شخصیتِ شاعری جناب شیخالاسلام
تاریخ انتشار: ۷ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۹۳۶۴۲۹
به گزارش گروه اطلاعرسانی ایرنا، شیخ بهاءالدین محمد بن حسین بن عبدالصّمد عامِلی، مشهور به شیخ بهایی (۹۵۳ – ۱۰۳۰ ق.)، از نامداران فرهنگ و تاریخ ایران است که به ذوفنونیاش در علوم و هنرهای گوناگون نامی بوده. ذوفنونیِ شیخ بهایی از آنرو است که او همچنانکه شیخالاسلام دولت صفوی در عهد شاه عباس بزرگ بوده و در سیاست حضوری فعال داشته، در عین حال در حدیث، تفسیر، ادب فارسی و عربی، نجوم، فقه، ریاضیات، حکمت، معماری، اخلاق، فیزیک و مهندسی نیز چیرهدست بوده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مؤلف کتابِ کتابشناسیِ شیخ بهایی، حدود ۱۰۴ اثر را برای این دانشمند بزرگ فهرست کرده که بهتحقیق از آن او است.[۱] ازجمله این کتابها میتوان از این آثار نام برد: اثبات الانوار الالهیه (در موضوع کلام و عقاید)؛ چهل حدیث؛ بحرالحساب (ریاضی)؛ جامع عبّاسی (متنی است دربردارنده فتواهای فقهی)؛ جَهةالقبله (رسالهیی است درباره تعیین قبله و احکام فقهی آن)؛ خلاصة الحساب (در ریاضیات)؛ شیر و شکر (مثنویی است اخلاقی به زبان فارسی)؛ فوائد الصمدیه (در علم نحو عربی)؛ کشکول (دربردارنده نکات، ظرایف و دقایقی گوناگون به زبان فارسی و عربی)؛ مِفتاح الفلاح (کتابی است دربردارنده ادعیه گوناگون)؛ نان و حلوا (مثنوی عرفانی و اخلاقی)؛ و تحفه حاتمی (رسالهیی است به زبان فارسی در علم هیئت و نجوم و قواعد اسطرلاب). اینها جزوی از آثار مسلّمِ شیخالاسلامِ بارگاه صفوی است. به جز این صد و چهار اثر، کتابها و رسالههایی را نیز به شیخ بهایی نسبت دادهاند.
شیخ بهاییِ شاعر
اما یکی از ابعاد شخصیتیِ شیخ بهایی که تحت سایه سیاستپیشگی و مهندسی و دانشمندی او قرار گرفته، ادیبی و شاعریِ این چهره درخشان تاریخ و فرهنگ ایران است. در میانه دهه هفتاد، تصنیفی با صدای علیرضا افتخاری و آهنگسازی محمدجواد ضرّابیان بر سر زبانها افتاد که شاید بسیاری از زمزمهکنندگانِ آن ندانند که شعر آن تصنیفِ عشوههای پنهانی را شیخ بهایی سروده است:
ساقیا بده جامی ز آن شراب روحانی
تا دمی بیاسایم زین حجاب جسمانی...
بیوفا نگار من، میکند به کار من
خندههای زیر لب، عشوههای پنهانی... .
همچنین تصنیفی به نام تمنای وصال با صدای عبدالحسین مختاباد در همان سالهای دهه هفتاد گُل کرد که شعر آن نیز مخمسِ تضمینی[۲] معروفی از شیخ بهایی است:
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه... .
شیخ بهایی دیوانِ اشعاری دارد که دربردارنده تعدادی غزل و قطعه و رباعی و مثنویِ کوتاه و یک مسمط و یک مستزاد است. افزون براین، وی مثنویهای بلند معروفی نیز دارد که عبارت است از نان و حلوا و شیر و شکر. همچنین کتابهای بهنثرِ موش و گربه و کشکول نیز جزو دیگر آثار ادبی شیخ بهایی است.
شیخ بهایی در دورهیی میزیسته که سبکِ رایجِ شعری، سبکی بوده، موسوم به هندی یا اصفهانی؛ با این حال شعرِ وی به سبک دورههای پیشین، یعنی عراقی و خراسانی گرایش دارد. نمونهیی از این گرایش را میتوان در نوع بهکارگیری صور خیال و نیز سادگیِ زبان و همچنین عربیگراییِ موجود در شعر او دید.[۳] با این حال، در شماری از غزلهای کمتعدادِ خود تحت تأثیر شاعران نامدار سبک هندی، همچون غنی کشمیری، بابا فغانی و عرفی شیرازی بوده است.[۴]
جلوهیی از عرفان در شعر شیخ بهایی
شیخالاسلامِ بارگاه صفوی در غزلهایش اغلب عارفانه سخن گفته است. البته او در این راه ابتکار تازهیی ندارد و بهطور کلی پیرو و مقلّد شاعرانی چون مولانا و عراقی و سعدی است. نمونهیی از شعر عارفانه شیخ بهایی را میتوان در این بیتها سراغ گرفت:
دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید
دگر تلخ است کامم، شربتِ دیدار میباید
ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح
نصیحت گوش کردن را دل هشیار میباید....[۵]
و یا این چند بیت از غزلی دیگر:
آنان که شمع آرزو در بزم عشق افروختند
از تلخی جانکندنم از عاشقیها سوختند
دی مفتیان شهر را تعلیم کردم مسئله
و امروز اهل میکده رندی ز من آموختند... .[۶]
به جز غزلها و آن مسمط مخمس که پیشتر بدان اشاره شد، بخشی دیگر از شعر عارفانه شیخ بهایی را باید در رباعیهای او جستوجو کرد. در دیوانی که امروز از این حکیمِ شاعر در دست داریم، حدود هشتاد رباعی وجود دارد که مضمونهای گوناگونی را میتوان در آنها دید. یکی از آن مضمونها، عرفان و رندیِ قلندرانه است. جنس زبانِ شیخ در برخی از این رباعیها، بسیار شبیه است به عرفان رندانه حافظ؛ مانند آنچه در این رباعی گفته است:
دی پیر مغان آتش صحبت افروخت
ایمان مرا دید و دلش بر من سوخت
از خرقه کفر رقعهواری بگرفت
آورد و بر آستین ایمانم دوخت.[۷]
شیخ بهایی و انتقادهایش به زبانِ شعر و ادب
از رذیلههایی که شیخ بهایی در شعر خود بر آن تاخته، ریاکاری است. این اعتراض به ریا، هم تزویرِ مشهود در عرصه اجتماع را دربرمیگیرد و هم به ریای موجود در اعمال عبادیِ فردی بازمیگردد. بهمَثَل شیخ در بیتی سجده ریایی و نتیجه شومِ آن را دستمایه سخن انتقادی خود قرار داده و بر بیاعتباری آن تأکید کرده است:
سنگی که سجدهگاه نمازِ ریای ماست
ترسم که در ترازوی اعمال ما نهند.[۸]
اما آنجا که انتقادهای شعری او ریاکاری در عرصه اجتماع و جلوه اجتماعی دین را هدف قرار داده، میبینیم که گاه به فضای کلّی جامعه و دینداریِ عام پرداخته و گاه نیشِ انتقاد خود را بر پیکر تزویرگرِ شماری از اصنافِ آلوده به ریا خلانده و وارد کرده است؛ بخشی از رباعیهای شیخ بهایی چنین است. او در این رباعیها گاه بهطور کلی به مسلمانیِ ریاکارانه اعتراض میکند:
ای عقل خجل ز جهل و نادانی ما
درهم شده خلقی ز پریشانی ما
بت در بغل و به سجده پیشانیِ ما
کافر زده خنده بر مسلمانی ما؛[۹]
و گاه فضای جامعه را آکنده از مردمنمایانی میداند که تنها راه در امان ماندن از آزار و آسیبشان، دوری گزیدن از آنها است. شیخ در یکی از رباعیهای خود، برای وصف چنین موجوداتی تعبیری امروزی به کار برده است: انسان مجازی. جالب است که این عنوانِ دشنامگونه، چهارصد سال پس از روزگارِ شیخ بهایی، یعنی در امروزی که ما در هوای آن تنفس میکنیم، بُعدی است که به وجود بسیاری از آدمیان افزوده شده و در برخی چنان ریشه دوانیده که به تَبرِ هیچ چارهیی نمیتوانند آن را از ساحتِ انسانی خویش جدا سازند. رباعیِ شیخ این است:
تا بتوانی ز خلق ای یار عزیز
دوری کن و در دامن عزلت آویز
انسانِ مجازیاند این نسناسان
پرهیز ز انسان مجازی، پرهیز.[۱۰]
شاعرِ ارجمندِ ما گاهی نیز شعر خود را بر صوفی و زاهد و عالمِ ریاکار متمرکز کرده و آنان را نواخته است. در بسیاری از این شعرها، زبانِ انتقادگرِ شیخ، آمیخته با طنز است. در مقاله ظرفیت طنز و نقد اجتماعی – اخلاقی در آثار فارسی شیخ بهایی آمده است که انتقاد از رفتارهای مزوّرانه گاه منتقد طنزپرداز را وادار میکند که به ارتکابِ گناه آشکار سفارش کند! در این صورت البته مراد او نشان دادنِ زشتی ریا و دوروریی است نه حقیقتاً توصیه به ارتکاب آشکار گناه. شیخ بهایی در نقد زشتیهای خودنمایی گوید:
ای زاهد خودنمای سجّاده بهدوش
دیگر پی ننگ و نام بیهود[۱۱] مکوش
ستّاریِ او چو گشت در عالم فاش
پنهان چه خوری باده، برو فاش بنوش.[۱۲]
در آغازِ این سیاهه اشاره شد که شیخ بهایی خود از عالمان و حکیمانی است که هم در علوم عقلی و نقلی و هم در ریاضی و نجوم و معماری، جزو دانشمندان برجسته است. با این حال، یکی از انتقادهای شعری او متوجه آنانی است که از علم و درس، تنها به ظاهرِ آن اکتفا کردهاند. مُدرسان و متعلمانی که عمری را در پی فراگیریِ دور از معرفتِ درس، در مدرسهها گذراندهاند، از دید شیخ کسانیاند که عمرشان را به باطل سپری کردهاند و نه در این دنیا و نه در آن جهان بهرهیی از رنجی که در این راه بردهاند، نخواهند برد. نمونه این نگاه شیخ را میتوان بهخوبی در این رباعی دید:
یکچند در این مدرسهها گردیدم
از اهل کمال نکتهها پرسیدم
یک مسئله که بوی عشق آید از آن
در عمر خود از مُدرّسی نشنیدم.[۱۳]
در اثر منثورِ موش و گربه نیز شیخ بهایی روحیه انتقادگریِ طنازانه خود را بهخوبی نشان داده است. این متنِ نمادین که تحت تأثیر منظومه موش و گربه عبید زاکانی، شاعر و نویسنده سده هشتم هجری و بزرگترین طنزپرداز ادبیات فارسی، نوشته شده، ماجرای موشی است که چون از روی ترس به گربه سلام نمیکند، ناگزیر با او وارد مجادله و مباحثهیی میشود که سرانجامِ آن، پیروزیِ گربه است و هلاکت موش. در این اثر، موش، نماد صوفیه است و گربه، نماد اهل شریعت.
گاهی نیز شیخ بهایی که همواره نزد شاه صفوی احترامِ فراوانی داشت، اعتراضی شخصی را در قالب شِکوه و شکایت مطرح کرده است. در غزلی از شیخ بهایی میخوانیم که او نسبت به قدرنادانسته شدنش در روزگار و زمانه، به ویژه از جانب حاکمِ قَدَرقدرت بانگ اعتراض سر میدهد. او در این غزل که از رنجیدگیِ خاطر جناب شیخالاسلام خبر میدهد، بهآشکارا شاه را مخاطب ساخته و با لحنی جالب به او میفهماند که به گوشش رسیده که در غیابِ او چه سخنی رفته است:
به گوش من سخنی گفت دوش باد صبا
من از شنیدن آن گشتهام ز خود بیزار
که بنده را به کسان کردهای شها نسبت
که از تصور ایشان مرا بُودَ صد عار...
بپرس قدر مرا گرچه خوب میدانی
که من گُلم، گل و خارند این جماعت، خار...
تو قدر من نشناسی، مرا به کم مفروش
بهاییام من و باشد بهای من بسیار.[۱۴]
اندرزهای شاعرانه
بخشی دیگر از محتوای شعرِ شیخ بهایی را پند و اندرز و مضامین اخلاقی تشکیل داده است. شیخ هم در قطعهها، هم در مثنویها و هم در رباعیهایش کوشیده مخاطب را به اموری برانگیزاند و از کارهایی بازدارد. از مضامینِ اندرزیِ موجود در اشعار وی میتوان از سفارش به غنیمت دانستنِ عمر و جوانی، پرهیز از دلبستگی به دنیا، سفارش به طالبِ علم (حقیقی) بودن، دوری از گناهان و همنشینی با اهل دل یاد کرد.
بهمَثَل شیخ در یکی از مثنویهای کوتاه اما معروف خود، تأکید میکند که نبودِ هر نعمتی جبرانپذیر است به جز عمر؛ تنها عمر است که اگر رفت و به پایان رسید، نمیتوان چیزی را جایگزین آن کرد:
گر نَبُود خِنگِ مُطَلّا لگام[۱۵]
زد بتوان بر قدم خویش گام
ور نبود مَشربه[۱۶] از زرّ ناب
با دو کفِ[۱۷] خویش توان خورد آب
ور نبود بر سرِ خوان[۱۸]، آن و این
هم بتوان ساخت به نان جُوین
ور نبود جامه اطلس تو را
دَلقِ کهن ساترِ تن بس تو را...[۱۹]
جمله که بینی همه دارد عوض
در عوضش گشته میسّر غرض
آنچه ندارد عوض ای هوشیار!
عمر عزیز است، غنیمت شمار.[۲۰]
شیخ بهایی در مثنویهای خود نیز به پندهای اخلاقی توجه نشان داده است. او در آغازِ مثنویِ اخلاقی شیر و شکر که دارای ۱۴۲ بیت است، آدمی را شاه جواهر ناسوت میخواند و او را از دلبستگی به تعلقات دنیایی و جسمانی برحذر میدارد. سپس این مثنوی را در این فصلها گسترش میدهد: در نصیحت نفس اماره، نکوهشِ صرف کردنِ عمر در طلب علم مجازی و سفارش به فراگیری علم حقیقی که در آخرت بهکارِ انسان آید، در اشتیاق به همنشینی با اصحاب حال و کمال و در توبه از گناهان.
نان و حلوا نیز دیگر مثنوی شیخ است که آن را به تقلید از مثنوی معنوی مولانا و در ۴۰۸ بیت سروده است. نان و حلوا منظومهیی است در سوانح سفر حجاز. این مثنوی که به فارسی و عربی سروده شده است، دربردارنده حکایتهایی اخلاقی و عرفانی است.
ارجاعها:
۱. کتابشناسی شیخ بهایی؛ سید محسن ناجی نصرآبادی؛ مشهد: آستان قدس رضوی (ع)، ۱۳۸۸؛ ص ۵.
۲. مُخَمَّس نوعی از مسمّط است که پنج مصراع دارد. در این مخمس شیخ بهایی بیتهایی از غزلِ خیالی بخاری (شاعر قرن نهم هجری) را تضمین کرده و وام گرفته است؛ غزل بخاری با این مطلع آغاز میشود:
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه.
۳. «تأمّلی در سبک شعر شیخ بهایی»؛ احمد محمدی؛ مجله شبکشناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)؛ پاییز ۱۳۸۸، شماره ۵، ص ۸۷ – ۸۹.
۴. کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهایی؛ شیخ بهایی؛ به کوشش غلامحسین جواهری؛ تهران: کتابفروشی محمودی؛ ۱۳۵۲؛ صفحه ب.
۵. همان. ص ۶۷.
۶. همان. ص ۶۶.
۷. همان. ص ۸۱.
۸. همان. ص ۷۵.
۹. همان. ص ۸۰.
۱۰. همان. ص ۸۶.
۱۱. ننگ و نام: آبرو. منظور مصراع تلاشِ زاهدِ ریاکارِ میخواره برای حفظ آبرو و حیثیت خود است از راه پنهانداشتنِ شُربِ خَمر.
۱۲. «ظرفیت طنز و نقد اجتماعی - اخلاقی در آثار فارسی شیخ بهایی»؛ منوچهر جوکار؛ مجله پژوهش زبان و ادبیات فارسی؛ تابستان ۱۳۹۰، شماره ۲۱، ص ۱۵۰.
۱۳. کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهایی؛ شیخ بهایی؛ به کوشش غلامحسین جواهری؛ تهران: کتابفروشی محمودی؛ ۱۳۵۲؛ ص ۸۸.
۱۴. همان . ص ۷۱.
۱۵. خِنگِ مطلا لگام: اسبی که لگام و افسار آن زَراندود است. خنگ اسبی را گویند که سپیدی رنگِ بدن آن بیشتر باشد.
۱۶. مَشربه: ظرفی که بدان آب و نوشیدنی بنوشند.
۱۷. دو کف: دو کف دست.
۱۸. خوان: سفره.
۱۹. معنی مصراع این است که لباس کهنه و مندرس نیز میتواند بدن تو را بپوشاند.
۲۰. کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهایی؛ شیخ بهایی؛ به کوشش غلامحسین جواهری؛ تهران: کتابفروشی محمودی؛ ۱۳۵۲؛ ص ۵۵.
منبع: ایرنا
کلیدواژه: علیرضا افتخاری آستان قدس رضوی شیخ بهایی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۹۳۶۴۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای خانواده رضا عطاران در «بدل» چیست؟ / معرفی چهرههای جدید
علیرضا مسعودی معروف به علی مشهدی درباره سریال جدید خود با نام «بدل» که با پایان مجموعه «هفت سر اژدها» از این شبکه پخش می شود به خبرنگار مهر بیان کرد: قصه و اتفاقات سریال «بدل» در سال ۱۴۰۲ رخ می دهد و درباره خانواده عطاران است؛ شهرام قائدی نقش پدر را در خانواده عطاران بازی می کند که نسل اندر نسل عطار هستند. پریسا مقتدی نقش همسرش را بازی می کند و عرفان آصفی نقش پسر خانواده را با نام رضا عطاران دارد.
وی درباره عرفان آصفی که بیشتر در تئاتر فعالیت داشته است توضیح داد: رضا عطاران که تحصیلات مرتبط با هوا و فضا در خارج از کشور دارد پس از پنج سال به ایران باز می گردد. نقش او را عرفان آصفی بازی می کند که سال گذشته در فیلم «ویلای ساحلی» کیانوش عیاری نقش اصلی را داشت و اینجا هم نقش اصلی سریال را دارد.
این نویسنده و کارگردان درباره قصه «بدل» بیان کرد: طرح این قصه را حدود ۲۰ سال پیش نوشتم و کنار گذاشتم و بعد از سال ها فکر کردم الان وقت آن است که ساخته شود.
مسعودی درباره نام رضا عطاران و اینکه برای این قصه با خود عطاران گپ و گفتی داشته است یا خیر بیان کرد: به هر حال من سال هاست در مقام نویسنده کار می کنم و سال های اخیر هم کارگردانی کرده ام. عطاران هم از مدل کاری من خبر دارد و برایش سوال نبود که چرا سراغ اسم او رفته ام. اما من زنگ زدم و برای استفاده از نامش از او اجازه گرفتم.
این فیلمنامه نویس درباره کمدی های سال های اخیر که نتوانسته است مخاطب را راضی کند، بیان کرد: من همه سریال های تلویزیون را می بینم چون آثار همکاران من است و همیشه این آثار را دنبال کرده ام. مساله این است که الان چهار یا پنج پلتفرم اصلی داریم و فضای مجازی هم بسیار فعال است. فضا نسبت به ۲۰ سال پیش خیلی تغییر کرده است. گرفتاری مردم هم بیشتر شده است. آن زمان شاید ساعت ۷ شب خانه بودید اما الان آنقدر دلمشغولی ها زیاد شده است که باید تا آخر شب کار کنید.
وی درباره اینکه سریالش چقدر می تواند فضای جدیدی در میان کمدی ها داشته باشد، عنوان کرد: این سریال هم از موقعیت های کمدی و هم از کمدی کلامی برخوردار است. شخصیت ها در این سریال فانتزی نیستند. شخصیت هایی که در این سریال انتخاب کرده ام به گونه ای هستند که مردم با آنها همذات پنداری دارند و ما به ازای آنها را می بینند. پیش از این هم سال ها تلاش کرده ام که مردم با شخصیت های آثارم ارتباط بگیرند و کاراکترها و شخصیت ها را اطراف خود دیده باشند.
نویسنده «کوچه اقاقیا» اضافه کرد: نویسنده هایی مثل پیمان و محراب قاسم خانی تخصص شان در فانتزی است ولی من هرچه ساختم مابه ازای آن را در زندگی خودم دیده ام مثل «نوروز رنگی» که چند سال پیش پخش شد و «بدل» هم چنین ویژگی ای دارد. غیر از شخصیت ها، بخشی از داستان هم براساس یک واقعیت است.
مسعودی در ادامه درباره حضور بازیگران در سریال های تلویزیونی با توجه به دستمزدهای شبکه خانگی بیان کرد: الان دستمزدها در پلتفرم ها آنقدر بالا و عجیب و غریب است که بسیاری از بازیگران را نمی توانید در تلویزیون داشته باشید. با این ارقامی که آن طرف رد و بدل می شود مگر می توانید به بازیگرانی چون جواد عزتی بگویید به تلویزیون بیاید. خود من با رقم های تلویزیون رویم نمی شود به اینها که رفقایم هستند بگویم به تلویزیون بیایند.
وی در پایان درباره اینکه چرا خودش به پلتفرم ها نمی رود و کار بسازد، بیان کرد: تلویزیون مخاطب بسیار بالایی دارد من ادعایم می شود تمام ایران را گشته ام و در سراسر ایران دیده ام که هنوز تلویزیون شان روشن است. شک نکنید یک سریال تلویزیونی در شبکه سه میزان بیننده اش خیلی بیشتر از سریالی است که در شبکه نمایش خانگی درباره اش بحث می شود.
منبع: خبرگزاری مهر