چرا «ستایش» بهیکباره جوان شده است؟!
تاریخ انتشار: ۲۷ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۱۵۱۶۱۵
پرویز شیخ طادی دربارهی وضعیت گریم بازیگران در تلویزیون اظهار کرد: متاسفانه به دلیل هزینههای بالا، تلویزیون خیلی برای گریم وقت نمیگذارد، طراحی معنایی ندارد و بیشتر به دنبال زیباییسازی است.
این کارگردان در گفتوگویی با ایسنا با انتقاد از وضعیت گریم هنرمندان در آثار تلویزیونی، تعیین تکلیف برخی بازیگران برای گریمهایشان در آثار هنری را اقدامی غیرحرفهای خواند و گفت: طراحان گریم قدیمی و حرفهای که علم و دانش اقناعی داشته باشند و در کارشان مسلط باشند، کاملا میتوانند بازیگران را قانع کنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شیخطادی علت دخالت هنرمندان در گریم را به فرهنگ کلی اخلاق حرفهی سینما و صنفی نسبت داد و درباره گریم شخصیت «ستایش» در فصل سوم آن که با انتقادهایی همراه شده است، نیز اظهار کرد: اتفاقی که رخ داده است نمیدانم چه دلیلی داشته است، اما هرچه که هست مورد انتقاد قرار گرفته و برای مخاطب این سوال پیش آمده که از فصل گذشته اگر ستایش روند پیری در پیش گرفته، چرا به یکباره جوان شده است؟! طبیعی است مادری که بچه ۳۰ ساله دارد، باید ویژگیهای ظاهریاش را هم داشته باشد و بزرگتر باشد. ما نمیدانیم آیا خانم نرگس محمدی این درخواست را داشتند که صورتشان زیر گریم نرود و به دلیل اینکه با چهره پیر جلوی آنتن نروند و به عنوان مادر جا نیفتند، این اتفاق افتاده است؛ البته ما وقتی خیلی از بازیگران جوان را با گریم سن بالا و مادر شدن جلوی دوربین میآوریم، برای آینده نگران میشوند، به دلیل اینکه هنوز میتوانند در نقش جوان ایفای نقش کنند و اگر قابلیت پیر شدن پیدا کنند دیگر ممکن است که با این نقشها مواجه شوند. این اشکالات دوطرفه است. در حالیکه هیچ کارگردانی این کار را نمیکند، چرا که زحمت گریم بالایی دارد و ساعتها باید پشت میز گریم بنشیند و از طرفی پوست بازیگر خراب میشود. هیچ کارگردانی این سختی را به خود نمیدهد که بازیگری را پیر کنند.
سریال ستایش چون سه فصل داشته مجبور به گریم بازیگران شدند و بازیگر ستایش باید این را یک امتیاز برای خود بداند که میانسالی و پیری را خوب بازی کند. اگر دلیل این ظاهر گریم از سوی خود بازیگر باشد اقدامی غیرحرفهای و نادرست است.
پرویز شیخطادیکارگردان «بانوی سردار» با اشاره به بازیهای درخشان فاطمه معتمد آریا که شخصیتهای پیر و فرسودهای به وی پیشنهاد شده و بهخوبی از عهدهی آها برآمده است، گفت: اینها همه امتیاز است. بازیگران باید توجه داشته باشند که از این پس بعد از گریم و بازی، در کیفشان لوازم آرایش نداشته باشند که بعد آرایش کنند. مهم بازی است و بازیگران باید به دست بزرگترانشان نگاه کنند. بازیهایشان را در کارهای شاخص ببینند. متاسفانه اتاق گریم در آثار هنری فضای آرامی ندارد و اتاقی پرحاشیه است. و مهمتر از آن اینکه مجریان طرح باید بر اتاق گریم نظارت داشته باشند تا از مواد استاندارد استفاده کنند.
شیخطادی درباره آزادی عمل گریمورها و بسته بودن دستشان برای گریم بازیگران نیز اظهار کرد: گریمورها نباید از بازیگران برای گریم ترسی داشته باشند. طراح گریم برای طراحی باید آرامش داشته باشد. نه اینکه بازیگری که تازه به شهرت رسیده شروع به مخالفت با گریم کند و بگوید من این گریمور را نمیخواهم چون من را زیبا نمیکند؛ البته از طرفی صنف گریم هم باید خیلی مراقب باشند، بعضا از موادی در گریم استفاده میشود که مواد اصلا استانداردی نیستند اما چون ارزان است استفاده میشود و این به صورت بازیگر آسیب میزند؛ در حالی که بازیگر، گریمور و کارگردان همه باید به درک فیلمنامه کمک کنند. از تجربه حرفهایها مثل آقای عبدالله اسکندری هم باید بهرهبرداری کرد.
شیخ طادی در بخش دیگر گفتوگو با ایسنا با بیان اینکه دیگر سریالهای تلخ تلویزیون را به عنوان مخاطب تماشا نمیکند، گفت: در این زندگی که دغدغههای ریز و درشت و اضطراب و نگرانی هست، برای چه باید بنشینیم و سریالهای تلخ تلویزیون را ببینیم. چرا باید برای چنین سریالهایی سرمایهگذاری کنم. جدای از این سریال (ستایش)، اصولا سریالهای تلخ را نمیبینم.
وی بار دیگر به موضوع گریم بازیگران سریال بازگشت و گفت: قاب تلویزیون و سیما و ابزاری که در آن برای بازتاب نور و برگشت و تبدیل آن به تصویر رخ میهد، الزماتی دارد. نوری وجود دارد که این نور طیفهای مختلفی دارد و برخوردش با اشیا، گیاه و احجام مورد بررسی قرار میگیرد؛ به طور مثال وقتی صورتها مقابل دوربین قرار می گیرند، گاهی نیازمند تغییراتی هستند. این تغییرات گاهی برای کارهای پلاتویی و استودیویی، الزاماتی دارد و بخش دیگر به حوزه نمایش برمی گردد که معمولا فیلمنامه و داستان یک الگویی را دیکته میکند؛ به طور مثال یک فیلمنامه و یک داستان تاریخی یک مقطع زمانی شخصیتی و جغرافیایی را به همه عوامل دیکته و درخواست میکند و گریمور باید طبق فیلمنامه و خواست فیلمنامه شروع به تغییر و عمل کند.
شیخطادی ادامه داد: گاهی فیلنامههای تاریخی و یا فیلمهایی که رئال هستند، نیازمند شبیهسازی میشوند؛ یعنی گریم به سمت شبیهسازی شخصیتهای تاریخی میرود. یک وضعیت دراماتیکی هم وجود دارد و جدای از اینکه مساله اول شبیه سازی و وفاداری به تاریخ است، فاکتور مهمتر این است که شخصیتها را به درام داستان نزدیک کنیم و به بازیگر ویژگیهای شخصیتی بیفزاییم. به طور مثال اگر شخصیتی جنگجوست، گریمور نسبت به ویژگی های آن شخصیت اقدام به گریم میکند. در حوزه گریم، اتفاقی میافتد که بازیگر نزدیک به آن شخصیت فیلمنامه نیست و گریمور باید آن را به شخصیت مورد نظر نزدیک کند و مجبور به قطعهگذاری میکند. بنابراین کار گریم ابعاد زیادی دارد، گاهی نقاط ضعف را برطرف و گاهی نقاط قوت را اضافه میکند.
این کارگردان که پس از «بانوی سردار» در حال نگارش دو سریال جدید تاریخی و معاصر است، دربارهی قصهی سریالها توضیح داد: این روزها مشغول نگارش دو سریال هستم که البته برای خودم مینویسم و اگر تلویزیون بخواهد، آنها را میسازم. یکی از سریالهای موضوعی تاریخی دارد و دیگری معاصر است. سریال تاریخی به سال ۱۳۳۰ برمیگردد؛ دورانی که در کش و قوس ملی شدن نفت به لحاظ سیاسی در دوره پهلوی اول بودیم؛ عنوان این سریال «کافه فرانتس» است که در آن مقطع به رمان نویسهای آن دوره پرداخته میشود. سریال دیگر «پناهنده» است که به وسوسههای طلاب در حوزه مالی مربوط میشود.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: گريم بازيگر پرویز شیخ طادی سريال ستايش
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۱۵۱۶۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم/ نگاهی به فیلم مست عشق
به ویژه اینکه تعدادی از آنها شهرتی جهانی داشته و میتوانند پای آثار نمایشی تولید شده در این چارچوب را به بازار جهانی باز کنند. موضوعی که چندان مورد توجه سینمای ایران قرار نگرفته و اندک آثار تولید شده در این باب نیز متعلق به تلویزیون بودهاند. فیلم سینمایی «مست عشق» ساخته حسن فتحی که به نوعی محصول مشترک ایران و ترکیه به حساب میآید، نخستین تجربه جدی سینمای ایران در این رابطه است که به تازگی روی پرده سینماهای کشور رفته و در هفته نخست رکورد فروش ریالی و تعداد تماشاگر را شکسته است.
فتحی که تجربه تولید آثار تاریخی در قاب کوچک را داشته، در «مست عشق» سراغ یکی از مهمترین شعرا و عرفای تاریخ ایران یعنی جلالالدین محمد بلخی مشهور به مولانا رفته و بخشی از دوران زندگی وی را به تصویر کشیده که از کشش دراماتیک مناسبی برخوردار است. فرهاد توحیدی که یکی از قدیمیترین فیلمنامهنویسان پس از انقلاب به حساب میآید در «مست عشق»، مولانا و شمس تبریزی را به عنوان ستونهای فیلمنامه قرار داده و قصه را با محوریت این دو پیش میبرد. قصهای شخصیت محور که با چرخشی ظریف به سمت ماجرامحوری رفته و چند داستانک جذاب را به آن گره میزند.
توحیدی در پرده نخست، قصه را با یک حادثه آغاز کرده و سوالی را پیرامون ناپدید شدن شمس تبریزی مطرح میکند. سپس با یک فلاشبک به گذشتهای نه چندان دور رفته و برخورد مولانا و شمس را کلید میزند که سرانجام به یک نقطه عطف میرسد. جایی که مولانا مجذوب شخصیت پیچیده و خاص شمس شده و نگاهاش به جهان تغییر میکند. در نیمه میانی، توحیدی روی حسادت به عنوان یکی از تمهای فیلمنامه مانور داده و موانعی را بر سر راه مرید و مراد قرار میدهد تا از بار تنش حاکم بر آن کاسته نشود. در این بین رفت و برگشتهای زمانی هم رخ میدهد که از ساختار قصه بیرون نزده و تماشاگر را سردرگم نمیکند. در واقع این ساختار غیرخطی برای آن است که تکههای پازل قصه کنار یکدیگر قرار گرفته و یکپارچگی آن از دست نرود.
داستانهای فرعی نقشی کلیدی در پیکره فیلمنامههای امروزی دارند و ((مست عشق)) از این بابت نمونهای درخشان به حساب میآید. اولی قصه عشق نافرجام پسر مولانا (علاءالدین) به کیمیا خاتون است که به خوبی در بافت قصه جا افتاده و مثلثی عاشقانه را شکل میدهد و تماشاگر را به حدس و گمانهایی پیرامون نقطه عطف دوم فیلمنامه وادار میکند. دیگری داستانک مربوط به اسکندر بیک فرمانده خشن اهل قونیه است که علاقهای نافرجام به دختری مسیحی به نام مریم داشته و توحیدی این داستانک را به بهترین شکل به قصه اصلی پیوند زده است. نکته مهمی که در فیلمنامه ((مست عشق)) به چشم میخورد، وفاداری به اندازه نویسنده به تاریخ است که وجوه نمایشی خوبی نیز به آن بخشیده شده است. همانطور که از عشق به عنوان تم اصلی و جانمایه اثر بهره گرفته و آن را به شخصیتهای اصلی گره زده است.
حسن فتحی در آخرین ساخته سینماییاش دست به ریسک بزرگی زده و به سراغ شخصیتی رفته که میلیون ها طرفدار در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر دارد. او با توجه به فیلمنامه خوبی که در اختیار داشته تلاش کرده تا اثر شستهرفتهای را خلق کند. تلاشی که از همان سکانس نخست (کابوس جنگ اسکندربیک) خود را به رخ کشیده و تا آخر ادامه پیدا میکند. به ویژه در دکوپاژ فیلمنامه که ظرافت و وسواس خاصی در آن به چشم میخورد. برای مثال میتوان به سکانس گفتگوی طولانی شمس و مولانا اشاره کرد. البته نمیتوان از مست عشق گفت و به فیلمبرداری درخشان زندهیاد مرتضی پورصمدی و تدوین استاندارد میثم مولایی اشاره نکرد.
یکی از چالشهای مهم فیلم انتخاب بازیگران آن بوده که ترکیبی از بازیگران ایرانی و ترک به حساب میآید و ایجاد هارمونی میان آنها کار سختی به نظر میرسد. اتفاقی که تا حدود زیادی رخ داده و بازیگران نقش مهمی در کیفیت برجسته فیلم دارند. پارسا پیروزفر و شهاب حسینی انتخابهای هوشمندانهای برای ایفای نقشهای مولانا و شمس تبریزی بودهاند که البته کفه ترازو به سمت حسینی اندک چربشی دارد. همچنین بازیگران ترک زبان که در سینما و تلویزیون ترکیه شهرت زیادی دارند، در ایفای نقشها موفق بوده اند.
مست عشق از آن دسته فیلمهایی است که تولید و پست پروداکشن سختی داشته که از این بابت میتوان به گروه تولید آن دستمریزاد گفته و دستاوردهای آن برای سینمای ایران را به فال نیک گرفت.
۵۷۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903013