Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «همشهری آنلاین»
2024-05-09@02:03:10 GMT

مامان‌ نصرت مرا هیئتی کرد

تاریخ انتشار: ۱۵ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۰۳۲۷۳۰

مامان‌ نصرت مرا هیئتی کرد

کسی که بین اهالی فوتبال با لقب سلطان شناخته می‌شود چنان منزلتی دارد که در بسیاری از محافل ورزشی او را در صدر می‌نشانند. این شب‌ها برای دیدار با  علی پروین کافی است به حسینیه‌ای که ۱۷سال قبل در پارکینگ خانه ویلایی‌اش در لواسان بنا کرد بروید. یکی از مشهورترین فوتبالیست‌های تاریخ فوتبال ایران با تواضع جلوی در حسینیه ایستاده و بعد از سلام و احوالپرسی به هر تازه واردی خوشامد می‌گوید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

علی پروین را با سخنان تند و تیز و بعضا آتشین درباره اتفاقات ریز و درشت فوتبال می‌شناسیم اما اینجا جای این حرف‌ها نیست و بعد از احوالپرسی مختصر می‌گوید اگر از آن سر دنیا هم آمده باشی درباره فوتبال حرف نمی‌زنم. صحبت از محرم و خاطرات راه‌اندازی هیئت و حسینیه که به میان می‌آید نطقش باز می‌شود و همان مرد خوش‌صحبتی می‌شود که اعجاز کلام دارد.

با علی پروین که یکی از عشاق اهل‌بیت(ع) است و از دوران نوجوانی آرزوی تاسیس هیئت و حسینیه را داشته درباره ریشه باورهای مذهبی‌اش و خاطرات راه‌اندازی هیئت در محله زعفرانیه و ساخت حسینیه در لواسان گفت‌وگو کردیم؛ کسی که در۷۲ سالگی به آموزه‌های عزیزترین فرد زندگی‌اش وفادار مانده و می‌گوید در مواقع گرفتاری اول دست به دامان مامان نصرت و بعد به ائمه(ع) متوسل می‌شود.

آقای پروین، اهالی فوتبال شما را فردی مذهبی و دوستدار اهل‌بیت(ع) می‌دانند. ریشه‌های مذهبی از چه زمانی در وجود شما شکل گرفت؟

ریشه‌های مذهبی‌ام به دوران کودکی برمی‌گردد. من در کوچه غریبون بازار تهران به دنیا آمدم اما وقتی ۹سالم بود به محله عارف که بافت مذهبی با ساکنان متدین داشت رفتیم. وقتی ۱۱-۱۰سالم بود پدر و مادرم مرا به کلاس قرآن فرستادند. در همان روزها توپ پلاستیکی تازه مد شده بود و بچه‌ها با توپ پلاستیکی در کوچه پس‌کوچه‌های تهران فوتبال بازی می‌کردند و همزمان با حضور در کلاس‌های قرآن به سمت فوتبال هم کشیده شدم. بنابراین، دوران کودکی و نوجوانی‌ام در مکان‌های مذهبی و در محیط ورزش گذشت. یادش به‌خیر وقتی محرم می‌شد و به هیئت می‌رفتیم، غذای نذری را داخل مجمع می‌ریختند و هر ۴نفر سر یک مجمع می‌نشستند و شام و ناهار می‌خوردند.

باور کنید مزه قیمه بادمجانی که دورهمی می‌خوردیم هنوز زیر زبان من است. دستپخت آشپز حسینیه ما عالی است اما آن قیمه بادمجان هیئت محله عارف کجا و این غذایی که الان پخته می‌شود کجا. بهترین خاطرات آن سال‌های من، همان کلاس قرآن و دورهمی‌های داخل هیئت و فوتبال با توپ پلاستیکی است. فوتبال که برایم تمام شد اما ریشه‌های مذهبی تا آخر عمر با من است.

  نقش مادر در زندگی شما پررنگ بوده و همواره به این موضوع اشاره کرده‌اید. ایشان چقدر در شکل‌گیری باورهای مذهبی شما نقش داشت؟

مامان نصرت همه اینها را در گوش ما فرو کرد. مامان‌نصرت و پدرم که به او کل‌احمد می‌گفتیم در گوش ما خوانده بودند که باید سالم زندگی کنیم و با اهل‌بیت(ع) مأنوس باشیم. من تا این سن و سال لب به مشروبات الکلی نزده‌ام. اینکه در دوره طاغوت در این فوتبال بودم و آلوده نشدم، از سفارش و دعای خیر مامان‌نصرت است و خودم را مدیون مادرم می‌دانم.

پدرم وصیت کرد در قم دفنش کنیم و به همین دلیل نمی‌توانم زود به زود سر مزارش بروم اما هر هفته خودم را به مزار مامان‌نصرت در بهشت‌زهرای تهران می‌رسانم. مادرم گاهی اوقات به خواب دوستانم می‌رود و به آنها می‌گوید چرا علی نیامده به من سر بزند. مامان‌نصرت عزیزترین فرد زندگی‌ام بود و انگار هنوز برایم زنده است. پولدار شوم سر مزارش می‌روم و می‌گویم پولدار شدم و گرفتار شوم به او می‌گویم به دادم برس. من دینداری را از مادرم به ارث برده‌ام. به قول قدیمی‌ها هر کی هر چی داره از پر قنداقش داره.

همین باورهای مذهبی به ساخت حسینیه و برپایی مجلس اهل‌بیت(ع) در لواسان منجر شد؟

از سن ۱۸-۱۷سالگی که فوتبالیست معروفی شدم آرزو داشتم یک حسینیه در خانه‌ام تاسیس کنم. پسر بچه‌ای که از ۱۰سالگی به کلاس قرآن رفته و در یک خانواده مذهبی بزرگ شده چه آرزویی بهتر از این می‌تواند داشته باشد. این آرزو در سرم بود تا اینکه در سال ۱۳۵۳ به محله کوکاکولا رفتیم و چند سال بعد که در فوتبال پول خوبی گرفتم یک خانه در زعفرانیه خریدم و به قول معروف بالاشهری شدم. سال۱۳۶۱ بود که خانه زعفرانیه را با ۸میلیون تومان خریدم.

خانه ما پذیرایی بزرگی داشت و ۲۰۰نفر در آن جا می‌شدند و در همین خانه هیئت راه انداختیم. در نخستین مراسم هم به مناسبت تولد حضرت زهرا(س) میزبان هیئت بازوبندها بودیم و هنوز که هنوز است خرج این هیئت در روز تولد حضرت‌زهرا(س) با من است. مراسم مولودی را در قائمیه می‌گرفتیم اما بعد از مدتی متوجه شدم عده‌ای دنبال تظاهر هستند و به همین دلیل مراسم را در منزل خود آقای بازوبند برقرار کردیم. چند سالی به همین منوال گذشت تا اینکه خانه زعفرانیه را فروختم و یک تکه زمین متری ۲۵هزار تومان در لواسان خریدم و شروع کردم به ساختن. از همان روزی که کلنگ ساخت خانه را زدند به معمار، بنا و مهندس ناظر گفتم من یک حسینیه می‌خواهم.

طبقه زیر همکف را به حسینیه اختصاص دادیم اما بنای آن یکسره بود تا اینکه به توصیه دوستانم آن را به چند بخش مختلف تقسیم کردم و همانطور که می‌بینید سالن و آشپزخانه و آبدارخانه کاملا مجزاست. ساختمان در سال۱۳۸۱ ساخته شد و از محرم سال بعدش مراسم عزاداری امام‌حسین(ع) را در حسینیه خودم برپا کردم.

  دوستان فوتبالی هم در ساخت حسینیه کمک کردند؟

برای ساختن حسینیه از هیچ احدی کمک نگرفتم. از همان اول هم نیت کردم اگر خدا سلامتی به ما بدهد چراغ این حسینیه را روشن نگه داریم.

  در دادن نذری هم از کسی کمک نمی‌گیرید. چرا می‌خواهید همه کارهای حسینیه را خودتان انجام بدهید؟

چون از همان دوره نوجوانی نیت کرده‌ام که خودم به تنهایی نوکری اهل‌بیت(ع) را بکنم. در این سال‌ها خیلی از دوستان آمدند و قصد کمک داشتند اما به آنها گفتم اصلا حرفش را هم نزنید.

  ساخت حسینیه بزرگ‌ترین آرزوی شما بود؟

بله، وقتی مجلس اهل‌بیت(ع) در حسینیه خودمان برقرار شد حس کردم همه آرزوهایم برآورده شده است. از همان روز اول هم تصمیم گرفتم کسی را از تهران دعوت نکنم تا به حسینیه ما بیاید. من می‌گویم هیئت مال امام حسین(ع) است و هر کسی دلش می‌خواهد به مجلس ما می‌آید. بعضی‌ها هیئت می‌گیرند و نماینده مجلس و این و آن را دعوت می‌کنند اما مجلس ما بی‌ریاست و امکان ندارد به کسی بگویم به هیئت ما هم بیا. همین بچه‌های فوتبالیست به میل خودشان می‌آیند و برای اهل‌بیت(ع) سینه می‌زنند و خدا را شکر که این سعادت را نصیبم کرد تا میزبان دوستداران اهل‌بیت(ع) باشم.

  کمی به گذشته برگردیم. سنت عزاداری با گذشت زمان، مثل بقیه ابعاد زندگی در تهران دستخوش تغییر شده و مراسم عزاداری حال و هوای دیگری دارد. مدل عزاداری‌ها در سال‌های کودکی و نوجوانی شما با امروزه چقدر فرق کرده است؟

آن موقع‌ها فقط سینه‌زنی مد بود و از علم و کتل خبری نبود. به‌نظرم در برخی از هیئت‌ها تظاهر جای سنت سینه‌زنی را گرفته است. بعضی هیئت‌ها یک علامت راه می‌اندازند و ۱۰۰نفر پشت سرش راه می‌افتند. البته هنوز هم در تهران هیئت‌هایی پیدا می‌کنید که به سنت‌ها وفادار مانده‌اند و حال و هوای سال‌های قدیم را دارند. همین چند روز پیش به هیئت آقای‌حجازی در پل رومی رفتم. هیئت در یک واحد آپارتمان برگزار می‌شد و پسر علی بهاری هم مداحش بود. آن‌قدر مجلس بی‌ریایی بود که کیف کردم. هیئت باید صفا داشته باشد. البته همیشه برای همه کسانی که قدم در راه اهل‌بیت(ع) می‌گذارند دعا می‌کنم.

  شما در این حسینیه به سنت‌ها وفادار مانده‌اید؟

در هیئت ما همه کارها را اهالی لواسان انجام می‌دهند. خودشان مداح می‌آورند، خودشان غذا می‌پزند و خودشان جمع و جور می‌کنند. من اینجا فقط نقش بانی را دارم. مدل عزاداری هم خودجوش است و مردم هر طور دلشان بخواهد عزاداری می‌کنند.

  می‌گویند در حسینیه علی پروین مردم همه کارها را انجام می‌دهند. از همان ابتدا بنا را بر واگذاری کارها به مردم گذاشتید یا به مرور زمان مجلس امام حسین(ع) را به این شکل برگزار کردید؟

در هیئت ما خیلی از لوطی‌ها که برای خودشان اسم و رسمی دارند می‌آیند و به عشق امام حسین(ع) کف حسینیه را تی می‌کشند و کفش جفت می‌کنند. خیلی از آنها طرفدار سینه‌چاک علی پروین بودند و با رفتن من از پرسپولیس طرفدار تیم‌های دیگر شده‌اند اما هر سال دهه اول محرم به اینجا می‌آیند تا کاری بکنند. در هیئت ما کسی کفش داخل کیسه نمی‌گذارد چون این کارها در ‌شأن مجلس امام حسین(ع) نیست. هر سال یکی از همین لوطی‌ها مراقب است تا کسی به اشتباه کفش فرد دیگری را نپوشد و نرود. عشق به امام‌حسین(ع) و اهل‌بیت(ع) است که امثال آنها را به اینجا می‌کشاند و به خط می‌کند.

اعتقادات مذهبی چقدر در موفقیت‌های زندگی ورزشی شما -به‌خصوص در مربیگری که روزهای سختی را تجربه کردید- تأثیر داشته؟

اعتقادات مذهبی و توسل به ائمه(ع) همیشه به داد من رسیده اما هر موقع حاجتی دارم اول سر خاک مادرم می‌روم و از او کمک می‌خواهم. وقتی سرمربی پرسپولیس بودم با سایپا بازی داشتیم و اگر می‌بردیم قهرمان می‌شدیم. صبح آن روز رفتم سر خاک مادرم و گفتم ببین مامان‌نصرت ما اگر بازی امروز را ببریم قهرمان می‌شویم و اگر برایم دعا نکنی دیگر سر مزارت نمی‌آیم. ما آن بازی را یک هیچ جلو بودیم اما گل خوردیم و بازی مساوی در جریان بود که امیرحسین اصلانیان را از روی نیمکت به داخل زمین فرستادم.

امیرحسین بازیکن تنومندی بود که تکنیک چندانی نداشت اما در دقیقه ۸۰بازی یک شوت از پشت ۱۸قدم سایپا زد و توپ رفت کنج دروازه حریف. بعد از این گل برای نخستین بار به ۴تا دفاع تیمم گفتم از جایتان تکان نخورید و زیر توپ بزنید تا وقت تمام شود. ما آن بازی را بردیم و قهرمان شدیم و فکر می‌کنم مامان‌نصرت در این مواقع دعای خیرش را خرجم می‌کند.

اهل نذر و نیاز هم هستید؟

در مواقع گرفتاری به حضرت حمزه(ع) متوسل می‌شوم و نذر می‌کنم چون عالِمی به من گفت هر موقع گیر کردی نذر حضرت حمزه(ع) کن تا رفع شود. این‌طور مواقع ۲۰پرس کوبیده نذر می‌کنم و به محض اینکه حاجتم برآورده می‌شود غذا تهیه می‌کنم و به بهشت زهرامی‌روم تا بین فقرا تقسیم کنم. به‌نظرم هر کسی که به ائمه(ع) متوسل شود ضرر نمی‌کند. خیلی اتفاق‌ها قرار بود برای من بیفتد اما اتصال به ائمه(ع) نجاتم داد.

فکر می‌کنید باورهای مذهبی و حضور در مکان‌های مذهبی چقدر نسل جوان را از گزند آسیب‌های اجتماعی دور می‌کند؟

متأسفانه خطرات زیادی نسل جوان ما را تهدید می‌کند که بزرگ‌ترین آن اعتیاد به موادمخدر است. وقتی سن اعتیاد به کمتر از ۱۴سال می‌رسد معلوم است یک جای کار ایراد دارد. خدا کند اعتقادات مذهبی در کله جوان‌ها باشد. همین محمد ما هر روز پای منبر حسین طاهری است. چند روز قبل سردار مومنی -دبیرکل ستاد مبارزه با موادمخدر- من و امیر قلعه نویی، علی دایی، مهرداد میناوند، کمیل قاسمی و عده‌ای از ورزشکاران ملی‌پوش را دعوت کرد تا درباره مبارزه با موادمخدر و راه‌های مراقبت از جوان‌ها صحبت کنیم.

من برای سردار مومنی خاطره روزهایی را تعریف کردم که به زندان قصر می‌رفتم و با افرادی که در بند اعتیاد گرفتار بودند فوتبال و والیبال بازی می‌کردم. در سال ۱۳۶۲یک تیم فوتبال با همین افراد تشکیل دادم و با مینی‌بوس آنها را به امجدیه بردم تا فوتبال بازی کنند. چندماه بعد با زندانیان قزل‌حصار تیم تشکیل دادیم و از آنجا که عاشق کار خیر بودم تا سال ۱۳۶۵ این رویه را ادامه دادم. به سردار مومنی گفتم از قول من به مسئولان بگویید برای جوان‌ها امکانات ورزشی مهیا کنند تا بچه‌های ۱۵-۱۴ساله به سمت اعتیاد نروند.

پس معتقدید جوان‌ها را با مذهب و ورزش می‌توان از اعتیاد و سایر آسیب‌های اجتماعی دور نگه داشت؟

هر بچه‌ای که با اهل‌بیت(ع) مأنوس شود و در محیط ورزش هم باشد تا آخر عمر به بیراهه نخواهد رفت. من تنها پسرم را با همین شیوه تربیت کردم و خدا را شکر که محمد، هم ورزشکار است هم به ائمه(ع) ارادت دارد. راه‌اندازی حسینیه هم نذر پسرم بود و مطمئنم بعد از من چراغ اینجا را روشن نگه می‌دارد.

جایی برای کمک به نیازمندان

اهالی لواسان می‌گویند هر نیازمندی به حسینیه علی پروین مراجعه کند دست خالی برنمی‌گردد و هیئتی که او از ۱۷سال قبل برپا کرده، این روزها به محلی برای کمک به نیازمندان بدل شده است. پروین بارها پیشنهاد تاسیس مؤسسه‌های خیریه را رد کرده اما سال‌هاست که به اتفاق همسرش دستی در کارهای خیر دارد و به قول خودش با چراغ خاموش دست نیازمندان را می‌گیرد؛ «ما هر روز خدا، ۲ تا ۳مشتری ثابت داریم که می‌آیند زنگ خانه را می‌زنند و مستمری‌شان را می‌گیرند و می‌روند.

شرایط اقتصادی کشور به‌گونه‌ای است که مردم با مشکلات زیادی دست به گریبان‌اند. به نیازمندان می‌گویم در توان ما نیست که کمک‌هزینه خرید خانه بدهیم اما می‌توانیم گوشه‌ای از هزینه‌های زندگی‌تان را تامین کنیم. ما افرادی را تحت‌پوشش داریم که با ماهی ۱۰۰تا ۵۰۰هزار تومان کارشان راه می‌افتد و ماهی یک میلیون تومان هم پرداختی داریم. ما فرد معلولی را تحت پوشش قرار داده‌ایم که ماهی ۱۰۰هزار تومان مستمری می‌گیرد و هزار بار دعایمان می‌کند.

به همه افراد نیازمندی که تحت پوشش ما قرار دارند می‌گویم دعای خیرتان را از من و خانواده‌ام دریغ نکنید. من و همسرم به اتفاق این کار را انجام می‌دهیم اما حاج‌خانم بیشتر دنبال تهیه جهیزیه برای دختران یتیم است و مشتریان بیشتری دارد. » روال کمک به نیازمندان در حسینیه علی پروین با کمک دوستان او طی می‌شود و مرحله تحقیق در مورد مراجعه‌کنندگان برعهده دوستان مورد اعتماد اوست؛

«حسینیه ما هر نیازمندی را تا یک‌سال تحت پوشش قرار می‌دهد و آن فرد در این یک‌سال باید منبع درآمدی برای خودش پیدا کند. بارها پیش آمده که عده‌ای با ظاهر آراسته کمک طلب می‌کنند و در این جور مواقع ما تحقیقات لازم را انجام می‌دهیم. اگر در تحقیقات ثابت شد که فرد مراجعه‌کننده نیازمند است تا یک‌سال تحت پوشش قرار می‌گیرد و در غیر این صورت از کمک به آنها معذوریم. »

کد خبر 454173 برچسب‌ها مذهب

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: مذهب

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۰۳۲۷۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

باور‌ها و اعتقادات، روح اقتصاد یا بستر توسعه

دکتر امین عربی؛* ماکس وبر تاریخ نگار و جامعه شناس آلمانی در کتاب "اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری" نهاد مذهب پروتستان را در مقایسه با مذهب کاتولیک، واجد بستر مناسب تری برای رشد و توسعه اقتصادی می‌داند. اکنون این فرضیه در اقتصاد خودنمایی می‌کند که باور‌ها و اعتقادات سنتی و مذهبی، روح اقتصاد را می‌سازند یا زیربنای رشد و توسعه اقتصادی هستند. این دو فرضیه شباهت‌های بسیاری با هم دارند. وقتی قایل هستیم که اقتصاد دارای جسم و روح می‌باشد در این صورت، جسم، امکانات اقتصادی و روح، باور‌های یک جامعه را شامل می‌شود و این دو گاهی جانشین همدیگرند و همدیگر را تقویت و گاهی در تضاد رفتاری هستند و همدیگر را تضعیف می‌کنند.

نگاه زیربنا بودن اعتقادات و روبنا بودن امکانات با این تصویر سازگار است که باور‌ها مانند زمین کشاورزی است و در صورت مستعد بودن زمین، محصولات بیشتر نصیب می‌گردد و در غیر اینصورت محصول کمتری حاصل می‌شود. این تصویر در کنار تصویری دیگری که اقتصاد را شخصیتی دارای روح و جسم ترسیم می‌کند، اندکی متفاوت است. در حالت اول تقویت زمین به عنوان بستری برای رویش، مسئله اصلی است و در حالت دوم تقویت روح و جسم به توسعه می‌انجامد و بر طرف کردن ضعف‌های روحی از طریق روان شناسان و ضعف جسمی از طریق پزشکان درمان می‌شود؛ به این معنی که به مجموعه‌ای از دانش‌ها برای رشد و توسعه نیاز است.

آنچه در کتاب‌های اقتصادی به عنوان زیربنا و روبنا مطرح شده است جنبه‌های دقیقی از زوایای رشد و توسعه را آشکار می‌نماید. در این حالت باور‌ها و اعتقادات زیربنای رشد و توسعه اقتصادی هستند، این باور‌ها و اعتقادات مانند قطعه زمینی است که در آن اقتصاد کاشته می‌شود، رشد و نمو پیدا می‌کند و جامعه از محصول آن بهره می‌برد. باور‌ها و اعتقادات سنتی و مذهبی زیر بنا و منابع، امکانات، توانمندی‌ها و باور‌های سنتی و مذهبی روبنا هستند.

برای توضیح بیشتر نگاهی به بخش گردشگری در یک منطقه نشان می‌دهد، در واقع، مکان‌های توریستی مانند اماکن مذهبی و آثار باستانی و زیر ساخت ها، مانند هتل‌ها و رستوران و سیستم حمل و نقل و وضعیت امنیتی و وسایل مبادله و سایر ملزومات مورد نیاز برای گردشگران، جسم این بخش و باور‌ها و اعتقادات مردم در مواجهه با گردشگران، روح آن را تشکیل می‌دهد.

اگر مردم آن منطقه در باور‌های خود گردشگران را عامل ورود فرهنگ‌های بیگانه قلمداد کنند و مردم آن جامعه، فرهنگ بیگانه را نپسندند و در تضاد با باور‌ها و اعتقادات خود تشخیص دهند، در این صورت هرچه این کشور دارای امکانات، بستر‌ها و مکان‌های بکر گردشگری باشد، اقتصاد گردشگری، توسعه نخواهد یافت. در این وضعیت اقتصاد به دلیل ضعف‌های روحی از گردشگری بهره نخواهد برد و اگر برنامه‌هایی برای بهبود گردشگری و رونق آن در دستور کار باشد، تغییر در باور‌های مردم جامعه در خصوص صنعت گردشگری و حل تضاد‌های موجود در فرهنگ محلی و فرهنگ‌های بیگانه و چاره اندیشی در باره آسیب‌های ناشی از ورود فرهنگ‌های بیگانه در اولویت خواهد بود. در واقع این روح صنعت گردشگری است که باید بهبود یابد.

هر کدام از این دو فرض را در نظر بگیریم، ضعف جسم و روح یا ضعف روبنا و زیربنا به رکود در رشد و توسعه اقتصادی می‌انجامد و هر دو فرض بر این موضوع تاکید دارند که باور‌ها روح اقتصاد بوده و مرگ یکی یا ضعف یکی به مرگ اقتصاد منجر می‌شود.

باور‌ها و اعتقادات چگونه شکل گرفته اند و در طول تاریخ چگونه تغییر نموده اند، حجمی به وسعت تاریخ را در بر دارد. اعتقادات و باور‌ها از خرد یا دین نشات گرفته اند و پیوسته بین نسل‌ها جریان داشته است. سنت و مذهب همواره همراه بشر بوده و متناسب با رشد جامعه، تکامل یافته است. سنت‌ها و مذهب‌ها همچنانکه از طرفداران متعصب و مبلغ‌های توانمندی بهره می‌برند، مخالفان سرسخت و منتقدان مسلطی نیز دارند. از آنجایی که بخش مهمی از باور‌ها و اعتقادات نشات گرفته از مذهب‌ها می‌باشد، شاید جدال اصلی طرفداران و مخالفان مذهب‌ها در مرحله اول به آسمانی یا زمینی بودن دستورات باشد، اما در نهایت این عقل و خرد بشر است که قضاوت نموده و نتیجه قضاوت موجب استقبال و استحکام باور‌ها شده یا مانع ترویج آن گردیده است.

مطالعات تاریخی و جامعه شناختی نشان می‌دهد که پیامبران به هنگام تبلیغ دستورات الهی با پذیرش آن‌ها از سوی خردمندان جامعه روبرو بوده و اطرافیان پیامبران را انسان‌های خردمند و با استعداد تشکیل می‌اده و آن‌ها در ترویج باور‌های درست تلاش می‌نمودند. بعد از استقبال جامعه از دستوراتی که رستگاری فردی و جمعی را هدف قرار می‌داد، مبلغ‌ها و افراد سود جو در لباس و کسوت مبلغ دینی باور‌ها و اعتقادات را دستخوش تغییراتی می‌نمودند به نحوی که در ادامه از سوی خردمندان جامعه غیر قابل پذیرش می‌شد. انحراف از دستورات الهی، مذهب‌ها را به عنوان بخش مهمی از روح اقتصاد‌های در حال توسعه و به عنوان بستر رشد و توسعه از کارایی‌های لازم می‌انداخت.

آسمانی بودن باور‌های مذهبی، به دلیل عناد‌های علمای مذهب‌های مختلف با هم و همچنین از طریق روایت نمودن روایات و احادیث دروغین و بی اعتبار و نسبت دادن آن‌ها به پیامبران آسیب‌های جدی به مذهب‌ها وارد می‌نمود و در ترازوی عقل و خرد، پذیرش بسیاری از باور‌ها را را نیز زیر سوال می‌برد و زمینه نقد بسیاری از آن‌ها را که به این شکل وارد مذاهب شده بود فراهم نمود.

از ابتدا معیار فراگیر برای پذیرش دستورات و در مرحله بعد که تشخیص و زدودن انحرافات از جامعه دانش، عقل و خرد بشری بوده است. دین‌های الهی تاکید دارند کسی که عقل ندارد دین ندارد و معتقدند آنچه را عقل بپذیرد دین می‌پذیرد و آنچه دین می‌گوید منطبق با عقل است.

با این حساب توسعه دانش و خرد بشر توانسته بخش زیادی از باور‌ها و اعتقادات باطل را که به هر طریقی وارد دین شده، شناسایی و حذف نماید. با حذف بخش مهمی از باور‌ها و اعتقادات غلط، روح بیمار اقتصاد بهبود یافته و زمینه رشد و توسعه فراهم می‌شود.

برای اینکه وسعت انحراف‌های صورت گرفته در باور‌ها و اعتقادات مذهبی روشن شود، مطالعه تاریخ و جعل کنندگان احادیث و روایات، کمک بزرگی به این مهم می‌نماید. در اسلام جعل حدیث فراوان صورت گرفته و ابن ابی العواجاء، احمد الجویباری و ابوهریره و بسیاری دیگر، کسانی بودند که به گواهی تاریخ هزاران حدیث جعلی به نام پیامبر منتشر کرد. طبیعی است که وارد کردن احادیث جعلی در خدمت قدرت و با هدف رفاه و کسب سود یا تحت فشار حاکمان صورت می‌گرفت و منجر به ایجاد باور‌های غلط می‌شد.

زشتی وارد نمودن خواست‌های زمینی در پیام‌های آسمانی در همه ادیان وجود دارد. در تاریخ تمدن نوشته ویل دورانت و ترجمه حسین کامیاب و همکاران آمده است، کلیسا که جایی برای طلب مغفرت در درگاه حضرت مسیح بود به جایی مبدل شد که تمام اقشار جامعه برایش تصمیم می‌گرفتند. تا جایی که این دستگاه‌ها احتیاجشان به پول بیشتر از احتیاجات اصلاحی بود که از آمرزش نامه‌هایی منتشر ساختند که درآمد حاصل از آن را هم در اختیار خود در می‌آوردند.

آنچه به صورت کذب و دروغ به عنوان باور وارد اعتقاد دینی می‌شود، تحت عنوان خرافات و جهالت باعث می‌شود، خرد در مقابل جهل قرار گیرد و ضرر مضاعفی ایجاد نماید که در نتیجه آن تعصب دینی اجازه خرد ورزی و تشخیص سره از ناسره را نمی‌دهد.

برای اینکه هزینه‌های باور‌های آغشته به جهالت برای جامعه اندکی روشن شود، نگاهی به رویداد‌های حدود سیصد سال پیش جهان اسلام زمانی که نادرشاه افشار در ایران و بابعالی در عثمانی براساس دستورات اسلام حکمرانی می‌کردند، به اهمیت این بحث کمک بزرگی می‌نماید. تلاش نادر شاه افشار برای پذیرش مذهب جعفری از سوی عثمانی به عنوان خامس مذاهب سنت و استنکاف عثمانی به دلیل بدعت در دین و هزینه‌هایی که از این طریق بر دو کشور بزرگ جهان اسلام وارد شد، نشان از عمیق بودن باور‌ها و اعتقادات مذهبی جامعه و ترکیب آن با تعصب مذهبی و شیوع نوعی بیماری در روح اقتصاد در فرآیند توسعه و رشد دارد. نتایج حاصل از این بیماری روح اقتصاد هر دو جامعه را برای سال‌ها با ناکامی روبرو ساخت.

در تاریخ ایران امیر کبیر را معمار و طبیب اقتصاد ایران در آن مقطع می‌دانند. اقدام مهم امیر کبیر در واقع نجات روح بیمار اقتصاد ایران از باور‌ها و اعتقادات غلط و نهفته در جامعه آن روز بود. جایی که باور‌های غلط در پیوند با تملق، تطمیع و تهدید و جامعه را از دستیابی به خوشبختی و سعادتمندی دور می‌ساخت.

در تاریخ ایران نوشته پیرنیا آمده است امیر کبیر در راه چاره اندیشی، در قدم اول بر غالب وظایف و مستمریات گزاف ملا‌ها و شاهزادگان و متملقانی که آن‌ها را بدون هیچ استحقاقی دریافت می‌داشتند کشید و در این مرحله، چون خود رشوه خوار نبود و از راه تهدید و تطمیع از راه به در نمی‌رفت ملاحظه هیچ کس را نکرد و به این ترتیب مبلغ عظیمی از مخارج را در سایه امنیتی که پیش آمده و حمایتی که از بازرگانان می‌کرد رونق کلی داد. صنایع داخلی را تشویق کرد و صنعتکاران را به تقلید مصنوعات خارجی وا داشت. عده‌ای را برای آموختن حرف و صنایع به فرنگستان فرستاد و در بسط زراعت و آبادی شکور مساعی بسیار به خرج داد.

اکنون این واقعیت پیش روی کشور‌های در حال توسعه است که چه میزان از باور‌ها و اعتقادات آن‌ها مانع توسعه و چه میزان از این باور‌ها هموار کننده مسیر توسعه است. هرچه خرافات، دروغ و باور‌های غلط بیشتر باشد روح اقتصاد ضعیف تر، و جسم اقتصاد نحیف‌تر خواهد شد و جسم نحیف و روح ضعیف اقتصاد، سایر جنبه‌های حکمرانی را نیز به نابودی می‌کشاند.

*دانش آموخته اقتصاد بین الملل

دیگر خبرها

  • هیأت ظرفیتی برای اجتماع قلوب و تربیت انسان انقلاب اسلامی
  • آغاز ساخت حسینیه و مرکز فرهنگی گلزار شهدای بردسکن پس از ۲۰ سال
  • باور‌ها و اعتقادات، روح اقتصاد یا بستر توسعه
  • دشمنان به دنبال ضربه به هیات‌های مذهبی هستند
  • رویداد هنری بنت الهدی در البرز برگزار شد
  • هیئتی از تل‌آویو راهی قاهره است
  • طنین نوای لبیک حجاج در حسینیه امام خمینی(ره)
  • نوای زیبای تلبیه در حسینیه امام خمینی(ره)
  • فیلم/ نوای زیبای تلبیه در حسینیه امام خمینی(ره)
  • توضیحات ماجدی درباره استعدادیابی ۹ هزار بازیکن در تهران