به ساواک تهران، خواستار دستور تحقیق درباره محل درآمد و مخارج آنجا شد:
«به ریاست ساواک تهران (ه ۳)
از اداره کل سوم (۳۱۶)
درباره حسینیه ارشاد
پیرو ۳۱۶/۸۴۰۸۴- ۴۷/۸/۲۵
یک بررسی و برآورد اجمالی نشان میدهد بطور متوسط سالیانه دو میلیون (/۲۰۰۰۰۰۰) ریال هزینه اداره حسینیه مزبور میباشد که با در نظر گرفتن مدت زمان فعالیت این حسینیه مبلغ قابل توجهی خواهد بود که تأمین مخارج مذکور خارج از امکانات مؤسسین و گردانندگان آن میباشد علیهذا با توجه به اینکه مؤسسه فوق محل درآمدی ندارد و از طرفی دلایل و مدارکی که نشان دهد هزینه موصوف از طریق پرداخت سهم امام و سهم سادات و غیره تأمین میگردد موجود نیست و اصولاً هم نمیتواند از این طریق تأمین شود، خواهشمند است دستور فرمائید سریعاً در مورد محل درآمد مخارج حسینیه ارشاد تحقیقات لازم معمول و نتیجه را منعکس سازند. ضمنا تعیین و اعلام نمایند هزینه ساختمان آن که حدود مبلغ هشتاد میلیون ریال میباشد از چه محلی تامین گردیده است. مدیرکل اداره سوم - مقدم۴۸/۷/۱»
هزینه اداره سالانه ۲۰۰ هزار تومانی حسینیه ارشاد چند روز قبل از ارسال آن نامه، در گزارش اداره کل سوم ساواک قید شده بود:
«از ۳۱۶
تاریخ ۴۸/۶/۲۶
گزارش
درباره حسینیه ارشاد
محترما" معروض میدارد.
مؤسسه فوقالذکر در سال ۴۴ ساختمان آن آغاز و از سالهای ۴۵-۴۶ با کسب مجوز قانونی شروع به فعالیت نموده است. این مؤسسه در خیابان قدیم شمیران بالای سهراه ضرابخانه ایستگاه چاله هرز واقع و دارای ۴۲۰۰ متر مربع زیربنا که با روش نوین و با مبلمانی که مجهز بوسایل کافی سمعی و بصری میباشد ساخته شده است. سالن کنفرانس و سخنرانی آن ۲۰۰۰ نفر گنجایش دارد و سخنرانیها بلافاصله به سه زبان فرانسه - عربی - انگلیسی ترجمه میشود. هزینه ایجاد این مؤسسه بالغ بر هشت میلیون تومان شده و هزینه اداره آن ۲۰۰ هزار تومان در سال میباشد.
طبق اساسنامه موجود مؤسسین و گردانندگان مؤسسه مزبور سه نفر به اسامی: دکتر عبدالحسین علیآبادی دادستان دیوانعالی کشور، محمد همایون رئیس شرکت پلار، ناصر میناچی مقدم وکیل دادگستری میباشند که سه نفر مزبور فاقد سابقه مضره هستند لیکن شهربانی کل کشور بجای دکترعبدالحسین علیآبادی شخصی را به نام مرتضی مطهری که دارای سابقه بازداشتی میباشد یکی از مؤسسین حسینیه ارشاد معرفی کرده است.
در بولتن ویژه ساواک که یک هفته پس از تعطیلی حسینیه ارشاد با قید «سرّی» منتشر شد، تصریح شده است که حسینیه «دارای هیچگونه وابستگی به سازمان ملی یا دولتی مشخص نمیباشد و از سازمان اوقاف یا سایر سازمانهای دولتی کمک مالی دریافت نمینماید.»
در بولتن اشاره شده که «سخنران اصلی جلسات مذهبی حسینیه ارشاد دکتر علی شریعتی مزینانی میباشد که در سنوات گذشته مطالبی که جنبه مضره و خلاف مصالح مملکتی داشته باشد عنوان ننموده لکن بعضا در لفافه مطالبی دایر بر مقایسه سوسیالیزم و قوانین اسلامی عنوان کرده است…»
تنها سه ماه پس از این گزارش بود که ارتشبد نعمتالله نصیری، رئیس ساواک در نامهای به شهربانی کل کشور خواستار جمعآوری برخی کتابهای دکتر علی شریعتی با این بهانه میشود: «دکتر علی شریعتی مزینانی که از عناصر ناراحت و مخالف دولت میباشد و قبلاً با سخنرانی در حسینیه ارشاد و برخی از کانونهای دانشجویی مبادرت به ایراد سخنان تحریکآمیز مینمود…» (نگاه کنید به راستیآزمایی ادعای سید حسین نصر؛ بخش اول)
در قسمت نظریه این گزارش سرّی آمده که: «اگرچه مدارک مستندی وجود ندارد که حکایت از وجود رابطه مستقیم بین گردانندگان این مرکز با عناصر خرابکار و افراطی مذهبی بنماید، معهذا بعلت ضعف مدیریت گردانندگان حسینیه مذکور و رخنه برخی عناصر ناصالح در آن و بطور کلی جو مساعدی که در کانون مورد بحث به منظور برخورد افکار و عقاید مذهبی بوجود آمده، زمینه بسیار مساعدی را فراهم ساخته تا عناصر فرصتطلب از اجتماعات متشکله در این محل برای نشر و تبلیغ افکار و عقاید انحرافی خود در مواقع مقتضی بهرهبرداری نموده و در واقع بتدریج مرکز مورد بحث را بصورت محلی جهت برقراری ارتباطات مشکوک و پخش نشریات مضره و جلب جوانان سادهلوح در جهت گامگذاری در فعالیتهای مضره و خرابکارانه درآورند و بدین ترتیب حسینیه را از سیر به سمت هدف اصلی بازداشته و شرایطی بوجود آوردهاند که شبها با ایجاد خاموشی موقتی مبادرت به پخش اعلامیه مضره و تحریکآمیز مینمایند و بعضا با طرح مسائل به ظاهر مذهبی عقاید انحرافی و مسموم را به حاضرین تزریق میکنند…»
مکاتبات ساواک با دیگر ارگانها، بلکه گزارشهای داخلی آن نیز ادعای سید حسین نصر درباره حمایت سازمان اطلاعات و امنیت کشور از حسینیه ارشاد را نه تنها تائید نمیکند، بلکه طبق یکی از اسناد موجود، یک سال پس از تعطیلی حسینیه ارشاد، اداره کل سوم ساواک در گزارشی (۵۲/۸/۹) با توصیف این حسینیه به عنوان «کانون عناصر منحرف و وابسته به گروهها و دستههای مذهبی برانداز» و «سخنرانیهای دکتر علی شریعتی که در مایههای ضدیت با ارتجاع و خرافهگوییهای مذهبی ایراد و ضمناً دارای جنبههای تحریککننده هم بوده…»، اطلاع داد که ناصر میناچی «از گردانندگان اصلی حسینیه ارشاد… در بازجویی اخیر خود اظهار داشته که از مدتها قبل با سازمان اوقاف در زمینه افتتاح مجدد حسینیه ارشاد مذاکره نموده لیکن سازمان مزبور در این زمینه اقدام در خور توجهی انجام نداده و متعاقباً مشارالیه (ناصر میناچی مقدم) با دکتر نصر رئیس دانشگاه صنعتی آریامهر تماس برقرار کرده و پس از مذاکرات مفصل به این نتیجه رسیدهاند که بهترین راه استفاده صحیح از حسینیه موصوف بهرهبرداری از آن به صورت یک مرکز تحقیقات عالی علوم دینی میباشد…»
این ادعا نشان میدهد که نصر حتی پس از تعطیلی حسینیه ارشاد نیز با مسئولان آن در ارتباط بوده و نظر میداده است.
انتهای پیام