Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مشرق»
2024-05-07@09:38:24 GMT

ماجرای پسر روانی!

تاریخ انتشار: ۹ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۳۰۰۴۹۵

ماجرای پسر روانی!

دیگر تحمل کتک کاری‌ها و بدبینی‌های پسر روانی ام را ندارم.

به گزارش مشرق، گاهی چنان از رفتارهای او به تنگ می‌آیم که خدا را از ته قلبم فریاد می‌زنم می‌خواهم نفرینش کنم، اما دستانم می‌لرزد چرا که یک مادر هیچ‌گاه نمی‌تواند رنج و سختی فرزندش را ببیند به همین دلیل باز دعا می‌کنم تا خداوند او را هدایت کند و .

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

..

زن میان سال که روزهای تلخ زندگی و نگرانی از آینده آزارش می‌داد درحالی که بیان می‌کرد پسرم حاضر به پذیرش بیماری روانی خودش نیست به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: در یک خانواده فقیر و بی بضاعت و در یکی از روستاهای اطراف مشهد به دنیا آمدم.

بیشتر بخوانید:

تدوین طرحی برای مقابله با کاهش ازدواج‌ها در کشور

هنوز در کوچه‌های روستا با دوستانم مشغول بازی بودم که مادرم صدایم کرد و لباس‌های تمیزی به من پوشاند و گفت: امشب قرار است عموحسن و خانواده اش برای خواستگاری مهمان ما باشند. آن زمان ۱۳ سال بیشتر نداشتم و معنی ازدواج را نمی‌فهمیدم فقط از این که به خواستگاری‌ام می‌آمدند خوشحال بودم چرا که می‌دانستم همه مردم از مراسم عروسی و خواستگاری خوشحال می‌شوند. پسر عمویم ۱۸ سال از من بزرگ‌تر بود.

خلاصه من چیزی از حرف‌های بزرگ ترها سردر نمی‌آوردم. عروسک پارچه‌ای ام را کنار انداختم و پای سفره عقد نشستم. همسرم بیکار بود و نمی‌توانست لوازم زندگی را فراهم کند. بالاخره با کمک بستگانمان لوازم اولیه زندگی را تهیه کردیم و برای آن که همسرم شغلی پیدا کند عازم مشهد شدیم.

اگرچه او مردی مهربان و زحمت کش بود، اما سکونت در حاشیه شهر نیز مشکلات خاص خودش را داشت و همسرم با کارگری و به سختی هزینه‌های زندگی را تامین می‌کرد، ولی من هم قناعت را از همان دوران کودکی از مادرم آموخته بودم به همین دلیل سعی می‌کردم پول هایمان را پس انداز کنم تا زندگی مان سروسامان بگیرد.

بعد از مدتی صاحب سه فرزند قد و نیم قد شدیم و من و شوهرم همه تلاشمان را برای سعادت و آینده آن‌ها به کار گرفتیم، اما متاسفانه یکی از فرزندانم دچار معلولیت جسمی و ذهنی بود. پزشکان اعتقاد داشتند این موضوع ناشی از ازدواج فامیلی است، ولی من آگاهی در این زمینه نداشتم به همین دلیل روزهای سختی را می‌گذراندم تا فرزند معلولم دچار حادثه‌های خطرناک نشود.

خلاصه روزگار ما به همین ترتیب می‌گذشت و ما در منزلی که با کمک اطرافیان خریده بودیم زندگی می‌کردیم تا این که روزی در مرگ همسرم سیاه پوش شدم.

او بر اثر سکته قلبی از دنیا رفت و من با سه فرزند قد و نیم قد تنها ماندم هنوز در سوگ همسرم اشک می‌ریختم که روزی مادرشوهرم تقاضای ارثیه کرد. قانون هم حق را به او داد و به همین دلیل رضایت دادم تا مادر شوهرم در یکی از طبقات منزلی ساکن شود که تنها دارایی همسرم بود. با آن که در آن شرایط خواستگارانی داشتم، اما ازدواج نکردم، چون کسی حاضر به نگهداری از یک فرزند معلول و دو پسرم نبود بنابراین چادرم را دور کمرم بستم و به تنهایی و سختی آن‌ها را با چنگ و دندان بزرگ کردم. سال‌ها گذشت و در حالی که فرزندانم به سن بلوغ رسیده بودند مادر شوهرم نیز از دنیا رفت.

ولی روزگار من بدتر شد چرا که پسر کوچکم به خاطر بیماری روانی سوءظن شدیدی به من دارد و با تهمت و افترا اجازه خروج از منزل را به من نمی‌دهد حتی نمی‌گذارد با اقوام معاشرت کنم.

مدام گوشی تلفنم را بررسی می‌کند و در بسیاری از مواقع نیز آن قدر خشمگین می‌شود که با چشمانی از حدقه درآمده مرا کتک می‌زند و فحاشی می‌کند این درحالی است که خودش با زنان غریبه در ارتباط است و از این موضوع شرم ندارد با وجود این از مدتی قبل با یک زن مطلقه میان سال آشنا شده و قصد ازدواج با او را داشت. من هم از ترس به ازدواج آن‌ها رضایت دادم، ولی او جوانی بیکار و سرگردان است که نمی‌تواند از عهده مخارج خودش برآید در این وضعیت برادران و خواهران همسر مرحومم نیز بعد از مرگ مادرشان تقاضای تقسیم ارثیه را دارند و می‌خواهند منزلی را که با دسترنج من و همسرم ساخته شده است بین خودشان تقسیم کنند. حالا در شرایطی که پسر بیمارم حاضر نیست تحت درمان قرار بگیرد و مرا به خاطر بدبینی‌هایش کتک می‌زند می‌ترسم با تقسیم ارثیه بی خانمان و آواره شوم. دیگر نمی‌توانم این وضعیت را تحمل کنم و همواره اشک ریزان از خدا می‌خواهم تا فرزندم را شفا دهد.

شایان ذکر است به دستور سرهنگ ناصر نوروزی (رئیس کلانتری شفای مشهد) مشکلات این زن در دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

منبع: روزنامه خراسان

منبع: مشرق

کلیدواژه: بازار سکه و ارز اخبار خودرو کنفرانس افق نو تحولات یمن اخبار حوادث ازدواج فامیلی بیماری روانی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۳۰۰۴۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اعترافات تکان‌دهنده همسرکُش‌ها / ۳ جنایت خانوادگی در ۲۴ ساعت

آفتاب‌‌نیوز :

۳ جنایت وحشتناک خانوادگی در حالی طی ۲۴ ساعت در مشهد رخ داد که ۲ نوجوان دوقلو هم به شدت مجروح شدند و همسرکش‌ها نیز در اعترافاتی تکان‌دهنده به تشریح زوایای مختلف این جنایت‌ها پرداختند.

روابط سرد عاطفی به جنایت انجامید

اولین ماجرای وحشتناک همسرکُشی بامداد چهاردهم اردیبهشت هنگامی فاش شد که مردی با پلیس ۱۱۰ تماس گرفت و از مرگ همسرش پس از درگیری خانوادگی خبر داد. طولی نکشید که خودروهای پلیس وارد خیابان مهدی آباد ۳۰ در شهرک شهید رجایی شدند و با حفظ صحنه جنایت، مرد تبعه خارجی (افغانستانی) را در حالی به مقر انتظامی انتقال دادند که قاضی ویژه قتل عمد مشهد دستورهای محرمانه‌ای را برای بررسی مقدماتی صادر کرد و خود نیز عازم شهرک شهید رجایی(قلعه ساختمان) شد.

دقایقی بعد گروه تخصصی کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد نیز به سرپرستی سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد) نیز به محل جنایت رسیدند و بدین ترتیب تحقیقات می‌دانی قاضی «دکتر صادق صفری» برای بررسی زوایای پنهان این جنایت وحشتناک در حالی ادامه یافت که در ساعت ۲ بامداد تعداد زیادی از اهالی محل نیز در اطراف منزل محل وقوع قتل تجمع کرده بودند. به همین خاطر با دستور مقام قضایی، تدابیر خاصی برای امنیت محل به اجرا درآمد و جسد نیز به پزشکی قانونی منتقل شد.

از سوی دیگر (متهم افغانستانی) تحت الحفظ کارآگاهان به صحنه جنایت انتقال یافت و در حضور قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد به تشریح این جنایت هولناک پرداخت. متهم این پرونده جنایی که حدود ۳۷ سال دارد، در اعترافاتی تکان‌دهنده به مقام قضایی گفت: قبلا با همسر و ۲ فرزندم در قزوین زندگی می‌کردیم اما اختلافات خانوادگی بین ما شروع شد و همسرم سرناسازگاری با من گذاشت. این بود که به پیشنهاد همسرم به مشهد آمدیم و در محله مهدی‌آباد ساکن شدیم. این اختلافات خانوادگی تا حدی پیش رفت که من دچار سوءظن شدم و به همین خاطر روابط عاطفی سردی بین ما به وجود آمد.

متهم همسرکشی در حالی که سعی می‌کرد همه این حوادث تلخ را به مشکل مغزی گره بزند، در ادامه اعترافاتش گفت: من مشکل مغزی دارم. به همین دلیل به همسرم گفتم با من بد صحبت نکن چون این حرف‌ها به درون قلبم می‌رود و سپس به مغزم می‌زند! ولی او توجهی به من نمی‌کرد و مرا از خودش می‌راند تا اینکه امشب باز هم به خاطر همان روابط سرد عاطف، به من کم‌محلی کرد. من هم که به شدت عصبانی شده بودم گلویش را با دستم فشار دادم و زمانی که بی‌جان شد با پلیس ۱۱۰ تماس گرفتم، اما افسر انتظامی گفت شاید هنوز همسرت زنده باشد. این بود که به اورژانس ۱۱۵ هم زنگ زدم و دقایقی بعد توسط نیروهای انتظامی دستگیر شدم.

در پی اعترافات صریح مرد افغانستانی که همسر ۲۵ ساله‌اش را خفه کرده بود، قاضی ویژه قتل عمد از او خواست چگونگی قتل همسرش را به طور عملی روی عروسک خرسی صورتی رنگ فرزندش اجرا کند. او نیز روی کف اتاق دراز کشید و گلوی عروسک را با دستانش فشرد که همه آن‌ها طبق نظر پزشکی قانونی با واقعیت‌های صحنه قتل مطابقت داشت.

پس از بررسی ابعاد مختلف این جنایت، متهم به قتل با دستور قضایی به دایره قتل عمد پلیس آگاهی منتقل شد تا تحقیقات بیشتری در این باره صورت گیرد.

اتهام قتل عمد برای زن صیغه‌ای

در حالی که هنوز ماجرای همسرکشی مرد افغانستانی ادامه داشت، حدود ساعت ۱۵ بعدازظهر چهاردهم اردیبهشت زنی با اورژانس ۱۱۵ مشهد تماس گرفت و مدعی شد همسرش با ضربه چاقو مجروح شده است اما وقتی امدادگران اورژانس به محل حادثه واقع در خیابان کشاورز ۵ رسیدند، با جسد مردی حدود ۳۳ ساله روبه‌رو شدند که بر اثر وارد آمدن تیغه چاقو به قفسه سینه به قتل رسیده بود. بنابراین طولی نکشید که نیروهای انتظامی در جریان قتل قرار گرفتند و مراتب را به قاضی ویژه پرونده‌های جنایی مشهد اطلاع دادند.

دقایقی بعد، با حضور قاضی دکتر صادق صفری در محل وقوع حادثه، تحقیقات گسترده قضایی در حالی آغاز شد که گروه تخصصی کارآگاهان پلیس آگاهی نیز وی را همراهی می‌کردند. جسد مربوط به مردی به نام «علی‌اصغر-ر» بود که در پذیرایی طبقه دوم ساختمان و کنار پنجره مشرف به خیابان افتاده بود. در همین حال همسر صیغه‌ای مقتول که مدعی بود باردار است درباره این جنایت هولناک به مقام قضایی گفت: حدود ساعت ۱۴:۳۰ بود که شوهرم با همین وضعیت از بیرون وارد خانه شد و در حالی که به من می‌گفت «کمکم کن» عقب‌عقب رفت و کف پذیرایی افتاد. او بیرون از منزل درگیر شده بود و من اطلاعی از این ماجرا نداشتم!

این زن جوان در حالی خود را بی‌خبر از ماجرای درگیری همسرش نشان داد که اظهارات او برای قاضی ویژه قتل عمد باورپذیر نبود چراکه درپی این ادعاها، قاضی صفری دستور بررسی‌های دقیق درباره وجود لکه‌های خون روی پله‌ها و حتی کفش‌های مقتول را نیز صادر کرده بود و کارآگاهان نیز با بررسی‌های دقیق هیچ نشانه‌ای از وقوع جنایت در خارج از منزل را پیدا نکردند. این بود که «فاطمه-د» زیر رگبار سوالات انحرافی و تخصصی قرار گرفت.

او در اثنای اظهاراتش به اختلافات شدید خانوادگی اشاره کرد و گفت: مقتول شوهر صیغه‌ای من است. او دیشب از شمال کشور به منزل آمد و چنین تصور کرد که فردی به غیر از من داخل خانه است به همین خاطر درگیری بین ما شروع شد و او با لگد در ورودی منزل را شکست که آثار آن هنوز هم وجود دارد. من هم با کلانتری محل تماس گرفتم که آن‌ها به منزل آمدند و این حوادث را صورت جلسه کردند. امروز ظهر هم وقتی از بیرون منزل به خانه بازگشت، زخمی بود و به من گفت «کمکم کن!»

در حالی که زن جوان همچنان ادعای خود را تکرار می‌کرد، ناگهان قاضی ویژه قتل عمد از وی درباره جراحت‌های روی دستش پرسید که متهم با نگرانی و اضطراب گفت: این زخم‌ها مربوط به درگیری شب گذشته با شوهرم است. من از او باردارم و دلیلی ندارد که دروغ بگویم.

در پی ادعاهای این زن جوان، قاضی صفری اتهام قتل عمد شوهرش را به وی تفهیم کرد و بدین ترتیب او در اختیار کاراگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت تا بررسی‌های بیشتری در این باره صورت گیرد.

قتل همسر با ۲۴ ضربه چاقو

زوایای ۲ ماجرای وحشتناک همسرکشی در حالی زیر ذره‌بین تحقیقات قضایی قرار داشت که ناگهان صدای زنگ تلفن در بامداد پانزدهم اردیبهشت نیز خواب را از چشمان قاضی ویژه قتل عمد مشهد ربود. خبر همسرکشی دلهره آور سومین ماجرای همسرکشی طی ۲۴ ساعت گذشته بود که مقام قضایی را به خیابان شهید چراغچی ۵ کشاند. اما این حادثه زمانی وحشتناک‌تر شد که سرگرد سید قطبی (رئیس تجسس کلانتری خواجه ربیع) از وخامت حال نوجوان دوقلو نیز خبر داد که هدف ضربات هولناک چاقو قرار گرفته بودند. به همین دلیل سومین ماجرای همسرکشی اهمیت ویژه‌ای یافت چراکه هر لحظه احتمال داشت خبر تلخ دیگری در بی‌سیم‌های پلیس به گوش برسد.

طولی نکشید که با حضور قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد در محل وقوع جنایت تحقیقات درباره این حادثه وحشتناک وارد مرحله جدیدی شد چراکه «الهه» (زن ۳۰ ساله) با ۲۴ ضربه چاقو به قتل رسیده بود و دختر و پسر دوقلو (خواهر و برادر مقتول) نیز در بیمارستان شهید هاشمی‌نژاد بستری شده بودند.

پیگیری‌های قضایی نشان داد «الناز» (دختر۱۶ ساله) به خاطر وضعیت وخیمی که داشت به اتاق عمل انتقال یافته و زیر عمل جراحی قرار گرفته است، اما وضعیت «الیاس» کمی بهتر از خواهر دوقلویش بود. در همین حال متهم به قتل که با حضور به‌موقع گروه کارآگاهان و نیروهای تجسس کلانتری خواجه ربیع اطراف منزل پدرش دستگیر شده بود، مورد بازجویی تخصصی قرار گرفت و به قاضی دکتر صادق صفری گفت: سال ۹۳ با همسرم ازدواج کردم. البته قبل از او همسر دیگری هم داشتم. اوایل ارتباط دو همسرم با یکدیگر بسیار خوب بود و من هم ۲۲ سال کارمند یکی از موسسات مالی اعتباری بودم که اکنون نیز فعالیت دارد ولی بعداز آنجا بیرون آمدم.

وی افزود: در این شرایط اختلافات بین همسرانم نیز آغاز شد و به حدی رسید که به ناچار همسر اولم را طلاق دادم. او از همان ابتدا مخالف ازدواج مجدد من بود ولی من توجهی نمی‌کردم تا اینکه مدتی بعد به همسرم سوءظن پیدا کردم و با آنکه مسیر قانونی را در پیش می‌گرفتم ولی باز رضایت می‌دادم و پرونده مختومه می‌شد.

خلاصه این اختلافات به جایی رسید که همسرم از حدود ۱۰ روز قبل با حالت قهر منزل را ترک کرد و به خانه پدرش رفت و در همین حال هم اصرار به طلاق داشت. امشب هم وقتی او را با آرایش غلیظ دیدم، با او تماس گرفتم ولی مانند همیشه ماجرا را انکار کرد و مرا برای دعوا فراخواند. من که برای گفتگو با همسرم به منزل پدرش رفته بودم، ناگهان به خاطر پاسخ‌های سربالای او عصبانی شدم و چاقو را بیرون کشیدم. در حالی که ضرباتی را بر پیکر همسرم وارد می‌کردم، خواهر و بردارش جلو آمدند که آن‌ها را هم با چاقو زدم.

تحقیقات افسران دایره تجسس که با نظارت مستقیم سرهنگ روح ا... شجاعی (رئیس کلانتری خواجه ربیع) و با دستورهای محرمانه مقام قضایی ادامه داشت، بیانگر آن بود که زوج مذکور دختر ۷ ساله‌ای دارند و «رضا-ب» (متهم) قبل از دستگیری قصد خودکشی داشت که با حضور به موقع نیروهای انتظامی این تصمیم وی نافرجام ماند.

منبع: روزنامه خراسان

دیگر خبرها

  • برای نجات خودم شوهرم را کشتم
  • شوهرم را کشتم که خودم را نجات دهم | ضربه مرگبار کارد به قلب مرد جوان
  • متهم به قتل: برای نجات خودم شوهـرم را کشتم
  • صدایی که دستور جنایت صادر کرد! | مادرم گفت تو دیوانه ای و شنیدن این جمله موجب شد تا من ...
  • این زن شوهرش را با چاقو کشت
  • (ویدئو) بلاگرها متقلب شدند؛ ماجرای ازدواج پیرزن ۸۵ ساله با پسر ۲۵ ساله در ایران!
  • نرخ جمعیت در قزوین بحرانی است/ روند کاهشی در مرکز استان
  • نرخ جمعیت در قزوین بحرانی است / کاهش جمعیت در مرکز استان
  • اعترافات تکان‌دهنده؛ ۳ جنایت خانوادگی در ۲۴ ساعت
  • اعترافات تکان‌دهنده همسرکُش‌ها / ۳ جنایت خانوادگی در ۲۴ ساعت