Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خرداد»
2024-05-05@20:51:49 GMT

عشق سیال/ نگاهی به فیلم «رضا»

تاریخ انتشار: ۱۲ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۹۹۶۴۸۱

فیلمِ داستانی«رضا» روایت‌گر زندگی مردی به ‌نام رضاست که پس از ۹ سال زندگی مشترک برخلاف خواسته‌اش در آستانه جدایی از همسرش قرار دارد. رضا به درخواست و تمایل همسرش، فاطمه، احترام گذاشته است و با او به دادگاه می‌رود تا با اعلام عدم توافقشان به قاضی، طلاق توافقی بگیرند. فیلم ریتمی آهسته و ملایم دارد، ولی در عین حال بازی راحت و بازیگوشانه علیرضا معتمدی فضای آن را از کسالت‌بار بودن نجات داده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در سیر و حرکت داستان متوجه می‌شویم که رضا و فاطمه دو کاراکتری هستند که شباهت‌های زیادی به یکدیگر دارند. آن‌ها هر دو شوخ‌طبع و خون‌سردند، اما تفاوت مهم آن‌ها در وفاداری و پای‌بندی رضا به سنت و رهایی فاطمه از سنت‌های ایرانی است. رضا هنوز به سنت‌های ایرانی پای‌بند است. او نویسنده‌ای است که در حال نوشتن داستانی افسانه‌وار درباره داستانِ پیداییِ نیاکانش است. جالب‌تر این‌که شغل رضا که معماری و بازسازی خانه‌های قدیمی است نیز با ویژگی پای‌بند‌ی‌اش به سنت‌ها و فرهنگ کهن ایرانی رابطه‌ای معنادار پیدا می‌کند و همه این‌ها به روایت فیلم عمق و معنای بیشتری می‌بخشد. کاراکتر فاطمه را می‌توان نمایان‌گر زنی مدرن قلمداد کرد که تمایلی به اصول سنتی خانواده ایرانی ندارد. او نمی‌خواهد به نقش زن در ساختار خانواده سنتی، یعنی مادرانگی، تن دهد. از سوی دیگر، این ویژگی را می‌توان در سکانسی مورد بررسی قرار داد که رضا و فاطمه پیش از جلسه دادگاه با یکدیگر صحبت می‌کنند. رضا درباره این‌که ممکن است فاطمه حامله باشد و حتی بچه دوقلو داشته باشد، صحبت می‌کند و همین دیالوگ‌ها بازنمایی از اندیشه اوست که به کارکرد سنتی خانواده، یعنی فرزندآوری، باور و علاقه دارد؛ درست برخلاف فاطمه که تمایلی به مادر شدن ندارد.
کاراکترهای فیلم شبیه به آدم‌هایی هستند که در جهان واقعی روزمرگی‌هایشان را سپری می‌کنند. به همین دلیل، ویژگی و صفتی مطلق یا به تعبیری دیگر، سیاه/سفید بودن را در شخصیت‌ها نمی‌بینیم. همه چیز در فیلم «رضا» حالتی سیال دارد و در حال جریان است. حتی رابطه رضا و فاطمه پس از جدایی مدام تغییر شکل می‌دهد و در بلاتکلیفی و تعلیق سِیر می‌کند.  فاطمه نه به طور کامل از زندگی رضا بیرون می‌رود و از او دل می‌کند و نه با او می‌ماند. این تعلیق موجب می‌شود رضا در رابطه‌هایش با زنان دیگر نیز مدام شک و تردید داشته باشد. رضا پس از طلاق رسمی از فاطمه می‌کوشد عشق ازدست‌رفته‌اش را در دیگر زنان جست‌وجو ‌کند، بنابراین به هر زنی که در مسیرش قرار می‌گیرد، پیشنهاد آشنایی و رابطه دوستی می‌دهد. رابطه رضا و ویولت می‌توانست جدی باشد، اما تحت تاثیر آمدن و رفتن‌های فاطمه به خانه رضا قرار می‌گیرد و بی‌سرانجام می‌ماند. رضا در مقوله عشق نیز تحت تاثیر مَنشِ فکری‌اش هنوز از عشق قدیمی‌اش دل نکنده است و به همان اندازه که تسلیم و سرسپرده عشق قدیمی‌اش است، در عین حال نمی‌تواند دل در گرو شخصیت‌های نو دهد که به زندگی‌اش قدم گذاشته‌اند. آگاهی و در عین حال رضایت او از این وضعیت در صحبت تلفنی او خطاب به ویولت آشکار می‌شود: «ویولت، سلام! ببخشید من امروز زیاد روبه‌راه نبودم، برای همین تلفنت رو جواب ندادم. من از این‌که با تو آشنا شدم، خیلی خوشحالم. رابطه‌مون رو خیلی دوست دارم. اما فاطی برگشته. اما نمی‌دونم برگشته یا نه! هروقت می‌خواد، میاد. هر وقت می‌خواد، می‌ره. من نمی‌تونم جلوش رو بگیرم. یک‌جایی از زندگی من قرار گرفته که نمی‌تونم بهش نه بگم! ولی دوست دارم رابطه‌م با تو رو داشته باشم…»
فیلم «رضا» بیش از آن‌که کنش‌گری‌های رضا را به تصویر بکشد، داستان سرسپردگی و وابستگی رضا به فاطمه را بازمی‌نمایاند. داستان فیلم بر مدار خواسته‌ها و تمایلات ناپایدار و بی‌ثبات فاطمه حرکت می‌کند و سرنوشت دیگر کاراکترها بر مبنای خواست او تعیین می‌شود. در سکانسی از فیلم زمانی که فاطمه و رضا در حال قدم زدن هستند، فاطمه می‌گوید: «نمی‌دونم چی می‌خوام.» و این جمله جان‌مایه روایت فیلم را نشان می‌دهد که بر مدار تمایلات ناپایدار فاطمه شکل می‌گیرد و تغییر شکل می‌دهد.
منبع: ماهنامه هنروتجربه برچسب ها: عشق ، سیال ، رضا

منبع: خرداد

کلیدواژه: عشق سیال رضا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khordad.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خرداد» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۹۹۶۴۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

این شهید حتی موقع به‌ دنیا آمدن فرزندش هم حاضر نشد به خانه برگردد!

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلی‌هایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدت‌های خود را در عملیات غرورآفرین الی بیت‌المقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه درپی می‌آید ماحصل گفتگو با محترم‌السادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است.

بی‌قرار رفتن بود

بنابر روایت ایسنا، سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم می‌کرد. خدمت سربازی‌اش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش می‌گوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کارهای خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کارهای خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک می‌کرد. همیشه نماز را اول وقت می‌خواند و من بلافاصله پشت سرش می‌ایستادم. نمازهای جماعت‌مان را هیچگاه از یاد نمی‌برم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی می‌کردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار می‌داد. جمعیت به پادگان نزدیک می‌شد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آن‌ها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضی‌ها می‌گفتند: «این چه کسی است که با جرأت آن‌ها را به جمع ما می‌کشاند.» چند روز بعد پادگان‌های ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوباره‌ای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد.

خبر تولد فاطمه

خدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش می‌گفتند: یکی از بچه‌ها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی می‌خواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی می‌گذاشت. بعضی‌ها از دور می‌گفتند:مبارکه! عده‌ای هم می‌پرسیدند:اسم دخترت را چی می‌گذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!

فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچه‌ها می‌خواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات می‌مانم.

شهادت در بیت المقدس

همرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعدها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپاره‌ای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای ناله‌ای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. می‌دانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آن‌ها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی می‌خواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه می‌گوید وقتی به شهادت رسید کوچک‌ترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهره‌اش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود.

بدرقه با دعای خیر

قبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعدها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالی‌که سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه می‌خواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمی‌بینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!

فاطمه و شهادت پدر

خیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیت‌المقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه می‌کرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد.

از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامه‌ای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایت‌مدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیه‌هایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.

۲۷۲۱۹

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901499

دیگر خبرها

  • تولد پنجاه و شش نوزاد از ابتدای امسال در بیمارستان کیش
  • برنامه های دهه کرامت حرم حضرت فاطمه معصومه (س) تشریح شد
  • جام جهانی تیراندازی| تیم میکس تفنگ ایران در جایگاه نهم ایستاد
  • اسامی دعوت شدگان به اردوی تیم ملی فوتسال بانوان
  • بازیکنان دعوت شده به اردوی تیم ملی فوتسال بانوان مشخص شدند
  • سجادیه بر سکوی نخست جوانان ایستاد
  • مجالس شهدا میدان مقدس و اطهر حضرت فاطمه(س) است
  • نگاهی به مجموعه «حشاشین»
  • این شهید حتی موقع به‌ دنیا آمدن فرزندش هم حاضر نشد به خانه برگردد!
  • ۱۴ اردیبهشت در دنیای علم چه خبر؟