پنج دروغی که ترامپ درباره ایران می گوید
تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۸۲۶۳۹۰
در این مقاله آمده است :دروغ های دولت ترامپ در مورد ایران به حد توهین آمیزی مسخره به نظر می رسد این دروغ پردازی ها می تواند عواقب مهلکی را در پی داشته باشد؛ نباید فراموش کرد صدها هزار زن و مرد و کودک عراقی به علاوه بیش از 4400 سرباز امریکایی، به خاطر دروغ گویی جورج بوش از بین رفتند.
برای اجتناب از چنین فاجعه ای روزنامه نگاران وظیفه دارند واقعیت ها را بررسی کنند و دروغ ها را به چالش بکشند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دروغ اول: ایران سلاح هسته ای می سازد. دونالد ترامپ مکررا اظهار داشته ایران در جستجوی دست یابی به سلاح هسته ای است. وی همچنین ادعا کرده به زودی ایران به خطرناکترین تسلیحات جهان دست می یابد.
اگر منظور وی از این سخنان یک برنامه هسته ای منسجم و مطابق با قواعد و اصول ان پی تی باشد، این حرف درست است. اما سخن گفتن از برنامه تسلیحات هسته ای ایران، دروغ بزرگی است.
در سال 2007، جامعه اطلاعاتی امریکا گزارشی را در خصوص برنامه هسته ای ایران تهیه و اعلام داشت ایران به دنبال سلاح هسته ای نیست. بعدها جورج بوش در خاطرات خود عنوان داشت، با اطمینان تشخیص دادیم که ایران در پائیز 2003 برنامه تسلیحاتی خود را متوقف کرده است .
از آن زمان به بعد چیزی تغییر نکرده، در ژانویه سال جاری نیز مدیر جامعه اطلاعات ملی که منصوب ترامپ است، اجماع نظر 16 آژانس اطلاعاتی آمریكا را مورد تایید مجدد قرار داد و گفت همچنان ارزیابی می كنیم كه ایران فعالیتهای مهم تولید و توسعه سلاح های هسته ای را انجام نمی دهد.
دروغ دوم: ایران توافق هسته ای را نقض کرده است. دولت ترامپ در حالی ادعا می کند ایران به شرایط توافق پایبند نیست که پیش از این، خود با بیرون آمدن یک جانبه و اعمال مجدد تحریم های اقتصادی علیه ایران، توافق را نقض کرده بود.
اما سازمان دیده بان هسته ای آمریكا و آژانس بین المللی انرژی اتمی، پیش از این بیش از ده ها گزارش را منتشر كردند كه اعلام میداشت ایران كاملاً از شرایط توافق نامه پیروی می كند.حتی ژنرال گادی آیزنكوت، رئیس سابق ارتش اسرائیل، در مارس 2018 گفته بود این توافق با تمام کاستی ها، عملی بوده است.
ماه گذشته، وزیر امور خارجه ایران اعلام كرد ایران تعهدات برجامی خود را کاهش داده که این عمل، واکنش تند برخی کشورها و منقدان را به همراه داشت. اما اجازه بدهید شفاف باشیم: اقدام ایران، یکسال پس از خروج امریکا از برجام انجام گرفته است.
دروغ سوم: ایران حامی تروریسم است. ایران حامی حزب الله و حماسی است که میلیون ها فلسطینی و لبنانی، آن ها را گروه های مقاومت علیه اشغالگران اسرائیلی می دانند. همچنین اکثر قریب به اتفاق عملیات تروریستی توسط گروه های سنی مذهب مثل القاعده، داعش و.. رخ داده که مورد حمایت شیعیان نبوده اند.
براساس گزارش 2018 Global Terrorism Index، بیش از نیمی از مرگ های ناشی از تروریست ها در سراسر جهان نتیجه حملات چهار گروه: داعش، طالبان، شباب و بوکو حرام بوده است . کارشناسان تصدیق کردند که هیچ یک از این گروه ها مورد حمایت ایران نبوده اند.
اما بزرگترین رقیب منطقه ای ایران، عربستان سعودی به مسلح کردن، تأمین بودجه و تأمین پوشش ایدئولوژیک سلفی برای بسیاری از این جهادیان متهم شده است. حتی ترامپ نیز در جریان رقابت های انتخاباتی سال 2016 باظهار داشت چه کسی مرکز تجارت جهانی را منفجر کرد؟ عراقی ها نبودند، بلکه سعودی ها بودند. به عربستان سعودی نگاه کنید و اسناد را باز کنید.
دروغ چهارم: ایران با القاعده همکاری می کند. دولت ترامپ تلاش می کند با ایجاد یک اتحاد ساختگی میان ایران و القاعده راهی تازه ای برای توجیه برچسب "ملت شماره یک حامی تروریست" پیداکند. اما همانطور که تلاش بوش برای پیوند حکومت سکولار صدام با القاعده، دروغی بسیار گنگ بود. تلاش ترامپ برای ایجاد پیوند میان تروریست های القاعده با ایرانیان شیعه مذهب غیرقابل باور است.
دروغ پنجم: جنگ با ایران آسان خواهد بود. این شاید عجیب ترین دروغ تاریخ باشد. ترامپ تهدید کرده که حمله به ایران، پایان رسمی این کشور است. تام کاتن، دوست او در مجلس سنا پیش بینی کرده است که ایالات متحده می تواند تنها با دو حمله به تهران پیروز شود: "اولین حمله و آخرین حمله". چنین اظهاراتی پوچ و توهم آمیز است، ایران عراق نیست.همانطور که سرهنگ لری ویلکرسون، رئیس سابق ستاد کالین پاول گفته بود درگیری با جمهوری اسلامی وحشتناک خواهد بود.
منبع: الف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۸۲۶۳۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کالبدشکافی یک پیوند نامبارک
برنامه هستهای ایران ابتدا بالنفسه برای غرب حساسیتبرانگیز بود! با بی نتیجه ماندن مذاکرات به تدریج و بیش از پیش برنامه هستهای را به برنامه موشکی ارتباط دادند و حول محور اینکه این دو برنامه یک «هدف مشترک» دارند و آن هم ساخت و پرتاب کلاهک هستهایست تبلیغات گستردهای به راه انداختند. سپس با سوءاستفاده از اظهارات غیرضروری و حساسیتبرانگیز برخی اشخاص در داخل کشور در مورد «هولوکاست»، این بار فضا را مناسب دیدند تا «برنامه هستهای» و «برنامه موشکی» و «یهودستیزی» را به هم پیوند زنند و اینگونه القا کنند که هدف نهایی ایران از برنامه هستهای به پا کردن یک «هولوکاست» دیگر در منطقه است!
در نهایت هم اوج این امنیتیسازی را در قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت متبلور کردند و در متن قطعنامه نیز عباراتی گنجاندند که برای توجیه توسل به زور علیه ایران - با سوءتفسیر و برداشتی مغرضانه - قابل استناد باشد؛ و جالب اینکه این عبارات را نیز نه در مورد تاسیسات هستهای ایران که در مورد برنامه موشکی ایران بکار بردند!
در مذاکرات برجام، یکی از پیچیدهترین چالشها گشودن این گرهی بود که میان برنامه صلحآمیز هستهای ایران، برنامه موشکی و نیت منتسب به ایران در بکارگیری سلاح کشتارجمعی در راستای اهداف ایدئولوژیک خود در افکار عمومی و فضای سیاسی جهان برقرار شده بود.
حل معضل «نیتسازی» برای ایران را عمدتاً شخص دکتر ظریف - با هزینه شخصی فراوان در خارج و داخل کشور - برعهده گرفت.
با مواضعی که در ابتدای کار، از جمله در فضای مجازی، منتشر کرد تا حضور فعالانهاش در رسانههای بینالمللی، اندیشکدهها، دانشگاهها و محافل دیپلماتیک، دکتر ظریف تلاش کرد فضای تصنعی و مسمومی که در سالهای قبل علیه ایران شکل گرفته بود را - به بهای ترور شخصیتی توسط لابی اسرائیل و اپوزیسیون وابسته به آن در خارج و تهمتها و تخریبهای بی پایان و برچسبزنیها در داخل کشور - خنثی سازد.
تیم مذاکرهکننده او نیز مذاکرات را به گونهای طراحی کرد که برنامه موشکی کشور - بی آنکه در موردش کمترین معاملهای صورت بگیرد - با ابتکارات حقوقی - از جمله تغییر متن قطعنامه ۲۲۳۱ و گنجاندن عباراتی با بارِ حقوقی خاص در آن - عملا از موضوع هستهای منفک گردد و عبارات الزامآوری که در قطعنامه ۱۹۲۹ در مورد برنامه موشکی وجود داشت عملا به عبارات «ترغیبی» - آن هم صرفاً در مورد موشکهایی که با «نیت حمل کلاهک هستهای طراحی شده باشند» - فروکاسته شود.
در متن قطعنامهای که در نهایت با دخل و تصرف ایران تدوین شد، عبارت «طراحی شده برای» که پیش از عبارت «قابلیت حمل...» اضافه شده بود مستقیم به عنصر «نیت» طراح موشک (Element of intent) برمیگشت و شرایط ایجاد کرد که اگر کسی که قصد داشته باشد متعاقباً اتهامی را متوجه ایران سازد و آن را به نقض قطعنامه به دلیل فعالیتهای موشکی متهم کند، باید ابتدا در فرایندی دشوار اثبات کند نیت سازنده از ساخت موشک ایجاد قابلیت حمل سلاحهای هستهای بوده که با این نیز توجه به احراز صلحآمیز بودن برنامه هستهای - و همچنین ابتکارات دکتر ظریف در حوزه امنیتیسازی - بلاموضوع شده بود.
شکست چند باره آمریکا در شورای امنیت پس از انجام رزمایشهای موشکی سپاه و ناکام ماندن آن در اخذ قطعنامه و بیانیه علیه ایران در هر مورد نشان میدهد پیوندی که سالها میان برنامه هستهای، موشکی و نیت منتسب به ایران شکل گرفته بود، در عمل گسسته شده است!
حال، به امروز برگردیم که ایران مجددا در کانون توجهات بینالمللی قرار گرفته، توان موشکیاش به نمایش گذاشته شده و حملات سنگین تبلیغاتی و دیپلماتیک علیه آن به راه افتاده تا مجدداً آن پیوند کذایی برقرار شود، دوباره بستری برای تهدید جلوه دادن ایران در افکار عمومی جهان فراهم گردد و به واکنشهای خصومتآمیز احتمالی اسرائیل و آمریکا به ایران «مشروعیت» داده شود.
پرسش اینجاست که در چنین فضایی، اظهارات جسته گریخته برخی افراد - که غالباً مسئولیتی هم در حوزه هستهای و نظامی ندارند - در مورد ساخت سلاح هستهای، آزمایش سلاح هستهای و حرکت ایران به سمت نظامیسازی برنامه هستهایاش چه سودی برای منافع ملی دارد؟
چرا در زمانی که اسرائیل فعالانه در صحنه بینالمللی تلاش میکند تا برنامه موشکی ایران را - که تا کنون صرفاً کارکرد دفاعی داشته - تهدیدی نه فقط برای خود که تهدیدی برای «اروپا» جلوه دهد و از این طریق زمینه را برای احیای قطعنامههای شورای امنیت و مشروعیتبخشی به اقدامات خصومتآمیز خود فراهم کند، عدهای با این قبیل اظهارات بی اساس زمینه را برای «نیتسازی» برای ایران و امنیتیسازی آن مهیا میسازند؟
حال که اسرائیل در افکار عمومی جهان به عنوان یک بازیگر «یاغی» و قانونشکن شناخته شده و در آسیبپذیرترین وضعیت ممکن به سر میبرد، کدام رویکرد برای کشور منفعت بیشتری دارد؟ اینکه ایران را به تلویح یا تصریح ناقضNPT و قراردادهای پادمانی جلوه دهیم، بهانه دست آژانس بینالمللی انرژی اتمی بدهیم تا مطالبات سختگیرانهتری از ایران داشته باشد، بر اتهامات و نیتسازیهای اسرائیل و آمریکا صحه بگذاریم، کشورهای همسایه را نسبت به برنامه هستهای خود نگران سازیم و حتی چین و روسیه را نیز نسبت به نیات و اهدافمان حساس کنیم؛ یا اینکه با گفتمانی قانونمحور - که برخلاف ادعای عدهای هیچ تضادی با قدرت بازدارندگی کشور ندارد - با وجههای کاملاً متضاد با رژیم اسرائیل در صحنه بینالمللی حضور بهم رسانیم؟
در حالی که اعتراضات به جنایات و قانونشکنیهای آمریکا و اسرائیل شکل سازمانیافته به خود گرفته و تا عمق دانشگاههای آمریکا نیز سرایت کرده، و در حالی که حتی دادگاه بینالمللی کیفری در پی صدور حکم بازداشت نخستوزیر و مقامات ارشد اسرائیل برآمده، مصلحت این است که حمایت افکار عمومی و خیابانها را به خود جلب کنیم و وجههای کاملا عکس وجهه اسرائیل به نمایش بگذاریم، یا اینکه با طرح بحث بی اساس نظامیسازی برنامه هستهای، افکار عمومی جهان را از خود برانیم و همزمان دستمان را نیز برای جلب توجه جهان به زرادخانه هستهای اسرائیل و ایجاد حساسیت نسبت به آن ببندیم؟
پاسخ این پرسشها به نظر مشخص است اما گویی عدهای در داخل کشور - از دانشگاهی گرفته تا برخی نمایندگان مجلس و افراد نامرتبط به حوزه هستهای و نظامی - راه دیگری را برگزیدهاند!
در این شرایط حساس به نظر ضروری است انضباط بیشتری در حوزه گفتمانی سیاست خارجی برقرار شود تا یک صدا - آن هم همراستا با دکترین دفاعی کشور، اسناد بالادستی و فتوای رهبری - از ایران به جهان مخابره شود.
311311
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1898863