رمز عبور از گردنهها/ این دو گزینه، پیش روی شما اختیار با خودتان است!
تاریخ انتشار: ۲ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۲۲۰۸۶۲
خبرگزاری میزان- رمز عبور از گردنهها، این دو گزینه، پیش روی شما اختیار با خودتان است!، عربستان و لزوم ارزیابی در سیاست منطقهای گزیدهای سرمقاله و یادداشتهای امروز است. تاریخ انتشار: 11:14 - 02 مهر 1398 - کد خبر: ۵۵۲۲۹۵
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی خبرگزاری میزان، رمز عبور از گردنهها، این دو گزینه، پیش روی شما اختیار با خودتان است!، عربستان و لزوم ارزیابی در سیاست منطقهای، مأموریت رئیسجمهور در نیویورک، برای معلمان وطنم ایران، دست و پا زدن بیهوده، چرخش از مدیریت درآمد به حذف هزینههای زائد!، سوء تفاهم بزرگ اقتصادی و بیایید نزنیم زیر میز! گزیدهای از سرمقاله و یادداشت های امروز است که در ادامه می خوانید:
• روزنامه حمایت مطلبی با عنوان «رمز عبور از گردنهها» منتشر کرده که به این شرح است:
این روزها در هفته دفاع مقدس قرار داریم و آنچه بیش از هر چیز، مایه بزرگداشت و تکریم دوران جنگ تحمیلی به شمار میآید، بازخوانی درسها و آموزههای آن برهه پر فراز و نشیب و پیادهسازی فرمول ظفرمندی آن مقطع، در حال حاضر است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
۱. بیاعتمادی کامل به وعدههای فریبنده دشمن و اینکه هیچکدام از قطعات پازل مهندسیشده برای ایران اسلامی، مطلقاً به ارتقاء معیشت و بالندگی اقتصاد، کمکی نمیکنند.
۲. تبدیل تهدید تحریمها به فرصت و تأکید بر اصل مصرح «استقلال» در قانون اساسی برای مقابله با آنچه دشمن آن را تهدید اقتصادی معرفی میکند.
۳. آزادسازی پتانسیل عظیم جوانان و استفاده حداکثری از ظرفیتهای داخلی کشور در راستای متابعت از بیانیه گام دوم انقلاب
۴. درمان فوری بیماریهای حاد اقتصادی و بکار بستن رهیافتهای متخصصین انقلابی در اموری همچون واردات کالاهایی که مشابه آن در داخل تولید میشوند، قاچاق، احتکار، رانت و ...
و بالاخره اینکه راهکار گشودن گره از کار امورات به ظاهر غامض و دشوار، نه در چانهزنی با دشمنان قسم خورده و تمنای دعای خیر برای توفیق در آن، بلکه در مقاومت «فعال» و «حداکثری» است که مدل بسیار دشوار آن را در دوران دفاع مقدس با کسب عالیترین تراز و نمره، مشق کردیم و بدون ذرهای تردید میتوانیم با الهام از آن، فصل درخشان دیگری را در تاریخ انقلاب رقم بزنیم.
• روزنامه کیهان مطلبی با عنوان «این دو گزینه، پیش روی شما اختیار با خودتان است!» منتشر کرده که به این شرح است:
چکیده دکترین امنیت منطقهای آمریکا، تامین امنیت کشورهای مرتجع عربی در قبال دریافت پول است. یعنی، آمریکا تضمین کرده از سلطنت پادشاهان کشورهای مرتجع عربی که در آنها انتخابات واقعی وجود ندارد و قدرت صد در صد موروثی است، در مقابلِ اعتراضهای احتمالی مردمی و تهدیدات خارجی محافظت کند و در مقابل، آنها نیز پول آن را پرداخت کنند. این دکترین با کمی بالا و پایین، درباره برخی کشورهای غیر عربی نیز صادق است. مثلا آمریکا از ژاپن وکره جنوبی پول دریافت میکند تا در مقابل تهدیدات مثلا کره شمالی از آنها محافظت کند. همینطور از برخی کشورهای اروپایی در مقابل تهدیدات مثلا روسیه. (این نکته هم قابل ذکر است که، یکی از مهمترین منابع درآمدی آمریکا از همین راه تامین میشود؛ پس طبیعی است که بعضا حتی، خود این کشور عامل به وجود آمدن شرایطی باشد که بتواند از آن کاسبی کند. مثلا اجازه حل بحران دو کره را ندهد، یا در منطقه ایران هراسی کند، که میکند.) حمله روز شنبه ۲۳ شهریور ماه انصارالله یمن به تاسیسات نفتی آرامکو در «بقیق» و «خریص» (شرق عربستان) برای محمد بن سلمان، که فقط در یک قلم ۴۹۰ میلیارد دلار به ترامپ پول داده تا از ولیعهدی و پادشاهیاش بر عربستان و همینطور امنیت کشورش دفاع کند، ۵۰۰ میلیارد دلار خسارت زد! (همه چیز بن سلمان سند ۲۰۳۰ است و قلب سند ۲۰۳۰ نیز واگذاری سهام آرامکو در بازار بورس است. از آنجایی که آرامکو بزرگترین شرکت نفتی جهان است سعودی روی کسب یک سود ۵۰۰ میلیارد دلاری از این محل حساب ویژهای باز کرده بود که با این شلیک-به نوشته دویچه وله- سعودی یک شبه ۵۰۰ میلیارد دلار از دست داد.) این یعنی بن سلمان در این میان چیزی نزدیک به یک تریلیون دلار خسارتدیده است. رقم بسیار بسیار بالایی است. طبیعی است که عربستان و سایر کشورهایی که برای حفظ تاج و تخت یا امنیتشان به آمریکا متکی هستند، چهار چشمی منتظر واکنش آمریکاییها باشند. ستوننویس آسوشیتدپرس، ضمن این که در اجرای دکترین ایرانهراسی، این حمله را به ایران نسبت داده است، مینویسد؛ «ایران با حمله به آرامکو، فقط به یک پالایشگاه بزرگ نفت شلیک نکرد، بلکه به دکترین امنیت منطقهای آمریکا هم شلیک کرد» (!) حالا آمریکا در این بین دو راه بیشتر پیش رو ندارد:
الف- یا با ایران وارد جنگ شود؛ که به دلیل انتخابات پیش روی این کشور، قَدَر بودن حریف (ایران) و پای کار بودن متحدانش (حزبالله لبنان، سوریه، حشدالشعبی، حماس و...) و در نتیجه بالا بودن هزینه چنین گزینه ای، این احتمال «بسیار ضعیف» است. فراموش نکنیم که ترامپ اگر هیچ چیز هم بارش نباشد، محاسبه و تجارت را خوب بلد است. او با همه صفات زشتی که دارد اهل محاسبه و سود و زیان است. به قول مقامات پنتاگون و فقط به عنوان یک نمونه، در صورت آغاز جنگ با ایران جان ۷۰ هزار نظامی تحت امر سنتکام، مستقر در منطقه، از مصر گرفته تا پاکستان با خطر مواجه میشود. (واشنگتن پست) و قطعا جنگ تمام منطقه را فرا میگیرد. ضمن اینکه ترامپ چرا باید از همین فرصت (حمله به آرامکو) برای دوشیدن بیشتر سعودی استفاده نکند؟! کاری که به نظر میرسد مشغول آن است. اعزام کارشناسان و تجهیزات نظامی بیشتر به عربستان به بهانه تامین امنیت در مقابل پول بیشتر! فراموش نکنیم رئیسجمهور آمریکا در اولین موضع گیری خود راجع به این حمله نیز گفت، عربستان باید پولش را بدهد!
ب- یا دست به اقدامات نمایشی با هدف راضی نگه داشتن گاوهای شیرده خود بزند. مثلا ایران را تحریم کند. (که کرد)، اما از آنجایی که چیزی برای تحریم باقی نمانده! این حرکت نیز «نمایشی» و صرفا برای راضی نگهداشتن گاوهای شیرده صورت گرفت. ریچارد نفیو، معمار تحریمهای ایران پس از تحریم بانک مرکزی کشورمان به بهانه حملات آرامکو گفت، تحریم خوبی بود، اما به شرط اینکه این بانک سال ۲۰۱۲ تحریم نشده بود! لذا به نظر میرسد تحرکات بالای نظامی این سه کشور که در ابتدای این وجیزه به آنها اشاره شد، حتی اگر آن یکی دو کشور مرتجع عربی هم هنوز نفهمیده باشند، «نمایشی» است برای اینکه اولا به سعودیها و سایر کشورهای وابسته بگوید، در مقابل دلارهایی که از آنها میگیرد، بیکار ننشسته، ثانیا برخی بزدلهای داخل ایران و «کاسبان ترس» را به تحرک وا دارد! انقلابیون یمن گفته اند، این حملات اولا، پاسخ به تجاوزات نزدیک به ۵ ساله ائتلاف سعودی به کشورشان است و تا زمانی که این تجاوزات متوقف نشود، حملات «دردناکتر از آرامکو» در راه است. (سید عبدالملک الحوثی، یکشنبه ۳۱ شهریور) پس احتمال تکرار چنین حملاتی، بالاست. اما به همان دو دلیلی که اشاره شد، در صورت تکرار چنین ضربتی نیز «جنگی رخ نخواهد داد». اگر چه وقوع برخی خرابکاریها، ترور، حملات هکری و ایذایی «ممکن» است. به عبارتی، این تصور که، چون آمریکا اهل محاسبه و سود و زیان است، پس با مشاهده هزینه بالای شاخ به شاخ شدن با ایران، کاری با ما نخواهند داشت، نباید باعث غفلت شود. چه حملات انصارالله ادامه یابد چه متوقف شود، دشمن دشمن است و همیشه، مترصد فرصت برای ضربه زدن. اینکه میگوییم جنگی رخ نخواهد داد، منظور یک جنگ واقعی و تمام عیار است. اما انقلابیون یمن تنها راه توقف حملات را توقف تجاوزات اعلام کردهاند و در صورت ادامه حملات انصاراللهی که حالا به تجهیزات مدرن مجهز شده، طبیعتا ادامه این وضع برای سعودیها «غیر ممکن» خواهد بود. بنابر این سعودی برای رهایی از چنین وضعی مجبور خواهد شد یاد دست به مصالحه زده و راهی برای خروج آبرومندانه از این باتلاق بیابد یا. دست به خودکشی بزند! اختیار با خودش است!
• روزنامه اطلاعات مطلبی با مضمون «عربستان و لزوم ارزیابی در سیاست منطقهای» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
یک هفته از حمله پهپادی مبارزان حوثی یمن به تاسیسات نفتی عربستان گذشت. در این مدت رسانههای بینالمللی و تحلیلگران سیاسی و اقتصادی مطالب زیادی در چند و، چون اقدام بیسابقه یمنیها که نیمی از تولید نفت عربستان را از مدار خارج کرد نوشتند. ناکار آمدی سامانههای ضد هوایی، عربستانی، زیر سؤال رفتن توان بازدارندگی سیستمهای پاتریوت ساخت آمریکا، سردرگمی سیاست خارجی عربستان و نداشتن چشمانداز روشن محمد بن سلمان در جنگ یمن، نقش ولیعهد ابوظبی در هدایت غلط سیاست خارجی عربستان و بالاخره کابوس قدرت ایران اسلامی که خواب حکام سعودی را آشفته کرده است، شماری از محورهای مطرح شده در تحلیلها هستند. اینکه حوثیها چگونه توانستهاند اهدافی را در یکهزار کیلومتری مرز یمن با پهباد منهدم کنند، یکی از نکات مبهم این اقدام است که موجب شد دولتهای آمریکا و عربستان تلاش کنند حمله به بزرگترین تاسیسات نفتی آرامکو را به ایران نسبت دهند، هر چند سخنگوی وزارت دفاع عربستان که اصرار در به کار رفتن سلاحهای ایرانی در پرواز پهپادها داشت، مستقیماً ادعا نکرد که حمله توسط ایران صورت گرفته باشد. پیچیدگی عملیات، دقت در کوبیدن هدف، قدرت مواد منفجره، بعد مسافت و عبور پهپادها از سامانه دفاعی چند لایهای ارتش سعودی موجب طرح حدس و گمانها شد، بهگونهای که خبرنگاران شبکه سی ان ان آمریکا و بعضی دیگر از رسانههای غربی پای ایران و نیروهای حشدالشعبی عراق را به میان کشیدند. در لابلای این گمانهزنیها جالبی هم به چشم میخورد. برای مثال دکتر عزام تمیمی مدیر پیشین موسسه تفکر سیاسی در اسلام و سردبیر شبکه تلویزیونی الحوار، در مقالهای که روز پیش در شبکههای اجتماعی هم منتشر شد فاش کرد که حمله پهپادی چند روز پیش اسرائیل به پایگاه حشد الشعبی عراق با هم آهنگی عربستان انجام شده است. همچنین دیوید اکس، سردبیر بخش دفاعی دو ماهنامه نشنال اینترست چاپ واشنگتن که با انتشار مقاله پایان تاریخ، در سال ۱۹۸۹ شهرت جهانی پیدا کرد، مقایسهای جالب بین سامانه پاتریوت آمریکا و اس ۴۰۰ روسی انجام داده و نوشته است که سلاح دفاعی روسها با برد ۴۰۰ کیلومتر و دو برابر سرعت پاتریوت که برد محدود ۱۶۰ کیلومتری دارد به مراتب از پاتریوت کارآمدتر است. زیرا به یک سامانه جنبی مجهز است که میتواند اهداف پرواز در سطح پایین مانند پهپاد را هم هدف قرار دهد. نویسنده همچنین فاش کرد که در فروردین سال پیش که حوثیها ۷ فروند موشک به سمت ریاض شلیک کردند عمل کرد دو واحد پاتریوت که باید این موشکها را در هوا منفجر میکردند چندان موفق نبوده است. نامبرده یادآور میشود که سامانه آلمانی بهنام سپر آسمان برای دفاع چند لایهای از پاتریوت مناسبتر است.آنچه در این روزها بیشتر مطرح میشود بحث اقتدار و سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران در کنار مباحث فوق است، که بنا به گفته تحلیلگران، بر خلاف سیاست غیرواقعگرایانه عربستان که عاری از دوراندیشی و راهبرد دراز مدت است، ایران اهداف تعریف شدهای دارد که طی چند سال اخیر آنها را دنبال کرده و با موفقیت به خواستهای خود نایل شده است و گرچه تحریمها در داخل برای مردم معضلات عدیدهای ایجاد کرده ایران در خارج هر روز قویتر شده است. حکام عربستان با تلقینی که متحدین غربی آنها میکنند، این قدرتمندی ایران را به محاصره عربستان از دو سوی مرزهای خود تلقی میکنند. سخنان چند روز اخیر وزیر خارجه ایران که بازتاب زیادی داشته است، نادرستی این برداشت سعودیها را نمایان میکند. دکتر ظریف دکترین امنیت منطقهای ایران را که امنیت در خلیجفارس باید جمعی و بدون حضور قدرتهای خارج از منطقه تامین شود مورد تاکید قرار داده است. این سیاستی است که هم رهبر معظم انقلاب بیان و تکرار کردهاند و هم در عمل، سیاست خارجی ایران حول این محور در منطقه برنامهریزی و اجرا شده است. خارج از مباحث بالا این واقعیت انکارناپذیر وجود دارد که عملیات نظامی حوثیها در عمق خاک عربستان ضربه بسیار بزرگی به کفایت حکومتی محمد بن سلمان و آبروی رژیم آل سعود در منطقه وارد کرده است و از آنجا که دو شاهزاده مسئولیت دفاعی و انرژی کشور را در دست دارند، سعودیها برای جلب افکار عمومی خود نمیتوانند از کسی بازخواست کنند یا تغییری در رده مسئولان بهعمل آورند. سیاست ناموفق عربستان در سوریه، گروگانگیری نخستوزیر لبنان در ریاض، گرفتارکردن کشور در گرداب جنگ ناموفق در یمن فاجعه قتل جمال خاشقچی در ترکیه در درون کنسولگری سعودی به اندازه کافی حیثیت محمدبنسلمان را خدشهدار کرده بود. گرچه در هر مورد وی با هزینه کرد دلارهای نفتی تلاش کرده بود بهگونهای از آسیب پذیری خود بکاهد، ما آنچه در تاسیسات نفتی عربستان در سحرگاه شنبه گذشته رخ داد از نظر اقتصادی و هم از منظر سیاسی و نظامی، ضربه هولناکی را به بنسلمان وارد کرده است.آنچه در این گیرودار مطرح میشود این است که حمله نظامی پر خسارت حوثیها، در سیاست دفاعی و منطقهای عربستان، بهخصوص نسبت به ایران، چه تغییری را ایجاد خواهد کرد؟ بدون تردید سعودیها چند میلیارد دلار دیگر، صرف خریدهای نظامی خواهند کرد که به قول خودشان حفرههای ایجاد شده در امنیت سامانه دفاعی کشور را جبران کنند. با این وجود باید پرسید که مشکل در پیدایش این حفرهها در نقص یا نبود تجهیزات بوده است یا عدم کفایت در کاربرد سلاحها یا نقص اطلاعاتی سعودیها در شناخت توان تجهیزاتی یمنیها و مدلهای دفاع کشور وسیعی مانند عربستان. نمیتوان تردید داشت که غربیها پیشرفتهترین سلاحهای خود را به سعودیها فروختهاند و نیز مسلم است که از ۵۴۰۰۰ نفر آمریکایی، که به گفته سخنگوی وزارت دفاع عربستان در دو روز پیش، در کشور او زندگی میکنند شمار زیادی مشاوران نظامی آمریکا هستند که در کنار دیگر کارشناسان غربی که در ارتش عربستان به کار گرفته شدهاند، باید امنیت هوایی و زمینی عربستان را تضمین کنند. به بیان دیگر ضربه حوثیها علاوه بر رژیم سعودی کفایت این مشاوران و کارشناسان نظامی و اطلاعاتی غربی که حقوقهای گزافی هم دریافت میکنند را هم زیر سؤال میبرد.درباره رابطه ایران و عربستان و تجزیه و تحلیل تحولات آن در سالهای گذشته میتوان بسیار سخن گفت، لیکن آنچه به حادثه اخیر مربوط میشود نباید منتظر یک چرخش فوری از سوی سعودیها شد، زیرا آنها علاوه بر باور غلطی که در مورد ایران دارند، از سوی دوستان آمریکایی و رژیم صهیونیستی زی فشارند که سیاست خصمانه خود را در قبال تهران تغییر ندهند، لیکن وقتی دود حاصل از حریق تاسیسات نفتی زایل شود و سران سعودی به ارزیابی مجدد سیاستهای خود در قبال ایران بپردازند، این احتمال وجود دارد که آنها به حسن نیت جمهوری اسلامی مقتدر ایران بهتر پی برده و در سیاست همجواری خود با ایران به تجدید نظر تدریجی اقدام کنند. متهم کردن ایران در حملات اخیر با این که بیاساس و دوراز واقعیت است، در واقع اعتراف آنان به قدرت جمهوری اسلامی تلقی خواهد شد. شاید منطقیترین نتیجهگیریای که میتوان کرد این باشد که در نهایت، مشترکات دینی و فرهنگی دو ملت و الزام زیستن در منطقهای حساس و قرار داشتن دو کشور بر روی گنجینههای عظیم انرژی، این اجبار را به منصه ظهور گذارد که دو کشور ایران و عربستان که مقام ویژهای در دنیای اسلام دارا هستند، برای حفظ منافع درازمدت خود به زیستن در صلح و صفا در کنار یکدیگر تن دهند. ایران اسلامی از زبان رهبری خود و گردانندگان سیاست خارجی کشور حسننیت خویش را در قبال عربستان بیان کرده و اگر هم در اینباره در گذشته قدمی ناصواب برداشته شده نه در چارچوب سیاست رسمی ایران اسلامی بوده و نه حکومت ایران از آن حمایت کرده است.
• روزنامه رسالت سرمقالهای با عنوان «مأموریت رئیسجمهور در نیویورک» درج کرده که به این شرح است:
دکور قدرت آمریکا در منطقه و جهان طی ۴۰ سال گذشته به هم ریخته است. آنها برای بازسازی قدرت خود هر چه بیشتر تلاش میکنند کمتر نتیجه میگیرند. آمریکاییها مرتب چهره قدرت خود را در حوزه سخت و نرم «گریم» میکنند. اما هر بار پیرتر و فرسودهتر به نظر میرسند. رشد و توسعه قدرت مقاومت در منطقه و صدور انقلاب اسلامی بارها این گریم را به هم ریخته و ضعفهای آن را به رخ ملتهای مسلمان منطقه و جهان کشیده است. جنگ نفتکشها در خلیج فارس و دریای عمان، زدن پهپاد آمریکایی و بالاخره آسیب جدی تأسیسات آرامکو و برملایی ضعف پوسته سخت و دفاعی آن نشان داد جمع کردن این «دکور» و آن «گریم» کار دشواری است. ایالت پنجاهم آمریکا یعنی رژیم صهیونیستی مرتب از سوی دو قدرت غیرقابل نفوذ یعنی «حماس» و «حزبالله» تهدید میشود و این در حالی است که رژیم اشغالگر قدس کار چندانی برای دفاع از خود نمیتواند بکند. ملت یمن، چون کوه در برابر تجاوزات عربستان و امارات و ائتلاف عربی، عبری و غربی ایستاده است و هر روز شاهد آن هستیم خنجر حوثیها بیشتر به پشت ائتلاف فرو میرود. قدرت آمریکا و همپیمانانش سخت دچار فرسودگی است و این فرسودگی هزینه «تعمیر» و «نگهداری» آن را هزینهبر کرده است. آمریکاییها قدرت «اجماعسازی» را از دست دادهاند و کمتر از واژه «جامعهجهانی» سخن میگویند. از درون نشستهای اتحادیههای جی ۸، جی ۲۰ و ... صدای همگرایی و همافزایی قدرت بیرون نمیآید. براساس آخرین نظرسنجیها که توسط فاکس نیوز، تنها رسانه همپیمان ترامپ انجام شده، او از همه رقبای خود عقبتر است. ایالت تگزاس پایتخت رأی جمهوریخواهان است. در این ایالت ترامپ پایینترین رأی را براساس این نظرسنجیها دارد. ترامپ در هر چهار حوزه منابع قدرت یعنی «اطلاعات»، «ارتباطات» «سازمان» و «محاسبات» کم آورده است. او فکر میکرد در دوران دولت به اصطلاح میانهروها در تهران با فشار بیشتر شاهد تسلیم ملت ایران میشود. اما هر چه فشار را بیشتر کرد نه تنها شاهد تسلیم نبود بلکه شاهد تقویت و ظهور یک خط مقاومت در منطقه از سواحل مدیترانه تا دریای عمان و اقیانوس هند شد. این خط درست عمل میکند، واژه «تسلیم» در این خط و در ادبیات مقاومت وجود ندارد. او فکر میکرد ایران در هر شرایطی در برجام میماند. اما سهگام برداشته شده از سوی ایران برای برون رفت از تعهدات برجامی نشان داد اگر او فشار را زیاد کند عزم ایران را در برداشتن گامهای بلندتر جزم میکند. برجام توقفگاه بدی نیست، اما قطعاً اقامتگاه بسیار بدی است. توقفگاه برجام نشان داد هرگونه مذاکره و توافق با آمریکا محال است. او فکر میکرد با سفر به چند کشور عربی، یک ائتلاف ضد ایران را با دستگرمی فروش میلیاردها دلار اسلحه شکل میدهد. این ائتلاف نه تنها شکل نگرفت بلکه تردیدهایی در توانایی آمریکا برای مقابله با ایران در این کشورها پدید آورد که یکییکی پنهانی با تهران رایزنی میکنند تا از چرخش شمشیر مقاومت در منطقه و فرود آمدن آن بر گردن برخی شیوخ منطقه جلوگیری کنند یا فرود آمدن آن را به تأخیر بیندازند. او فکر میکرد توانایی حل بحران، حضور نیروهای آمریکا در افغانستان، عراق، سوریه و ... را دارد و پاسخی برای توقف تروریسم در منطقه پیدا خواهد کرد؛ و بعد روی ایران تمرکز پیدا میکند. اما ارزیابی تلاشهای دیپلماتیک آنها در وزارت خارجه و مطالعات و بررسیهای سیا در منطقه و ارزیابیهای پنتاگون نشان میدهد او در توفیق رسیدن به این اهداف از دولتهای پیشین آمریکا عقبتر است. او فکر میکرد با تشدید فشار علیه ایران، اختلافات سیاسی در تهران بالا میگیرد و سرویسهای امنیتی و جاسوسی آنها به راحتی میروند در شکاف دولت- ملت شروع به توطئه میکنند و آشوبهای خیابانی را راه میاندازند. اما دیدند رهبری با هوشمندی با تنظیم «دُزنقد» اشتباهات دولت و کنترل اوضاع این آرزوی ترامپ را هم به باد دادند. ترامپ فکر میکرد مردم در تهران و شهرستانها جمعهها به خیابانها میریزند و تظاهرات اعتراضآمیز علیه دولت برپا میکنند. اما رهبری او را از این خواب غفلت بیدار کرد و فرمود: «این سر و صدا در تهران نیست در پاریس است، جمعهها نیست شنبهها است» ترامپ برای جبران این شکستها اولین کلهپوک احمق تیم امنیتی خود یعنی بولتون را از کاخ سفید بیرون کرد و نشان داد که هر چه ضربه در اینباره خورده است از مسیر ذهنیت آلوده او بوده که وصل به منافقین است. اکنون دنبال این است دومین کلهپوک و احمق دولت خود یعنی پمپئو را هم اخراج کند که بهزودی آن را هم به بهانهای از کاخ سفید بیرون خواهد کرد البته او پیش از این بسیاری را به دلیل ناکارآمدی در فهم مسائل ایران و درک مسائل منطقه و جهانی از کاخ سفید اخراج کرده بود. اخراجیها از کاخ سفید در طی مدت کوتاهی که ترامپ در کاخ سفید بوده از همه دولتهای پیشین بیشتر است. افکار ترامپ و تیم ورشکسته او نشان میدهد یک قدرت هوشمند در کاخ سفید اوضاع را در داخل و خارج رصد نمیکند. یک ذهن پریشان و بیحساب و کتاب و بدون محاسبه فاقد اطلاعات صحیح و ارتباطات معین در کاخ سفید حکومت میکند. «سازمان» او از هم پاشیده است و ترامپ مرتب به در و دیوار میکوبد. رئیس شورای روابط خارجی آمریکا امروزها صریحاً اعلام کرده است؛ «ترامپ در بنبست گیر کرده است او یا باید به ایران امتیاز بدهد و کوتاه بیاید یا تن به یک جنگ- پرهزینهترین جنگ تاریخ آمریکاست- بدهد که همواره از آن پرهیز کرده است.» در چنین موقعیتی که هیچ حساب و کتابی وجود ندارد که ما با چه کسی در واشنگتن طرف هستیم. هرگونه مذاکره و گفتگو با آمریکاییها نوعی دیوانگی و حماقت و نهایتاً بلاهت است. به همین دلیل رهبری معظم انقلاب تصریح کردند: «هرگونه مذاکره و گفتگو در هر سطحی با آمریکاییها چه دو جانبه و چه چند جانبه مردود است». البته دستگاه دیپلماسی ما هم به همین جمعبندی رسیده است. سفر رئیسجمهور ما به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل فرصتی است که در نطق وی گفته شود؛ که ایرانیان، مردم منطقه و جهان دچار چه پدیدهای در کاخ سفید هستند. او باید مصائب راهبردهای به بنبست رسیده ترامپیسم را روشنگری کند. نحوه مقابله با این راهبرد را که در درک عمق و ژرفای واژه «مقاومت» خوابیده است را تشریح نماید. او باید به جامعه جهانی تفهیم کند، «قرن جدید آمریکایی»، «خاورمیانه جدید» و «هژمونی آمریکا» پایان یافته است. ملتهایی که تحت ستم قرار میگیرند و گرفتار جنایات جنگی آمریکا و همپیمانان آنها هستند خوب میتوانند از عهده دفاع از خود برآیند. او باید به دولتها و ملتهای عالم اعلام کند؛ جمهوری اسلامی با هرگونه تجاوزی برخورد «سخت» و «شکننده» خواهد کرد؛ و از ملتهای مظلوم فلسطین، یمن، سوریه، عراق و افغانستان که تحت تجاوز آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند بدون تردید دفاع میکند. وقتی غیر نظامیان در تجاوزات آمریکا مورد هدف هستند وقتی کودکان در مدارس، بیماران در بیمارستانها مردم عادی در بازارها و به ویژه پیران هدف حملات وحشیانه هوایی هستند ایران اسلامی نمیتواند در برابر جنایات جنگی استکبار و استبداد جهانی ساکت باشد؛ و بالاخره وقتی جمهوری اسلامی هنوز تحت شدیدترین تحریمها از سوی آمریکا علیرغم توافق جهانی برجام قرار دارد، از هر طریقی که بتواند رئیسجمهور دیوانه آمریکا را سرعقل آورد پرهیز نخواهد کرد. این طریق «اعمالی» است، ضرورتاً «اعلامی» نیست.
• روزنامه خراسان مطلبی با تیتر «برای معلمان وطنم ایران» منتشر کرده که به این شرح است:
چه افتخاری است معلم بودن، چه سعادتی است در فضای تعلیم و تربیت نفس کشیدن، چه عزتی است مربی انسان بودن، کدامین بیان و قلم توان گفتن و نوشتن و ستودن مقام معلم را دارد خصوصا آن گاه که اولین معلم جهان هستی را خداوند علیم و حکیم و سپس انبیا و ائمه طاهرین میدانیم چه سعادتمند و نیک تقدیرند آنان که معلمی را برگزیدند و هنر تعلیم و تربیت را با عشق در عمق جانشان عجین کردند و کمر همت بستند برای کشف و شکوفا کردن استعدادهای فرزندان عزیز سرزمینمان ایران. چه منزلتی بالاتر از ارتباط علمی و عاطفی و تربیتی با انسان که اگر درست و به هنگام و عالمانه در مسیر دانایی و کسب معرفت و تعالی قرار گیرد به مقام والای خلیفة اللهی میرسد و کیست که نقش معلم و مربی آگاه و عاشق و متعهد در رساندن انسان به چنین مقامی را باور نداشته باشد. گاه یک گفتار، یک رفتار، یک برخورد بهنجار و عالمانه و گاه حتی یک نگاه مادرانه و پدرانه معلم و مربی به دانش آموز و دانشجو تحولی در دل و جان دانش آموز و متربی ایجاد میکند که شاید دهها سخنرانی و منبر و خطابه و حتی کتاب نتواند چنین تاثیری داشته باشد. کم نشنیده ایم که دانش آموز یا دانشجویی سالها نتوانسته با یک درس و کتاب و کلاس کنار بیاید و حتی به مرحله تنفر از آن درس و حتی مدرسه و دانشگاه رسیده، اما با رفتار و کردار یک معلم و استاد و نشستن مهر او بر دل شاگرد، درس و مدرسه و دانشگاه جای خود را در اندیشه و نگاه و دل آن دانش آموز و دانشجو پیدا میکند. چه بسیار معلمان و استادانی که نه تنها در تعلیم از جان و وجود خود عاشقانه مایه میگذارند بلکه محرم اسرار و سنگ صبور دانش آموز و دانشجوی خود میشوند و دختران و پسران این «کهن بوم و بر» را همچون فرزندان خویش عزیز میشمارند و دل به دلشان میدهند و گوش جان به سخنشان میسپارند و چه بسیار همدلیها و جهت دادنهای آگاهانه معلمان و مربیان آگاه و دلسوز و متعهد که سرنوشت و آینده دانش آموزان و دانشجویان و فرزندان این سرزمین را به نیکوترین وجه تغییر داده است و فقط خدا میداند که هدایت و در مسیر کمال و سعادت قرار دادن حتی یک انسان چه اجر و منزلت و پاداشی نزد پروردگار یکتا دارد و همان طور که اگر طبیبی وسیله درمان و نجات و ادامه حیات یک انسان شود گویا همه انسانها را نجات داده، نجات و در مسیر سعادت قرار دادن یک دانش آموز و دانشجو نیز به مثابه نجات و سعادت انسان هاست. و، اما در این عصر و دوره که «فضای مجازی» بی لجام و افسار گسیخته بر افکار، ارزش ها، باورها، فرهنگ و «سبک زندگی» جوامع و از جمله جامعه ما بی رحمانه میتازد، برخی خانوادهها به خاطر یا به بهانه مشکلات معیشتی و مسائل دیگر آن چنان که باید به تربیت آگاهانه، به موقع، موثر و به روز فرزندان خود همت نمیگمارند، مسائل فرهنگی و تربیتی اولویت اول و درجه یک رسانهها و رسانه ملی نیست، سیستم آموزش و پرورش از بیماریهای مزمنی از جمله روزمرگی در رنج است، حرمتها آن چنان که باید رعایت نمیشود و از جمله حرمت معلمان عزیز در چشم برخی مسئولان. هزینه کردن برای تعلیم و تربیت، سرمایه گذاری برای ساخت آینده بهتر کشور محسوب نمیشود، ذائقه ها، آمال و آرزوهای برخی افراد و خانواده از ارزشهای واقعی فاصله گرفته و به سمت «ارزش نماها» سوق پیدا کرده است.ملت و خصوصا نوجوانان و جوانان ما از سوی دشمنان و بدخواهان آماج تیر و ترکشهای جنگ نرم، جنگ اقتصادی و پراکندن بذر ناامیدی قرار گرفته اند، مشکلات معیشتی سینه معلمان عزیزمان را مانند بسیاری از مشاغل دیگر سخت میفشارد، وظیفه و هنر معلمی بس خطیر و البته ارزشمندتر و بیش از پیش سنگینتر و سختتر است و تنها عشق و ایمان و توکل به خدا و امید به پاداش و اجر الهی و مهم بودن سرنوشت انسان هاست که میتواند معلمان گران قدرمان را در انجام وظایف سرنوشت سازشان یاری رساند و در این راه حتما کمک و همراهی خانواده ها، مدیران، سیستم آموزش و پرورش و آموزش عالی، تصمیم سازان، دولت و مجلس، رسانهها و نوع نگاه جامعه در هر چه بهتر و موفقتر عمل کردن معلمان و مربیان فرزندانمان نقش و سهم و تاثیر بسزایی دارد. بی گمان اگر مسئولان، مردم و خانوادهها خواهان جامعهای دانا، پیشرو، پیشرفته، اهل علم و عمل، امیدوار و پویا هستند و میخواهند آمار جرم و جنایت و بزه و تعداد زندانیان و آمار اعتیاد و طلاق کاهش یابد اساسیترین کار، اصل دانستن تعلیم و تربیت صحیح، به هنگام، مستمر و موثر و «بازیابی» جایگاه معلم و مربی در تمامی سطوح است، قدر مسلم تحول در سیستم آموزش و پرورش و آموزش عالی دیگر نیاز ضروری عرصه تعلیم و تربیت است. این روزها و در آغاز «ماه مهر و مهربانی» و فصل غرس نهال علم و ایمان، دانایی و شکفتن غنچههای امید و انگیزه در دل و جان فرزندان ایران زمین، این خجسته ایام را به همه نوجوانان، جوانان، خانوادهها و خصوصا معلمان گران قدر وطنم شادباش و مبارک باد میگویم و بوسه افتخار بر دست معلمان و مربیان و استادان عزیز میزنم باشد که خداوند هر روز ملت و خاصه جوانان ایران را به قلههای علم و کمال و سعادت و پیشرفت نزدیکتر کند. به خاطر داشته باشیم که امیرمومنان علی علیه السلام در جلالت و مرتبت علم و دانایی و مقام معلم چه نغز سخن حکیمانهای فرمود که باید آویزه گوش هر طالب علم و انسان قدرشناسی باشد «مَن علَّمنی حرفا فقد صیّرنی عبداَ»
• روزنامه صبح نو سرمقالهای با عنوان «دست و پا زدن بیهوده» منتشرکرده که در ادامه میخوانید:
شواهد و قرائن حاکی از آن است که تلاش برای متهمکردن ایران به حملات موشکی اخیر به تاسیسات نفتی سعودیها باز هم ناکام مانده است. سعودیها و بعضی مقامات آمریکایی در چند روز اخیر تلاش زیادی کردند تا در ویترین رسانه، ایران را عامل این حملات معرفی کنند. فارغ از اینکه چنین سیاستی چقدر در عمل جواب خواهد داد، اما از همان ابتدا مشخص بود که این بیشتر یک شوی رسانهای-سیاسی علیه جمهوری اسلامی است. حالا چند روز از این تلاشها گذشته و ناکام بودن تلاش محور سعودی-آمریکایی بیشتر خود را نشان میدهد. برای تحلیلگران سیاسی و نظامی که تحلیلهایشان بر مبنای واقعیات میدانی وقایع منطقه است از همان ابتدا مشخص بود که سعی مقامات سعودی، دست و پا زدن بیهوده است. مقامات ایالات متحده که در اوج تنش با ایران و منهدمشدن پهپاد جاسوسی، طرح حمله ولو محدود و جزئی به ایران را در نهایت بهدلیل نگرانی از پاسخ جمهوری اسلامی کنار گذاشته بودند، چگونه حاضر بودند برای نزاع سعودی-یمنی، از اعتبار و آبروی خود خرج کنند! راهی جز این نبود که وزیر امور خارجه یانکیها راهی ریاض شود تا بلکه آمریکا در مقام شعار، حمایت خود را از متحد مرتجع خود در غرب آسیا نشان دهد و نهایت در بازی ضدایرانی رسانههای سعودی شرکت کند. اینها از واقعیات تلخ دنیای امروز است. دیپلماسی بدون اتکا به قدرت، صرفاً شویی شیک است که به درد تدریس در دانشکدههای حقوق جهان سوم میخورد.
• روزنامه سیاست روز سرمقاله ای با تیتر «چرخش از مدیریت درآمد به حذف هزینههای زائد!» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
امروز که پس از ۴۰ سال تمام قطعات این پازل کنار هم قرارگرفته و تصویری واضح و گویا از آن به دست آمده است به خوبی میتوان نقش آمریکا و کشورهای اروپایی و معدود طفیلیهای آنها را در اقصی نقاط جهان در آن ملاحظه نمود و دانست که فلسفه اصلی برجام چیزی جز یک نیرنگ بزرگ برای به تحلیل کشیدن توان ایران نبوده است در حالی که هوشیاری مقام معظم رهبری همه این تلاشهای مذبوحانه را نقش بر آب میکند، زیرا به صراحت عدم اطمینان خود را به عهد و پیمانهای آمریکا قبل از به نتیجه رسیدن توافقنامه برجام به مقامات کشور ابراز نمودند، ولی هیچیک از دولتها طی بیست سال گذشته نتوانستند فارغ از جلوه گریهای پوچ برجام کشور را بر اساس تواناییهای خود پایدار نموده تا از هر نوع گزند اقتصادی در امان باشد. گذشت ربع قرن از شروع زمزمههای توافق جهانی برای تعدیل رو در روییهای نافرجام و انجام برجامی جهت به نتیجه رسیدن آن گویای این واقعیت تلخ است که بارها از سوی مقام معظم رهبری به آن تذکار داده شد، اما به نوعی فلسفه تعامل با زیرساختهای بصیرت سد این مصلحت شد تا درباره عواقب آن بیشتر کنکاش شود و این بازی توأم با خدعه و نیرنگ ربع قرن ادامه یابد که به نوعی غرب بتواند برای اسرائیل جایگاه محکمی پیدا کند در حالی که وجود مقاومتها در منطقه و بخصوص فلسطین و لبنان که در تمام این سالها ایران را آیینه تمام نما و پشتوانه عقیدتی خود دانسته و رهبری آن را به عنوان پدری روحانی و معنوی پذیرفتهاند و هرگز در این فکر نبودهاند تا از سر صلح با جرثومه فساد صهیونیست برآیند، چون تاریخ ۷۳ ساله اشغال این سرزمین مقدس گویای خیانتهای فراوان همین جرثومهها بوده است! شاید غرب حضور اوباما را در رأس دولت آمریکا نوعی کیش کردن ایران در سیاستهای جهانشمولی فرض میکرد تا پس از آن به دنبال مهرهای باشد تا این کیش به دست آمده را به مات تبدیل کند، اما غافل از این بوده که روند این ماراتون به ظاهر موفق برای آنها، اما در باطن به سود ایران اسلامی تمام شده است تا نه تنها اوباما در این بازی یک قرنی کیش شود بلکه زمینه را برای مات شدن ترامپ هم فراهم نماید و امروز این ایران یعنی ام القرا و پایگاه اصلی جهان اسلام است که باید از فرصت ناب به دست آمده در طول تاریخ یکهزار و چهارصد ساله آیین الهی نهایت استفاده را جهت تمامی مسلمانان جهان بنماید، زیرا معلوم نیست سور انحطاط کفر در کره خاکی را چه زمانی دیگر خواهند نواخت. اهرمی که غرب و دیگر دشمنان ایرانی و مسلمانان جهان در دست دارند تا ضربه آخر را وارد کنند چیزی نیست به جز فشار تحریمها در پشت سپر اقتصاد که اگر با درایت و مدیریت با آن برخورد شود به راحتی جای خود را عوض کرده و ضمن خروج از حیطه غرب به دستان توانمند مردم ایران خواهد رسید. پر مسلم است که کشف نفت و خرید آن توسط غرب طی بیش از یک قرن گذشته چیزی جز گستردن یک دام برای این روزها نبوده تا دارندگان این منابع را با تهدید و ارعاب برای سالهای آینده نیز در استعمار و استثمار خود داشته باشند، غنی بودن از این ثروت و نشستن پای سفره آن طی این دهههای متوالی تا حدودی توانسته است جامعه را از مسیر درست کسب رزق و روزی همراه با کشیدن زحمت به نوعی منحرف نماید و حالا این همان چالشی است که منتظرش بوده و میتواند برای همیشه به فرصت تبدیل شود، اقدام دولت و سازمان برنامهوبودجه برای تنظیم لایحه اجرایی سال ۹۹ درزمینه توزیع بودجههای جاری و سرمایهگذاری بدون اتکا به درآمدهای نفتی تحولی است بیبدیل که در تمام سالهای سپریشده پس از کشف نفت سابقه نداشته که امروز میتواند شهامت نه گفتن را به دشمنان دوچندان کند. با تدوین و تنظیم این بودجه که به نوعی ده فرمان است و نیازمند میباشد تا مجلس یازدهم با تأیید یکپارچه آن رسالت خود را در این دوره به اتمام برسانند و توپ اجرای آن در زمین قوه مجریه انداخته تا قبل از شروع سال جدید فتیله هزینههای زائد را بدون هیچگونه ملاحظهای پایین کشیده و این انقلاب درونی را در تاریخ سیاه استعمار نفتی جهان به سفیدی و روشنایی تبدیل نمایند.
• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقالهای با مضمون «سوء تفاهم بزرگ اقتصادی» درج کرده که در ادامه میخوانید:
حضور جریانات، مکاتب و اندیشههای مختلف و متقابل در هر جامعه امری طبیعی است؛ هیچ جامعهای را نمیتوان یافت که همه جریانات آن روی تمام مفاهیم و مسائل اجتماعی و اقتصادی اجماع داشته باشند. بهعنوان مثال ممکن است درخصوص مفهوم توزیع درآمد، گروهی معتقد به توزیع نقدی و گروهی دیگر معتقد به توزیع کالایی یا هر رویکرد دیگری باشند. در این حالت، هر گروه استدلالهایی منحصر به خود دارد؛ و بر این اساس به دفاع از ایده خود میپردازد. مفهوم توزیع درآمد مفهومی «بحث برانگیز» است و به همین دلیل حضور جریانات مختلف در آن امری طبیعی است. اما در کنار مفاهیم «بحث برانگیز» مفاهیم دیگری وجود دارند که میتوان آنها را مفاهیم «مسلم» نامید. مفاهیم «مسلم» مفاهیم قطعی هستند که صحت و برقراری آنها از سوی علم اثبات شده است. بدیهی است که حضور جریانات متقابل در مقام «دفاع و انتقاد» از مفاهیم مسلم دیگر امری طبیعی نیست. یه این معنا که نمیتوان انتظار داشت گروهی به دفاع از یک مفهوم به اثبات رسیده بپردازند و گروهی آن را نقد کنند. بهعنوان مثال، رابطه مستقیم بین فشار و دما در علم فیزیک یک مفهوم و رابطه قطعی است؛ بنابراین اگر در جامعهای دو گروه پدیدار شوند که یک گروه به این امر مسلم انتقاد و گروهی از آن دفاع کنند، در این حالت این «جریانات متقابل» نه تنها طبیعی و سازنده نیست، بلکه نتایج فاجعهباری برای جامعه به همراه خواهند داشت. در چنین حالتی، همزمان که سایر جوامع در حال پیشرفت در مراحل بعدی علم هستند، جامعه مورد نظر روی بدیهیات در حال نزاع و اختلاف نظرند. این مثال را میتوان به فضای اقتصادی امروز در ایران تعمیم داد. در ایران گاهی جریانات مختلف روی «بدیهیات و امور مسلم» نزاع میکنند و به همدیگر میتازند تا یک اصل بدیهی را در فضای سیاستگذاری به کرسی بنشانند. یکی از این مفاهیم مسلم اقتصادی که این روزها مورد نزاع جریانات مختلف است، نقش و کارکرد بانک مرکزی و سیستم بانکی در اقتصاد است. درخصوص کارکرد بانک مرکزی یگ گروه معتقدند بانک مرکزی مسوولیت توسعهای دارد؛ یعنی باید از مسوولیتهای خود برای رسیدن جامعه به توسعه استفاده کند. گروهی دیگر معتقدند بانک مرکزی پاسخ دهنده نهایی تورم است و اصولا نقش مستقیمی در توسعه ندارد. در دنیا ثابت شده که بانک مرکزی باید پاسخدهنده نهایی «تورم و ثبات» باشد و هیچکدام از ابزار رشد و توسعه اقتصادی مانند بهرهوری، نیروی کار و سرمایه در کنترل بانک مرکزی نیستند؛ بنابراین مفهوم «کارکرد بانک مرکزی» در دسته بندی یادشده جزو «مفاهیم مسلم» بوده و نه جزو «مفاهیم بحث برانگیز». نتیجه این نزاع بیهوده این است که سایر کشورها به مراحل بعدی این مفهوم یعنی به صفر رساندن تورم میرسند و اقتصاد ایران هنوز مشغول خروج از این دور باطل خیالی است. دور باطل و بیهودهای که نتایج فاجعهباری را به همراه داشته و خواهد داشت.
• روزنامه ایران یادداشتی یا مضمون « بیایید نزنیم زیر میز! » منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
ما نه خیلی پیشرفتهایم و نه خیلی عقبافتاده! ما جایی میان همه رتبهبندیهای عالمایم. در شاخصهای جهانی مختلف، خصوصاً آنهایی که برآمده از ویژگیهای بلندمدتتر هستند، مانند شاخص توسعه انسانی (HDI) یا شاخص سرمایه انسانی (HCI) یا حتی شاخصهایی که لازم است تا کمی برای آن انرژی بگذاریم مانند شاخص نوآوری جهانی (GGI) همان وسطها ایستادهایم! شاید در ذهن خودمان جزو اولینها باشیم، یا شاید حتی باور داشته باشیم که بر اساس پتانسیلهای ملیمان باید در رتبههای بالای جدول باشیم؛ اما واقعیت آن است که نه آن اندازه بدیم که در انتها باشیم و نه آن اندازه خوبیم که در بالای جدول! اما نکته قابل تأملتر آن است که به نظر میرسد وقتی کار اعداد و شاخص به میان میآید، در چند سده اخیر در همین میانههای جهان بودهایم!... حالا ممکن است نیمی از خوانندگان به ناسزا این متن را همین جا رها کنند!... در کشورهایی که وضعشان از ما بهتر است، اما یک ویژگی عجیبتر خودنمایی میکند: «بلندمدتنگری!» این بلندمدتنگری را با شاخصههای مختلفی میتوان کمی کرد، اما بگذارید با شاخص تعداد انقلابها یا قدمت نظامهای سیاسی آن را بسنجیم. ما از ۱۲۸۵ که انقلاب مشروطه روی داد، ۱۲۹۹ که کودتای سیدضیاء، ۱۳۰۴ تغییر سلسله پادشاهی، ۱۳۳۲ کودتای ۲۸ مرداد و ۱۳۵۷ انقلاب اسلامی ایران، ۵ بار تغییر نظام سیاسی را تجربه کردهایم (در فاصلهای حدود ۷۲ سال)! یا بگذارید با شاخص دیگری خودمان را بسنجیم: سرنوشت شاهان متأخر ایران! از ناصرالدینشاه که ترور شد؛ محمدعلیشاه مخلوع، احمدشاه مخلوع، رضاخان مخلوع، محمدرضا پهلوی مخلوع! یعنی ۴ فرد از ۵ شاه آخر ایرانی مخلوع شدهاند! شاید اگر بیماری و مدت کوتاه زمامداری به یاری مظفرالدینشاه نیامده بود؛ حالا این تنها شاه گریخته از مهلکه نیز به فهرست مخلوعان پیوسته بود! در یک کلام ما ملت بیصبری هستیم؛ ملتی که وقتی از توسعه ناامید میشویم، دوست داریم بزنیم زیر میز! دوست داریم فکر کنیم میشود یک شبه توسعه یافت! هرچه ما در آشپزی عاشق خورشها هستیم، با آن پخت طولانیمدت، یا آن دیزی که باید از صبح بگذاریم روی اجاق؛ اما ما در سیاست طرفدار فستفود هستیم! طرفدار یک توسعه سریع، فکر میکنیم به سادگی میشود بهبود داد! ما وقتی خسته میشویم، میزنیم زیر میز! ما منتظریم دست بعدی برایمان خوب بیاید! من، اما حاضرم ناسزای شما خواننده گرامی را بپذیرم، اما به شما یادآور شوم که «اندکی صبر» دروغ است؛ بلکه «صبر بسیار باید»! به شما یادآور شوم که سرخوردگیها و افسردگیهای امروز ما ناشی از فاصله میان توقعات ما با واقعیات رخ داده است؛ شاید ما به «مدیریت انتظارات» نیازمندیم! انتخابات: بالا بردن انتظارات و همزمان افزایش میزان منفینگری به وضع موجود را شاید این روزها به عنوان «جنگ روانشناختی» (psychological warfare) شناخته میشود؛ بیش از هر اسلحه دیگری میتواند ما را از پای درآورد. ما در همین «جنگ روانشناختی» مدتهاست در حال تیر خوردن هستیم. در هر انتخاباتی سطح انتظارات به شیوهای غیرعادی افزایش مییابد و بعد به همان اندازه خبرهای ناامیدکننده و این همان شلیکهایی است که ما را هدف گرفته است! ما نیاز به کسی داریم تا بیاید مستقیم توی چشم ما زل بزند و بگوید انتظاراتتان از توسعه و از فردایتان زیاد است. ما به کسی برای «مدیریت انتظارات» نیازمندیم! مدیریت انتظارات یعنی ایجاد قراردادی میان دو طرف که از همدیگر انتظار دارند؛ درست مانند قرارداد میان رأیدهندگانی که انتظاراتشان را از فردا با رأی خودشان خریداری میکنند. کسی که انتظارات دروغین بفروشد، تنها به ما مخدر تحمل امروز را نفروخته است؛ بلکه به ما افسردگیهای فردایمان را فروخته است. بودجهنویسی و برنامههای ۵ ساله: ما هر سال با نظام بودجهنویسیمان به جای آنکه انتظارات خود از سال بعد را مدیریت کنیم، فهرستی از آرزوهایمان را مینویسیم و همان موقعی که احتمالاً نمایندگان مجلس میدانند که این فهرست به لحاظ اقتصادی امکانپذیر نیست، رأی میدهند، میخندند، عکس دست جمعی میگیرند، سطح انتظارات را بالا میبرند و آخر سال ما میمانیم با افسردگانی که دلشان میخواهد بزنند زیر میز! اگر قبول کنیم توسعه یک شبه نیست، اگر قبول کنیم ما جایی میان همین رتبههای جهانی هستیم، اگر قبول کنیم که برای رفتن در لیگ کشورهای پیشرفته زمان زیادی نیاز است، اگر قبول کنیم تورم، بیکاری و رکود حداقل ۱۰ سال زمان نیاز دارند؛ قبول خواهیم کرد که تنها راه مشارکت است، تنها راه شرکت کردن در هر امر دموکراتیک است، قبول خواهیم کرد به کسانی که آرزو میفروشند رأی ندهیم، قبول خواهیم کرد کسی توی چشم ما زل بزند و بگوید «جلو برو، اما صبر داشته باش»!
• روزنامه جوان سرمقالهای با تیتر «اینجا که ایستادهایم باورکردنی نبود!» منتشر کرده که به این شرح است:
این بار براساس آن فرضیه «فکر میکنی امریکا میترسد...» پیشبینی انتقام سختی از سوی جمیع قدرتهای جهان میرفت، اما مجموع واکنشها چیزی در حدود آن تشکری بود که ترامپ از ایران به خاطر هدف قرار ندادن هواپیمای سرنشیندار امریکا کرد! نفتکش ایرانی توقیف شده خیلی سریعتر از پیشبینیها رفع بهانه شد، اما ناگهان خبر رسید که دو پهپاد اسرائیلی در لبنان سقوط کردهاند بدون وارد کردن تلفات جانی به لبنانیها. اما این برای سید حسن نصرالله قابل گذشت نبود. فرمان صادر شد که برای نخستین بار در اراضی اشغالی پاسخ داده شود آن هم با تلفات! به نظر میرسید که جهان برعرشه کشتی تدبیر مشترک امریکا و سعودیها و اسرائیلیها نشسته و پیش به سوی فشار حداکثری به ایران میرود که این بار بزرگترین حمله به تأسیسات نفتی در تاریخ، خبر اول جهان شد. یمنیهای شجاع آن را بر عهده گرفتند. ترامپ دوباره گفت: «ببینیم چه میشود!» انگلیس گفت: «به نظر میرسد کار ایران باشد.»فرانسه گفت: «برای متهم کردن ایران عجله نکنید!» اتحادیه اروپا در کل ساکت ماند. پوتین گفت: «چرا عربستان پاتریوت از امریکا میخرد و اس ۴۰۰ از ما نمیخرد؟!» سخنگوی وزارت دفاع عربستان هم یک شوی مسخره برگزار کرد و گفت: «به نظر میرسد که احتمال میرود که ممکن است موشکها از یمن نیامده باشند!» اگر کنترل نرخ ارز و ثبات امنیتی را هم به این واقعیتها بیفزاییم که هر دو مهمتر از آن حوادث بود و در قله پیشبینیهای برخیها همواره وارونه آن تبلیغ و تهییج میشد، درمییابیم که حقیقت مقاومت بزرگتر از آن است که تاکنون درباره آن سخن گفتهایم. اکنون رئیسجمهور ایران به امریکا رفته است و ترامپ گفته حاضر است طرح ایران را که درباره امنیت خلیج فارس است، بشنود. هنوز دود از تأسیسات سوخته آرامکو بلند است، اما دهها سرمقالهنویس امریکایی به ترامپ هشدار دادهاند که خون سربازان امریکایی را پای منافع شخصی و منافع سعودیها هدر ندهد. هرچه که هست در چند روز اخیر دوباره صحبت از گل و بلبل و تلاشهای دیپلماتیک است و حتی در خود امریکا از نظریه «فکر میکنی امریکا میترسد...» خبری نیست. این حقیقت مقاومت است که هیچ حادثهای پس از این قادر نخواهد بود آن را خدشهدار کند. این یک حقیقت است که در ایران اکنون نویسندگان و سخنرانان در لغتنامهها دنبال واژههای جدیدی برای نگارش مقالههای سیاسی و ابراز عقیده میگردند که اساساً با آن واژهها به خاطر آنکه هیچگاه آنها را به کار نمیبردند، ناآشنا هستند. این معجزه مقاومت بود.
انتهای پیام/
خبرگزاری میزان: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
منبع: خبرگزاری میزان
کلیدواژه: مقاله سرمقاله روزنامه مطبوعات
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۲۲۰۸۶۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اطلاعیه راه آهن درباره عدم مجوز قطار افغانستان ترکیه خلاف واقع است
تین نیوز
جمهوری اسلامی ایران، پیشنهاد تشکیل این کنسرسیوم ذیل وزارت راه و شهرسازی و وزارت امور خارجی را داد تا بار افغانستان به جای عبور از پاکستان و ترکمستان، از مسیر ایران به ترکیه برسد و تشکیل این کنسرسیوم و فعال شدن این کریدور ترانزیتی مورد تاکید مسئولان جمهوری اسلامی ایران هم است.
به گزارش تین نیوز به نقل از ایلنا، چند روز گذشته اعلام شد که اولین قطار ترانزیتی افغانستان به ترکیه وارد ایران می شود و افغانستان کریدور ترانزیتی ایران را برای انتقال این بار انتخاب کرده است. اما طبق خبر رسیده به ایلنا، راه اهن جمهوری اسلامی ایران اجازه عبور به این بار را نداد که پس از انتشار این خبر، راه آهن آن را تکذیب و اعلام کرد که اساسا باری وارد خاک ایران نشده بود.
اسنادی به دست ایلنا رسیده که ضمن تایید خبر ایلنا، ادعای راه آهن را تکذیب می کند. همچنین در این باره مقام مسئول از کنسرسیوم توسعه ریلی در گفت وگو با ایلنا نسبت به اتفاقاتی که رخ داده شفاف سازی کرده است که البته این اولین واکنش کنسرسیوم توسعه ریلی است و پیش از این هیچ اطلاع رسانی رسمی و غیر رسمی در این باره نداشته است.
جواد طاهرافشار، معاون حمل و نقل کنسرسیوم توسعه ریلی در گفت وگو با خبرنگار اقتصادی ایلنا با اشاره به جزییات توقف بار سنگ آهن افغانستان در ایران گفت: ورود این بار تجاری بر اساس دستور مدیران بالاستی وزارت راه و شهرسازی و در رقابت با کریدور لاجورد(کریدوی که استان هرات غربی افغانستان آغاز می شود و تا بندر ترکمن باشی در ترکمنستان ادامه می یابد) انجام شد و قرار بر این است که ادامه هم داشته باشد.
اطلاعیه روابط عمومی راه آهن؛ هیچ قطار تجاری ترانزیتی از سوی کشور افغانستان وارد محدوده ریلی ایران نشده استوی در پاسخ به این سوال که آیا مشکل حل شده و این بار امکان عبور دارد، اظهار داشت: اعلام شده که مشکل ادامه عبور این بار از مسیر ایران حل شده است و این قطار از ایران عبور می کند اما نمی دانیم برای قطارهای بعدی در این مسیر مشکلی پیش می آید یا نه؟ و قابل پیش بینی نیست.
معاون حمل و نقل کنسرسیوم توسعه ریلی در پاسخ به این سوال که نظر شما درباره اظهارنظر اخیر راه آهن مبنی بر عدم دریافت مجوز برای عبور این قطار چیست؟ آیا این بار بدون دریافت مجوز قصد عبور از مسیر ایران را داشت؟ تاکید کرد: دقیقا از یک ماه گذشته نامه نگاری های متعدد و مجوزهای مختلف اخذ شده و در تاریخ 20 فروردین ماه گذشته نامه وزارت کشور و استانداری خراسان رضوی مبنی بر اعلام ورود بار ترانزیت از محور ریلی افغانستان به مقصد ترکیه از شبکه ریلی جمهوری اسلامی ایران به صورت کتبی به راه آهن ارسال و اعلام شد و اظهارات اخیر معاون راه آهن را خلاف واقع می دانیم. تا این لحظه هم کنسرسیوم هیچ مصاحبه رسانه ای در این باره نداشت و از اینکه این موضوع باعث بهره برداری رسانه های معاند شده ابزار تاسف می کنیم.
طاهرافشار گفت: بار در حال حاضر در خاک ایران متوقف شده است بنابراین اعلام اینکه بار وارد خاک ایران نشده درست نیست.
وی درپاسخ به این سوال که در صورت عدم حل این مشکل، بار از چه مسیری عبور داده می شد؟ ادامه داد: اگر به این بار اجازه انتقال از این مسیر داده نشود تمام این محموله از کریدور لاجورد منتقل و ترانزیت خواهد شد یعنی از مسیر افغانستان ترکمنستان دریای خزر به ترکیه می رسد. در گذشته این محموله بار سنگ تالک که از مبدا افغان به ترکیه از مسیر پاکستان و بندر کراچی یا گوادر از مسیر دریایی به اروپا می رسید، پس از آن کریدور لاجورد به عنوان کریدور موازی مطرح شد که بار از مسیر ترکمستان به ترکیه و از انجا به اروپا می رسید.
معاون حمل و نقل کنسرسیوم توسعه ریلی افزود: جمهوری اسلامی ایران در رقابت با این دو کریدور برای افزایش سهم ترانزیت در منطقه، پیشنهاد تشکیل این کنسرسیوم ذیل وزارت راه و شهرسازی و وزارت امور خارجی را داد تا بار افغانستان به جای عبور از پاکستان و ترکمستان، از مسیر ایران به ترکیه برسد و تشکیل این کنسرسیوم و فعال شدن این کریدور ترانزیتی مورد تاکید مسئولان جمهوری اسلامی ایران هم است.
وی درباره برخی از اظهارات مبنی بر اینکه خط خواف هرات آمادگی عبور قطارهای باری را ندارد، گفت: از دو سال گذشته این کنسرسیوم برای مدیریت خطوط ریلی در افغانستان تشکیل شد. تمام اقدامات اولویت دار برای رفع نواقص خط انجام شد و خط خواف هرات آماده بهره برداری شد و در 6 ماهه گذشته همانطور که در اطلاعیه راه آهن هم اعلام شده، 16 رام قطار عملیاتی سنگین و با 20 واگن از این خط عبور کرده است. این خط پس از اصلاح آسیب های ناشی از تحولات افغانستان و بمب گذاری ها و سرقت ها، با مدیریت این کنسرسیوم و پشتیبانی راه آهن از اواخر سال 1401 به بهره برداری علمیاتی رسید و از ترکیه هم دو رام قطار به از مسیر خط آهن به افغاستان عبور کرد.
طاهر افشار ادامه داد: ضمن اینکه مسئولیت تامین امنیتی و فنی خط از نقطه صفر مرزی تا عمق افغانستان بر عهده کنسرسیوم ریلی و اداره خط آهن افغانستان است و مسئولیتی متوجه راه آهن جمهوری اسلامی ایران نیست. از طرفی هم تامین لکوموتیو و واگن و تامین پرسنل، بیسیم، لکوموتیو امداد و تعمیرات بر عهده کنسرسیوم ریلی است و هیچ خدماتی از شرکت راه آهن در خاک افغانستان استفاده نمی شود. بنابراین مسئولیتی بر دوش راه آهن جمهوری اسلامی ایران نیست ضمن اینکه هیات حاکم سرپرست افغانستان هم در تاریخ 1402.9.16 قرارداد بهره برداری کامل از خطوط استاندارد فعلی افغانستان یعنی خط خواف هرات با این کنسرسیوم را با افغانستان منعقد کرده است.
وی همچنین درباره ساختار و هویت کنسرسیوم توسعه ریلی و اینکه آیا ذی نفع آن بخش خصوصی یا شرکتی از افغان است، گفت: این کنسرسیوم ذیل وزارت راه و شهرسازی با حضور بزرگترین شرکت های ریلی ایران و با ابتکار نماینده ویژه رییس جمهوری در امور افغانستان تشکیل شد و فعالیت دارد که ذیل مدیریت نماینده ویژه رییس جمهوری و با نظارت وزارت راه و شهرسازی ماموریت محول شده را به اجرا می رساند. علاوه بر شرکت های بزرگ نیمه دولتی ریلی، صندوق راه آهن هم در این کنسرسیوم حضور دارد و اساسا با ابلاغ وزیر راه و شهرسازی قرارداد بهره برداری این کنسرسیوم در افغانستان منعقد شده است.
معاون حمل و نقل کنسرسیوم توسعه ریلی تاکید کرد: هرگونه منافعی که در داخل خاک ایران عاید این کنسرسیوم شده را تکذیب می کنیم و تمام حق دسترسی و درآمد و مبالغ شامل حال راه آهن می شود.
آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید